کمالپرستی
کمالپرستی (به انگلیسی: perfectionism)، در روانشناسی، ویژگی شخصیتی است که خصوصیات آن، با تلاش فرد برای بیعیبونقص بودن و تنظیم استانداردهایی برای بالاترین سطح عملکرد توصیف میشود و با خود-ارزیابیِ انتقادی و نگرانی در مورد ارزیابی دیگران نیز همراه است.[۱][۲] کمالپرستی در بهترین تعریف آن، یک نوع ویژگی چند بعدی است، به طوری که روانشناسان توافق دارند که بسیاری از جنبههای مثبت و منفی در آن وجود دارد.[۳] در فرم ناسازگار آن، کمالپرستی مردم را به تلاش برای رسیدن به یک ایدئالِ دست نیافتنی یا اهداف غیر واقعبینانه سوق میدهد، که اغلب منجر به افسردگی و عزت نفس پایین میشود. در مقابل، کمالپرستی سازگار میتواند به افراد برای رسیدن به اهداف خود انگیزه بدهد و باعث شود که این افراد از تلاش خود لذت ببرند. دادههای جدید نشان میدهد که گرایشهای کمال گرایانه، در بین نسلهای اخیر افراد جوان رو به افزایش است.[۴]
تعریف
[ویرایش]کمالگراها، بهطور اجباری و وقفهناپذیر، برای رسیدن به اهداف دست نیافتنی، تلاش و تقلا میکنند و ارزش خود را با میزان بهرهوری و دستاوردهای خود اندازهگیری میکنند.[۵] کسی که خودش را برای رسیدن به اهداف غیر واقعی، تحت فشار قرار میدهد، به ناچار خود را در معرضِ دامِ ناامیدی نیز قرار میدهد. وقتی کمالگراها در رسیدن به استانداردهای خود شکست میخورند، تمایل به انتقاد خشن از خود دارند.
نرمال در مقایسه با روانرنجور
[ویرایش]دی. ایی. هَمَچِک (به انگلیسی: D. E. Hamachek) در سال ۱۹۷۸ ادعا کرد که دو نوعِ متضاد از کمالپرستی وجود دارد که مردم را در دو گروه کمالگرای بهنجار و کمالگرای روانرنجور طبقهبندی میکند. کمالگراهای نرمال، بیشتر تمایل دارند که بدون لطمه به عزت نفس خود به کمال برسند و در عین حال، از تلاشهایشان لذت هم میبرند. کمالگرایان روانرنجور، مستعد تقلا برای دستیابی به اهداف غیرواقعی هستند و وقتی نمیتوانند به اهداف خود برسند، احساس نارضایتی میکنند. هَمَچِک چندین استراتژی ارائه میدهد که ثابت شده که در کمک به افراد، برای تغییر از رفتار ناسازگار به رفتار سالمتر، مفید هستند.[۶]
تحقیقات معاصر از این ایده پشتیبانی میکند که این دو جنبهٔ پایهٔ رفتارِ کمالگرایانه و همچنین ابعاد دیگری، مانند «ناکمالپرستی» (به انگلیسی: nonperfectionism) را میتوان از هم تفکیک کرد.[۷] این ابعاد، با برچسبها و نامهای متفاوتی مورد اشاره قرار گرفتهاند، مانند تلاشِ مثبت و دلمشغولی دربارهٔ ارزشیابی ناسازگار، کمالپرستی فعال و منفعل (غیرفعال)، کمالپرستی مثبت و منفی یا کمالپرستی سازگار و ناسازگار.[۸] با وجود اینکه نوع عمومیای از کمالپرستی وجود دارد که تمام ابعاد زندگی را تحت تأثیر قرار میدهد، برخی از محققان ادعا میکنند که سطح کمالپرستی، در حوزههای مختلف مانند کار، تحصیلات، ورزش، روابط بین فردی یا زندگی در خانه، بهطور قابل ملاحظهای متفاوت است.[۳]
افراد دیگری مانند تی.اس. گرینسپان (به انگلیسی: T. S. Greenspon) با اصطلاح کمالگرای «عادی» در مقابل «روانرنجور» مخالف هستند و معتقدند که کمالگرایان، به کمال میل دارند، از نقص میترسند، و احساس میکنند که دیگران آنها را فقط در صورتی دوست دارند که بینقص باشند.[۹] به این ترتیب، برای گرینسپان، خودِ کمالپرستی، هرگز به عنوان سالم یا سازگار دیده نمیشود و از آنجا که کمالِ مطلق، غیرممکن است، اصطلاحهای کمالپرستی «نرمال» یا «سالم»، اصطلاحهایی بیدقت و اشتباه هستد. او استدلال میکند که کمالپرستی باید از «تلاش برای تعالی» متمایز شود،[۹][۱۰][منبع خودچاپکرده][۱۱][۱۲] بهویژه با توجه به معنایی که به اشتباهات داده میشود. کسانی که برای تعالی تلاش میکنند، میتوانند اشتباهات - یا نواقص - را به عنوان انگیزهای برای کار سختتر در نظر بگیرند، در حالی که کمالگراهای ناسالم، اشتباهات خود را نشانهای از نقصهای شخصیِ خود میدانند. برای این افراد، اضطراب دربارهٔ شکست (موفق نشدن) بالقوه، به صورت یک بار مسئولیت احساس میشود.
تلاش در مقایسه با نگرانی
[ویرایش]جِی. استوبِر (به انگلیسی: J. Stoeber) و کِی. اُتُ (به انگلیسی: K. Otto) نشان میدهند که کمالپرستی از دو بعد اصلی تشکیل شدهاست: تلاشهای کمالگرایانه و نگرانیهای کمالگرایانه. تلاشهای کمالگرایانه با جنبههای مثبت کمالپرستی ارتباط دارند و نگرانیهای کمالگرایانه با جنبههای منفی آن (پایین را ببینید).
- کمالگرایان سالم، از نظر تلاشهای کمالگرایانه، امتیاز بالا میگیرند و از نظر نگرانیهای کمالگرایانه، امتیاز پایین
- کمالگرایان ناسالم، هم برای تلاشها و هم برای نگرانیها نمره بالایی میگیرند
- ناکمالگرایان، سطوح پایینی از تلاشهای کمالگرایانه را نشان میدهند.[۸]
استوبر و اُتُ، با نقد تحقیقات قبلی، اعتقاد گسترده به اینکه کمالپرستی فقط زیان آور است را به چالش کشیدند. تحقیقات مورد نظر آنها، با استفاده از شواهد تجربی نشان میدهد که کمالپرستی میتواند با جنبههای مثبت (به ویژه تلاشهای کمالگرایانه) مرتبط باشد.[۱۳] در حقیقت، افرادی که سطوح بالایی از تلاشهای کمالگرایانه و سطوح پایینی از نگرانیهای کمالگرایانه داشتند، عزت نفس، سازگاری، موفقیت تحصیلی و تعامل اجتماعی بیشتری از خود نشان دادند. از مجموعهٔ مشکلات روانشناختی و جسمیای که معمولاً با کمالپرستی همراه است، این نوع از افراد کمالگرا، مشکلات کمتری نشان دادند. مشکلاتی مانند افسردگی، اضطراب و تیپهای کنارآمدن ناسازگار.[۸]
اندازهگیری
[ویرایش]مقیاس کمالپرستی چندبعدی (FMPS)
[ویرایش]رندی اُ. فراست اِت آل. (به انگلیسی: Randy O. Frost et al) در سال ۱۹۹۰ یک مقیاس چندبعدی کمالپرستی ساخت که امروزه به عنوان «مقیاس کمالپرستی چندبعدی فراست» یا FMPS شناخته میشود. (به انگلیسی: Frost Multidimensional Perfectionism Scale) این مقیاس شش بعد دارد:[۱۴]
- نگرانی در مورد اشتباه کردن
- استانداردهای شخصی بالا (تلاش برای تعالی)
- تصور انتظارات بالا توسط والدین
- تصور نقد زیاد توسط والدین
- تردید در مورد کیفیت اقدامات شخص
- ترجیح دادن نظم و سازماندهی
هیویت (به انگلیسی: Hewitt) و فلِت (به انگلیسی: Flett) در سال ۱۹۹۱ یک «مقیاس چندبعدی کمالپرستی» دیگر را طراحی کردند؛ یک معیار ۴۵ موردی که سه جنبهٔ کمالگرایانه از «معرفی خویشتن» را ارزیابی میکند:[۱۵]
- کمالپرستی خودمحور
- کمالپرستی دیگرمحور
- کمالپرستی خواستهٔ اجتماع
کمالپرستی خودمحور یعنی داشتن انتظارات و استانداردهای غیر واقعگرایانه برای خود که به انگیزههای کمالگرایانه منجر بشود.[۱۶] به عنوان مثال، میتوان به میل دائمی برای رسیدن به ظاهر فیزیکی ایدئال اشاره کرد که از روی غرور به وجود آمده باشد. کمالپرستی دیگرمحور، یعنی داشتن انتظارات و استانداردهای غیرواقعی برای دیگران، که به نوبه خود، آنها را برای داشتن انگیزههای کمالگرایانه برای خودشان، تحت فشار قرار میدهد. کمالپرستی خواستهٔ اجتماع، یعنی ایجاد انگیزههای کمالگرایانه در نتیجهٔ اینکه دیگریهایِ مهمِ یک شخص (مانند همسر یا شریک زندگی یا وابستگان عاطفی) از فرد انتظار داشته باشند که بینقص باشد. والدینی که فرزندان خود را برای موفقیت در فعالیتهای خاصی (مانند ورزش یا تحصیل) تحت فشار قرار میدهند، نمونهای از این نوع کمالپرستی را به وجود میآورند، چرا که فرزندان این والدین، احساس میکنند که مجبورند که انتظارات بلندپروازانه والدینشان را برآورده سازند.
بین مدل فراست و مدل هیویت و فلِت، یک شباهت شناختهشده وجود دارد. هر دو مدل، بین دو جنبه از کمالپرستی، نوعی تفکیک مشابه در نظر گرفتهاند. معیارهای مورد نظر در مقیاس فراست (FMPS) که دو بعد مهمتر این مقیاس هستند، عبارتند از تعیین استانداردهای بالا برای خویشتن و سطح نگرانی در مورد اشتباه کردن. و همین دو معیار در مقیاس هیویت و فلت عبارتند از کمالپرستی خودمحور و کمالپرستی خواستهٔ اجتماع.[۱۷]
مقیاس تقریباً بینقص بازنگری شده (APS-R)
[ویرایش]اسلِینی (به انگلیسی: Slaney) و همکارانش (۱۹۹۶) مقیاس تقریباً بینقص بازنگری شده یا "APS-R" (به انگلیسی: Almost Perfect Scale-Revised) را برای شناسایی کمالگرایان (سازگار یا ناسازگار) و ناکمالگرایان ایجاد کردند.[۱۸] در این مقیاس، مردم بر اساس نمرات خود برای سه معیار طبقهبندی میشوند:
- استانداردهای بالا
- نظم
- تناقض
هر دو نوع کمالگرای سازگار و ناسازگار، در معیار استانداردهای بالا و معیار نظم، نمره بالایی میگیرند. اما تفاوت کمالگرایان سازگار و ناسازگار در این است که کمالگرایان ناسازگار حتی در سومین معیار، یعنی معیار تناقض نیز نمره بالایی بهدست میآورند. منظور از تناقض، باور به این موضوع است که در وضعیت حاضر، استانداردهای شخصی سطح بالا به دست نمیآیند. این باور، وجه مشخصهٔ منفی کمالپرستی است.[۱۸] کمالگرایان ناسازگار معمولاً از نظر استرس اجتماعی و اضطراب بالاترین امتیازها را به دست میآورند که این امر، در واقع منعکس کنندهٔ احساس خودناکافی بودن و عزتنفس پایین آنهاست.[۷]
بهطور کلی استفاده از ابزار APS-R نسبتاً آسان است و برای شناسایی کمالگرایان بزرگسال و نوجوان قابل استفاده است، ولی مفید بودن آن در مورد کودکان، هنوز اثبات نشدهاست.[۷] در یک مطالعه ارزیابی APS-R در یک جمعیت نوجوان، کمالگراهای ناسازگار نسبت به ناکمالگرایان، نمرات رضایت بالاتری به دست آوردند. این نتایج نشان میدهد که استانداردهای سطح بالا در نوجوانان، ممکن است تا زمانی که آن استانداردها برآورده نشده، آنها را در مقابل چالشهای رضایت از خویشتن، محافظت کند.[۷] دو شکل دیگر از مقیاس APS-R، کمالپرستی در مورد شرکای صمیمی زندگی (همسر، مأنوس) و کمالپرستی مورد برداشت یک شخص از خانوادهاش را اندازهگیری میکنند. نام مقیاس اول، مقیاس تقریباً بینقص دوتایی (به انگلیسی: Dyadic Almost Perfect Scale) و نام مقیاس دوم، مقیاس خانوادهٔ تقریباً کامل (به انگلیسی: Family Almost Perfect Scale) است.
مقیاس کمالپرستی ظاهر فیزیکی (PAPS یا PAP)
[ویرایش]مقیاس کمالپرستی ظاهر فیزیکی یا "PAPS" (به انگلیسی: Physical Appearance Perfectionism Scale) نوع خاصی از کمالپرستی را توضیح میدهد: میل به داشتن ظاهر فیزیکی بدون نقص.[۳] PAPS یک ارزیابی چند بعدی از کمالپرستی ظاهر فیزیکی است که بیشترین بینش را زمانی فراهم میکند که زیرمقیاسهای آن، جداگاه ارزیابی شوند.[۳]
بهطور کلی، PAPS به محققان اجازه میدهد که در افرادی که ارزیابی میشوند، تصویرِ بدن و تصورِ شخصیِ فرد از ظاهرش را ارزیابی کنند. این تصویر و تصور، در دوران حاضر که به جذابیت و کسب ظاهر ایدئال، توجه زیادی میشود، بسیار مهم است.[۳] دو زیر مقیاسی که در PAPS برای ارزیابی نگرانیهای ظاهری استفاده میشوند عبارتند از:
- نگرانی دربارهٔ نقصها
- امید به بینقص بودن
کسانی که سطوح بالایی از «نگرانی دربارهٔ نقص» دارند، معمولاً در حد زیادی تحت تأثیر جنبههای ناسازگارانهٔ کمالپرستی، ظاهر فیزیکی و رفتار کنترل بدن قرار دارند.[۳] آنها همچنین سطح پایینی از خودانگاری مثبت دربارهٔ ظاهر خودشان را نشان میدهند. در حالی که کسانی که از نظر «امید به بینقص بودن» امتیاز بالایی میگیرند، سطح بالایی از خودآگاهی مثبت را نشان میدهند.[۳] امید به بینقص بودن، با رفتارهای مدیریتِ تصورات و تلاش برای اهداف بلندپروازانه نیز ارتباط دارد.
بهطور خلاصه، نگرانی در مورد بینقص بودن، با جنبههای منفیِ کمالپرستیِ ظاهری مرتبط است، در حالی که امید به بی نقص بودن، مربوط به جنبههای مثبت کمالپرستیِ ظاهری است. یک محدودیت استفاده از PAPS، این است که مقالات کافیای وجود ندارند که اعتبار آن را سنجیده باشند.[۳]
پیامدهای روانشناختی
[ویرایش]دنیِلز و پرایس (۲۰۰۰) با عنوان «تکها» به کمالگرایان اشاره میکنند. کمالگرایان بر یکپارچگی شخصی تمرکز میکنند و میتوانند در تلاش خود برای جستجوی حقیقت، خردمند باشند، بینش داشتهباشند، و الهامبخش باشند. آنها همچنین تمایل دارند خودشان را از نقصهای خود یا آنچه که نقص میدانند (مثل احساسات منفی) جدا کنند و میتوانند به افرادی ریاکار و فوقِ منتقدِ دیگران تبدیل شوند که با این ابزارها، برای پنهان کردن گناهان خود، به دنبال توهم فضیلت بروند.[۱۹]
محققان، کار بررسی نقش کمالپرستی در اختلالات روانی مختلف مانند افسردگی (حالت)، اضطراب، اختلالات خوردن و اختلالات شخصیت را شروع کردهاند.[۱۶] هر اختلال، اثرات متفاوتی بر روی سه معیارِ مقیاسِ کمالپرستیِ چندبعدی (MPS یا FMPS) دارد.[۱۶] در زنان جوان، کمالپرستی خواستهٔ اجتماع، با سطح بالاتری از نارضایتی از تصویر بدن و اجتناب از موقعیتهای اجتماعیای که در آنها بر روی وزن و ظاهر فیزیکی تمرکز میشود، مرتبط شدهاست.[۲۰]
کتاب خودیاریِ بیش از حد کامل: زمانی که تحت کنترل از کنترل خارج میشود (به انگلیسی: Too Perfect: When Being in Control Gets Out of Control) نوشتهٔ جِنِت دووایز (به انگلیسی: Jeanette Dewyze) و اَلِن مالینگِر (به انگلیسی: Allan Mallinger) ادعا میکند که کمالگرایان، شخصیت نوع وسواسی دارند.[۲۱] نوع شخصیت وسواسی، با اختلال وسواسی-مجبور (OCD) تفاوت دارد، به این ترتیب که OCD یک اختلال بالینی است که میتواند با رعایت تشریفاتی در رفتارها و احساسات مرتبط باشد. براساس نظر مالینگِر و دووایز، کمالگرایان، وسواسیهایی هستند که برای اینکه بتوانند از خودشان محافظت کنند و از امنیت خودشان مطمئن شوند، نیاز دارند که احساس کنند در تمام زمانها در کنترل هستند. آنها با مراقبت و تلاش بسیار سخت، میتوانند مطمئن شوند که نه تنها ناامید نمیشوند و وضعیتشان فراتر از سطح قابل سرزنش است، بلکه میتوانند از خود در مقابل مسائل پیشبینی نشدهٔ ناشی از محیطشان نیز محافظت کنند. منظور از مراقبت، نظارت مستمری است که اغلب بر روی اخبار، آب و هوا و بازارهای مالی دارند.[۲۱]
رابطهای که بین تمایلات کمالگرایانه و روشهای کنار آمدن با استرس وجود دارد نیز با برخی جزئیات مورد بررسی قرار گرفتهاند. یک مطالعهٔ جدید نشان میدهد که دانشجویانی که ویژگیهای کمالگرایانهٔ تطبیقی، مانند تثبیت هدف یا استانداردهای بالای عملکرد دارند، با احتمال بیشتری از روشهای فعال یا متمرکز بر مشکل، برای کنار آمدن با استرس استفاده میکنند.[۲۲]
کسانی که تمایلات کمالپرستی ناسازگار از خود نشان میدادند، نظیر نشخوار فکریِ رویدادهای گذشته یا تمرکز روی اشتباهات، تمایل داشتند برای کنار آمدن با استرس، از روشهای بیشتر انفعالی و غیرفعال یا اجتناب گرایانه استفاده کنند.[۲۲] با وجود این تفاوتها، هر دو گروه تمایل داشتند که از خود انتقادی، به عنوان یک روشِ کنار آمدن با استرس استفاده کنند.[۲۲] این موضوع با نظریههایی که خود انتقادی را به عنوان یک عنصر مرکزیِ کمالپرستی در نظر میگیرند سازگار است.[۲۳]
سه عنصر اصلی کمالپرستی شناختهشدهاند:[۲۴]
- خودمحور
- دیگریمحور
- خواستهٔ اجتماع
کمالپرستی خودمحور یک بعد درونشخصی است که با یک انگیزهٔ قوی برای بینقص بودن، تنظیم استانداردهای شخصی غیر واقعبینانه و تلاش برای آنها، تمرکز بر معایب، و تعمیم استانداردهای شخصی توصیف میشود. کمالپرستی خودمحور ممکن است شامل یک طرحِ شخصیِ ایدئالِ خوب بیان شده نیز باشد. کمالپرستی دیگریمحور شامل رفتارهای مشابهی است ولی این رفتارها به جای اینکه به سمت خود شخص باشند، به سمت دیگران هدایت میشوند. کمالپرستی خواستهٔ اجتماع مستلزم وجود باور به این موضوع است که دیگران نسبت به شخص، انتظارت و انگیزههای کمالگرایانه دارند.
جنبههای مثبت
[ویرایش]کمالپرستی میتواند مردم را به سوی دستاوردهایشان هدایت کند و در مواجهه با دلسردیها و موانع، انگیزهای برای ادامهٔ مسیر فراهم کند. رُدل (به انگلیسی: Roedell) - در سال ۱۹۸۴ - ادعا کردهاست:
کمالپرستی، در شکل مثبت آن، میتواند انرژی محرکی فرآهم کند که به دستاوردهای بزرگ منجر شود. توجهِ خیلی دقیق به جزییات، که برای تحقیق علمی، حیاتی است، تعهدی که تنظیم کنندگان موسیقی را به جلو هل میدهد تا موسیقیشان، صداهای شکوهمندی که در ذهنشان دارند را به دنیای واقعی بیاورد، و پافشاریای که یک هنرمند بزرگ را در مقابل سهپایهٔ نقاشی نگه میدارد تا اثری که خلق کرده با تصورش منطبق شود، همه نتیجهٔ کمالپرستی است.[۲۵]
اِسلِینی (به انگلیسی: Slaney) و همکارانش دریافتند که کمالگراهای سازگار، کمتر از ناکمالگراها تعلل به خرج میدهند. در حوزهٔ روانشناسی مثبتگرا، به نوعی از کمالپرستیِ سازگارانه و سالم، بهینهگرایی میگویند.[۲۶][منبع غیرمعتبر پزشکی]
نوع سازگار کمالپرستی، معمولاً به عنوان مولفهٔ مثبتِ این ویژگی شخصیتی شناخته میشود. کمالپرستی سازگار، شامل ترجیحاتی برای نظم و ترتیب و سازماندهی امور، تلاشی مداوم برای تعالی، و جهتگیریِ با حس وظیفهشناسی، نسبت به وظایف و عملکرد شخص است.[۲۷] تمام این خصوصیات، با سطوح پایینی از انتقاد و منفینگری و سطوح بالایی از پشتیبانی از عملکرد و عزت نفس همراهند.[۲۷] اشکال مثبت و سازگار کمالپرستی، بیشتر با بعد وظیفهشناسی در مدل پنج عاملی شخصیت مرتبط است، در حالی که فرمهای ناسازگارانه، بیشتر به بعد روانرنجوری آن شبیه است (پایین را ببینید).[۲۷]
دانشمندانی که در آزمایشگاهها، مشتاقانه به دنبال علایق خود هستند، اغلب کمالگرا به حساب میآیند. این وسواس نسبت به نتیجهٔ نهایی، میتواند به آنها انگیزه دهد که سرسختانه کار کنند و سطح چشمگیری از اخلاق کاری را حفظ کنند. بسیاری از شخصیتهای مشهور، بهطور عمومی بیان کردهاند که تمایلات کمالگرایانه دارند. تمرکز شدید بر اشتیاقات شخصی میتواند به موفقیت منجر شود. مارتا استوارت یک بار خودش را برای اپرا وینفری با عبارت «کمالگرای شیداگونه» (به انگلیسی: maniacal perfectionist) توصیف کرد.[۲۸] ورزشکارانی که مقامهای بالا کسب میکنند هم اغلب نشانههایی از کمالپرستی را نشان میدهند.[۲۹]
کسانی که استعدادهای درخشان دارند نیز اغلب کمالگرا هستند. بسیاری از افرادی که اکنون عموماً نابغه به حساب میآیند، دربارهٔ کیفیت کار و اثر خود وسواس داشتهاند. در کتاب فلسفهٔ طبیعی آیزاک نیوتون گفته شده که «نیوتن، احتمالاً به خاطر نوعی از دمدمی مزاجیِ ساده بین انتخاب میلش به شناخته شدنِ اکتشافاتش و ترسش از نقد شدن، گرایش به ایرادگیری از نگارشهای خود داشتهاست.» زمانی که در یکی از اولین چاپهای کتاب اپتیکس او (۱۷۰۴) خطاهایی یافت شد، پاسخ وی این بود که اسمش را به کل از روی کتاب حذف کنند. زمانی که ویلیام ویستِن (به انگلیسی: William Whiston) برای چاپ کتاب آریتمِتیکا اونیورسالیس (1707) از نسخهٔ خطی اشتباه استفاده کرد نیز عکس العمل وی همان بود.[۳۰] به همین ترتیب، دانشمند تاریخ ریاضی، دی تی وایتساید «نیز به آداب اغلب کمالگرایانه» ی نیوتون اشاره میکند.[۳۱]
دیگر چهرههای برجستهای که کمالگرا بودند مانند فیلیپو برونلسکی،[۳۲] لئوناردو دا وینچی،[۳۳][۳۴] نیکلاس کوپرنیک،[۳۵] لودویگ فان بتهوون،[۳۶][۳۷] گوستاو فلوبر،[۳۸][۳۹] یوهانس برامس،[۴۰][۴۱] فرانتس کافکا،[۴۲] استنلی کوبریک،[۴۳][۴۴] آندری تارکوفسکی،[۴۵][۴۶] برایان ویلسون،[۴۷][۴۸] و استیو جابز،[۴۹][۵۰] همگی از چهرههای اصلی حوزهٔ کاری خود در طول تاریخ هستند. گِری گِریسِن (به انگلیسی: Gary Garrison) دربارهٔ کوبریک مینویسد «کمالپرستی او منجر به خلق تعدادی از بهترین آثار برتر سینما شدهاست.»[۵۱] برخی ادعا میکنند که کمالپرستی میکلآنژ به وی انگیزه داد تا با وجود دشواری، کارهایی مانند تندیس داوود و سقف کلیسای سیستین را تکمیل کند.
در گاردین، لایا ماهشواری (به انگلیسی: Laya Maheshwari) ادعا کردهاست که بدنامی کمالپرستی ناعادلانه است و نوشته «زمانی که حتی یک عضو بلند پرواز یک تیم، ضربالاجل خودخواسته درست میکند و میخواهد که چارت نیز آن را نشان دهد، چیزی که شما تولید میکند به همان اندازه بهتر خواهد شد.»[۵۲]
جنبههای منفی
[ویرایش]کمالپرستی در شکل پاتولوژیک آن میتواند آسیب زننده باشد. زمانی که از آن برای به تعویق انداختن وظایف استفاده شود، میتواند شکل تعلل به خود گیرد و زمانی که از آن برای توجیه عملکرد ضعیف یا کسب حس همدردی و تأیید دیگران استفاده شود، میتواند به شکل ناراضی بودن از خود در آید. اینها، با هم یا جداگانه، استراتژیهای خودمعلولکنندهای هستند که ممکن است کمالگرایان، برای محافظت از احساس صلاحیت خود (به انگلیسی: self-competence) استفاده کنند.[۵۳][۵۴] بهطور کلی، کمالگرایان ناسازگار، دائماً برای رسیدن به استانداردهای بالای خود، احساس فشار میکنند. وقتی که یک کمالگرای ناسازگار نتواند به انتظارات خود برسد، این فشار باعث ایجاد ناهماهنگی شناختی میشود. کمالپرستی، با بسیاری از عوارض روانشناختی و فیزیولوژیکی دیگر نیز مرتبط دانسته شدهاست.
خودکشی
[ویرایش]کمالپرستی بهطور فزآیندهای به عنوان یک عامل ریسک خودکشی در نظر گرفته میشود که مانند یک شمشیر دو لبه عمل میکند. تمایل کمالگرایان به داشتن انتظارات بیش از حد از خود و تمایلشان به نقد خویشتن، در زمانی که تلاشهایشان، استانداردهایشان را برآورده نمیکند، در کنار گرایششان به نشاندادن «چهرهٔ بینقص» به جهان، ریسک آنها برای ایدهپردازی دربارهٔ خودکشی را بالا میبرد و در عین حال، وقتی که باید از دیگران کمک بگیرند، احتمال اینکه در عمل هم به دنبال کمک بروند را کم میکند.[۵۵]
بیاشتهایی عصبی
[ویرایش]در تحقیقات دهههای گذشته، کمالپرستی با بیاشتهایی عصبی مرتبط دانسته شدهاست. محققان در سال ۱۹۴۹ رفتار دختر معمولیِ آنورکسیک (بیاشتها) را نشانهای از «سفت و سخت بودن» و «هوش هیجانی» توصیف کردند و همچنین آن را نشانهای دیدند از تمایل این دخترها به «پاکیزگی، دقت و یک استبداد و یکدندگی چموش که قابلیت پذیرش منطق را ندارد و شخص را رسماً به یک کمالگرا تبدیل میکند».[۵۶] کمالپرستی، یک ویژگی ماندگار در طول زندگی افراد آنورکسیک است. در این افراد، کمالپرستی، قبل از شروع اختلال خوردن، معمولاً در دوران کودکی،[۵۷] در طول دوران بیماری،[۵۸] و بعد از بهبودی[۵۹] احساس میشود. تلاش بیوقفه برای لاغری در آنورکسیکها، نوعی از بروز ویژگیِ اصرار بر رسیدن به استانداردهای عملکرد دست بالا و دست نیافتنی است.[۶۰]
به علت مزمن بودن اختلالات خوردن، افرادی که این اختلال را دارند، در حوزههای دیگر زندگی، به غیر از تناسب اندام و کنترل وزن نیز تمایلات کمالگرایانه از خود نشان میدهد. برای مثال، دستاوردهای بیش از حد در مدرسه،[۶۰][۶۱][۶۲] در میان آنورکسیکها دیده شده که در واقع یکی از نتایج کوشا بودنِ بیش از حد آنهاست.[۶۰][۶۳][۶۴] افراد عادی میتوانند از یک ابزار استفاده کنند که به آنها کمک میکند بین اختلال غذا خوردن و اختلالی که به غذا خوردن مربوط نیست تفاوت قائل شوند. نام این ابزار که در قالب یک ابزار گزارش-به-خود است، «پرسشنامهٔ تشخیص اختلال غذا خوردن» یا QEDD (به انگلیسی: Questionnaire for Eating Disorder Diagnosis) است. از این ابزار در مطالعات متعددی در مورد بیاشتهایی عصبی استفاده شدهاست.[۶۵]
یافتهها نشان میدهد سطح کمالپرستی، بر بهبود بلند مدت بیاشتهایی فرد تأثیر دارد. سرعت بهبود کسانی که میزان کمالپرستی آنها در یک محدودهٔ نرمال اندازهگیری شده، بیشتر از کسانی بوده که سطح کمالپرستی آنها بالا اندازهگیری شدهاست.[۶۶]
موارد عمومی
[ویرایش]اثر کمالپرستی، معمولاً در عملکرد افراد در محل کار یا مدرسه، پاکیزگی و زیباییشناسی، سازماندهی امور، کیفیت نوشتن و سخن گفتن، ظاهر فیزیکی، سلامت، و پاکیزگیِ شخصی دیده میشود.[۶۷] کمالپرستی در محل کار، اغلب با بهرهوری پایین و نرسیدن به ضربالعجلها مشخص میشود، چرا که افراد، با توجه به جزئیات نامربوط کار خود از پروژههای بزرگ گرفته تا فعالیتهای معمولی روزمره، زمان و انرژی خود را هدر میدهند. چنین رفتاری میتواند منجر به افسردگی، بیگانگی اجتماعی، و ریسک بیشتر «حوادث» در محل کار شود.[۶۸][منبع غیرمعتبر پزشکی] اَدِرهولت-اِلییِت (به انگلیسی: Adderholdt-Elliot) - در سال ۱۹۸۹ - پنج ویژگی از دانش آموزان و مدرسان کمالگرا را توصیف کرد که در عملکرد ضعیف آنها سهم داشت: به تعویق انداختن (تعلل)، ترس از شکست، تفکر "همه یا هیچ"، کمالپرستی فلجشده، و اعتیاد به کار.[۶۹][منبع غیرمعتبر پزشکی]
بنا به نظر سی. اَلِن (به انگلیسی: C. Allen)، در روابط صمیمی (عاشقانه)، انتظارات غیرواقعبینانه میتواند موجب نارضایتی قابلتوجه برای هر دو طرف شود.[۷۰] گرینسپان فهرستی از رفتارها، افکار، و احساسات تهیه کردهاست که معمولا کمالپرستی را توصیف میکند.[۱۱] کمالگرایان، تا زمانی که کارشان با استانداردهایشان مطابقت نداشته باشد، از آن راضی نخواهند بود و این ویژگی، میتواند کارآمدی کمالگرایان را در اتمام پروژهها کم کند و به همین دلیل، آنها را در رسیدن به ضربالعجلها، به تقلا بیندازد.
ورزشکاران، در یک زمینه شغلی متفاوت، ممکن است تمایلات کمالگرایانه توسعه دهند. عملکرد فیزیکی و ذهنی مطلوب برای ورزشکاران حرفهای مهم است و این ویژگیها ارتباط نزدیکی با کمالپرستی دارند. با این که ورزشکاران کمالگرا، برای موفقیت تلاش میکنند، این افراد ممکن است به واسطهٔ ترس شدید از شکست، محدود شوند و درنتیجه، تمام تلاش خود را نکنند یا در کل، خود را مسئول یک باخت بدانند. از آنجا که موفقیت این افراد، اغلب با امتیاز یا آمار سنجیده میشود، ورزشکاران کمالگرا ممکن است بیش از حد برای موفقیت احساس فشار کنند.[۷۱][منبع غیرمعتبر پزشکی]
کمالپرستی، تمایل مردم به ساختار و رهنمود را روشن میکند. آنها معمولاً در محیطهای ساختارمندی که دستورالعملهای صریح و روشن دارند، خوب کار میکنند. از آنجایی که کمالگرایان بر جنبههای مشخص یک کار تمرکز میکنند، اگر مشکلاتی روی دهند، این افراد ممکن است در مقابل تغییر غیرقابلانعطاف باشند و خلاقیت به خرج ندهند. این وضعیت، زمانی که یک وضعیت پیشبینی نشده بهوجود میآید، ممکن است مشکل ایجاد کند.
در نوابغ
[ویرایش]در حالی که کمالپرستی، نقش مهمی در کسب دستاوردهای بسیاری از شخصیتهای موفق تاریخی ایفا کردهاست، نمونههایی از کمالپرستی افراطی وجود دارد که متفکران مهم را به منتشر نکردن آثار خود هدایت کرده و در نتیجه، باعث شده آنها نتوانند آنطور که میتوانستند، بر زمینهٔ کاری خود، تأثیر مستقیمی داشته باشند. مورخ اسکاتلندی اِریک تِمپِل بِل، در مورد کارل فریدریش گاوس گفته که اگر این ریاضیدان، تمام اکتشافات خود را به موقع منتشر کرده بود، معادل ۵۰ سال ریاضیات را پیشرفت میداد.[۷۲]
عوارض پزشکی
[ویرایش]کمالگرایان ممکن است از اضطراب و عزت نفس پایین رنج ببرند. کمالپرستی، یک عامل خطر برای اختلال وسواسی-جبری، اختلال شخصیت وسواسی-جبری، اختلال خوردن، اضطراب اجتماعی، فوبیای اجتماعی، اختلال خودزشتانگاری، اعتیاد به کار، خودزنی، سوءمصرف مواد، افسردگی بالینی و همچنین مشکلات فیزیکیای مانند اضطراب مزمن و بیماریهای قلبی-عروقی است. علاوه بر این، مطالعات نشان دادهاند که افرادی که کمالگرا هستند، نسبت به افرادی که کمالگرا نیستند، میزان مرگ و میر بیشتری دارند.[۷۳] یک دلیل احتمالی این موضوع، نگرانی و استرس مضاعفی است که به همراه باور غیر منطقی به این موضوع است که همه چیز باید کامل باشد.
درمانگران تلاش میکنند تا با تفکر منفیای که کمالپرستی را احاطه کردهاست، برخورد کنند، به ویژه تفکر «همه یا هیچ» که در آن شخص معتقد است که یک دستاورد یا کامل و بی نقص است یا بیفایده. آنها، افراد را تشویق میکنند که اهداف واقعبینانهای در نظر بگیرند و با ترس از شکست، رو به رو شوند.
از آنجا که کمالپرستی یک مسئلهٔ عزت نفس است و اساس این مسئله، اعتقادات عاطفی در مورد کارهایی است که یک شخص باید انجام دهد تا به عنوان یک فرد قابل قبول باشد، در چارچوب یک روند بهبود که مستقیماً به این باورهای عاطفی میپردازد، تفکر منفی بهطور موفقیتآمیزی مورد توجه قرار میگیرد.[۹]
خودشیفتگی
[ویرایش]آرنولد کوپر (به انگلیسی: Arnold Cooper) میگوید، خودشیفتگی را میتوان کمالپرستی از نوع معطوف به خود در نظر گرفت - «اصراری بر کمال در موجودیت ایدئال خویشتن و کسب قدرت بی حد و حصر برای شکوهِ خویشن. این اصرارها، در آسیبهای ناشی از ضربه به شکوهِ خویشتنِ فرد ریشه دارد».[۷۴]
خودشیفتهها، اغلب شبهکمالگرا هستند و نیازمند قرار گرفتن در مرکز توجه و ایجاد موقعیتهایی هستند که به آنها توجه شود. این تلاش برای بینقص بودن، با تصویر ذهنی شخص خودشیفته از شکوهِ خویشتن خویش، انطباق دارد. اگر یک وضعیت مورد نظر از کمال به دست نیاید، میتواند منجر به احساس گناه، شرم، خشم یا اضطراب شود؛ چرا که شخصِ خودشیفته، باور دارد که اگر بینقص نباشد، آنچه از عشق و تحسین دیگران در ذهن خود متصور بوده را از دست خواهد داد.[۷۵][منبع غیرمعتبر پزشکی]
ویژگیهای شخصیتی
[ویرایش]کمالپرستی، یکی از عوامل در پرسشنامهٔ 16 عاملی شخصیت ریموند کَتِل است.[۷۶] بر اساس این ساختار، افرادی که مرتب (سازمان یافته)، اجبارطلب، خودمنضبط، از نظر اجتماعی دقیق، با انتظارات زیاد از قدرت اراده، دارای کنترل بر خود، و متکی بر احساسات خود هستند، افرادی کمالگرا هستند. در مدل پنج عامل بزرگ شخصیت، کمالپرستی یک نمود شدید از وظیفهشناسی است و برآورده نشدنِ انتظاراتِ فردِ کمالگرا، میتواند محرک افزایش روانرنجوری شود.[۷۶]
کمالپرستی ناسازگار، بیشتر شبیه روانرنجوری است، در حالی که کمالپرستی سازگار بیشتر به وظیفهشناسی شبیه است و بهطور مثبتی با رضایت از زندگی، عزت نفس، دلبستگی مطمئن و خودپیشبرد منسجم، مرتبط است.
یک مطالعه نشان داده که ورزشکارانی که نسبت به خود احساس احترام و عشق دارند («عزت نفس پایه»)، الگوهای مثبت کمالپرستی را نشان میدهند، در حالی که افرادی که عزت نفسشان وابسته به جنبههای شایستگی است («عزت نفس کسب شده»)، بیشتر کمالپرستی منفی از خود نشان میدهند.[۷۷]
درمانها
[ویرایش]رفتاردرمانی شناختی با کاهش اضطراب اجتماعی، خودآگاهی عمومی، رفتارهای ناشی از اختلال وسواسی-اجباری (OCD) و کمالپرستی، برای کمک به کمالگرایان موفق بودهاست.[۷۸] با استفاده از این رویکرد، فرد میتواند اندیشهٔ غیرمنطقی خود را بشناسد و راه جایگزین دیگری را برای برخورد با موقعیتها پیدا کند.
استفاده از رفتاردرمانی مبتنی بر پذیرش یا ABBT (به انگلیسی: Acceptance-based behavior therapy) در درمان کمالپرستی، با افزایش آگاهی، افزایش پذیرش، و معنیدار کردن زندگی، کمک مؤثر و عمدهای از خود نشان دادهاست.[۷۹] این روش در کاهش اضطراب، افسردگی، و ترس - یا همان فوبیای - اجتماعی مؤثر بودهاست و اثر آن شش ماه پس از درمان دیده شدهاست.[۷۹][۸۰]
جستارهای وابسته
[ویرایش]- رفتاردرمانی شناختی
- اختلال شخصیت وسواسی جبری
- بینقص دشمن خوب است
- رضایتبخشیدن
- پذیرش خویشتن
- خود دلسوزی
منابع
[ویرایش]- ↑ Stoeber, Joachim; Childs, Julian H. (2010). "The Assessment of Self-Oriented and Socially Prescribed Perfectionism: Subscales Make a Difference". Journal of Personality Assessment. 92 (6): 577–585. doi:10.1080/00223891.2010.513306. PMID 20954059.
- ↑ Flett, G. L.; Hewitt, P. L. (2002). Perfectionism. Washington, DC: American Psychological Association. pp. 5–31.
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ ۳٫۲ ۳٫۳ ۳٫۴ ۳٫۵ ۳٫۶ ۳٫۷ Yang, Hongfei; Stoeber, Joachim (2012). "The Physical Appearance Perfectionism Scale: Development and Preliminary Validation". Journal of Psychopathology and Behavioral Assessment. 34 (1): 69–83. doi:10.1007/s10862-011-9260-7.
- ↑ Curran, Thomas; Hill, Andrew P. (April 2019). "Perfectionism is increasing over time: A meta-analysis of birth cohort differences from 1989 to 2016". Psychological Bulletin. 145 (4): 410–429. doi:10.1037/bul0000138. ISSN 1939-1455.
- ↑ Parker, W. D.; Adkins, K. K. (1995). "Perfectionism and the gifted". Roeper Review. 17 (3): 173–176. doi:10.1080/02783199509553653.
- ↑ Hamachek, D. E. (1978). "Psychodynamics of normal and neurotic perfectionism". Psychology. 15: 27–33
{{cite journal}}
: نگهداری CS1: پست اسکریپت (link) - ↑ ۷٫۰ ۷٫۱ ۷٫۲ ۷٫۳ Rice, Kenneth G.; Ashby, Jeffrey S.; Gilman, Rich (2011). "Classifying adolescent perfectionists". Psychological Assessment. 23 (3): 563–577. doi:10.1037/a0022482. PMID 21319903.
- ↑ ۸٫۰ ۸٫۱ ۸٫۲ Stoeber, Joachim; Otto, Kathleen (2006). "Positive Conceptions of Perfectionism: Approaches, Evidence, Challenges". Personality and Social Psychology Review. 10 (4): 295–319. doi:10.1207/s15327957pspr1004_2. PMID 17201590.
- ↑ ۹٫۰ ۹٫۱ ۹٫۲ Greenspon, T. S. (2008). "Making sense of error: A view of the origins and treatment of perfectionism". American Journal of Psychotherapy. 62 (3): 263–282.
- ↑ Greenspon, T. S. (2007)What to do when good enough is not good enough: The real deal on perfectionism. Minneapolis: Free SpiritPublishing.
- ↑ ۱۱٫۰ ۱۱٫۱ [منبع خودچاپکرده]Greenspon, T. S. (2002) Freeing Our Families From Perfectionism. Minneapolis: Free Spirit Publishing.
- ↑ Greenspon, T. S. (2000). ""Healthy perfectionism" is an oxymoron! Reflections on the psychology of perfectionism and the sociology of science". The Journal of Secondary Gifted Education. XI: 197–208. doi:10.4219/jsge-2000-631.
- ↑ Frost, R. O.; Heimburg, R. G.; Holt, C. S.; Mattia, J. I.; Neubauer, A. A. (1993). "A comparison of two measures of perfectionism". Personality and Individual Differences. 14: 469–489. doi:10.1016/0191-8869(93)90181-2
{{cite journal}}
: نگهداری CS1: پست اسکریپت (link) - ↑ Frost, Randy O.; Marten, Patricia; Lahart, Cathleen; Rosenblate, Robin (1990). "The dimensions of perfectionism". Cognitive Therapy and Research. 14 (5): 449–468. doi:10.1007/BF01172967.
- ↑ Hewitt, P.; Flett, G. (1991). "Dimensions of Perfectionism in Unipolar Depression" (PDF). Journal of Abnormal Psychology. 100 (1): 98–101. doi:10.1037/0021-843X.100.1.98. PMID 2005279. Archived from the original (PDF) on 27 March 2014. Retrieved 4 March 2019.
- ↑ ۱۶٫۰ ۱۶٫۱ ۱۶٫۲ "The Multidimensional Perfectionism Scale: Reliability, validity, and psychometric properties in psychiatric samples". Archived from the original on 12 December 2012. Retrieved 3 March 2016.
- ↑ Toon W. Taris, Ilona van Beek, Wilmar B. Schaufeli: "Why do perfectionists have a higher burnout risk than others? The mediational effect of workaholism". Romanian Journal of Applied Psychology, 2010, Vol.12, No.1, pp. 1–7.
- ↑ ۱۸٫۰ ۱۸٫۱ Slaney, R.B.; Rice, K.G.; Mobley, M.; Trippi, J.; Ashby, J.S. (2001). "The Revised Almost Perfect Scale". Measurement and Evaluation in Counseling and Development. 34 (3): 130–145. Archived from the original on 4 October 2018. Retrieved 4 March 2019.
- ↑ Daniels, M.D., D.; Price, PhD, V. (2000). "The Essential Enneagram". New York: HarperCollins
{{cite journal}}
: Cite journal requires|journal=
(help)نگهداری CS1: پست اسکریپت (link) - ↑ Hewitt, P. L.; Flett, G.; Ediger, E. (1995). "Perfectionism traits and perfectionistic self-presentation in eating disorder attitudes, characteristics, and symptoms". International Journal of Eating Disorders. 18 (4): 317–326. doi:10.1002/1098-108X(199512)18:4<317::AID-EAT2260180404>3.0.CO;2-2. PMID 8580917.
- ↑ ۲۱٫۰ ۲۱٫۱ Mallinger, A.; DeWyze, J. (1992). "Too Perfect: When Being in Control Gets Out of Control". New York: Fawcett Columbine
{{cite journal}}
: Cite journal requires|journal=
(help)نگهداری CS1: پست اسکریپت (link) - ↑ ۲۲٫۰ ۲۲٫۱ ۲۲٫۲ Wielkiewicz, R. M.; Wonderlich, S. J. (2006). "Correlations between perfectionism and coping strategies in response to researcher-selected vignettes or participant-selected events". Psychological Reports. 98 (3): 745–755. doi:10.2466/pr0.98.3.745-755.
- ↑ Dunkley, David M.; Zuroff, David C.; Blankstein, Kirk R. (2003). "Self-critical perfectionism and daily affect: dispositional and situational influences on stress and coping". Journal of Personality and Social Psychology. 84 (1): 234–252. doi:10.1037/0022-3514.84.1.234.
- ↑ Silverman, Linda Kreger (1 January 1999). "Perfectionism". Gifted Education International. 13 (3): 216–225. doi:10.1177/026142949901300303 – via gei.sagepub.com.
- ↑ Roedell, W. C. (1984). "Vulnerabilities of highly gifted children". Roeper Review. 6 (3): 127–130. doi:10.1080/02783198409552782
{{cite journal}}
: نگهداری CS1: پست اسکریپت (link) - ↑ Neimark, Jill (May 2007). "The Optimism Revolution". Psychology Today. pp. 1–3. Retrieved 1 July 2011.
{{cite magazine}}
: نگهداری CS1: پست اسکریپت (link)[پیوند مرده] - ↑ ۲۷٫۰ ۲۷٫۱ ۲۷٫۲ Rice, Kenneth G.; Leever, Brooke A.; Noggle, Chad A.; Lapsley, Daniel K. (2007). "Perfectionism and depressive symptoms in early adolescence". Psychology in the Schools. 44 (2): 139–156. doi:10.1002/pits.20212.
- ↑ Brett, Bill. "Are They Too Perfect?". The Boston Globe. Retrieved 12 May 2012.
- ↑ Lemyre, P. -N.; Hall, H. K.; Roberts, G. C. (2007). "A Social Cognitive Approach to Burnout in Elite Athletes" (PDF). Scandinavian Journal of Medicine & Science in Sports: 223. doi:10.1111/j.1600-0838.2007.00671.x. Archived from the original (PDF) on 10 February 2018. Retrieved 10 February 2018.
- ↑ Buchwald, Jed Z.; Cohen, I. Bernard, eds. (2001). Isaac Newton's Natural Philosophy. MIT Press. p. 27. ISBN 0-262-52425-2.
- ↑ Whiteside, D. T., ed. (2008). The Mathematical Papers of Isaac Newton. Cambridge University Press. p. 340. ISBN 0-521-04591-6.
- ↑ Saalman, Howard (1993). Filippo Brunelleschi: The Buildings. Penn State Press. p. 219. ISBN 0-271-01067-3.
- ↑ Hastie, Paul (9 August 2013). "Dissecting Da Vinci: What makes a modern medical artist?". BBC. Archived from the original on 12 February 2017. Retrieved 8 February 2017.
- ↑ Dunne, Aidan (5 November 2011). "Painter, polymath, perfectionist". The Irish Times. Retrieved 8 February 2017.
- ↑ Hawking, Stephen, ed. (2003). On the Shoulders of Giants: The Great Works of Physics and Astronomy. Running Press. p. 4. ISBN 0-7624-1698-X.[پیوند مرده] "Copernicus was a perfectionist and considered his observations in constant need of verification and revision."
- ↑ Higgins, Charlotte (27 September 2011). "Beethoven string quartet lost for 200 years to get premiere in Manchester". The Guardian. Retrieved 8 February 2017.
- ↑ "British Professor Reconstructs Some Rejected Beethoven". NPR. 2 October 2011. Retrieved 8 February 2017.
- ↑ Willsher, Kim (7 November 2016). "Blots and all: Gustave Flaubert's travel diary among rare books at historic sale". The Guardian. Retrieved 8 February 2017. "The handwritten manuscript is page after page of scratched out notes, smudges, comments and ink blots that reveal just how arduous the French novelist Gustave Flaubert found the writing process."
- ↑ Robb, Graham (22 October 2016). "Flaubert — the writer's writer par excellence — is a real challenge to write about". The Spectator. Retrieved 8 February 2017.
- ↑ "Johannes Brahms". La Salle University. Retrieved 8 February 2017.
- ↑ Siepmann, Jeremy (1998). The Piano. Hal Leonard Corporation. p. 128. ISBN 0-7935-9976-8. "Brahms was perhaps the most compulsively perfectionist composer who ever lived."
- ↑ McNearney, Allison (4 February 2017). "Unraveling a Nazi Mystery: Are Franz Kafka's Missing Love Letters in Berlin?". The Daily Beast. Retrieved 8 February 2017. "When Kafka died, he had only published several stories. Being the perfectionist that he was, he left strict instructions that all of his remaining papers and works were to be burned unread. He allegedly destroyed around 90 percent of his output himself before his death."
- ↑ Holden, Stephen (8 March 1999). "Stanley Kubrick, Film Director With a Bleak Vision, Dies at 70". The New York Times. Retrieved 8 February 2017. "[...] an extreme perfectionist who insisted on control over every aspect of his films, from casting and screenwriting to editing, lighting and music. It often took him many months and sometimes years to complete a film. He was known to film up to 100 takes of a scene."
- ↑ Freer, Ian (30 July 2016). "'I haven't got it yet!': The relentless, ridiculous perfectionism of Stanley Kubrick". The Daily Telegraph. Retrieved 8 February 2017. "Kubrick's renowned uncompromising perfectionism, [...] his methods in pursuing his vision remain legendary..."
- ↑ Solis, Jose (1 September 2011). "Andrei Tarkovsky Achieved Sublimity Through 'The Sacrifice'". PopMatters. Retrieved 8 February 2017.
- ↑ Hoberman, J. (2 March 2012). "A Place of Our Deepest Desires". The New York Times. Retrieved 8 February 2017. "Tarkovsky was a perfectionist. The script for "Stalker" went through countless rewrites [...]"
- ↑ Slate, Jeff (16 May 2016). "Brian Wilson Remembers Pet Sounds on the Album's 50th Anniversary". Esquire. Retrieved 8 February 2017. The author describes Wilson as "famously perfectionist".
- ↑ Slate, Jeff (4 April 2015). "Brian Wilson on the Beach Boys' 'Rivalry' with the Beatles and Flying Solo". The Daily Beast. Retrieved 8 February 2017.
- ↑ Surowiecki, James (17 October 2011). "How Steve Jobs Changed". The New Yorker. Retrieved 8 February 2017. "As seemingly everyone on the planet knows, Steve Jobs’s defining quality was perfectionism. The development of the Macintosh, for instance, took more than three years, because of Jobs’s obsession with detail. [...] And he wanted his engineers to redesign the Mac’s motherboard, just because it looked inelegant."
- ↑ "'Steve Jobs': Profiling An Ingenious Perfectionist". NPR. 11 November 2011. Retrieved 8 February 2017.
- ↑ Garrison, Gary (22 January 2016). "Watch: 75-Minute Video Essay Breaks Down The Making Of Stanley Kubrick's '2001: A Space Odyssey'". IndieWire. Retrieved 8 February 2017.
- ↑ Maheshwari, Laya (18 May 2015). "Perfectionists relax: we're good enough as we are". The Guardian. Retrieved 8 February 2017.
- ↑ Jones, E.E.; Berglas, S. (1978). "Control of attributions about the self through selfhandicapping strategies: The appeal of alcohol and the role of underachievement". Personality and Social Psychology Bulletin: 200–206.
- ↑ Kearns, Hugh; Forbes, Angus; Gardiner, Maria; Marshall, Kelly (December 2008). "When a High Distinction Isn't Good Enough: A Review of Perfectionism and Self-Handicapping". Australian Educational Researcher. 35 (3): 21–36.
- ↑ Greenspon, Thomas S. "Is There an Antidote to Perfectionism?" Psychology in the Schools, November 2014: 986–998.
- ↑ DuBois, F.S. (1949). "Compulsion neurosis with cachexia (Anorexia Nervosa)". American Journal of Psychiatry. 106: 107–115. doi:10.1176/ajp.106.2.107. PMID 18135398.
- ↑ Anderluh, Marija Brecelj (2009). "Lifetime course of eating disorders: design and validity testing of a new strategy to define the eating disorders phenotype" (PDF). Psychological Medicine. 39: 105–114. doi:10.1017/S0033291708003292. PMID 18377676.
- ↑ Halmi, Katherine A.; et al. (2000). "Perfectionism in Anorexia Nervosa:Variation by Clinical Subtype, Obsessionality, and Pathological Eating Behavior" (PDF). (Am J Psychiatry. 157: 1799–1805. doi:[//doi.org/10.1176%0A%2Fappi.ajp.157.11.1799 10.1176
/appi.ajp.157.11.1799]. PMID 11058477.
{{cite journal}}
: Check|doi=
value (help); Explicit use of et al. in:|author2=
(help); line feed character in|doi=
at position 8 (help) - ↑ Srinivasagam (1995). "Persistent perfectionism, symmetry, and exactness after long-term recovery from anorexia nervosa". American Journal of Psychiatry. 152 (11): 1630–4. doi:10.1176/ajp.152.11.1630. PMID 7485626.
- ↑ ۶۰٫۰ ۶۰٫۱ ۶۰٫۲ JR Dura; et al. (1989). "Differences between IQ and school achievement in anorexia nervosa". Journal of Clinical Psychology. 45 (3): 433–5. doi:10.1002/1097-4679(198905)45:3<433::aid-jclp2270450313>3.0.co;2-x. PMID 2745732.
- ↑ Michael Strober (1981). "The Significance of Bulimia in Juvenile Anorexia Nervosa: An Exploration of Possible Etiologic Factors". International Journal of Eating Disorders. 1 (1): 28–43. doi:10.1002/1098-108x(198123)1:1<28::aid-eat2260010104>3.0.co;2-9.
- ↑ D. L. Norris (1979). "Clinical Diagnostic Criteria for Primary Anorexia Nervosa". South African Medical Journal: 987–93.
- ↑ Hilde Bruch (2001). The Golden Cage: The Enigma of Anorexia Nervosa. First Harvard University Press. p. 46.
- ↑ Bernard Viallettes (2001). L'anorexie mentale, une déraison philosophique. L'Harmattan. p. 89. ISBN 2-7475-0876-5.
...even in the category of young women with low IQs, some had brilliant school records. This probably is the result of the persistence in work that characterizes anorexic patients.
- ↑ Sutandar-Pinnock, K. , Woodside, D.B. , Carter, J.C. , Olmsted, M.P. , and Kaplan, A.S. (2003). Perfectionism in Anorexia Nervosa: A 6-24-month follow-up study. International Journal of Eating Disorders, 33(2). 9-10. DOI: 10.1002/eat.10127.
- ↑ Sutandar-Pinnock, K. , Woodside, D.B. , Carter, J.C. , Olmsted, M.P. , and Kaplan, A.S. (2003). Perfectionism in Anorexia Nervosa: A 6-24-month follow-up study. International Journal of Eating Disorders, 33(2). 1. DOI: 10.1002/eat.10127.
- ↑ Antony, PhD, Martin (2009). When Perfect Isn't Good Enough: Strategies for Coping with Perfectionism. Oakland, CA: New Harbinger Publications. p. 312. ISBN 978-1-57224-559-4.
- ↑ Psychology Today (May 1995). "Perfectionism: Impossible Dream". Psychology Today
{{cite news}}
: نگهداری CS1: پست اسکریپت (link) - ↑ Adderholdt-Elliot, M. (1989). "Perfectionism and underachievement". Gifted Child Today. 12 (1): 19–21
{{cite journal}}
: نگهداری CS1: پست اسکریپت (link) - ↑ Allen, C. (May 2003). "The Perfectionist's Flawed Marriage". Psychology Today
{{cite news}}
: نگهداری CS1: پست اسکریپت (link) - ↑ "The Downside of Perfectionism in Sports". Sports Psychology Today. Retrieved 12 May 2012.
- ↑ T. ,, Bell, E. (1965). Men of mathematics. The lives and achievements of the great mathematicians from zeno to poincare. New York: Simon and Schuster. ISBN 0-671-46400-0. OCLC 493383943.
{{cite book}}
: نگهداری CS1: نقطهگذاری اضافه (link) - ↑ "Being a Perfectionist Can take toll on health". Retrieved 22 March 2012.
- ↑ Arnold M. Cooper, "Introduction" in Arnold M. Cooper ed. , Contemporary Psychoanalysis in America (2006) p. xxxiv
- ↑ Sorotzkin, Benzion (18 آوریل 2006). "The Quest for Perfection: Avoiding Guilt or avoiding shame?". Psychology Today. Archived from the original on 9 March 2008.
- ↑ ۷۶٫۰ ۷۶٫۱ Cattell, H.; Mead, A. (2008). "The Sixteen Personality Factor Questionnaire (16PF)". In Gregory J. Boyle; Gerald Matthews; Donald H. Saklofske (eds.). The SAGE Handbook of Personality Theory and Assessment. Vol. 2. pp. 135–159. doi:10.4135/9781849200479.n7. ISBN 978-1-4129-4652-0.
- ↑ Koivula, Nathalie; Hassmén, Peter; Fallby, Johan (2002). "Self-esteem and perfectionism in elite athletes: effects on competitive anxiety and self-confidence". Personality and Individual Differences. 32 (5): 865–875. doi:10.1016/S0191-8869(01)00092-7.
- ↑ Lundh, Lars-Gunnar; Ost, Lars-Goran (5 November 2010). "Attentional Bias, Self-consciousness and Perfectionism in Social Phobia Before and After Cognitive-Behaviour Therapy". Scandinavian Journal of Behaviour Therapy. 30 (1): 4–16. doi:10.1080/02845710117841.
{{cite journal}}
: line feed character in|title=
at position 109 (help) - ↑ ۷۹٫۰ ۷۹٫۱ Ashbaugh, A. , Antony, M.M. , Liss, A. , Summerfeldt, L.J. , McCabe, R.E. , & Swinson, R.P. (2007). Changes in perfectionism following cognitive-behavioral therapy of social phobia. Depression and Anxiety, 24, 169-177.
- ↑ Pleva, J. , & Wade, T.D. (2006). Guided self-help versus pure self-help for perfectionism: A randomised controlled trial. Behaviour Research and Therapy, 45, 849-861.
مطالعهٔ بیشتر
[ویرایش]- Castro, J.R.; Rice, K.G. (9 February 2003). "Perfectionism and ethnicity: implications for depressive symptoms and self-reported academic achievement". Cultural Diversity and Ethnic Minority Psychology. 9 (1): 64–78. doi:10.1037/1099-9809.9.1.64. PMID 12647326
{{cite journal}}
: نگهداری CS1: پست اسکریپت (link) - Jackson, Melissa (19 June 2004). "Why perfect is not always best". BBC News. Retrieved 14 March 2013.
- Phillipson, PhD, Steven. "The Right Stuff: Obsessive Compulsive Personality Disorder: A Defect of Philosophy, not Anxiety". Center for Cognitive-Behavioral Psychotherapy. Archived from the original on 2 July 2012. Retrieved 14 March 2013.
- Shaw, Daniel (2013). Traumatic Narcissism: Relational Systems of Subjugation. Routledge
پیوند به بیرون
[ویرایش]- قدرت شرم بایگانیشده در ۱۲ ژوئیه ۲۰۱۲ توسط Wayback Machine (به انگلیسی: Power of Shame) در تد
- Personality Disorders در کرلی
- Seeking Perfection BBC Science and Nature
- The Almost Perfect Scale-Revised Robert B. Slaney & Colleagues