پرش به محتوا

پیمان وین (۱۸۶۶)

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
پیمان وین
گونهپیمان صلح
تاریخ امضا۳ اکتبر ۱۸۶۶
مکان امضاوین، اتریش
امضاکنندگان
تصویب کنندگان

پیمان وین ۱۸۶۶ توافق‌نامه‌ای بود که در ۳ اکتبر ۱۸۶۶ امضا و در ۱۲ اکتبر توسط پادشاهی ایتالیا و امپراتوری اتریش تصویب شد و به خصومت‌های جنگ سوم استقلال ایتالیا،[۱] صحنه‌ای از جنگ همزمان اتریش و پروس، پایان داد.

پیمان وین که در پی آتش‌بس کورمونس در ۱۲ اوت ۱۸۶۶ منعقد شد، مفاد آن آتش‌بس را تأیید کرد و به انتقال منطقه ونتو بخش اعظم فریولی به امپراتوری دوم فرانسه انجامید. فرانسه پس از دریافت این مناطق، آن‌ها را به پادشاهی ایتالیا واگذار کرد، اما این واگذاری تنها پس از برگزاری همه‌پرسی و کسب رضایت ساکنان منطقه صورت گرفت—رویکردی که مشروعیت مردمی این الحاق را تقویت کرد و به روند وحدت ملی ایتالیا جنبه‌ای دموکراتیک بخشید.

این انتقال، آخرین گام در تقسیم کامل پادشاهی لومباردی–ونتیا تحت سلطه هابسبورگ‌ها بود. پیش‌تر، در پیمان زوریخ سال ۱۸۵۹، نیمه لومباردی این پادشاهی (به‌جز استان مانتوا) به امپراتوری فرانسه واگذار شده بود و سپس توسط فرانسه به پادشاهی ساردینی–پیه‌مونت منتقل شد. با واگذاری ونتیا در سال ۱۸۶۶، ساختار سیاسی این پادشاهی منحل شد و سلطه اتریش بر شمال ایتالیا به پایان رسید.

پیمان وین همچنین دولت اتریش را مجبور ساخت تا حاکمیت پادشاهی جدید ایتالیا را به رسمیت بشناسد—گامی مهم در تثبیت جایگاه بین‌المللی ایتالیا. این تحول، در کنار شکست نظامی اتریش از پروس در جنگ سال ۱۸۶۶، نشانه‌ای آشکار از افول قدرت امپراتوری هابسبورگ در اروپا بود. از سوی دیگر، این پیمان نماد ظهور ایتالیا به‌عنوان قدرت بزرگ جهانی تلقی شد؛ کشوری که با پشت سر گذاشتن مراحل دشوار وحدت، اکنون در کنار قدرت‌های بزرگ مانند فرانسه، بریتانیا، پروس، روسیه و اتریش، جایگاهی معتبر در عرصه دیپلماتیک و نظامی اروپا به دست آورده بود. این نقطه عطف تاریخی، نه تنها پایان یک دوره سلطه امپراتوری‌ها بر شبه‌جزیره ایتالیا را رقم زد، بلکه آغاز فصل جدیدی از مشارکت فعال ایتالیا در سیاست بین‌المللی بود.

پیشینه

[ویرایش]
نیس و ساوی به رنگ صورتی، زمینی که پیمونت در مرزهای فعلی فرانسه به فرانسه داد.

از سال ۱۸۴۸، جوامع ملی‌گرای ایتالیایی[۲] و پادشاهی پیدمونت-ساردنی[۳] تلاش می‌کردند تا کشورهای ایتالیایی پس از ناپلئون را به یک ملت واحد ایتالیایی تبدیل کنند. مانع اصلی وحدت ایتالیا، سلطنت هابسبورگ بود که به‌طور مستقیم یا غیرمستقیم بخش بزرگی از ایتالیا را کنترل می‌کرد[۴] و به‌طور فعال در تقسیم ایتالیا سرمایه‌گذاری می‌کرد. برای غلبه بر قدرت نظامی اتریش، پیدمونت (که از سال ۱۸۶۱ ایتالیا نامیده می‌شد) باید به مداخله خارجی سایر کشورهای اروپایی برای غلبه بر اتریش متکی بود. برای این منظور، نخست‌وزیر پیدمونت، کامیلو بنسو، کنت کاوور، با فرانسه اتحادی تشکیل داد و موافقت کرد که استان فرانسوی زبان ساووی و استان نیس را در ازای حمایت نظامی علیه اتریش به فرانسه واگذار کند. این حمایت برای موفقیت ایتالیا در جنگ دوم وحدت ایتالیا حیاتی بود، که منجر به واگذاری لومباردی توسط اتریشی‌ها به پیدمونت شد.

در اواسط ژوئن ۱۸۶۶، جنگ بین اتریش و پروس بر سر اداره شلسویگ و هولشتاین و آینده کنفدراسیون آلمان درگرفت.[۵] ایتالیا با جانبداری از پروس در این درگیری، از این موقعیت استفاده کرد و در ۲۰ ژوئن به اتریش اعلام جنگ داد. دولت ایتالیا امیدوار بود که نبرد مداوم اتریش-پروس به ارتش‌های آنها اجازه دهد تا از پهلو به نیروهای اتریشی حمله کنند و ونیز، فریولی، ترنتینو و تریسته را با کمترین مشکل تصرف کنند. نیروهای اتریشی ارتش ایتالیا را در نبرد کاستوزا و نیروی دریایی ایتالیا را در نبرد لیسا شکست دادند.[۶] با این حال، در این میان، داوطلبان جوزپه گاریبالدی در حمله به ترنتینو به سمت ترنتو پیشروی کرده و در نبرد بزسکا پیروز شدند. بعداً، هابسبورگ‌ها به دلیل فروپاشی ارتش‌های شمالی خود پس از نبرد سرنوشت‌ساز سادووا و پیشروی سریع پروس به بوهمیا و به سمت وین، مجبور به درخواست آتش‌بس با ایتالیا شدند. در ۱۲ اوت، اتریش و ایتالیا در کورمونس آتش‌بس امضا کردند و به جنگ پایان دادند.

مفاد پیمان

[ویرایش]
زمینی که اتریش طبق مفاد معاهده‌ای که با آبی تیره نشان داده شده است، به فرانسه واگذار کرد. بعداً پس از یک همه‌پرسی به پادشاهی ایتالیا ملحق شد.

در جریان مذاکرات پیمان صلح، امپراتوری اتریش پذیرفت که سرزمین‌های جمهوری ونیز—شامل مناطق امروزی ونتو و فریولی—و همچنین استان مانتوا را واگذار کند. این تصمیم بخشی از توافقات دیپلماتیک پیچیده‌ای بود که در سایه تحولات جنگ اتریش و پروس شکل گرفت. دیپلمات‌های ایتالیایی تلاش کردند تا منطقه ترنتینو را تا مرز سالورنو نیز به دست آورند، اما این خواسته با مخالفت اتریش مواجه شد، زیرا دولت اتریش به مفاد آتش‌بس کورمونز پایبند ماند؛ آتش‌بسی که مرز میان دو کشور را بر اساس قلمرو سابق پادشاهی لومباردی–ونتیا تعیین کرده بود. این موضع‌گیری موجب شد مناطق ایتالیایی‌زبان گوریتسیا و تریسته نیز از توافق خارج شوند و همچنان تحت سلطه اتریش باقی بمانند.

پیش از این، امپراتور فرانتس ژوزف موافقت کرده بود که ونتیا و مانتوا را به فرانسه واگذار کند، مشروط بر آن‌که فرانسه در جنگ اتریش و پروس مداخله نکند. فرانسه که نقش میانجی میان اتریش و پروس را ایفا می‌کرد، در تاریخ ۱۹ اکتبر این مناطق را به ایتالیا منتقل کرد. این واگذاری در چارچوب یک پیمان محرمانه صورت گرفت که در آن، ایتالیا پیش‌تر با الحاق ساووا و نیس به فرانسه موافقت کرده بود. در متن پیمان صلح تصریح شده بود که الحاق این مناطق به ایتالیا تنها پس از برگزاری همه‌پرسی و اعلام نظر مردم اجرایی خواهد شد. این همه‌پرسی در روزهای ۲۱ و ۲۲ اکتبر برگزار شد و نتیجه آن به‌طور قاطع به نفع پیوستن به پادشاهی ایتالیا بود.[۷]

علاوه بر واگذاری سرزمین‌ها، پیمان صلح دولت ایتالیا را موظف ساخت تا برای هر دژ اتریشی موجود در ونتیا غرامت نقدی پرداخت کند. همچنین، ایتالیا موظف شد بدهی‌های دولتی انباشته‌شده در دوران سلطه اتریش بر ونتیا را تقبل کند. یکی دیگر از مفاد نمادین این پیمان، الزام اتریش به شناسایی رسمی پادشاهی ایتالیا بود—گامی مهم در تثبیت جایگاه بین‌المللی دولت جدید ایتالیا. افزون بر این، اتریش موظف شد تاج آهنین لومباردی را نیز به ایتالیا تحویل دهد؛ تاجی تاریخی که در قرون وسطی توسط پادشاهان لومباردی استفاده می‌شد و نمادی از مشروعیت سلطنتی و میراث تاریخی شمال ایتالیا به‌شمار می‌رفت. این مجموعه توافقات، نه تنها به گسترش قلمرو ایتالیا انجامید، بلکه نقطه عطفی در روند وحدت ملی و تثبیت حاکمیت آن در برابر قدرت‌های بزرگ اروپا بود. هم‌زمان، این تحولات نشانه‌ای از افول تدریجی امپراتوری هابسبورگ و ظهور ایتالیا به‌عنوان یکی از قدرت‌های نوظهور قاره اروپا بود.

پیامدهای پیمان

[ویرایش]

پیمان وین، همراه با صلح پراگ که میان اتریش و پروس امضا شد، برای امپراتوری اتریش به‌عنوان یک شکست ملی و تحقیرآمیز تلقی گردید. یکی از ژنرال‌های اتریشی با تلخی اظهار داشت: «ما [اتریش] به سطح ترکیه سقوط کرده‌ایم» —بیانی که عمق ناامیدی و احساس سقوط جایگاه امپراتوری را در آن دوران بازتاب می‌دهد. شکست هم‌زمان از دو جبهه، پروس در شمال و ایتالیا در جنوب، نه تنها اعتبار سیاسی اتریش را خدشه‌دار کرد، بلکه موجب شد دولت اتریش با بدهی عظیم دولتی مواجه شود و ساختار حکومتی آن دچار بحران گردد.

در شرایطی که امپراتوری در آستانه فروپاشی قرار داشت، دولت وین ناگزیر شد در سال ۱۸۶۷ به مصالحه‌ای تاریخی با مجارستان تن دهد—مصالحه‌ای که به «سازش اتریش-مجارستان» معروف شد. این توافق، دولت اتریش را مجبور ساخت تا خودمختاری قابل توجهی به بخش مجارستانی امپراتوری اعطا کند. نتیجه این سازش، تغییر ساختار سیاسی امپراتوری و تبدیل آن به امپراتوری اتریش-مجارستان بود؛ ساختاری دوگانه که در آن، توازن بیشتری میان جمعیت‌های آلمانی‌زبان و مجارستانی‌زبان برقرار شد و هر یک از دو بخش امپراتوری دارای نهادهای حکومتی مستقل شدند.

از سوی دیگر، با واگذاری ونتیا به ایتالیا، نفوذ اتریش در شبه‌جزیره ایتالیا—که از زمان کنگره وین در سال ۱۸۱۵ برقرار شده بود—به پایان رسید. این تحول، نمادی از افول قدرت اتریش در جنوب اروپا بود و نشان داد که امپراتوری دیگر قادر به حفظ جایگاه خود در میان قدرت‌های بزرگ نیست. مجموعه این شکست‌ها و تحولات ساختاری، تصویری از اتریش به‌عنوان یک قدرت درجه دوم در اروپا ترسیم کرد؛ کشوری که دیگر نمی‌توانست در معادلات سیاسی و نظامی قاره نقش تعیین‌کننده‌ای ایفا کند. این دوره، نقطه عطفی در تاریخ اتریش بود که آغازگر تغییرات عمیق در ساختار داخلی و جایگاه بین‌المللی آن شد.

این پیمان برای دولت ایتالیا اعتبار بیشتری به ارمغان آورد و جایگاه دیپلماتیک آن را در اروپا به عنوان یک قدرت بزرگ ارتقا داد. با این حال، به دلیل عملکرد ضعیف ایتالیا در جنگ، اتریش توانست چندین گذرگاه کوهستانی استراتژیک و قله‌های کوهستانی در آلپ را حفظ کند. این امر پیامدهای استراتژیک جدی برای ایتالیا در طول جنگ جهانی اول، هنگام جنگ در جبهه آلپ علیه اتریش، داشت.

اتحاد ایتالیا

[ویرایش]
جوزپه گاریبالدی رهبر سربازان ایتالیایی در نبرد بزکا، در ترنتینو-آلتو آدیگه امروزی.

پیمان وین نقطه عطفی در روند وحدت ملی ایتالیا بود؛ پیمانی که با الحاق ونیز و منطقه ونتو به قلمرو پادشاهی ایتالیا، گامی بزرگ در تحقق آرمان وحدت سرزمینی برداشت. با این حال، پس از پایان جنگ، پادشاه ویکتور امانوئل جمله‌ای تاریخی بیان کرد: «ایتالیا ساخته شد، اما کامل نیست» —بیانی که بازتابی از احساس ناتمام بودن پروژه وحدت در میان رهبران و مردم بود.

اگرچه این پیمان منطقه ونتیا را برای ایتالیا تضمین کرد، اما بخش‌هایی از دولت و بسیاری از ملی‌گرایان ایتالیایی، از جمله جوزپه گاریبالدی، احساس می‌کردند که این دستاورد کافی نیست. آن‌ها امیدوار بودند که این توافق شامل مناطق ترنتینو و تریسته نیز شود، و حتی برخی تا جایی پیش رفتند که خواستار الحاق نواحی جنوب تیرول، فیومه (رییکا)، و سواحل دالماسی شدند—مناطقی که از نظر زبانی، فرهنگی یا تاریخی با هویت ایتالیایی پیوند داشتند.

این احساس ناکامی، به تدریج به نیروی محرکه‌ای برای شکل‌گیری جنبش ایرِدِنتیسم تبدیل شد—جنبشی که در اواخر قرن نوزدهم خواستار بازپس‌گیری «سرزمین‌های گمشده» بود. همین آرمان‌ها، به‌ویژه تمایل به تصرف تریسته و ترنتینو، یکی از دلایل اصلی ورود ایتالیا به جنگ جهانی اول در برابر امپراتوری اتریش-مجارستان شد. پس از پایان جنگ و در جریان پیمان سن-ژرمن در سال ۱۹۱۹، بخشی از این آرزوها تحقق یافت: ترنتینو-جنوب تیرول و تریسته به ایتالیا واگذار شدند. با این حال، تحقق کامل اهداف سال ۱۸۶۶ تنها در دوران حکومت ایتالیای فاشیست موسولینی صورت گرفت، زمانی که ایتالیا سواحل دالماسی را اشغال کرد—اقدامی که پس از شکست فاشیسم و پایان جنگ جهانی دوم لغو شد. این فراز و نشیب‌ها نشان می‌دهند که وحدت ایتالیا نه تنها یک پروژه نظامی و دیپلماتیک بود، بلکه آرمانی تاریخی و فرهنگی بود که نسل‌ها از ملی‌گرایان ایتالیایی را به خود مشغول داشت و در تحولات سیاسی قرن بیستم نقشی تعیین‌کننده ایفا کرد.

جستارهای وابسته

[ویرایش]

منابع

[ویرایش]
  1. Wawro, Geoffrey (1996). The Austro-Prussian War: Austria's War with Prussia and Italy in 1866. 10 Stamford Road, Oakleigh, Melbourne 3166, Australia: Cambridge University Press. pp. 281. ISBN 0-521-56059-4.{{cite book}}: نگهداری CS1: موقعیت (link)
  2. Berkeley, G. F. -H. (1932). Italy in the Making 1815 to 1846. Bently House, 200 Euston Road, London, N.W.1: Cambridge University Press. p. 10.{{cite book}}: نگهداری CS1: موقعیت (link)
  3. Guilherme, de Oliveira (December 2018). "Extractive states: The case of the Italian unification". International Review of Law & Economics. December 2018, Vol.56: 144. doi:10.1016/j.irle.2018.10.001 – via Science Direct.
  4. Salvadori, Massimo (1861). Cavour and the Unification of Italy. New York: Van Nostrand Reinhold Company. pp. 74–76.
  5. Tucker, Spencer (2018). The Roots and Consequences of Independence Wars: Conflicts That Changed World History. Santa Barbara, California: ABC-CLIO. p. 198. ISBN 978-1-4408-5599-3.
  6. King, Bolton (1912). History of Italian Unity 1814-1871 Volume II. Edinburgh: Ballantyne Press & Co. p. 299.
  7. Cronaca della nuova guerra d'Italia del 1866. 1866. pp. 573–574.