سالارالدوله: تفاوت میان نسخهها
خط ۶۰: | خط ۶۰: | ||
== فرزندان == |
== فرزندان == |
||
سالارالدوله برای رسیدن به مقاصد سیاسی در غرب ایران، با دختر رؤسای ایلات و عشایر آن حدود وصلت کرد که حاصلش نُه فرزند بود. یکی از این همسران، ملکه خانم دختر غلامرضاخان امیرجنگ، والی [[پشتکوه]] از همسرش هاجر خانم دختر لطفعلی خان بالوند بود و همسر دیگر دختر نظرعلی خان پسر برخوردار خان حاکم [[سلسله]] و [[دلفان]].<ref>[http://www.seymare.com/?p=1681 ]</ref><ref>[http://www.seymare.com/?p=3324 ]</ref> |
سالارالدوله برای رسیدن به مقاصد سیاسی در غرب ایران، با دختر رؤسای ایلات و عشایر آن حدود وصلت کرد که حاصلش نُه فرزند بود. یکی از این همسران، ملکه خانم دختر غلامرضاخان امیرجنگ، والی [[پشتکوه]] از همسرش هاجر خانم دختر لطفعلی خان بالوند بود و همسر دیگر «آغا زیبا»<ref>[http://www.ensani.ir/storage/Files/20101118141501-141.pdf شورش ایل کلهر و نقش سالارالدوله].ص۴۹</ref> دختر نظرعلی خان پسر برخوردار خان حاکم [[سلسله]] و [[دلفان]].<ref>[http://www.seymare.com/?p=1681 ]</ref><ref>[http://www.seymare.com/?p=3324 ]</ref><ref>[]</ref> |
||
{|class="wikitable" |
{|class="wikitable" |
||
|- |
|- |
نسخهٔ ۳۰ ژانویهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۰:۲۲
سالارالدوله | |||||
---|---|---|---|---|---|
شاهزاده قاجار | |||||
زاده | ۱۲۹۸ (قمری) ۱۲۶۰ خورشیدی تبریز | ||||
درگذشته | ۱۳۳۸ خورشیدی اسکندریه, مصر | ||||
| |||||
پدر | مظفرالدین شاه |
ابوالفتح میرزا سالارالدوله پسر سوم مظفرالدین شاه بود.
او در سال۱۲۶۰(۱۲۹۸ ه. ق) درشهر تبریز به دنیا آمد. پس از تحصیلات مقدماتی و نظامی در تبریز به حکومت در چند ایالت ایران منصوب شد که اغلب با شکایت اهالی از رفتارش معزول میشد.
پس از مشروطه از ایران رفت و در حمایت از برادرش محمدعلی شاه در کردستان دست به شورش زد و سنندج را گرفت و از مجلس شورای ملی خواست تا با شاه مخلوع همکاری کند.
شاهان قاجار | |
---|---|
نام | دورهٔ پادشاهی |
۱۱۷۵–۱۱۶۱ | |
بعد از عزل محمدعلی شاه در وین با برادر خود ملاقات نموده و برای بازگشت سلطنت برادر از راه عثمانی به ایران آمد و با لشکری از ایل کلهر،جاف، سنجابی و لر توانست کرمانشاه و همدان را تصرف کند و همچنین قوای امیر مفخم بختیاری را در نزدیک ملایر شکست داده با حدود سی هزار قشون به سوی تهران بیاید که در نزدیکی ساوه از قوای فرمان خان شکست خورد ولی چون مجلس برای توقیف یا اعدام او ۲۵ هزارتومان جایزه تعیین نمود به عثمانی فرار کرد و چند سال بعد بار دیگر به کردستان آمد و لشکری جمعآوری کرد و به همدان تاخت ولی از قوای یپرمخان شکست خورد و بار دیگر از ایران گریخت. بعد به وساطت روسها حکومت گیلان به او سپرده شد اما بار دیگر طغیان کرد و قزاقان ساخلوی گرگان از او حمایت نمودند ولی بار دیگر شکست خورد و از ایران اخراج شد.
هنگام جنگ جهانی اول باز هم به ایران آمد و کاری از پیش نبرد و سرانجام به کشور عثمانی پناه برد و ساکن کشور مصر گردید که در اسکندریه در خردادماه سال ۱۳۳۸ درگذشت.
زندگی
سالارالدوله را از لحاظ اخلاقی فاقد هرگونه ثبات شخصیتی دانستهاند. اکثر منابع درباره او دید مثبتی ندارند و او را شخصی ساده لوح معرفی میکنند احمد کسروی از او به عنوان «شــــاهزاده سبکسر» و «سبکمغز» و مورگان شوستر آمریکایی از او به عنوان «دیوانه» یاد میکند.. گروته در سفرنامه خود مینویسد: «او همیشه با اروپائیان رفتاری دوستانه داشت و همواره میکوشید با فرهنگ و تمدن اروپائی بیشتر آشنا گردد.» او در ادامه مینویسد: «در اینجا (کرمانشاه) شخصیتهای زیادی که سالارالدوله را از نزدیک میشناختند اظهار میدارند که او یک تئوریسین ذهن گرا است و از قدرت سازماندهی برخودار نیست و نمیداند چگونه باید عملاً هدفش را دنبال کند. شاهزاده سالارالدوله به ناپلئون عشق میورزید و تمام آثارش را به زبان فرانسه، که آن را خوب میدانست خوانده بود. او همچنین به مطالعه کتب نظامی، بخصوص آنهایی که به کاربرد توپخانه مربوط میشد علاقه وافری داشت.»
ناصرالدین شاه در سفر سوم خود به فرنگ در سال ۱۳۰۶ه. ق هنگام عبور از تبریز به او لقب سالارالدوله داد.
سالارالدوله در سال ۱۳۱۵ ه. ق با وزارت و پیشکاری زینالعابدین خان حسامالملک قراگزلو به حکمرانی ایالت کرمانشاهان و سرحد داری عراقین تعیین شد. او مدت ۶ ماه در کرمانشاه حکمرانی را بر عهده داشت. وی ظلم و تعدی بسیاری به مردم نمود مردم کرمانشاه نیز از او به مظفرالدین شاه شکایت نمودند, مظفرالدین شاه نیز او را معزول ساخت. در سال ۱۳۱۶ه. ق او را به حکومت منطقه خمسه (زنجان) فرستادند که پیشکاری او در این دوره میرزا محمود خان مدیرالدوله بود. در آنجا نیز ظلم و ستم را از حد گذرانیده، او را معزول کردند. باقر عاقلی در ذیل حوادث سال ۱۳۱۸ه. ق مینویسد: «فرمانفرمایی خوزستان، لرستان، بروجرد و بختیاری و ریاست ایلات آن حدود به انضمام ریاست تمام قشون آن صفحه به ابوالفتح میرزاسالارالدوله واگذارشد». در این مدت پیشکاری او را میرزا شفیع مستشارالملک گرگانی برعهده داشت. در این ایام بود که با دختر غلامرضاخان والی پشتکوه ازدواج کرد، تا در شورشهای بعدی از آنها به عنوان متحدی نیرومند استفاده نماید. او در طول ایام حکمرانی خود به راهنماییهای همراهانش توجهی نمیکرده و از سر بیرحمی و قساوت با مردم رفتار میکرد. در سال ۱۳۲۳ه. ق حکومت همدان و کردستان را به او داده بودند راضی نشده بود. ولی بعد از مدتی موافقت کرد و به کردستان رفت. او از همان بدو ورود به کردستان شروع به ظلم وستم به اهالی مظلوم آن دیار کرد.
مردوخ مینویسد: «هنگام رسیدن به میان کسبه از توی کالسکه خودش امر میداد و با دست هم اشاره میکرد که به خاک بیفتید, به خاک بیفتید مردم بیچاره هم به خاک افتاده و زمین اطاعت را بوسیدند خود شاهزاده از خاک افتادن مردم میخندید. به توپخانه مرتضی خان شجاع لشکر اردلان را که ریاست توپخانه را داشت امر داد دراز کشیدند و کتک کاری کردند که چرا توپ کم صدا بود.»
مردوخ پس از آوردن سخنان سالارالدوله که بیشتر راجع به تهدید مردم و ترساندن آنها بود مینویسد: «در دوره شاهزاده بگیر و ببند و جرم و زور و کلاه کاغذی شدت پیدا کرده اطمینان مالی و جانی برای احدی باقی نبود.»
عاقبت به دلیل این همه ظلم و جنایت به مردم, آنها تلگرافاتی به مرکز مخابره کردند عینالدوله هم که صدر اعظم و رئیس الوزراء بود دل خوشی از سالارالدوله نداشت تلگرافات تظلم را ترتیب اثر داده, در ۱۱ شوال همان سال سالارالدوله را احضار کرد و او دیگر به عنوان حکمران به کردستان بر نگشت. بعد از برکناری مدتی در اعتراض و نارضایتی به سر میبرد تا اینکه در سال ۱۳۲۵ه. ق دست به شورش زد که در فصل بعدی به آن خواهیم پرداخت.[۱]
فرزندان
سالارالدوله برای رسیدن به مقاصد سیاسی در غرب ایران، با دختر رؤسای ایلات و عشایر آن حدود وصلت کرد که حاصلش نُه فرزند بود. یکی از این همسران، ملکه خانم دختر غلامرضاخان امیرجنگ، والی پشتکوه از همسرش هاجر خانم دختر لطفعلی خان بالوند بود و همسر دیگر «آغا زیبا»[۲] دختر نظرعلی خان پسر برخوردار خان حاکم سلسله و دلفان.[۳][۴][۵]
ردیف | نام | تولد/وفات | نام مادر | یادداشتها |
---|---|---|---|---|
۱ | سلطان مجید میرزا | فاطمه خانم فرحالسلطنه | با آسیه قاجار دختر محمدعلی شاه ازدواج کرد | |
۲ | قمرالدوله | فاطمه خانم فرحالسلطنه | ||
۳ | محمدرضا میرزا | ملکه خانم قدسالدوله |
دودمان
دودمان سالارالدوله | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
|
منابع
- مسعود بهنود: (کشته شدگان بر سر قدرت، ص. ۲۰۷ - ۱۷۹)
- تاریخ انقلاب مشروطیت. رحیم نامور. انتشارات چاپار ۱۹۵۸
- ایل کلهر در دوره مشروطیت. علیرضا گودرزی. انتشارات کرمانشاه، ۱۳۸۱، فصل دوم به بعد