محمد دشمن‌زیار: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Ebrambot (بحث | مشارکت‌ها)
جز ربات: اصلاح نویسه
مهرماد (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{ویکیسازی}}
{{ویکیسازی}}
{{منبع}}
{{منبع}}
'''ابوجعفر محمد بن رستم دشمنزیار''' («۴۳۳ - ۳۹۸ ق / ۱۰۴۱-۱۰۰۷ م») ملقب به علاء الدوله، پسر رستم بن مرزبان معروف به دشمنزیار بود. پدرش، برادر مادر سیده خاتون بود و خودش کاکوزاده «= دایی زاده» سیده محسوب می‌شد که در دستگاه فخر الدوله پسر کاکویه خوانده می‌شد. رستم بن مرزبان از سرکردگان دیلمی در سپاه فخر الدوله بود و تا هنگام وفات «حدود ۴۰۰ ق / ۱۰۰۹ م» در دربار سیده به عنوان کاکوی ملکه محل اعتماد بود و چندی هم حکومت شهریار [[ری]] را داشت. پسرش ابوجعفر هم از جانب سیده به نیابت عین الدوله خردسال، حکومت [[شهر اصفهان|اصفهان]] یافت «۳۹۸ ق / ۱۰۰۷ م» و طی سالها در ولایت جبال کسب قدرت کرد.
'''ابوجعفر محمد بن رستم دشمنزیار''' («۴۳۳ - ۳۹۸ ق / ۱۰۴۱-۱۰۰۷ م») ملقب به علاء الدوله، پسر [[رستم بن مرزبان]] معروف به '''دشمنزیار ''' بود. وی فرماندار [[اصفهان]] بود. علاء الدوله در محرم ۴۳۳ ق / ۱۰۴۱ م چشم از جهان فرو بست و فرزندش [[ابومنصور فرامرز]] به جای وی به فرمانداری اصفهان رسید. نام علاء الدوله، مخصوصاً به سبب [[دانشنامه علایی]] و چند رساله دیگر که [[ابن سینا]] به نام وی نگاشته‌است پایدار ماند با این همه خود وی به سبب حمایت از ابن سینا و علاقه به [[فلسفه]] نزد [[متشرعه]] [[اهل سنت]]، فاسد الاعتقاد خوانده می‌شد.



در کشمکشی که بین سیده با پسرش مجدالدوله در گرفت و منجر به فرار مادر و رفتنش نزد بدر بن حسنویه شد، پسر کاکویه هم به بهاء الدوله دیلمی پیوست «۳۹۷ ق / ۱۰۰۶ م»، اما در پی بازگشت سیده، دوباره حکومت اصفهان یافت. وی که در عین حال سپهسالار سیده و مورد اعتماد تام او بود، در رفع اغتشاش‌هایی که در قلمرو جبال روی می‌داد، کمک‌های قابل ملاحظه‌ای به سیده کرد. آن گونه که سکه‌های وی با القاب علاء الدوله، عضد الدین فخر الدوله و تاج المله نشان می‌دهد، در مدت امارت در نواحی جبال، ولایات بین همدان و شاپور خواست و کرمانشاهان مکرر تحت فرمان وی قرار می‌گرفت. در ماجرای گرفتاری‌های شمس الدوله که به دنبال لشکرکشی به ری با شورش ترکان سپاه مواجه شد، وی به شاهزاده دیلمی کمک کرد، اما با پسرش؛ سماء الدوله مجبور به جنگ شد «۴۱۴ ق / ۱۰۲۳ م» و بدین گونه همدان و توابع آن را هم ضمیمه قلمرو خویش کرد. در سال‌های بعد، قوای متحد اسپهبد طبرستان و منوچهر بن قابوس را که به ولایت جبال لشکر کشی کرده بودند، مغلوب ساخت و بی آن که با دربار مجدالدوله قطع ارتباط کند در قسمت عمده ولایات جبال قدرت مستقل یافت.
پدرش، دایی [[سیده خاتون]] بود و خودش کاکوزاده «= دایی زاده» سیده خاتون محسوب می‌شد که در دستگاه [[فخر الدوله]] پسر کاکویه خوانده می‌شد. رستم بن مرزبان از سرکردگان [[دیلمی]] در سپاه فخر الدوله بود و تا هنگام مرگ «حدود ۴۰۰ ق / ۱۰۰۹ م» در دربار سیده خاتون به عنوان کاکوی ملکه محل اعتماد بود و چندی هم حکومت شهریار [[ری]] را داشت. پسرش ابوجعفر هم از جانب سیده به نیابت [[عین الدوله]] خردسال، حکومت [[شهر اصفهان|اصفهان]] یافت «۳۹۸ ق / ۱۰۰۷ م» و طی سال‌ها در ولایت جبال کسب قدرت کرد.

در کشمکشی که بین سیده با پسرش مجدالدوله در گرفت و منجر به فرار مادر و رفتنش نزد بدر بن حسنویه شد، پسر کاکویه هم به بهاء الدوله دیلمی پیوست «۳۹۷ ق / ۱۰۰۶ م»، اما در پی بازگشت سیده، دوباره حکومت اصفهان یافت. وی که در عین حال سپهسالار سیده و مورد اعتماد تام او بود، در رفع اغتشاش‌هایی که در قلمرو جبال روی می‌داد، کمک‌های قابل ملاحظه‌ای به سیده کرد. آن گونه که سکه‌های وی با القاب علاء الدوله، عضد الدین فخر الدوله و تاج المله نشان می‌دهد، در مدت امارت در نواحی جبال، ولایات بین همدان و شاپور خواست و کرمانشاهان مکرر تحت فرمان وی قرار می‌گرفت. در ماجرای گرفتاری‌های شمس الدوله که به دنبال لشکرکشی به ری با شورش ترکان سپاه مواجه شد، وی به شاهزاده دیلمی کمک کرد، اما با پسرش؛ سماء الدوله مجبور به جنگ شد «۴۱۴ ق / ۱۰۲۳ م» و بدین گونه همدان و توابع آن را هم ضمیمه قلمرو خویش کرد. در سال‌های بعد، قوای متحد اسپهبد طبرستان و منوچهر بن قابوس را که به ولایت جبال لشکر کشی کرده بودند، مغلوب ساخت و بی آن که با دربار مجدالدوله قطع ارتباط کند در قسمت عمده ولایات جبال قدرت مستقل یافت.


== غلبه محمود غزنوی بر ری ==
== غلبه محمود غزنوی بر ری ==
در غلبه محمود غزنوی بر ری «۴۲۰ ق / ۱۰۲۹ م» با آن که علاء الدوله هم در اصفهان خطبه به نام سلطان کرد، اما ولایت وی از تعرض مسعود در امان نماند، و خود او به اهواز نزد باکالیجار گریخت. اما مسعود، در حرکت به خراسان ناچار شد در برابر پرداخت مالی که وی به عهده گرفت امارت او را در ولایت جبال تأیید کند. علاء الدوله هم با استفاده از گرفتاری‌های مسعود از پرداخت مال ضمان خود داری کرد و تا آخر عهد مسعود مکرر با سپاه وی درگیری داشت و غالباً با وجود شکست‌های مکرر از سپاه خراسان در گرفتاری‌های مسعود با ترکمانان، موفق به تحکیم قدرت در ولایات جبال می‌شد. در اواخر «۴۲۹ ق / ۱۰۳۸ م» برای مقابله با تهاجمات، حصاری محکم بر گرد اصفهان کشید که توزیع تمام یا بخشی از هزینه آن بر اهل شهر موجب ناخرسندی عموم مردم شد. علاء الدوله در محرم ۴۳۳ ق / ۱۰۴۱ م چشم از جهان فرو بست و فرزندش ابومنصور فرامرز به جای وی بر تخت امارت اصفهان نشست. نام علاء الدوله، مخصوصاً به سبب دانشنامه علایی و چند رساله دیگر که [[ابن سینا]] به نام وی تصنیف کرد پایدار ماند با این همه خود وی به سبب حمایت از ابن سینا و علاقه به فلسفه نزد متشرعه اهل سنت، فاسد الاعتقاد خوانده می‌شد.
در غلبه محمود غزنوی بر ری «۴۲۰ ق / ۱۰۲۹ م» با آن که علاء الدوله هم در اصفهان خطبه به نام سلطان کرد، اما ولایت وی از تعرض مسعود در امان نماند، و خود او به اهواز نزد باکالیجار گریخت. اما مسعود، در حرکت به خراسان ناچار شد در برابر پرداخت مالی که وی به عهده گرفت امارت او را در ولایت جبال تأیید کند. علاء الدوله هم با استفاده از گرفتاری‌های مسعود از پرداخت مال ضمان خود داری کرد و تا آخر عهد مسعود مکرر با سپاه وی درگیری داشت و غالباً با وجود شکست‌های مکرر از سپاه خراسان در گرفتاری‌های مسعود با ترکمانان، موفق به تحکیم قدرت در ولایات جبال می‌شد. در اواخر «۴۲۹ ق / ۱۰۳۸ م» برای مقابله با تهاجمات، حصاری محکم بر گرد [[اصفهان]] کشید که توزیع تمام یا بخشی از هزینه آن بر اهل شهر موجب ناخرسندی عموم مردم شد.

نسخهٔ ‏۴ دسامبر ۲۰۱۱، ساعت ۲۲:۵۰

ابوجعفر محمد بن رستم دشمنزیار («۴۳۳ - ۳۹۸ ق / ۱۰۴۱-۱۰۰۷ م») ملقب به علاء الدوله، پسر رستم بن مرزبان معروف به دشمنزیار بود. وی فرماندار اصفهان بود. علاء الدوله در محرم ۴۳۳ ق / ۱۰۴۱ م چشم از جهان فرو بست و فرزندش ابومنصور فرامرز به جای وی به فرمانداری اصفهان رسید. نام علاء الدوله، مخصوصاً به سبب دانشنامه علایی و چند رساله دیگر که ابن سینا به نام وی نگاشته‌است پایدار ماند با این همه خود وی به سبب حمایت از ابن سینا و علاقه به فلسفه نزد متشرعه اهل سنت، فاسد الاعتقاد خوانده می‌شد.


پدرش، دایی سیده خاتون بود و خودش کاکوزاده «= دایی زاده» سیده خاتون محسوب می‌شد که در دستگاه فخر الدوله پسر کاکویه خوانده می‌شد. رستم بن مرزبان از سرکردگان دیلمی در سپاه فخر الدوله بود و تا هنگام مرگ «حدود ۴۰۰ ق / ۱۰۰۹ م» در دربار سیده خاتون به عنوان کاکوی ملکه محل اعتماد بود و چندی هم حکومت شهریار ری را داشت. پسرش ابوجعفر هم از جانب سیده به نیابت عین الدوله خردسال، حکومت اصفهان یافت «۳۹۸ ق / ۱۰۰۷ م» و طی سال‌ها در ولایت جبال کسب قدرت کرد.

در کشمکشی که بین سیده با پسرش مجدالدوله در گرفت و منجر به فرار مادر و رفتنش نزد بدر بن حسنویه شد، پسر کاکویه هم به بهاء الدوله دیلمی پیوست «۳۹۷ ق / ۱۰۰۶ م»، اما در پی بازگشت سیده، دوباره حکومت اصفهان یافت. وی که در عین حال سپهسالار سیده و مورد اعتماد تام او بود، در رفع اغتشاش‌هایی که در قلمرو جبال روی می‌داد، کمک‌های قابل ملاحظه‌ای به سیده کرد. آن گونه که سکه‌های وی با القاب علاء الدوله، عضد الدین فخر الدوله و تاج المله نشان می‌دهد، در مدت امارت در نواحی جبال، ولایات بین همدان و شاپور خواست و کرمانشاهان مکرر تحت فرمان وی قرار می‌گرفت. در ماجرای گرفتاری‌های شمس الدوله که به دنبال لشکرکشی به ری با شورش ترکان سپاه مواجه شد، وی به شاهزاده دیلمی کمک کرد، اما با پسرش؛ سماء الدوله مجبور به جنگ شد «۴۱۴ ق / ۱۰۲۳ م» و بدین گونه همدان و توابع آن را هم ضمیمه قلمرو خویش کرد. در سال‌های بعد، قوای متحد اسپهبد طبرستان و منوچهر بن قابوس را که به ولایت جبال لشکر کشی کرده بودند، مغلوب ساخت و بی آن که با دربار مجدالدوله قطع ارتباط کند در قسمت عمده ولایات جبال قدرت مستقل یافت.

غلبه محمود غزنوی بر ری

در غلبه محمود غزنوی بر ری «۴۲۰ ق / ۱۰۲۹ م» با آن که علاء الدوله هم در اصفهان خطبه به نام سلطان کرد، اما ولایت وی از تعرض مسعود در امان نماند، و خود او به اهواز نزد باکالیجار گریخت. اما مسعود، در حرکت به خراسان ناچار شد در برابر پرداخت مالی که وی به عهده گرفت امارت او را در ولایت جبال تأیید کند. علاء الدوله هم با استفاده از گرفتاری‌های مسعود از پرداخت مال ضمان خود داری کرد و تا آخر عهد مسعود مکرر با سپاه وی درگیری داشت و غالباً با وجود شکست‌های مکرر از سپاه خراسان در گرفتاری‌های مسعود با ترکمانان، موفق به تحکیم قدرت در ولایات جبال می‌شد. در اواخر «۴۲۹ ق / ۱۰۳۸ م» برای مقابله با تهاجمات، حصاری محکم بر گرد اصفهان کشید که توزیع تمام یا بخشی از هزینه آن بر اهل شهر موجب ناخرسندی عموم مردم شد.