آیه نور: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
[نسخهٔ بررسی‌نشده][نسخهٔ بررسی‌نشده]
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
جابه جایی مطالب
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴۴: خط ۴۴:
۱۰) [[عبدالرحمان سیوطی|''عبدالرحمن سیوطی'']] مفسر سنی بیان می‌دارد ''که'' مراد از نور، این است که او مدبر آسمان‌ها و زمین است؛ چرا که او با حکمت بالغه و حجت نیّره خود عالم وجود را تدبیر می‌کند مانند رئیسِ عالِم و دانشمندِ یک شهری را که آن شهر را به خوبی تدبیر می‌کند، به نورالبلد توصیف می‌کنند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=سیوطی، عبدالرحمن بن ابی‌بکر، الدرالمنثور فی تفسیرالمأثور، قم، کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی، 1404ق.}}</ref>
۱۰) [[عبدالرحمان سیوطی|''عبدالرحمن سیوطی'']] مفسر سنی بیان می‌دارد ''که'' مراد از نور، این است که او مدبر آسمان‌ها و زمین است؛ چرا که او با حکمت بالغه و حجت نیّره خود عالم وجود را تدبیر می‌کند مانند رئیسِ عالِم و دانشمندِ یک شهری را که آن شهر را به خوبی تدبیر می‌کند، به نورالبلد توصیف می‌کنند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=سیوطی، عبدالرحمن بن ابی‌بکر، الدرالمنثور فی تفسیرالمأثور، قم، کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی، 1404ق.}}</ref>


۱۱) [[مولوی|مولانا]] شاعر حنفی مذهب ایرانی بر این باور است که خداوند از سر ناچاری استعارهٔ نور را برای خود به کار برده‌است وگرنه برمبنای آیه" لیس کمثله شیء " جای هیچگونه تشبیه و استعاره برای تعریف او نیست.
۱۱) [[مولوی]] شاعر حنفی مذهب ایرانی بر این باور است که خداوند از سر ناچاری استعارهٔ نور را برای خود به کار برده‌است وگرنه برمبنای آیه" لیس کمثله شیء " جای هیچگونه تشبیه و استعاره برای تعریف او نیست.


ورنه لا عین رات چه جای باغ
ورنه لا عین رات چه جای باغ

نسخهٔ ‏۵ مهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۰۷:۰۵

آیه نور
تایپوگرافی از ابتدای آیه نور «الله نور السماوات و الارض»
مشخصات قرآنی
نام آیهآیه نور
نام سورهنور
شماره آیه۳۵
شأن نزولندارد
شماره جزء۱۸
شماره حزب۳۶
اطلاعات دیگر
شماره کلمه۴۸
شماره حرف۲۵۱
حروف مقطعهندارد

آیهٔ نور به آیهٔ ۳۵ سورهٔ نور گفته می‌شود. این آیه به زیبایی و بیان تمثیلی مشهور است. و بیش از هر آیه دیگر زمینه تفسیر عرفانی و باطنی دارد. مفسران و فلاسفه و عرفاى اسلامى در تفسير این آیه هر كدام بحثهاى فراوانى دارند.[۱]

محتوا و ساختار آیه

متن و ترجمه

اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاةٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَارَکَةٍ زَیْتُونِةٍ لَّا شَرْقِیَّةٍ وَلَا غَرْبِیَّةٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَی نُورٍ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَن یَشَاءُ وَیَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ (ترجمه: قریشی در ترجمه این آیه می‌نویسد:خدا آفریننده و پدیدآورندهٔ آسمان‌ها و زمین است، حکایت نور هدایتی که از جانب او است مانند محفظه یا قندیلی است که درآن چراغ و شعله ای قرار گرفته، شعله در میان شیشه ای است که مانند ستارهٔ درخشان می‌درخشد، آن چراغ افروخته از عصارهٔ زیتونی کاملاً رسیده‌است، که گویی روغن آن پیش از رسیدن آتش روشن می‌شود، نورشیشه نور مضاعفی است. خدا آن کس را که بخواهد به نور خویش هدایت می‌کند و به مردم مثلها می‌زند و خدا بر هر چیز تواناست

مکارم شیرازی مفسر معاصر شیعه آیه را اینگونه ترجمه می‌کند: خداوند نور آسمانها و زمین است؛ مثل نور خداوند همانند چراغدانی است که در آن چراغی (پر فروغ) باشد، آن چراغ در حبابی قرار گیرد، حبابی شفاف و درخشنده همچون یک ستاره فروزان، این چراغ با روغنی افروخته می‌شود که از درخت پربرکت زیتونی گرفته شده که نه شرقی است و نه غربی؛ (روغنش آنچنان صاف و خالص است که) نزدیک است بدون تماس با آتش شعله‌ور شود؛ نوری است بر فراز نوری؛ و خدا هر کس را بخواهد به نور خود هدایت می‌کند، و خداوند به هر چیزی داناست.)[۲۴–۳۵]

معانی کلمات آیه

  • نور: سید محمدحسین طباطبایی، مفسر شیعه، در المیزان در بیان معنای واژه نور آورده‌است که نور چیزی است که خود برای ما روشن بوده و هرچیزی دیگری را (که قابل دیدن باشد)، روشن می‌کند.[۲]
  • مشکاه: از ظواهر کلمات مفسران شیعه و سنی این است که «مِشْکَاةٍ» به معنای چراغدانی است که نور چراغ را از خاموش شدن توسط باد مصون می‌دارد؛ شیخ طبرسی از علمای شیعه در مَجْمَعُالْبَیان و فخر رازی، مفسر سنی اشعری، در جامع العلوم بیان داشته‌اند که مشکاه جایگاه مخصوص چراغ است که در دیوار ایجاد می‌کنند.[۳]
  • زجاجة: راغب اصفهانی، لغت‌شناس و مفسر اهل سنت، در مُفْرَدات دربارهٔ معنی واژه زجاجه بیان کرده که حباب شفافی است که روی چراغ می‌گذارند یا شیشه‌ای است که جلوی همان چراغ قرار می‌دهند. معمولاً بالای حباب روزنه‌ای متناسب وجود دارد تا موجب تنظیم هوای داخل خود و تمرکز و فزونی نور گردد[۴]
  • مصباح: راغب همچنین دربارهٔ معنای مصباح آن را چراغ یا خود نوری می‌گوید که از طریق فتیله، روغن را به خود جذب کرده‌است.[۴]
  • کوکب دُرّی: سید محمدحسین طباطبایی، در المیزان آن را ستارگان بزرگ دارای نور فراوان که در آسمان معدود است معنا می‌کند[۵]
  • زَیت: سید علی اکبر قریشی مفسر شیعه در کتاب احسن الحدیث این واژه را روغن زیتون معنا کرده‌است. چنان‌که به درخت و میوه آن زیتون گویند واحد آن زیتونه است[۶]

تفسیر

معنای نور در «الله نور السماوات و الارض»

۱) محمد حسین طباطبایی مراد از نور را، خدا می‌داند، از آن جهت که نور عامی که هر چیزی از آن نور می‌گیرد، از او روشن می‌شود و آن، مساوی با وجود هرچیزی بوده و ظهورش در نفسش و برای غیرش است و آن همان رحمت عام است.[۷]

۲) زمخشری مفسر سنی صاحب تفسیر کشاف و طبرسی شیعه در معنای نور در این بخش از آیه بیان میدارندکه خدا، صاحب نور آسمان‌ها و زمین است.[۸][۹]

۳)شیخ طوسی از مفسران شیعه در کتاب التبیان فی تفسیر القرآن به نقل از ابن‌عباس و انس نور را هدایت کننده اهل آسمان‌ها و زمین به آنچه مصلحت آنهاست تعبیر کرده‌است.[۱۰]

۴) غزالی فقیه و متکلم سنی در مشکوه الانوار وجود را مترادف نور گرفته و بر این باور است که تمام موجودات به همان میزانی که از وجود بهره‌مند هستند، نورانیند؛ ولی این نور از شدت ظهور به چشم نمی‌آید و درک نمی‌شود[۱۱]

۵) ابن سینا فیلسوف شیعه برای نور در این آیه دو معنای استعاری و ذاتی در نظر می‌گیرد و معتقد است که نور به مفهوم ذاتی آن به معنای کمال است؛ یعنی حد اعلی و اتم و اکمل نور، و خداوند کمال مطلق است؛ پس خداوند شایسته به اسم نور است. نور در مفهوم استعاری آن نیز دو معنی دارد:

۱) خیر ۲) سببی که موجب و رسانندهٔ به خیر است. نور در آیه مورد بحث به همین معنی است؛ یعنی آنکه خدا خیر و سبب خیر در عالم است.[۱۲]

۶) ماتریدی در تفسیر این آیه اینگونه آورده‌است که به وسیله خدا؛ آسمان و زمین روشن هستند.[۱۳]

۷) در تفسیر طبرسی به نقل از ابن‌عباس، زجاج و مجاهد، نور اداره کننده امور آسمان‌ها و زمین است.[۱۴]

۸) فخر رازی مفسر سنی اهل ایران معتقد است چون نور سبب ظهور اشیا است و هدایت هم در این معنا با نور شریک است، لذا در اینجا نیز می‌توان نور را بر هدایت اطلاق کرد. پس باید گفت: اللَّهُ نُورُ السَّمَوَاتِ وَالأَرْضِ، یعنی الله ذُو نُور السَمَواتِ وَ الْارْضِ که در واقع، همان هدایت الهی است که برای اهل آسمان و زمین حاصل می‌شود؛ در این صورت معنای آیه این است که: الله هَادِی السَمَواتِ وَ الْارْضِ.[۱۵]

۹) در تفاسیر ابن ابی‌حاتم و ابن کثیر الله هادی آسمان‌ها و زمین است»[۱۶][۱۷]

۱۰) عبدالرحمن سیوطی مفسر سنی بیان می‌دارد که مراد از نور، این است که او مدبر آسمان‌ها و زمین است؛ چرا که او با حکمت بالغه و حجت نیّره خود عالم وجود را تدبیر می‌کند مانند رئیسِ عالِم و دانشمندِ یک شهری را که آن شهر را به خوبی تدبیر می‌کند، به نورالبلد توصیف می‌کنند.[۱۸]

۱۱) مولوی شاعر حنفی مذهب ایرانی بر این باور است که خداوند از سر ناچاری استعارهٔ نور را برای خود به کار برده‌است وگرنه برمبنای آیه" لیس کمثله شیء " جای هیچگونه تشبیه و استعاره برای تعریف او نیست.

ورنه لا عین رات چه جای باغ

گفت نور غیب را یزدان چراغ

مِثل نبوَد آن، مِثال آن بوَد

تا برد بوی آنکه او حیران بوَد

۱۲)مرتضی مطهری معتقد است خدا نور تمام جهان است. به این معنی که ذات الهی ذات پیدا و پیدا کننده است، پیداترین پیداها و روشن‌ترین روشنها اوست و هر چیزی که روشن است، از پرتو او روشن است، هر چیزی که پیداست از پرتو او پیداست. به این معنا خدا نور است. خداست آنچه که پیداست به خود و به ذات خود، چیزی او را پیدا نکرده‌است. چیزی است که هر چیز دیگر به او پیداست و به نور او پیداست و از فروغ او پیداست.[۱۹]

۱۳) مکارم شیرازی در کتاب مثال‌های زیبای قرآن بیان می‌کند: خداوند همانند نور، منشأ هدایت، تربیت، نیرو، قدرت و از بین برنده موانع است؛ بدین جهت اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ است[۲۰]

۱۴) بر طبق دانشنامه عقاید اسلامی خداوند، نور آسمان‌ها و زمین است روشن کننده آنها و فرمان دهنده آنها و راهنمای آنهاست. پس آنها با [کمک] خدا در نیازمندی‌ها و منافعشان راه رامی یابند، همان‌طور که در روشنایی و درخشندگی، راه را پیدا می‌کنند.[۲۱]

مرجع ضمیر و مراد از نور در «مثل نوره»

مفسرین نظرات مختلفی دراین باره دارند که چند مورد از آن به شرح زیر است:

۱)ضمیر به محمد برمیگردد.[۲۲]

۲)ضمیر به خدا برمیگردد. مراد نوری است که خدا افاضه می‌کند و هرچیزی را به وسیله آن ظاهر می‌کند.[۲۳]

۳) ضمیر به مؤمن برمیگردد و مراد، نور خداست که با آن مؤمنین را هدایت می‌کند[۲۴]

۴)ضمیر به خدا برمیگردد و مراد از نور خدا، ادله عقلی و سمعی در آسمان‌ها و زمین است که به وسیله آنها، خدا، هرکس را که خواهد، هدایت می‌کند.[۲۵]

۵)ضمیر به خدا برمیگردد و مراد از نور خدا، عبارت است از کتابش یا دینی که اختیار کرده‌است.[۲۶]

۶) ضمیر به خدا بر می‌گردد و مراد از نور خدا، دلایلی است که خدا در قلب مؤمن می‌گذارد[۲۷]

۷)منظور از «نور» در مَثَلُ نُورِهِ، محمد’ است و اضافه آن هم اضافه تشریفیه است و در واقع چنین بود: مثل نور محمّد رسول‌الله’.

۸) مثل نور آن که در واقع همان قرآن در قلب است.[۲۸]

مراد از «مِشْکَاةٍ»

نظرات در بین مفسران به این شرح است:

۱) نفس مؤمن[۲۹]

۲)نور معرفت و ایمان[۳۰]

۳)عبدالمطلب[۳۱]

۴)صدر پیامبر[۳۱]

۵) ابراهیم خلیل‌الله[۳۱]

مراد از «زُجاجَه»

در بیان مصادیق زجاجه موارد زیر آمده‌است:

۱)قلب پیامبر[۳۲]

۲) اسماعیل فرزند ابراهیم[۳۲]

۳)عبدالله[۳۲]

۴)قلب مؤمن[۳۲]

مراد از «مصباح»

همانگونه که گفته شد مراد از مصباح چراغ است اما مصادیق آن در تفاسیر مختلف به شرح زیر است:

۱)نبوت[۳۳]

۲)محمد[۳۳]

۳)قرآن[۳۳]

۴)ایمان مؤمن[۳۴]

۵)بالاترین مرتبه از نور[۳۵]

مراد از «کوکب دُرّی»

معانی که برای کوکب دُرّی ذکر شده‌است:

۱) صدر پیامبر[۳۶]

۲) محمد[۳۷]

مراد از «شجره»

به لحاظ تأویل شجره به معنای ابراهیم پیامبر[۳۸] یا علی بن ابی طالب چنان‌که از جعفر صادق روایت شده‌است[۳۹]

چرا درخت زیتون؟

درباره اینکه چرا در بین این همه درخت ، در این آیه از درخت زیتون استفاده شده نظرات زیر در بین مفسرین دیده می‌شود:

۱) در آن انواع منافع است. روغن ، تفاله ، هیزم . خاکسترش[۴۰]

۲) روغنش، صاف‌ترین و روشن‌ترین است[۴۰]

۳)اولین درختی که بعد از طوفان نوح در دنیا روییده‌است.[۴۰]

۴)نور روغن زیتون، صاف‌ترین نوری بود که مخاطبان آن را می‌شناختند.[۴۱]

مراد از «لاشرقیه و لاغربیه»

۱) محل رویش آن شام است؛ و بهترین زیتون‌ها، در شام می‌روید و شام، میان شرق و غرب است.[۴۲]

۲) در جانب شرق وغرب نروییده‌است که آفتاب بر یک طرف آن بتابد و میوه اش نارس و روغنی غیر صاف بدهد که برای روشنایی مرغوب نیست. بلکه در طول روز به‌طور دائم از خورشید بهره می‌گیرد و روغنش مرغوب است.[۴۳]

۳)لایهودیة و لانصرانیة»[۴۴]

۴)مکیّ بودن پیامبر است؛ زیرا مکّه، وسط دنیا است.[۴۴]

مراد از «یکاد زیتها یضیء»

۱) برای مردم روشن می‌شود اگرچه نگوید پیامبر است.[۴۵]

۲) نزدیک است علم از دهان عالم آل محمد خارج شود قبل از اینکه به آن نطق کنند.[۴۶]

۳)محاسن و اخلاق نیکوی پیامبر اسلام’ است که قبل از ابلاغ وحی به او، به منصه ظهور می‌رسد.[۴۷]

۴) حاکی از اخلاص مؤمن نسبت به خداست که همانند درخت سر سبزی است که برگ‌های آن در هم پیچیده بوده به طوریکه حالت غروب و طلوع شمس کوچکترین تأثیر منفی روی آن نمی‌گذارد؛ مؤمن هم همیشه چنان است که چیزی در اخلاص او ایجاد رخوت نمی‌کند؛ نسبت به عطایای خداوند، شاکر و نسبت به بلایای الهی، صابر است؛ حکم او همیشه عادلانه و سخن او از روی صدق و راستی خواهد بود[۴۸]

مراد از «نور علی نور»

۱) مراد تضاعف نوری است که «مشکاه» و «زجاجه» و «مصباح» و روغن در آن همیاری می‌کنند.[۴۹]

۲)مراد تضاعف و تعدد نور است؛ نور ایمان و معرفت؛ نور مستعار تابنده بر قلوب مؤمنین و اقتباس شده از نور خدا و قائم به وی و استمداد گیرنده از وی است.[۵۰]

مراد از «لنوره» در «یهدی الله لنوره من یشاء»

پیرامون این عبارت نظرات مختلفی بیان شده‌است:

۱)دین خدا و ایمان[۵۱]

۲)نبوت و ولایت الهی[۵۲]

۳)هدایت الهی[۵۳]

۴) قرآن و پیروی از آن[۵۴]

مراد از «من یشاء» در «یهدی الله لنوره من یشاء»

مراد از من یشاء مؤمنان با وصف کمال ایمانشان است؛ یعنی خدا متلبسین به کمال ایمان را به نورش هدایت می‌کند.

مراد از «الناس» در «یضرب الله الأمثال للناس»

رازی مکلفین از مردم، یعنی پیامبر و کسانی که به سوی آنها مبعوث شده را مراد الناس در این عبارت می‌داند.[۵۵]

معنای «والله بکل شیء علیم»

پیرامون این عبارت نظرات مختلفی وجود دارد که عبارتند از:

۱) وعد و وعید برای کسی است که در امثال، تدبر کند.[۵۶]

۲) خدا، عالم به مثال زدن و غیر آن است.[۵۷]

۳) وعید برای کسانی که عبرت نمی‌گیرند و در امثال خدا، تفکر و نظر نمی‌کند تا وضوح ادله و دوری آنها از شبهات را بشناسند[۵۸]

آیه نور در احادیث

تفسیر آیه

تفسیر قمی بر طبق مهم‌ترین کتاب‌های حدیثی شیعه بحارالانوار تألیف محمدباقر مجلسی بیان داشته‌است که این آیه تمثیلی است برای این موضوع که پیامبر اسلام و اهل بیت او به واسطه نزدیکی به ذات احدیت، خود به مرحله درخشانی رسیده‌اند و ایجاد آسمانها و زمین به واسطه آنها متحقق می‌گردد؛ و مرتبه نورانی حقیقت محمّدیه و علویه جلوه کامل نور ذات خدا می‌باشند.[۵۹]

رضا، امام هشتم شیعیان دوازده‌امامی، در تفسیر این آیه می‌گوید:[۶۰]

او هدایت کننده اهل آسمان و هدایت کننده اهل زمین است.

ملا فتح‌الله کاشانی مفسر شیعه در منهج از علی بن ابی طالب روایت نموده در معنی آیه:

حق تعالی نشر حق فرمود در آسمانها و زمین تا آنکه همه آسمان و زمین و آنچه ما بین آنهاست به نور حق منور گشت، یا آنکه همه اهل آسمانها و زمین را به نور حق منور ساخت تا همه به حق آشنا گردیدند.[۶۱]

از باقر امام پنجم شیعه دربارهٔ این آیه «اللّهُ نُورُ السَّموَاتِ وَالاْرْضِ مِثْلَ نُورِهِ کَمِشْکوة فیها مِصْباح» سؤال شد، گفت:

نور علم در سینه پیامبر همان چراغ است. چنان‌که چراغ نور خود را به شیشه پس می‌دهد، محمّد نیز علم خود را در سینه علی که مانند زجاجه صاف و صیقلی است نهاد. پس محمّد مصباح و علی زجاجه است؛ زیرا محمّد معلّم علی بود و این نور چون نه از مکتب یهود و نه از نصرانی اخذ شده، نه شرقی و نه غربی است. نزدیک است عالم آل محمّد تکلم به علم کند قبل از آنکه از آن بپرسند. نور علی نور؛ یعنی امام مؤید به علم و حکمت پس از امام دیگر تا قیامت خواهد بود که اوصیاء و خلفای خدایند و نباید زمین در هیچ عصر از وجودشان خالی باشد[۶۲]

علی بن ابراهیم قمی مفسر و از مشایخ شیعه ایرانی در تفسیر خویش ذیل آیه نور به نقل از امام ششم شیعه جعفرصادق آورده‌است که او از پدرش باقر نقل کرده‌است:

«اللّهُ نُورُ السَّموَاتِ وَالاْرْضِ». خداوند ابتدا از نور خودش گفته‌است.

«مثل نوره»: مثال هدایت خداوند در قلب مؤمن است.

«کمشکوة فیها مصباح»: مشکوه عبارت از درون مؤمن است و قندیل قلب وی، و مصباح همان نوری است که خداوند در قلب او قرار داده‌است.

«یوقد من شجرة مبارکة»: شجره همان مؤمن است.

زیتونة لا شرقیة و لا غربیة»: درختی است که غروب ندارد، چرا که وقتی خورشید طلوع می‌کند، بر آن طلوع می‌کند و وقتی غروب می‌کند نیز بر آن غروب می‌کند.

«یکاد زیتها یضیی ء»: نوری که در قلب مؤمن است نزدیک است که بدرخشد، هر چند وی سخن نگوید.

«نور علی نور»: فریضه ای بر فریضه و سنّتی بر سنت.

«یهدی اللّه لنوره من یشاء»: خداوند هر کس را بخواهد به فرایض و سنن خویش هدایت می‌کند.

«و یضرب اللّه الأمثال للناس»: این مثلی است که خداوند برای مؤمن زده‌است.

سپس افزود:

بنابراین مؤمن در پنج نور در حرکت است: محل ورود او نور است. محل خروج او نور است. عمل او نور است. سخن او نور است. حرکت او در روز قیامت به سوی بهشت نور است[۶۳]

در کتاب التوحید، شیخ صدوق محدث شیعه روایتی از امام ششم شیعه جعفر صادق نقل شده‌است:

خداوند آیه نور را مثالی برای اشاره به اهل بیت قرار داده‌است. آیاتی که مردم به وسیله آنها به سوی توحید و مصالح دین و شرایع اسلام و سنن و فرائض خدا هدایت می‌شوند.[۶۴]

صالح بن سهل از اهل شهر همدان گفت، امام ششم شیعیان در پیرامون آیه نور گفت:

مشکاة: زهرای مرضیه باشد.

مصباح: حسن مجتبی است.

زجاجة: حسین بن علی باشد.

کوکب دری: زهرا باشد از میان زنها.

شجرة مبارکة: ابراهیم خلیل‌الله است.

لا شرقیة و لا غربیة: او متمایل به یهودیت و نصرانیت نیست.

زیتها یضیء: نشر علوم و حقائق است از او.

نور علی نور: امامی پس از امامی از آن ظاهر شود.

یهدی الله لنوره: هدایت به وسیله اهل بیت پیامبر باشد.

فضیلت آیه

از عبدالله عباس از بزرگترین محققان نسل اول اسلامی نقل است که: «هر کس آیه نور را بسیار بخواند روشنایی چشم او محفوظ ماند»[۶۵]

"اگر کسی درد چشم دارد آیه نور را تا "نور علی نور" بر چشم بخواند و هر صبح سه بار بر این دستور عمل نماید درد چشم او زایل شود"[۶۵]

«خواندن آیه نور قبل از خواب با حضور قلب به عدد الله (۶۶ مرتبه) به خصوص در حال صفای روحانی، موجب دیدن خواب‌های شیرین می‌گردد».[۶۵]

کتابهایی با موضوع آیه نور

محمد غزالی کتابی به نام مشکاةالانوار در تفسیر آیه نور نوشته‌است. ملاصدرا نیز تفسیری بر آیه نور نگاشته که در آن نکات فلسفی و عرفانی را گنجانده‌است. از دیگر تفاسیر در مورد آیه نور، رسالةالانوار فی تفسیر آیةالنور از شرف الدین محمد نیمدهی، کتاب آیه نور: شرحی عرفانی بر آیه ۳۵ سوره نور نوشته سید علی نجفی یزدی، تفسیر کلامی - عرفانی آیه نور از مهدی علیزاده است. تفسیر آیه نور (الله نور السماوات و الارض) از سید محمد حسین حسینی تهرانی است.

  1. تفسیر نمونه؛ مکارم شیرازی، ج 14، ص 471.
  2. المیزان، محمد حسین طباطبایی، بی‌تا، 15/ 120.
  3. مجمع البیان، طبرسی 1425: 7/ 250؛ جامع العلوم، فخر رازی 1420: 23/ 389.
  4. ۴٫۰ ۴٫۱ راغب اصفهانی، مفردات 1412: 151.
  5. المیزان؛ طباطبایی، 122/15:1422.
  6. تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی، ج‏7، ص220.
  7. المیزان؛ طباطبایی 123/15:1422.
  8. زمخشری، 3:1415.
  9. طبرسی، 148/2:1405.
  10. التبیان فی تفسیر القرآن، شیخ طوسی، بی تا:436/7.
  11. غزالی، ا بوحامد) 9561 (مشکوه الانوار ترجمه صادق آیینه وند، تهران: امیر کبیر.
  12. لطیفی، حسین. 1383،18- مجله مشکو، ه شماره 81 و 83، پاییز و زمستان، 31 ،» آیه نور در چشم‌انداز عالمان اسلامی.
  13. :1425ماتریدی، 463/3.
  14. طبرسی18:1421.
  15. فخر رازی، 1420: 23/ 379، فخر رازی، محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1420ق.
  16. ابن ابی‌حاتم، عبدالرحمن بن احمد، تفسیر ابن ابی‌حاتم، ریاض، مکتبة نزار مصطفی الباز، 1419ق.
  17. ابن کثیر، اسماعیل‌بن عمر، تفسیر القرآن العظیم، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1419ق.
  18. سیوطی، عبدالرحمن بن ابی‌بکر، الدرالمنثور فی تفسیرالمأثور، قم، کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی، 1404ق.
  19. آشنایی با قرآن 4 (مطهری، مرتضی)، جلد: 1، صفحه: 97.
  20. مکارم شیرازی، 1383: 2/ 104، مکارم شیرازی، ناصر، مثال‌های زیبای قرآن، قم، نسل جوان، 1383.
  21. دانشنامه عقاید اسلامی نویسنده: محمدی ری‌شهری، محمد جلد: 7 صفحه: 305.
  22. طوسی، بی تا437/7.
  23. طباطبایی 15:1422/123.
  24. طوسی، بی تا:437/7.
  25. آلوسی488/18:1420.
  26. ابن عاشور، 187/18:1420.
  27. قرطبی، 234/6:1433.
  28. طبرسی، ابوعلی الفضل الحسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسة الاعلمی، 1425ق، طبرسی، 7/ 250).
  29. طبرسی، 1425: 7/ 252.
  30. طباطبایی، بی‌تا: 15/ 123.
  31. ۳۱٫۰ ۳۱٫۱ ۳۱٫۲ طبرسی، ابوعلی الفضل الحسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسة الاعلمی، 1425ق، طبرسی، 1425، 7/ 251.
  32. ۳۲٫۰ ۳۲٫۱ ۳۲٫۲ ۳۲٫۳ طبرسی، 1425: 7/ 250-251، طبرسی، ابوعلی الفضل الحسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسة الاعلمی، 1425ق.
  33. ۳۳٫۰ ۳۳٫۱ ۳۳٫۲ طبرسی، 1425: 7/ 250-251، طبرسی، ابوعلی الفضل الحسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسة الاعلمی، 1425ق.
  34. طبرسی، 1425: 7/ 252.
  35. دائرة المعارف بزرگ اسلامی، جلد: 10، صفحه: 211.
  36. طوسی، بی تا، 438/7.
  37. ماتریدی، 462/3:1425.
  38. ماتریدی 462/3:1425.
  39. [.
  40. ۴۰٫۰ ۴۰٫۱ ۴۰٫۲ طبرسی،380/7:1426.
  41. سیوطی، 105/18:1386.
  42. طبرسی؛ 148/2:1405.
  43. طباطبایی، 124/15:1422.
  44. ۴۴٫۰ ۴۴٫۱ طبرسی، ابوعلی الفضل الحسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسة الاعلمی، 1425ق، طبرسی، 1425، 7/ 251.
  45. طوسی، بی تا 437/7.
  46. صدوق، 15:1379.
  47. طبرسی، ابوعلی الفضل الحسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسة الاعلمی، 1425ق، طبرسی، 1425: 7/ 251.
  48. طبرسی، 1425: 7/ 252.
  49. زمخشری 235/3:1415.
  50. طباطبایی، 124-125.
  51. ، طبرسی 383، مازندرانی 67/2:1429طوسی، بی تا 438/7.
  52. طبرسی 383.
  53. مکارم شیرازی 512/14:1378.
  54. ، 171طبری.
  55. رازی، 239/13:1415.
  56. بیضاوی، 499/2:1421.
  57. طبری، 171/18:1421.
  58. رازی239/13:1415.
  59. تفسیر القمی، ج 2، ص 105-103.
  60. الکافی، شیخ محمّد بن‌یعقوب کلینی
  61. تفسیر منهج الصادقین، ملا فتح‌الله کاشانی، ج 6، ص 312.
  62. شرح توحید الصدوق، شرح و تعلیق نجفقلی حبیبی، تهران، وزارت ارشاد اسلامی، ج 2، ص 626.
  63. تفسیر القمی، ج 2، ص 103؛ نور الثقلین، ج 3، ص 606-605.
  64. صدوق، التوحید، ۱۳۹۸ق، ص۱۵۷.
  65. ۶۵٫۰ ۶۵٫۱ ۶۵٫۲ نراقی، ملااحمد، الخزائن، حسن حسن‌زاده آملی، ص 350، علمیه اسلامیة، تهران، 1378 ق.