بوم‌فمینیسم: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Shaffy-h (بحث | مشارکت‌ها)
برخی‌ از نظریه پردازان
Shaffy-h (بحث | مشارکت‌ها)
خط ۱۷: خط ۱۷:
* اکوفمینیسم استدلال می‌کند که در نظام مرد سالارنه بین سلطه و استثمار زن و سلطه و استثمار طبیعت ارتباط مهمی‌ وجود دارد. اگرچه هر رویکرد اکوفمینیسم این ارتباط را به طرز متفاوتی تفسیر می‌کند.
* اکوفمینیسم استدلال می‌کند که در نظام مرد سالارنه بین سلطه و استثمار زن و سلطه و استثمار طبیعت ارتباط مهمی‌ وجود دارد. اگرچه هر رویکرد اکوفمینیسم این ارتباط را به طرز متفاوتی تفسیر می‌کند.


اکوفمینیسم معتقد است که سلطه و استثمار زنان و تسلط و بهره برداری از طبیعت هر دو منشا ای مشترک دارند. این اشتراک زنان را در موقعیت ممتازی قرار می دهد تا به این سلطه پایان دهند.
* اکوفمینیسم معتقد است که سلطه و استثمار زنان و تسلط و بهره برداری از طبیعت هر دو منشا ای مشترک دارند. این اشتراک زنان را در موقعیت ممتازی قرار می دهد تا به این سلطه پایان دهند.


*اکوفمینیسم ارتباطی که مردسالاری بین زن و طبیعت برقرار می کند را نفی می کند. برخی‌ نمایندگان جامعه مردسالار استدلال میکنند که زیست شناسی‌ زنان (بدن زن و توانایی زن در باردار شدن و ایجاد زندگی‌) آنها را در موقعیت نزدیکتری به طبیعت قرار میدهد. بر اساس این رویکرد، مردان، موجوداتی با هدایت عقل هستند که به دنیای تمدن تعلق دارند. بر خلاف شهود زنانه که متعلق به دنیای طبیعت است. تمدن به دلیل توانایی خود در کنترل و دگرگونی طبیعت ، برتر از طبیعت محسوب می شود. و با این استدلال استثمار آن‌ها را توجیه می‌کند . زبان جنسیتی که برای توصیف طبیعت استفاده می شود، (مام زمین) و زبان طبیعت انگارانه که برای توصیف زنان (پنجه آفتاب) استفاده می شود، نمود بارز این غلبه مرد سالارنه، به حاشیه راندن و انزوای اجتماعی زنان است. نظریه اکوفمینیسم تأکید می کند سرمایه داری باعث شکاف عمیق بین طبیعت و تمدن شده است. اکو فمینیست‌ها در دهه ۱۹۷۰ ادعا کردند که  شکاف بین طبیعت و تمدن تنها با غریزه زنانه و آگاهی‌ کلی‌ و جهان شمول پروسه‌های طبیعی‌ قابل درمان است. محققان اکوفمینیست تاکید میکنند که این تاثیر زنان برای پر کردن شکاف تمدن و طبیعت حاصل غریزه زنانه نیست بلکه به دلیل شرایط مشابه زنان تحت ظلم در دست نیروهای غالب مردسالار است.
*اکوفمینیسم ارتباطی که مردسالاری بین زن و طبیعت برقرار می کند را نفی می کند. برخی‌ نمایندگان جامعه مردسالار استدلال میکنند که زیست شناسی‌ زنان (بدن زن و توانایی زن در باردار شدن و ایجاد زندگی‌) آنها را در موقعیت نزدیکتری به طبیعت قرار میدهد. بر اساس این رویکرد، مردان، موجوداتی با هدایت عقل هستند که به دنیای تمدن تعلق دارند. بر خلاف شهود زنانه که متعلق به دنیای طبیعت است. تمدن به دلیل توانایی خود در کنترل و دگرگونی طبیعت ، برتر از طبیعت محسوب می شود. و با این استدلال استثمار آن‌ها را توجیه می‌کند . زبان جنسیتی که برای توصیف طبیعت استفاده می شود، (مام زمین) و زبان طبیعت انگارانه که برای توصیف زنان (پنجه آفتاب) استفاده می شود، نمود بارز این غلبه مرد سالارنه، به حاشیه راندن و انزوای اجتماعی زنان است. نظریه اکوفمینیسم تأکید می کند سرمایه داری باعث شکاف عمیق بین طبیعت و تمدن شده است. اکو فمینیست‌ها در دهه ۱۹۷۰ ادعا کردند که  شکاف بین طبیعت و تمدن تنها با غریزه زنانه و آگاهی‌ کلی‌ و جهان شمول پروسه‌های طبیعی‌ قابل درمان است. محققان اکوفمینیست تاکید میکنند که این تاثیر زنان برای پر کردن شکاف تمدن و طبیعت حاصل غریزه زنانه نیست بلکه به دلیل شرایط مشابه زنان تحت ظلم در دست نیروهای غالب مردسالار است.

نسخهٔ ‏۲۲ اکتبر ۲۰۱۹، ساعت ۱۱:۰۲

بوم‌فمینیسم یا اکوفمینیسم (انگلیسی: Ecofeminism) نگرشی بر مبنای احترام به طبیعت است که با تلفیق رویکردهای فمینیسمی و بوم‌شناختی، مخالف رفتارهای تهاجمی و از میان بردن طبیعت به بهانهٔ سود و پیشرفت است.[۱]

اکوفمینیسم محصول ترکیب جنبش رهایی بخش زنان و جنبش حفاظت از محیط زیست است. اکوفمینیست با بررسی‌ ارتباط بین زن و طبیعت در فرهنگ، دین، ادبیات و نمادنگاری می‌پردازد و درصدد است تشابهات بین سلطه بر زنان و سلطه بر طبیعت را بیابد. برای مثال این شباهت‌ها می‌توان به وجود دیدگاه مالکانه به زن و طبیعت، دیدن مردان به عنوان متولیان فرهنگ و زنان به عنوان متولیان طبیعت، و تشابه الگوها در تسلط مردان به زنان و تسلط انسانها به طبیعت نام برد. اکوفمینیسم تأکید می کند که هم زنان و هم طبیعت باید مورد احترام باشند.

نظریه اکوفمینیست ادعا می‌کند که این دیدگاه زنان را در موقعیت برتر قرار نمیدهد بلکه بیشتر خواهان برابری و یك جامعه مشاركتی است كه در آن برتری گروهی وجود ندارد.

دلیل پیوند دیدگاه فنمینیستی با مفاهیم اکولوژیک مربوط به رویکرد خاص  فمنیست‌ها به طبیعت و تبعات مشکلات زیست محیطی ناشی از بهره برداری‌های بی‌رویه و غیر اصولی از طبیعت و منابع آن  می‌باشد. زیرا فمینیست­ها توجیحات متفاوتی در طرف‌داری از محیط‌زیست دارند. یکی از اصلی­ترین استدلالات آن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها این است که «اساسا زنان بیش‌تر از مردان از لطمه دیدن و آلودگی محیط‌زیست صدمه می­بینند و در نتیجه اصولا مسئله محیط‌زیست مسئله­ای جنسیتی است.[۲]

تاریخچه

واژه ی اکو فمینیسم برای اولین بر در سال ۱۹۷۴ توسط یک فمینیست فرانسوی به نام فرانسواز دوبون (به فرانسوی: Françoise d'Eaubonne) در کتابش "فمینیسم یا مرگ" پیشنهاد شد. وی از زنان خواست که انقلاب اکولوژیکی را رهبری کنند و روابط جدیدی بین انسانیت و طبیعت و همچنین زن و مرد برقرار کنن.[۳] وی به وجود یک زن سالاری اصلی‌ که در آن روابط زن و مرد بر پایه ی برابری بود اشاره می‌کند. بعدتر تسلط مطلق مردان بر باروری زنان و همچنین باروری زمین جانشین این زن سالاری میشود. او نابودی زیست محیطی معاصر را نتیجه آن تاریخ سلطه مردسالارانه می داند.[۴]

اگرچه اکوفمینیسم در دهه ۱۹۷۰ میلادی پیشنهاد شد، اما در دهه ۸۰ به یک جنبش مهم فکری تبدیل شد. از دهه هشتاد گروه‌های اکوفمینیستی به‌طور مشخصی وارد عرصه فعالیت‌های اجتماعی به منظور بهبود شرایط زنان و مقابله با تهدیدات و مخاطرات زیست محیطی به‌طور توامان شدند. و از نیمه دوم دهه هشتاد این شاخه فمینیستی به‌صورت رشته‌ای آکادمیک در مراکز دانشگاهی وارد شد.

استدلالهای رایج

  • اکوفمینیسم استدلال می‌کند که در نظام مرد سالارنه بین سلطه و استثمار زن و سلطه و استثمار طبیعت ارتباط مهمی‌ وجود دارد. اگرچه هر رویکرد اکوفمینیسم این ارتباط را به طرز متفاوتی تفسیر می‌کند.
  • اکوفمینیسم معتقد است که سلطه و استثمار زنان و تسلط و بهره برداری از طبیعت هر دو منشا ای مشترک دارند. این اشتراک زنان را در موقعیت ممتازی قرار می دهد تا به این سلطه پایان دهند.
  • اکوفمینیسم ارتباطی که مردسالاری بین زن و طبیعت برقرار می کند را نفی می کند. برخی‌ نمایندگان جامعه مردسالار استدلال میکنند که زیست شناسی‌ زنان (بدن زن و توانایی زن در باردار شدن و ایجاد زندگی‌) آنها را در موقعیت نزدیکتری به طبیعت قرار میدهد. بر اساس این رویکرد، مردان، موجوداتی با هدایت عقل هستند که به دنیای تمدن تعلق دارند. بر خلاف شهود زنانه که متعلق به دنیای طبیعت است. تمدن به دلیل توانایی خود در کنترل و دگرگونی طبیعت ، برتر از طبیعت محسوب می شود. و با این استدلال استثمار آن‌ها را توجیه می‌کند . زبان جنسیتی که برای توصیف طبیعت استفاده می شود، (مام زمین) و زبان طبیعت انگارانه که برای توصیف زنان (پنجه آفتاب) استفاده می شود، نمود بارز این غلبه مرد سالارنه، به حاشیه راندن و انزوای اجتماعی زنان است. نظریه اکوفمینیسم تأکید می کند سرمایه داری باعث شکاف عمیق بین طبیعت و تمدن شده است. اکو فمینیست‌ها در دهه ۱۹۷۰ ادعا کردند که  شکاف بین طبیعت و تمدن تنها با غریزه زنانه و آگاهی‌ کلی‌ و جهان شمول پروسه‌های طبیعی‌ قابل درمان است. محققان اکوفمینیست تاکید میکنند که این تاثیر زنان برای پر کردن شکاف تمدن و طبیعت حاصل غریزه زنانه نیست بلکه به دلیل شرایط مشابه زنان تحت ظلم در دست نیروهای غالب مردسالار است.

برخی‌ از نظریه پردازان

منابع

  1. «بوم‌فمینیسم» [مهندسی منابع طبیعی- محیط‌زیست و جنگل، مطالعات زنان] هم‌ارزِ «ecofeminism»؛ منبع: گروه واژه‌گزینی. جواد میرشکاری، ویراستار. دفتر سیزدهم. فرهنگ واژه‌های مصوب فرهنگستان. تهران: انتشارات فرهنگستان زبان و ادب فارسی (ذیل سرواژهٔ بوم‌فمینیسم)
  2. رویکردی نظری به مفهوم اکوفمینیسم, حلیمه عنایت, حیدر فتح‌زاده- «مطالعات جامعه‌شناسی»  سال دوم،  شماره پنجم،  زمستان 1388  ص ص 63 - 45. . <http://jss.iaut.ac.ir/article_520990.html>
  3. Chen, Ling (2014-06-25). "The Background and Theoretical Origin of Ecofeminism". Cross-Cultural Communication (به انگلیسی). 10 (4): 104–108. doi:10.3968/%x. ISSN 1923-6700.
  4. Eaubonne, Françoise d' (1 of Jan 1974). Le féminisme ou la mort (en francés). Femmes en Mouvement. ISBN 9782705800178.

پیوند به بیرون