خاندان برمکی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از برنامهٔ همراه ویرایش با برنامهٔ اندروید
Ariobarzan (بحث | مشارکت‌ها)
جز ویرایش 109.125.163.241 (بحث) به آخرین تغییری که 192.15.20.213 انجام داده بود واگردانده شد
برچسب: واگردانی
خط ۹۶: خط ۹۶:
}}
}}
'''خاندان برمکی یا فرزندان برمک'''، از خاندان‌های ایرانی بودند که در دستگاه خلیفه‌گری [[عباسیان]] به قدرت فراوان رسیدند. تبار ایشان به گردانندگان معبد [[آتشکده نوبهار|نوبهار]] در [[بلخ]] می‌رسید.
'''خاندان برمکی یا فرزندان برمک'''، از خاندان‌های ایرانی بودند که در دستگاه خلیفه‌گری [[عباسیان]] به قدرت فراوان رسیدند. تبار ایشان به گردانندگان معبد [[آتشکده نوبهار|نوبهار]] در [[بلخ]] می‌رسید.
نام آورترین این خاندان [[خالد بن برمک|خالد پسر برمک]] و فرزندش [[یحیی پسر خالد برمک]] بودند که در سده هشتم میلادی در شهر [[بغداد]] اعتبار بسیار یافته بودند دلیل این اعتبار و قدرت و نفوذ فراوان و ثروت نامحدود این بود که خیزران ملکه قدرتمند و پرنفوذ خلافت عباسیان که از زمان همسر و پسرانش امور حکومتی را در دست داشت و به خانواده برمکیان مخصوصا یحیی بسیار نزدیک بود و اهمیت خاصی به این خاندان می داد و انان را به قدرت های گوناگون در ایالت ها و دستگاه عباسی و بالاترین مقامات کشوری و جنگ می رساند. ترجمه بخش بسیار مهمی از آثار ایرانی و حتی یونانی به [[زبان عربی]] یعنی در آغاز، [[نهضت ترجمه]] مرهون کوشش‌های برمکیان بود.
نام آورترین این خاندان [[خالد بن برمک|خالد پسر برمک]] و فرزندش [[یحیی پسر خالد برمک]] بودند که در سده هشتم میلادی در شهر [[بغداد]] اعتبار بسیار یافته بودند. ترجمه بخش بسیار مهمی از آثار ایرانی و حتی یونانی به [[زبان عربی]] یعنی در آغاز، [[نهضت ترجمه]] مرهون کوشش‌های برمکیان بود.
در زمان [[هارون الرشید]] عباسی، تمام آن‌ها را نابود کردند زیرا اداره بیشتر امور کشور یعنی ۸۰ تا ۸۵ درصد قدرت دست آنان بود و خلیفه فقط یک مقام تشریفاتی داشت.
در زمان [[هارون الرشید]] عباسی، تمام آن‌ها را نابود کردند زیرا اداره بیشتر امور کشور دست آنان بود و خلیفه فقط یک مقام تشریفاتی داشت.


== پیشینه تاریخی ==
== پیشینه تاریخی ==
خط ۱۰۶: خط ۱۰۶:


== اوج قدرت ==
== اوج قدرت ==
پس از فوت خالد بن برمک پسرش [[یحیی بن خالد]] بر جای او تکیه زد و قدرت را چپاول کرد. زمانی که طبرستان و دماوند به خالد سپرده شده بود یحیی بن خالد به جانشینی پدرش در ری حکومت می‌کرد و در همین محل بود که با [[مهدی]] مخصوصا همسرش یعنی ملکه خیزران روابط صمیمانه‌ای برقرار کرد. مدتی حکومت [[ارمنستان]] و [[آذربایجان]] را داشت، سپس خلیفه [[مهدی عباسی]] یحیی بن خالد را مربی [[هارون]] کرد و در هارون نفوذ زیادی کسب کرد. مخصوصاً در دوره خلافت [[هادی]] از حق ولیعهدی هارون دفاع کرد و به سبب آن به زندان افتاد و سختی فراوان دید و به این خاطر نزد هارون و مادرش خیزران تقرب بیشتری یافت و در زمان خلافت وی با نفوذ خیزران مادر هارون به مقام وزارت رسید و خود و فرزندانش [[جعفر بن یحیی]] و [[فضل بن یحیی]] و [[موسی بن یحیی]] و [[محمد بن یحیی]] در دستگاه خلافت قدرت و نفوذ بی‌مانندی بدست آوردند و ثروت اعظیمی که نظر نداشت کسب کرد که حداقل تمام این اقتدار فوق‌العاده تماما زیر سایه خیزران مادر هارون بود و او بر تمام خاندان برمکیان و یحیی و فرزندانش نظارت مستقیم داشت و یحیی و فرزندانش تمام حکم های خلیفه را از وی در یافت می کردن. در هفده سال نخست خلافت هارون الرشید تقریباً تمام امور خلافت در دست یحیی و فرزندان و خویشان او بود و توانستند ثروت و مکنتی بی حد به دست آورند. هارون الرشید نظر به اعتماد مطلقی که به برامکه داشت تربیت فرزندان خود را بر عهده فرزندان یحیی گذاشته بود، [[مأمون]] زیر نظر جعفر قرار گرفت و [[امین]] به فضل سپرده شد. هارون الرشید ابتدا کار وزارت خویش را بر عهده فضل گذاشت اما نظر به علاقه‌ای که جعفر داشت و با وساطت یحیی این مقام را به جعفر محول کرد. جعفر نیز پس از رسیدن به این کرسی فضل را قائم مقام و جانشین خود کرد. مأموریت‌های مهمی بر عهده فضل گذاشته شد، از جمله در طغیان [[یحیی بن عبدالله علوی]] به طبرستان و [[گرگان]] فرستاده شد و توانست با مدارا و لطف یحیی را رام کرده و نزد هارون اعزام دارد. فضل از ۱۷۷ تا ۱۸۰ هجری نیز به حکومت [[خراسان]] منصوب گردید و در این زمان دو اقدام کرد نخست سپاهیانی به تصرف [[بامیان]]؛ شهرهای دره جنوبی [[هندوکش]] و [[کابل]] اعزام کرد و این مناطق را مطیع خلیفه عباسی کرد و دوم در خراسان سپاهی از [[عجم]]ان گرفت که آن‌ها را [[عباسیه]] نام داد و در بغداد [[کرنبیان]] عنوان یافتند.<ref>{{پک|سمنانی|۱۳۷۶|ک=هارون الرشید و مروری بر کارنامه امویان و عباسیان|ص=صص ۱۴۱–۱۶۵–۲۰۹–۲۳۹}}</ref><ref>{{پک|خضری|۱۳۸۴|ک=تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه|ص=صص۵۸–۶۰}}</ref><ref>{{پک|زرین کوب|۱۳۸۳|ک=تاریخ ایران بعد از اسلام|ص=صص۴۴۱–۴۴۶}}</ref>
پس از فوت خالد بن برمک پسرش [[یحیی بن خالد]] بر جای او تکیه زد و قدرت را چپاول کرد. زمانی که طبرستان و دماوند به خالد سپرده شده بود یحیی بن خالد به جانشینی پدرش در ری حکومت می‌کرد و در همین محل بود که با [[مهدی]] روابط صمیمانه‌ای برقرار کرد. مدتی حکومت [[ارمنستان]] و [[آذربایجان]] را داشت، سپس خلیفه [[مهدی عباسی]] یحیی بن خالد را مربی [[هارون]] کرد و در هارون نفوذ زیادی کسب کرد. مخصوصاً در دوره خلافت [[هادی]] از حق ولیعهدی هارون دفاع کرد و به سبب آن به زندان افتاد و سختی فراوان دید و به این خاطر نزد هارون تقرب بیشتری یافت و در زمان خلافت وی وزارت یافت و خود و فرزندانش [[جعفر بن یحیی]] و [[فضل بن یحیی]] و [[موسی بن یحیی]] و [[محمد بن یحیی]] در دستگاه خلافت قدرت بی‌مانندی بدست آوردند. در هفده سال نخست خلافت هارون الرشید تقریباً تمام امور خلافت در دست یحیی و فرزندان و خویشان او بود و توانستند ثروت و مکنتی بی حد به دست آورند. هارون الرشید نظر به اعتماد مطلقی که به برامکه داشت تربیت فرزندان خود را بر عهده فرزندان یحیی گذاشته بود، [[مأمون]] زیر نظر جعفر قرار گرفت و [[امین]] به فضل سپرده شد. هارون الرشید ابتدا کار وزارت خویش را بر عهده فضل گذاشت اما نظر به علاقه‌ای که جعفر داشت و با وساطت یحیی این مقام را به جعفر محول کرد. جعفر نیز پس از رسیدن به این کرسی فضل را قائم مقام و جانشین خود کرد. مأموریت‌های مهمی بر عهده فضل گذاشته شد، از جمله در طغیان [[یحیی بن عبدالله علوی]] به طبرستان و [[گرگان]] فرستاده شد و توانست با مدارا و لطف یحیی را رام کرده و نزد هارون اعزام دارد. فضل از ۱۷۷ تا ۱۸۰ هجری نیز به حکومت [[خراسان]] منصوب گردید و در این زمان دو اقدام کرد نخست سپاهیانی به تصرف [[بامیان]]؛ شهرهای دره جنوبی [[هندوکش]] و [[کابل]] اعزام کرد و این مناطق را مطیع خلیفه عباسی کرد و دوم در خراسان سپاهی از [[عجم]]ان گرفت که آن‌ها را [[عباسیه]] نام داد و در بغداد [[کرنبیان]] عنوان یافتند.<ref>{{پک|سمنانی|۱۳۷۶|ک=هارون الرشید و مروری بر کارنامه امویان و عباسیان|ص=صص ۱۴۱–۱۶۵–۲۰۹–۲۳۹}}</ref><ref>{{پک|خضری|۱۳۸۴|ک=تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه|ص=صص۵۸–۶۰}}</ref><ref>{{پک|زرین کوب|۱۳۸۳|ک=تاریخ ایران بعد از اسلام|ص=صص۴۴۱–۴۴۶}}</ref>


== سقوط ==
== سقوط ==

نسخهٔ ‏۲۸ مهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۱۰:۲۰

خاندان برمکی
اصالتایرانی
زادبومماوراءالنهر، بلخ
ترتیب بزرگان برمکی
مشاهیر برمکی
دورانعباسیان
سرزمین‌های تحت فرمانطبرستان - ری - دماوند - فارس - موصل
آغاز وزارت۱۷۰ هجری
پایان وزارت۱۸۷ هجری

خاندان برمکی یا فرزندان برمک، از خاندان‌های ایرانی بودند که در دستگاه خلیفه‌گری عباسیان به قدرت فراوان رسیدند. تبار ایشان به گردانندگان معبد نوبهار در بلخ می‌رسید. نام آورترین این خاندان خالد پسر برمک و فرزندش یحیی پسر خالد برمک بودند که در سده هشتم میلادی در شهر بغداد اعتبار بسیار یافته بودند. ترجمه بخش بسیار مهمی از آثار ایرانی و حتی یونانی به زبان عربی یعنی در آغاز، نهضت ترجمه مرهون کوشش‌های برمکیان بود. در زمان هارون الرشید عباسی، تمام آن‌ها را نابود کردند زیرا اداره بیشتر امور کشور دست آنان بود و خلیفه فقط یک مقام تشریفاتی داشت.

پیشینه تاریخی

این خاندان عنوان خود را از نام جد خود به نام برمک گرفته بود. بدلیسی در شرفنامه در بررسی حاکمان کرد پازوکی گوران(بزرگان) برمکی آنها را به قول خودشان فارس و به قولی دیگر از ایل الثویدی عرب دانسته است که در دستگاه خلفا وزیر بوده اند برمک ابتدا متولی معبد نوبهار در بلخ بود و ریاست و حکومت بلخ را نیز داشته‌ است و پزشکی زبردست نیز بوده‌ است که فرزند بیمار عبدالملک بن مروان را نیز درمان کرده بود و با نظر به دلایل سیاسی، در زمان عثمان یا احتمال قوی‌تر در زمان عبدالملک اسلام آورده است.[۱][۲][۳]

قدرت‌گیری

پایه‌گذاری قدرت برمکیان به دست خالد بن برمک صورت پذیرفت. خالد بن برمک که نزد مروان حمار نیز جایگاه ممتازی داشت در زمان شروع قیام عباسیان خود را در صفوف لشکریان ابومسلم جای داد و به فرماندهی در سپاه رسید. همکاری با قحطبه بن شبیب موجب شد تا بتواند نزد سفاح راه یابد و به او نزدیک شود. چندی بعد متصدی دیوان خراج گشت و هنگام بنای بغداد نیز که وزارت منصور را بر عهده داشت او را از تخریب ایوان کسری که خلیفه می‌خواست مصالح آن را جهت بنای بغداد به کار برد بازداشت. در ماجرای خلع عیسی بن موسی از ولایتعهدی نیز کفایت خود را نشان داد و سبب مزید تقرب وی گشت. او چندی در غزای بیزانس بود و چندی نیز در طبرستان و ری و دماوند به حکومت رسید. در زمان منصور به حکومت موصل منسوب گردید تا کردهای آن نواحی را که بر اثر ستمگریهای مسیب بن زهیر دست به طغیان زده بودند آرام کند. پس از آن به ریاست دیوان رسائل و چندی بعد به حکومت فارس تعیین شد. سرانجام در ۱۶۹ هجری بدرود حیات گفت.[۴][۵][۶]

اوج قدرت

پس از فوت خالد بن برمک پسرش یحیی بن خالد بر جای او تکیه زد و قدرت را چپاول کرد. زمانی که طبرستان و دماوند به خالد سپرده شده بود یحیی بن خالد به جانشینی پدرش در ری حکومت می‌کرد و در همین محل بود که با مهدی روابط صمیمانه‌ای برقرار کرد. مدتی حکومت ارمنستان و آذربایجان را داشت، سپس خلیفه مهدی عباسی یحیی بن خالد را مربی هارون کرد و در هارون نفوذ زیادی کسب کرد. مخصوصاً در دوره خلافت هادی از حق ولیعهدی هارون دفاع کرد و به سبب آن به زندان افتاد و سختی فراوان دید و به این خاطر نزد هارون تقرب بیشتری یافت و در زمان خلافت وی وزارت یافت و خود و فرزندانش جعفر بن یحیی و فضل بن یحیی و موسی بن یحیی و محمد بن یحیی در دستگاه خلافت قدرت بی‌مانندی بدست آوردند. در هفده سال نخست خلافت هارون الرشید تقریباً تمام امور خلافت در دست یحیی و فرزندان و خویشان او بود و توانستند ثروت و مکنتی بی حد به دست آورند. هارون الرشید نظر به اعتماد مطلقی که به برامکه داشت تربیت فرزندان خود را بر عهده فرزندان یحیی گذاشته بود، مأمون زیر نظر جعفر قرار گرفت و امین به فضل سپرده شد. هارون الرشید ابتدا کار وزارت خویش را بر عهده فضل گذاشت اما نظر به علاقه‌ای که جعفر داشت و با وساطت یحیی این مقام را به جعفر محول کرد. جعفر نیز پس از رسیدن به این کرسی فضل را قائم مقام و جانشین خود کرد. مأموریت‌های مهمی بر عهده فضل گذاشته شد، از جمله در طغیان یحیی بن عبدالله علوی به طبرستان و گرگان فرستاده شد و توانست با مدارا و لطف یحیی را رام کرده و نزد هارون اعزام دارد. فضل از ۱۷۷ تا ۱۸۰ هجری نیز به حکومت خراسان منصوب گردید و در این زمان دو اقدام کرد نخست سپاهیانی به تصرف بامیان؛ شهرهای دره جنوبی هندوکش و کابل اعزام کرد و این مناطق را مطیع خلیفه عباسی کرد و دوم در خراسان سپاهی از عجمان گرفت که آن‌ها را عباسیه نام داد و در بغداد کرنبیان عنوان یافتند.[۷][۸][۹]

سقوط

تمام مشاغل مهم دولتی در دست اطرافیان یحیی بود و همیشه بیست و پنج نفر از برمکیان مهمترین مشاغل لشکری و کشوری را بعهده داشتند. شاهان دیگر کشورها برای آن‌ها هدایایی می‌فرستادند و احترامی که برای آن‌ها قایل بودند برای خلیفه معمول نمی‌داشتند و این موجب تحقیر هارون می‌گردید. قدرت و ثروت افسانه‌ای برمکیان خود مزید علتی بر نابودی و سقوط آنان شد چرا که قدرت و ثروت بی حد برامکه رشک خلیفه و دیگر عناصر صاحب نفوذ و مخالفان و دشمنان آنان را برانگیخت و باعث شد دشمنانشان با بد گویی از ایشان و بدگمان کردن خلیفه نسبت به ایشان آنان را از عرصه کنار بزنند. مخالفان برامکه اندک اندک در دربار خلیفه قدرت و نفوذی به دست آوردند اشخاصی چون فضل بن ربیع، علی بن عیسی بن ماهان، زراره بن محمد، پسران قحطبه، جعفر بن عبدالله هاشمی و ابو ربیعه رقی و بسیاری دیگر که برخی کینه‌های دیرینه از برامکه بر دل داشتند و توانستند از نفوذ خود در بدگمان کردن خلیفه نسبت به آن‌ها استفاده کنند. از جمله برامکه را متهم به زندقه و حمایت از زنادقه می‌کردند. همچنین هارون الرشید حمایت برمکیان از یحیی بن عبدالله علوی و پسرش موسی بن یحیی که در دیلم داعیه امامت داشتند را نوعی خیانت از جانب آن‌ها در حق خویش تلقی می‌کرد. همچنین جعفر را با پسر عبدالملک بن صالح که داعیه خلافت داشت مرتبط می‌دانست. رقابت دیرینه عنصر اعراب و ایرانی نیز در سقوط ایشان بی تأثیر نبود. از طرف دیگر ماجرای جعفر و عباسه نیز مزید بر علت خشم هارون نسبت به برمکیان شد. در حقیقت سبب اصلی سقوط ایشان ارتباط جعفر بوده‌است با عباسه خواهر خلیفه و دیگری نارضایتی هارون از قدرت و نفوذ بی‌اندازه‌ای که برامکه به دست آورده بودند. اقتدار برمکیان در واقع نمایش قدرت و نفوذ عنصر ایرانی در دستگاه خلافت عباسی بود و این چیزی نبود که اعراب و شخص خلیفه آن را برتابند. سرانجام هارون در بازگشت از سفر حج در شب آخر محرم سال ۱۸۷ هجری جعفر را به کام مرگ فرستاد و سر از تن او جدا کرد. همان شب خانه‌های برامکه و یاران و دست پروردگانشان را نیز محاصره و جز محمد بن خالد همه برامکه را دستگیر و اموالشان را مصادره کرد و بسیاری از آن‌ها را کشت و بسیاری دیگر را به طمع گنجینه‌های برامکه به زیر شکنجه گرفت. بعد از سقوط برامکه ضعف و فساد دولت عباسیان را دربر گرفت و هارون از این اقدام خود ابراز تأسف کرد. بعدها مأمون به بقایای برامکه توجه کرد لیکن آن‌ها دیگر حشمت و قدرت قبلی خود را بازنیافتند.[۱۰][۱۱][۱۲] در دوران معاصر اما چند تن از برامکه به شهرت دست یافتند که از این میان میتوان به علی بخش برامکه( رییس امنیه شیراز در دوره قاجار) ، محمودرضا برامکه( شاعر و نویسنده) و سعیدبرامکه( معمار و نقاش ) اشاره کرد

پانویس

منابع

  • زرین کوب، عبدالحسین (۱۳۸۳). تاریخ ایران بعد از اسلام. امیر کبیر.
  • خضری، احمدرضا (۱۳۸۴). تاریخ خلافت عباسی ار آغاز تا پایان آل بویه. سمت.
  • سمنانی، پناهی (۱۳۷۶). هارون الرشید و مروری بر کارنامه امویان و عباسیان. ندا.