سید حسن تقی‌زاده: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
خط ۱۷۹: خط ۱۷۹:
[[رده:دیپلمات‌های اهل ایران]]
[[رده:دیپلمات‌های اهل ایران]]
[[رده:روحانیان شیعه تارک لباس روحانیت]]
[[رده:روحانیان شیعه تارک لباس روحانیت]]
[[رده:روسای مجلس ایران]]
[[رده:رهبران انقلاب مشروطیت]]
[[رده:رهبران انقلاب مشروطیت]]
[[رده:زادگان ۱۲۵۶]]
[[رده:زادگان ۱۲۵۶]]

نسخهٔ ‏۶ مهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۲۰:۲۵

حسن تقی‌زاده
رئیس مجلس سنای ایران
پادشاهمحمدرضاشاه پهلوی
پس ازحکیم‌الملک
پیش ازمحسن صدر
وزیر مختار ایران در بریتانیا
دوره مسئولیت
۱۳۰۸ – ۱۳۰۹
پس ازهوهانس خان ماسحیان
پیش ازعلیقلی مسعود انصاری
وزیر مختار ایران در فرانسه
دوره مسئولیت
۱۳۱۲ – ۱۳۱۳
پس ازحسین علاء
پیش ازابوالقاسم نجم
سفیر کبیر ایران در بریتانیا
دوره مسئولیت
۵ آبان ۱۳۲۰ – ۱۳۲۶
پس ازمحمدعلی مقدم
پیش ازمحسن رئیس
نماینده دوره پانزدهم مجلس شورای ملی
آغاز به کار
۱۳۲۶
حوزه انتخاباتیتبریز
اطلاعات شخصی
زاده
سید حسن تقی‌زاده

شهریور ۱۲۵۷
تبریز، ایران
درگذشته۸ بهمن ۱۳۴۸ (۹۱ سال)
تهران، ایران
ملیتFlag of Iran
همسر(ان)(عطیه) آلمانی
اقامتگاهگورستان ظهیرالدوله
پیشه، سیاستمدار

سیدحسن تقی‌زاده (زاده شهریور ۱۲۵۷ تبریز - درگذشته ۸ بهمن ۱۳۴۸ تهران)، از رهبران انقلاب مشروطیت، از رجال سیاسی بحث‌انگیز معاصر و از شخصیت‌های علمی و فرهنگی ایران معاصر، در زمره کسانی است که جمعی به شدت هوادار و موافق، و مخالفانی از طیف‌های گوناگون دارد. وی مدتی رئیس مجلس سنای ایران بود.

منابع زیادی دربارهٔ او انتشار یافته، اما جنبه‌هایی از زندگی سیاسی او هنوز ناشناخته، کم‌شناخته و در معرض مجادلات سیاسی قرار دارد.

زندگی‌نامه

کودکی و جوانی

سیدحسن تقی‌زاده در آخر رمضان ۱۲۹۵ برابر با شهریور ۱۲۵۷ خورشیدی[۱] در خانواده‌ای روحانی در تبریز به دنیا آمد. پدرش سید تقی اردوبادی امام جماعت مسجد حاج صفرعلی در محله خیابان تبریز و مکتب‌دار، مردی عالم و زاهد، و از شاگردان شیخ مرتضی انصاری در حوزه نجف بود. او بیشتر مدت روز را صرف عبادت و حضور در مسجد برای اقامه نماز جماعت می‌کرد. سیدحسن از چهار سالگی، و به هدایت پدر، خواندن قرآن کریم را آغاز و در پنج سالگی آن را ختم کرد. از هشت سالگی تحصیل مقدمات عربی و از چهارده سالگی تحصیل علوم عقلی، ریاضیات و نجوم و هیئت را شروع کرد. در حکمت قدیم، طب جدید، علم تشریح و هیئت جدید درس خواند. در مدرسه مموریال با علوم جدید آشنا شد. اصول فقه را نزد میرزا محمود اصولی و حاج میرزا حسن فراگرفت. علوم جدید و زبان فرانسوی را دور از چشم پدر همراه با رفیقش میرزا محمدعلی‌خان تربیت نزد میرزا نصرالله خان سیف‌الاطباء (پسر میرزا عبدالعلی سیف‌الاطباء) به مدت پنج سال (۱۲۷۸–۱۲۷۳) آموخت.[۲]

تقی‌زاده در سال ۱۲۸۵ ش در جامه روحانی

چند سال بعد، حدوداً از بیست سالگی، بر اثر آشنایی با نوشته‌های طالبوف و میرزا ملکم خان ناظم‌الدوله و نویسندگان تجددخواه روزنامه‌های فارسی خارج از کشور، نظیر اختر، پرورش، ثریا، حبل‌المتین و حکمت، و کتاب‌های عربی چاپ مصر و کتاب‌های ترکی چاپ عثمانی، تمایل شدید به علوم جدید غربی، اندیشه‌های سیاسی اروپایی، افکار آزادی‌خواهانه، ضداستبدادی و تجددطلبانه یافت، تا جایی که به همراه تربیت و جمعی دیگر، برای ترویج این اندیشه‌ها، محفلی روشنفکرانه در تبریز تشکیل داد و در ۱۳۱۹ همراه همان دوستانش قصد تأسیس مدرسه‌ای به نام «تربیت» را با هدف ترویج آموزش به روش غربی و اندیشه‌های غربی داشتند، اما بر اثر مخالفت شماری از روحانیان و حکمی که به تفسیق دادند، مدرسه دایر نشد. سپس با همکاری محمدعلی تربیت، میرزا سید حسین خان عدالت و یوسف اعتصامی ملقب به اعتصام‌الملک (پدر پروین اعتصامی) کتاب فروشی تربیت را به قصد ترویج معارف و آشنا ساختن مردم به اصول حکومت ملی و آزادی‌طلبی تأسیس کرد که کتاب‌های فرنگی و عربی جدید می‌فروخت و محل آمد و رفت متجددان و آزادی خواهان آذربایجانی بود. در دوره استبداد صغیر این کتاب فروشی را غارت کردند و آتش زدند. در ۱۳۲۰، با همکاری همان دوستان، دوهفته‌نامه گنجینه فنون را منتشر کرد، که پس از یک سال و نیم انتشار، و ظاهراً بر اثر سفر تقی‌زاده و تربیت به خارجه و شیوع وبا در ایران، تعطیل شد.

سیدحسن تقی‌زاده از ۱۳۲۲ تا شعبان ۱۳۲۳ به سفر و سیاحت، مطالعه و دیدار و گفتگو در قفقاز، عثمانی، لبنان، سوریه و مصر پرداخت و با برخی نویسندگان، روزنامه‌نگاران و فعالان سیاسی، از جمله تختینسکی، جرجی زیدان، زین‌العابدین مراغه‌ای، جلیل محمدقلی‌زاده، و همکاران اصلی نشریه‌های فارسی‌زبانی که در این شهرها منتشر می‌شد، مراوده داشت.

در انقلاب مشروطیت

تقی‌زاده در اوایل ۱۲۸۴خ، برابر با شعبان ۱۳۲۳ به تبریز بازگشت و با تجربه‌هایی که اندوخته بود به محافل پنهانی مبارزان تبریزی ضداستبداد پیوست. جنبش مشروطه‌خواهی شروع شده بود و تبریز و آذربایجان از داغ‌ترین کانون‌های آن بود. تقی‌زاده پس از پیروزی آزادی‌خواهان و افتتاح دورهٔ اول مجلس شورای ملی، به نمایندگی از سوی طبقه اصناف تبریز انتخاب شد. از همان آغاز کار مجلس، انظار را به خود جلب کرد و ظرف مدت کوتاهی رهبری جناح اقلیت روشنفکر، تجددخواه و تندرو مجلس را به دست گرفت که طرفدار تغییرات و اصلاحات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بود و انتقادهای تندی از نظام استبدادی به عمل می‌آورد. توانایی‌هایی که تقی‌زاده در این دوره از خود بروز داد موجب شد تا در کنار بزرگانی چون سعدالدوله و میرزا حسن خان مشیرالدوله عضو هیئتی شود که از طرف مجلس مأمور تدوین متمم قانون اساسی مشروطه گشت. بر پایهٔ همین متمم بود که حکومت مشروطه تعریف و تفکیک قوای سه‌گانه و حقوق ملت تسجیل شد، و در جریان بحثهای همین هیئت بود که دیدگاه‌های تهیه‌کنندگان متمم قانون اساسی در باب مرز میان شرع و عرف آشکار شد.

نطق‌های تند و پرشور او در مجلس، از سویی موجبات اشتهار او را فراهم آورد و نظر روزنامه‌ها و نیز مأموران سفارتخانه‌های خارجی ذی‌نفع در ایران را به سوی وی جلب کرد، و از سوی دیگر خشم و کینه محمدعلی شاه و درباریان و استبدادخواهان را برانگیخت. در جریان به توپ بستن مجلس و برقراری استبداد صغیر، محمدعلی شاه شخصاً دستور داد که تقی‌زاده را دستگیر کنند. اما تقی‌زاده و گروهی دیگر به دام مأموران محمدعلی شاه نیفتادند. جمعی، که تقی‌زاده و علی اکبر دهخدا از جمله آنان بودند، از بیم جان به سفارت انگلستان در تهران پناهنده شدند. این عمل از جانب مخالفان و منتقدان تقی‌زاده یکی از نقاط ضعف سیاسی و حتی وابستگی او به خارجیان تعبیر شده‌است.

سرانجام با وساطت سفارت انگلستان، حکم تبعید تقی‌زاده و دهخدا و چند تن به خارج از کشور به مدت یک سال صادر شد. به روایت ناظم‌الاسلام کرمانی بنا شد که شش نفر از کسانی که در «سفارتخانهٔ انگلیس بودند نفی و تبعید شوند که هر یک را از قرار ماهی صد و پنجاه تومان بدهند و غلام سفارت آن‌ها را ببرد به سرحد برساند و رسید گرفته مراجعت کند، تا یک سال در خارجه باشند. پس از یک سال مختارند به هر جا بخواهند بروند یا مراجعت کنند به ایران». تقی‌زاده و همراهانش را تحت‌الحفظ تا بندر انزلی بردند و از آنجا روانهٔ باکو کردند. او نخست به فرانسه و سپس به انگلستان رفت. در آنجا با مساعدت ادوارد براون و راهنمایی او، مدتی در کتابخانه دانشگاه کمبریج به کار فهرست‌برداری از کتاب‌های فارسی و عربی مشغول بود. با همکاری مؤثر و دوستانه ادوارد براون موفق شد که مسائل ایران را به صحنه افکار عمومی بکشاند. تشکیل «کمیته ایران»، مرکب از نمایندگانی از مجلس انگلستان، که با مشروطه‌خواهان مساعدت کردند، از ثمرات تلاش‌های او بود.

تقی‌زاده چنان‌که در خاطرات خود گفته‌است، در اواخر سال ۱۲۸۷خ در پی شدت گرفتن قیام مردم ضد محمدعلی شاه و استبداد، و ظاهراً وصول پیامی از آزادیخواهان تبریز، با هیئت و نام مبدل مخفیانه وارد ایران شد. در ۱۴ ذیحجه ۱۳۲۶ به تبریز رسید و چهار روز بعد نطق مفصلی در انجمن ایالتی ایراد کرد و وظایف مردم را در راه به ثمر رساندن انقلاب برشمرد و مبارزان را از هرگونه تندروی و تعدی به اموال مردم نهی کرد. البته ظهور ستارخان و باقرخان در صحنه جنبش، نظر مردم آزادی‌خواه و مشروطه‌طلب را بیشتر جلب کرده بود، و تقی‌زاده بیشتر مورد توجه روشنفکران بود تا مردم عادی.

پس از فتح تهران در تیرماه ۱۲۸۸ توسط نیروهای تحت امر محمدولی خان تنکابنی، علیقلی خان سردار اسعد بختیاری، تقی‌زاده چنان‌که در خاطرات خود گفته‌است، برای جلوگیری از تندروی مجاهدان و انقلابیون به تهران فراخوانده شد. او پس از ورود به عضویت «هیئت مدیره موقتی» درآمد که تا تشکیل دولت جدید، اداره کشور را به دست گرفت. تقی‌زاده از مؤثرترین و فعالترین اعضای این هیئت بود. در همان سال، در انتخابات دورهٔ دوم مجلس شورای ملی، از تبریز به نمایندگی انتخاب شد. از تقی‌زاده به عنوان یکی از کسانی یاد می‌شود که در هنگام تدوین متمم قانون اساسی «بیش از همه… با عقاید روحانیون مبارزه نمودند».[۳][۴] در مجلس دوم رهبری فراکسیون دموکرات برعهدهٔ تقی‌زاده بود. اگر در مجلس اول، به سبب نطق‌های ضداستبدادی‌اش مورد غضب محمدعلی شاه قرار گرفت، در مجلس دوم به سبب دفاع از مواضع حزب دموکرات مانند تفکیک دین از سیاست و لزوم عرفی شدن جامعه، مخالفت روحانیون را برانگیخت و علمای نجف مانند آخوند ملا محمد کاظم خراسانی دربارهٔ «فساد مسلک سیاسی» دموکرات‌ها و رهبر آن تقی‌زاده فتوایی صادر کردند.

در پی ترور و قتل سید عبدالله بهبهانی در ۲۳ تیر ۱۲۸۹ و آشوب گسترده‌ای که این قتل در شهرهای بزرگ ایران به بار آورد و انتساب ترور بهبهانی به دموکرات‌ها، تقی‌زاده به آمریت یا مشارکت در قتل بهبهانی متهم شد. احمد کسروی مسئولیت این قتل را صراحتاً متوجه تقی‌زاده، حیدرخان عمواوغلی و انقلابیون زیردست آن‌ها می‌داند. تقی‌زاده ناچار ۳ ماه از مجلس مرخصی گرفت و به تبریز رفت، به آن نیت که پس از آرام شدن اوضاع به تهران بازگردد. اما وقتی که به قصاص قتل سید عبدالله بهبهانی، علی‌محمد تربیت به قتل رسید، و او کسی بود که با تقی‌زاده در یک خانه زندگی می‌کرد و تقی‌زاده او را فرزند خود می‌خواند، تقی‌زاده دریافت که فضا ضد اوست. در تبریز نیز روس‌های ضدمشروطه تقی‌زاده را زیر فشار قرارداده بودند و او ناچار و از بیم جان پس از ۴ ماه اقامت اجباری در تبریز از آنجا بیرون رفت و در بهمن ۱۲۸۹ وارد استانبول شد.[۵]

دوران مهاجرت

این بار اقامت تقی‌زاده در خارج از کشور ۱۴ سال به درازا کشید. نزدیک به دو سال در استانبول بود، و مدتی با محمدامین رسول‌زاده سردبیر تبعیدی روزنامهٔ ایران نو هم‌منزل شد. در همین دوره با اعضای جمعیت اتحاد و ترقی که طرفداران جدی تجدد و نوسازی بودند معاشرت داشت، با مورگان شوستر دیدار کرد و آشنا شد، و سفری نیز به فرانسه و انگلستان رفت و با سردار اسعد بختیاری و ادوارد براون دیدار کرد. در سفر دیگری، از استانبول به انگلستان رفت و حدود شش ماه در کتابخانه موزه بریتانیا به مطالعه و پژوهش پرداخت. در این بین، در انتخابات دورهٔ سوم مجلس غیاباً به وکالت برگزیده شد، اما نمایندگی را نپذیرفت و به ایران بازنگشت. در اردیبهشت ۱۲۹۲ برابر با مه ۱۹۱۳، یک سال پیش از شروع جنگ جهانی اول از انگلستان راهی آمریکا شد. حدود دو سال در آمریکا اقامت داشت و در کتابخانه‌ای در نیویورک به فهرست‌نگاری کتاب‌های عربی، فارسی و ترکی اشتغال داشت.

با شروع جنگ جهانی اول، دورهٔ تازه‌ای در زندگی تقی‌زاده آغاز شد، و این بار او که تا آن زمان به دوستی با دولت انگلستان متهم بود، در چهرهٔ سازمان‌دهندهٔ اصلی فعالیت‌های ضدانگلیسی میلیون ایرانی در حمایت از آلمان ظاهر شد. دولت آلمان که پس از امضای قرارداد ۱۹۰۷ بین روسیه و انگلستان، به طیفی از میلیون ایران نزدیک شده بود، جنگ را فرصت مناسبی برای بهره‌برداری از احساسات ضد روسی و انگلیسی ایرانیان می‌دانست. مأموران سیاسی آلمانی کوشیدند تا از راه برقراری ارتباط با شخصیت‌های بلندپایهٔ ایرانی در داخل و خارج از کشور، آن‌ها را با خود همراه گردانند. چنین بود که کنسول آلمان در نیویورک با تقی‌زاده تماس گرفت و او را به برلین دعوت کرد، و تقی‌زاده پس از نزدیک دو سال اقامت در آمریکا به هلند رفت و از آنجا در ۱۵ ژانویهٔ ۱۹۱۵ وارد آلمان شد.[۶]

مجلهٔ کاوه، شمارهٔ ۹

تقی‌زاده در برلین تشکیلاتی به نام کمیتهٔ میلیون ایران را بنیاد نهاد که فعالیت‌های ضد روسی و انگلیسی میلیون را سازماندهی می‌کرد. عده‌ای از شخصیت‌های فرهنگی و سیاسی ایرانی مانند محمدعلی جمال‌زاده، محمد قزوینی و ابراهیم پورداود با این کمیته همکاری می‌کردند. همچنین حسینقلی نواب، سفیر ایران در برلین، که از دورهٔ مجلس اول در تهران با تقی‌زاده دوستی داشت با این جمع مساعدت می‌کرد. تقی‌زاده با تأسیس مجلهٔ کاوه در برلین گام مهم دیگری در راه گسترش فعالیت سیاسی ایرانیان در برابر انگلستان و روسیه برداشت. کاوه، نشریه‌ای سیاسی و فرهنگی بود که بودجهٔ آن را دولت آلمان تأمین می‌کرد، و مقالات آن تا حد زیادی صبغهٔ طرفداری از آلمان داشت.

تقی‌زاده در طول جنگ به مبارزه سیاسی، سازماندهی نیروها، روزنامه‌نگاری، مقاله‌نویسی و تماس و دیدار و گفتگو با اشخاص بانفوذ و مؤثر مشغول بود. چند سفر به اتریش و سوئیس و دانمارک و سوئد رفت، و در دانمارک موافقت پروفسور جورج براندس، نویسنده و منتقد دانمارکی، را به نگاشتن رساله‌ای در دفاع از ایران جلب کرد که حاصل آن اثری در وصف جنایت‌های روسیه و انگلستان در ایران بود.

در این دوران با بسیاری از فعالان سوسیالیست و سوسیال دموکرات اروپا نیز ملاقات داشت، و در کنگرهٔ بین‌المللی سوسیالیست‌ها در سوئد در تابستان ۱۳۳۵ ق/ ۱۹۱۷ م شرکت داشت و بیانیه‌ای با عنوان «دادخواهی ملت ایران» خطاب به اعضای کنگره منتشر کرد.

پس از پایان جنگ جهانی اول، تماس‌های میان دولت ایران با او آغاز شد و از جانب دولت به چند مأموریت سیاسی رفت. در اردیبهشت ۱۳۰۱ (آوریل ۱۹۲۲) نخستین مأموریت رسمی سیاسی را پذیرفت و برای انعقاد معاهدهٔ تجاری ایران با روسیهٔ شوروی روانهٔ مسکو شد و پس از یک سال مذاکرات فشرده، سرانجام معاهده‌ای تجاری و اقتصادی در ۱۳ ماده در اردیبهشت ۱۳۰۲ (آوریل ۱۹۲۳) با کاراخان کمیسر روابط خارجی روسیه منعقد کرد و به برلین بازگشت. در مراجعت از مسکو به برلین با زنی آلمانی ازدواج کرد و نام او را عطیه گذاشت، همسری که تا پایان عمر تقی‌زاده همراه وفادار او بود.

در انتخابات دوره چهارم مجلس باز هم غیاباً به نمایندگی انتخاب شد، اما نپذیرفت و به ایران نیامد. در دولت مستوفی‌الممالک به وزارت خارجه انتخاب شد، اما این سمت را هم نپذیرفت. تقی‌زاده تا ۱۳۰۳ خورشیدی (۱۹۲۴)، جمعاً حدود نه سال در آلمان ماند و پس از پایان گرفتن جنگ، وقوع کودتای ۱۲۹۹ و انتخاب شدن به عنوان وکیل دوره پنجم مجلس شورای ملی، در تابستان ۱۳۰۳ وارد تهران شد.

تقی‌زاده، چون اکثر سیاستمداران ایرانی هم‌عصر خود که به نحوی طرفدار روسیه یا انگلستان یا آلمان بودند، گرایش عمیق به دوستی و طرفداری از آلمان داشت و ژرمانوفیل بود. گذشته از این او از اول کسانی است که گرایش آمریکایی را نیز ترویج کرد. تقی‌زاده در آذر ۱۳۰۰ ش (دسامبر ۱۹۲۱) در نامه‌ای به محمود افشار می‌نویسد:[۷]

... اگر مطلب عمده که به عقیده اینجانب کشیدن آمریکایی‌ها به ایران و دست دادن آن‌ها در ادارات است سر بگیرد، عن‌قریب کارها به جاده اصلاح می‌افتد. باید آنچه ممکن است کوشش کرد که آمریکا را به ایران کشید. امتیازات داد. مستشارهای مالی و فواید عامه و زراعت و تجارت و طرق و شوارع و تلگراف از آن‌ها آورد به مدارس آمریکایی تقویت کامل نمود…

و این درست در دورانی است که تقی‌زاده از آلمان‌های جنگ باخته ناامید گشته و روسیه نیز رمق دخالت در امور ایران را ندارد. در این دوران تنها انگلستان شدیداً در ایران فعال است و «یارگیری» می‌کند.

دوران جدید

تقی‌زاده در دوران جدید در ایران، از چپ‌گرایی آرمان‌خواهانهٔ سابق فاصله گرفت و به طرفداری از سردار سپه و اقدامات او در مسیر ایجاد امنیت عمومی و احیای وحدت ملی پرداخت.

در آبان ۱۳۰۴، نمایندگان پنجمین دوره مجلس شورای ملی، ماده واحده «انقراض دودمان قاجار و خلع احمدشاه» را مورد بحث و رای‌گیری قرار دادند. از ۸۵ نماینده حاضر ۸۰ نفر رأی مثبت دادند و ۵ نفر ممتنع. تنها ۴ نماینده (حسن تقی‌زاده، محمد مصدق، حسین علاء و یحیی دولت‌آبادی) در مخالفت علنی با انقراض قاجاریه در مجلس نطق کردند.[۸]

رضاشاه پس از استقرار سلطنت خود منصبی به او نداد.[نیازمند منبع] تقی‌زاده در کنار مخالفان پرنفوذ رضاشاه، نامزد وکالت مجلس ششم شد، و از حوزهٔ انتخابیهٔ تهران وارد مجلس شد. اما پیش از افتتاح مجلس، توسط هیئت وزرا به عنوان مسئول غرفهٔ ایران در نمایشگاه فیلادلفیا (که به مناسبت یکصد و پنجاهمین سال استقلال آمریکا تشکیل شده بود) تعیین شد و به آمریکا رفت. در نوروز ۱۳۰۶ به تهران بازگشت و در جلسات مجلس ششم حضور یافت. اما پس از پایان دورهٔ مجلس ششم در مرداد ۱۳۰۷ رضاشاه تصمیم گرفت مجلس را کاملاً مطیع خود کند؛ بنابراین از انتخاب افرادی مانند مدرس، مصدق و تقی‌زاده جلوگیری کرد.

تقی‌زاده در عصر حکومت رضاشاه پهلوی به مناصب مهمی چون حکومت (استانداری)، وزیرمختاری، سفارت و وزارت رسید. در برنامه‌های اصلاحات رضاشاه از همکاران نزدیک او بود. او پس از دو سال خانه نشینی و بی‌کاری و تنگدستی، در ۱۳۰۷ به پیشنهاد تیمورتاش والی خراسان شد و در ۱۳۰۸ با سمت وزیرمختاری به لندن رفت و در فروردین ۱۳۰۹ با عنوان وزیر طرق و شوارع به کابینه مخبرالسلطنه هدایت راه یافت. در مرداد همان سال به وزارت مالیه، در عین کفالت وزارت طرق و شوارع، منصوب شد. تقی‌زاده در این سمت همه توانایی خود را در راه نظم و ترتیب دادن به امور مالی کشور، سازماندهی صحیح و قانونمندی به کار گرفت، اما در همین سمت بود که در الغای قرارداد دارسی و تجدید آن با شرایطی خلاف منافع کشور مشارکت کرد و طوفانی از لعن و ناسزا و اتهام را، که تا پایان عمر او ادامه داشت، ضد خود به پا کرد. مذاکره برای انعقاد قرارداد جدید (قرارداد ۱۹۳۳) را، که به مدت چند هفته با نمایندگان انگلستان جریان داشت، محمدعلی فروغی، علی‌اکبر داور، حسین علا، تقی‌زاده و مخبرالسلطنه انجام می‌دادند. تقی‌زاده تمدید قرارداد را اشتباه بزرگ رضاشاه دانسته و خود را در این ماجرا نه موجد، نه مبتکر، نه عاقد، بلکه به عبارت خودش «آلت فعل» دانسته‌است. تقی‌زاده که با پذیرفتن مناصب عالی در حکومت رضاشاه، از صف مبارزان مشروطیت و آزادی خواهان بیرون رفته بود، پس از تجدید قرارداد نفت بیشتر به سیاستمداری وابسته شهرت یافت. در جریان مقدمات نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران، که نام تقی‌زاده باز بر سر زبان‌ها افتاد، سنگین‌ترین اتهامات متوجه او بود. هرچند اظهارات انتقادآمیز تقی‌زاده دربارهٔ نامطلوب بودن شرایط تمدید قرارداد، در دعاوی ایران علیه انگلستان کراراً مورد استفاده نمایندگان دولت قرار گرفت. تقی‌زاده مدتی پس از انعقاد قرارداد جدید نفت، از وزارت کناره گرفت و به روایتی برکنار شد.

در ۱۳۱۳ تقی‌زاده با سمت وزیرمختاری به فرانسه رفت. در همان سال ظاهراً از وی خواسته شد که جلو مطالب تند دربارهٔ رضاشاه را در مطبوعات فرانسه بگیرد و پاسخی که تقی‌زاده دربارهٔ آزادی قلم و مطبوعات در فرانسه داد، مقبول شاه نیفتاد. در همان ایام مقاله‌ای از تقی‌زاده در مجله تعلیم و تربیت انتشار یافت که در آن با مصوبات شورایی به نام اصلاح فرهنگ در وزارت جنگ مخالفت شده بود. این مقاله ظاهراً خشم و غضب شاه را برانگیخت و او را از کار برکنار کردند و به ایران فراخواندند. تقی‌زاده خطر را احساس کرد و به ایران بازنگشت و از پاریس به برلین رفت. بیش از یک سال در آن شهر بود و در پاییز ۱۳۱۴ ش (۱۹۳۵) در مجمع بین‌المللی خاورشناسان در رم شرکت کرد. در لندن و کیمبریج شش سال به تدریس و تحقیق مشغول بود و به دور از غوغای سیاست، پربارترین سال‌های عمر علمی و تحقیقی خود را گذراند. بخشی از تحقیقات عمیق علمی و فرهنگی او محصول فراغت عمر همین سال هاست. او تا پایان حکومت رضاشاه به ایران نیامد.

جنگ جهانی دوم، سقوط رضاشاه، اشغال ایران، تغییر فضای سیاسی کشور، تشکیل کابینه محمدعلی فروغی و بر سر کار آمدن دوستان تقی‌زاده، دوباره او را از عالم علم و تحقیق به دنیای سیاست بازگردانید. در ۵ آبان ۱۳۲۰ به سمت سفارت ایران در لندن منصوب شد. در مقام رئیس هیئت ایرانی در سازمان ملل، دعاوی ایران را علیه تجاوز و اشغال روسیه شوروی در شورای امنیت طرح و از آن دفاع کرد. (فایل صوتی مقابل)

در ۱۳۲۳ به مقام سفارت کبرا ارتقاء یافت. در ۱۳۲۶ به عنوان نماینده مردم تبریز در مجلس پانزدهم انتخاب شد؛ این سمت را پذیرفت و پس از حدود چهارده سال به ایران بازگشت. تقی‌زاده به فضا و محیطی وارد شد که به کلی تغییر کرده بود. جو سیاسی پرتنش و خصومت‌آمیز بود، جناح‌های افراطی چپ و راست در برابر هم صف آرایی کرده بودند. در مجلس آماج انتقادهای شدید قرار گرفت و به لحاظ مشارکت در تمدید قرارداد نفت، در نطق‌های جنجال‌برانگیز نمایندگان مخالف، به خیانت به کشور و عاملیت انگلیس و تبانی به زیان کشور متهم گردید. در هر حال، او نه نماینده موفقی بود و نه دیگر خارج از جمع و محفل یاران و دوستان، نفوذ و تأثیر گذشته را داشت.

در ۱۳۲۸ در نخستین انتخابات مجلس سنا، به عنوان یکی از سناتورهای تهران انتخاب شد. بار دوم سناتور تبریز شد و تا ۱۳۴۶ که به سبب کهولت از کارها کناره گرفت، سناتور بود. مدت شش سال، که بخشی از آن مصادف با سال‌های بحرانی نهضت ملی شدن صنعت نفت بود، ریاست مجلس سنا را به عهده داشت. با آنکه مناسبات شخصی او و دکتر مصدق پس از مجلس پنجم تیره شده بود، در برابر دولت ملی‌گرا و سیاست‌های ضدانگلیسی دکتر مصدق روشی محتاطانه، دوراندیشانه و گاه نیز تا حدودی تعدیل‌کننده تصمیمات مجلس شورای ملی، در پیش گرفت. خود تقی‌زاده و شماری از سناتورها، در برابر فشارهای سیاسی مخالفان دکتر مصدق، از وی حمایت کردند. تقی‌زاده می‌گوید زمانی که مصدق محبوس بود، سرلشکر آزموده به خانه من آمد و تقاضا نمود تا در مورد رساله دکتری مصدق که به ظاهر شبهه دینی دارد، مطلبی را ضد مصدق ارائه کنم تا در دادگاه بهتر بتوانند وی را محکوم کنند، اما من بی‌اختیار خنده ام گرفت، هم از اینکه نه مصدق را شناخته‌اند و نه کتاب او را فهمیده‌اند، پس به او گفتم معلوم می‌شود که حرف درست و حسابی ندارید، بروید و خودتان را ملعبه نکنید و دست از این کارهای غلط بردارید.[۹] جواب او گفتم او در سال‌های پایانی عمر، توان حرکت را از دست داد و دچار فلج پا شد و در برخی مجامع با صندلی چرخدار ظاهر می‌شد. سرانجام در ۸ بهمن ۱۳۴۸، در انزوا در ۹۲ سالگی درگذشت. جنازه او از مسجد سپهسالار تشییع و از برابر ساختمان مجلس شورا عبور داده شد و در مقبره ظهیرالدوله دفن گردید.

نطق تقی‌زاده در ۷ بهمن ۱۳۲۷ در مجلس شورای ملی

سید حسن تقی‌زاده (چپ)، در کنار صادق رضازاده شفق (راست).

بخش‌هایی از سخنرانی حسن تقی‌زاده، در مورد خلقیات رضا شاه و تمدید قرارداد نفت

.... اعظم وقایعی که در سی ساله اخیر بلکه در یک یا دو قرن اخیر در این مملکت اتفاق افتاد ظهور شخص با اقتداری بود که درجه تسلط و قدرت او بر همه چیز این مملکت و حتی نفوس و اموال و اعمال مردم آن روز به روز تزاید گرفت و عاقبت به جایی رسید که اگر آقایان محترم دور از آن زمان بودند من در یک روز تمام صحبت هم قادر بر تصویر کامل آن نمی‌شدم…

آن شخص اقدامات و اعمال خوب زیادی داشت و قطعاً وطن دوست و خیرخواه این مملکت بود (صحیح است) لیکن این صفات خوب برحسب ضعف طبیعت بشری با بعضی نقص‌های تأسف‌آمیز که جز گرفتاری طبیعی و عدم شمول عنایت و توفیق الهی نامی بدان نمی‌توانم بدهم و ضمناً با بعضی اشتباهات هم توأم بود و من نمی‌خواهم نه از آن نقائص معدود و نه از آن اشتباهات که در مقابل اعمال عظیمه و تاریخی و شایسته تحسین ابدی او نسبةً جزیی بود، حرف بزنم…

.... خداوند او را رحمت کند و از هر تقصیر هم که داشته بگذرد ما در گذشته هم مردان بزرگی داشتیم که صیت* کارهای بزرگ و مفید آن‌ها هنوز باقی و بعضی جاودانی است ولی نقص‌های آن‌ها و حتی بعضی تقصیرهای بزرگشان یا فراموش شده یا از ذکر آن‌ها خودداری می‌کنیم و چشم می‌پوشیم (صحیح است) من این جمله را به اقتضای حکم وجدان و انصاف عرض کردم نه برای خوش آمد ستایش گران واقعی یا صوری غیر صمیمی آن مرحوم و خود می‌دانم که از طرف دیگر با گفتن این چند جمله حق و انصاف پرستانه جمعی دیگر از منتقدین اعمال وی را که مردم خوب و صالح هم درمیان آن‌ها کم نیست و به ناحق هم نیستند ناخوشنود می‌کنم خصوصاً آنان را که مستقیماً صدمه دیده‌اند…

از این طبقه اخیر باکمال خلوص عذر می‌خواهم و البته تصدیق دارم که یکی از نقائص عمده آن شخص بزرگ که لطمه بر نام بزرگ او وارد آورد همین افراط در سخت‌گیری و صدمه زدن به کسانی بود که به جهتی از جهات حتی جهت خیلی جزیی از آن‌ها ناراضی می‌شد و اگر این صدمه دیدگان توجه به این مطلب نمایند که من خود نیز مورد بی‌مهری ایشان شدم و اگر در دسترس بودم شاید مورد نظر همان صدمات شده بودم از من نمی‌رنجند که خوبی‌ها و نقص‌ها هر دو باید به انصاف و بی‌مبالغه ذکر شود و برای سنجش حسنات و سیئات (ناصر ذوالفقاری- می‌فرمایید از ترس بود؟) میزانی مقرر شده‌است. برای نظارت در دوسیه مرحوم ارباب کیخسرو هم حاضرم. شاه مرحوم به‌طور قطع و جرم مصمم بود که همه عهدنامه‌های نامطلوب و امتیازات خارجی و مداخلات خارجیان را در حقوق و محاکمات اتباع خود در ایران و حتی هر نوع حقوق کهنه شده را مانند وجود دو قطعه خاک در شمیرانات خارج از حیطه قدرت و حکم دولت این مملکت فسخ و نسخ و باطل و ملغی می‌سازد (صحیح است) ....

و این کار را کاملاً به انجام رسانید تا آن که نماند از آن‌ها جزء امتیاز دارسی پس اقدام به اصلاح آن امتیاز کرد تا حقوق ایران به‌طور مطلب و استیفا شود این اقدام داستان خیلی درازی دارد و چند سال طول کشید و اسناد و اوراق آن در ضبط وزارت مالیه باید موجود باشد. عاقبت حوصله شاه تنگ شد و شاید تعویق کار را حمل بر مماطله** می‌نمود و ضمناً میل نداشت حتی یک قید هم از قیود قدیمه به شکل سابق برای مملکت باقی بماند. یک روز بغتةً مصمم شد امتیاز را فسخ کند و حکم برای این کار دارد و واضح است که هم حکم او همیشه بدون تخلف و استثناء در یک ساعت اجرا می‌شد و هم در این مورد بالخصوص که بسیار و به اعلی درجه خاطرش متغیر بود احدی را یارای چون و چرا و نصیحت به او نبود پس این کار اجرا شد…

.... این چند کلمه را به‌طور اجمال گفتم و باز خود داری از توضیحات مفصل علنی دارم و آنچه هم قال قیل شود محض ملاحظه شخص خود مصالح مملکت را فدا نکرده و جوابی در جلسه علنی نخواهم داد فقط همینقدر باید بگویم که تا آنجا که من می‌دانم و خدا نیز شاهد است اصلاً سوءنیتی از طرف هیچ‌کس یعنی هیچ ایرانی ابداً نبوده‌است اما موضوع دوم یعنی سهم بنده در این امر از اول تا آخر که شاید بعضی اشخاص خالی از بی‌غرضی در این قسمت بیشتر علاقه‌مند باشند تا به اصل موضوع اولی باید عرض کنم که بنده در این کار اصلاً و ابداً هیچگونه دخالتی نداشته‌ام جزء آن که امضای من پای آن ورقه است (خنده شدید نمایندگان و مخبرین جرائد) و آن امضاء چه مال من بود و چه من امتناع می‌کردم و مال کسی دیگر بود و لابد حتماً یکی فوراً امضاء می‌کرد هیچ نوع تغییری را در آنچه واقع شد و به هر حال می‌شد موجب نمی‌شد و امتناع یکی از امضاء اگر اصلاً امتناعی ممکن بود در اصل موضوع یعنی انجام آن امر هیچ تأثیری ولو به قدر خردلی نداشت…[۱۰]

کارنامه فرهنگی، اجتماعی و ارزیابی اندیشه‌های او

فعالیت‌های علمی و فرهنگی. کارهای علمی - فرهنگی تقی‌زاده طیف گسترده و متنوعی را دربرمی‌گیرد: تحقیق، تألیف، روزنامه‌نگاری، تدریس، کتاب‌شناسی، ایراد خطابه و سخنرانی، پشتیبانی از فعالیت‌های علمی - فرهنگی به لحاظ مقام و موقعیت سیاسی، مشارکت در تأسیس و سازماندهی نهادهای علمی و فرهنگی و مشاوره و رایزنی در این زمینه‌ها. صورت تفکیکی از آثار او در یادنامه تقی‌زاده آمده‌است. بخش عمده‌ای از نوشته‌ها و یادداشت‌های تقی‌زاده، اعم از نوشته‌های فارسی و خارجی به کوشش ایرج افشار به چاپ رسیده و مجتبی مینوی که از دوستداران تقی‌زاده بود، طی مقاله مفصلی کتاب‌های عمده، سلسله خطابه‌ها و مقالات مهم وی را معرفی و بررسی کرده‌است.

از آثار تحقیقی تقی‌زاده، پژوهش دربارهٔ گاه‌شماری و تاریخ تقویم و نجوم در ایران، تاریخ برخی مذاهب کهن در ایران و از جمله آیین مانی، تاریخ عرب جاهلی مقارن با ظهور اسلام و تتبعات دربارهٔ فردوسی و ناصرخسرو اهمیت بیشتری دارد و با توجه صاحب نظران روبروست. از نظر خاورشناسان غربی، که به ارزش و اهمیت تحقیقات دانشمندان ایرانی با شکاکیت و احتیاط توجه داشته‌اند، محمد قزوینی و سیدحسن تقی‌زاده جایگاه علمی متمایزی دارند. تقی‌زاده در دانشگاه کیمبریج انگلستان، مدت کوتاهی در دانشگاه کلمبیای آمریکا و مدت نسبتاً مدیدی در دانشکده معقول و منقول (الهیات کنونی) دانشگاه تهران به تدریس مواد درسی زبان فارسی، تاریخ و فرهنگ ایران، تاریخ عرب در اوایل ظهور اسلام، تاریخ ادیان ملل قدیم و تاریخ علوم اسلامی اشتغال داشت. متن خطابه‌های درسی او ضمن آثار وی منتشر شده‌است.

تقی‌زاده در عرصه اندیشه، به‌ویژه در دیدگاه‌هایش دربارهٔ فرهنگ و تمدن غرب، با مخالفت‌های بسیار شدید و مخالفانی جدی، تقریباً از همه سو، روبروبود. موضع او دربارهٔ فرهنگ و تمدن غرب، تغییر خط فارسی به لاتینی، نخست بسیار تندروانه و تحت تأثیر اندیشه پیشرو آن ازمنه، همچون میرزا فتحعلی آخوندزاده، جهت تسهیل آموزش سریع عامه (مانند ترکیه) می‌بود. بعدها رسماً استغفار کرد و نگرش گذشته خود را به تندروی ایام جوانی و اشتیاق وافر به اصلاح و پیشرفت کشور نسبت داد. نخست می‌پنداشت که صنعتی شدن کشور، پیشرفت علمی، آزادی سیاسی و عقیده، رشد فرهنگی و آموزشی، از راه «اخذ بلاشرط آداب و عادات فرنگ» و دستور عمل قرار دادن این شعار که: «ایران باید ظاهراً و باطناً، جسماً و روحاً فرنگی‌مآب شود و بس» میسر است. تقی‌زاده با ساده‌انگاری، و بی‌آنکه از نظریات و فرضیات علمی دربارهٔ تغییر خط مطلع باشد، می‌پنداشت که تغییر خط فارسی به لاتینی سوادآموزی را تسهیل می‌کند و راه را برای تحول فرهنگی کشور هموار می‌سازد. او بعدها به خطای خود پی برد و بارها و بارها با شهامت و صراحت، روش گذشته‌اش را نکوهش و دیدگاه‌های خود را تعدیل و تصحیح کرد. در خطابه معروف باشگاه مهرگان گفت: «این جانب در تحریض و تشویق، اولین نارنجک تسلیم به تمدن فرنگی را در چهل سال قبل بی‌پروا انداختم».

تقی‌زاده حدوداً از دوره میانه سالی، که با احتیاط و وسواس از افراط و تفریط پرهیز می‌کرد، مدافع و مروج حفظ و تقویت مبانی فرهنگ ملی، زبان فارسی، بنیادهای وحدت فرهنگی - ملی، تاریخی، اخلاق متکی بر مبانی مذهبی و خردگرایی اعتدالی بود. در عصر پهلوی اول، در فعالیت‌های فرهنگی بسیاری شرکت داشت؛ در کمیسیون معارف، هیئت مؤسس انجمن آثار ملی، شیر و خورشید سرخ ایران، کنگره خاورشناسان در کیمبریج، کنگره ابن سینا در بغداد، کنگره خاورشناسان در مونیخ عضویت داشت، و ریاست کنگره ایران‌شناسان در تهران به عهده او بود و اصولاً در برپایی کنگره‌های ایران‌شناسی بسیار فعال و مؤثر بود. در عصر پهلوی دوم، از جمله در این نهادهای علمی و فرهنگی عضو بود: شورای عالی فرهنگ و هنر، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، انجمن ایرانی فلسفه و علوم انسانی (با سمت رئیس)، فرهنگستان ایران (با سمت رئیس)، کتابخانه مجلس شورای ملی (عضو مؤسس). او بانی مهم‌ترین مجموعه منابع مطالعات ایرانی (در کتابخانه مجلس سنا) بود و از افراد مؤثر در تأسیس چاپخانه افست، نشر متن کتیبه‌های ایرانی، ترجمه دائرةالمعارف اسلام (طرح ناتمام) و نشر نخستین کتاب‌شناسی‌ها و فهرست‌های منظم به فارسی به‌شمار می‌آید. در سیاستگذاری و برنامه‌ریزی و سازماندهی فرهنگی طرف مشورت بسیاری از دولتمردان و سازمان‌های دولتی بود.

عده‌ای یکی از علل تأثیر و نفوذ او را در سازمان‌های علمی - فرهنگی عصر پهلوی، وابستگی به تشکیلات فراماسونری و پیوندهای نزدیک میان اعضای تشکیلات دانسته‌اند. در منابعی که در خصوص تشکیلات فراماسونری در ایران انتشار یافته‌است، تقی‌زاده را دارای مقام استادی اعظم و از مؤثرترین اعضا شمرده‌اند.[۱۱] کسانی که تقی‌زاده را از نزدیک و خوب می‌شناختند، همگی او را مردی تیزهوش، منظم، وظیفه‌شناس، آداب دان، اخلاقی، صحیح‌العمل، محجوب، منزوی، دارای قدرت شدید جذب و تأثیر، کاشف لیاقت‌ها و حامی و مشوق استعدادها خوانده‌اند.

جستارهای وابسته

پانویس

  1. افشار ا. زندگی طوفانی، ۱۳۷۲، ص ۱۱
  2. افشار ا. زندگی طوفانی، ۱۳۷۲، ص ۲۶–۱۵
  3. عبدالحسین نوایی، فتح تهران، ص ۲۲۱
  4. علی ابوالحسنی (۱۳۸۵آخرین آواز قو، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، ص. ۳۶، شابک ۵-۸۶-۶۳۵۷-۹۶۴ مقدار |شابک= را بررسی کنید: checksum (کمک) پارامتر |چاپ= اضافه است (کمک)
  5. زندگی طوفانی، ص ۱۵۷–۱۵۸
  6. زندگی طوفانی، ص ۱۸۱–۱۸۴
  7. دکتر جمشید بهنام «برلنی‌ها» ص ۵۴. اندیشمندان ایرانی در برلن ۱۹۳۰–۱۹۱۵، نشر فرزان، تهران ۱۳۸۶. شابک: ۰-۰۴۸-۳۲۱-۹۶۴
  8. نودمین سالگرد؛ روزی که قاجاریه منقرض و سلطنت پهلوی آغاز شد، بی‌بی‌سی فارسی
  9. افشار، ایرج (۱۳۸۲). مصدق و مسایل حقوقو سیاست. انتشارات سخن.
  10. https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/a/a7/Moz_15_138.pdf
  11. فراموشخانه و فراماسونری در ایران، ص ۵۳۱ تا ۵۳۴

منابع

  • زندگی طوفانی، خاطرات سیدحسن تقی‌زاده، به کوشش ایرج افشار، تهران ۱۳۶۸
  • احمد کسروی، تاریخ هیجده ساله آذربایجان، تهران ۱۳۳۵
  • دانشنامه جهان اسلام: تقی‌زاده، سید حسن
  • دائرةالمعارف بزرگ اسلامی: تقی‌زاده، سید حسن
  • فراموشخانه و فراماسونری در ایران، اثر اسماعیل رائین، شماره کتابخانه ملی ۱۲۴۸ به تاریخ ۲۴ بهمن ۱۳۴۷
  • فرهنگ رجال قاجار، اثر جورج پ. چرچیل، ترجمه: غلامحسین میرزا صالح، تهران: ۱۳۶۹

الگو:ایران‌شناسان