مارشال مکلوهان: تفاوت میان نسخهها
خط ۶۳: | خط ۶۳: | ||
==== عروس مکانیکی (۱۹۵۳) ==== |
==== عروس مکانیکی (۱۹۵۳) ==== |
||
کتاب اول مک لوهان، عروس مکانیکی : سنتهای انسان صنعتی (۱۹۵۱)، مطالعهای |
کتاب اول مک لوهان، عروس مکانیکی : سنتهای انسان صنعتی (۱۹۵۱)، مطالعهای است پیشگام در زمینهای که امروز به فرهنگ عامه مشهور است. علاقهٔ او به مطالعه انتقادی فرهنگ عامه تحت تأثیر کتاب «فرهنگ و محیط» نوشتهٔ اف آر لیویس و دنیس تامپسون که در سال ۱۹۳۳ منتشر شد شکل گرفت و عنوان عروس مکانیکی از یکی از قطعههای ادبی هنرمند دادائیست مارسل دوشان گرفته شدهاست. |
||
مانند کتاب ۱۹۶۲ او، کهکشان گوتنبرگ، «عروس مکانیکی» مرکب است از تعدادی مقاله که میشود با هر ترتیبی آنها را خواند. این روش نوشتن کتاب را مک لوهان روش موزائیکی مینامید. هر مقاله با یک گفتار یا تبلیغ از یک مجله یا روزنامه شروع میشود و بعد مک لوهان آن را تحلیل و تفسیر میکند. آنالیزها هم از نظر زیباییشناسی و هم از نظر مفهوم و دلالت متون و تصاویر و اشکال است. |
مانند کتاب ۱۹۶۲ او، کهکشان گوتنبرگ، «عروس مکانیکی» مرکب است از تعدادی مقاله که میشود با هر ترتیبی آنها را خواند. این روش نوشتن کتاب را مک لوهان روش موزائیکی مینامید. هر مقاله با یک گفتار یا تبلیغ از یک مجله یا روزنامه شروع میشود و بعد مک لوهان آن را تحلیل و تفسیر میکند. آنالیزها هم از نظر زیباییشناسی و هم از نظر مفهوم و دلالت متون و تصاویر و اشکال است. |
||
مک لوهان دو هدف برای انتخاب مقالات و تبلیغاتی که در کتابهایش دربارهٔ آنها بحث میکند دارد. اول اینکه توجه مخاطب را به نشانه پردازیها و مفاهیمی که شرکتهای مستقل در تبلیغات به وجود آوردهاند و به وسیله تبلیغات منتشر میکنند جلب کند و دوم برای اینکه مخاطب را عمیقاً به فکر بیندازد که چنین تبلیغاتی چه چیزی را به صورت ضمنی دربارهٔ جامعه گستردهتری که هدفشان است بیان میکنند. |
مک لوهان دو هدف برای انتخاب مقالات و تبلیغاتی که در کتابهایش دربارهٔ آنها بحث میکند دارد. اول اینکه توجه مخاطب را به نشانه پردازیها و مفاهیمی که شرکتهای مستقل در تبلیغات به وجود آوردهاند و به وسیله تبلیغات منتشر میکنند جلب کند و دوم برای اینکه مخاطب را عمیقاً به فکر بیندازد که چنین تبلیغاتی چه چیزی را به صورت ضمنی دربارهٔ جامعه گستردهتری که هدفشان است بیان میکنند. |
نسخهٔ ۱۳ آوریل ۲۰۱۹، ساعت ۱۷:۰۶
این مقاله نیازمند ویکیسازی است. لطفاً با توجه به راهنمای ویرایش و شیوهنامه، محتوای آن را بهبود بخشید. (ژوئن ۲۰۱۶) |
مارشال مکلوهان | |
---|---|
نام هنگام تولد | هربرت مارشال مکلوهان |
زادهٔ | ۲۱ ژوئیهٔ ۱۹۱۱ |
درگذشت | ۳۱ دسامبر ۱۹۸۰ (۶۹ سال) |
مکتب | Media theory, Toronto مدرسه تئوری ارتباطات تورونتو |
علایق اصلی | Media, mass media, sensorium, نقد نو |
ایدههای چشمگیر | رسانه پیام است، دهکدهٔ جهانی، Figure and ground media, Tetrad of media effects, Hot and cool media |
تأثیرگرفته از | |
مارشال مکلوهان (به انگلیسی: Marshal McLuhan) (۲۱ ژوئیه ۱۹۱۱–۳۱ دسامبر ۱۹۸۰)،[۱] استاد مرکز مطالعات رسانهای تورنتو، و مطرحکنندهٔ مفهوم «دهکدهٔ جهانی»[۲] و جملهٔ معروف «رسانه خود پیام است»[۳] بود. او از نظر توجه به فناوریهای ارتباطی، جزو چهرههای پیشتاز در این قلمرو به حساب میآید. طبقهبندی رسانهها به سرد و گرم نیز از کارهای اوست. او به تلویزیون صفت «غول خجالتی»، و به رادیو صفت «طبل قبیلهای» داد.
مک لوهان معتقد بود که کل فناوریهای رسانهای از الفبا تا کامپیوتر در واقع امتداد انسان بودهاند.[۴] بقیهٔ کارهای مکلوهان که در واقع تلاش میکند که نشان دهد رسانه چگونه «بودن در جهان» ما را تعیین میکند، در واقع تلاش او برای ارائهٔ یک تحلیل پدیدارشناسانه از زندگی در «دهکدهٔ جهانی» و در کل فضاهای رسانهایست که رسانهها ایجاد میکنند.[۵]
مک لوهان در برخی نوشتهها و جملات مشهورش از مارکس الهام گرفته بود اما بخش عمده نظریههای خود را بر مبنای عقاید اینیس بنا گذاشت که او هم از قضا کانادایی بود. اینیس در واقع استاد مکلوهان بود و از همان ابتدا به عقاید شاگردش مک لوهان علاقهمند شد. هر دوی آنها در دانشگاه تورنتو درس خواندند و استاد شدند. مکلوهان وقتی دید اینیس یکی از کتابهای او را به عنوان منبع درسی برای دانشجویان سال چهارم اقتصاد معرفی کرده شگفت زده شد. یکی از دلایل اهمیت مک لوهان این است که او زمانی نظریات خود را اعلام کرد که نگرشهای فرهنگگرایانه و پارادایم اثرات محدود در اوج قدرت خود بودند و اینیس هم با اینکه کمتر با فرهنگگرایان درگیر بود، در همین فضا و علیه آن مینوشت.[۶]
مارشال مک لوهان
هربرت مارشال مک لوهان (۲۱ ژوئیه ۱۹۱۱ تا ۳۱ دسامبر ۱۹۸۰) یک استاد کاناداییِ زبان انگلیسی، فیلسوف نظریهپرداز تئوریهای ارتباطی و یک روشنگر اجتماعی بود. کار او به نظر، یکی از سنگ بناهای مطالعه دربارهٔ نظریههای رسانه و همچنین داشتن استفاده عملی در حرفه تلویزیون و تبلیغات است. او دانش آموختهٔ دانشگاههای منیوبا و کمبریج است و حرفهٔ آموزگاری خود را به عنوان استاد رشته زبان انگلیسی در دانشگاههای مختلف ایالات متحده و کانادا آغاز کرد؛ و سپس به دانشگاه تورنتو رفت و تا پایان عمر در آنجا به تدریس پرداخت.
مک لوهان به علت ابداع عبارت " رسانه پیام است"، " دهکده جهانی " و برای پیشبینی شبکه جهانی وب – تقریباً سی سال پیش از ظهور آن – مشهور است. همچنین، او یکی از پایههای همیشگی بحث راجع به رسانه در اواخر دهه ۱۹۶۰ بود. در سالهای پس از مرگش او همچنان یکی از شخصیتهای بحثبرانگیز چرخه دانشگاهی محسوب میشد و با ظهور اینترنت علاقه به جنبه کاری و فکری او تجدید شد.
کار و زندگی
هربرت مارشال مک لوهان، فرزند السی نا اومی و هربرت ارنست مک لوهان در ایالت ادمونتون آلبرتا به دنیا آمد. برادرش موریس دو سال از او کوچکتر بود. «مارشال» از نام خانوادگی مادربزرگ مادری اش گرفته شده بود. والدین او هر دو در کانادا متولد شده بودند. مادر او یک معلم تعمید دهنده بود و بعد از آن به حرفه بازیگری پرداخت. پدرش یک متدیست بود و در ادمونتون معاملات ملکی انجام میداد. هنگامی که جنگ جهانی اول شروع شد پدر مک لوهان ورشکسته شد و به ارتش کانادا پیوست. پس از یک سال خدمت به آنفلوآنزا مبتلا شد و به دور از جبههٔ جنگ، در کانادا ماند. هنگامی که پدرش از ارتش مرخص شد، خانواده مک لوهان به وینیپگ منیوبا نقل مکان کردند. جایی که مارشال بزرگ شد و به مدرسه رفت. ابتدا به مدرسه فنی کلوین رفت و سپس در سال ۱۹۲۸ در دانشگاه منیوبا نامنویسی کرد.
در دانشگاه منیوبا بود که مک لوهان به کشمکش درونی خود با مذهب پی برد و به ادبیات روی آورد تا «اشتیاق شدید روح خود به حقیقت و زیبایی را ارضا کند.» که بعدها به عنوان یک اگنوسیتیزم (تجاهل گرا) به این مرحله رسید. او پس از گذراندن یک سال به عنوان دانشجوی مهندسی، رشته اش را تغییر داد و مدرک کارشناسی خود را گرفت(۱۹۳۳). در همین سال مدال طلای خود را در هنر و علم دریافت کرد و سپس در سال ۱۹۳۴ کارشناسی ارشد خود را در رشته زبان انگلیسی از دانشگاه منیوبا گرفت. او بسیار آرزو داشت که تحصیل خود را در آکسفورد ادامه دهد، با این حال نتوانست بورس تحصیلی رودز برای ورود به آکسفورد را حفظ کند و در دانشگاه کمبریج پذیرفته شد.
اگر چه مک لوهان قبلاً یک مدرک کارشناسی و یک کارشناسی ارشد از دانشگاه منیوبا داشت اما کمبریج از او خواست که به عنوان یک داوطلب وابسته، با تحصیلات غیر دانشگاهی ثبت نام کند و به جای سه سال یک سال برای گرفتن مدرک کارشناسی درس بخواند تا بتواند وارد دورههای دکتری شود. او بالاخره در پاییز ۱۹۳۴ به ترینیتی هال دانشگاه کمبریج وارد شد و زیر نظر اساتیدی چون آیور آرمسترانگ ریچاردز و فرانک ریموند لیویس به تحصیل پرداخت و از مکتب ادبی نقد نو (نئو کریتیسیسم) تأثیر پذیرفت. بر اساس اندیشه سالهای پیش، به علت تأکید بر «تعلیم و ادراک» و برخی مفاهیم مانند نظریه پیش خوراند ریچاردز، او به اساتیدی از دانشگاه نسبت داده شد که بر مسیر کارهای بعدی اش تأثیرگذار بود. این مطالعهها زیربنای مهمی را برای نظریههای بعدی او دربارهٔ فرمهای مختلف تکنولوژی ایجاد کرد. او مدرک لازم را در سال ۱۹۳۶ از کمبریج گرفت و وارد برنامههای فارغالتحصیلی آنها شد. بعدها برای پیدا کردن شغلی به عنوان دستیار آموزش میگشت که چون شغل مناسبی در این زمینه در کانادا نیافت در سال تحصیلی ۱۹۳۶–۳۷ در دانشگاه ویسکانسن- مدیسن به کار مشغول شد.
مک لوهان در سال ۱۹۳۷ حین مطالعه درسهای سهگانه (دستور زبان –منطق و معانی بیان) در کمبریج با خواندن مطالب جی. کی چسترتون، اولین گامها را به سوی تغییر مذهب آتی اش به کلیسای کاتولیک رم برداشت. مک لوهان در سال ۱۹۳۵ به مادرش اینچنین نوشت: «اگر با چسترتون برخورد نکرده بودم، شاید حداقل برای سالهای سال تجاهل گرا باقی میماندم» مک لوهان در پایان مارس ۱۹۳۷ فرایند تدریجی اما جامع تغییر مذهب خود را کامل کرد و رسماً مذهب کلیسای کاتولیک رم را پذیرفت. پدرش پس از مشورت با یک کشیش تصمیم او را برای تغییر مذهب پذیرفت اما مادرش احساس میکرد که این تغییر مذهب به حرفهٔ پسرش لطمه خواهد زد و تسلی نمییافت. مک لوهان در تمام طول زندگی فرد دینداری بود ولی مسئلهٔ مذهب را موضوعی خصوصی میدانست. او در طول عمر خود به عدد سه علاقه خاصی داشت: مثل درسهای سهگانه، سه گانگی (تثلیث) و گاهی میگفت که مریم باکره از لحاظ فکری او را هدایت کردهاست.
مک لوهان در ادامه فعالیتهای شغلی اش، شروع به تدریس در مؤسسه آموزش عالی کلیسای کاتولیک رم کرد. در سالهای ۱۹۳۷ تا ۱۹۴۴ در دانشگاه سنت لوئیس زبان انگلیسی به تدریس پرداخت. (البته برای یک سال (۱۹۳۹–۱۹۴۰) به علت برگشت به کمبریج این روند متوقف شد) در سنت لوئیس او درسهایی دربارهٔ ویلیام شکسپیر را تدریس میکرد و استاد راهنما و دوست و همراه والتر جی آونگ (۱۹۱۲–۲۰۰۳)، کسی که بعدها تبدیل به یکی از صاحب نظران به نام عرصه ارتباطات و تکنولوژی شد، هم بود که به نوشتن رساله دکترایش در زمینه موضوعی که مک لوهان توجهش را به آن جلب کرده بود میپرداخت. در سنت لوئیس مک لوهان همسر آینده اش را هم ملاقات کرد. در ۴ اوت ۱۹۳۹ با کورین وئیس (۱۹۱۲–۲۰۰۸) که یک معلم و بازیگر مشتاق از اهالی فورت وورث تگزاس بود ازدواج کرد.
آنها سال ۱۹۳۹ تا ۱۹۴۰ را با یکدیگر در کمبریج گذراندند، جایی که مک لوهان مدرک کارشناسی ارشد خود را گرفت (در ژانویه ۱۹۴۰) و کار بر روی رساله دکترای خود دربارهٔ توماس نش و هنر کلامی را آغاز کرد. وقتی که مک لوهان در انگلستان بود، جنگ در اروپا شروع شد. به همین سبب، اجازه کامل کردن و ارائه دادن رساله خود در ایالات متحده را، بدون نیاز به برگشت به کمبریج برای دفاعیه شفاهی گرفت و راهی آمریکا شد. در ۱۹۴۰ مک لوهان و همسرش به سنت لوئیس برگشتند وبا ادامه تدریس در دانشگاه، زندگی خانوادگی خود را آغاز کردند. او دکترای خود را در دسامبر۱۹۴۳ گرفت. پس از برگشت به کانادا از سال ۱۹۴۴ تا ۴۶ در کالج اسامپشن دانشگاه ویندزور ایالت انتاریو به تدریس پرداخت. سپس در سال ۱۹۴۶ به تورنتو رفت و به اساتید کالج سنت میشلز که یکی از کالجهای کاتولیک دانشگاه تورنتو است پیوست. هیوکز یکی از دانشجویان او و هارولد اینیس که یک اقتصاددان و محقق ارتباطات کانادایی بود از همکاران مک لوهان در دانشگاه بود که تأثیر زیادی بر کارها و افکار مک لوهان گذاشت. مک لوهان در سال ۱۹۴۶ این چنین نوشت: " خوشوقت میشوم وقتی که به کتاب خود " کهکشان گوتنبرگ" به عنوان شرحی بر مشاهدات اینیس دربارهٔ بحث دست آوردهای روانی اجتماعی: اول نوشتن و سپس چاپ؛ مینگرم"
در اوایل دهه ۱۹۵۰، مک لوهان سمینار ارتباطات و فرهنگ را که توسط بنیاد فورد پایهگذاری شده بود در دانشگاه تورنتو آغاز کرد. همینطور که اعتبار و آوازه مک لوهان بیشتر میشد، درخواستهای بیشتری از دانشگاههای مختلف دریافت میکرد و دانشگاه تورنتو برای حفظ او، مرکز فرهنگ و تکنولوژی را در سال ۱۹۶۳ تأسیس کرد. او اولین کار عمده خود را در این مدت منتشر کرد «عروس مکانیکی»(۱۹۵۱) این کار آزمایشی دربارهٔ اثرات تبلیغات بر جامعه و فرهنگ بود. همچنین او در طول دهه ۱۹۵۰ نشریهای مهم به نام «کاوش» را به همراه ادموند کارپنتر منتشر کرد. مک لوهان به همراه هارولد اینیس؛ اریک ای هالک، نورتروپ فرای و کارپنتر شاخصه و توصیف مدرسه نظریههای ارتباطات تورنتو بودند. در طول این دوره مک لوهان بر تز دکترای نویسندهٔ نو گرا «شیلا واتسون» دربارهٔ «ویندهام لوئیس» نظارت میکرد. مک لوهان تمام سال ۱۹۷۹ را در دانشگاه تورنتو باقی ماند و بیشتر مدت به عنوان رئیس مرکزش در زمینه فرهنگ و تکنولوژی فعالیت داشت. او برای کرسی استادی آلبرت شوارتز در علوم انسانی فراخوانده شد و یک سال را (۱۹۶۷–۶۸) در دانشگاه فوردهام برانکس نیویورک گذراند. در فوردهام تشخیص داده شد به تومور مغزی خوشخیم مبتلا شده که درمان موفقیتآمیزی داشت. سپس به تورنتو برگشت؛ جایی که تا آخر عمر در دانشگاهش به تدریس پرداخت و در ویچوود پارک، منطقهای روستایی محصور در تپههایی که به مرکز شهر مشرف هستند، در همسایگی آناتول راپوپوت زندگی کرد. در سال ۱۹۷۰ مک لوهان به مقام مصاحب(companion) در دستور کانادا (Canada order) رسید. از آوریل تا می ۱۹۷۵ او مهمان کرسی مک درموت در دانشگاه دالاس بود.
مارشال و کورین مک لوهان ۶ فرزند داشتند: اریک، مری و ترزای دوقلو، استفانی، الیزابت و مایکل. خرج و مخارج زیاد و مکرر یک خانوادهٔ بزرگ عاقبت مک لوهان ر وادار به کارهای تبلیغاتی و پذیرفتن پی در پی مشاوره و سخنرانیهای کاری برای شرکتهای بزرگ از جمله آی بی ام و ای تی اند تی کرد. مک لوهان در سپتامبر ۱۹۷۹ ضربهای خورد که بر توانایی سخنوری اش تأثیر منفی گذاشت. کمی بعد گروه مطالعات دانشگاه تورنتو تلاش کرد که مرکز تحقیقاتی مک لوهان را ببندد اما جلوی این کار توسط معترضان مهم و قابل توجهی مانند وودی آلن که یکی از مهمترین آنها بود گرفته شد. در فیلم سینمایی برندهٔ اسکار آنی هال به کارگردانی وودی آلن، مک لوهان در صحنه کوتاهی در نقش خودش بازی میکند: یک بحث آکادمیک پرشکوه با آلن در صف سینما که با این جمله ناگهانی مک لوهان که میگوید " تو هیچ چیز دربارهٔ آثار من نمیدانی …" به سکوت میانجامد. این یکی از پرکاربردترین عباراتی بود که مک لوهان دربارهٔ و در جواب کسانی که با او مخالفت میکردند میگفت. مک لوهان هیچ وقت پس از آن ضربه بهطور کامل سلامت خود را بازنیافت و در ۳۱ دسامبر ۱۹۸۰ در بستر خود جان باخت.
فعالیتهای عمده
مک لوهان در طول سالهای حضور در دانشگاه سنت لوئیس، بهطور همزمان بر دو پروژه کار میکرد: رساله دکترایش و دستنوشتهای به نام سنتهای انسان صنعتی که تنها شامل منتخبی حاکی از مطالبی که مک لوهان از پیش برای آن آماده کرده بود میشد، که عاقبت در سال ۱۹۵۱ با عنوان عروس مکانیکی چاپ شد.
رساله دکترای مک لوهان از دانشگاه کمبریج در سال ۱۹۴۲ تاریخچه هنرهای کلامی را بررسی میکند. دستور زبان، منطق و معانی بیان (که جمعاً به درسهای سهگانه شناخته میشود) از دوران سیسرو تا زمان توماس نش. منک لوهان در نوشتن آثار بعدی اش، در زمانهای خاصی، از مفاهیم لاتین درسهای سهگانه استفاده میکرد تا بتواند تصویری منظم و سیستماتیک از دوره زبانی خاصی درتاریخ فرهنگ غرب را بنمایاند. مک لوهان اظهار میدارد: به عنوان مثال، مشخصه قرون وسطی تأکید شدید بر مطالعه رسمی منطق بود. کلید پیشرفت که به رنسانس منجر شد در دوباره خوانی متون کهن نبود بلکه در تغییر جهت توجه از مطالعهٔ رسمی منطق به معانی بیان و زبان بود. زندگی مدرن با مشخصه ظهور مجدد دستور زبان به عنوان خصیصهای برجسته توصیف میشود؛ روندی که مک لوهان احساس میکرد در مکتب نقد نو (نئو کریتیسیسم) ریچارد لیویس با مثال نشان داده شدهاست.
در عروس مکانیکی، مک لوهان جهت توجه خود را به سمت آنالیز و تفسیر تعداد زیادی مثال از اقناع در فرهنگ عامه معاصر میچرخاند. این در واقع به صورت طبیعی دنباله کار قبلی او در زمینه کارکرد منطق و معانی بیان درسهای سهگانه کلاسیک در جهت اقناع بود. در این مرحله بود که توجه او به صورت چشمگیری به نکته دیگری جلب شد: مطالعه تأثیر رسانههای ارتباطی بدون در نظر گرفتن محتوای آنها. سخن کوتاه مشهور او «رسانه پیام است» (که در کتاب درک رسانهها: امتداد انسان، چاپ شده در سال ۱۹۶۴ بهطور کامل تشریح شده) توجه را به این تأثیر ذاتی رسانههای ارتباطی جلب میکند.
مک لوهان همچنین انتشار مجله کاوش را با یک انسانشناس به نام ادموند تد کارپنتر آغاز کرد. مک لوهان در نامهای که در تاریخ ۳۱ می ۱۹۵۳ به والتر آونگ نوشته اطلاع داده است که از طرف بنیاد فورد اعانهای دو ساله به مبلغ ۴۳ هزار دلار دریافت کرده تا یک پروژه ارتباطی در دانشگاه تورنتو بر پا کند که اساتید دانشگاهی با دیسیپلینهای متفاوت در آن شرکت میکنند، و این امر باعث ایجاد مجله شد. تام ولف اظهار میکند که کارهای مک لوهان تأثیراتی پنهانی از فیلسوف کاتولیک تیل هارد دچاردین گرفتهاست که نظراتش دربارهٔ ایدههای مک لوهان مخصوصاً ایده تکامل تدریجی ذهن بشر به «نوزفر» سابقه بیشتری دارد. ولف اینچنین استدلال میکند که مک لوهان تصور میکرد که وابستگی او به یک متخصص الاهیات کاتولیک ولو موقوف به کلیسای رم، ممکن است باعث شود مخاطبان روشنفکری که سعی در جذب آنها داشت مطالبش را رد کنند پس در کتابهای منتشر شده اش همهٔ ارجاعها به چاردین را حذف کرد. در حالیکه به صورت خصوصی به این تأثیرات اعتراف داشت.
عروس مکانیکی (۱۹۵۳)
کتاب اول مک لوهان، عروس مکانیکی : سنتهای انسان صنعتی (۱۹۵۱)، مطالعهای است پیشگام در زمینهای که امروز به فرهنگ عامه مشهور است. علاقهٔ او به مطالعه انتقادی فرهنگ عامه تحت تأثیر کتاب «فرهنگ و محیط» نوشتهٔ اف آر لیویس و دنیس تامپسون که در سال ۱۹۳۳ منتشر شد شکل گرفت و عنوان عروس مکانیکی از یکی از قطعههای ادبی هنرمند دادائیست مارسل دوشان گرفته شدهاست. مانند کتاب ۱۹۶۲ او، کهکشان گوتنبرگ، «عروس مکانیکی» مرکب است از تعدادی مقاله که میشود با هر ترتیبی آنها را خواند. این روش نوشتن کتاب را مک لوهان روش موزائیکی مینامید. هر مقاله با یک گفتار یا تبلیغ از یک مجله یا روزنامه شروع میشود و بعد مک لوهان آن را تحلیل و تفسیر میکند. آنالیزها هم از نظر زیباییشناسی و هم از نظر مفهوم و دلالت متون و تصاویر و اشکال است. مک لوهان دو هدف برای انتخاب مقالات و تبلیغاتی که در کتابهایش دربارهٔ آنها بحث میکند دارد. اول اینکه توجه مخاطب را به نشانه پردازیها و مفاهیمی که شرکتهای مستقل در تبلیغات به وجود آوردهاند و به وسیله تبلیغات منتشر میکنند جلب کند و دوم برای اینکه مخاطب را عمیقاً به فکر بیندازد که چنین تبلیغاتی چه چیزی را به صورت ضمنی دربارهٔ جامعه گستردهتری که هدفشان است بیان میکنند.
کهکشان گوتنبرگ (۱۹۶۲)
کتاب "کهکشان گوتنبرگ: شناخت انسان چاپی " مک لوهان (که در سال ۱۹۶۱ نوشته شد و برای اولین بار در کانادا در سال ۱۹۶۲ توسط دانشگاه تورنتو به چاپ رسید) مطالعهای پیشگام در زمینههای فرهنگ شفاهی، فرهنگ چاپی، مطالعات فرهنگی و محیطشناسی رسانه است. مک لوهان در سراسر کتاب تلاش زیادی میکند تا نشان دهد که چگونه تکنولوژی ارتباطی (نوشتن به وسیله حروف الفبا، چاپ و رسانههای الکترونیک) بر سازماندهی شناختی اثر میگذارند و آن هم به نوبه خود انشعابات عمیقی در سازمانهای اجتماعی دارد.
«اگر تکنولوژی جدید یکی یا چند تا از حسهای ما را به جهان اجتماعی خارج از ما امتداد میدهد، در هر فرهنگ خاصی، نسبتهای جدیدی میان هرکدام از حسهای ما به وجود میآید. درست مثل زمانی که یک نت جدید به یک ملودی اضافه شود و وقتی نسبت حسها دگرگون شود چیزی که قبلاً به نظر شفاف میآمد ناگهان کدر میشود، و چیزی که مبهم یا کدر بود نیمه شفاف مینماید»
تاریخ ضمنی او از دوران زندگی قبیلهای بشر پیش از اختراع خط شروع میشود و خواننده را به دوران الکترونیک میبرد. بر اساس گفتهٔ مک لوهان، اختراع نوع قابل انتقال رسانه به صورت عمده باعث سرعت یافتن، تشدید شدن و در نهایت عملی شدن تغییرات فرهنگی و علمی شد که قبلاً در زمان اختراع و استفاده از الفبا: خط واجی، اتفاق افتاده بود (مک لوهان مراقب است تا بین الفبای واجی با سیستمهای نوشتار نظیر لوگوگرافی مثل هیروگلیف یا مفهوم نگاری تمایز قائل شود)
فرهنگ چاپی، که در اواسط قرن پانزدهم ماشین چاپ گوتنبرگ طلیعهٔ آن بود، برای حس بینایی نسبت به حس شنوایی برتری فرهنگی آورد. مک لوهان از کتاب چاپ و ارتباطات تصویری با اجازه از ویلیام آیوینس (نویسنده کتاب) نظراتی را دربارهٔ ماهیت عبارت چاپی نقل میکند: "در این بخش کتاب ایوینس فقط به ثبت خطوط رنگی اجدادی یا عادتهای پی در پی نمیپردازد بلکه به یکسانسازی بصری تجربههای فرهنگ چاپی و سقوط فرهنگ شنوایی و فرستادن باقی احساسات پیچیده انسانی به پس زمینه اشاره دارد… تکنولوژی و اثرات اجتماعی فن چاپ، ما را مستعد این میکند که از فعل و انفعالات در زندگی داخلی و بیرونی خود با عنوان علیت " قراردادی" خودداری کنیم. چاپ بر پایه خاصیت جدایی ایستای کارهاست و ذهنیتی را که به تدریج در مقابل هر گونه جدایی و تقسیم و تخصصی شدن مقاومت میکند پرورش میدهد."
مفهوم اصلی بجث مک لوهان (که بعدها به خوبی آن را در عبارت" رسانه پیام است" خلاصه کرد) این است که تکنولوژیها (مانند الفبا – ماشین چاپ و حتی بیان شفاهی به خودی خود) تأثیری گرانشی بر ادراک، اِعمال میکند، که به نوبه خود بر سازمانهای اجتماعی نیز تأثیرگذار است. مثلاً تکنولوژی چاپ عادتهای ادراکی ما را تغییر داد (" یکسانسازی بصری تجربه ها") که به نوبه خود بر فعل و انفعالات اجتماعی تأثیرگذار بود. (ذهنیتی که به تدریج در مقابل هر گونه جدایی و تقسیم و تخصصی شدن مقاومت میکند) بر اساس گفتههای مک لوهان؛ ظهور و ورود تکنولوژی چاپ بود که بیشتر تمایلات برجسته دوران مدرن جهان غرب را همراهی میکرد و ممکن ساخت. تمایلاتی مانند فردگرایی، دموکراسی، اصلاحات مذهبی، کاپیتالیسم و ملیگرایی. برای مک لوهان همه این تمایلات اصل تقسیم کار و عملکرد تکنولوژی چاپ و خاصیت بصری این تکنولوژی را منعکس میکند.[۷]
جستارهای وابسته
منابع
- ↑ http://en.wikipedia.org/wiki/Marshall_McLuhan
- ↑ Global Village
- ↑ The medium is the message.
- ↑ Baran, S. J. , & Davis, D. K. (2011). Mass communication theory: Foundations, ferment, and future. Boston, MA: Wadsworth Cengage Learning
- ↑ احسان شاه قاسمی (1391). فلسفهٔ رسانه از نگاه اینیس و مک لوهان. وبسایت مرکز آموزشهای رسانهای همشهری. http://www.hamshahritraining.ir/news-3660.aspx
- ↑ احسان شاه قاسمی (1391). فلسفهٔ رسانه از نگاه اینیس و مک لوهان. وب سایت مرکز آموزشهای رسانهای همشهری. http://www.hamshahritraining.ir/news-3660.aspx
- ↑ بخشی از ترجمه ویکیپدیای انگلیسی
- شکرخواه، یونس. واژهنامهٔ ارتباطات، چاپ سوم. تهران: سروش (انتشارات صدا و سیما).
پیوند به بیرون
- مارشال مکلوهان
- آیندهپژوهان
- استادان دانشگاه تورنتو
- استادان دانشگاه دور از وطن اهل کانادا در ایالات متحده آمریکا
- اهالی ادمونتون
- اهالی کانادا
- اهالی وینیپگ
- اینترنت
- پستمدرنیسم
- تاریخنگاران سده ۲۰ (میلادی)
- ترارشتهای
- دانشآموختگان دانشگاه منیتوبا
- درگذشتگان ۱۹۸۰ (میلادی)
- زادگان ۱۹۱۱ (میلادی)
- فیلسوفان آموزش و پرورش
- فیلسوفان اهل کانادا
- فیلسوفان ذهن
- فیلسوفان سده ۲۰ (میلادی)
- فیلسوفان فناوری
- کاتولیکهای رومی اهل کانادا
- گروندگان به کاتولیسیزم رومی از بیخدایی یا لاادریگری
- منتقدان ادبی انگلیسی
- منتقدان ادبی اهل کانادا
- نقد نو
- نوکیشان کلیسای کاتولیک روم
- نویسندگان اهل ادمونتون
- نویسندگان اهل وینیپگ
- نویسندگان کاتولیک
- نظریهپردازان ارتباطات
- نظریهپردازان رسانه
- نظریهپردازان علوم بلاغی