علی النقی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
بهبود مقاله، مقدمه و افزودن جستار از منابع مستند و معتبر حوزه مقاله.
جز ویرایش به‌وسیلهٔ ابرابزار:
خط ۲۰: خط ۲۰:
|فرزندان = [[حسن عسکری|حسن]] (جانشین)، [[جعفر کذاب|جعفر]]، حسین، [[امامزاده سید محمد (بغداد)|محمد]]، [[عایشه دختر هادی|عایشه]]
|فرزندان = [[حسن عسکری|حسن]] (جانشین)، [[جعفر کذاب|جعفر]]، حسین، [[امامزاده سید محمد (بغداد)|محمد]]، [[عایشه دختر هادی|عایشه]]
}}
}}
'''علی بن محمد بن علی''' (زادهٔ ۱۵ذی‌الحجه ۲۱۲ هجری در صریا مدینه – درگذشت ۳رجب ۲۵۴ قمری) معروف به '''علیّ النقی''' و '''هادی''' امام دهم [[امام]] [[شیعه|شیعیان]] بعد از پدرش [[محمد تقی|جواد]] و قبل از [[حسن عسکری]] می‌باشد.<ref name="Madelung3">{{cite web|url=http://www.iranicaonline.org/articles/ali-al-hadi-abul-hasan-b|title=ʿALĪ AL-HĀDĪ|accessdate=2015|website=Encyclopedia of Iranica|last1=Madelung|first1=Wilferd}}</ref> او تا سن سی سالگی در مدینه مشغول تدریس بود تا اینکه [[متوکل|متوکل عباسی]] او را به بغداد فراخواند. در بغداد با ۶ خلیفه عباسی همدوره بود و بوسیله آنان و جانشینانِ خلیفه مدام تحت فشار بود تا اینکه عاقبت، به تحریک [[معتز|معتز عباسی]] در سال ۲۵۴ هجری (۸۶۸ میلادی) مسموم شده و در [[سامرا]]، جایی که بعداً فرزندش [[حسن عسکری]] هم دفن شد، به خاک سپرده شد.<ref name="Madelung3" /><ref name="Tabatabai3">{{cite book|title=Shi'ite Islam|last1=Tabatabai|first1=Sayyid Muhammad Husayn|authorlink=Allameh Tabatabaei|publisher=SUNY press|others=Translated by [[Seyyed Hossein Nasr]]|year=1997|isbn=0-87395-272-3|pages=183–184}}</ref><ref name="chittick3">{{cite book|title=A Shi'ite Anthology|last1=Tabåatabåa'åi|first1=Muhammad Husayn|date=1981|publisher=State University of New York Press|others=Selected and with a Foreword by [[Muhammad Husayn Tabataba'i]]; Translated with Explanatory Notes by [[William Chittick]]; Under the Direction of and with an Introduction by [[Hossein Nasr]]|isbn=978-0-585-07818-2|page=139}}</ref><ref name="Momen3">{{cite book|title=An Introduction to Shi'i Islam|last=Momen|first=Moojan|publisher=Yale University Press|year=1985|isbn=978-0-300-03531-5|pages=43–44}}</ref> زندگی او مصادف با ضعف [[خلافت عباسیان|عباسیان]]<ref>{{پک|Algar|2001|ک=Imam Muhammad al-Jawad al-Taqi (a) and Imam 'Ali al-Hadi (a)|ص=4:55|زبان=en}}</ref> بود. از او رساله‌ای در [[جبر (فلسفه)|جبر و اختیار]] و چند [[زیارت]] نقل شده‌است. منابع شیعی و سنی<ref>{{یادکرد وب|کد زبان=fa-IR|وب‌گاه=مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر - عج|نشانی=http://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=9203|عنوان=دیدگاه بزرگان اهل سنت، پیرامون شخصیت حضرت امام هادی (سلام الله علیه)|بازبینی=2018-12-09}}</ref><ref>{{یادکرد وب|وب‌گاه=www.adyannet.com|نشانی=https://www.adyannet.com/fa/news/15333|عنوان=امام هادی (علیه السلام) در تاریخ اهل سنت {{!}} پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب|بازبینی=2018-12-09}}</ref> کرامات بسیاری را به او نسبت می‌دهند.
'''علی بن محمد بن علی''' (زادهٔ ۱۵ذی‌الحجه ۲۱۲ هجری در صریا مدینه – درگذشت ۳رجب ۲۵۴ قمری) معروف به '''علیّ النقی''' و '''هادی''' امام دهم [[امام]] [[شیعه|شیعیان]] بعد از پدرش [[محمد تقی|جواد]] و قبل از [[حسن عسکری]] می‌باشد.<ref name="Madelung3">{{cite web|url=http://www.iranicaonline.org/articles/ali-al-hadi-abul-hasan-b|title=ʿALĪ AL-HĀDĪ|accessdate=2015|website=Encyclopedia of Iranica|last1=Madelung|first1=Wilferd}}</ref> او تا سن سی سالگی در مدینه مشغول تدریس بود تا اینکه [[متوکل|متوکل عباسی]] او را به بغداد فراخواند. در بغداد با ۶ خلیفه عباسی همدوره بود و بوسیله آنان و جانشینانِ خلیفه مدام تحت فشار بود تا اینکه عاقبت، به تحریک [[معتز|معتز عباسی]] در سال ۲۵۴ هجری (۸۶۸ میلادی) مسموم شده و در [[سامرا]]، جایی که بعداً فرزندش [[حسن عسکری]] هم دفن شد، به خاک سپرده شد.<ref name="Madelung3" /><ref name="Tabatabai3">{{cite book|title=Shi'ite Islam|last1=Tabatabai|first1=Sayyid Muhammad Husayn|authorlink=Allameh Tabatabaei|publisher=SUNY press|others=Translated by [[Seyyed Hossein Nasr]]|year=1997|isbn=0-87395-272-3|pages=183–184}}</ref><ref name="chittick3">{{cite book|title=A Shi'ite Anthology|last1=Tabåatabåa'åi|first1=Muhammad Husayn|date=1981|publisher=State University of New York Press|others=Selected and with a Foreword by [[Muhammad Husayn Tabataba'i]]; Translated with Explanatory Notes by [[William Chittick]]; Under the Direction of and with an Introduction by [[Hossein Nasr]]|isbn=978-0-585-07818-2|page=139}}</ref><ref name="Momen3">{{cite book|title=An Introduction to Shi'i Islam|last=Momen|first=Moojan|publisher=Yale University Press|year=1985|isbn=978-0-300-03531-5|pages=43–44}}</ref> زندگی او مصادف با ضعف [[خلافت عباسیان|عباسیان]]<ref>{{پک|Algar|2001|ک=Imam Muhammad al-Jawad al-Taqi (a) and Imam 'Ali al-Hadi (a)|ص=4:55|زبان=en}}</ref> بود. از او رساله‌ای در [[جبر (فلسفه)|جبر و اختیار]] و چند [[زیارت]] نقل شده‌است. منابع شیعی و سنی<ref>{{یادکرد وب|کد زبان=fa-IR|وبگاه=مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر - عج|نشانی=http://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=9203|عنوان=دیدگاه بزرگان اهل سنت، پیرامون شخصیت حضرت امام هادی (سلام الله علیه)|بازبینی=2018-12-09}}</ref><ref>{{یادکرد وب|وبگاه=www.adyannet.com|نشانی=https://www.adyannet.com/fa/news/15333|عنوان=امام هادی (علیه السلام) در تاریخ اهل سنت {{!}} پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب|بازبینی=2018-12-09}}</ref> کرامات بسیاری را به او نسبت می‌دهند.


== تولد و القاب ==
== تولد و القاب ==
علی‌النقی بنا به گزارش کلینی، شیخ مفید، [[شیخ طوسی]] و ابن اثیر، در نیمه ذی‌الحجه سال ۲۱۲ هجری<ref>کافی، ج 1 ص 497:ارشاد مفید، ص 327:تهذیب، ج 6، ص 92؛کامل ابن اثیر، ج 7، ص 189 [https://mandegar.tarikhema.org/imam-hadi (تاریخ ما)]</ref> (۸۲۸ میلادی) در روستایی به نام صریا در نزدیکی [[مدینه]] به دنیا آمد.<ref name="Madelung">{{cite web|url=http://www.iranicaonline.org/articles/ali-al-hadi-abul-hasan-b|title=ʿALĪ AL-HĀDĪ|accessdate=2015|website=Encyclopedia of Iranica|last1=Madelung|first1=Wilferd}}</ref> پدرش امام نهم شیعیان، [[محمد تقی]] بود. مادرش ام‌الولد بود که [[سمانه مغربیه|سمانه]]<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=ألفُصولُ ألمُهمّة فی مَعْرِفَة ألأئمَّ|نام خانوادگی=مالکی|نام=ابن صباغ|ناشر=دارالحدیث قم|سال=|شابک=|مکان=|صفحات=ص 277}}</ref> یا سوسن خوانده می‌شد که اصالت مغربی داشت و به سیده ام‌الفضل مشهور بود.<ref> ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ج۴، ص۴۰۱.</ref> البته نام مادرش مدنب، حدیث و غزال هم ذکر شده‌است.<ref>یافعی در «مرآة الجنان»، ج 1، ص 160، با اشاره به مطلب فوق دلیل شهرت «سامرّاء» به عسکر را آن دانسته که معتصم خودش با لشکرش بدانجا انتقال یافت؛ و رک:تذکرة الخواص، ص 359؛ معانی الأخبار، ص 65.</ref> برخی منابع مادرش را ام فضل دختر مأمون دانسته‌اند{{مدرک}} به اعتقاد برخی روایت اخیر محتملتر است چون بنا به برخی تواریخ ازدواج محمد بن علی و ام‌الفضل در ۲۱۵ هجری رخ داد.<ref name = "EoI">{{یادکرد دانشنامه |نام خانوادگی= Lewis|نام= Bernard |مقاله= {{unicode|al-ʿAskarī}} |دانشنامه= [[دانشنامه اسلام|Encyclopedia of Islam]] |ویرایش= Second |ویراستاران=P. Bearman; Th. Bianquis; C.E. Bosworth; E. van Donzel; and W.P. Heinrichs |ناشر= [[انتشارات بریل|Brill Online]] |سال= ۱۹۸۶ |نشانی = http://referenceworks.brillonline.com/entries/encyclopaedia-of-islam-2/al-askari-SIM_0810|زبان=en}}</ref> اما به احتمال بین ام فضل دختر مأمون و سمانیه مغربیه که مشهور به ام فضل بوده اشتباهی رخ داده است چون در منابع آمده‌است که محمد بن علی از ام فضل صاحب فرزندی نشد.<ref>ابن شهرآشوب، المناقب، ج۴، ص۳۸۰؛ مسعودی، اثبات الوصیة، ص۲۲۷.</ref>
علی‌النقی بنا به گزارش کلینی، شیخ مفید، [[شیخ طوسی]] و ابن اثیر، در نیمه ذی‌الحجه سال ۲۱۲ هجری<ref>کافی، ج 1 ص 497:ارشاد مفید، ص 327:تهذیب، ج 6، ص 92؛کامل ابن اثیر، ج 7، ص 189 [https://mandegar.tarikhema.org/imam-hadi (تاریخ ما)]</ref> (۸۲۸ میلادی) در روستایی به نام صریا در نزدیکی [[مدینه]] به دنیا آمد.<ref name="Madelung">{{cite web|url=http://www.iranicaonline.org/articles/ali-al-hadi-abul-hasan-b|title=ʿALĪ AL-HĀDĪ|accessdate=2015|website=Encyclopedia of Iranica|last1=Madelung|first1=Wilferd}}</ref> پدرش امام نهم شیعیان، [[محمد تقی]] بود. مادرش ام‌الولد بود که [[سمانه مغربیه|سمانه]]<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=ألفُصولُ ألمُهمّة فی مَعْرِفَة ألأئمَّ|نام خانوادگی=مالکی|نام=ابن صباغ|ناشر=دارالحدیث قم|سال=|شابک=|مکان=|صفحات=ص 277}}</ref> یا سوسن خوانده می‌شد که اصالت مغربی داشت و به سیده ام‌الفضل مشهور بود.<ref>ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ج۴، ص۴۰۱.</ref> البته نام مادرش مدنب، حدیث و غزال هم ذکر شده‌است.<ref>یافعی در «مرآة الجنان»، ج 1، ص 160، با اشاره به مطلب فوق دلیل شهرت «سامرّاء» به عسکر را آن دانسته که معتصم خودش با لشکرش بدانجا انتقال یافت؛ و رک:تذکرة الخواص، ص 359؛ معانی الأخبار، ص 65.</ref> برخی منابع مادرش را ام فضل دختر مأمون دانسته‌اند{{مدرک}} به اعتقاد برخی روایت اخیر محتملتر است چون بنا به برخی تواریخ ازدواج محمد بن علی و ام‌الفضل در ۲۱۵ هجری رخ داد.<ref name = "EoI">{{یادکرد دانشنامه |نام خانوادگی= Lewis|نام= Bernard |مقاله= {{unicode|al-ʿAskarī}} |دانشنامه= [[دانشنامه اسلام|Encyclopedia of Islam]] |ویرایش= Second |ویراستاران=P. Bearman; Th. Bianquis; C.E. Bosworth; E. van Donzel; and W.P. Heinrichs |ناشر= [[انتشارات بریل|Brill Online]] |سال= ۱۹۸۶ |نشانی = http://referenceworks.brillonline.com/entries/encyclopaedia-of-islam-2/al-askari-SIM_0810|زبان=en}}</ref> اما به احتمال بین ام فضل دختر مأمون و سمانیه مغربیه که مشهور به ام فضل بوده اشتباهی رخ داده‌است چون در منابع آمده‌است که محمد بن علی از ام فضل صاحب فرزندی نشد.<ref>ابن شهرآشوب، المناقب، ج۴، ص۳۸۰؛ مسعودی، اثبات الوصیة، ص۲۲۷.</ref>


''نقی'' و ''هادی'' مهمترین القاب امام دهم می‌باشد. پدرش کنیهٔ ابوالحسن را به احترام کنیهٔ پدربزرگ (علی بن موسی الرضا) و پدرِ پدربزرگش (موسی کاظم) به او اعطا کرد؛ و برای اینکه این سه ابوالحسن با هم اشتباه نشوند مورخان معمولاً [[موسی کاظم]] را ابوالحسن اول، رضا را ابوالحسن ثانی و هادی را [[ابوالحسن ثالث]] می‌نامند.<ref name="Madelung"/><ref>{{harvnb|Qarashi|2007|pp=15–16}}</ref><ref name="Moezzi">{{cite book|last1=Moezzi|first1=Mohammad Ali Amir|title=The Divine Guide in Early Shi'ism: The Sources of Esotericism in Islam|date=1994|publisher=State University of New York Press|isbn=978-0-585-06972-2|page=65,174}}</ref>
''نقی'' و ''هادی'' مهمترین القاب امام دهم می‌باشد. پدرش کنیهٔ ابوالحسن را به احترام کنیهٔ پدربزرگ (علی بن موسی الرضا) و پدرِ پدربزرگش (موسی کاظم) به او اعطا کرد؛ و برای اینکه این سه ابوالحسن با هم اشتباه نشوند مورخان معمولاً [[موسی کاظم]] را ابوالحسن اول، رضا را ابوالحسن ثانی و هادی را [[ابوالحسن ثالث]] می‌نامند.<ref name="Madelung" /><ref>{{harvnb|Qarashi|2007|pp=15–16}}</ref><ref name="Moezzi">{{cite book|last1=Moezzi|first1=Mohammad Ali Amir|title=The Divine Guide in Early Shi'ism: The Sources of Esotericism in Islam|date=1994|publisher=State University of New York Press|isbn=978-0-585-06972-2|page=65,174}}</ref>
همچنین شیعیان هادی را با فرزندش حسن عسکری، «امامین عسکریین» می‌خوانند، زیرا در شهر نظامی سامراء (عسکر)، زیر نظر [[خلفای عباسی]] بودند.<ref>[http://www.tebyan.net/religion_thoughts/articles/theinfallibles/imamhadi/2012/5/22/209335.html مشهورترین القاب هادی <!-- عنوان تصحیح شده توسط ربات -->]</ref> در زمان تولد وی [[معتز]]، سیزدهمین [[خلیفه عباسی]]، بر اریکه قدرت بود.<ref name=":1">{{یادکرد کتاب|نشانی=http://lib.eshia.ir/86870/1/3|عنوان=مسند الإمام الهادی|نام خانوادگی=عطاردی|نام=عزیزالله|ناشر=|سال=|شابک=|مکان=|صفحات=ص56}}</ref>
همچنین شیعیان هادی را با فرزندش حسن عسکری، «امامین عسکریین» می‌خوانند، زیرا در شهر نظامی سامراء (عسکر)، زیر نظر [[خلفای عباسی]] بودند.<ref>[http://www.tebyan.net/religion_thoughts/articles/theinfallibles/imamhadi/2012/5/22/209335.html مشهورترین القاب هادی <!-- عنوان تصحیح شده توسط ربات -->]</ref> در زمان تولد وی [[معتز]]، سیزدهمین [[خلیفه عباسی]]، بر اریکه قدرت بود.<ref name=":1">{{یادکرد کتاب|نشانی=http://lib.eshia.ir/86870/1/3|عنوان=مسند الإمام الهادی|نام خانوادگی=عطاردی|نام=عزیزالله|ناشر=|سال=|شابک=|مکان=|صفحات=ص56}}</ref>


== امامت ==
== امامت ==
=== در مدینه ===
=== در مدینه ===
بر مبنای اعتقاد شیعه، هادی بعد از مرگ [[محمد تقی|پدرش]] در سال ۸۳۵ همچون او در سن شش،<ref name=":0">{{یادکرد کتاب|عنوان=المقالات و الفرق|نام خانوادگی=سعد بن عبداللّه ابی خلف الأشعری القمی|نام=|ناشر=|سال=|شابک=|مکان=|صفحات=ص99}}</ref> هفت یا هشت سالگی عهده‌دار امامت شیعیان شد. از آنجا که شیعیان مشکل بلوغ در امام را در مورد پدرش جواد تجربه کرده بودند، در زمینهٔ امامت هادی تردید خاصی برای بزرگان شیعه به وجود نیامد. به نوشته شیخ مفید و همچنین نوبختی همهٔ پیروان جواد به استثنای افراد معدودی، به امامت هادی گردن نهادند. آن عده معدود که از قبول امامت سرباز زدند، برای مدت کوتاهی به امامت موسی بن محمد (م ۲۹۶) معروف به [[موسی مبرقع]] مدفون در قم<ref>رساله میرزا حسین نوری دربارهٔ موسی مبرقع تحت عنوان «البدر المشعشع فی احوال ذرّیة موسی المبرقع» که در آن از موسی مبرقع دفاع کرده‌است.</ref> معتقد گردیدند، ولی پس از مدّتی از امامت وی روی برتافته و امامت هادی را پذیرفتند.<ref name="Madelung"/><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=فِرَقُ الشِّیعَه|نام خانوادگی=نوبختی|نام=حسن بن موسی|ناشر=|سال=|شابک=|مکان=بیروت|صفحات=ص 91 و 92}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=الفصول المختارة|نام خانوادگی=شیخ مفید|نام=|ناشر=کتابخانه آستان قدس رضوی|سال=|شابک=|مکان=|صفحات=ص 257}}</ref> سعد بن عبد اللّه بازگشت این افراد به هادی را معلول آن می‌داند که خود موسی مبرقع از آنان بیزاری جست و آنان را از خود راند.<ref name=":0"/> از نظر طبرسی و ابن شهر آشوب، همین اجماع شیعیان به امامت هادی دلیل محکم و غیرقابل تردیدی است به صحّت امامت آن وی.<ref name=":1"/><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=مسند الإمام الهادی|نام خانوادگی=عطاردی|نام=عزیزالله|ناشر=|سال=|شابک=|مکان=|صفحات=ص 20}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=إعلامُ الوَریٰ بأعلامِ الهدیٰ|نام خانوادگی=طبرَسی|نام=فضل بن حسن|ناشر=مؤسسه آل البیت|سال=|شابک=|مکان=|صفحات=ص 232}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=مناقب آل ابیطالب|نام خانوادگی=سروی مازندرانی|نام=رشید الدین ابوعبدالله محمد بن علی بن شهر آشوب|ناشر=|سال=|شابک=|مکان=|صفحات=جلد2 ص 443}}</ref>
بر مبنای اعتقاد شیعه، هادی بعد از مرگ [[محمد تقی|پدرش]] در سال ۸۳۵ همچون او در سن شش،<ref name=":0">{{یادکرد کتاب|عنوان=المقالات و الفرق|نام خانوادگی=سعد بن عبداللّه ابی خلف الأشعری القمی|نام=|ناشر=|سال=|شابک=|مکان=|صفحات=ص99}}</ref> هفت یا هشت سالگی عهده‌دار امامت شیعیان شد. از آنجا که شیعیان مشکل بلوغ در امام را در مورد پدرش جواد تجربه کرده بودند، در زمینهٔ امامت هادی تردید خاصی برای بزرگان شیعه به وجود نیامد. به نوشته شیخ مفید و همچنین نوبختی همهٔ پیروان جواد به استثنای افراد معدودی، به امامت هادی گردن نهادند. آن عده معدود که از قبول امامت سرباز زدند، برای مدت کوتاهی به امامت موسی بن محمد (م ۲۹۶) معروف به [[موسی مبرقع]] مدفون در قم<ref>رساله میرزا حسین نوری دربارهٔ موسی مبرقع تحت عنوان «البدر المشعشع فی احوال ذرّیة موسی المبرقع» که در آن از موسی مبرقع دفاع کرده‌است.</ref> معتقد گردیدند، ولی پس از مدّتی از امامت وی روی برتافته و امامت هادی را پذیرفتند.<ref name="Madelung" /><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=فِرَقُ الشِّیعَه|نام خانوادگی=نوبختی|نام=حسن بن موسی|ناشر=|سال=|شابک=|مکان=بیروت|صفحات=ص 91 و 92}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=الفصول المختارة|نام خانوادگی=شیخ مفید|نام=|ناشر=کتابخانه آستان قدس رضوی|سال=|شابک=|مکان=|صفحات=ص 257}}</ref> سعد بن عبد اللّه بازگشت این افراد به هادی را معلول آن می‌داند که خود موسی مبرقع از آنان بیزاری جست و آنان را از خود راند.<ref name=":0" /> از نظر طبرسی و ابن شهر آشوب، همین اجماع شیعیان به امامت هادی دلیل محکم و غیرقابل تردیدی است به صحّت امامت آن وی.<ref name=":1" /><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=مسند الإمام الهادی|نام خانوادگی=عطاردی|نام=عزیزالله|ناشر=|سال=|شابک=|مکان=|صفحات=ص 20}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=إعلامُ الوَریٰ بأعلامِ الهدیٰ|نام خانوادگی=طبرَسی|نام=فضل بن حسن|ناشر=مؤسسه آل البیت|سال=|شابک=|مکان=|صفحات=ص 232}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=مناقب آل ابیطالب|نام خانوادگی=سروی مازندرانی|نام=رشید الدین ابوعبدالله محمد بن علی بن شهر آشوب|ناشر=|سال=|شابک=|مکان=|صفحات=جلد2 ص 443}}</ref>


به نوشتهٔ مورخان، بعد از مسمومیت پدر هادی به تحریک [[معتصم]]، معتصم به عمر بن فرج، حاکم [[مدینه]]، دستور داد تا برای هادی معلمی از میان علمای مخالف [[اهل بیت]] انتخاب کند تا او را از اعتقادات شیعی بازداشته، و مانع از ملاقات شیعیان با او شود. الجنیدی که برای این مأموریت انتخاب شده بود، اما اغلب روایت می‌کرد که هادی چنان هوشی و ذکاوتی از خود نشان می‌داد و چنان دید عمیقی از [[ادبیات عرب]] و ظاهر و باطن قرآن از خود نشان می‌داد که از یک پسر بچه بعید به نظر می‌رسید، مگر اینکه ارتباطی با سرچشمه علم ماورایی داشته باشد. گفته می‌شود که الجنیدی در نتیجه دشمنی اش را با اهل بیت کنار گذاشته‌است.<ref>{{harvnb|Qarashi|2007|pp=23–24}}</ref>
به نوشتهٔ مورخان، بعد از مسمومیت پدر هادی به تحریک [[معتصم]]، معتصم به عمر بن فرج، حاکم [[مدینه]]، دستور داد تا برای هادی معلمی از میان علمای مخالف [[اهل بیت]] انتخاب کند تا او را از اعتقادات شیعی بازداشته، و مانع از ملاقات شیعیان با او شود. الجنیدی که برای این مأموریت انتخاب شده بود، اما اغلب روایت می‌کرد که هادی چنان هوشی و ذکاوتی از خود نشان می‌داد و چنان دید عمیقی از [[ادبیات عرب]] و ظاهر و باطن قرآن از خود نشان می‌داد که از یک پسر بچه بعید به نظر می‌رسید، مگر اینکه ارتباطی با سرچشمه علم ماورایی داشته باشد. گفته می‌شود که الجنیدی در نتیجه دشمنی اش را با اهل بیت کنار گذاشته‌است.<ref>{{harvnb|Qarashi|2007|pp=23–24}}</ref>
خط ۳۷: خط ۳۷:


=== در سامرا ===
=== در سامرا ===
پس از اینکه [[متوکل]] عباسی به خلافت رسید، حاکم [[مدینه]]، عبدالله بن محمد بن داود هاشمی، نامه‌ای به او نوشته هشدار داد که هادی پولهایی از شیعیان دریافت کرده که بوسیله آن‌ها می‌تواند اسلحه بخرد و در شورش علیه خلیفه استفاده کند.<ref name="Iranica"/><ref>{{پک|Algar|2001|ک=Imam Muhammad al-Jawad al-Taqi (a) and Imam 'Ali al-Hadi (a)|ص=49:30-50:00|زبان=en}}</ref><ref>حمید الگار منبع این پول را خمس پیروان و سلاح‌ها را یادگارهای اجداد علی‌النقی می‌داند.</ref> هادی وقتی از این نامه مطلع شد، در دفاع از خودش نامه‌ای برای متوکل فرستاد و ضمن رد اتهامات، متقابلاً از حاکم مدینه شکایت کرد.<ref name="Madelung"/><ref name="Tabatabai">{{cite book|title=Shi'ite Islam|last1=Tabatabai|first1=Sayyid Muhammad Husayn|authorlink=Allameh Tabatabaei|publisher=SUNY press|others=Translated by [[Seyyed Hossein Nasr]]|year=1997|isbn=0-87395-272-3|pages=183–184}}</ref> متوکل در پاسخ حاکم مدینه را از مقامش عزل کرده، هادی را از بالاترین احترام و اعتماد خود مطمئن کرد؛ با این حال از او خواست با خانواده و خدمه به سامرا نقل مکان کند.<ref name = "Iranica">{{یادکرد دانشنامه | نام خانوادگی = Madelung | نام = Wilferd | پیوند نویسنده = ویلفرد مادلونگ| مقاله = {{unicode|ʿALĪ AL-HĀDĪ}} | دانشنامه = [[ایرانیکا|Encyclopædia Iranica]]| سال = ۲۰۱۱ | صفحه = ۸۶۱–۸۶۲| نشانی = http://www.iranicaonline.org/articles/ali-al-hadi-abul-hasan-b| تاریخ بازبینی =۲۰۱۲-۱۲-۰۵ |زبان=en}}</ref> متوکل [[یحیی بن هرثمه]] را به مدینه فرستاد تا هم دربارهٔ اتهامات وارده به هادی تحقیق کند و هم مأمور انتقال وی به [[سامرا]] شود. در مدینه، یحیی خانه علی النقی را بازجویی کرد اما چیزی جز نسخه‌هایی از قرآن و کتب مذهبی دیگر کشف نکرد. گفته می‌شود که پس از نزدیک شدن هادی به بغداد، جمعیت زیادی به استقبالش آمدند. فرماندار شهر، اسحاق بن ابراهیم طاهری شخصاً به ملاقات او آمده تا پاسی از شب نزدش ماند. در سامرا اما خلیفه فوراً او را به حضور نپذیرفت ولی خانه [[خزیمه بن حازم]]<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=اثبات الوصیه للامام علی بن ابی‌طالب (مسعودی)|نام خانوادگی=مسعودی|نام=علی بن حسین|ناشر=انتشارات انصاریان|سال=|شابک=|مکان=|صفحات=ص 228}}</ref> برای اقامتش تعیین کرد.<ref name="Madelung"/><ref name="Momen">{{cite book|title=An Introduction to Shi'i Islam|last=Momen|first=Moojan|publisher=Yale University Press|year=1985|isbn=978-0-300-03531-5|pages=43–44}}</ref><ref name="Moezzi"/><ref name="Donaldson"/><ref>{{harvnb|Qarashi|2007|pp=386–388}}</ref>
پس از اینکه [[متوکل]] عباسی به خلافت رسید، حاکم [[مدینه]]، عبدالله بن محمد بن داود هاشمی، نامه‌ای به او نوشته هشدار داد که هادی پولهایی از شیعیان دریافت کرده که بوسیله آن‌ها می‌تواند اسلحه بخرد و در شورش علیه خلیفه استفاده کند.<ref name="Iranica" /><ref>{{پک|Algar|2001|ک=Imam Muhammad al-Jawad al-Taqi (a) and Imam 'Ali al-Hadi (a)|ص=49:30-50:00|زبان=en}}</ref><ref>حمید الگار منبع این پول را خمس پیروان و سلاح‌ها را یادگارهای اجداد علی‌النقی می‌داند.</ref> هادی وقتی از این نامه مطلع شد، در دفاع از خودش نامه‌ای برای متوکل فرستاد و ضمن رد اتهامات، متقابلاً از حاکم مدینه شکایت کرد.<ref name="Madelung" /><ref name="Tabatabai">{{cite book|title=Shi'ite Islam|last1=Tabatabai|first1=Sayyid Muhammad Husayn|authorlink=Allameh Tabatabaei|publisher=SUNY press|others=Translated by [[Seyyed Hossein Nasr]]|year=1997|isbn=0-87395-272-3|pages=183–184}}</ref> متوکل در پاسخ حاکم مدینه را از مقامش عزل کرده، هادی را از بالاترین احترام و اعتماد خود مطمئن کرد؛ با این حال از او خواست با خانواده و خدمه به سامرا نقل مکان کند.<ref name = "Iranica">{{یادکرد دانشنامه | نام خانوادگی = Madelung | نام = Wilferd | پیوند نویسنده = ویلفرد مادلونگ| مقاله = {{unicode|ʿALĪ AL-HĀDĪ}} | دانشنامه = [[ایرانیکا|Encyclopædia Iranica]]| سال = ۲۰۱۱ | صفحه = ۸۶۱–۸۶۲| نشانی = http://www.iranicaonline.org/articles/ali-al-hadi-abul-hasan-b| تاریخ بازبینی =۲۰۱۲-۱۲-۰۵ |زبان=en}}</ref> متوکل [[یحیی بن هرثمه]] را به مدینه فرستاد تا هم دربارهٔ اتهامات وارده به هادی تحقیق کند و هم مأمور انتقال وی به [[سامرا]] شود. در مدینه، یحیی خانه علی النقی را بازجویی کرد اما چیزی جز نسخه‌هایی از قرآن و کتب مذهبی دیگر کشف نکرد. گفته می‌شود که پس از نزدیک شدن هادی به بغداد، جمعیت زیادی به استقبالش آمدند. فرماندار شهر، اسحاق بن ابراهیم طاهری شخصاً به ملاقات او آمده تا پاسی از شب نزدش ماند. در سامرا اما خلیفه فوراً او را به حضور نپذیرفت ولی خانه [[خزیمه بن حازم]]<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=اثبات الوصیه للامام علی بن ابی‌طالب (مسعودی)|نام خانوادگی=مسعودی|نام=علی بن حسین|ناشر=انتشارات انصاریان|سال=|شابک=|مکان=|صفحات=ص 228}}</ref> برای اقامتش تعیین کرد.<ref name="Madelung" /><ref name="Momen">{{cite book|title=An Introduction to Shi'i Islam|last=Momen|first=Moojan|publisher=Yale University Press|year=1985|isbn=978-0-300-03531-5|pages=43–44}}</ref><ref name="Moezzi" /><ref name="Donaldson" /><ref>{{harvnb|Qarashi|2007|pp=386–388}}</ref>


[[علی بن محمد]] بقیه عمرش را در سامرا زیر نظر بود با این حال احترام خلیفه را جلب کرده بود و آزاری به او نرسید. از وی نقل شده که داوطلبانه به سامرا آورده نشده بود اما از آنجا که آب و هوای شهر را می‌پسندید، فقط به خلاف میل خود آنجا را ترک خواهد کرد.<ref name="Iranica"/> طبرسی متوکل سخت در تلاش بود تا شخصیت علی النقی را پیش مردم خرد کند.<ref>{{یادکرد کتاب|نشانی=|عنوان=إعلامُ الوَریٰ بأعلامِ الهدیٰ|نام خانوادگی=طبرَسی|نام=فضل بن حسن|ناشر=مؤسسه آل البیت|سال=|شابک=|مکان=|صفحات=ص 438}}</ref> علی بن محمد به خاطر تقوا و فروتنی اش مورد احترام بسیاری بود. او در سامرا آزادانه به تعلیم شاگردانش می‌پرداخت یا از آن‌ها خمس دریافت می‌داشت.<ref name="Madelung"/> نسب العسکری او به دلیل منطقه عسکر سامرا ست.<ref name="EoI"/>
[[علی بن محمد]] بقیه عمرش را در سامرا زیر نظر بود با این حال احترام خلیفه را جلب کرده بود و آزاری به او نرسید. از وی نقل شده که داوطلبانه به سامرا آورده نشده بود اما از آنجا که آب و هوای شهر را می‌پسندید، فقط به خلاف میل خود آنجا را ترک خواهد کرد.<ref name="Iranica" /> طبرسی متوکل سخت در تلاش بود تا شخصیت علی النقی را پیش مردم خرد کند.<ref>{{یادکرد کتاب|نشانی=|عنوان=إعلامُ الوَریٰ بأعلامِ الهدیٰ|نام خانوادگی=طبرَسی|نام=فضل بن حسن|ناشر=مؤسسه آل البیت|سال=|شابک=|مکان=|صفحات=ص 438}}</ref> علی بن محمد به خاطر تقوا و فروتنی اش مورد احترام بسیاری بود. او در سامرا آزادانه به تعلیم شاگردانش می‌پرداخت یا از آن‌ها خمس دریافت می‌داشت.<ref name="Madelung" /> نسب العسکری او به دلیل منطقه عسکر سامرا ست.<ref name="EoI" />


از برجسته‌ترین اصحاب و شاگردان علی بن محمد می‌توان موارد زیر را نام برد:
از برجسته‌ترین اصحاب و شاگردان علی بن محمد می‌توان موارد زیر را نام برد:
خط ۴۷: خط ۴۷:


== خانواده ==
== خانواده ==

=== اجداد ===
=== اجداد ===
{{Ahnentafel-compact5|[[علی النقی|علی هادی]]|[[محمد تقی|محمد جواد (تقی)]]|[[سمانه مغربیه|سیده سمانه مغربیه]]|[[علی بن موسی الرضا|علی رضا]]|[[سبیکه|سبیکه خیزران]]|8=[[موسی کاظم]]|9=[[نجمه خاتون|ام‌البنین نجمه]]|16=[[جعفر صادق]]|17=[[حمیده|حمیده البربریه]]}}
{{Ahnentafel-compact5|[[علی النقی|علی هادی]]|[[محمد تقی|محمدجواد (تقی)]]|[[سمانه مغربیه|سیده سمانه مغربیه]]|[[علی بن موسی الرضا|علی رضا]]|[[سبیکه|سبیکه خیزران]]|8=[[موسی کاظم]]|9=[[نجمه خاتون|ام‌البنین نجمه]]|16=[[جعفر صادق]]|17=[[حمیده|حمیده البربریه]]}}


=== همسران و فرزندان ===
=== همسران و فرزندان ===
# [[سوسن (مادر حسن عسکری)|سوسن]]
# [[سوسن (مادر حسن عسکری)|سوسن]]
##[[جعفر بن علی|جعفر کذاب]] (۲۲۶ — ۲۷۱)
## [[جعفر بن علی|جعفر کذاب]] (۲۲۶ — ۲۷۱)
##[[محمد بن علی هادی|سید محمد]] (۲۲۸ — ۲۵۲)
## [[محمد بن علی هادی|سید محمد]] (۲۲۸ — ۲۵۲)
## [[حسن عسکری]] (۸ ربیع‌الثانی ۲۳۲ — ۸ ربیع‌الاول ۲۶۰)
## [[حسن عسکری]] (۸ ربیع‌الثانی ۲۳۲ — ۸ ربیع‌الاول ۲۶۰)
## حسین
## حسین
خط ۶۱: خط ۶۰:


== مباحثات ==
== مباحثات ==
به نوشته [[حامد الگار]] سخت‌گیری‌های [[متوکل|متوکل عباسی]]<ref name="Iranica"/><ref>{{پک|Algar|2001|ک=Imam Muhammad al-Jawad al-Taqi (a) and Imam 'Ali al-Hadi (a)|ص=39:14|زبان=en}}</ref> باعث تقیه کامل و انزوای هادی شد،<ref>{{پک|Algar|2001|ک=Imam Muhammad al-Jawad al-Taqi (a) and Imam 'Ali al-Hadi (a)|ص=5:00|زبان=en}}</ref> با این حال مباحثاتی در موضوعات مختلف از او باقی مانده‌است. همچنین رساله‌ای در موضوع اختیار و چند متن و اظهار کوتاه (حدیث) به او نسبت داده می‌شود که توسط [[ابن شعبه حرانی]] جمع‌آوری شده‌اند.<ref name="Iranica"/> زیارات [[زیارت جامعه کبیره|جامعه کبیره]] و [[زیارت غدیریه|غدیریه]] نیز منسوب به اوست.<ref name="Madelung"/><ref>{{یادکرد وب |عنوان= ولادت علی النقی|نشانی= http://www.hawzah.net/FA/magart.html?MagazineID=3872&MagazineNumberID=6935&MagazineArticleID=83680|بازبینی= ۰۵/۱۲/۲۰۱۲|تاریخ= ۱۲ آذر ۱۳۸۸ |ناشر= پایگاه حوزه}}</ref><ref>{{یادکرد وب |عنوان= کنگره ملی «امام هادی» درخرم‌آباد؛ حجت‌الاسلام صابری‌اراکی: خطبه غدیریه برای مردم تفسیر و تبیین شود. |نشانی= http://lorestan.isna.ir/default.aspx?NSID=5&SSLID=46&NID=29216|بازبینی= ۰۵/۱۲/۲۰۱۲ |تاریخ= ۲۱/۸/۱۳۹۰|ناشر= [[ایسنا]] لرستان}}</ref><ref>{{harvnb|Qarashi|2007|p=116}}</ref>
به نوشته [[حامد الگار]] سخت‌گیری‌های [[متوکل|متوکل عباسی]]<ref name="Iranica" /><ref>{{پک|Algar|2001|ک=Imam Muhammad al-Jawad al-Taqi (a) and Imam 'Ali al-Hadi (a)|ص=39:14|زبان=en}}</ref> باعث تقیه کامل و انزوای هادی شد،<ref>{{پک|Algar|2001|ک=Imam Muhammad al-Jawad al-Taqi (a) and Imam 'Ali al-Hadi (a)|ص=5:00|زبان=en}}</ref> با این حال مباحثاتی در موضوعات مختلف از او باقی مانده‌است. همچنین رساله‌ای در موضوع اختیار و چند متن و اظهار کوتاه (حدیث) به او نسبت داده می‌شود که توسط [[ابن شعبه حرانی]] جمع‌آوری شده‌اند.<ref name="Iranica" /> زیارات [[زیارت جامعه کبیره|جامعه کبیره]] و [[زیارت غدیریه|غدیریه]] نیز منسوب به اوست.<ref name="Madelung" /><ref>{{یادکرد وب |عنوان= ولادت علی النقی|نشانی= http://www.hawzah.net/FA/magart.html?MagazineID=3872&MagazineNumberID=6935&MagazineArticleID=83680|بازبینی= ۰۵/۱۲/۲۰۱۲|تاریخ= ۱۲ آذر ۱۳۸۸ |ناشر= پایگاه حوزه}}</ref><ref>{{یادکرد وب |عنوان= کنگره ملی «امام هادی» درخرم‌آباد؛ حجت‌الاسلام صابری‌اراکی: خطبه غدیریه برای مردم تفسیر و تبیین شود. |نشانی= http://lorestan.isna.ir/default.aspx?NSID=5&SSLID=46&NID=29216|بازبینی= ۰۵/۱۲/۲۰۱۲ |تاریخ= ۲۱/۸/۱۳۹۰|ناشر= [[ایسنا]] لرستان}}</ref><ref>{{harvnb|Qarashi|2007|p=116}}</ref>
موارد زیر نمونه‌هایی از مباحثات علی بن محمد با افراد مختلف می‌باشد:
موارد زیر نمونه‌هایی از مباحثات علی بن محمد با افراد مختلف می‌باشد:


خط ۷۴: خط ۷۳:
یحیی بن اکثم عالم دیگری بود که بوسیله [[متوکل]] دعوت شده بود تا هادی را امتحان کند. گفته می‌شود که وقتی هادی به همه سوالات یحیی پاسخ داد، یحیی به [[متوکل]] رو کرده اظهار داشت که بعد از سؤال‌های من دیگر هیچ سؤالی از این مرد نپرس که آشکار شدن دانش او باعث تقویت هر چه بیشتر رافضی‌ها (شیعیان) در بین مردم خواهد شد. یکی از سوالات یحیی و پاسخ هادی به شرح زیر می‌باشد.<ref name="Qarash399-403">{{harvnb|Qarashi|2007|pp=399–403}}</ref>
یحیی بن اکثم عالم دیگری بود که بوسیله [[متوکل]] دعوت شده بود تا هادی را امتحان کند. گفته می‌شود که وقتی هادی به همه سوالات یحیی پاسخ داد، یحیی به [[متوکل]] رو کرده اظهار داشت که بعد از سؤال‌های من دیگر هیچ سؤالی از این مرد نپرس که آشکار شدن دانش او باعث تقویت هر چه بیشتر رافضی‌ها (شیعیان) در بین مردم خواهد شد. یکی از سوالات یحیی و پاسخ هادی به شرح زیر می‌باشد.<ref name="Qarash399-403">{{harvnb|Qarashi|2007|pp=399–403}}</ref>
یحیی پرسید «چرا [[علی بن ابیطالب|علی]] (امام اول شیعیان) در [[جنگ صفین]] همه افراد دشمن را، چه آن‌ها که فرار می‌کردند و چه کسانی که حمله می‌کردند، می‌کشت اما در [[نبرد جمل|جنگ جمل]] دستور داد هر که در خانه‌اش پناه بگیرد در امان خواهد بود. اگر تصمیم اول درست بود پس تصمیم دوم غلط خواهد بود…»
یحیی پرسید «چرا [[علی بن ابیطالب|علی]] (امام اول شیعیان) در [[جنگ صفین]] همه افراد دشمن را، چه آن‌ها که فرار می‌کردند و چه کسانی که حمله می‌کردند، می‌کشت اما در [[نبرد جمل|جنگ جمل]] دستور داد هر که در خانه‌اش پناه بگیرد در امان خواهد بود. اگر تصمیم اول درست بود پس تصمیم دوم غلط خواهد بود…»
هادی پاسخ داد در [[جنگ جمل]] سران لشکر مقابل کشته شده بودند و افراد لشکرِ مقابل رهبری نداشتند تا به او مراجعه کنند، اما در [[نبرد صفین|جنگ صفین]] افراد مقابلِ علی به لشکر مجهزی تعلق داشتند با رهبری که آن‌ها را به انواع تجهیزات مجهز کرده، زخمهایشان را مداوا کرده با هدایا و دستمزد فراوان دوباره آن‌ها را به میدان جنگ می‌فرستاد…<ref name="Qarash399-403"/>
هادی پاسخ داد در [[جنگ جمل]] سران لشکر مقابل کشته شده بودند و افراد لشکرِ مقابل رهبری نداشتند تا به او مراجعه کنند، اما در [[نبرد صفین|جنگ صفین]] افراد مقابلِ علی به لشکر مجهزی تعلق داشتند با رهبری که آن‌ها را به انواع تجهیزات مجهز کرده، زخمهایشان را مداوا کرده با هدایا و دستمزد فراوان دوباره آن‌ها را به میدان جنگ می‌فرستاد…<ref name="Qarash399-403" />


=== خداشناسی ===
=== خداشناسی ===
ممکن یا غیرممکن بودن مشاهده خداوند از مباحثات رایج دوران هادی بود که امام رای به عدم امکان مشاهده خداوند می‌داد. به عقیدهٔ او مشاهده اتفاق نمی‌افتد مگر اینکه هوایی (فضایی) بین مشاهده گر و مشاهده شونده وجود داشته باشد تا بینش از طریق آن سیر کند. به عبارتی اگر هوا یا نوری بین مشاهده گر و مشاهده شونده موجود نباشد، بینشی در کار نخواهد بود. وقتی مشاهده گر و مشاهده شونده در موقعیت برابری از لحاظ علت بینش قرار داشته باشند، بینش اتفاق می‌افتد؛ و اما مقایسه خداوند با بشر، نوعی تشبیهِ خداوند به بشر است.<ref>{{harvnb|Qarashi|2007|p=117}}</ref>
ممکن یا غیرممکن بودن مشاهده خداوند از مباحثات رایج دوران هادی بود که امام رای به عدم امکان مشاهده خداوند می‌داد. به عقیدهٔ او مشاهده اتفاق نمی‌افتد مگر اینکه هوایی (فضایی) بین مشاهده گر و مشاهده شونده وجود داشته باشد تا بینش از طریق آن سیر کند. به عبارتی اگر هوا یا نوری بین مشاهده گر و مشاهده شونده موجود نباشد، بینشی در کار نخواهد بود. وقتی مشاهده گر و مشاهده شونده در موقعیت برابری از لحاظ علت بینش قرار داشته باشند، بینش اتفاق می‌افتد؛ و اما مقایسه خداوند با بشر، نوعی تشبیهِ خداوند به بشر است.<ref>{{harvnb|Qarashi|2007|p=117}}</ref>


هادی همچنین با کسانی که برای خداوند بدن مادی تصور می‌کنند مخالفت کرده اظهار می‌دارد؛ کسی که چنین اعتقادی داشته باشد از ما نیست. هادی استدلال می‌کند که ماده یا بدن، مخلوق خداوند است، و خداوند به آن سر و شکل داده‌است.<ref name="Qarashi119"/> تصور و تجسم خداوند در یک بدن مادی به معنی نیازمندی خداوند و محدود کردن او در بدن و شکل است، که یک نوع مساوی دانستن خداوند از لحاظ نیاز به بدن، با بشر است.<ref name="Qarashi119">{{harvnb|Qarashi|2007|p=119}}</ref> هادی همچنین توصیف وجود خداوند را غیرممکن دانسته ایراد می‌دارد که خداوند آنقدر بزرگ است که در مخیله بشر نمی‌گنجد؛ و اینکه خداوند، خودش فقط می‌تواند خود را توصیف کند. هادی همچنین از این بحث استفاده کرده تا نتیجه بگیرد که پیامبران و ائمه معصوم هم قابل وصف نیستند به این دلیل که در نتیجه اطاعت و بندگی خداوند به اندازه‌ای به خداوند نزدیک شده‌اند که از دایره تصور انسان خارج شده‌اند.<ref>{{harvnb|Qarashi|2007|p=120}}</ref>
هادی همچنین با کسانی که برای خداوند بدن مادی تصور می‌کنند مخالفت کرده اظهار می‌دارد؛ کسی که چنین اعتقادی داشته باشد از ما نیست. هادی استدلال می‌کند که ماده یا بدن، مخلوق خداوند است، و خداوند به آن سر و شکل داده‌است.<ref name="Qarashi119" /> تصور و تجسم خداوند در یک بدن مادی به معنی نیازمندی خداوند و محدود کردن او در بدن و شکل است، که یک نوع مساوی دانستن خداوند از لحاظ نیاز به بدن، با بشر است.<ref name="Qarashi119">{{harvnb|Qarashi|2007|p=119}}</ref> هادی همچنین توصیف وجود خداوند را غیرممکن دانسته ایراد می‌دارد که خداوند آنقدر بزرگ است که در مخیله بشر نمی‌گنجد؛ و اینکه خداوند، خودش فقط می‌تواند خود را توصیف کند. هادی همچنین از این بحث استفاده کرده تا نتیجه بگیرد که پیامبران و ائمه معصوم هم قابل وصف نیستند به این دلیل که در نتیجه اطاعت و بندگی خداوند به اندازه‌ای به خداوند نزدیک شده‌اند که از دایره تصور انسان خارج شده‌اند.<ref>{{harvnb|Qarashi|2007|p=120}}</ref>


== وکلا و اختیارات آنان ==
== وکلا و اختیارات آنان ==
خط ۸۸: خط ۸۷:


= شیعیان هادی =
= شیعیان هادی =
اکثریتِ شیعیان علی النقی از اهالی کوفه بودند.<!-- استناد این جمله با مراجعه به کتب شیعه مشخص می‌شود؛ زیرا به آخر اسامی اکثریت‏ آنها کلمه«کوفه»اضافه شده است چنانکه از دوران امام باقر و امام صادق(ع) به‏ این طرف کلمه قمی در آخر اسم تعدادی از اصحاب ائمه به چشم می‏خورد، اینها اشعری‏های عرب تباری بودند که در قم سکنی گزیده بودند. -->
اکثریتِ شیعیان علی النقی از اهالی کوفه بودند.<!-- استناد این جمله با مراجعه به کتب شیعه مشخص می‌شود؛ زیرا به آخر اسامی اکثریت آنها کلمه «کوفه» اضافه شده‌است چنان‌که از دوران امام باقر و امام صادق (ع) به این طرف کلمه قمی در آخر اسم تعدادی از اصحاب ائمه به چشم می‌خورد، اینها اشعری‌های عرب تباری بودند که در قم سکنی گزیده بودند. -->


=== در ایران ===
=== در ایران ===
در زمان هادی قم مهمترین مرکز تجمّع شیعیان ایران بود و روابط محکمی میان شیعیان این شهر و پیشوایان شیعی برقرار بود. دو شهر آبه یا آوه و کاشان نیز تحت تأثیر تعلیمات شیعی قرار داشته و از گرایشی از نوع بینش اهل قم برخوردار بودند. در منابع از [[محمد بن علی کاشانی]] نام برده شده که در باب توحید از امام هادی سؤالی‏ کرده است.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=اصول کافی|نام خانوادگی=کلینی|نام=محمد بن یعقوب|ناشر=اجود|سال=1388|شابک=|مکان=تهران|صفحات=جلد ۱، صفحه ۱۰۲}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=توحید|نام خانوادگی=شيخ صدوق|نام=محمد بن علي بن بابويه|ناشر=واحد تحقيقات مركز تحقيقات رايانه اي قائميه|سال=|شابک=|مکان=اصفهان|صفحات=صفحه 101}}</ref> قمی‌ها روابط مالی نیز با هادی داشته‌‏اند. در این زمینه از [[محمد بن داود قمی]] و [[محمد الطلحی]] یاد شده است که از قم و بلاد تابع آن، اموال و اخبار درباره وضعیت آن سامان به امام می‏رسانیده‏اند.
در زمان هادی قم مهمترین مرکز تجمّع شیعیان ایران بود و روابط محکمی میان شیعیان این شهر و پیشوایان شیعی برقرار بود. دو شهر آبه یا آوه و کاشان نیز تحت تأثیر تعلیمات شیعی قرار داشته و از گرایشی از نوع بینش اهل قم برخوردار بودند. در منابع از [[محمد بن علی کاشانی]] نام برده شده که در باب توحید از امام هادی سؤالی کرده‌است.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=اصول کافی|نام خانوادگی=کلینی|نام=محمد بن یعقوب|ناشر=اجود|سال=1388|شابک=|مکان=تهران|صفحات=جلد ۱، صفحه ۱۰۲}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=توحید|نام خانوادگی=شیخ صدوق|نام=محمد بن علی بن بابویه|ناشر=واحد تحقیقات مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه|سال=|شابک=|مکان=اصفهان|صفحات=صفحه 101}}</ref> قمی‌ها روابط مالی نیز با هادی داشته‌اند. در این زمینه از [[محمد بن داود قمی]] و [[محمد الطلحی]] یاد شده‌است که از قم و بلاد تابع آن، اموال و اخبار دربارهٔ وضعیت آن سامان به امام می‌رسانیده‌اند.


== روایت اقدام متوکل برای تحقیر علی النقی و مرگ متوکل ==
== روایت اقدام متوکل برای تحقیر علی النقی و مرگ متوکل ==
گفته می‌شود [[متوکل]] در مواجهه با هادی مبادی آداب بود و گاهی قضاوتش را به قضاوت فقهای دیگر ترجیح می‌داد با این حال نمی‌توانست دست از آزار او بردارد، و حتی سعی کرد او را از بین ببرد.<ref name="Tabatabai"/><ref name="Momen"/> متوکل بر موقعیت و احترام هادی در بین مردم رشک می‌ورزید و سعی داشت او را در نظر مردم پایین بیاورد. وزیر متوکل نصیحتش کرد تا از اینکار صرف نظر کند، چون مردم او را به برای اینکار سرزنش خواهند کرد. متوکل، اما، توجهی به نظر وزیر نکرد.<ref>Qarashi2007p.416</ref> برای تحقیر هادی، دستور داد هادی به همراه دیگر هاشمیان و متنفذان حکومتی (به این دلیل که مشخص نشود مقصود متوکل شخص هادی بوده‌است) از اسب پیاده شده در رکاب خلیفه و [[فتح بن خاقان]]، که سوار بر اسب بودند، حرکت کنند. زورق، پرده دار متوکل، نقل می‌کند که وقتی چشمش به هادی افتاد که زیر آفتاب سوزان تابستان از خستگی راه نفس می‌زد و عرق می‌ریخت، به او نزدیک شده تا به او دلداری دهد. زورق گفت: "منظور پسر عمویتان (متوکل) شخص شما نبوده و ایشان قصد ندارد به شما آزار برساند…" هادی نگاهی به زورق انداخته، از او خواست ادامه ندهد. بعد این آیه قرآن را قرائت کرد که: ''سه روز در خانه‌هایتان بهره برید [تا عذاب فرا رسد]. این وعده‌ای بی‌دروغ است''(قرآن ۱۱:۶۵) وعدهٔ عذاب در این آیه به آیه قبل (۱۱:۶۴) برمی‌گردد که خطاب به مردم ستم پیشه نازل شده‌است. زورق اینطور ادامه می‌دهد که او معلم شیعه‌ای داشت که از دوستان نزدیکش بود. به محض رسیدن به خانه به دنبالش فرستاد. وقتی معلم آمد، زورق آنچه از هادی شنیده بود با او در میان گذاشت. معلم رنگ باخته از زورق خواست تا هر آنچه نزد خلیفه دارد از او طلب کرده جایی پس‌انداز کند، چون متوکل در عرض سه روز از دنیا خواهد رفت یا کشته خواهد شد. زورق نقل می‌کند که "پس از رفتن معلم مردد بودم به توصیه اش عمل کنم یا خیر؛ که فکر کردم چیزی از دست نخواهم داد اگر جانب احتیاط را رعایت کنم. اگر حرفش درست از آب دربیاید پیش بینی‌های لازم را کرده‌ام اما اگر نادرست باشد، چیزی از دست نداده‌ام. به خانهٔ خلیفه رفتم و تمام پس اندازم را گرفتم و آن‌ها را نزد یکی از آشناهایم به امانت گذاشتم.<ref>{{harvnb|Qarashi|2007|p=416}}</ref> سه روز بعد متوکل طی توطئه‌ای ترور شد. پسرش [[منتصر]] از جملهٔ توطئه گران بود."<ref>{{harvnb|Qarashi|2007|p=421}}</ref>
گفته می‌شود [[متوکل]] در مواجهه با هادی مبادی آداب بود و گاهی قضاوتش را به قضاوت فقهای دیگر ترجیح می‌داد با این حال نمی‌توانست دست از آزار او بردارد، و حتی سعی کرد او را از بین ببرد.<ref name="Tabatabai" /><ref name="Momen" /> متوکل بر موقعیت و احترام هادی در بین مردم رشک می‌ورزید و سعی داشت او را در نظر مردم پایین بیاورد. وزیر متوکل نصیحتش کرد تا از اینکار صرف نظر کند، چون مردم او را به برای اینکار سرزنش خواهند کرد. متوکل، اما، توجهی به نظر وزیر نکرد.<ref>Qarashi2007p.416</ref> برای تحقیر هادی، دستور داد هادی به همراه دیگر هاشمیان و متنفذان حکومتی (به این دلیل که مشخص نشود مقصود متوکل شخص هادی بوده‌است) از اسب پیاده شده در رکاب خلیفه و [[فتح بن خاقان]]، که سوار بر اسب بودند، حرکت کنند. زورق، پرده دار متوکل، نقل می‌کند که وقتی چشمش به هادی افتاد که زیر آفتاب سوزان تابستان از خستگی راه نفس می‌زد و عرق می‌ریخت، به او نزدیک شده تا به او دلداری دهد. زورق گفت: "منظور پسر عمویتان (متوکل) شخص شما نبوده و ایشان قصد ندارد به شما آزار برساند…" هادی نگاهی به زورق انداخته، از او خواست ادامه ندهد. بعد این آیه قرآن را قرائت کرد که: ''سه روز در خانه‌هایتان بهره برید [تا عذاب فرا رسد]. این وعده‌ای بی‌دروغ است''(قرآن ۱۱:۶۵) وعدهٔ عذاب در این آیه به آیه قبل (۱۱:۶۴) برمی‌گردد که خطاب به مردم ستم پیشه نازل شده‌است. زورق اینطور ادامه می‌دهد که او معلم شیعه‌ای داشت که از دوستان نزدیکش بود. به محض رسیدن به خانه به دنبالش فرستاد. وقتی معلم آمد، زورق آنچه از هادی شنیده بود با او در میان گذاشت. معلم رنگ باخته از زورق خواست تا هر آنچه نزد خلیفه دارد از او طلب کرده جایی پس‌انداز کند، چون متوکل در عرض سه روز از دنیا خواهد رفت یا کشته خواهد شد. زورق نقل می‌کند که "پس از رفتن معلم مردد بودم به توصیه اش عمل کنم یا خیر؛ که فکر کردم چیزی از دست نخواهم داد اگر جانب احتیاط را رعایت کنم. اگر حرفش درست از آب دربیاید پیش بینی‌های لازم را کرده‌ام اما اگر نادرست باشد، چیزی از دست نداده‌ام. به خانهٔ خلیفه رفتم و تمام پس اندازم را گرفتم و آن‌ها را نزد یکی از آشناهایم به امانت گذاشتم.<ref>{{harvnb|Qarashi|2007|p=416}}</ref> سه روز بعد متوکل طی توطئه‌ای ترور شد. پسرش [[منتصر]] از جملهٔ توطئه گران بود."<ref>{{harvnb|Qarashi|2007|p=421}}</ref>


روایت مشابهی می‌گوید که هادی در زندان متوکل مرگ خلیفه را پیش‌بینی کرده‌است.<ref name="Madelung"/>
روایت مشابهی می‌گوید که هادی در زندان متوکل مرگ خلیفه را پیش‌بینی کرده‌است.<ref name="Madelung" />


== شخصیت و کرامات ==
== شخصیت و کرامات ==
علی بن محمد، موصوف به القاب زیادی بود که نقی (پاک) و هادی (هدایت‌کننده) از جمله مهمترین آن‌ها می‌باشند. با این حال عسکری (نظامی؛ به این دلیل که در سامرا که یک اردوگاه نظامی بود زندگی می‌کرد)، فقیه (حقوقدان)، علیم (دانا) و طیب (خوش خو و باسخاوت) از نامهای دیگر او به‌شمار می‌روند.<ref>{{harvnb|Qarashi|2007|p=17}}</ref> گفته می‌شود هادی در همه حال، حتی وقتی خود پولی در بساط نداشت، از بخشش به محتاجان دریغ نمی‌کرد. نقل شده‌است وقتی یک چادرنشین مقروض برای درخواست کمک برای ادای قرضش به او مراجعه کرده بود، هادی هیچ سرمایه‌ای در خانه نداشت، اما مرد را رد نکرد. هادی به مرد یادداشتی داد مبنی بر اینکه از هادی مبلغی طلب دارد، و به مرد توصیه کرد وقتی در جایی با عده‌ای جلسه دارد، بر آن‌ها وارد شده و به اصرار از هادی بخواهد تا طلبش (که سندش را در دست دارد) را پس دهد. مرد مقروض به توصیه امام عمل کرده، بر آن‌ها وارد شد و خواهان بازپرداخت طلبش شد. هادی در حضور جمع از او معذرت خواسته، عرض کرد قادر به بازپرداخت قرضش نمی‌باشد. چند نفر از افراد حکومتی که در جلسه حاضر بودند، این خبر را به گوش خلیفه رساندند. متوکل سی هزار درهم برای هادی فرستاد و هادی پول را مرد مقروض تحویل داد.<ref>{{harvnb|Qarashi|2007|pp=55–56}}</ref>
علی بن محمد، موصوف به القاب زیادی بود که نقی (پاک) و هادی (هدایت‌کننده) از جمله مهمترین آن‌ها می‌باشند. با این حال عسکری (نظامی؛ به این دلیل که در سامرا که یک اردوگاه نظامی بود زندگی می‌کرد)، فقیه (حقوقدان)، علیم (دانا) و طیب (خوش خو و باسخاوت) از نامهای دیگر او به‌شمار می‌روند.<ref>{{harvnb|Qarashi|2007|p=17}}</ref> گفته می‌شود هادی در همه حال، حتی وقتی خود پولی در بساط نداشت، از بخشش به محتاجان دریغ نمی‌کرد. نقل شده‌است وقتی یک چادرنشین مقروض برای درخواست کمک برای ادای قرضش به او مراجعه کرده بود، هادی هیچ سرمایه‌ای در خانه نداشت، اما مرد را رد نکرد. هادی به مرد یادداشتی داد مبنی بر اینکه از هادی مبلغی طلب دارد، و به مرد توصیه کرد وقتی در جایی با عده‌ای جلسه دارد، بر آن‌ها وارد شده و به اصرار از هادی بخواهد تا طلبش (که سندش را در دست دارد) را پس دهد. مرد مقروض به توصیه امام عمل کرده، بر آن‌ها وارد شد و خواهان بازپرداخت طلبش شد. هادی در حضور جمع از او معذرت خواسته، عرض کرد قادر به بازپرداخت قرضش نمی‌باشد. چند نفر از افراد حکومتی که در جلسه حاضر بودند، این خبر را به گوش خلیفه رساندند. متوکل سی هزار درهم برای هادی فرستاد و هادی پول را مرد مقروض تحویل داد.<ref>{{harvnb|Qarashi|2007|pp=55–56}}</ref>


بنا به روایات [[شیعیان دوازده امامی]]، کرامات زیادی به امام دهم نسبت داده شده؛<ref name="Iranica"/> که به نسبت از کرامات سایر ائمه بیشتر می‌باشد.<ref>{{پک|Algar|2001|ک=Imam Muhammad al-Jawad al-Taqi (a) and Imam 'Ali al-Hadi (a)|ص=1:05:30|زبان=en}}</ref> از جملهٔ این کرامات می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
بنا به روایات [[شیعیان دوازده امامی]]، کرامات زیادی به امام دهم نسبت داده شده؛<ref name="Iranica" /> که به نسبت از کرامات سایر ائمه بیشتر می‌باشد.<ref>{{پک|Algar|2001|ک=Imam Muhammad al-Jawad al-Taqi (a) and Imam 'Ali al-Hadi (a)|ص=1:05:30|زبان=en}}</ref> از جملهٔ این کرامات می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
* به زبان ایرانیان، اسلاوها، هندیان و [[نبطیان]] مسلط بود.
* به زبان ایرانیان، اسلاوها، هندیان و [[نبطیان]] مسلط بود.
* طوفان‌ها، مرگ و میرها و دیگر رخدادها را به درستی پیش‌گویی می‌کرد. پیش‌گویی مرگ متوکل، که در بالا آمد، از جمله این پیش گویی‌ها بود.<ref name="Iranica"/>
* طوفان‌ها، مرگ و میرها و دیگر رخدادها را به درستی پیش‌گویی می‌کرد. پیش‌گویی مرگ متوکل، که در بالا آمد، از جمله این پیش گویی‌ها بود.<ref name="Iranica" />
* در حضور متوکل، و برای اثبات این امر که شیرها به اولاد واقعی علی آسیبی نمی‌رسانند، زنی را که ادعا می‌کرد زینب، دختر علی، است، رسوا کرد. معجزه مشابهی به پدربزرگش، علی بن موسی الرضا نسبت داده شده‌است.<ref name="Donaldson"/><ref name="Iranica"/>
* در حضور متوکل، و برای اثبات این امر که شیرها به اولاد واقعی علی آسیبی نمی‌رسانند، زنی را که ادعا می‌کرد زینب، دختر علی، است، رسوا کرد. معجزه مشابهی به پدربزرگش، علی بن موسی الرضا نسبت داده شده‌است.<ref name="Donaldson" /><ref name="Iranica" />
* شیری را که بر یک فرش نقش بسته بود، زنده کرد و آن را واداشت تا یک شعبده باز هندی را که به دستور متوکل، سعی کرد با شعبده اش او را مسخره کند، ببلعد.<ref name="Iranica"/>
* شیری را که بر یک فرش نقش بسته بود، زنده کرد و آن را واداشت تا یک شعبده باز هندی را که به دستور متوکل، سعی کرد با شعبده اش او را مسخره کند، ببلعد.<ref name="Iranica" />
* مشتی ماسه و سنگ را برای یکی از پیروان فقیرش به طلا مبدل کرد.<ref name="Iranica"/>
* مشتی ماسه و سنگ را برای یکی از پیروان فقیرش به طلا مبدل کرد.<ref name="Iranica" />


معجزات فراوان هادی عده‌ای از مردم را واداشت تا بدعتهای برخی رافضیان، از جمله ابن حصاکه، که ادعا می‌کردند هادی در واقع خداست، و آن‌ها خودشان پیامبران مرسل او می‌باشند، را باور کنند. هادی این پیامبران خود خوانده را نفرین کرده، مردم را نصیحت می‌کرد تا افراطیون را طرد کرده یا حبس کرده، هر جا به آن‌ها برمی‌خورند سرهایشان را با سنگ بکوبند.<ref>{{harvnb|Qarashi|2007|p=473}}</ref>
معجزات فراوان هادی عده‌ای از مردم را واداشت تا بدعتهای برخی رافضیان، از جمله ابن حصاکه، که ادعا می‌کردند هادی در واقع خداست، و آن‌ها خودشان پیامبران مرسل او می‌باشند، را باور کنند. هادی این پیامبران خود خوانده را نفرین کرده، مردم را نصیحت می‌کرد تا افراطیون را طرد کرده یا حبس کرده، هر جا به آن‌ها برمی‌خورند سرهایشان را با سنگ بکوبند.<ref>{{harvnb|Qarashi|2007|p=473}}</ref>
خط ۱۱۴: خط ۱۱۳:
* هادی از جدش پیامبر روایت می‌کند که ''خدا را به خاطر نعمتی که به شما عطا کرده دوست داشته باشید و من را به خاطر محبتی که به خداوند دارید، و اهل بیتم را به خاطر دوستی من دوست داشته باشید''<ref>{{harvnb|Qarashi|2007|p=79}}</ref>
* هادی از جدش پیامبر روایت می‌کند که ''خدا را به خاطر نعمتی که به شما عطا کرده دوست داشته باشید و من را به خاطر محبتی که به خداوند دارید، و اهل بیتم را به خاطر دوستی من دوست داشته باشید''<ref>{{harvnb|Qarashi|2007|p=79}}</ref>
* ''برای خوش رفتاری شما این بس است که از آنچه در دیگران نفرت دارید، دوری کنید.''<ref name="Qarashi82">{{harvnb|Qarashi|2007|p=82}}</ref>
* ''برای خوش رفتاری شما این بس است که از آنچه در دیگران نفرت دارید، دوری کنید.''<ref name="Qarashi82">{{harvnb|Qarashi|2007|p=82}}</ref>
* ''کسی که به بخشش خدا مطمئن است، به راحتی به دیگران خواهد بخشید.''<ref name="Qarashi82"/>
* ''کسی که به بخشش خدا مطمئن است، به راحتی به دیگران خواهد بخشید.''<ref name="Qarashi82" />
* ''اگر یکی از شما با دست راستش می‌بخشد، اجازه ندهد دست چپش از آن مطلع شود؛ و اگر دعا می‌کنید بگذارید دعای پنهانی باشد.''<ref>{{harvnb|Qarashi|2007|p=161}}</ref>
* ''اگر یکی از شما با دست راستش می‌بخشد، اجازه ندهد دست چپش از آن مطلع شود؛ و اگر دعا می‌کنید بگذارید دعای پنهانی باشد.''<ref>{{harvnb|Qarashi|2007|p=161}}</ref>


خط ۱۲۰: خط ۱۱۹:
[[پرونده:Al Askari Mosque.jpg|300px|بندانگشتی|راست|آرامگاه]]
[[پرونده:Al Askari Mosque.jpg|300px|بندانگشتی|راست|آرامگاه]]


[[ویلفرد مادلونگ|مدلانگ]] از قول [[شیخ صدوق]] نقل می‌کند که هادی به دستور [[متوکل]]، یا [[ابوالعباس محمد معتمد|معتمد]] مسموم شد، گرچه هیچ‌یک از این دو در زمان مرگ او خلیفه نبودند.<ref name="Iranica"/> به نوشته [[محمد حسین طباطبایی|طباطبایی]]، اما، علی بن محمد به دستور [[ابوعبدالله محمد معتز|معتز]] که در آن زمان خلیفه بود مسموم شد. --- تاریخ مسمومیتش را را ۳ رجب سال ۲۵۴ قمری در سن ۴۱ سالگی و بعد از سی و سه سال امامت ذکر می‌کنند.<ref name="Tabatabai"/><ref name="EoI"/>
[[ویلفرد مادلونگ|مدلانگ]] از قول [[شیخ صدوق]] نقل می‌کند که هادی به دستور [[متوکل]]، یا [[ابوالعباس محمد معتمد|معتمد]] مسموم شد، گرچه هیچ‌یک از این دو در زمان مرگ او خلیفه نبودند.<ref name="Iranica" /> به نوشته [[محمد حسین طباطبایی|طباطبایی]]، اما، علی بن محمد به دستور [[ابوعبدالله محمد معتز|معتز]] که در آن زمان خلیفه بود مسموم شد. --- تاریخ مسمومیتش را را ۳ رجب سال ۲۵۴ قمری در سن ۴۱ سالگی و بعد از سی و سه سال امامت ذکر می‌کنند.<ref name="Tabatabai" /><ref name="EoI" />


معتز، برادرش ابو احمد موفق را برای هدایت نماز میت فرستاد، اما به دلیل شور و غوغای جمعیت زیادی که در عزاداری اش حضور به هم رسانده بودند، بدن امام به خانه‌اش برگردانده شده در حیاط آنجا به خاک سپرده شد.<ref name="Madelung"/><ref name="Donaldson"/>
معتز، برادرش ابو احمد موفق را برای هدایت نماز میت فرستاد، اما به دلیل شور و غوغای جمعیت زیادی که در عزاداری اش حضور به هم رسانده بودند، بدن امام به خانه‌اش برگردانده شده در حیاط آنجا به خاک سپرده شد.<ref name="Madelung" /><ref name="Donaldson" />


پسرش ابوجعفر، که برخی او را جانشین پدر می‌دانستند پیش از او از دنیا رفت. [[حسن بن علی (عسکری)|حسن]]، و [[جعفر کذاب|جعفر]] دو پسر دیگر امام بودند که از میان آن‌ها حسن عهده‌دار مقام امامت پس از پدر شد.<ref name="Donaldson"/><ref name="Iranica"/> بنا به اعتقاد شیعیان علی النقی، ضمن رد جانشینی فرزند بزرگش محمد، جانشینی حسن را حتی قبل از تولد او به شیعیان گوشزد کرده‌است.<ref>[http://lib.hadith.ac.ir/?page=showarticle&articleid=1317 کتابخانه الکترونیکی علوم حدیث<!-- عنوان تصحیح شده توسط ربات -->]</ref> شیعیان همچنین معتقدند بر جنازه وی پسرش حسن نماز گذارده‌است و در اعتقاد شیعه بر جنازه امام معصوم، تنها جانشین او نماز می‌گذارد.{{مدرک}} باب او [[محمد بن عثمان]] العمری بود که پدرش [[عثمان بن سعید]] وکیل و باب امامان هشتم و نهم بود.
پسرش ابوجعفر، که برخی او را جانشین پدر می‌دانستند پیش از او از دنیا رفت. [[حسن بن علی (عسکری)|حسن]]، و [[جعفر کذاب|جعفر]] دو پسر دیگر امام بودند که از میان آن‌ها حسن عهده‌دار مقام امامت پس از پدر شد.<ref name="Donaldson" /><ref name="Iranica" /> بنا به اعتقاد شیعیان علی النقی، ضمن رد جانشینی فرزند بزرگش محمد، جانشینی حسن را حتی قبل از تولد او به شیعیان گوشزد کرده‌است.<ref>[http://lib.hadith.ac.ir/?page=showarticle&articleid=1317 کتابخانه الکترونیکی علوم حدیث<!-- عنوان تصحیح شده توسط ربات -->]</ref> شیعیان همچنین معتقدند بر جنازه وی پسرش حسن نماز گذارده‌است و در اعتقاد شیعه بر جنازه امام معصوم، تنها جانشین او نماز می‌گذارد.{{مدرک}} باب او [[محمد بن عثمان]] العمری بود که پدرش [[عثمان بن سعید]] وکیل و باب امامان هشتم و نهم بود.
[[پرونده:Al-Askari Mosque 2006.jpg|بندانگشتی|250px|حرم علی نقی و حسن عسگری پس از انفجار و تخریب]]
[[پرونده:Al-Askari Mosque 2006.jpg|بندانگشتی|250px|حرم علی نقی و حسن عسگری پس از انفجار و تخریب]]
[[شیعه اثنی عشری]] پسر او حسن را به امامت به رسمیت شناخت. گرچه گروهی دیگر معتقد بودند پسرش محمد که پیش از او درگذشته بود امام پنهان است. احتمالاً [[محمد بن نصیر نمیری]] که به علی النقی نسبت ربوبیت داد و مدعی شد باب و پیامبر او ست به این گروه مرتبط بوده‌است. او بنیانگذار فرقه‌ای از [[غُلات|غلات شیعه]] به نام [[علویان سوریه|نصیریه]] شمرده می‌شود.<ref name="EoI"/>
[[شیعه اثنی عشری]] پسر او حسن را به امامت به رسمیت شناخت. گرچه گروهی دیگر معتقد بودند پسرش محمد که پیش از او درگذشته بود امام پنهان است. احتمالاً [[محمد بن نصیر نمیری]] که به علی النقی نسبت ربوبیت داد و مدعی شد باب و پیامبر او ست به این گروه مرتبط بوده‌است. او بنیانگذار فرقه‌ای از [[غُلات|غلات شیعه]] به نام [[علویان سوریه|نصیریه]] شمرده می‌شود.<ref name="EoI" />


مقبره هادی که بعدها پسرش حسن عسکری هم در کنارش به خاک سپرده شده از مکان‌های زیارتی مهم شیعیان در سامرای عراق می‌باشد. در ۳ اسفند ۱۳۸۴، یک [[بمب‌گذاری در حرم عسکریین|بمبگذاری]] در [[حرم عسکریین]]، به مقبره هادی و پسرش [[حسن عسکری]] آسیب فروانی وارد کرد،<ref>{{cite book|last1=Adamec|first1=Ludwig W.|title=Historical Dictionaries of Religions, Philosophies, and Movements|date=2010|publisher=Scarecrow Press|isbn=978-0-8108-7172-4|page=277}}</ref><ref>[http://news.bbc.co.uk/2/hi/middle_east/4738472.stm BBC NEWS | Middle East | Iraqi blast damages Shia shrine<!-- عنوان تصحیح شده توسط ربات -->]</ref> حمله دیگری نیز در ۲۳ خرداد ۱۳۸۶ انجام شد که منجر به تخریب دو مناره حرم شد.<ref>[http://news.bbc.co.uk/2/hi/middle_east/6747419.stm BBC NEWS | Middle East | Blast hits key Iraq Shia shrine<!-- عنوان تصحیح شده توسط ربات -->]</ref><ref>{{cite news|title=Blast hits key Iraq Shia shrine|url=http://news.bbc.co.uk/2/hi/middle_east/6747419.stm|accessdate=2015|agency=BBC}}</ref><ref>{{cite news|title=Iraqi blast damages Shia shrine|url=http://news.bbc.co.uk/2/hi/middle_east/4738472.stm|accessdate=2015|agency=BBC}}</ref> منابع رسمی عراق القاعده را مسئول این حمله معرفی کردند.<ref>Graham Bowley (13 June 2007). "Minarets on Shiite Shrine in Iraq Destroyed in Attack". New York Times.</ref>
مقبره هادی که بعدها پسرش حسن عسکری هم در کنارش به خاک سپرده شده از مکان‌های زیارتی مهم شیعیان در سامرای عراق می‌باشد. در ۳ اسفند ۱۳۸۴، یک [[بمب‌گذاری در حرم عسکریین|بمبگذاری]] در [[حرم عسکریین]]، به مقبره هادی و پسرش [[حسن عسکری]] آسیب فروانی وارد کرد،<ref>{{cite book|last1=Adamec|first1=Ludwig W.|title=Historical Dictionaries of Religions, Philosophies, and Movements|date=2010|publisher=Scarecrow Press|isbn=978-0-8108-7172-4|page=277}}</ref><ref>[http://news.bbc.co.uk/2/hi/middle_east/4738472.stm BBC NEWS | Middle East | Iraqi blast damages Shia shrine<!-- عنوان تصحیح شده توسط ربات -->]</ref> حمله دیگری نیز در ۲۳ خرداد ۱۳۸۶ انجام شد که منجر به تخریب دو مناره حرم شد.<ref>[http://news.bbc.co.uk/2/hi/middle_east/6747419.stm BBC NEWS | Middle East | Blast hits key Iraq Shia shrine<!-- عنوان تصحیح شده توسط ربات -->]</ref><ref>{{cite news|title=Blast hits key Iraq Shia shrine|url=http://news.bbc.co.uk/2/hi/middle_east/6747419.stm|accessdate=2015|agency=BBC}}</ref><ref>{{cite news|title=Iraqi blast damages Shia shrine|url=http://news.bbc.co.uk/2/hi/middle_east/4738472.stm|accessdate=2015|agency=BBC}}</ref> منابع رسمی عراق القاعده را مسئول این حمله معرفی کردند.<ref>Graham Bowley (13 June 2007). "Minarets on Shiite Shrine in Iraq Destroyed in Attack". New York Times.</ref>

نسخهٔ ‏۹ دسامبر ۲۰۱۸، ساعت ۱۶:۱۴

علی الهادی
حرم هادَویه پیش از تخریب
عنوان(ها)هادی، نقی، مرتضی، فقیه، امین، طیب، نجیب، عالم، متقی، عسکری ناصح
اطلاعات شخصی
زاده۱۵ ذی‌الحجه سال ۲۱۲ هجری قمری
یکی از محله‌های نزدیک مدینه به نام صریا (که روستایی بوده که توسط موسی کاظم بنا شده)[۱]
درگذشته۳ رجب سال ۲۵۴ هجری قمری
محل دفنمرقد علی الهادی و حسن عسکری، سامرا
همسرحدیثه یا سوسن
فرزندانحسن (جانشین)، جعفر، حسین، محمد، عایشه
والدین

علی بن محمد بن علی (زادهٔ ۱۵ذی‌الحجه ۲۱۲ هجری در صریا مدینه – درگذشت ۳رجب ۲۵۴ قمری) معروف به علیّ النقی و هادی امام دهم امام شیعیان بعد از پدرش جواد و قبل از حسن عسکری می‌باشد.[۲] او تا سن سی سالگی در مدینه مشغول تدریس بود تا اینکه متوکل عباسی او را به بغداد فراخواند. در بغداد با ۶ خلیفه عباسی همدوره بود و بوسیله آنان و جانشینانِ خلیفه مدام تحت فشار بود تا اینکه عاقبت، به تحریک معتز عباسی در سال ۲۵۴ هجری (۸۶۸ میلادی) مسموم شده و در سامرا، جایی که بعداً فرزندش حسن عسکری هم دفن شد، به خاک سپرده شد.[۲][۳][۴][۵] زندگی او مصادف با ضعف عباسیان[۶] بود. از او رساله‌ای در جبر و اختیار و چند زیارت نقل شده‌است. منابع شیعی و سنی[۷][۸] کرامات بسیاری را به او نسبت می‌دهند.

تولد و القاب

علی‌النقی بنا به گزارش کلینی، شیخ مفید، شیخ طوسی و ابن اثیر، در نیمه ذی‌الحجه سال ۲۱۲ هجری[۹] (۸۲۸ میلادی) در روستایی به نام صریا در نزدیکی مدینه به دنیا آمد.[۱۰] پدرش امام نهم شیعیان، محمد تقی بود. مادرش ام‌الولد بود که سمانه[۱۱] یا سوسن خوانده می‌شد که اصالت مغربی داشت و به سیده ام‌الفضل مشهور بود.[۱۲] البته نام مادرش مدنب، حدیث و غزال هم ذکر شده‌است.[۱۳] برخی منابع مادرش را ام فضل دختر مأمون دانسته‌اند[نیازمند منبع] به اعتقاد برخی روایت اخیر محتملتر است چون بنا به برخی تواریخ ازدواج محمد بن علی و ام‌الفضل در ۲۱۵ هجری رخ داد.[۱۴] اما به احتمال بین ام فضل دختر مأمون و سمانیه مغربیه که مشهور به ام فضل بوده اشتباهی رخ داده‌است چون در منابع آمده‌است که محمد بن علی از ام فضل صاحب فرزندی نشد.[۱۵]

نقی و هادی مهمترین القاب امام دهم می‌باشد. پدرش کنیهٔ ابوالحسن را به احترام کنیهٔ پدربزرگ (علی بن موسی الرضا) و پدرِ پدربزرگش (موسی کاظم) به او اعطا کرد؛ و برای اینکه این سه ابوالحسن با هم اشتباه نشوند مورخان معمولاً موسی کاظم را ابوالحسن اول، رضا را ابوالحسن ثانی و هادی را ابوالحسن ثالث می‌نامند.[۱۰][۱۶][۱۷] همچنین شیعیان هادی را با فرزندش حسن عسکری، «امامین عسکریین» می‌خوانند، زیرا در شهر نظامی سامراء (عسکر)، زیر نظر خلفای عباسی بودند.[۱۸] در زمان تولد وی معتز، سیزدهمین خلیفه عباسی، بر اریکه قدرت بود.[۱۹]

امامت

در مدینه

بر مبنای اعتقاد شیعه، هادی بعد از مرگ پدرش در سال ۸۳۵ همچون او در سن شش،[۲۰] هفت یا هشت سالگی عهده‌دار امامت شیعیان شد. از آنجا که شیعیان مشکل بلوغ در امام را در مورد پدرش جواد تجربه کرده بودند، در زمینهٔ امامت هادی تردید خاصی برای بزرگان شیعه به وجود نیامد. به نوشته شیخ مفید و همچنین نوبختی همهٔ پیروان جواد به استثنای افراد معدودی، به امامت هادی گردن نهادند. آن عده معدود که از قبول امامت سرباز زدند، برای مدت کوتاهی به امامت موسی بن محمد (م ۲۹۶) معروف به موسی مبرقع مدفون در قم[۲۱] معتقد گردیدند، ولی پس از مدّتی از امامت وی روی برتافته و امامت هادی را پذیرفتند.[۱۰][۲۲][۲۳] سعد بن عبد اللّه بازگشت این افراد به هادی را معلول آن می‌داند که خود موسی مبرقع از آنان بیزاری جست و آنان را از خود راند.[۲۰] از نظر طبرسی و ابن شهر آشوب، همین اجماع شیعیان به امامت هادی دلیل محکم و غیرقابل تردیدی است به صحّت امامت آن وی.[۱۹][۲۴][۲۵][۲۶]

به نوشتهٔ مورخان، بعد از مسمومیت پدر هادی به تحریک معتصم، معتصم به عمر بن فرج، حاکم مدینه، دستور داد تا برای هادی معلمی از میان علمای مخالف اهل بیت انتخاب کند تا او را از اعتقادات شیعی بازداشته، و مانع از ملاقات شیعیان با او شود. الجنیدی که برای این مأموریت انتخاب شده بود، اما اغلب روایت می‌کرد که هادی چنان هوشی و ذکاوتی از خود نشان می‌داد و چنان دید عمیقی از ادبیات عرب و ظاهر و باطن قرآن از خود نشان می‌داد که از یک پسر بچه بعید به نظر می‌رسید، مگر اینکه ارتباطی با سرچشمه علم ماورایی داشته باشد. گفته می‌شود که الجنیدی در نتیجه دشمنی اش را با اهل بیت کنار گذاشته‌است.[۲۷]

در دوران باقی‌مانده امامت هادی که مصادف با هشت سال باقی‌مانده از حکومت منصور عباسی و پنج سال خلافت واثق بود، هادی در مدینه زندگی آرامی داشت و خود را با آموزش عدهٔ کثیری از شاگردانی که اغلب از عراق، ایران و مصر به حضورش می‌آمدند مشغول می‌کرد. بعدها اما متوکل عباسی به هادیِ جوان مشکوک شد و تصمیم گرفت او را از نزدیک تحت نظر بگیرد.[۲۸]

در سامرا

پس از اینکه متوکل عباسی به خلافت رسید، حاکم مدینه، عبدالله بن محمد بن داود هاشمی، نامه‌ای به او نوشته هشدار داد که هادی پولهایی از شیعیان دریافت کرده که بوسیله آن‌ها می‌تواند اسلحه بخرد و در شورش علیه خلیفه استفاده کند.[۲۹][۳۰][۳۱] هادی وقتی از این نامه مطلع شد، در دفاع از خودش نامه‌ای برای متوکل فرستاد و ضمن رد اتهامات، متقابلاً از حاکم مدینه شکایت کرد.[۱۰][۳۲] متوکل در پاسخ حاکم مدینه را از مقامش عزل کرده، هادی را از بالاترین احترام و اعتماد خود مطمئن کرد؛ با این حال از او خواست با خانواده و خدمه به سامرا نقل مکان کند.[۲۹] متوکل یحیی بن هرثمه را به مدینه فرستاد تا هم دربارهٔ اتهامات وارده به هادی تحقیق کند و هم مأمور انتقال وی به سامرا شود. در مدینه، یحیی خانه علی النقی را بازجویی کرد اما چیزی جز نسخه‌هایی از قرآن و کتب مذهبی دیگر کشف نکرد. گفته می‌شود که پس از نزدیک شدن هادی به بغداد، جمعیت زیادی به استقبالش آمدند. فرماندار شهر، اسحاق بن ابراهیم طاهری شخصاً به ملاقات او آمده تا پاسی از شب نزدش ماند. در سامرا اما خلیفه فوراً او را به حضور نپذیرفت ولی خانه خزیمه بن حازم[۳۳] برای اقامتش تعیین کرد.[۱۰][۳۴][۱۷][۲۸][۳۵]

علی بن محمد بقیه عمرش را در سامرا زیر نظر بود با این حال احترام خلیفه را جلب کرده بود و آزاری به او نرسید. از وی نقل شده که داوطلبانه به سامرا آورده نشده بود اما از آنجا که آب و هوای شهر را می‌پسندید، فقط به خلاف میل خود آنجا را ترک خواهد کرد.[۲۹] طبرسی متوکل سخت در تلاش بود تا شخصیت علی النقی را پیش مردم خرد کند.[۳۶] علی بن محمد به خاطر تقوا و فروتنی اش مورد احترام بسیاری بود. او در سامرا آزادانه به تعلیم شاگردانش می‌پرداخت یا از آن‌ها خمس دریافت می‌داشت.[۱۰] نسب العسکری او به دلیل منطقه عسکر سامرا ست.[۱۴]

از برجسته‌ترین اصحاب و شاگردان علی بن محمد می‌توان موارد زیر را نام برد:

  1. عبدالعظیم حسنی
  2. حسن بن راشد
  3. عثمان بن سعید عمری

خانواده

اجداد

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
جعفر صادق
 
 
 
 
 
 
 
موسی کاظم
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
حمیده البربریه
 
 
 
 
 
 
 
علی رضا
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
ام‌البنین نجمه
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
محمدجواد (تقی)
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
سبیکه خیزران
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
علی هادی
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
سیده سمانه مغربیه
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 

همسران و فرزندان

  1. سوسن
    1. جعفر کذاب (۲۲۶ — ۲۷۱)
    2. سید محمد (۲۲۸ — ۲۵۲)
    3. حسن عسکری (۸ ربیع‌الثانی ۲۳۲ — ۸ ربیع‌الاول ۲۶۰)
    4. حسین
    5. عایشه (علیه)
    6. دلاله (مورد اختلاف)

مباحثات

به نوشته حامد الگار سخت‌گیری‌های متوکل عباسی[۲۹][۳۷] باعث تقیه کامل و انزوای هادی شد،[۳۸] با این حال مباحثاتی در موضوعات مختلف از او باقی مانده‌است. همچنین رساله‌ای در موضوع اختیار و چند متن و اظهار کوتاه (حدیث) به او نسبت داده می‌شود که توسط ابن شعبه حرانی جمع‌آوری شده‌اند.[۲۹] زیارات جامعه کبیره و غدیریه نیز منسوب به اوست.[۱۰][۳۹][۴۰][۴۱] موارد زیر نمونه‌هایی از مباحثات علی بن محمد با افراد مختلف می‌باشد:

با هاشمیان

گفته می‌شود که هادی در جلسه‌ای با حضور بزرگان بنی هاشم نشسته بود که عالمی بر آن‌ها وارد شد. هادی بلند شده عالم را در کنار خود نشانده احترام زیادی به او نشان داد. هاشمیان اعتراض کرده ایراد کردند چرا هادی آن مرد را به آنها، که بزرگان بنی هاشم می‌باشند، ترجیح داده‌است. هادی به آن‌ها هشدار داد: به هوش باشید از آن دسته مردم نباشید که این آیه در حق آن‌ها نازل شده‌است: آیا داستان کسانی را که بهره‌ای از کتاب [آسمانی] یافته‌اند ندانسته‌ای که چون به سوی کتاب خدا فرا خوانده می‌شوند تا میانشان حکم کند، آنگه گروهی از آنان به حال اعراض، روی برمی‌تابند؟.(قرآن ۳:۲۳) سپس از آن‌ها پرسید آیا کتاب خدا را به عنوان داور قبول دارند. وقتی هاشمیان پاسخ مثبت دادند، هادی ادامه داد: "آیا خداوند نفرموده‌است: ای کسانی که ایمان آورده‌اید، چون به شما گفته شود: «در مجالس جای باز کنید»، پس جای باز کنید تا خدا برای شما گشایش حاصل کند، و چون گفته شود: «برخیزید»، پس برخیزید. خدا [رتبه] کسانی از شما را که گرویده و کسانی را که دانشمندند [بر حسب] درجات بلند گرداند، و خدا به آنچه می‌کنید آگاه است."(قرآن ۵۸:۱۱)خداوند همان‌طور که یک مؤمن را به یک غیر مؤمن ترجیح داده‌است، مؤمن دانشمند را از مؤمن غیر دانشمند برتر دانسته‌است. خداوند فرموده‌است مؤمن و دانشمند به مراتب از غیر مؤمن و غیر دانشمند برترند ولی نفرموده‌است که کسانی که نسب خانوادگی برتری دارند از بقیه برترند. مگر خداوند نفرموده‌است آیا کسانی که می‌دانند و کسانی که نمی‌دانند یکسانند؟" (قرآن ۳۹:۹) پس چگونه با وجودی که خداوند او (عالم) را احترام کرده احترام مرا به او نمی‌پسندید؟[۴۲]

با ابن سکیت

گفته می‌شود روزی متوکل جلسه‌ای با حضور علمای دین و فقها در قصرش ترتیب داده بود که در آن از ابن سکیت خواست هادی را با سوالاتش به چالش بکشد. یکی از سوالاتی که فکر نمی‌شد هادی پاسخی برایش پیدا کند، مورد زیر است: ابن سکیت پرسید چرا خداوند موسی را با عصا و ید بیضا نزد مردم فرستاد، عیسی را با شفای نابینا و جذامی و زنده کردن مرده به سوی مردم راهی کرد، اما محمد را با قرآن و شمشیر به رسالت فرستاد؟ هادی پاسخ داد: خداوند موسی را زمانی با عصا و ید بیضا به سوی مردم فرستاد که سحر و جادو در میان مردم رواج داشت. پس موسی با معجزاتش چشمانشان را خیره کرده و سحر آن‌ها را به مقابله طلبیده، شکست داد. خداوند عیسی را با شفای نابینا و جذامی و زنده کردن مرده در زمانه‌ای به سوی مردم فرستاد که علم طب غلبه داشت، تا عیسی بتواند با معجزاتش طب آن‌ها را به مقابله طلبیده به شکست بکشاند؛ و محمد در زمانه‌ای با قرآن و شمشیر به سوی مردم فرستاده شد که شعر و شمشیر در میان مردم رواج داشت تا محمد با قرآن، شعرشان و با شمشیرش، شمشیرشان را به شکست و تسلیم وادارد.[۴۳]

با یحیی بن اکثم

یحیی بن اکثم عالم دیگری بود که بوسیله متوکل دعوت شده بود تا هادی را امتحان کند. گفته می‌شود که وقتی هادی به همه سوالات یحیی پاسخ داد، یحیی به متوکل رو کرده اظهار داشت که بعد از سؤال‌های من دیگر هیچ سؤالی از این مرد نپرس که آشکار شدن دانش او باعث تقویت هر چه بیشتر رافضی‌ها (شیعیان) در بین مردم خواهد شد. یکی از سوالات یحیی و پاسخ هادی به شرح زیر می‌باشد.[۴۴] یحیی پرسید «چرا علی (امام اول شیعیان) در جنگ صفین همه افراد دشمن را، چه آن‌ها که فرار می‌کردند و چه کسانی که حمله می‌کردند، می‌کشت اما در جنگ جمل دستور داد هر که در خانه‌اش پناه بگیرد در امان خواهد بود. اگر تصمیم اول درست بود پس تصمیم دوم غلط خواهد بود…» هادی پاسخ داد در جنگ جمل سران لشکر مقابل کشته شده بودند و افراد لشکرِ مقابل رهبری نداشتند تا به او مراجعه کنند، اما در جنگ صفین افراد مقابلِ علی به لشکر مجهزی تعلق داشتند با رهبری که آن‌ها را به انواع تجهیزات مجهز کرده، زخمهایشان را مداوا کرده با هدایا و دستمزد فراوان دوباره آن‌ها را به میدان جنگ می‌فرستاد…[۴۴]

خداشناسی

ممکن یا غیرممکن بودن مشاهده خداوند از مباحثات رایج دوران هادی بود که امام رای به عدم امکان مشاهده خداوند می‌داد. به عقیدهٔ او مشاهده اتفاق نمی‌افتد مگر اینکه هوایی (فضایی) بین مشاهده گر و مشاهده شونده وجود داشته باشد تا بینش از طریق آن سیر کند. به عبارتی اگر هوا یا نوری بین مشاهده گر و مشاهده شونده موجود نباشد، بینشی در کار نخواهد بود. وقتی مشاهده گر و مشاهده شونده در موقعیت برابری از لحاظ علت بینش قرار داشته باشند، بینش اتفاق می‌افتد؛ و اما مقایسه خداوند با بشر، نوعی تشبیهِ خداوند به بشر است.[۴۵]

هادی همچنین با کسانی که برای خداوند بدن مادی تصور می‌کنند مخالفت کرده اظهار می‌دارد؛ کسی که چنین اعتقادی داشته باشد از ما نیست. هادی استدلال می‌کند که ماده یا بدن، مخلوق خداوند است، و خداوند به آن سر و شکل داده‌است.[۴۶] تصور و تجسم خداوند در یک بدن مادی به معنی نیازمندی خداوند و محدود کردن او در بدن و شکل است، که یک نوع مساوی دانستن خداوند از لحاظ نیاز به بدن، با بشر است.[۴۶] هادی همچنین توصیف وجود خداوند را غیرممکن دانسته ایراد می‌دارد که خداوند آنقدر بزرگ است که در مخیله بشر نمی‌گنجد؛ و اینکه خداوند، خودش فقط می‌تواند خود را توصیف کند. هادی همچنین از این بحث استفاده کرده تا نتیجه بگیرد که پیامبران و ائمه معصوم هم قابل وصف نیستند به این دلیل که در نتیجه اطاعت و بندگی خداوند به اندازه‌ای به خداوند نزدیک شده‌اند که از دایره تصور انسان خارج شده‌اند.[۴۷]

وکلا و اختیارات آنان

عصر آخرین پیشوایان شیعی عموماً همراه با اختناق شدید از سوی خلفای عباسی بود. در عین حال در همین دوران، شیعه در سرتاسر بلاد اسلامی گسترده شده بود. رشد جمعیتی شیعه در این ازمنه از آثار ضد شیعی که از این دوره به جا مانده و همچنین از اقدامات سیاسی و نظامی حکام به منظور جلوگیری از گسترش روزافزون آن‌ها به خوبی روشن است. وکلای آنان نوعاً به وسیله نامه و توسط افراد مطمئن با پیشوایان شیعی در ارتباط بودند.[۴۸]

  • علی بن جعفر یکی از وکلای هادی و اهل همینیا از قرای بغداد بود. دربارهٔ وی گزارشهایی به متوکل رسیده بود که به دنبال آن او را بازداشت و زندانی کرد. وی پس از گذراندن دورهٔ طولانی زندان، به دستور امام هادی رهسپار مکه گشت و تا آخر عمر در آنجا ماندگار شد.[۴۹] هادی در صدد تأیید موقعیت وی در برابر یکی از رؤسای غلات - به نام فارس بن حاتم قزوینی - نامه‌هایی در پاسخ برخی از اصحاب نوشته‌اند؛ این نامه‌ها در سال ۲۴۰ نوشته شده‌است.[۵۰]
  • ابراهیم بن محمّد همدانی یکی دیگر از وکلای اوست که بنا به روایت کشی چهل بار به زیارت حج مشرف شده‌است.[۵۱]
  • حسین بن عبدربّه یا - بنا به گزارش برخی دیگر - فرزند او علی[۵۲] از وکلای هادی بوده که پس از وی ابوعلی بن راشد از طرف آن هادی به عنوان جانشین او تعیین و اعلام شد.

شیعیان هادی

اکثریتِ شیعیان علی النقی از اهالی کوفه بودند.

در ایران

در زمان هادی قم مهمترین مرکز تجمّع شیعیان ایران بود و روابط محکمی میان شیعیان این شهر و پیشوایان شیعی برقرار بود. دو شهر آبه یا آوه و کاشان نیز تحت تأثیر تعلیمات شیعی قرار داشته و از گرایشی از نوع بینش اهل قم برخوردار بودند. در منابع از محمد بن علی کاشانی نام برده شده که در باب توحید از امام هادی سؤالی کرده‌است.[۵۳][۵۴] قمی‌ها روابط مالی نیز با هادی داشته‌اند. در این زمینه از محمد بن داود قمی و محمد الطلحی یاد شده‌است که از قم و بلاد تابع آن، اموال و اخبار دربارهٔ وضعیت آن سامان به امام می‌رسانیده‌اند.

روایت اقدام متوکل برای تحقیر علی النقی و مرگ متوکل

گفته می‌شود متوکل در مواجهه با هادی مبادی آداب بود و گاهی قضاوتش را به قضاوت فقهای دیگر ترجیح می‌داد با این حال نمی‌توانست دست از آزار او بردارد، و حتی سعی کرد او را از بین ببرد.[۳۲][۳۴] متوکل بر موقعیت و احترام هادی در بین مردم رشک می‌ورزید و سعی داشت او را در نظر مردم پایین بیاورد. وزیر متوکل نصیحتش کرد تا از اینکار صرف نظر کند، چون مردم او را به برای اینکار سرزنش خواهند کرد. متوکل، اما، توجهی به نظر وزیر نکرد.[۵۵] برای تحقیر هادی، دستور داد هادی به همراه دیگر هاشمیان و متنفذان حکومتی (به این دلیل که مشخص نشود مقصود متوکل شخص هادی بوده‌است) از اسب پیاده شده در رکاب خلیفه و فتح بن خاقان، که سوار بر اسب بودند، حرکت کنند. زورق، پرده دار متوکل، نقل می‌کند که وقتی چشمش به هادی افتاد که زیر آفتاب سوزان تابستان از خستگی راه نفس می‌زد و عرق می‌ریخت، به او نزدیک شده تا به او دلداری دهد. زورق گفت: "منظور پسر عمویتان (متوکل) شخص شما نبوده و ایشان قصد ندارد به شما آزار برساند…" هادی نگاهی به زورق انداخته، از او خواست ادامه ندهد. بعد این آیه قرآن را قرائت کرد که: سه روز در خانه‌هایتان بهره برید [تا عذاب فرا رسد]. این وعده‌ای بی‌دروغ است(قرآن ۱۱:۶۵) وعدهٔ عذاب در این آیه به آیه قبل (۱۱:۶۴) برمی‌گردد که خطاب به مردم ستم پیشه نازل شده‌است. زورق اینطور ادامه می‌دهد که او معلم شیعه‌ای داشت که از دوستان نزدیکش بود. به محض رسیدن به خانه به دنبالش فرستاد. وقتی معلم آمد، زورق آنچه از هادی شنیده بود با او در میان گذاشت. معلم رنگ باخته از زورق خواست تا هر آنچه نزد خلیفه دارد از او طلب کرده جایی پس‌انداز کند، چون متوکل در عرض سه روز از دنیا خواهد رفت یا کشته خواهد شد. زورق نقل می‌کند که "پس از رفتن معلم مردد بودم به توصیه اش عمل کنم یا خیر؛ که فکر کردم چیزی از دست نخواهم داد اگر جانب احتیاط را رعایت کنم. اگر حرفش درست از آب دربیاید پیش بینی‌های لازم را کرده‌ام اما اگر نادرست باشد، چیزی از دست نداده‌ام. به خانهٔ خلیفه رفتم و تمام پس اندازم را گرفتم و آن‌ها را نزد یکی از آشناهایم به امانت گذاشتم.[۵۶] سه روز بعد متوکل طی توطئه‌ای ترور شد. پسرش منتصر از جملهٔ توطئه گران بود."[۵۷]

روایت مشابهی می‌گوید که هادی در زندان متوکل مرگ خلیفه را پیش‌بینی کرده‌است.[۱۰]

شخصیت و کرامات

علی بن محمد، موصوف به القاب زیادی بود که نقی (پاک) و هادی (هدایت‌کننده) از جمله مهمترین آن‌ها می‌باشند. با این حال عسکری (نظامی؛ به این دلیل که در سامرا که یک اردوگاه نظامی بود زندگی می‌کرد)، فقیه (حقوقدان)، علیم (دانا) و طیب (خوش خو و باسخاوت) از نامهای دیگر او به‌شمار می‌روند.[۵۸] گفته می‌شود هادی در همه حال، حتی وقتی خود پولی در بساط نداشت، از بخشش به محتاجان دریغ نمی‌کرد. نقل شده‌است وقتی یک چادرنشین مقروض برای درخواست کمک برای ادای قرضش به او مراجعه کرده بود، هادی هیچ سرمایه‌ای در خانه نداشت، اما مرد را رد نکرد. هادی به مرد یادداشتی داد مبنی بر اینکه از هادی مبلغی طلب دارد، و به مرد توصیه کرد وقتی در جایی با عده‌ای جلسه دارد، بر آن‌ها وارد شده و به اصرار از هادی بخواهد تا طلبش (که سندش را در دست دارد) را پس دهد. مرد مقروض به توصیه امام عمل کرده، بر آن‌ها وارد شد و خواهان بازپرداخت طلبش شد. هادی در حضور جمع از او معذرت خواسته، عرض کرد قادر به بازپرداخت قرضش نمی‌باشد. چند نفر از افراد حکومتی که در جلسه حاضر بودند، این خبر را به گوش خلیفه رساندند. متوکل سی هزار درهم برای هادی فرستاد و هادی پول را مرد مقروض تحویل داد.[۵۹]

بنا به روایات شیعیان دوازده امامی، کرامات زیادی به امام دهم نسبت داده شده؛[۲۹] که به نسبت از کرامات سایر ائمه بیشتر می‌باشد.[۶۰] از جملهٔ این کرامات می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

  • به زبان ایرانیان، اسلاوها، هندیان و نبطیان مسلط بود.
  • طوفان‌ها، مرگ و میرها و دیگر رخدادها را به درستی پیش‌گویی می‌کرد. پیش‌گویی مرگ متوکل، که در بالا آمد، از جمله این پیش گویی‌ها بود.[۲۹]
  • در حضور متوکل، و برای اثبات این امر که شیرها به اولاد واقعی علی آسیبی نمی‌رسانند، زنی را که ادعا می‌کرد زینب، دختر علی، است، رسوا کرد. معجزه مشابهی به پدربزرگش، علی بن موسی الرضا نسبت داده شده‌است.[۲۸][۲۹]
  • شیری را که بر یک فرش نقش بسته بود، زنده کرد و آن را واداشت تا یک شعبده باز هندی را که به دستور متوکل، سعی کرد با شعبده اش او را مسخره کند، ببلعد.[۲۹]
  • مشتی ماسه و سنگ را برای یکی از پیروان فقیرش به طلا مبدل کرد.[۲۹]

معجزات فراوان هادی عده‌ای از مردم را واداشت تا بدعتهای برخی رافضیان، از جمله ابن حصاکه، که ادعا می‌کردند هادی در واقع خداست، و آن‌ها خودشان پیامبران مرسل او می‌باشند، را باور کنند. هادی این پیامبران خود خوانده را نفرین کرده، مردم را نصیحت می‌کرد تا افراطیون را طرد کرده یا حبس کرده، هر جا به آن‌ها برمی‌خورند سرهایشان را با سنگ بکوبند.[۶۱]

سخنان برگزیده

  • ایمان چیزی است که قلب به آن گواهی می‌دهد و عمل آن را ثابت می‌کند، اما اسلام چیزی است که زبان به آن گواهی می‌دهد و ازدواج با آن حلال می‌شود.[۶۲]
  • هادی از جدش پیامبر روایت می‌کند که خدا را به خاطر نعمتی که به شما عطا کرده دوست داشته باشید و من را به خاطر محبتی که به خداوند دارید، و اهل بیتم را به خاطر دوستی من دوست داشته باشید[۶۳]
  • برای خوش رفتاری شما این بس است که از آنچه در دیگران نفرت دارید، دوری کنید.[۶۴]
  • کسی که به بخشش خدا مطمئن است، به راحتی به دیگران خواهد بخشید.[۶۴]
  • اگر یکی از شما با دست راستش می‌بخشد، اجازه ندهد دست چپش از آن مطلع شود؛ و اگر دعا می‌کنید بگذارید دعای پنهانی باشد.[۶۵]

مرگ

آرامگاه

مدلانگ از قول شیخ صدوق نقل می‌کند که هادی به دستور متوکل، یا معتمد مسموم شد، گرچه هیچ‌یک از این دو در زمان مرگ او خلیفه نبودند.[۲۹] به نوشته طباطبایی، اما، علی بن محمد به دستور معتز که در آن زمان خلیفه بود مسموم شد. --- تاریخ مسمومیتش را را ۳ رجب سال ۲۵۴ قمری در سن ۴۱ سالگی و بعد از سی و سه سال امامت ذکر می‌کنند.[۳۲][۱۴]

معتز، برادرش ابو احمد موفق را برای هدایت نماز میت فرستاد، اما به دلیل شور و غوغای جمعیت زیادی که در عزاداری اش حضور به هم رسانده بودند، بدن امام به خانه‌اش برگردانده شده در حیاط آنجا به خاک سپرده شد.[۱۰][۲۸]

پسرش ابوجعفر، که برخی او را جانشین پدر می‌دانستند پیش از او از دنیا رفت. حسن، و جعفر دو پسر دیگر امام بودند که از میان آن‌ها حسن عهده‌دار مقام امامت پس از پدر شد.[۲۸][۲۹] بنا به اعتقاد شیعیان علی النقی، ضمن رد جانشینی فرزند بزرگش محمد، جانشینی حسن را حتی قبل از تولد او به شیعیان گوشزد کرده‌است.[۶۶] شیعیان همچنین معتقدند بر جنازه وی پسرش حسن نماز گذارده‌است و در اعتقاد شیعه بر جنازه امام معصوم، تنها جانشین او نماز می‌گذارد.[نیازمند منبع] باب او محمد بن عثمان العمری بود که پدرش عثمان بن سعید وکیل و باب امامان هشتم و نهم بود.

حرم علی نقی و حسن عسگری پس از انفجار و تخریب

شیعه اثنی عشری پسر او حسن را به امامت به رسمیت شناخت. گرچه گروهی دیگر معتقد بودند پسرش محمد که پیش از او درگذشته بود امام پنهان است. احتمالاً محمد بن نصیر نمیری که به علی النقی نسبت ربوبیت داد و مدعی شد باب و پیامبر او ست به این گروه مرتبط بوده‌است. او بنیانگذار فرقه‌ای از غلات شیعه به نام نصیریه شمرده می‌شود.[۱۴]

مقبره هادی که بعدها پسرش حسن عسکری هم در کنارش به خاک سپرده شده از مکان‌های زیارتی مهم شیعیان در سامرای عراق می‌باشد. در ۳ اسفند ۱۳۸۴، یک بمبگذاری در حرم عسکریین، به مقبره هادی و پسرش حسن عسکری آسیب فروانی وارد کرد،[۶۷][۶۸] حمله دیگری نیز در ۲۳ خرداد ۱۳۸۶ انجام شد که منجر به تخریب دو مناره حرم شد.[۶۹][۷۰][۷۱] منابع رسمی عراق القاعده را مسئول این حمله معرفی کردند.[۷۲]

سال‌شمار امامت امامان دوازده‌گانه شیعه

۱
۲
۳
۴
۵
۶
۷
۸
۹
۱۰
۱۱
|
۶۳۲
|
۶۵۲
|
۶۷۲
|
۶۹۲
|
۷۱۲
|
۷۳۲
|
۷۵۲
|
۷۷۲
|
۷۹۲
|
۸۱۲
|
۸۳۲
|
۸۵۲
|
۸۷۲

سال میلادی

۱۲
|
۸۷۴
|
۹۸۸
|
۱۱۰۲
|
۱۲۱۶
|
۱۳۳۰
|
۱۴۴۴
|
۱۵۵۸
|
۱۶۷۲
|
۱۷۸۶
|
۱۹۰۰
|
۲۰۱۴

سال میلادی

  (۴) سجاد، از ۶۸۰ تا ۷۱۲ (۳۲ سال)

توضیحات
  • این الگو بر مبنای اندیشهٔ شیعه دوازده‌امامی است.
  • در اندیشهٔ شیعی دورهٔ امامت و خلافت الهی علی بن ابی‌طالب از درگذشت پیامبر اسلام آغاز شده‌است. دورهٔ زمامداری وی بر مسلمین پس از کشته شدن عثمان بن عفان آغاز شد.
  • آغاز امامت هر امام مصادف با درگذشت امام پیشین است.
  • دورهٔ امامت حجت بن الحسن از لحظهٔ درگذشت امام پیشین خود آغاز شده‌است و چون به عقیدهٔ شیعیان دوازده امامی وی زنده و از نظرها پنهان است؛ بنابراین، امامت حجت بن الحسن تا زمان ظهور وی و پس از آن تا زمان از دنیا رفتن او ادامه دارد.
  • مقیاس نمودار در ردیف نخست با مقیاس ردیف دوم (مرتبط با حجت بن الحسن) یکسان نیست.


جستارهای وابسته

منابع

  1. إرشاد شیخ مفید، ج ۲، ص ۲۹۷
  2. ۲٫۰ ۲٫۱ Madelung, Wilferd. "ʿALĪ AL-HĀDĪ". Encyclopedia of Iranica. Retrieved 2015. {{cite web}}: Check date values in: |accessdate= (help)
  3. Tabatabai, Sayyid Muhammad Husayn (1997). Shi'ite Islam. Translated by Seyyed Hossein Nasr. SUNY press. pp. 183–184. ISBN 0-87395-272-3.
  4. Tabåatabåa'åi, Muhammad Husayn (1981). A Shi'ite Anthology. Selected and with a Foreword by Muhammad Husayn Tabataba'i; Translated with Explanatory Notes by William Chittick; Under the Direction of and with an Introduction by Hossein Nasr. State University of New York Press. p. 139. ISBN 978-0-585-07818-2.
  5. Momen, Moojan (1985). An Introduction to Shi'i Islam. Yale University Press. pp. 43–44. ISBN 978-0-300-03531-5.
  6. Algar, Imam Muhammad al-Jawad al-Taqi (a) and Imam 'Ali al-Hadi (a), 4:55.
  7. «دیدگاه بزرگان اهل سنت، پیرامون شخصیت حضرت امام هادی (سلام الله علیه)». مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر - عج. دریافت‌شده در ۲۰۱۸-۱۲-۰۹.
  8. «امام هادی (علیه السلام) در تاریخ اهل سنت | پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب». www.adyannet.com. دریافت‌شده در ۲۰۱۸-۱۲-۰۹.
  9. کافی، ج 1 ص 497:ارشاد مفید، ص 327:تهذیب، ج 6، ص 92؛کامل ابن اثیر، ج 7، ص 189 (تاریخ ما)
  10. ۱۰٫۰ ۱۰٫۱ ۱۰٫۲ ۱۰٫۳ ۱۰٫۴ ۱۰٫۵ ۱۰٫۶ ۱۰٫۷ ۱۰٫۸ Madelung, Wilferd. "ʿALĪ AL-HĀDĪ". Encyclopedia of Iranica. Retrieved 2015. {{cite web}}: Check date values in: |accessdate= (help)
  11. مالکی، ابن صباغ. ألفُصولُ ألمُهمّة فی مَعْرِفَة ألأئمَّ. دارالحدیث قم. صص. ص ۲۷۷.
  12. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ج۴، ص۴۰۱.
  13. یافعی در «مرآة الجنان»، ج 1، ص 160، با اشاره به مطلب فوق دلیل شهرت «سامرّاء» به عسکر را آن دانسته که معتصم خودش با لشکرش بدانجا انتقال یافت؛ و رک:تذکرة الخواص، ص 359؛ معانی الأخبار، ص 65.
  14. ۱۴٫۰ ۱۴٫۱ ۱۴٫۲ ۱۴٫۳ Lewis, Bernard (1986). "al-ʿAskarī". [[دانشنامه اسلام|Encyclopedia of Islam]] (به انگلیسی) (Second ed.). Brill Online. {{cite encyclopedia}}: URL–wikilink conflict (help); Unknown parameter |ویراستاران= ignored (help)
  15. ابن شهرآشوب، المناقب، ج۴، ص۳۸۰؛ مسعودی، اثبات الوصیة، ص۲۲۷.
  16. (Qarashi 2007، صص. 15–16)
  17. ۱۷٫۰ ۱۷٫۱ Moezzi, Mohammad Ali Amir (1994). The Divine Guide in Early Shi'ism: The Sources of Esotericism in Islam. State University of New York Press. p. 65,174. ISBN 978-0-585-06972-2.
  18. مشهورترین القاب هادی
  19. ۱۹٫۰ ۱۹٫۱ عطاردی، عزیزالله. مسند الإمام الهادی. صص. ص۵۶.
  20. ۲۰٫۰ ۲۰٫۱ سعد بن عبداللّه ابی خلف الأشعری القمی. المقالات و الفرق. صص. ص۹۹.
  21. رساله میرزا حسین نوری دربارهٔ موسی مبرقع تحت عنوان «البدر المشعشع فی احوال ذرّیة موسی المبرقع» که در آن از موسی مبرقع دفاع کرده‌است.
  22. نوبختی، حسن بن موسی. فِرَقُ الشِّیعَه. بیروت. صص. ص ۹۱ و ۹۲.
  23. شیخ مفید. الفصول المختارة. کتابخانه آستان قدس رضوی. صص. ص ۲۵۷.
  24. عطاردی، عزیزالله. مسند الإمام الهادی. صص. ص ۲۰.
  25. طبرَسی، فضل بن حسن. إعلامُ الوَریٰ بأعلامِ الهدیٰ. مؤسسه آل البیت. صص. ص ۲۳۲.
  26. سروی مازندرانی، رشید الدین ابوعبدالله محمد بن علی بن شهر آشوب. مناقب آل ابیطالب. صص. جلد۲ ص ۴۴۳.
  27. (Qarashi 2007، صص. 23–24)
  28. ۲۸٫۰ ۲۸٫۱ ۲۸٫۲ ۲۸٫۳ ۲۸٫۴ Donaldson, Dwight M. (1933). The Shi'ite Religion: A History of Islam in Persia and Irak. BURLEIGH PRESS. pp. 210–216.
  29. ۲۹٫۰۰ ۲۹٫۰۱ ۲۹٫۰۲ ۲۹٫۰۳ ۲۹٫۰۴ ۲۹٫۰۵ ۲۹٫۰۶ ۲۹٫۰۷ ۲۹٫۰۸ ۲۹٫۰۹ ۲۹٫۱۰ ۲۹٫۱۱ Madelung, Wilferd (2011). "ʿALĪ AL-HĀDĪ". [[ایرانیکا|Encyclopædia Iranica]] (به انگلیسی). p. ۸۶۱–۸۶۲. Retrieved 2012-12-05. {{cite encyclopedia}}: URL–wikilink conflict (help)
  30. Algar, Imam Muhammad al-Jawad al-Taqi (a) and Imam 'Ali al-Hadi (a), 49:30-50:00.
  31. حمید الگار منبع این پول را خمس پیروان و سلاح‌ها را یادگارهای اجداد علی‌النقی می‌داند.
  32. ۳۲٫۰ ۳۲٫۱ ۳۲٫۲ Tabatabai, Sayyid Muhammad Husayn (1997). Shi'ite Islam. Translated by Seyyed Hossein Nasr. SUNY press. pp. 183–184. ISBN 0-87395-272-3.
  33. مسعودی، علی بن حسین. اثبات الوصیه للامام علی بن ابی‌طالب (مسعودی). انتشارات انصاریان. صص. ص ۲۲۸.
  34. ۳۴٫۰ ۳۴٫۱ Momen, Moojan (1985). An Introduction to Shi'i Islam. Yale University Press. pp. 43–44. ISBN 978-0-300-03531-5.
  35. (Qarashi 2007، صص. 386–388)
  36. طبرَسی، فضل بن حسن. إعلامُ الوَریٰ بأعلامِ الهدیٰ. مؤسسه آل البیت. صص. ص ۴۳۸.
  37. Algar, Imam Muhammad al-Jawad al-Taqi (a) and Imam 'Ali al-Hadi (a), 39:14.
  38. Algar, Imam Muhammad al-Jawad al-Taqi (a) and Imam 'Ali al-Hadi (a), 5:00.
  39. «ولادت علی النقی». پایگاه حوزه. ۱۲ آذر ۱۳۸۸. دریافت‌شده در ۰۵/۱۲/۲۰۱۲. تاریخ وارد شده در |بازبینی= را بررسی کنید (کمک)
  40. «کنگره ملی «امام هادی» درخرم‌آباد؛ حجت‌الاسلام صابری‌اراکی: خطبه غدیریه برای مردم تفسیر و تبیین شود». ایسنا لرستان. ۲۱/۸/۱۳۹۰. دریافت‌شده در ۰۵/۱۲/۲۰۱۲. تاریخ وارد شده در |بازبینی=،|تاریخ= را بررسی کنید (کمک)
  41. (Qarashi 2007، ص. 116)
  42. (Qarashi 2007، ص. 61)
  43. (Qarashi 2007، ص. 397)
  44. ۴۴٫۰ ۴۴٫۱ (Qarashi 2007، صص. 399–403)
  45. (Qarashi 2007، ص. 117)
  46. ۴۶٫۰ ۴۶٫۱ (Qarashi 2007، ص. 119)
  47. (Qarashi 2007، ص. 120)
  48. مامقانی، عبدالله. [تنقیح المقال تنقیح المقال فی احوال الرجال یا تنقیح المقال فی علم الرجال] مقدار |نشانی= را بررسی کنید (کمک). صص. ج ۲، ص ۲۷۱.
  49. کَشّی، محمد بن عمر بن عبدالعزیز (۱۳۸۲). رجالِ کَشّی. سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی. صص. ص ۶۰۷–۶۰۸.
  50. کَشّی، محمد بن عمر بن عبدالعزیز (۱۳۸۲). رجالِ کَشّی. سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی. صص. ص ۵۲۵–۵۲۷.
  51. کَشّی، محمد بن عمر بن عبدالعزیز (۱۳۸۲). رجالِ کَشّی. سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی. صص. ص ۶۰۸.
  52. تنقیح المقال فی احوال الرجال یا تنقیح المقال فی علم الرجال. صص. ج ۱، ص ۳۳۱–۳۳۲٫.
  53. کلینی، محمد بن یعقوب (۱۳۸۸). اصول کافی. تهران: اجود. صص. جلد ۱، صفحه ۱۰۲.
  54. شیخ صدوق، محمد بن علی بن بابویه. توحید. اصفهان: واحد تحقیقات مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه. صص. صفحه ۱۰۱.
  55. Qarashi2007p.416
  56. (Qarashi 2007، ص. 416)
  57. (Qarashi 2007، ص. 421)
  58. (Qarashi 2007، ص. 17)
  59. (Qarashi 2007، صص. 55–56)
  60. Algar, Imam Muhammad al-Jawad al-Taqi (a) and Imam 'Ali al-Hadi (a), 1:05:30.
  61. (Qarashi 2007، ص. 473)
  62. (Qarashi 2007، ص. 78)
  63. (Qarashi 2007، ص. 79)
  64. ۶۴٫۰ ۶۴٫۱ (Qarashi 2007، ص. 82)
  65. (Qarashi 2007، ص. 161)
  66. کتابخانه الکترونیکی علوم حدیث
  67. Adamec, Ludwig W. (2010). Historical Dictionaries of Religions, Philosophies, and Movements. Scarecrow Press. p. 277. ISBN 978-0-8108-7172-4.
  68. BBC NEWS | Middle East | Iraqi blast damages Shia shrine
  69. BBC NEWS | Middle East | Blast hits key Iraq Shia shrine
  70. "Blast hits key Iraq Shia shrine". BBC. Retrieved 2015. {{cite news}}: Check date values in: |accessdate= (help)
  71. "Iraqi blast damages Shia shrine". BBC. Retrieved 2015. {{cite news}}: Check date values in: |accessdate= (help)
  72. Graham Bowley (13 June 2007). "Minarets on Shiite Shrine in Iraq Destroyed in Attack". New York Times.

sid=460697199&cat=163&alpha_id=91&t=alpha Imam Muhammad al-Jawad al-Taqi (a) and Imam 'Ali al-Hadi (a)] مقدار |نشانی= را بررسی کنید (کمک) [امام محمد الجواد و امام علی الهادی] (MP3) (به انگلیسی). al-islam.org. دریافت‌شده در ۰۶/۰۲/۲۰۱۲. کاراکتر line feed character در |نشانی= در موقعیت 35 (کمک); تاریخ وارد شده در |تاریخ بازبینی= را بررسی کنید (کمک)

  • Qarashi, Baqir Shareef (2007). The Life of Imam ‘Ali al-Hadi, Study and Analysis. Translated by Abdullah al-Shahin. Qum: Ansariyan Publications.

پیوند به بیرون