فلسفه غرب: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۱۲: خط ۱۲:


== زیر مجموعه‌های فلسفه غربی ==
== زیر مجموعه‌های فلسفه غربی ==
فیلسوفان غربی را عموماً به چند شاخهٔ عمده تقسیم می‌کنند. این تقسیم‌بندی بر پایهٔ پرسش‌هایی انجام می‌شود که فعالان در بخش‌های مختلف فلسفه مطرح می‌کنند. در جهان باستان، تقسیم‌بندی [[رواقیون]] از سایرین نافذتر بود و بر اساس آن فلسفه به سه بخش [[منطق]]، [[اخلاق]] و فیزیک (به معنای مطالعهٔ طبیعت جهان و مشتمل بر علوم طبیعی و [[متافیزیک]]) تقسیم می‌شد. در فلسفهٔ معاصر، متخصصان امر را معمولاً به بخش‌های متافیزیک، [[معرفت‌شناسی]]، اخلاق و [[زیبایی‌شناسی]] (و ترکیب این دوتای آخر که [[ارزش‌شناسی]] را تشکیل می‌دهند) تقسیم می‌کنند. منطق نیز گاهی به عنوان یک شاخهٔ اصلی فلسفه لحاظ می‌شود و گاهی به عنوان علمی جداگانه که بر حسب تصادف فیلسوفان نیز در زمینهٔ آن کار می‌کنند. گاهی نیز منطق یک روش منش‌نمای فلسفی<ref>characteristically philosophical method</ref> محسوب می‌شود که در تمام شاخه‌های فلسفه کاربرد دارد.
فیلسوفان غربی را عموماً به چند شاخهٔ عمده تقسیم می‌کنند. این تقسیم‌بندی بر پایهٔ پرسش‌هایی انجام می‌شود که فعالان در بخش‌های مختلف فلسفه مطرح می‌کنند. در جهان باستان، تقسیم‌بندی [[رواقیون]] از سایرین نافذتر بود و بر اساس آن فلسفه به سه بخش [[منطق]]، [[اخلاق]] و فیزیک (به معنای مطالعهٔ طبیعت جهان و مشتمل بر علوم طبیعی و [[متافیزیک]]) تقسیم می‌شد. در فلسفهٔ معاصر، متخصصان امر را معمولاً به بخش‌های متافیزیک، [[معرفت‌شناسی]]، اخلاق و [[زیبایی‌شناسی]] (و ترکیب این دوتای آخر که [[ارزش‌شناسی]] را تشکیل می‌دهند) تقسیم می‌کنند. منطق نیز گاهی به عنوان یک شاخهٔ اصلی فلسفه لحاظ می‌شود و گاهی به عنوان علمی جداگانه که بر حسب تصادف [[فیلسوف]]ان نیز در زمینهٔ آن کار می‌کنند. گاهی نیز منطق یک روش منش‌نمای فلسفی محسوب می‌شود که در تمام شاخه‌های فلسفه کاربرد دارد.<ref>characteristically philosophical method</ref>


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==

نسخهٔ ‏۱۱ نوامبر ۲۰۱۸، ساعت ۱۴:۳۸

فلسفه غربی حاصل کار و تفکر فلسفی جهان غرب است و از فلسفه‌های شرقی و انواع فلسفه‌های بومی متمایز است.

از منظر تاریخی، این واژهٔ نوساخته برای اشاره به تفکر فلسفی غرب به کار می‌رود که از فلسفه یونان در یونان باستان آغاز می‌شود و در نهایت گسترهٔ وسیعی از جهان، از آمریکای شمالی گرفته تا استرالیا را در برمی‌گیرد. برخی براین باورند فلسفهٔ مناطقی نظیر شمال آفریقا، برخی نواحی خاور میانه، اروپای شرقی و غیره نیز زیرمجموعهٔ فلسفهٔ غربی قرار می‌گیرد. کلمهٔ فلسفه، خود برگرفته از زبان یونان باستان است. فیلوسوفیا (φιλοσοφία) به شکل تحت‌اللفظی به معنای «دوست‌دار دانش» است.

در بیان امروزی، فلسفه غرب اشاره به دو سنت اصلی فلسفه معاصر دارد: فلسفه تحلیلی و فلسفه اقلیمی.[۱]

ریشه‌ها

قلمرو فلسفه، به معنای باستانی آن و بر مبنای نوشته‌های فیلسوفان باستان (یا دست‌کم برخی از آنان)، هرگونه تلاش فکری را شامل می‌شد. یعنی مسائل فلسفی، به معنای امروزی آن، را دربرمی‌گرفت ولی بسیاری نظام‌های دیگر نظیر ریاضیات محض و علوم طبیعی مانند فیزیک، اخترشناسی و زیست‌شناسی را نیز پوشش می‌داد (ارسطو، برای مثال، دربارهٔ تمام این موضوعات نوشته‌است). عبارت «فلسفه غربی» گاه غیرسودمند و مبهم است چون به گسترهٔ وسیعی از سنت‌های متمایز، گروه‌های سیاسی، گروه‌های مذهبی، و تک‌نویسنده‌ها در طول هزاران سال اشاره دارد.

زیر مجموعه‌های فلسفه غربی

فیلسوفان غربی را عموماً به چند شاخهٔ عمده تقسیم می‌کنند. این تقسیم‌بندی بر پایهٔ پرسش‌هایی انجام می‌شود که فعالان در بخش‌های مختلف فلسفه مطرح می‌کنند. در جهان باستان، تقسیم‌بندی رواقیون از سایرین نافذتر بود و بر اساس آن فلسفه به سه بخش منطق، اخلاق و فیزیک (به معنای مطالعهٔ طبیعت جهان و مشتمل بر علوم طبیعی و متافیزیک) تقسیم می‌شد. در فلسفهٔ معاصر، متخصصان امر را معمولاً به بخش‌های متافیزیک، معرفت‌شناسی، اخلاق و زیبایی‌شناسی (و ترکیب این دوتای آخر که ارزش‌شناسی را تشکیل می‌دهند) تقسیم می‌کنند. منطق نیز گاهی به عنوان یک شاخهٔ اصلی فلسفه لحاظ می‌شود و گاهی به عنوان علمی جداگانه که بر حسب تصادف فیلسوفان نیز در زمینهٔ آن کار می‌کنند. گاهی نیز منطق یک روش منش‌نمای فلسفی محسوب می‌شود که در تمام شاخه‌های فلسفه کاربرد دارد.[۲]

جستارهای وابسته

پانویس

  1. در میان انگلیسی‌زبانان به سنت‌های قرن نوزدهمی و قرن بیستمی فلسفه اروپا اطلاق می‌شود و جنبش‌های ایدآلیسم آلمانی، پدیدارشناسی، اگزیستانسیالیسم (و پیشینیان آن نظیر مکتب کیرکگارد و نیچههرمنوتیک، ساختارگرایی، پساساختارگرایی، فمینیسم فرانسوی، و نظریه نقدِ مکتب فرانکفورت و شاخه‌های مرتبط مارکسیسم و نظریه روانکاوی را دربرمی‌گیرد.
  2. characteristically philosophical method

منابع

مشارکت‌کنندگان ویکی‌پدیا. «Western philosophy». در دانشنامهٔ ویکی‌پدیای انگلیسی، بازبینی‌شده در شهریور ۹۰.