جیمز رولینز: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
جز ←‏جایگزینی با [[وپ:اشتباه|اشتباه‌یاب]]: نارحت⟸ناراحت، حدف⟸هدف، زیزمینی⟸زیرزمینی، سیساتمدار⟸سیاستمدار، جمجه‌های⟸جمجمه‌های
جز ←‏زندگی‌نامه: تجمیع ارجاع، + ماژول گروه‌بندی ارجاع با استفاده از AWB
خط ۳۶: خط ۳۶:


== زندگی‌نامه==
== زندگی‌نامه==
رولینز در [[شیکاگو]] به دنیا آمد. پدرش در کارخانه کنسروسازی [//en.wikipedia.org/wiki/Libby%27s لیبیز] کار می‌کرد و مادرش خانه‌دار بود. او شش خواهر و برادر دیگر هم داشت و به گفته خودش به سبک [//en.wikipedia.org/wiki/The_Brady_Bunch The Brady Bunch] بزرگ شد.<ref>جانت کوپرمن، 16 آگوست 2016 ، Thriller: A Q&A with Author James Rollins, SLM</ref>
رولینز در [[شیکاگو]] به دنیا آمد. پدرش در کارخانه کنسروسازی [//en.wikipedia.org/wiki/Libby%27s لیبیز] کار می‌کرد و مادرش خانه‌دار بود. او شش خواهر و برادر دیگر هم داشت و به گفته خودش به سبک [//en.wikipedia.org/wiki/The_Brady_Bunch The Brady Bunch] بزرگ شد.<ref name=ToolAutoGenRef1>جانت کوپرمن، 16 آگوست 2016 ، Thriller: A Q&A with Author James Rollins, SLM</ref>
او دورخ دبیرستان را در مدرسه پارک‌وی مقدماتی شروع کرد و در سال ۱۹۷۹ در دبیرستان پارک‌وی پیشرفته در [[بالوین، میزوری|بالوین میزوری]] به پایان رساند. تحصیلات تکمیلی‌اش بر روی [[فرگشت|زیست‌شناسی تکاملی]] بود و در سال ۱۹۸۵ با درجه دکترا در رشته دامپزشکی (V.D.M) از [[دانشگاه میزوری]] در ایالت [[کلمبیا، میزوری|کلمبیا]] فارغ التحصیل شد. بلافاصله به [ساکرامنتو، کالیفرنیا|ساکرامنتوی کالیفرنیا]] رفت و فعالیتش به عنوان دامپزشک را آغاز کرد.
او دورخ دبیرستان را در مدرسه پارک‌وی مقدماتی شروع کرد و در سال ۱۹۷۹ در دبیرستان پارک‌وی پیشرفته در [[بالوین، میزوری|بالوین میزوری]] به پایان رساند. تحصیلات تکمیلی‌اش بر روی [[فرگشت|زیست‌شناسی تکاملی]] بود و در سال ۱۹۸۵ با درجه دکترا در رشته دامپزشکی (V.D.M) از [[دانشگاه میزوری]] در ایالت [[کلمبیا، میزوری|کلمبیا]] فارغ التحصیل شد. بلافاصله به [ساکرامنتو، کالیفرنیا|ساکرامنتوی کالیفرنیا]] رفت و فعالیتش به عنوان دامپزشک را آغاز کرد.
در مصاحبه‌ای با جانت کوپرمن به تاریخ ۱۶ اوت ۲۰۱۲ گفت:
در مصاحبه‌ای با جانت کوپرمن به تاریخ ۱۶ اوت ۲۰۱۲ گفت:
<blockquote>'' من به مدت بیست سال از دامپزشکی کسب درآمد می‌کردم و نویسندگی تفریح من بود؛ و فکر کردم خیلی جالب خواهد بود که این دو جابجا شوند. دامپزشکی بسیار دشوارتر است. شغلی با ۱۴، ۱۶ یا ۱۸ ساعت کار در روز. من کار خودم را داشتم با ۲۴ نفر کارمند. مهمترین چیز این بود که نمی‌توانستم فرار کنم. طی ۱۰ سال گذشته من کار خودم را داشتم با سه هفته تعطیلات در سال. نوشتن را در ساعات نهار در کلینیک شروع کردم، در حالی که سگها پارس می‌کردند و گربه‌ها میو میو. پس الان هرجایی می‌توانم بنویسم.''</blockquote>
<blockquote>'' من به مدت بیست سال از دامپزشکی کسب درآمد می‌کردم و نویسندگی تفریح من بود؛ و فکر کردم خیلی جالب خواهد بود که این دو جابجا شوند. دامپزشکی بسیار دشوارتر است. شغلی با ۱۴، ۱۶ یا ۱۸ ساعت کار در روز. من کار خودم را داشتم با ۲۴ نفر کارمند. مهمترین چیز این بود که نمی‌توانستم فرار کنم. طی ۱۰ سال گذشته من کار خودم را داشتم با سه هفته تعطیلات در سال. نوشتن را در ساعات نهار در کلینیک شروع کردم، در حالی که سگها پارس می‌کردند و گربه‌ها میو میو. پس الان هرجایی می‌توانم بنویسم.''</blockquote>
حالا او وضعیتش را وارونه کرده است: "الان یک بار در هفته فقط به مدت حدود هشت ساعت برای جمعیت گربه‌های ساکرامنتو، کار عقیم‌سازی گربه‌های وحشی را انجام می‌دهم. حالا تمام کاری که با مدرک دامپزشکی انجام می‌دهم؛ هدف آلت تناسلی است."<ref>جانت کوپرمن، 16 آگوست 2016 ، Thriller: A Q&A with Author James Rollins, SLM</ref>
حالا او وضعیتش را وارونه کرده است: "الان یک بار در هفته فقط به مدت حدود هشت ساعت برای جمعیت گربه‌های ساکرامنتو، کار عقیم‌سازی گربه‌های وحشی را انجام می‌دهم. حالا تمام کاری که با مدرک دامپزشکی انجام می‌دهم؛ هدف آلت تناسلی است."<ref name=ToolAutoGenRef1 />


== تاثیرات ==
== تاثیرات ==

نسخهٔ ‏۱۲ اوت ۲۰۱۷، ساعت ۰۵:۳۰

جیم چاکوفسکی
جیمز رولینز در اسپرینگ فیلد
جیمز رولینز در اسپرینگ فیلد
زادهجیمز پل چاکوفسکی[۱]
۲۰ اوت ۱۹۶۱ ‏(۶۲ سال)
شیکاگو, ایلینویز, ایالات متحده ایالات متحده آمریکا[۱]
پیشهدامپزشک, خبرنگار, رمان‌نویس
ملیتآمریکایی
تحصیلاتدامپزشکی (D. V. M.)[۱]
دانشگاهدانشگاه میزوری در کلمبیا، میزوری (۱۹۸۵)[۱]
سبک نوشتاریاکشن ماجراجویی, مهیج, خیال‌پردازی, معمایی, تکنو تریلر
تأثیرپذیرفته ازAuthors of the Doc Savage series, Howard Carter, Edgar Rice Burroughs, L. Frank Baum, C. S. Lewis, Jules Verne, H. G. Wells
تأثیرگذاشته برJeremy Robinson
وبگاه

نشان درگاه درگاه Literature

جیمز رولینز (به انگلیسی: James Rollins) نام هنری جیمز پاول چاکوفسکی، متولد ۲۰ اوت ۱۹۶۳ در شیکاگو است؛ یک دامپزشک آمریکایی و نویسنده رمانهای اکشن-ماجرایی، معمایی و تکنوتریلر که فعالیتهای دامپزشکی خود را در ساکرامنتوی کالیفرنیا رها کرد تا یک نویسنده تمام وقت شود. تجربیات و مهارتهای رولینز به عنوان یک غارنورد آماتور و یک غواص اسکوبای معتبر، محتوای برخی از رمانهایش شده که عموماً در زیر زمین یا زیر آب اتفاق می‌افتند. او همچنین تحت نام هنری جیمز کلمنز رمانهای تخیلی مانند آتش جادو، طوفان جادو، نبرد جادو، دروازه جادو، سقوط تاریکی (۲۰۰۵) و هینترلند (۲۰۰۶) را منتشر کرده‌است[۲] .

زندگی‌نامه

رولینز در شیکاگو به دنیا آمد. پدرش در کارخانه کنسروسازی لیبیز کار می‌کرد و مادرش خانه‌دار بود. او شش خواهر و برادر دیگر هم داشت و به گفته خودش به سبک The Brady Bunch بزرگ شد.[۳] او دورخ دبیرستان را در مدرسه پارک‌وی مقدماتی شروع کرد و در سال ۱۹۷۹ در دبیرستان پارک‌وی پیشرفته در بالوین میزوری به پایان رساند. تحصیلات تکمیلی‌اش بر روی زیست‌شناسی تکاملی بود و در سال ۱۹۸۵ با درجه دکترا در رشته دامپزشکی (V.D.M) از دانشگاه میزوری در ایالت کلمبیا فارغ التحصیل شد. بلافاصله به [ساکرامنتو، کالیفرنیا|ساکرامنتوی کالیفرنیا]] رفت و فعالیتش به عنوان دامپزشک را آغاز کرد. در مصاحبه‌ای با جانت کوپرمن به تاریخ ۱۶ اوت ۲۰۱۲ گفت:

من به مدت بیست سال از دامپزشکی کسب درآمد می‌کردم و نویسندگی تفریح من بود؛ و فکر کردم خیلی جالب خواهد بود که این دو جابجا شوند. دامپزشکی بسیار دشوارتر است. شغلی با ۱۴، ۱۶ یا ۱۸ ساعت کار در روز. من کار خودم را داشتم با ۲۴ نفر کارمند. مهمترین چیز این بود که نمی‌توانستم فرار کنم. طی ۱۰ سال گذشته من کار خودم را داشتم با سه هفته تعطیلات در سال. نوشتن را در ساعات نهار در کلینیک شروع کردم، در حالی که سگها پارس می‌کردند و گربه‌ها میو میو. پس الان هرجایی می‌توانم بنویسم.

حالا او وضعیتش را وارونه کرده است: "الان یک بار در هفته فقط به مدت حدود هشت ساعت برای جمعیت گربه‌های ساکرامنتو، کار عقیم‌سازی گربه‌های وحشی را انجام می‌دهم. حالا تمام کاری که با مدرک دامپزشکی انجام می‌دهم؛ هدف آلت تناسلی است."[۳]

تاثیرات

رولینز در دوران جوانی، مجموعه آثار داک سویج را الهام‌بخش یافت و یک مجموعه سنگین از داستانهای معروف نشریات زرد دهه‌های ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ را هم بدست آورد. او به داستانهای کاوشهای هاوارد کارتر و کشف معبد باستانی فارح در مصر متعلق به توت‌عنخ‌آمون علاقه داشت؛ تا جایی که این داستان واقعی الهام‌بخش او در نوشتن رمان حفاری، داستانی درباره یک باستان‌شناس به نام هنری کانکلین و خواهرزاده‌اش سام که موفق به کشف شهر باستانی پر از گنج و یک نفرین اینکاها در جنگلهای آند شدند؛ بود. او همچنین از خواندن مجموعه داستانهای اوز اثر ال. فرانک باوم، رمان تارزان اثر ادگار رایس باروز و سه‌گانه نارنیا اثر سی. اس. لوئیس لذت می‌برد. همچنین تاثیراتی هم از ژول ورن و اچ. جی. ولز گرفت. تا حدی که او از کارهای این دو به عنوان سکویی برای خلق رمانهای معاصر مشابه، مملو از چیزی که خودش آن را سه M داستان یعنی جادو، درگیری و هیولا (Magic, Mayhem, Monsters) می‌نامد استفاده کرد.

نخستین کتاب

چاکوفسکی نخستین رمانش به نام آتش جادو (۱۹۹۹) را تحت نام هنری جیمز کلمنز از طریق انتشارات تری بروکس به فروش رساند. بروکس یکی از داوران مسابقه نویسندگی در انجمن نویسندگان مائوئی در مائوئی هاوایی بود که جیمز با یک دست نوشته جدید وارد آنجا شده بود.

رمانهای اکشن ماجرایی

ساکنان اعماق زمین (۱۹۹۹)

زیر یخهای پایین‌ترین بخش زمین، یک مارپیچ زیرزمینی با شگفتی‌های نفس‌گیر و وحشتی مافوق تصور وجود دارد. گروهی از متخصصین به رهبری دیرین‌مردم شناس اشلی کارتر برای جستجوی این محل مخفی و کشف ثروتهای آن دست‌چین شده‌اند. اما آنها نخستین کسانی نیستند ککه وارد آنجا شده‌اند و نفرات قبلی هم باز نگشته‌اند. آنجا اسراری دارد که کهن‌تر از انسان و حیات بوده و قادر است دنیا را تغییر دهد. ولی چیزهایی هم وجود دارد که نباید مزاحمشان شد و حقیقت ویرانگری که قادر است اشلی و جستجویش را نابود کند: آنها تنها نیستند. این غارها توسط یک اکوسیستم زیرزمینی اشغال شده که برخی از آنها پستانداران ابتدایی، برخی موجودات هوشمند و برخی هم وحشی هستند که همگی فراتر از دانش امروزی می‌باشند.

حفاری (۲۰۰۰)

در اعماق کوههای آند در پرو، دکتر هنری کانکلین یک مومیایی ۵۰۰ ساله کشف می‌کند که نباید آنجا باشد. در این بین سام، برادرزاده کانکلین هم یک منطقه باستانی را در بین دو قله کوه کشف می‌کند که برای هزاران سال دور از چشم انسان بوده‌است. آنجا دامهای شگفت‌انگیزی برای به دام انداختن افراد بی‌دقت وجود دارد و گنجهایی مافوق تصور که پاداش کسانی خواهد بود که شجاعت رویارویی با مشکلات ناشناخته را داشته باشند. اما این سفر مخاطره انگیز به جایی کشیده می‌شود که چیز دیگری در انتظار سام کانکلین و گروه کاوشگرش است. چیزی حاصل دست انسان که اکنون امکانپذیر نیست. یک چیز شگفت‌انگیز . . . وحشتناک . . . یک فلز اسرار آمیز به نام خون شیطان که فقط اینکاهای باستانی و یک شاخه مخفی از فرقه دومینیکین از آن آگاه بوده و برای محافظت از آن کشتند و کشته شدند.

درک عمیق (۲۰۰۱)

جک کرکلند، تفنگدار سابق نیروی دریایی ایالات متحده از یک ماموریت نجات زیرآبی لفو شده به سطح آب می‌آید و متوجه می‌شود زمین در حال سوختن است. شعله‌های خورشیدی یک سری فجایع طبیعی عظیم را به راه انداخته است. زمین‌لرزه و فوران آتش زمین را گرفته است. ایر فورس وان به همراه رییس جمهور ایالات متحده از آسمان محو شده‌است. ایالات متحده فاصله ناچیزی با یک فاجعه اتمی دارد و کرکلند باید با زیردریایی اکتشافی اقیانوس پیمایش به نام درک عمیق به یک ماموریت غیرممکن در مایلها زیر سطح اقیانوس برود. آنجا رازهای ویرانگر و نیروی یک تمدن باستانی انتظار او را می‌کشند و این ماموریت دنیایی را که به سوی نابودی می‌رود برای همیشه تغییر خواهد داد.

آمازون (۲۰۰۲)

چهار سال پیش ناگهان کلیه تماسها با تیم پزشکی-تحقیقاتی ایالات متحده در حوضه آمازون قطع شده و این گروه سی نفره، مفقود و مرده اعلام شدند. حالا یکی از اعضای آن گروه، تلو تلو خوران وارد یک کلیسای مسیحی شده و بعد از یک ساعت می‌میرد. او کارت شناسایی با خود دارد: جرالد کلارک، عضو سابق نیروی ویژه. دو سال پیش از این اکتشافات، بازوی چپ این مامور CIA در عراق از شانه قطع شده بود. تصاویر جسد و انگشت‌نگاری نشان می‌دهند که این دست به خوبی دوباره رشد کرده است. سازمان اطلاعات ایالات متحده که قادر به درک این موضوع نیست، یک گروه ویژه را برای بازگشت به این دنیای غیرقابل نفوذ مخاطرات ناشناخته و تعقیب رد کشته شدگان می‌فرستد. در هنگام ورود، ناتان رند پسر سرگروه قبلی را هم در فهرست وارد می‌کنند. سرنخ بیماری مرموزی که جمعیت کل دنیا را تهدید می‌کند به جرالد کلارک بر می‌گردد. به این ترتیب سرنوشت گروه گمشده که کلید درمان این بیماری است باید به هر قیمتی روشن شود. اما کابوسی که انتظار رند و گروه دانشمندان و تکاوران همراهشان را می‌کشد بر هر خطر پیش‌بینی‌شده‌ای غالب است.

شکار یخ (۲۰۰۳)

پس از اینکه یک نگهبان آلاسکایی مردی را از سقوط هواپیما و حمله سربازان خارجی نجات می‌دهد؛ مهارتهای خلبانی همسر سابق مرد آنها را به سمت مقصد نهاییشان یعنی پایگاه تحقیقاتی ایالات متحده در یخهای قطبی که پس از کشف یک پایگاه تحقیقاتی مخفی روسیه در زیر یخهای قطبی توسط سونار نفوذی به یخ تاسیس شده می‌برد. تمام کارکنان این پایگاه روسی به نام گرندل، چندین دهه پیش مرده‌اند. یک زیردریایی روسی حامل پسر فرمانده سابق این پایگاه نیز برای حمل اجساد وارد می‌شود. هر دو طرف آگاه هستند که رازهای پنهان در این پایگاه ارزش جنگیدن را دارد؛ اما نمی‌دانند که طرف مقابل چگونه می‌جنگد و یا خود گرندل چگونه موضوع را پیچیده‌تر می‌کند. در این فضای ترس و بی‌اعتمادی؛ آلاسکایی‌ها و دانشمندان پروژه سونار نقشهای دور از انتظاری باید ایفا کنند. در حالی که در بین این وحشت، خیانتها و کمکههای هریک از طرفین ممکن است باعث شکست شود.

ایندیانا جونر و امپراتوری جمجمه‌های بلورین (۲۰۰۸)

در سال ۲۰۰۸، انتشارات راندوم هاوس به رولینز سفارش نگارش ایندیانا جونز و جمجمه‌های بلورین، نام مستعار فیلم علمی تخیلی ماجرایی آمریکایی را داد. این چهارمین فیلم از مجموعه ایندیانا جونز بوده که توسط جرج لوکاس و به کارگردانی استیون اسپیلبرگ ساخته شد.

قربانگاه بهشت (۲۰۰۹)

داستان بلافاصله پس از نبرد بغداد (۲۰۰۳)، بیرون از باغ وحش بغداد اتفاق می‌افتد. پس از تخریبهای ناشی از حمله ۲۰۰۳ عراق، راههای قاچاق صدها نوع پرنده، پستاندار و خزنده عجیب به کشورهای غربی باز می‌شود. اما این جرایم، راز بزرگتری را در خود پنهان دارد. سالها بعد یک دامپزشک اهل لوییزیانا به نام لورنا پولک، توسط اداره گمرک و حراست مرزی ایالات متحده به لاشه یک قایق ماهیگیری در حوزه دلتای رود میسی‌سی‌پی برده می‌شود. کارکنان قایق کشته شده‌اند؛ اما یک محموله زنده در قایق وجود دارد: قفسی حاوی تعدادی حیوان عجیب. ابتدا پولک حدس می‌زند که این حیوانات بخشی از بازار سیاه قاچاق باشند. اما تغییرشکلهای ناراحت‌کننده‌ای در این حیوانات می‌یابد که منطقی نیستند. همچنین هوش همه این حیوانات بیش از حد معمول است. پولک برای کشف حقیقت مبدا این محموله عجیب باید با مردی همکار شود که پیشینه تاریک و ناراحت کننده‌ای با او داشته و اکنون مامور اداره گمرک و حراست مرزی است.

مجموعه نیروی سیگما

نیروی سیگما یک جوخه تخیلی از برنامه دارپا می‌باشد. ماموران اصلی سیگما دارای ترکیبی از مهارتهای پیشرفته نظامی با دانش تخصصی علمی هستند. هدف اصلی نیروی سیگما بررسی و کنترل اطلاعات حساسی است که می‌تواند تهدیدی برای ایالات متحده باشد. عملیاتهای این نیرو هم ترکیبی از ضد تروریسم، پژوهش و عملیات پنهانی می‌باشد. بعد از کتاب نخست به نام طوفان شن (۲۰۰۴)، مرکز فرماندهی نیروی سیگما به زیرزمین موسسه اسمیتسونین در واشنگتن منتقل شد. پیشنهاد می‌شود که این رمانها به ترتیب خوانده شوند.

کتاب ۱: طوفان شن (۲۰۰۴)

نخستین کتاب مجموعه سیگما به نام طوفان شن (۲۰۰۴) با تلاش فرمانده پینتر کراو و کاساندرا سانچز برای دستگیری یک هکر رایانه که ایالات متحده را به خطر انداخته آغار می‌شود. در این بین یک کلکسیون شخصی در موزه بریتانیا نابود شده و دلیل آن نیز نامعلوم است. ادمیرال تونی رکتور، مدیر دارپا به سیگما دستور می‌دهد که گروه کوچکی را برای تحقیق بفرستند. این جستجو آنها را به بیابان عربستان و خطر مدفونی که قادر است با برهم زدن تعادل قوا، دنیا را به آخر برساند می‌کشد.

این رمان علاوه بر نیروی سیگما، گروه مخالف دیگری به نام گیلد که در برخی رمانهای سیگما مشاهده می‌شوند را نیز معرفی می‌نماید. کراو به عنوان شخصیت اصلی این رمان، باهوش، بی‌باک، قوی و احساساتی است.

کتاب ۲: نقشه استخوانها (۲۰۰۵)

مغ‌ها برای مسیح کودک، طلا، کندر و مُر حجازی آوردند؛ اما از آنجا که استخوانهای آنها اصلا استخوان نیستند، اگر در دست سارقان بمانند ممکن است نابودی کل دنیا را همراه داشته باشد. آنگونه که رمان نقشه استخوانها می‌گوید؛ آنها ممکن است چیزی بسیار وحشتناک‌تر و کشنده‌تر باشند.

از این کتاب به بعد شخصیت گری پیرس به عنوان مامور عملیاتی سیگما معرفی شده و او نقش اصلی در حل معما را ایفا می‌کند. فرمانده پینتر کراو نیز مدیر نیروی سیگما بوده و بر فعالیتها نظارت دارد؛ هرچند گاهی به طور مستقیم درگیر عملیات خواهد شد.

کتاب ۳: حلقه سیاه (۲۰۰۶)

در کتاب حلقه سیاه (۲۰۰۶)، اعضای نیروی سیگما زندگی خود را برای رسیدن به قلب بزرگترین راز انسان که منشا زندگی است به خطر می‌اندازند. دکتر لیزا کامینگز که بعدها روابطی با پینتر کراو، مدیر سیگما خواهد داشت؛ در این کتاب معرفی می‌شود.

کتاب ۴: عذاب یهودا (۲۰۰۷)

اعضای نیروی سیگما در این کتاب به دنبال پیشگیری از یک همه‌گیری هستند که کل سیاره را تهدید می‌کند. منبع این همه‌گیری و کلید درمان آن در معابد هندوی انگکور وات قرار دارد. این کتاب همچنین مرگ ظاهری مونک کاکالیس و معرفی شخصیت جو کاوالسکی که در رمان شکار یخ حضور داشت، به نیروی سیگما را در بر دارد. در این داستان و داستانهای بعدی، کاوالسکی نیروی کمکی گری پیرس خواهد بود. پدر و مادر پیرس هم توسط ماموران روانی گیلد به نامهای انیشن و امین ناصر اسیر شده‌اند.

کتاب ۵: آخرین پیشگویی (۲۰۰۸)

این کتاب مربوط به یک سیاستمدار جوان و جاه طبی روسی است که قصد دارد با استفاده از کودکان اوتیسمی سندروم ساوانت برای ایجاد یک نظم نوین جهانی اقدام کند. در این کتاب معلوم می‌شود که مونک در داستان قبل نمرده است و توسط یک زیردریایی روسی دزدیده و اسیر انسانها بد شده‌است. مونک که به دلیل آزمایشهای صورت گرفته دچار فراموشی شده‌است؛ به نحوی شخصیت محوری این داستان می‌باشد. سه نفر از کودکان ساوانت او را نجات داده و چهار نفری اقدام به فرار و تلاش برای نابودی نقشه دشمن می‌کنند. مونک و بچه‌ها با کمک پیرس و گیپسیس موفق می‌شوند؛ اما ظاهرا مونک به دلیل آزمایش جراحی مغزی که بر رویش انجام شده (احتمالا برای همیشه) دچار فراموشی شده است. در صورت عدم توقف نقشه دشمن، رهبران زیادی به دلیل قرار گرفتن در معرض تابشهای رادیواکتیوی چرنوبیل کشته خواهند شد و میلیونها انسان در سرتاسر دنیا نیز در اثر جریان آب به شدت رادیواکتیویته دریاچه قره‌چای خواهند مرد.

کتاب ۶: کلید رستاخیز (۲۰۰۹)

این کتاب با سه قتل در سه قاره مختلف دنیا شروع می‌شود. هر کدام از این قتلها بدون هیچ نوع رابطه آشکاری، قسمتی از یک تصویر پنهان و یک پازل هستند. سرنخی، پدر یکی از قربانیان را که یک سناتور تاثیرگذار ایالات متحده است به یک شرکت سوئدی متصل می‌کند. در حالی که یک تماس غیر منتظره از طرف راشل ورونا با پیرس، او را به سرتاسر اروپا می‌کشد و نهایتا سر از زندانی در فرانسه در می‌آورد؛ پینتر کراو نیز عضو تیم اعزامی به اسلو می‌شود. کراو و تیمش برای فرود در اسپیتزبرگن از روی مدار شمالگان پرواز می‌کنند. در نهایت معلوم می‌شود که شخصیتهای داستان با یک قارچ انگلی باستانی که نخست توسط مصریها و سپس در قرن یازدهم توسط سلت‌ها و درویدها مبه عنوان سلاح بیولوژیکی به کار می‌رفته سر و کار دارند.

کتاب ۶٫۵: کلید اسکلت (۲۰۱۱)

در این داستان کوتاه، سیچان از مجموعه نیروی سیگما بیرون می‌آید تا ماجرای شخصی خودش را داشته باشد. او و یک گنج‌یاب جوان که نقشه دخمه مردگان پاریس بر روی بدنش خالکوبی شده‌است؛ پس از دزدیده شدن و بیهوش شدن با گردنبند الکترونیکی کشنده‌ای در اتاق هتلی در پاریس بیدار می‌شوند. آنها باید پسر آدم‌ربا را که در چنگال یک رهبر فرقه‌ای نابکار افتاده آزاد کنند. سر نخها آنها را به یک شهر تاریک در زیر شهر نورانی پاریس می‌برد. رهبر فرقه تمام دخمه را بمب‌گذاری کرده و سیچان و راهنمایش باید با زمان مبارزه کنند.

این داستان کوتاه نگاهی به ۷۰ صفحه از کتاب کلونی شیطان (۲۰۱۱) دارد که در آن معمایی با یک کلید استخوانی حل می‌شود.

کتاب ۷: کلونی شیطان (۲۰۱۱)

منابع

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ "Licensee entry: James Paul Czajkowski". California Veterinary Medical Board.
  2. مشارکت کنندگان ویکی‌پدیای انگلیسی (26 jul 2017). «James Rollins». تاریخ وارد شده در |تاریخ= را بررسی کنید (کمک)
  3. ۳٫۰ ۳٫۱ جانت کوپرمن، 16 آگوست 2016 ، Thriller: A Q&A with Author James Rollins, SLM