حزب نیروی سوم: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
جز ←‏جایگزینی با [[وپ:اشتباه|اشتباه‌یاب]]: کارگرن⟸کارگران، دریاری‌اش⟸درباری‌اش،
خط ۱: خط ۱:
'''حزب نیروی سوم''' به رهبری [[خلیل ملکی]] و توسط گروهی از روشنفکران [[حزب توده]] در سال ۱۳۲۶، تشکیل شد. خلیل ملکی و یارانش به دلیل وابستگی علنی حزب توده به شوروی و انحراف سازمان از اصول حزبی، از آن حزب انشعاب کردند.
'''حزب نیروی سوم''' به رهبری [[خلیل ملکی]] و توسط گروهی از روشنفکران [[حزب توده]] در سال ۱۳۲۶، تشکیل شد. خلیل ملکی و یارانش به دلیل وابستگی علنی حزب توده به شوروی و انحراف سازمان از اصول حزبی، از آن حزب انشعاب کردند.


ملکی و یارانش، در جریان [[ملی کردن صنعت نفت]]، به [[جبهه ملی]] پیوستند و به دلیل سابقه فعالیت‌های حزبی و داشتن اطلاعات سیاسی و اجتماعی و سازمان دهی، موجب گسترش «سازمان نگهبان آزادی» در میان قشرها دیگری از روشنفکران، دانشجویان و کارگرن شدند. ملکی در سال ۱۳۳۰ در دوران [[نخست وزیری]] دکتر [[محمد مصدق]] همراه با دکتر [[مظفر بقائی]] «[[حزب زحمت‌کشان ملت ایران]]» را تأسیس کرد. حزب زحمتکشان با گرایش سوسیالیستی، از دولت مصدق جانبداری می‌کرد. بعداً در این حزب نیز انشعاب صورت گرفت و خلیل ملکی حزب نیروی سوم پیشین خود را با نام حزب زحمت‌کشان [[ملت ایران]] - نیروی سوم احیا کرد.
ملکی و یارانش، در جریان [[ملی کردن صنعت نفت]]، به [[جبهه ملی]] پیوستند و به دلیل سابقه فعالیت‌های حزبی و داشتن اطلاعات سیاسی و اجتماعی و سازمان دهی، موجب گسترش «سازمان نگهبان آزادی» در میان قشرها دیگری از روشنفکران، دانشجویان و کارگران شدند. ملکی در سال ۱۳۳۰ در دوران [[نخست وزیری]] دکتر [[محمد مصدق]] همراه با دکتر [[مظفر بقائی]] «[[حزب زحمت‌کشان ملت ایران]]» را تأسیس کرد. حزب زحمتکشان با گرایش سوسیالیستی، از دولت مصدق جانبداری می‌کرد. بعداً در این حزب نیز انشعاب صورت گرفت و خلیل ملکی حزب نیروی سوم پیشین خود را با نام حزب زحمت‌کشان [[ملت ایران]] - نیروی سوم احیا کرد.


== تعریف نیروی سوم ==
== تعریف نیروی سوم ==
خط ۲۷: خط ۲۷:
همکاری ملکی و بقایی که از حدود سال‌های ۱۳۲۸و۱۳۲۹ باوساطت [[جلال آل احمد]] و با هدف همکاری در انتشار روزنامه شاهد آغاز شده بود،<ref> [[دوبرادر]]، خاطرات محمد حسین دانایی،انتشارات اطلاعات، چاپ دوم، 1393، تهران، ص224</ref> تا اوایل مرداد ۱۳۳۱ ادامه داشت، ولی پس از فاش شدن ملاقات پنهانی دکتر عیسی سپهبدی، یکی از دوستان دکتر بقائی با قوام السلطنه، در دورهٔ زمامداری پنج روزه‌اش، پس از استعفای مصدق در ۲۶ تیرماه ۱۳۳۱، اختلاف نظر شدیدی بروز کرد و منجربه تجزیه شدن حزب زحمتکشان و تشکیل حزب زحمتکشان ملت ایران - نیروی سوم به رهبری خلیل ملکی و یارانش در مهرماه سال ۱۳۳۱ گردید.<ref>نجاتی، غلام رضا؛ تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران، تهران، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، ۱۳۷۳، ج ۱، صص ۱۵۸ – ۱۵۷.</ref>
همکاری ملکی و بقایی که از حدود سال‌های ۱۳۲۸و۱۳۲۹ باوساطت [[جلال آل احمد]] و با هدف همکاری در انتشار روزنامه شاهد آغاز شده بود،<ref> [[دوبرادر]]، خاطرات محمد حسین دانایی،انتشارات اطلاعات، چاپ دوم، 1393، تهران، ص224</ref> تا اوایل مرداد ۱۳۳۱ ادامه داشت، ولی پس از فاش شدن ملاقات پنهانی دکتر عیسی سپهبدی، یکی از دوستان دکتر بقائی با قوام السلطنه، در دورهٔ زمامداری پنج روزه‌اش، پس از استعفای مصدق در ۲۶ تیرماه ۱۳۳۱، اختلاف نظر شدیدی بروز کرد و منجربه تجزیه شدن حزب زحمتکشان و تشکیل حزب زحمتکشان ملت ایران - نیروی سوم به رهبری خلیل ملکی و یارانش در مهرماه سال ۱۳۳۱ گردید.<ref>نجاتی، غلام رضا؛ تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران، تهران، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، ۱۳۷۳، ج ۱، صص ۱۵۸ – ۱۵۷.</ref>


شاخه بقائی دست از حمایت مصدق برداشت و از آیت‌الله [[سیدابوالقاسم کاشانی|کاشانی]] پشتیبانی کرد، ولی شاخه ملکی (نیروی سوم) تا ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، در عین حال که در نشریات خود مواضع انتقادی نسبت به دولت مصدق داشت از دولت مصدق در برابر مخالفان توده‌ای و دریاری‌اش حمایت می‌کرد. عمده انتقادات نیروی سوم از دکتر مصدق به سیاست‌های اقتصادی و اجتماعی او مربوط می‌شد. آنها بر این نظر بودند که حکومت به جای اتکا به طبقه بورژوازی (سرمایه داران) می‌بایست به توزیع عادلانه ثروت بپردازد و اقتصاد را تنظیم کند. آنچه برای نیروی سوم در این مقطع اهمیت داشت اصلاحات اقتصادی و اجتماعی بود. چیزی که بعداً نه به دست مصدق بلکه به دست شاه در [[اصلاحات ارضی]] انجام شد.<ref>آذری شهرضایی، رضا؛ جامعه سوسیالیست‌های نهضت ملی ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۳، صص ۳۴ – ۳۳.</ref>
شاخه بقائی دست از حمایت مصدق برداشت و از آیت‌الله [[سیدابوالقاسم کاشانی|کاشانی]] پشتیبانی کرد، ولی شاخه ملکی (نیروی سوم) تا ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، در عین حال که در نشریات خود مواضع انتقادی نسبت به دولت مصدق داشت از دولت مصدق در برابر مخالفان توده‌ای و درباری‌اش حمایت می‌کرد. عمده انتقادات نیروی سوم از دکتر مصدق به سیاست‌های اقتصادی و اجتماعی او مربوط می‌شد. آنها بر این نظر بودند که حکومت به جای اتکا به طبقه بورژوازی (سرمایه داران) می‌بایست به توزیع عادلانه ثروت بپردازد و اقتصاد را تنظیم کند. آنچه برای نیروی سوم در این مقطع اهمیت داشت اصلاحات اقتصادی و اجتماعی بود. چیزی که بعداً نه به دست مصدق بلکه به دست شاه در [[اصلاحات ارضی]] انجام شد.<ref>آذری شهرضایی، رضا؛ جامعه سوسیالیست‌های نهضت ملی ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۳، صص ۳۴ – ۳۳.</ref>
رهبران و فعالان نیروی سوم عبارت بودند از: خلیل ملکی، [[جلال آل احمد]]، [[محمدعلی خنجی]]، [[مسعود حجازی]]، [[داریوش آشوری]]، [[مرتضی مظفری]] و [[علی اصغر حاج سید جوادی]].
رهبران و فعالان نیروی سوم عبارت بودند از: خلیل ملکی، [[جلال آل احمد]]، [[محمدعلی خنجی]]، [[مسعود حجازی]]، [[داریوش آشوری]]، [[مرتضی مظفری]] و [[علی اصغر حاج سید جوادی]].



نسخهٔ ‏۱۹ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۲۲:۵۶

حزب نیروی سوم به رهبری خلیل ملکی و توسط گروهی از روشنفکران حزب توده در سال ۱۳۲۶، تشکیل شد. خلیل ملکی و یارانش به دلیل وابستگی علنی حزب توده به شوروی و انحراف سازمان از اصول حزبی، از آن حزب انشعاب کردند.

ملکی و یارانش، در جریان ملی کردن صنعت نفت، به جبهه ملی پیوستند و به دلیل سابقه فعالیت‌های حزبی و داشتن اطلاعات سیاسی و اجتماعی و سازمان دهی، موجب گسترش «سازمان نگهبان آزادی» در میان قشرها دیگری از روشنفکران، دانشجویان و کارگران شدند. ملکی در سال ۱۳۳۰ در دوران نخست وزیری دکتر محمد مصدق همراه با دکتر مظفر بقائی «حزب زحمت‌کشان ملت ایران» را تأسیس کرد. حزب زحمتکشان با گرایش سوسیالیستی، از دولت مصدق جانبداری می‌کرد. بعداً در این حزب نیز انشعاب صورت گرفت و خلیل ملکی حزب نیروی سوم پیشین خود را با نام حزب زحمت‌کشان ملت ایران - نیروی سوم احیا کرد.

تعریف نیروی سوم

نیروی سوم یک نظریه سیاسی در اروپا بود، که خلیل ملکی آنرا برای ایران تئوریزه کرد. این نظریه در بُعد داخلی به وجود نیروی سوم در برابر دو نیروی هیئت حاکمه و حزب توده اشاره داشت و در بُعد خارجی و جهانی در برابر دو ابرقدرت جهان سرمایه داری و شوروی.

این دیدگاه از دوره قاجاری که ایران همواره مورد استعمار و تجاوز و خیانت دو ابرقدرت روسیه و انگلیس بود، در میان سیاستمداران ایرانی محبوبیت داشت. در آن دوران فرانسه و آلمان این نقش را به عهده داشتند. پس از مشروطیت، آمریکا نیز گهگاه به عنوان نیروی سوم مورد اتکای برخی از سیاستمداران دلزده از روسیه و انگلیس بود. در دوره رضاشاه، به وضوح ایران به سمت آلمان گرایش داشت و تقریباً همه ساخت و سازها با کمک و مشاوره آلمان انجام می‌شد. اشغال ایران و شکست آلمان در جنگ جهانی دوم از یک سو و جایگزینی امپراتوری استعماری روسیه تزاری با شوروی کمونیستی، باعث از میان رفتن این موازنه شد. به گونه‌ای که بیشتر آرمانخواهان ایرانی از جمله خلیل ملکی جوان، به شوروی نه به چشم همان روسیه پیشین، که با عنوان «منجی ملتها از یوغ استبداد و استعمار» نگاه می‌کردند. حال آنکه بودند دیگرانی چون احمد قوام و برخی از چهره‌های جبهه ملی، آمریکا را نیرویی مستقل از استعمار روسیه و انگلیس می‌دانستند.

در این میان خلیل ملکی و یارانش به مرور نه تنها از حزب توده - حزب کمونیست مورد حمایت شوروی در ایران - بریدند، بلکه از دولت شوروی هم ناامید شده و به جای آنکه نیروی سوم را در «یک ابرقدرت جهانی» ببینند، آنرا در «قشر زحمتکشان ایرانی» یافتند.

حزب زحمتکشان نیروی سوم در تعریف این نیرو می‌گوید: «این نیرو از قدرت‌های بزرگ الهام نمی‌گیرد، آنهایی که از هیئت حاکمه متحد به کلّی مأیوسند و از رهبران حزب توده به عنوان عُمال اجنبی انتظاری ندارند، نیروی سوم‌اند زحمتکشانی که آرزوی این را دارند که مالک دسترنج خود گردند و این انتظار را به غلط یا صحیح از دکتر مصدق دارند نیروی سوم‌اند. روشنفکرانی که خود را در خدمت طبقهٔ سوم قرار داده‌اند و راه حل مشکلات خارجی و داخلی را مطابق فرضیه‌های سوسیالیستی، تنها راه چاره می‌دانند و با نیروی ملت ایران، رشد و تکامل سوسیالیسم را ضروری می‌دانند، نیروی سوم‌اند.[۱]

برنامه‌های حزب:

  1. ارائه کمونیسم مستقل و سوسیالیسم ایرانی؛
  2. واقع بینی در برخورد با مارکسیسم؛
  3. تأکید بر هویت ملی و منافع کشور در برابر کمونیسم بین‌الملل؛
  4. بی طرفی مثبت در سیاست‌های جهانی و مواجهه با اردوگاههای قدرت؛
  5. آینده نگری و تحلیل‌های نو؛
  6. استقلال همه‌جانبه؛
  7. واقع بینی در برخورد با مذهب؛
  8. طرح و تحلیل نقاط ضعف روشنفکران و پیوند دادن آنها با جامعه و مردم؛
  9. تحلیل صحیح، کار بردی و واقع‌گرا؛
  10. تحلیل تاریخی از مبارزه

انشعاب در زحمتکشان

همکاری ملکی و بقایی که از حدود سال‌های ۱۳۲۸و۱۳۲۹ باوساطت جلال آل احمد و با هدف همکاری در انتشار روزنامه شاهد آغاز شده بود،[۲] تا اوایل مرداد ۱۳۳۱ ادامه داشت، ولی پس از فاش شدن ملاقات پنهانی دکتر عیسی سپهبدی، یکی از دوستان دکتر بقائی با قوام السلطنه، در دورهٔ زمامداری پنج روزه‌اش، پس از استعفای مصدق در ۲۶ تیرماه ۱۳۳۱، اختلاف نظر شدیدی بروز کرد و منجربه تجزیه شدن حزب زحمتکشان و تشکیل حزب زحمتکشان ملت ایران - نیروی سوم به رهبری خلیل ملکی و یارانش در مهرماه سال ۱۳۳۱ گردید.[۳]

شاخه بقائی دست از حمایت مصدق برداشت و از آیت‌الله کاشانی پشتیبانی کرد، ولی شاخه ملکی (نیروی سوم) تا ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، در عین حال که در نشریات خود مواضع انتقادی نسبت به دولت مصدق داشت از دولت مصدق در برابر مخالفان توده‌ای و درباری‌اش حمایت می‌کرد. عمده انتقادات نیروی سوم از دکتر مصدق به سیاست‌های اقتصادی و اجتماعی او مربوط می‌شد. آنها بر این نظر بودند که حکومت به جای اتکا به طبقه بورژوازی (سرمایه داران) می‌بایست به توزیع عادلانه ثروت بپردازد و اقتصاد را تنظیم کند. آنچه برای نیروی سوم در این مقطع اهمیت داشت اصلاحات اقتصادی و اجتماعی بود. چیزی که بعداً نه به دست مصدق بلکه به دست شاه در اصلاحات ارضی انجام شد.[۴] رهبران و فعالان نیروی سوم عبارت بودند از: خلیل ملکی، جلال آل احمد، محمدعلی خنجی، مسعود حجازی، داریوش آشوری، مرتضی مظفری و علی اصغر حاج سید جوادی.

جامعه سوسیالیست‌ها

پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، بیشتر رهبران و فعالان سازمان‌های سیاسی هوادار دولت مصدق، دستگیر یا فراری شدند. ملکی نیز در شهریور همان سال دستگیر و در خرم‌آباد زندانی گردید. در همین سالها، موج انتقادات از ملکی که عمدتاً از جانب دکتر خنجی و حجازی از درون حزب برخاست، که موجب انشعابی دیگر در حزب شد. مهمترین علت آن ملاقات ملکی با شاه در چند ماه قبل از کودتا بود.[۵] ملکی بعد از آزادی از زندان به فعالیت‌های مطبوعاتی پرداخت و در سال ۱۳۳۹ جامعه سوسیالیست‌های نهضت ملی را تأسیس کرد. او در این زمان باز هم با شاه دیدار کرده و برخلاف اکثر روشنفکران و سیاستمداران عضو جبهه ملی، از برنامه‌های اصلاح طلبانه حکومت شاه، تمجید کرد. بعد از مرگ ملکی و آل احمد در سال ۱۳۴۸ فعالیت جامعه سوسیالیستها محدود شد. پس از انقلاب اسلامی نیز جامعه سوسیالیست‌ها بار دیگر به رهبری رضا شایان به جبهه ملی چهارم پیوستند و فعالیت خود را آغاز نمودند؛ ولی، با فرو پاشی جبهه ملی، این گروه نیز از صحنه سیاسی کشور محو شد.

پانویس

  1. مدیر شانچی، محسن؛ احزاب سیاسی ایران، تهران، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، ۱۳۷۵، ص ۱۴۸ تا ۱۶۰.
  2. دوبرادر، خاطرات محمد حسین دانایی،انتشارات اطلاعات، چاپ دوم، 1393، تهران، ص224
  3. نجاتی، غلام رضا؛ تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران، تهران، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، ۱۳۷۳، ج ۱، صص ۱۵۸ – ۱۵۷.
  4. آذری شهرضایی، رضا؛ جامعه سوسیالیست‌های نهضت ملی ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۳، صص ۳۴ – ۳۳.
  5. مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، خلیل ملکی به روایت اسناد ساواک تهران، وزارت اطلاعات، ۱۳۷۹، ص ۱۰.