محمدرضا حکیمی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
جز تمیزکاری و اصلاح متن‌‌‌‌‌ با استفاده از AWB
خط ۸۶: خط ۸۶:
و بطور خلاصه، جامعه قرآنی، «جامعه قائم بالقسط» است، و حاکمیت قرآنی، «حاکمیت عامل بالعدل». هر چه جز این باشد، نام اسلامی و قرآنی بر آن روا نیست.}}
و بطور خلاصه، جامعه قرآنی، «جامعه قائم بالقسط» است، و حاکمیت قرآنی، «حاکمیت عامل بالعدل». هر چه جز این باشد، نام اسلامی و قرآنی بر آن روا نیست.}}


== نقد حکیمی به دفن کشته‌شدگان جنگ (شهدای دفاع مقدس) در دانشگاه‌ها ==
== نقد حکیمی به دفن شهدای دفاع مقدس در دانشگاه‌ها ==
وی در این باره در یکی از آثارش چنین بیان کرده:
وی در این باره در یکی از آثارش چنین بیان کرده:
{{نقل قول|آیا خون این همه شهید، از زبان لحظات و تاریخ سخن نمی‌گویند... آیا به همین بسنده می‌کنند، که جنازه مطهر چند شهید را، در جاهایی که اصلاً مناسب نیست دفن کنند. اگر راست می‌گویند، چند جنازه هم در بازار، در دستگاه قضایی، در کنار کاخ‌های اشراف، در دامنه‌های توچال - نه قله توچال- در میدان بار، در اتاق اصناف و … و در مجلس و در میان هیئت مجریه (دولت) دفن نمایند.
{{نقل قول|آیا خون این همه شهید، از زبان لحظات و تاریخ سخن نمی‌گویند... آیا به همین بسنده می‌کنند، که جنازه مطهر چند شهید را، در جاهایی که اصلاً مناسب نیست دفن کنند. اگر راست می‌گویند، چند جنازه هم در بازار، در دستگاه قضایی، در کنار کاخ‌های اشراف، در دامنه‌های توچال - نه قله توچال- در میدان بار، در اتاق اصناف و … و در مجلس و در میان هیئت مجریه (دولت) دفن نمایند.

نسخهٔ ‏۱۶ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۱۹:۰۷

محمدرضا حکیمی، متفکر، نویسنده ایرانی و اسلامی که از وی با عناوینی چون «علامه»، «استاد» و «فیلسوف عدالت» یاد می‌شود.[۱] کتاب الحیاه وی در رابطه با اقتصاد اسلامی از شهرت و اعتبار خاصی در جهان اسلام برخوردار شده‌است[۲] وی از مجددان مکتب معارفی خراسان مشهور به مکتب تفکیک است که معتقد به جدایی دین از فلسفه و عرفان است.[۳] علی شریعتی وی را به عنوان وصی خود جهت هرگونه دخل و تصرف در آثارش انتخاب کرده بود.[۱] حکیمی در سال ۱۳۸۱ در رابطه با مبانی اسلام نامه‌ای به فیدل کاسترو نوشت.[۴] او مدتی بعد و در دیدار با یک هیئت کوبایی گفت: «اگر اتفاقی برای فیدل کاسترو بیفتد، یک فاجعه بشری رخ داده‌است».[۵]

زندگی

متولد چهارده فروردین ۱۳۱۴ شمسی (۱۳۵۴ قمری) در مشهد. پدرش عبدالوهاب، که از یزد به مشهد مهاجرت کرده بود، از معتمدین و محترمین بازار مشهد بود.

حکیمی در سال ۱۳۲۰ تحصیلاتش را آغاز کرد. در سال ۱۳۲۶در حوزه علمیه خراسان وارد تحصیلات حوزوی شد و تا بیست سال از عمر خود را در حوزه گذراند. در این مدت به تحصیل دروس مقدمات و سطح، خارج، فلسفه، ادبیات عرب، نجوم، تقویم و... پرداخت. از استادان وی می‌توان محمد تقی ادیب نیشابوری، شیخ مجتبی قزوینی خراسانی، سید محمدهادی میلانی، احمد مدرس یزدی، اسماعیل نجومیان، حاج سید ابوالحسن حافظیان و حاجی خان مخیری را نام برد.[۶] او علوم غریبه، رمل و اوفاق را نزد ابوالحسن حافظیان و شیخ مجتبی قزوینی آموخت.[۷]

حکیمی اجازه اجتهاد را از آقا بزرگ تهرانی در سال ۱۳۴۸ ش دریافت کرد.[۸]

آثار

  • منهای فقر
  • «الحیاة» در اقتصاد اسلامی با همکاری دو برادرش: محمد حکیمی و علی حکیمی (ترجمه بفارسی: احمد آرام)
  • خورشید مغرب
  • شیخ آقا بزرگ
  • آنجا که خورشید می‌وزد
  • دانش مسلمین
  • بیدارگران اقالیم قبله
  • مکتب تفکیک
  • آنجا که خورشید می‌وزد
  • اجتهاد و تقلید در فلسفه
  • ادبیات و تعهد در اسلام
  • الهیات الهی و الهیات بشری (مدخل)
  • الهیات الهی و الهیات بشری (نظرها)
  • امام در عینیت جامعه
  • انذار
  • بعثت، غدیر، عاشورا، مهدی (عج)
  • پیام جاودانه
  • جامعه سازی قرآنی
  • حماسه غدیر
  • خورشید مغرب (خلاصه)
  • سپیده باوران
  • سرود جهش‌ها
  • شرف الدین
  • عقل سرخ
  • فریاد روزها
  • قصدو عدم وقوع (نامه‌ها)
  • قیام جاودانه
  • گزارش (برگرفته از الحیاة)
  • کلام جاودانه
  • معاد جسمانی در حکمت متعالیه
  • مقام عقل
  • میر حامد حسین
  • نان و کتاب
  • یکصد و پنجاه سال تلاش خونین
  • عاشورا مظلومیتی مضاعف
  • مرام جاودانه
  • علی (ع)
  • پیامبر (ص)
  • از زندگی تا ابدیت
  • ای آفتاب
  • عاشورا عدالت
  • فاطمیات
  • عاشورا غزه
  • استغفار
  • امواج غدیر
  • نان و کتاب (قطع خشتی)
  • عاشورا مظلومیتی مضاعف (قطع خشتی)
  • تفسیر آفتاب

وصیت علی شریعتی به حکیمی

قسمتی از وصیت نامه شرعی علی شریعتی به حکیمی به شرح زیر است:[۹]

برادرم، مرد آگاهی و ایمان و تقوی، آزادی و ادب، دانش و دین، محمّد رضا حکیمی. در این فصل بد که هر خبری می‌رسد شوم است و هرچه روی می‌دهد فاجعه و «هردم از نو غمی آید به مبارک بادم»، نام شما بر این دو «یادنامه» برای من یاد آورد آن آرزوی دیرینه و شیرینی بود که همچون صدها هزار آرزوی دیگری که طوقی کرده بودم و به گردن فردا بسته بودم، در این ترکتاز زمانه گسست و به یغما رفت و آن آرزو، در یک کلمه بازگشت شما به میدان بود، می‌دانی که اینچنین خالی مانده‌است و در پیرامون، نسلی عاشق و تشنه نگران ایستاده و چشم انتظار تا مگر در برابر این «غوغا» رویاروی این دن کیشوت‌ها و شومن‌های شبه هنری و شبه سیاسی و شبه مذهبی و این همه خیمه شب بازی‌ها که در مسجد و میخانه برپاست و کارگردان همه یکی است،...... سواری بیرون آید و شمشیر علی در دست و زبان علی در کام و دلی گدازان از عشق و سری بیدار از حکمت و سپر گرفته از تقوی و برگذشته از احد و خندق و صفین و صحرای تف (طف) و چمنزار سرخ عذرا و با ابوذر در ربذه به سربرده و با هزارها قربانی خلافت اموی و عباسی و سلطنت غز و مغول و سلجوقی و غزنوی و تیموری و ایلخانی... در سیاه چال‌های دارالاماره‌های وحشت شکنجه‌ها دیده و در آوردگاه‌های خون و خیانت صلیبی‌ها شمشیر زده و خط کبود شلاق استعمار تاتارهای مسیحی و آدم‌خوارهای متمدن را در این قرن‌های غارت و خواب بر جان و تن خویش تجربه کرده و پرچم رسالت خون خواهی هابیل بر سر دست و کوله بار آگاهی و رنج انسان بر پشت، راه سرخ شهادت را در طول این تاریخ طی کرده و داغ فلسطین و بیت المقدس سینا و لبنان بر جگرش صدها زخم تازه نهاده و اینک، بر سیمای وارث آدم و نوح و ابراهیم و موسی و عیسی و محمّد و علی و حسن و حسین و... به مثابه یک امت «چون ابراهیم» قلم را تبر کند و بت‌های نمرودی این عصر، عصر جاهلیت جدید را بشکند و از عزیزترین ارزش‌هایی که بی دفاع مانده‌اند و آن همه یادهای قدسی که دارد فراموش می‌شود و این میراث گران و گرامی که دست رنج نبوغ‌ها و جهادها و شهادت‌های تمامی تاریخ ماست، بر باد می‌رود، قهرمانانه دفاع کند، به یاد آورد و نگاه دارد...

نامه حکیمی به فیدل کاسترو

قسمتی از نامه حکیمی به فیدل کاسترو به شرح زیر است[۱۰]

اگر بخواهیم همه تعالیم قرآن و اسلام را در دو کلمه، خلاصه کنیم، چنین می‌شود:

۱. توحید ۲. عدل

«توحید» یعنی: «تصحیح رابطه انسان با خدا».

«عدل» یعنی: «تصحیح رابطه انسان با انسان».

و اکنون شما به هر شناخت اسلامی یا حکم اسلامی، یعنی اسلام از جنبه‌های نظری و جنبه‌های عملی آن که نگاه کنید، هیچ چیز را خارج از دو موضوع بالا نمی‌بینید؛ و خوب توجه داریم که برای سعادت کامل (یعنی دنیوی و اخروی، یا به تعبیر دیگر: سعادت فانی و سعادت باقی) انسان، همین دو اصل و رعایت دقیق نظری و عملی آن - در ضمن انواع تربیتها و برنامه‌ریزیهایی که باید عملی گردد - کافی و بسنده‌است. انسان، پس از اعتقاد به خدا، با ادای تکلیف نسبت به آفریدگار خویش، در بعد ابدی کامیاب است؛ و پس از اعتقاد به اهمیت عدالت و اجرای آن (که آزادی معقول نیز در دل آن خفته‌است)، در سعادت اجتماعی و رسیدن به زندگی سالم اجتماعی به چیزی نیازمند نیست. کدام جامعه‌ای است که در آن به فریاد قرآن، دربارهٔ توحید و عدل ترتیب اثر دهند و از سقوطهای بزرگ نرهند؟ و در هر کشور اسلامی و در هر مجتمع قرآنی که دیده شود، وضع جز این است که گفته شد. در آنجا اسم اسلام است نه رسم اسلام. درگیریها به نام اسلام است نه برای اسلام. در این گونه اجتماعات، ایمان توحیدی و عمل عدلانی از قوت و قدرت افتاده‌است؛ و باید - در آنجاها - فریادگران فریاد توحید و عدل سر دهند تا جامعه‌های خراب را بیدار کنند و حاکمیتهای غافل را بلرزانند. در رسالت قرآنی، دو مسئله، دو رکن بنیادین است. ۱. تربیت سالم، یعنی «فردسازی» (به منظور جامعه‌سازی). ۲. سیاست عدل، یعنی: «جامعه‌پردازی» (به منظور فردسازی).

و بطور خلاصه، جامعه قرآنی، «جامعه قائم بالقسط» است، و حاکمیت قرآنی، «حاکمیت عامل بالعدل». هر چه جز این باشد، نام اسلامی و قرآنی بر آن روا نیست.

نقد حکیمی به دفن شهدای دفاع مقدس در دانشگاه‌ها

وی در این باره در یکی از آثارش چنین بیان کرده:

آیا خون این همه شهید، از زبان لحظات و تاریخ سخن نمی‌گویند... آیا به همین بسنده می‌کنند، که جنازه مطهر چند شهید را، در جاهایی که اصلاً مناسب نیست دفن کنند. اگر راست می‌گویند، چند جنازه هم در بازار، در دستگاه قضایی، در کنار کاخ‌های اشراف، در دامنه‌های توچال - نه قله توچال- در میدان بار، در اتاق اصناف و … و در مجلس و در میان هیئت مجریه (دولت) دفن نمایند. فقه تشیع -میراث خون شهیدان بزرگ بشریت- در برابر این اتفاقات، که چه بسا ایادی استعمار و اجانب آنها را کارگردانی می‌کنند، مسئول است... ببینید اینگونه میراثی را نمی‌شود، به دست عده‌ای ناآگاه، یا مومنانی ساده انگار، یا مرتجعانی بسته ذهن سپرد یا نفوذیانی مرموز (والمسئول الاصلی هو الفقه).

[۱۱]

خودداری نسبت به دریافت جایزه فارابی

پس از انتخاب حکیمی به عنوان یکی از اساتید برگزیده برای خدمت پنجاه ساله به علوم انسانی در جشنواره فارابی (آذر ۸۸) وی رد پذیرش این عنوان و جایزه را طی پیامی اعتراضی اعلام کرد.[۱۲] در قسمتی از این پیام آمده‌است:

همان گونه که پیشتر هم یادآور شده‌ام، بار دیگر تأکید می‌کنم که تا هنگامی که در جامعه ما فقر و محرومیت مرئی و نامرئی بیداد می‌کند، برگزاری چنین جشنواره‌هایی از نظر اینجانب در اولویت نیست. در این جشنواره از فاضلان و استادانی، به نام خدمت ۵۰ ساله به علوم انسانی تجلیل شده‌است. پرسش این است آیا این علوم برای ثبت در کتاب‌ها و در دنیای ذهنیت است یا برای خدمت به انسان و حفظ حقوق انسان و پاسداری از کرامت انسان است در واقعیت خارجی و عینیت؟...

جستارهای وابسته

منابع

  • راه خورشیدی، محمد اسفندیاری، انتشارات دلیل ما، چاپ اول، ۱۳۸۲ش، تهران.

پانویس

پیوند به بیرون