بینامتنیت: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
=== '''بینامتنیت''' {{انگلیسی|Intertextuality}} شکل‌گیری معنای متن توسط متون دیگر است. این می‌تواند شامل استقراض و دگردیسی متنی دیگر توسط مولف یا ارجاع دادن خواننده به متنی دیگر باشد. اصطلاح «بینامتنیت»، از زمان ابداعش توسط [[جولیا کریستوا]] در سال ۱۹۶۶ دفعات بسیاری تغییر یافته‌است و قرض گرفته شده‌است.
'''بینامتنیت''' {{انگلیسی|Intertextuality}} شکل‌گیری معنای متن توسط متون دیگر است. این می‌تواند شامل استقراض و دگردیسی متنی دیگر توسط مولف یا ارجاع دادن خواننده به متنی دیگر باشد. اصطلاح «بینامتنیت»، از زمان ابداعش توسط [[جولیا کریستوا]] در سال ۱۹۶۶ دفعات بسیاری تغییر یافته‌است و قرض گرفته شده‌است.


بینامتنی به معنی شکل یافتن متنی جدید بر اساس متون معاصر یا قبلی است به طوری که متن جدید فشرده ای از تعدادی از متون که مرز بین آنها محو شده می باشد و ساختارش به شکلی تازه شود و به طوری که از متون قبلی چیزی جز ماده آن باقی نمانده است و اصل آن در متن جدید پنهان شده و تنها افراد خبره توان تشخیص آن داشته باشند.<ref>النص الغائب، عزام، 2001، ص29</ref> برخی بر این باورند که اصطلاحاتی چون [[اقتباس ادبی|اقتباس]]، تضمین، تلمیح، اشاره، مناقضان، سرقات، معارضا و ... در میراث ادب عربی تا حدودی با مفهوم بینامتنی همپوشانی دارند.<ref>همان، 42</ref>
بینامتنی به معنی شکل یافتن متنی جدید بر اساس متون معاصر یا قبلی است به طوری که متن جدید فشرده ای از تعدادی از متون که مرز بین آنها محو شده می باشد و ساختارش به شکلی تازه شود و به طوری که از متون قبلی چیزی جز ماده آن باقی نمانده است و اصل آن در متن جدید پنهان شده و تنها افراد خبره توان تشخیص آن داشته باشند.<ref>النص الغائب، عزام، 2001، ص29</ref> برخی بر این باورند که اصطلاحاتی چون [[اقتباس ادبی|اقتباس]]، تضمین، تلمیح، اشاره، مناقضان، سرقات، معارضا و ... در میراث ادب عربی تا حدودی با مفهوم بینامتنی همپوشانی دارند.<ref>همان، 42</ref>

نسخهٔ ‏۴ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۱۲

بینامتنیت (به انگلیسی: Intertextuality) شکل‌گیری معنای متن توسط متون دیگر است. این می‌تواند شامل استقراض و دگردیسی متنی دیگر توسط مولف یا ارجاع دادن خواننده به متنی دیگر باشد. اصطلاح «بینامتنیت»، از زمان ابداعش توسط جولیا کریستوا در سال ۱۹۶۶ دفعات بسیاری تغییر یافته‌است و قرض گرفته شده‌است.

بینامتنی به معنی شکل یافتن متنی جدید بر اساس متون معاصر یا قبلی است به طوری که متن جدید فشرده ای از تعدادی از متون که مرز بین آنها محو شده می باشد و ساختارش به شکلی تازه شود و به طوری که از متون قبلی چیزی جز ماده آن باقی نمانده است و اصل آن در متن جدید پنهان شده و تنها افراد خبره توان تشخیص آن داشته باشند.[۱] برخی بر این باورند که اصطلاحاتی چون اقتباس، تضمین، تلمیح، اشاره، مناقضان، سرقات، معارضا و ... در میراث ادب عربی تا حدودی با مفهوم بینامتنی همپوشانی دارند.[۲]

اصطلاح بینامتی به رابطه های گوناگون متون از لحاظ صورت و معنا اشاره می کند. متون، بافت ها و سیاق هایی را فراهم می کنند که می تواند دیگر متون را درون آنها خلق و تفسیر کرد.[۳] بینامتنیت به رابطه تفسیری و معناشناختی ناظر است و در تفسیر قرآن نیز مراد از بینامتی، توجه به روابط نشانه شناختی و معناشناختی است که متون دیگر می توانند با قرآن داشته باشند.[۴]

یکی از حساس ترین و جدی ترین مباحث حوزه نقد متن، روابط بینامتنی است. در واقع منظور از از روابط بینامتنی این هست که هر متنی ناظر به متون پیشینی هست و زمانی که مطالعات متنی صورت می گیرد توجه به نوع رابطه ای که این متون با هم دارند، حائز اهمیت هست.[۵] اصل اساسی نظریه بینامتنیت این هست که هیچ متنی بدون پیش متن نیست و متن ها پیوسته بر اساس متن های گذشته بنا می شوند.[۶] هر کسی که عهده دار فهم یک متن هست می بایست رابطه آن متن با سایر متون را تعیین کند. جهت فهم یک متن تنها توجه به روابط درون متنی کارساز نیست و می بایست به رابطه متن با سایر متون نیز توجه کند.[۷] جولیا کریستوا نخستین کسی بود که اصطلاح بینامتی را به کار برده است. او بینامتنی را با این جمله بیان کرده است که هیچ متنی جزیره ای جدا از دیگر متون نیست. این اصطلاح به رابطه های گوناگونی اشاره دارد که متون را از لحاظ صورت و مضمون به هم پیوند می دهند. هر متنی در نسبت با متون دیگر وجود دارد.[۸]

هیچ متنی را نمی توان به تنهایی و بدون اتکا به متون دیگر فهمید، زیرا نمی توان از استفاده کردن لغات وعباراتی که دیگران قبلا استفاده کرده اند اجتناب کرد. بنابراین بینامتنیت نشان دهنده آن است که همه رویدادهای ارتباطی به نوعی به رویدادهای پیشین مربوط اند و از آنها بهره می گیرند. یک متن را می توان حلقه ای در یک زنجیره ی بینامتنی دانست. یعنی مجموعه ای از متون که در آن هر متن عناصری از متن یا متون دیگر را در خود تعبیه می کند.[۹]

بینامتنیت، دارای سه رکن اصلی است: متن پنهان، متن حاضر و روابط بینامتنی. انتقال لفظ یا معنا از متن پنهان به متن حاضر، روابط بینامتنی نام دارد و مهم ترین رکن نظریۀ بینامتنی در تفسیر متون به شمار می رود. بازآفرینی متن پنهان یا حضور آن در متن حاضر، به سه صورت انجام می گیرد که از آن، با عنوان قواعد سه گانۀ بینامتنی یاد می شود:[۱۰] قاعدۀ نفی جزئی، قاعدۀ نفی متوازی و قاعدۀ نفی کلی.[۱۱]

مهم ترین هدفی که بینامتنیت دارد، کشف نشانه ها و آثار مثبت متون دیگر بر یک متن است؛ چرا که بینامتنیت مطالعه و بررسی روابط موجود میان متن حاضر و متون دیگر است، بطوري که خواننده را در درك عمیق تر و فهم بهتر یک متن یاري می رساند. با نگاهی به آثار ادبی می توان دریافت که ادبا از میراث کهن بویژه میراث دینی، بهره فراوانی برده، و از آن مرجعی غنی براي آثار ادبی خود ساخته اند. قرآن کریم در رأس میراث دینی قرار دارد که در حقیقت می توان آن را به عنوان منبعی کامل دانست، که ادبا در تمام دوران نه فقط در ادبیات عربی بلکه در ادبیات جوامع اسلامی از آن متأثر گشته اند.[۱۲]

صفحات مربوط

منابع

  1. النص الغائب، عزام، 2001، ص29
  2. همان، 42
  3. بیولوژی نص، قائمی نیا، 1389،‌ ص436 به نقل از دانیل چاندلِر
  4. همان، ص444
  5. نقد متن، پاکتچی، ص101
  6. درآمدی بر بینامتیت:نظریه ها و کاربردها، بهمن نامور مطلق، 1390، ص27
  7. بیولوژی نص، علیرضا قائمی نیا، ص413
  8. بیلوژی نص، ص436
  9. سلطانی 1384،ص 67
  10. روابط بینامتنی قرآن با خطبه های نهج البلاغه، مهدی مسبوق، 1392، صص206-208
  11. در نفی کلی علاوه بر انکار متن پنهان، معنای متن پنهان نیز واژگون می شود. در نفی متقارن معنای دو متن یکی است ولی از دو زاویه به معنایی نزدیک به هم اشاره کرده اند. در نفی جزئی، بخشی از متن پنهان مورد رد و انکار قرار می گیرد.(درآمدی بر بینامتنیت، صص160-159)
  12. بررسی چگونگی ارتباط قرآن و شعر جاهلی با رویکرد بینامتنیت، رضا امانی، محمد نبی احمدی، یسرا شادمان، 1392، ص77