شهرزور: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Jfarmani (بحث | مشارکت‌ها)
اشتباهات اصلاح شد
برچسب‌ها: برخی خطوط با فاصله آغاز شده‌اند ویرایش همراه ویرایش از برنامهٔ همراه
Jfarmani (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از برنامهٔ همراه
خط ۶: خط ۶:
چو آسوده برگشت مرد و ستور
چو آسوده برگشت مرد و ستور
بیاورد لشکر سوی شهرزور
بیاورد لشکر سوی شهرزور
فردوسی
فردوسی

از ظاهر کتاب شاهنامه چنین برمی آید که اردشیرخره همان شهرزور است.
از ظاهر کتاب شاهنامه چنین برمی آید که اردشیرخره همان شهرزور است.
سوی پارس آمد ز ری نامجوی
سوی پارس آمد ز ری نامجوی

نسخهٔ ‏۶ اوت ۲۰۱۵، ساعت ۱۳:۱۱

« شهرزور » شهرزور. [ ش َ رِ ] (اِخ ) خره ای وسیع بین اربل و همدان بود و در زمان یاقوت (قرن 7 هجری ) مردم آن کرد بودند. امروزه هم شهرکی بنام زور در جنوب شرقی سلیمانیه نزدیک مرز ایران و عراق در خاک عراق قرار دارد. (از فرهنگ فارسی معین ). شهری است بین اربل و همدان . (از تاج العروس ). مدینه ٔ زوربن ضحاک است . (منتهی الارب ). خره ای است وسیع در جبال بین اربل و همدان و مردم آن کردند. (از معجم البلدان ). شهری معروف از اقلیم چهارم کردستان میان اربل و همدان نزدیک ببابل از بناهای زور پسر ضحاک .(انجمن آرا) (آنندراج ). نام شهری نزدیک ببابل بناکرده ٔ زور پسر ضحاک . (ناظم الاطباء). نام شهری نزدیک بابل . (برهان ). نام شهری است بساحل دجله . (از دمشقی ). شهرزور از نظر مذهبی رابطه ٔ مستحکمی با عقائد علی اللهیان دارد چه پیروان این فرقه معتقدند که روز موعود در شهرزور فرا خواهد رسیدو در سالهای 400 و 434 هَ . ق . دودمان «حسنویه کرد»در شهرزور حکومت میکردند و از اتابکان ، اتابک زنگی در قرن ششم هجری (14 م .) شهرزور را تصرف کردند. و مظفرالدین گوکبری اتابک اربل در زمان یاقوت حموی در این شهر مستقر گردید و در سال 613 هَ . ق . / 1226 م . زلزله های شدیدی شهرزور را ویران کرد. کردهای مقیم این ناحیه هنگام حمله ٔ هلاکو به بغداد بسوی مصر و شام کوچ کردند و تیمور شهرزور را در 803 هَ . ق . / 1411 م .به آتش کشید. (از دائرةالمعارف اسلامی )

همان خسرو و اشک و فریان و فور  
بزرگان سند و شه شهرزو  

فردوسی

چو آسوده برگشت مرد و ستور 
بیاورد لشکر سوی شهرزور  

فردوسی


از ظاهر کتاب شاهنامه چنین برمی آید که اردشیرخره همان شهرزور است.

سوی پارس آمد ز ری نامجوی   
برآسوده از رنج و از گفتگوی   
یکی شارسان کرد پر کاخ و باغ   
بدواندرون چشمه و دشت و راغ    
که اکنون گرانمایه دهقان پیر   
همی خواندش خره ٔ اردشیر   
یکی چشمه بد بی کران اندروی   
فراوان از آن چشمه بگشاد جوی   
برآورد زآن چشمه آتشکده   
بر او تازه شد مهرگان و سده   
بگرد اندرش باغ و میدان و کاخ   
برآورده شد جایگاهی فراخ   

فردوسی

همی راند زآن کوه تا شهرزور  
شد آن شارسان پر سرای و ستور  

فردوسی

چو آمد ز بابل سوی شهرزور  
سلامت شد از پیکر شاه دور  

نظامی


و رجوع به خره ٔ اردشیر و الوزراء و الکُتّاب ص 232 و عیون الانباء ج 2 ص 17 و فهرست اعلام مجمل التواریخ و القصص و فهرست اعلام حبیب السیر و تاریخ رشیدی ص 214 و تاری ... [لغت نامه دهخدا]

منابع