فلسفه دین: تفاوت میان نسخهها
حذف عبارت (ص) |
|||
خط ۷: | خط ۷: | ||
[[معرفتشناسی باور دینی]] با این پرسش که رویکرد درست و مناسب برای ارزیابی باور دینی چیست و نیز با انجام خود این ارزیابی سروکار دارد. در بسیاری از این مباحث، بر تضاد میان نقش عقل انسان و وحی الهی تأکید میشود. در این باره، [[توماس آکوینی]]، کوشیدهاست ترکیبی از این دو به وجود آورد. کانت، در پی این بود که دین را تنها بر پایهٔ عقل بنیان نهد. [[کییرکهگور]] باور دینی را پیرو موشکافی عقلی ساختن، مخل ایمان دینی اصیل دانستهاست. معرفتشناسان اصلاحی، معتقدند که باورهای دینی، حتی اگر کسی دلیل و بیٌنهای بر آن نداشته باشد، قابل توجیه عقلیاند. |
[[معرفتشناسی باور دینی]] با این پرسش که رویکرد درست و مناسب برای ارزیابی باور دینی چیست و نیز با انجام خود این ارزیابی سروکار دارد. در بسیاری از این مباحث، بر تضاد میان نقش عقل انسان و وحی الهی تأکید میشود. در این باره، [[توماس آکوینی]]، کوشیدهاست ترکیبی از این دو به وجود آورد. کانت، در پی این بود که دین را تنها بر پایهٔ عقل بنیان نهد. [[کییرکهگور]] باور دینی را پیرو موشکافی عقلی ساختن، مخل ایمان دینی اصیل دانستهاست. معرفتشناسان اصلاحی، معتقدند که باورهای دینی، حتی اگر کسی دلیل و بیٌنهای بر آن نداشته باشد، قابل توجیه عقلیاند. |
||
بحثی در میان پیروان ادیان[[یهود]] ،[[مسیحیّت]] و [[اسلام]] مطرح است که آیا میتوانیم تعبیر [[فلسفه یهود]] یا [[فلسفه مسیحی]] یا [[فلسفه اسلامی]] را به کار ببریم یا خیر؟ علتش هم این است که نه[[حضرت موسی]] و نه[[حضرت عیسی]] و نه [[حضرت محمد]] |
بحثی در میان پیروان ادیان[[یهود]] ،[[مسیحیّت]] و [[اسلام]] مطرح است که آیا میتوانیم تعبیر [[فلسفه یهود]] یا [[فلسفه مسیحی]] یا [[فلسفه اسلامی]] را به کار ببریم یا خیر؟ علتش هم این است که نه[[حضرت موسی]] و نه[[حضرت عیسی]] و نه [[حضرت محمد]] هیچکدام[[فلسفه]] نیاوردهاند و قصدشان هم این نبوده که فلسفه بیاورند. حال چگونه میتوانیم از [[فلسفه اسلامی]]، یا یهودی یا مسیحی نام ببریم؟ همه بر آنند که این بدان معنا نیست که اگر [[فلسفه یهودی]] و [[فلسفه مسیحی]] یا [[فلسفه اسلامی]] گفتیم برگردد به صاحبان این ادیان، بلکه اینها فلسفههایی هستند که در دامن فرهنگ این ادیان پرورش یافتهاند اما مبدأشان غیر دینی بوده و خصوصاً در چارچوب این سه دین، مبدأ یونانی داشته است. |
||
== منابع == |
== منابع == |
||
خط ۱۳: | خط ۱۳: | ||
* تحقیقی سودمند درباره براهین اخلاقی اثبات وجود خدا، مورون آدامس، اسماعیل حجتی، مشهد، نشر آفتاب، ۱۳۷۲ |
* تحقیقی سودمند درباره براهین اخلاقی اثبات وجود خدا، مورون آدامس، اسماعیل حجتی، مشهد، نشر آفتاب، ۱۳۷۲ |
||
* تحقیقی درباره دین، النور استامپ، مالک حسینی، تهران، نشر هرمس، ۱۳۸۳ |
* تحقیقی درباره دین، النور استامپ، مالک حسینی، تهران، نشر هرمس، ۱۳۸۳ |
||
* مجله دانشگاه انقلاب، دوره جدید، تابستان و پاییز |
* مجله دانشگاه انقلاب، دوره جدید، تابستان و پاییز ۱۳۷۲، شماره ۹۸ و ۹۹، ص۳۹ تا ۵۳. |
||
* مجله |
* مجله نورالصادق، شماره ۱۰، اصفهان |
||
== پیوند به بیرون == |
== پیوند به بیرون == |
||
* [http://philor.org انجمن علمی فلسفه دین ایران] |
* [http://philor.org انجمن علمی فلسفه دین ایران] |
||
* [http://daralsadegh.ir/falsafe/780-1390-07-26-07-32-18 |
* [http://daralsadegh.ir/falsafe/780-1390-07-26-07-32-18 رابطهٔ دین و فلسفه / پروفسور فلاطوری] |
||
{{فلسفه}} |
{{فلسفه}} |
نسخهٔ ۱۵ فوریهٔ ۲۰۱۵، ساعت ۱۸:۴۶
این مقاله نیازمند ویکیسازی است. لطفاً با توجه به راهنمای ویرایش و شیوهنامه، محتوای آن را بهبود بخشید. |
فلسفه دین شاخهای از فلسفه مشتمل بر همه مباحث فلسفیاست که بنمایه آنها پرسشهاییاست که از دین سرچشمه میگیرد. فلسفه دین، ارزیابی مفاهیم و باورهای بنیادین سنتهای دینی ویژهٔ جوامع مختلف است. موضوعات اصلی فلسفه دین، استدلال پیرامون طبیعت، وجود یا عدم وجود خدا، زبان دین، معجزه، دعا، مسئله شر، صفات خدا، پلورالیسم دینی، معرفتشناسی دینی و رابطه بین دین و دیگر نظامهای ارزشی مانند اخلاق و علم تجربی است. فلسفه دین با فلسفه دینی متفاوت است؛ فلسفه دینی فکر فلسفیاست که توسط دین هدایت میشود که نمونههایی از آن را میتوان در فلسفه مسیحی یا فلسفه اسلامی جستجو کرد، اما فلسفه دین تبیین عقلانی ماهیت دین به خودی خود است، بنابراین برای مطالعهٔ فلسفه دین نیازی به باورمندی به ادیان وجود ندارد.
اصطلاح فلسفهٔ دین، اصطلاحیاست که از اواخر قرن هجدهم رایج گردیدهاست. این اصطلاح تحت تأثیر هگل رواج یافت که گونههای مختلف فلسفه را در نظام فکری خود وارد کرده بود. فلسفه دین، با پرسشهای بنیادی آغاز میشود که ادیان به وجود آوردهاند. فلسفهورزی در این پرسشها بازتاب برداشت فیلسوف از کارکرد فلسفهاست.
بخش مهمی از فلسفهٔ دین را دلایل وجود خدا و دلایل عدم وجود خدا تشکیل میدهند. دلایل جهانشناسانه وجود خدا سابقهاش به افلاطون و ارسطو میرسد که به مفهوم علیت باور داشتند. دلایل وجودشناسانه که نخستین بار آنسلم آن را باب کرد، مرکز ثقلش مفهوم موجود کامل است. دلایل عدم وجود خدا و رد ادله سنتی اثبات خدا نیز همواره مورد توجه فلسفهٔ دین بودهاست.
معرفتشناسی باور دینی با این پرسش که رویکرد درست و مناسب برای ارزیابی باور دینی چیست و نیز با انجام خود این ارزیابی سروکار دارد. در بسیاری از این مباحث، بر تضاد میان نقش عقل انسان و وحی الهی تأکید میشود. در این باره، توماس آکوینی، کوشیدهاست ترکیبی از این دو به وجود آورد. کانت، در پی این بود که دین را تنها بر پایهٔ عقل بنیان نهد. کییرکهگور باور دینی را پیرو موشکافی عقلی ساختن، مخل ایمان دینی اصیل دانستهاست. معرفتشناسان اصلاحی، معتقدند که باورهای دینی، حتی اگر کسی دلیل و بیٌنهای بر آن نداشته باشد، قابل توجیه عقلیاند. بحثی در میان پیروان ادیانیهود ،مسیحیّت و اسلام مطرح است که آیا میتوانیم تعبیر فلسفه یهود یا فلسفه مسیحی یا فلسفه اسلامی را به کار ببریم یا خیر؟ علتش هم این است که نهحضرت موسی و نهحضرت عیسی و نه حضرت محمد هیچکدامفلسفه نیاوردهاند و قصدشان هم این نبوده که فلسفه بیاورند. حال چگونه میتوانیم از فلسفه اسلامی، یا یهودی یا مسیحی نام ببریم؟ همه بر آنند که این بدان معنا نیست که اگر فلسفه یهودی و فلسفه مسیحی یا فلسفه اسلامی گفتیم برگردد به صاحبان این ادیان، بلکه اینها فلسفههایی هستند که در دامن فرهنگ این ادیان پرورش یافتهاند اما مبدأشان غیر دینی بوده و خصوصاً در چارچوب این سه دین، مبدأ یونانی داشته است.
منابع
- تحقیقی سودمند درباره براهین اخلاقی اثبات وجود خدا، مورون آدامس، اسماعیل حجتی، مشهد، نشر آفتاب، ۱۳۷۲
- تحقیقی درباره دین، النور استامپ، مالک حسینی، تهران، نشر هرمس، ۱۳۸۳
- مجله دانشگاه انقلاب، دوره جدید، تابستان و پاییز ۱۳۷۲، شماره ۹۸ و ۹۹، ص۳۹ تا ۵۳.
- مجله نورالصادق، شماره ۱۰، اصفهان