فلسفه دین: تفاوت میان نسخهها
جز ربات ردهٔ همسنگ (۲۴) +املا+مرتب (۴،۸): + رده:فیلسوفان دین |
جز ربات ردهٔ همسنگ (۲۶) +مرتب (۹.۱): + رده:فلسفه مذهبی |
||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
[[رده:فلسفه دین]] |
[[رده:فلسفه دین]] |
||
[[رده:فلسفه بر پایه موضوع]] |
[[رده:فلسفه بر پایه موضوع]] |
||
[[رده:فلسفه مذهبی]] |
|||
[[رده:فیلسوفان دین]] |
[[رده:فیلسوفان دین]] |
نسخهٔ ۱ اکتبر ۲۰۱۴، ساعت ۰۸:۳۴
این مقاله نیازمند ویکیسازی است. لطفاً با توجه به راهنمای ویرایش و شیوهنامه، محتوای آن را بهبود بخشید. |
فلسفه دین شاخهای از فلسفه مشتمل بر همه مباحث فلسفیاست که بنمایه آنها پرسشهاییاست که از دین سرچشمه میگیرد. فلسفه دین، ارزیابی مفاهیم و باورهای بنیادین سنتهای دینی ویژهٔ جوامع مختلف است. موضوعات اصلی فلسفه دین، استدلال پیرامون طبیعت، وجود یا عدم وجود خدا، زبان دین، معجزه، دعا، مسئله شر، صفات خدا، پلورالیسم دینی، معرفتشناسی دینی و رابطه بین دین و دیگر نظامهای ارزشی مانند اخلاق و علم تجربی است. فلسفه دین با فلسفه دینی متفاوت است؛ فلسفه دینی فکر فلسفیاست که توسط دین هدایت میشود که نمونههایی از آن را میتوان در فلسفه مسیحی یا فلسفه اسلامی جستجو کرد، اما فلسفه دین تبیین عقلانی ماهیت دین به خودی خود است، بنابراین برای مطالعهٔ فلسفه دین نیازی به باورمندی به ادیان وجود ندارد.
اصطلاح فلسفهٔ دین، اصطلاحیاست که از اواخر قرن هجدهم رایج گردیدهاست. این اصطلاح تحت تأثیر هگل رواج یافت که گونههای مختلف فلسفه را در نظام فکری خود وارد کرده بود. فلسفه دین، با پرسشهای بنیادی آغاز میشود که ادیان به وجود آوردهاند. فلسفهورزی در این پرسشها بازتاب برداشت فیلسوف از کارکرد فلسفهاست.
بخش مهمی از فلسفهٔ دین را دلایل وجود خدا و دلایل عدم وجود خدا تشکیل میدهند. دلایل جهانشناسانه وجود خدا سابقهاش به افلاطون و ارسطو میرسد که به مفهوم علیت باور داشتند. دلایل وجودشناسانه که نخستین بار آنسلم آن را باب کرد، مرکز ثقلش مفهوم موجود کامل است. دلایل عدم وجود خدا و رد ادله سنتی اثبات خدا نیز همواره مورد توجه فلسفهٔ دین بودهاست.
معرفتشناسی باور دینی با این پرسش که رویکرد درست و مناسب برای ارزیابی باور دینی چیست و نیز با انجام خود این ارزیابی سروکار دارد. در بسیاری از این مباحث، بر تضاد میان نقش عقل انسان و وحی الهی تأکید میشود. در این باره، توماس آکوینی، کوشیدهاست ترکیبی از این دو به وجود آورد. کانت، در پی این بود که دین را تنها بر پایهٔ عقل بنیان نهد. کییرکهگور باور دینی را پیرو موشکافی عقلی ساختن، مخل ایمان دینی اصیل دانستهاست. معرفتشناسان اصلاحی، معتقدند که باورهای دینی، حتی اگر کسی دلیل و بیٌنهای بر آن نداشته باشد، قابل توجیه عقلیاند. بحثی در میان پیروان ادیانیهود ،مسیحیّت و اسلام مطرح است که آیا میتوانیم تعبیر فلسفه یهود یا فلسفه مسیحی یا فلسفه اسلامی را به کار ببریم یا خیر؟ علتش هم این است که نهحضرت موسی و نهحضرت عیسی و نه حضرت محمد(صلیا...علیهوآله) هیچ کدامفلسفه نیاوردهاند و قصدشان هم این نبوده که فلسفه بیاورند. حال چگونه میتوانیم از فلسفه اسلامی، یا یهودی یا مسیحی نام ببریم؟ همه بر آنند که این بدان معنا نیست که اگر فلسفه یهودی و فلسفه مسیحی یا فلسفه اسلامی گفتیم برگردد به صاحبان این ادیان، بلکه اینها فلسفههایی هستند که در دامن فرهنگ این ادیان پرورش یافتهاند اما مبدأشان غیر دینی بوده و خصوصاً در چارچوب این سه دین، مبدأ یونانی داشته است.
منابع
- تحقیقی سودمند درباره براهین اخلاقی اثبات وجود خدا، مورون آدامس، اسماعیل حجتی، مشهد، نشر آفتاب، ۱۳۷۲
- تحقیقی درباره دین، النور استامپ، مالک حسینی، تهران، نشر هرمس، ۱۳۸۳
- مجله دانشگاه انقلاب، دوره جدید، تابستان و پاییز 1372، شماره 98 و 99، ص39 تا 53.
- مجله نورالصادق ،شماره 10،اصفهان