کنیز: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Shoshtari123 (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
Wayiran (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
'''کَنیز''' یا '''کَنیزَک''' در گذشته به معنای ''پیشخدمت مونث'' بوده‌است ولی بیشتر به معنای ''[[برده]] مونث'' از این واژه سود برده می‌شود.
{{ذکر منبع}}



'''کَنیز''' یا '''کَنیزَک''' در گذشته به معنای ''پیشخدمت مونث'' بوده است ولی بیشتر به معنای ''[[برده]] مونث'' از این واژه سود برده می‌شود.در [[زبان پهلوی]] نیز واژه به ریختهای ''kanig'' و ''kanizag'' بوده که در هر دو شکل معنای ''دختر'' و نیز ''دختر پیشخدمت'' را می‌دهد.
==پیرامون واژه==
فرهنگ فارسی دهخدا دربارهٔ کنیز چینن نوشته‌است<ref>فرهنگ فارسی دهخدا</ref>:
{{نقل قول بزرگ}}
پرستار و خدمتکار زنان باشد و به عربی جاریه خوانند. (برهان). زن مملوکه و پرستار زنان. (غیاث). خادمه و آن را برای تصغیر کنیزک گویند. (انجمن آرا) (آنندراج). اَمه. مولاة. مقابل غلام. عبد. مولی. بنده. زن که بخرند خدمت را. صیغه. جاریه. داه. دده. برده مادینه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ترنی. (منتهی الارب). برده‌ای که دختر یا زن باشد و داه و لاچین و خدمتکار و پرستار زنانه و جاریه.(ناظم الاطباء). اوستا، «کنیا، کینین، کینیکا» (دختر جوان). پهلوی، کنیک. هندی باستان، «کنیه، کنیه». و این کلمه مرکب است از: کن (زن) + ییز (پسوند تصغیر) = یزه (دوشیزه). با پهلوی، پازند «کنیچک» قیاس شود. امروزه به معنی زن است و مجازاً به معنی پرستار استعمال می‌شود. (از حاشیه برهان چ معین)
{{پایان نقل قول بزرگ}}

در [[زبان پهلوی]] نیز واژه به ریختهای ''kanig'' و ''kanizag'' بوده که در هر دو شکل معنای ''دختر'' و نیز ''دختر پیشخدمت'' را می‌دهد.

کنیز واژه‌ای ترکیبی است از «کن + ییز». «کن» به معنای «زن» بوده و «ییز»، «پسوند تصغیر» است.

==پانویس==
<references/>

==منابع==
*فرهنگ فارسی دهخدا

نسخهٔ ‏۲۷ ژوئن ۲۰۰۸، ساعت ۰۶:۴۵

کَنیز یا کَنیزَک در گذشته به معنای پیشخدمت مونث بوده‌است ولی بیشتر به معنای برده مونث از این واژه سود برده می‌شود.


پیرامون واژه

فرهنگ فارسی دهخدا دربارهٔ کنیز چینن نوشته‌است[۱]:

پرستار و خدمتکار زنان باشد و به عربی جاریه خوانند. (برهان). زن مملوکه و پرستار زنان. (غیاث). خادمه و آن را برای تصغیر کنیزک گویند. (انجمن آرا) (آنندراج). اَمه. مولاة. مقابل غلام. عبد. مولی. بنده. زن که بخرند خدمت را. صیغه. جاریه. داه. دده. برده مادینه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ترنی. (منتهی الارب). برده‌ای که دختر یا زن باشد و داه و لاچین و خدمتکار و پرستار زنانه و جاریه.(ناظم الاطباء). اوستا، «کنیا، کینین، کینیکا» (دختر جوان). پهلوی، کنیک. هندی باستان، «کنیه، کنیه». و این کلمه مرکب است از: کن (زن) + ییز (پسوند تصغیر) = یزه (دوشیزه). با پهلوی، پازند «کنیچک» قیاس شود. امروزه به معنی زن است و مجازاً به معنی پرستار استعمال می‌شود. (از حاشیه برهان چ معین)

در زبان پهلوی نیز واژه به ریختهای kanig و kanizag بوده که در هر دو شکل معنای دختر و نیز دختر پیشخدمت را می‌دهد.

کنیز واژه‌ای ترکیبی است از «کن + ییز». «کن» به معنای «زن» بوده و «ییز»، «پسوند تصغیر» است.

پانویس

  1. فرهنگ فارسی دهخدا

منابع

  • فرهنگ فارسی دهخدا