از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
خط ۱۵:
خط ۱۵:
* {{یادکرد ویکی|عنوان =Alhamdulillah |پیوند = https://en.wikipedia.org/wiki/Alhamdulillah |زبان =en| بازیابی =۱۵ مهر ۱۳۹۲}}
* {{یادکرد ویکی|عنوان =Alhamdulillah |پیوند = https://en.wikipedia.org/wiki/Alhamdulillah |زبان =en| بازیابی =۱۵ مهر ۱۳۹۲}}
{{ویکیواژه|الحمد لله}}
{{ویکیواژه|الحمد لله}}
[[رده:خدا]]
[[رده:خدا در اسلام ]]
[[رده:اصطلاحات اسلامی]]
[[رده:اصطلاحات اسلامی]]
[[رده:کلمات و عبارات عربی]]
[[رده:کلمات و عبارات عربی]]
نسخهٔ ۷ اکتبر ۲۰۱۳، ساعت ۰۷:۲۰
علم
العلیم همیشه دانا.
الحکیم خردمند.
الخبیر همیشه آگاه.
السمیع همیشه و بسیار شنونده.
البصیر بینای همیشگی.
الشهید گواه، کسی که چیزی بر او پنهان نباشد.
الرقیب حافظ و دیدبان.
الباطن پنهان از دیدهها، باطن.
الصبور بدون زمان، صبور.
الرشید هدایتکننده به راه راست.
الضار آسیبرسان.
القریب نزدیک.
الکفیل کفیل.
العلام واقف به همه چیز.
قدرت
الحفیظ همیشه نگهبان.
الملک پادشاه، مالک حقیقی.
الباعث برانگیزنده.
الممیت میراننده.
الباقی همیشه جاوید.
الوارث ستاننده.
اللطیف مهربان.
المقتدر قدرتمند، تعیینکننده، غالب.
المهیمن شاهد و نگهبان.
المانع مانع، مدافع.
مالک الملک مالک حقیقی صاحب اختیار.
المقدم پیشآورنده.
القدیر بسیار توانا باشکوه.
المحی زندهکننده.
القاهر دارای قهر و غلبه.
سیطره
الوکیل کفیل، قائم به حفظ حقوق.
الفتاح گشاینده، پیروزیبخش.
الحسیب شمارنده.
المقیت پرورنده، حافظ.
المجیب اجابت کننده.
الجامع گردآورنده.
الهادی راهنما.
المتعالی متعالی، برتر.
المقسط منصف، اجر دهنده.
المنتقم انتقامگیرنده.
المذل خوار کننده.
القابض گیرنده و گردآورنده.
المؤلی یار و ولی.
المحیط احاطهدار بر همهچیز.
بزرگی
العظیم بسیار بزرگ غیرقابل درک.
العزیز شکستناپذیر، باشکوه، نیرومند همیشگی.
القوی قدرتمندترین.
القهار چیرهشونده، غالب.
المتین استوار.
الظاهر پیدا.
النور روشن و روشنیبخش.
الماجد بزرگوار، گرامی.
الواجد دارنده، یابنده، شکستناپذیر.
المحیی زنده کننده.
العدل دادگر.
الباسط گشاینده، دهنده.
المبین آشکار.
غالب غلبه کننده.
جبر
الجبار غیرقابل مقابله، فرمانفرما.
المتکبر صاحب رفعت و عظمت و جلال خارج از تصور، برتر.
الکریم بزرگوار، صاحب کرم.
الحمید ستوده و پسندیده.
الوالی حامی، دوست نگهبان، خدای دوست، حاکم.
الرافع بلند مرتبه، والا.
العلی بلند مرتبه.
المجید بزرگوار، باشکوه.
النافع خیرخواه، منشا خوبیها.
المغنی غنیکننده، آزاد کننده.
ذو الجلال والإکرام خداوند باشکوه و بخشایشگر.
الجلیل باشکوه، بزرگ بزرگان.
الحکم قاضی.
المعز سروری دهنده.
الاعلی بالاتر، برتر، بلند مرتبهتر.
عشق
الرحمن بخشنده، دارای رحمت عام.
الرؤف بسیار مهربان، دلسوز.
الشکور بسیار سپاسپذیرنده و پاداشدهنده.
الواسع گشایشگرو بی نیاز، بیکرانه.
الغفار بسیار بخشنده.
الغفور همیشه آمرزنده و پوشاننده.
الودود بسیار دوستدار.
الشاکر سپاسگزار.
النصیر یاریدهنده.
الغافر بخشنده.
الحفی مهربان.
المستعان یاری خواستهشده.
المنان بسیار عطاکننده.
الکافی کافی.
رحمت
الرحیم مهربان.
التواب بسیار رجوع کننده، توبهپذیر.
الحلیم بردبار.
العفو محو کننده گناهان، بسیار بخشنده.
السلام بی عیب، سلامتیبخش، صلح و آرامشبخش.
المؤمن ایمنیبخش.
البر نیک، باعث نیکیها، نیکخواه.
الرزاق بسیار روزیدهنده.
الوهاب بسیار بخشنده.
الرب پروردگار مربی.
الاکرم گرامیتر.
خالق
الخالق آفریدگار.
البارئ پدید آوردنده از عدم.
المصور شکلدهنده، تصویر کننده.
البدیع ابداع کننده، دستنیافتنی.
المعید بازگرداننده.
المبدئ آغازگر.
الخلاق عظیم آفریننده.
الفاطر خالق، پدیدآورنده.
ذات
الاحد یگانه، یگانهای که برایش دومی تصور نمیتوان کرد.
الواحد یکتا و یگانه.
الحق حقیقت، راست و درست.
الصمد بینیاز، بسیط، قائم بالذات.
القدوس منزه و پاک، مقدس.
الأول نخستین، بیآغاز.
الأخر واپسین، بیمنتها.
الحی همیشه زنده.
القیوم همیشگی و پاینده، نگهبان، قائم بالذات.
المؤخر تاخیر دهنده.
المحصی شمارکننده.
الخَافِض خوارکنندهٔ جباران.
الغنی همیشه بی نیاز.
الله خداوند.
Al-ilahالاله) معبود.
۞ ۞
الحمد لله عبارتی عربیست به این معنا که «سپاس مخصوص خداست.» استفاده از آن بین عرب زبانان از هر مذهب، از جمله مسیحیت و یهودی ، و غالباً مسلمانان به دلیل مرکزیت این عبارت خاص درون متون قرآن و احادیث محمد پیامبر اسلام معمول است. این عبارت شبیه واژه عبری هلهلویا است. (سپاس خدا را) הַלְלוּיָהּ.
معنای عمیق الحمد لله مورد تفاسیر بسیار بوده است.
این عبارت سه بخش دارد:
«الـ»: حرف تعریف
«حمدُ »: به معنای «احساس سپاسگزاری» در برابر شکر، «واژگان سپاسگزاری»
«لله»: حرف اضافه + اسم الله . لـِ حرف اضافهای به معنای «برای» است.
کاربرد
اولین عبارت اولین سوره قرآن الحمد لله است و که خدا در این سوره ادب عبوديت را مىآموزد، و تعليم مىدهد كه بنده او لايق آن نبود كه او را حمد گويد، و فعلا كه مىگويد، به تعليم و اجازه خود او است، او دستور داده كه بندهاش بگويد.[۱]
منابع
معنای الحمد لله را در ویکیواژه، واژهنامهٔ آزاد، ببینید.