سلجوقیان کرمان: تفاوت میان نسخهها
[نسخهٔ بررسیشده] | [نسخهٔ بررسیشده] |
برچسب: واگردانی |
جز تمیزکاری پانویسهای کوتاه (وظیفه ۲۱) |
||
خط ۲۳: | خط ۲۳: | ||
|date_event1 = ۴۶۵<ref>{{پک|زرینکوب|۱۳۹۱|ک=روزگاران|ص= ص۴۶۴}}</ref> |
|date_event1 = ۴۶۵<ref>{{پک|زرینکوب|۱۳۹۱|ک=روزگاران|ص= ص۴۶۴}}</ref> |
||
|event2 = [[اسماعیلیه|اسماعیلی شدن]] ایرانشاه |
|event2 = [[اسماعیلیه|اسماعیلی شدن]] ایرانشاه |
||
|date_event2 = ۴۹۵<ref |
|date_event2 = ۴۹۵<ref>{{پک|وزیری|۱۳۸۵|ک=تاریخ کرمان|ص= ص۳۶۳}}</ref> |
||
|event3 = جنگهای داخلی |
|event3 = جنگهای داخلی |
||
|date_event3 = ۵۶۲–۵۷۲<ref |
|date_event3 = ۵۶۲–۵۷۲<ref>{{پک|مرسلپور|۱۳۸۷|ک=تاریخ سلجوقیان کرمان|ص= ص۸۴}}</ref> |
||
|event4 = هجوم طوایف غز |
|event4 = هجوم طوایف غز |
||
|date_event4 = ۵۷۵<ref>{{پک|ابوحامد کرمانی|۱۳۴۳|ک=سلجوقیان و غز در کرمان|ص= ص۵۱۴}}</ref> |
|date_event4 = ۵۷۵<ref>{{پک|ابوحامد کرمانی|۱۳۴۳|ک=سلجوقیان و غز در کرمان|ص= ص۵۱۴}}</ref> |
||
خط ۷۶: | خط ۷۶: | ||
|image_map2_alt = |
|image_map2_alt = |
||
|image_map2_caption = |
|image_map2_caption = |
||
|capital = [[کرمان]]{{سخ}}[[جیرفت]]{{سخ}}[[بم]]<ref |
|capital = [[کرمان]]{{سخ}}[[جیرفت]]{{سخ}}[[بم]]<ref>{{پک|باستانی راد|۱۳۹۰|ف=نظام پایتختی ایران در عصر سلجوقیان: با تأکید بر دارالملکهای کرمان|ک=مطالعات تاریخ فرهنگی؛ پژوهشنامهٔ انجمن ایرانی تاریخ}}</ref> |
||
|capital_exile = [[بم]]{{سخ}}[[جیرفت]] |
|capital_exile = [[بم]]{{سخ}}[[جیرفت]] |
||
خط ۸۳: | خط ۸۳: | ||
|national_anthem = |
|national_anthem = |
||
|common_languages = [[زبان فارسی|فارسی]] |
|common_languages = [[زبان فارسی|فارسی]] |
||
|religion = [[اسلام]] ([[سنی]])<ref |
|religion = [[اسلام]] ([[سنی]])<ref>{{پک|ابوحامد کرمانی|۱۳۲۶|ک= عقدالعلی للموقف الاعلی|ص= ص۱۳۲–۱۳۳}}</ref><ref>{{پک|بازورث|۱۳۸۰|ک=سلجوقیان|ص=۷۷}}</ref> |
||
|currency = |
|currency = |
||
|leader1 = [[قاوورد|قرا ارسلان قاورد]]{{سخ}}<small>(نخستین)</small> |
|leader1 = [[قاوورد|قرا ارسلان قاورد]]{{سخ}}<small>(نخستین)</small> |
||
خط ۱۴۷: | خط ۱۴۷: | ||
{{اصلی|منبعشناسی سلجوقیان}} |
{{اصلی|منبعشناسی سلجوقیان}} |
||
;منابع معاصر و اولیه |
;منابع معاصر و اولیه |
||
* ''[[اخبار الدوله السلجوقیه]]'' یا ''[[اخبار الدوله السلجوقیه|زبده التواریخ]]'' [[صدرالدین حسینی]]، که همزمان با [[طغرلبیگ|طغرل بیک]] بوده، و از منابع اصلی تاریخ سلجوقیان است، که در ضبط رویدادهای برآمدن سلاجقه و طرز قدرت گرفتن طغرل و بردارانش میپردازد. این [[کتاب]] دقت نظر بالایی داشته و تاریخ سلجوقیان کرمان بخصوص به قدرت رسیدن قاورد، را شرح دادهاست.<ref |
* ''[[اخبار الدوله السلجوقیه]]'' یا ''[[اخبار الدوله السلجوقیه|زبده التواریخ]]'' [[صدرالدین حسینی]]، که همزمان با [[طغرلبیگ|طغرل بیک]] بوده، و از منابع اصلی تاریخ سلجوقیان است، که در ضبط رویدادهای برآمدن سلاجقه و طرز قدرت گرفتن طغرل و بردارانش میپردازد. این [[کتاب]] دقت نظر بالایی داشته و تاریخ سلجوقیان کرمان بخصوص به قدرت رسیدن قاورد، را شرح دادهاست.<ref>{{پک|حلمی|۱۳۸۴|ک=دولت سلجوقیان|ص=۵۴}}</ref> |
||
* ''[[تاریخ آلسلجوق]]'' نوشته [[عمادالدین اصفهانی|عمادالدین کاتب]] (۵۱۹ تا ۵۹۶ ق.)، گزیدهای است از کتاب «نصرة الفترة و عصرة الفطرة» است، که در بردارنده وقایع مهم سیاسی و اجتماعی دوره سلجوقی است و بیشتر به ذکر تاریخ [[سلجوقیان عراق عجم]] میپردازد؛ با این حال اطلاعاتی در باب سلجوقیان کرمان بخصوص دوران [[قاورد]] و [[تورانشاه یکم|تورانشاه]] ارائه میکند.<ref |
* ''[[تاریخ آلسلجوق]]'' نوشته [[عمادالدین اصفهانی|عمادالدین کاتب]] (۵۱۹ تا ۵۹۶ ق.)، گزیدهای است از کتاب «نصرة الفترة و عصرة الفطرة» است، که در بردارنده وقایع مهم سیاسی و اجتماعی دوره سلجوقی است و بیشتر به ذکر تاریخ [[سلجوقیان عراق عجم]] میپردازد؛ با این حال اطلاعاتی در باب سلجوقیان کرمان بخصوص دوران [[قاورد]] و [[تورانشاه یکم|تورانشاه]] ارائه میکند.<ref>{{پک|حلمی|۱۳۸۴|ک=دولت سلجوقیان|ص=۵۴}}</ref> |
||
* [[راحةالصدور|راحهالصدور]] نوشته [[نجمالدین راوندی]] (ف. ۵۹۰ ق.) که موضوع آن تاریخ سلجوقیان بخصوص تاریخ [[سلجوقیان عراق عجم]] است و اطلاعات و شرحی جامعی از تاریخ سلاجقه تا پایان حکومت [[سلطان سنجر]]،<ref>{{یادکرد وب|نویسنده=محسن محمدی فشارکی|نویسندگان دیگر=محمد اقبال|کد زبان=fa|تاریخ=۱۳۸۱|توسط=پژوهشگاه علوم انسانی|نشانی=http://www.ensani.ir/fa/content/38137/default.aspx|مجله=مجله تاریخ اسلام|شماره=۱۱|عنوان=تتبعى در راحة الصدور راوندى}}</ref> شامل سلجوقیان کرمان و روابط آن با سلاجقه عراق عجم بیان میکند.<ref |
* [[راحةالصدور|راحهالصدور]] نوشته [[نجمالدین راوندی]] (ف. ۵۹۰ ق.) که موضوع آن تاریخ سلجوقیان بخصوص تاریخ [[سلجوقیان عراق عجم]] است و اطلاعات و شرحی جامعی از تاریخ سلاجقه تا پایان حکومت [[سلطان سنجر]]،<ref>{{یادکرد وب|نویسنده=محسن محمدی فشارکی|نویسندگان دیگر=محمد اقبال|کد زبان=fa|تاریخ=۱۳۸۱|توسط=پژوهشگاه علوم انسانی|نشانی=http://www.ensani.ir/fa/content/38137/default.aspx|مجله=مجله تاریخ اسلام|شماره=۱۱|عنوان=تتبعى در راحة الصدور راوندى}}</ref> شامل سلجوقیان کرمان و روابط آن با سلاجقه عراق عجم بیان میکند.<ref>{{پک|حلمی|۱۳۸۴|ک=دولت سلجوقیان|ص=۵۳}}</ref> |
||
* ''[[المسالک و الممالک|مسالک و ممالک]]'' [[اصطخری]] (ف. ۳۴۰ یا ۳۴۶ ق.) که کتابی مهم در باب جغرافیای تاریخی ایران است. این کتاب در مورد جغرافیای تاریخی [[کرمان]] در عهد سلجوقی، از منابع مهم و جامع محسوب میشود.<ref |
* ''[[المسالک و الممالک|مسالک و ممالک]]'' [[اصطخری]] (ف. ۳۴۰ یا ۳۴۶ ق.) که کتابی مهم در باب جغرافیای تاریخی ایران است. این کتاب در مورد جغرافیای تاریخی [[کرمان]] در عهد سلجوقی، از منابع مهم و جامع محسوب میشود.<ref>{{پک|حلمی|۱۳۸۴|ک=دولت سلجوقیان|ص=۵۷}}</ref> |
||
* ''[[فارسنامه (ابن بلخی)|فارسنامه]]'' [[ابن بلخی|ابنبلخی]] (فوت پس از ۵۱۱ ق.) که کتابی است پیرامون تاریخ و جغرافیای ایران که وی در این شرحی جامع و کلی از جغرافیای سیاسی ایالت کرمان در عهد قاوردیان ارائه میکند.<ref |
* ''[[فارسنامه (ابن بلخی)|فارسنامه]]'' [[ابن بلخی|ابنبلخی]] (فوت پس از ۵۱۱ ق.) که کتابی است پیرامون تاریخ و جغرافیای ایران که وی در این شرحی جامع و کلی از جغرافیای سیاسی ایالت کرمان در عهد قاوردیان ارائه میکند.<ref>{{پک|حلمی|۱۳۸۴|ک=دولت سلجوقیان|ص=۵۷}}</ref> |
||
* ''[[بدایع الازمان فی وقایع کرمان]]'' نوشته [[ابوحامد کرمانی]] (فوت حدود ۶۱۵ ق.) از وزرا و طبیبان دوره سلاجقه است، که اطلاعات ارزشمند و جامعی در مورد تاریخ سیاسی و اجتماعی سلجوقیان کرمان ارائه میدهد.<ref |
* ''[[بدایع الازمان فی وقایع کرمان]]'' نوشته [[ابوحامد کرمانی]] (فوت حدود ۶۱۵ ق.) از وزرا و طبیبان دوره سلاجقه است، که اطلاعات ارزشمند و جامعی در مورد تاریخ سیاسی و اجتماعی سلجوقیان کرمان ارائه میدهد.<ref>{{پک|ابوحامد کرمانی|۱۳۴۳|ک=سلجوقیان و غز در کرمان|ص= صص ۱۵–۳۰}}</ref> ابوحامد که از ندیمان [[طغرلشاه (سلجوقیان کرمان)|طغرلشاه]] بود و در زمان پسران وی و جنگهای داخلی، جانب [[ارسلانشاه دوم (سلجوقیان کرمان)|ملک ارسلان]] را گرفت. روابط نزدیک وی با [[اتابک محمد برقش|اتابک برقش]]، سبب شد که اداره [[دیوان انشاء|دیوان انشا]] به وی واگذار شود، اما مدتی از کرمان مهاجرت کرد و ابتدا عازم [[خراسان]] و سپس [[یزد]] شد. اما سرانجام در عهد [[ملک دینار]] [[غزهای کرمان|غز]] به کرمان بازگشت.<ref>{{پک|باستانی پاریزی|۱۳۷۹|ف=افضل الدین کرمانی|ک=دائرةالمعارف بزرگ اسلامی}}</ref> این کتاب که به ''تاریخ افضل'' نیز معروف است، طی دوران بعدی بارها بازنویسی شدهاست. نسخهای که از کتاب برجا ماندهاست، به نگارش خبیصی، چهار سده بعد از تألیف کتاب، است. وی کتاب را لفظ به لفظ بازنویسی کرده، اما در مواردی مطالبی از کتاب را تغییر داده است. نسخه موجود فعلی با کوششهای هوتسما و بعد از او، [[محمدابراهیم باستانی پاریزی|باستانی پاریزی]]، با عنوان ''سلجوقیان و غز در کرمان'' بر اساس نسخه خبیصی تدوین شده شد.<ref>{{پک|باستانی پاریزی|۱۳۷۹|ف=افضل الدین کرمانی|ک=دائرةالمعارف بزرگ اسلامی}}</ref> |
||
* ''[[تاریخ عقدالعلی|عقدالعلی للموقف الاعلی]]'' نوشته [[ابوحامد کرمانی]] از وزرا و طبیبان دوره سلاجقه است که اطلاعات ارزشمند و جامعی در مورد تاریخ سیاسی سلجوقیان کرمان و جغرافیای کرمان ارائه میدهد.<ref |
* ''[[تاریخ عقدالعلی|عقدالعلی للموقف الاعلی]]'' نوشته [[ابوحامد کرمانی]] از وزرا و طبیبان دوره سلاجقه است که اطلاعات ارزشمند و جامعی در مورد تاریخ سیاسی سلجوقیان کرمان و جغرافیای کرمان ارائه میدهد.<ref>{{پک|ابوحامد کرمانی|۱۳۴۳|ک=سلجوقیان و غز در کرمان|ص= صص ۱۵–۳۰}}</ref> این کتاب علاوه بر گزارشی از اوضاع زمانه نویسنده، رسالهای در پند و اندرز و آداب سیاست و ملکداری است، که آن را به نام ملک دینار غز نوشتهاست و در سال ۵۸۴ هجری نوشتن آن را به پایان رساند.<ref>{{پک|باستانی پاریزی|۱۳۷۹|ف=افضل الدین کرمانی|ک=دائرةالمعارف بزرگ اسلامی}}</ref> |
||
* ''[[المضاف الی بدایع الازمان فی وقایع کرمان]]'' نوشته [[ابوحامد کرمانی]] از وزرا و طبیبان دوره سلاجقه است که در واقع ضمیمه و تکمیلکننده دیگر کتاب ابوحامد، [[بدایع الازمان فی وقایع کرمان]] است که در سال ۷۶۳ هجری نوشته شدهاست. این ضمیمه نیز در باب تاریخ عمومی کرمان و به خصوص سلجوقیان کرمان کتابت شدهاست.<ref |
* ''[[المضاف الی بدایع الازمان فی وقایع کرمان]]'' نوشته [[ابوحامد کرمانی]] از وزرا و طبیبان دوره سلاجقه است که در واقع ضمیمه و تکمیلکننده دیگر کتاب ابوحامد، [[بدایع الازمان فی وقایع کرمان]] است که در سال ۷۶۳ هجری نوشته شدهاست. این ضمیمه نیز در باب تاریخ عمومی کرمان و به خصوص سلجوقیان کرمان کتابت شدهاست.<ref>{{پک|باستانی پاریزی|۱۳۷۹|ف=افضل الدین کرمانی|ک=دائرةالمعارف بزرگ اسلامی}}</ref> |
||
;منابع متأخر و ثانویه |
;منابع متأخر و ثانویه |
||
* ''[[الکامل]]'' [[عزالدین بن اثیر|ابناثیر]] (۵۵۵ - ۶۳۰ق) که تاریخی عمومی است، از تاریخ آفرینش تا عهد [[مغولان]] که همانند حبیبالسیر اطلاعات کلی از سلجوقیان کرمان ارائه میکند.<ref |
* ''[[الکامل]]'' [[عزالدین بن اثیر|ابناثیر]] (۵۵۵ - ۶۳۰ق) که تاریخی عمومی است، از تاریخ آفرینش تا عهد [[مغولان]] که همانند حبیبالسیر اطلاعات کلی از سلجوقیان کرمان ارائه میکند.<ref>{{پک|حلمی|۱۳۸۴|ک=دولت سلجوقیان|ص=۵۷}}</ref> |
||
* ''[[جامعالتواریخ]]'' نوشته [[رشیدالدین فضلالله همدانی]] (۶۴۸ - ۷۱۷ ق.) که کتابی ارزشمند در باب تاریخ و فرهنگ قبایل ترک و مغول است، که در باب هجرت ترکان سلجوقی و استقرار آنها در ایران و حکومت آنها در مناطق مختلف ایران از جمله کرمان توسط قاورد، اطلاعات ارزشمندی را ارائه میکند.<ref |
* ''[[جامعالتواریخ]]'' نوشته [[رشیدالدین فضلالله همدانی]] (۶۴۸ - ۷۱۷ ق.) که کتابی ارزشمند در باب تاریخ و فرهنگ قبایل ترک و مغول است، که در باب هجرت ترکان سلجوقی و استقرار آنها در ایران و حکومت آنها در مناطق مختلف ایران از جمله کرمان توسط قاورد، اطلاعات ارزشمندی را ارائه میکند.<ref>{{پک|حلمی|۱۳۸۴|ک=دولت سلجوقیان|ص=۵۷}}</ref> |
||
* ''[[تاریخ گزیده]]'' [[حمدلله مستوفی]] (۶۸۰ - ۷۵۰ ق.)، از دیگر منابع عمومی تاریخ ایران است که به ذکر حوادث ایران از زمان آفرینش تا عهد نویسنده میپردازد. در این کتاب نیز همانند [[جامع التواریخ]] صرفاً به ذکر شرحی کلی از تاریخ سلجوقیان کرمان میپردازد.<ref |
* ''[[تاریخ گزیده]]'' [[حمدلله مستوفی]] (۶۸۰ - ۷۵۰ ق.)، از دیگر منابع عمومی تاریخ ایران است که به ذکر حوادث ایران از زمان آفرینش تا عهد نویسنده میپردازد. در این کتاب نیز همانند [[جامع التواریخ]] صرفاً به ذکر شرحی کلی از تاریخ سلجوقیان کرمان میپردازد.<ref>{{پک|حلمی|۱۳۸۴|ک=دولت سلجوقیان|ص=۵۴}}</ref> |
||
* ''[[تاریخ وصاف]]'' نوشته [[شرفالدین عبدالله شیرازی]] (۶۶۳ - ۷۲۸ ق.) که کتابی است عمومی در مورد تاریخ ایران که شرحی کلی از تاریخ آلقاورد در کرمان ارائه میکند.<ref |
* ''[[تاریخ وصاف]]'' نوشته [[شرفالدین عبدالله شیرازی]] (۶۶۳ - ۷۲۸ ق.) که کتابی است عمومی در مورد تاریخ ایران که شرحی کلی از تاریخ آلقاورد در کرمان ارائه میکند.<ref>{{پک|حلمی|۱۳۸۴|ک=دولت سلجوقیان|ص=۵۴}}</ref> |
||
* ''[[سمط العلی]]'' نوشته [[ناصرالدین منشی کرمانی]] (۶۷۵ تا بعد از ۷۲۰ ق.) که کتابی در باب تاریخ کرمان از پیدایش شهر تا عهد نویسنده است که با توجه به دربر گرفتن تاریخ سلجوقیان کرمان، اطلاعات ارزشمندی در مورد تاریخ سیاسی و اجتماعی ارائه میکند.<ref |
* ''[[سمط العلی]]'' نوشته [[ناصرالدین منشی کرمانی]] (۶۷۵ تا بعد از ۷۲۰ ق.) که کتابی در باب تاریخ کرمان از پیدایش شهر تا عهد نویسنده است که با توجه به دربر گرفتن تاریخ سلجوقیان کرمان، اطلاعات ارزشمندی در مورد تاریخ سیاسی و اجتماعی ارائه میکند.<ref>{{پک|ابوحامد کرمانی|۱۳۴۳|ک=سلجوقیان و غز در کرمان|ص= صص ۱۵–۳۰}}</ref><ref>{{پک|باستانی پاریزی|۱۳۷۹|ف=افضل الدین کرمانی|ک=دائرةالمعارف بزرگ اسلامی}}</ref> |
||
* [[حبیبالسیر]] [[خواندمیر]](۸۸۰–۹۴۲ یا ۹۴۳ ه. ق) که تاریخ عمومی ایران از عهد [[پیشدادیان]] تا عهد [[شاه اسماعیل]] [[صفویان|صفوی]] است و با توجه به جامعیت آن، صرفاً به ذکر حوادث کلی آلقاورد میپردازد.<ref |
* [[حبیبالسیر]] [[خواندمیر]](۸۸۰–۹۴۲ یا ۹۴۳ ه. ق) که تاریخ عمومی ایران از عهد [[پیشدادیان]] تا عهد [[شاه اسماعیل]] [[صفویان|صفوی]] است و با توجه به جامعیت آن، صرفاً به ذکر حوادث کلی آلقاورد میپردازد.<ref>{{پک|حلمی|۱۳۸۴|ک=دولت سلجوقیان|ص=۵۳}}</ref> |
||
* ''[[روضهالصفا]]'' [[خواندمیر]] نیز همانند دیگر کتاب خواندمیر، [[حبیبالسیر]]، صرفاً به بیان کلی تاریخ سلاجقه کرمان میپردازد.<ref |
* ''[[روضهالصفا]]'' [[خواندمیر]] نیز همانند دیگر کتاب خواندمیر، [[حبیبالسیر]]، صرفاً به بیان کلی تاریخ سلاجقه کرمان میپردازد.<ref>{{پک|حلمی|۱۳۸۴|ک=دولت سلجوقیان|ص=۵۳}}</ref> |
||
== جغرافیای تاریخی کرمان == |
== جغرافیای تاریخی کرمان == |
||
خط ۱۸۴: | خط ۱۸۴: | ||
| caption3 = ولایت کرمان و مکران |
| caption3 = ولایت کرمان و مکران |
||
}} |
}} |
||
ایالت کرمان از شرق به [[سیستان]] و [[مکران]]، و از شمال به [[خراسان بزرگ]]، و از غرب به [[فارس (سرزمین)|فارس]]، و از جنوب به [[خلیج فارس|دریای فارس]] محدود بودهاست. کرمان در روزگار سلجوقیان از بهترین و آبادترین بلاد ایران بهشمار میآمد. این سرزمین دارای دو نوع آب و هوای گرمسیری و سردسیر میباشد. البته مناطق سردسیر کرمان در مقایسه با مناطق سردسیر فارس، گرمتر است.<ref |
ایالت کرمان از شرق به [[سیستان]] و [[مکران]]، و از شمال به [[خراسان بزرگ]]، و از غرب به [[فارس (سرزمین)|فارس]]، و از جنوب به [[خلیج فارس|دریای فارس]] محدود بودهاست. کرمان در روزگار سلجوقیان از بهترین و آبادترین بلاد ایران بهشمار میآمد. این سرزمین دارای دو نوع آب و هوای گرمسیری و سردسیر میباشد. البته مناطق سردسیر کرمان در مقایسه با مناطق سردسیر فارس، گرمتر است.<ref>{{پک|کلمرزی|۱۳۹۶|ف=فراز و نشیب شهرهای ایالت کرمان در دوره سلجوقی براساس جغرافیای شهری مقدسی|ک=پژوهشکده تاریخ اسلام}}</ref> بهطور کلی، مناطق گرمسیری پهنه بزرگتری از سرزمین کرمان را فراگرفتهاست و مناطق سردسیری که بهطور عمده در ارتفاعات قرار دارد، در حدود یک چهارمِ کرمان است. از آنجا که ایالت کرمان غالباً مشتمل بر مناطق گرمسیری است، اهالی آن مردمانی سبز چرده و نازک انداماند.<ref dir=ltr >{{پک|Borjian|2014|ف=KERMAN i. Geography|ک=Encyclopædia Iranica}}</ref> |
||
[[شمسالدین مقدسی]] در قرن چهارم، کرمان را بر پنج خوره و ناحیه تقسیم کردهاست: نخستین آنها از سوی فارس، [[بردسیر|بَرْدَسیر]] (کرمان امروزی)، سپس [[نرماشیر]]، سپس [[سیرجان]]، سپس [[بم]]، سپس [[جیرفت]] میباشد.<ref |
[[شمسالدین مقدسی]] در قرن چهارم، کرمان را بر پنج خوره و ناحیه تقسیم کردهاست: نخستین آنها از سوی فارس، [[بردسیر|بَرْدَسیر]] (کرمان امروزی)، سپس [[نرماشیر]]، سپس [[سیرجان]]، سپس [[بم]]، سپس [[جیرفت]] میباشد.<ref>{{پک|کلمرزی|۱۳۹۶|ف=فراز و نشیب شهرهای ایالت کرمان در دوره سلجوقی براساس جغرافیای شهری مقدسی|ک=پژوهشکده تاریخ اسلام}}</ref><ref dir=ltr >{{پک|Borjian|2014|ف=KERMAN i. Geography|ک=Encyclopædia Iranica}}</ref><ref>{{پک| مؤسسه دائرةالمعارف الفقه الاسلامی|۱۳۷۵|ک=دانشنامه جهان اسلام|ص=۹۲۶}}</ref><ref>{{پک| مؤسسه دائرةالمعارف الفقه الاسلامی|۱۳۷۵|ک=دانشنامه جهان اسلام|ص=۱۷۸۴}}</ref><ref>{{پک| مؤسسه دائرةالمعارف الفقه الاسلامی|۱۳۷۵|ک=دانشنامه جهان اسلام|ص=۵۳۱۱}}</ref> |
||
== تاریخ کرمان پیش از سلاجقه == |
== تاریخ کرمان پیش از سلاجقه == |
||
بعد از [[فتح ایران|فتح ایران و کرمان به دست اعراب]]، این شهر تا مدتها توسط والیان دستگاه خلافت کنترل میشد تا زمان [[طاهر بن حسین]] که توانست حکومت نیمهمستقل [[طاهریان]] را در شرق ایران تشکیل دهد؛ اما تا زمان یعقوب لیث بود که برای اولین بار بخش مهمی از حکومت تحت سلطه [[صفاریان]] از خلافت مستقل شد. در سال ۲۵۲ هجری [[یعقوب لیث صفار]] به سوی کرمان و آنجا را متصرف شد و مشغول آبادکردن آن سرزمین گردید. وقتی که یعقوب به کرمان آمد، اهل جیرفت عصیان نمودند. یعقوب به آنجا حمله کرد و شورشیان جیرفت را سرکوب نمود. تا سال ۲۸۷، حکام صفاری بر کرمان تسلط داشتند. در این سال [[عمرو لیث|عمرو لیث صفار]] به وسیله امیر [[اسماعیل سامانی]] اسیر شد و کمکم حوزه حکومتی [[سامانیان]] به کرمان گسترش یافت. در سال ۳۱۰، [[ابو علی محمد بن الیاس]] بعد از آشفتگی حکومت سامانی کرمان را تسخیر نمود. او [[بم]] را نیز تصرف کرد و به سوی فارس تاخت. در سال ۳۲۰، [[ابراهیم سیمجور]] از جانب سلطان آل سامان مأمور تسخیر کرمان شد. از سوی دیگر نیز [[معزالدوله دیلمی]] از طرف [[عمادالدوله]] به سوی کرمان حرکت کرده بود. معزالدوله [[سیرجان]] و [[بردسیر]] را تصرف نمود و [[گواشیر]] را محاصره نمود. ابراهیم سیم جور نیز به خراسان بازگشت. پس از دو ماه محاصره، مصالحهای بین ابوعلی و معزالدوله صورت گرفت و ابوعلی سلطنت عمادالدوله را پذیرفت. دوران حکومت [[آل بویه]] در کرمان از سال ۳۵۷ هجری تحت حکومت [[عضدالدوله]] و [[معزالدوله]] آغاز شد و تا مرگ [[ابوکالیجار]] در ۴۴۰ هجری طول کشید. در این مدت ۸ حاکم بر این دیار حکمرانی نمودند، تا سرانجام سلاجقه ترک به رهبری قاورد به کرمان حمله بردند و آن شهر را فتح کردند. از مهمترین اتفاقات دوران آل بویه میتوان به: سرکوبی [[کوفج|قبیلهٔ کوفج]] به دست معزالدوله، لعن [[معاویه بن ابی سفیان]] در منابر کرمان در زمان حکمرانی [[عضدالدوله]] اشاره نمود.<ref>{{پک|وزیری|۱۳۸۵|ک=تاریخ کرمان|ص= صص ۳۲۹–۳۴۹}}</ref><ref dir=ltr |
بعد از [[فتح ایران|فتح ایران و کرمان به دست اعراب]]، این شهر تا مدتها توسط والیان دستگاه خلافت کنترل میشد تا زمان [[طاهر بن حسین]] که توانست حکومت نیمهمستقل [[طاهریان]] را در شرق ایران تشکیل دهد؛ اما تا زمان یعقوب لیث بود که برای اولین بار بخش مهمی از حکومت تحت سلطه [[صفاریان]] از خلافت مستقل شد. در سال ۲۵۲ هجری [[یعقوب لیث صفار]] به سوی کرمان و آنجا را متصرف شد و مشغول آبادکردن آن سرزمین گردید. وقتی که یعقوب به کرمان آمد، اهل جیرفت عصیان نمودند. یعقوب به آنجا حمله کرد و شورشیان جیرفت را سرکوب نمود. تا سال ۲۸۷، حکام صفاری بر کرمان تسلط داشتند. در این سال [[عمرو لیث|عمرو لیث صفار]] به وسیله امیر [[اسماعیل سامانی]] اسیر شد و کمکم حوزه حکومتی [[سامانیان]] به کرمان گسترش یافت. در سال ۳۱۰، [[ابو علی محمد بن الیاس]] بعد از آشفتگی حکومت سامانی کرمان را تسخیر نمود. او [[بم]] را نیز تصرف کرد و به سوی فارس تاخت. در سال ۳۲۰، [[ابراهیم سیمجور]] از جانب سلطان آل سامان مأمور تسخیر کرمان شد. از سوی دیگر نیز [[معزالدوله دیلمی]] از طرف [[عمادالدوله]] به سوی کرمان حرکت کرده بود. معزالدوله [[سیرجان]] و [[بردسیر]] را تصرف نمود و [[گواشیر]] را محاصره نمود. ابراهیم سیم جور نیز به خراسان بازگشت. پس از دو ماه محاصره، مصالحهای بین ابوعلی و معزالدوله صورت گرفت و ابوعلی سلطنت عمادالدوله را پذیرفت. دوران حکومت [[آل بویه]] در کرمان از سال ۳۵۷ هجری تحت حکومت [[عضدالدوله]] و [[معزالدوله]] آغاز شد و تا مرگ [[ابوکالیجار]] در ۴۴۰ هجری طول کشید. در این مدت ۸ حاکم بر این دیار حکمرانی نمودند، تا سرانجام سلاجقه ترک به رهبری قاورد به کرمان حمله بردند و آن شهر را فتح کردند. از مهمترین اتفاقات دوران آل بویه میتوان به: سرکوبی [[کوفج|قبیلهٔ کوفج]] به دست معزالدوله، لعن [[معاویه بن ابی سفیان]] در منابر کرمان در زمان حکمرانی [[عضدالدوله]] اشاره نمود.<ref>{{پک|وزیری|۱۳۸۵|ک=تاریخ کرمان|ص= صص ۳۲۹–۳۴۹}}</ref><ref dir=ltr >{{پک|Peacock|2011|ک=Early Seljuq History|ص=153|زبان=en}}</ref> |
||
== پیشینه سلجوقیان == |
== پیشینه سلجوقیان == |
||
{{اصلی|مهاجرت مردمان ترک|سلجوقیان}} |
{{اصلی|مهاجرت مردمان ترک|سلجوقیان}} |
||
[[پرونده:Kashgari map.jpg|بندانگشتی|چپ|۳۱۰px|نقشه توزیع اقوام ترک در [[دیوان لغات الترک|دیوان کاشغری]] قرن ۱۱ میلادی]] |
[[پرونده:Kashgari map.jpg|بندانگشتی|چپ|۳۱۰px|نقشه توزیع اقوام ترک در [[دیوان لغات الترک|دیوان کاشغری]] قرن ۱۱ میلادی]] |
||
[[سلجوقیان]]، دودمانی از قبایل [[مردم ترک|ترک]] به نام [[اوغوز]] (اغز یا اقوز) بودند که در پی فروپاشی امپراتوری [[گوکترکها]]<ref dir=ltr>{{پک|Peacock|2011|ک=Early Seljuq History|ص=73|زبان=en}}</ref> ([[۵۵۲ (میلادی)|۵۵۲]]-[[۷۷۴ (میلادی)|۷۷۴]] میلادی) به سمت غرب مهاجرت کردند و ابتدا در استپهای [[سیبری]] و سپس در حوالی [[دریاچه آرال]] و مرزهای [[ماوراءالنهر]] مستقر شدند. به گزارش ابن اثیر، مهاجرت ترکان به مرزهای [[ماوراءالنهر]] مقارن با خلافت [[مهدی عباسی]] (۱۵۸–۱۶۸ هجری) بود.<ref name=ToolAutoGenRef28>[https://books.google.com/books?id=hAndCQAAQBAJ&pg=PT30&dq=Seljuk&source=gbs_toc_r&cad=3#v=onepage&q=Seljuk&f=false The Great Seljuk Empire]</ref><ref>{{پک|بازورث|۱۳۸۰|ک=سلجوقیان|ص=۷۶}}</ref> ایل حاکم بر قوم اغز، [[ایل قنیق]] بود و [[سلجوقیان|خاندان سلجوق]]، که بعدها به قدرت و شکوت رسید، گروه کوچکی از ایل قنیق بودند. اسلام آوردن سلجوقیان و تبعیت آنها از [[اهل سنت|سنی مذهبان]]، سبب نزدیک شدن آنان به حاکمان محلی شد؛ بهگونهای که در جنگها و منازعات میان امیران سامانی و [[ایلک خانیان|ایلکخانی]]، به نفع حکام سامانی وارد عمل میشدند. علاوه بر منصب [[یبغو]]، اجازهٔ عبور از قلمرو سامانیان به منزله نقطه آغاز دوستی با آنها شد. [[سلجوق بن دقاق]] که رهبر سلاجقه بود، از این موقعیت استفاده کرد و خود و پیروانش را در نزدیکی ساحل رود [[سیحون]] مستقر کرد و شهر جند را مرکز قلمرو خود قرار داد. در واقع، فراوانی چراگاهها در منطقه ماوراءالنهر سبب رفتن آنها به منطقه شد.<ref |
[[سلجوقیان]]، دودمانی از قبایل [[مردم ترک|ترک]] به نام [[اوغوز]] (اغز یا اقوز) بودند که در پی فروپاشی امپراتوری [[گوکترکها]]<ref dir=ltr>{{پک|Peacock|2011|ک=Early Seljuq History|ص=73|زبان=en}}</ref> ([[۵۵۲ (میلادی)|۵۵۲]]-[[۷۷۴ (میلادی)|۷۷۴]] میلادی) به سمت غرب مهاجرت کردند و ابتدا در استپهای [[سیبری]] و سپس در حوالی [[دریاچه آرال]] و مرزهای [[ماوراءالنهر]] مستقر شدند. به گزارش ابن اثیر، مهاجرت ترکان به مرزهای [[ماوراءالنهر]] مقارن با خلافت [[مهدی عباسی]] (۱۵۸–۱۶۸ هجری) بود.<ref name=ToolAutoGenRef28>[https://books.google.com/books?id=hAndCQAAQBAJ&pg=PT30&dq=Seljuk&source=gbs_toc_r&cad=3#v=onepage&q=Seljuk&f=false The Great Seljuk Empire]</ref><ref>{{پک|بازورث|۱۳۸۰|ک=سلجوقیان|ص=۷۶}}</ref> ایل حاکم بر قوم اغز، [[ایل قنیق]] بود و [[سلجوقیان|خاندان سلجوق]]، که بعدها به قدرت و شکوت رسید، گروه کوچکی از ایل قنیق بودند. اسلام آوردن سلجوقیان و تبعیت آنها از [[اهل سنت|سنی مذهبان]]، سبب نزدیک شدن آنان به حاکمان محلی شد؛ بهگونهای که در جنگها و منازعات میان امیران سامانی و [[ایلک خانیان|ایلکخانی]]، به نفع حکام سامانی وارد عمل میشدند. علاوه بر منصب [[یبغو]]، اجازهٔ عبور از قلمرو سامانیان به منزله نقطه آغاز دوستی با آنها شد. [[سلجوق بن دقاق]] که رهبر سلاجقه بود، از این موقعیت استفاده کرد و خود و پیروانش را در نزدیکی ساحل رود [[سیحون]] مستقر کرد و شهر جند را مرکز قلمرو خود قرار داد. در واقع، فراوانی چراگاهها در منطقه ماوراءالنهر سبب رفتن آنها به منطقه شد.<ref>{{پک|بازورث|۱۳۸۰|ک=سلجوقیان|ص=۷۷}}</ref><ref>{{پک|حلمی|۱۳۸۴|ک=دولت سلجوقیان|ص=۱۶}}</ref> |
||
سلجوق چهار پسر به نامهای اسرائیل، میکائیل، موسی و یونس داشت. بعد از مرگ سلجوق، رهبری سلاجقه به پسر بزرگش [[ارسلان اسرائیل|اسرائیل]] رسید. اما با این حال خطری بزرگ وی و سلاجقه را تهدید میکرد، که آن نیز [[محمود غزنوی]] بود. بعد از صلح محمود با خان ایلکخانی و تطمیع شدن توسط آن خان، محمود درصدد نابودی سلجوقیان برآمد؛ چراکه اقدامات این براداران در جمعآوری سپاه موجب نگرانی حکام آن مناطق شد. اسرائیل برای رفع خطر از جانب محمود درصدد گفتگو مطابق با میل محمود برآمد و به محل استقرار وی رفت. اما فریب خورد و توسط غزنویان دستگیر شد. وی به مدت ۷ سال در زندان محمود در [[هند]] ماند، تا سرانجام مرد. مرگ وی سبب خشم آلسلجوق و تحریک آنها برای انتقام شد. سلجوقیان به رهبری [[میکائیل ایل قنق|میکائیل بن سلجوق]] برای رسیدن به هدفشان از سرزمینهای غزنوی عبور کردند و بین [[نسا]] و [[ابیورد]] اقامت کردند.<ref>{{پک|حلمی|۱۳۸۴|ک=دولت سلجوقیان|ص=۱۷}}</ref><ref>{{پک|بازورث|۱۳۸۰|ک=سلجوقیان|ص=۷۸،۷۷}}</ref> |
سلجوق چهار پسر به نامهای اسرائیل، میکائیل، موسی و یونس داشت. بعد از مرگ سلجوق، رهبری سلاجقه به پسر بزرگش [[ارسلان اسرائیل|اسرائیل]] رسید. اما با این حال خطری بزرگ وی و سلاجقه را تهدید میکرد، که آن نیز [[محمود غزنوی]] بود. بعد از صلح محمود با خان ایلکخانی و تطمیع شدن توسط آن خان، محمود درصدد نابودی سلجوقیان برآمد؛ چراکه اقدامات این براداران در جمعآوری سپاه موجب نگرانی حکام آن مناطق شد. اسرائیل برای رفع خطر از جانب محمود درصدد گفتگو مطابق با میل محمود برآمد و به محل استقرار وی رفت. اما فریب خورد و توسط غزنویان دستگیر شد. وی به مدت ۷ سال در زندان محمود در [[هند]] ماند، تا سرانجام مرد. مرگ وی سبب خشم آلسلجوق و تحریک آنها برای انتقام شد. سلجوقیان به رهبری [[میکائیل ایل قنق|میکائیل بن سلجوق]] برای رسیدن به هدفشان از سرزمینهای غزنوی عبور کردند و بین [[نسا]] و [[ابیورد]] اقامت کردند.<ref>{{پک|حلمی|۱۳۸۴|ک=دولت سلجوقیان|ص=۱۷}}</ref><ref>{{پک|بازورث|۱۳۸۰|ک=سلجوقیان|ص=۷۸،۷۷}}</ref> |
||
خط ۲۰۳: | خط ۲۰۳: | ||
=== از تأسیس تا تجزیه === |
=== از تأسیس تا تجزیه === |
||
[[طغرلبیگ|طغرل بن میکائیل]]، رهبری اتحادیه سلجوقیان، پس از غلبه بر [[غزنویان]] در سال ۴۲۹، امپراتوری سلجوقیان را بنیانگذارد. سلجوقیان به تصرف سرزمینهای داخلی و غربی ایران ادامه دادند و باقیمانده [[آل بویه]] در ایران مرکزی و غربی و [[عراق]] را شکست دادند. در سال ۴۴۷ طغرل وارد [[بغداد]] مرکز [[خلافت عباسی]] شد.<ref |
[[طغرلبیگ|طغرل بن میکائیل]]، رهبری اتحادیه سلجوقیان، پس از غلبه بر [[غزنویان]] در سال ۴۲۹، امپراتوری سلجوقیان را بنیانگذارد. سلجوقیان به تصرف سرزمینهای داخلی و غربی ایران ادامه دادند و باقیمانده [[آل بویه]] در ایران مرکزی و غربی و [[عراق]] را شکست دادند. در سال ۴۴۷ طغرل وارد [[بغداد]] مرکز [[خلافت عباسی]] شد.<ref>{{پک|آشتیانی|۱۳۸۰|ک=ریخ ایران بعد از اسلام|ص=صص ۲۶۶–۲۷۴}}</ref> [[طغرلبیگ|طغرل]]، که در رأس سلجوقیان قرار داشت، تصمیم گرفت با تقسیم نقاط فتح شده و واگذاری فتح نقاط جدید به برادران و برادرزادگان، اولاً تسلط خود بر نقاط فتح شده را تثبیت کند و ثانیاً نواحی دیگر را به سرعت فتح نماید و تحت فرمان درآورد. از همین رو بود که ولایتها را قسمت کرد و هر یک از خویشانش را مأمور فتح یک ناحیه کرد. [[چغریبیگ|چغری بیک]]، که برادر بزرگتر بود [[مرو]] و [[خراسان]] را دارالملک<ref>{{پک|باستانی راد|۱۳۹۰|ف=نظام پایتختی ایران در عصر سلجوقیان: با تأکید بر دارالملکهای کرمان|ک=مطالعات تاریخ فرهنگی؛ پژوهشنامهٔ انجمن ایرانی تاریخ}}</ref> خود ساخت و موسی بر [[ولایت بست]] و [[هرات]] و [[سیستان]] و نواحی آن گمارده شد و [[قاوورد|قاورد]] پسر بزرگ چغری بیک به ولایت [[نهبندان|طبسین]] و نواحی کرمان برگزیده شد. قاورد توانست حاکم [[آل بویه|بویهی]] [[کرمان]] و [[مکران]] را شکست دهد و دارالملک کرمان را بدست بگیرد.<ref>{{پک|باستانی راد|۱۳۹۰|ف=نظام پایتختی ایران در عصر سلجوقیان: با تأکید بر دارالملکهای کرمان|ک=مطالعات تاریخ فرهنگی؛ پژوهشنامهٔ انجمن ایرانی تاریخ}}</ref><ref dir=ltr>{{پک|Peacock|2011|ک=Early Seljuq History|ص=67|زبان=en}}</ref> |
||
دوران سلطنت دو جانشین طغرل، یعنی [[آلب ارسلان]] و [[ملکشاه]] (۴۵۵ تا ۴۸۵ هجری)، دوران اوج قدرت سلجوقیان و پیشرفت اقتصادی و آبادانی قلمروی آنان بود. قلمرو سلجوقیان در زمان آلب ارسلان دومین سلطان سلجوقی در شرق تا [[رود سیحون]] و در غرب تا [[دریای مدیترانه]] گسترش یافت. آلب ارسلان در سال ۴۶۳ هجری در [[نبرد ملازگرد]] [[رومانوس چهارم|امپراتور روم شرقی]] را شکست داد و اسیر کرد.<ref |
دوران سلطنت دو جانشین طغرل، یعنی [[آلب ارسلان]] و [[ملکشاه]] (۴۵۵ تا ۴۸۵ هجری)، دوران اوج قدرت سلجوقیان و پیشرفت اقتصادی و آبادانی قلمروی آنان بود. قلمرو سلجوقیان در زمان آلب ارسلان دومین سلطان سلجوقی در شرق تا [[رود سیحون]] و در غرب تا [[دریای مدیترانه]] گسترش یافت. آلب ارسلان در سال ۴۶۳ هجری در [[نبرد ملازگرد]] [[رومانوس چهارم|امپراتور روم شرقی]] را شکست داد و اسیر کرد.<ref>{{پک|آشتیانی|۱۳۸۰|ک=ریخ ایران بعد از اسلام|ص=صص ۲۶۶–۲۷۴}}</ref> |
||
با اینکه تقریباً درگیری بر سر جانشینی سلطان درگذشته بین سلجوقیان خیلی زود آغاز شد، وحدت سلطنت بر متصرفات سلجوقیان تا زمان مرگ سلطان [[محمد یکم سلجوقی|ابو شجاع محمد]] ادامه یافت؛ اما بعد از مرگ سلطان محمد، قلمروی سلجوقیان در عمل به دو پاره تقسیم شد. [[سنجر|سلطان سنجر]] که از زمان سلطان محمد بر خراسان حکومت داشت و قدرت فراوانی به دست آورده بود، بعد از مرگ سلطان محمد خود را جانشین او دانست؛ اما در شرق ایران فرزند سلطان محمد، یعنی [[محمود یکم سلجوقی|محمود]] ادعای جانشینی داشت. از این پس حکومت بر مناطق شرقی ایران از ری تا [[ماورالنهر]] در دست سنجر و جانشینان او و حکومت در غرب ایران و عراق در دست فرزندان سلطان محمد باقی ماند، که به آنان [[سلاجقه عراق]] گفته میشود.<ref>{{پک|آشتیانی|۱۳۸۰|ک=ریخ ایران بعد از اسلام|ص=ص ۳۰۰}}</ref> |
با اینکه تقریباً درگیری بر سر جانشینی سلطان درگذشته بین سلجوقیان خیلی زود آغاز شد، وحدت سلطنت بر متصرفات سلجوقیان تا زمان مرگ سلطان [[محمد یکم سلجوقی|ابو شجاع محمد]] ادامه یافت؛ اما بعد از مرگ سلطان محمد، قلمروی سلجوقیان در عمل به دو پاره تقسیم شد. [[سنجر|سلطان سنجر]] که از زمان سلطان محمد بر خراسان حکومت داشت و قدرت فراوانی به دست آورده بود، بعد از مرگ سلطان محمد خود را جانشین او دانست؛ اما در شرق ایران فرزند سلطان محمد، یعنی [[محمود یکم سلجوقی|محمود]] ادعای جانشینی داشت. از این پس حکومت بر مناطق شرقی ایران از ری تا [[ماورالنهر]] در دست سنجر و جانشینان او و حکومت در غرب ایران و عراق در دست فرزندان سلطان محمد باقی ماند، که به آنان [[سلاجقه عراق]] گفته میشود.<ref>{{پک|آشتیانی|۱۳۸۰|ک=ریخ ایران بعد از اسلام|ص=ص ۳۰۰}}</ref> |
||
خط ۲۲۱: | خط ۲۲۱: | ||
=== اسماعیلیان === |
=== اسماعیلیان === |
||
{{اصلی|اسماعیلیان الموت (حکومت)}} |
{{اصلی|اسماعیلیان الموت (حکومت)}} |
||
همزمان با تثبیت و اقتدار حکومت سلجوقیان در ایران ([[طغرلبیگ|طغرل]]، [[آلبارسلان]] و [[ملکشاه]])، دوباره [[خلافت عباسی]] در [[بغداد]] با کمک طغرل و عقب راندن [[بساسیری]]، جان گرفت؛ با این حال، در این زمان علاوه بر خلافت عباسی، [[خلافت فاطمی]] در [[مصر]] و [[شام]] تحت حکومت [[معاذ مستنصر|مستنصر]] دوران قدرت خود را طی میکرد، که حتی توانسته بود بر خلافت عباسی نیز سایه افکند. اما این دوره، آغاز افتراق [[مستعلیه|اسماعیلیان مستعلوی]] و [[نزاری]] است.<ref |
همزمان با تثبیت و اقتدار حکومت سلجوقیان در ایران ([[طغرلبیگ|طغرل]]، [[آلبارسلان]] و [[ملکشاه]])، دوباره [[خلافت عباسی]] در [[بغداد]] با کمک طغرل و عقب راندن [[بساسیری]]، جان گرفت؛ با این حال، در این زمان علاوه بر خلافت عباسی، [[خلافت فاطمی]] در [[مصر]] و [[شام]] تحت حکومت [[معاذ مستنصر|مستنصر]] دوران قدرت خود را طی میکرد، که حتی توانسته بود بر خلافت عباسی نیز سایه افکند. اما این دوره، آغاز افتراق [[مستعلیه|اسماعیلیان مستعلوی]] و [[نزاری]] است.<ref>{{پک|باستانیراد|۱۳۸۵|ف=رویارویی سیاسی-نظامی حسن صباح با سلجوقیان|ک=پژوهشنامه علوم انسانی}}</ref> این نهضت دینی و فکری همزمان با قدرت یافتن سلاجقه بود و تهدیدی برای این امپراتوری قدرتمند محسوب میشد. [[خواجه نظامالملک توسی]]، وزیر دیوانسالار مشهور سلاجقه، یکی از دلایل قدرتگیری روزافزون سلاجقه محسوب میشد و تأثیرات وی در همه جای دولت سلجوقی مشهود و نمایان بود. او توانسته بود روابط قدرتمندی با خلافت عباسی ایجاد کند و با [[قراخانیان]] ساکن شرق سلاجقه روابط حسنهای ایجاد کند. اما تنها دغدغه مشترک سلطنت سلجوقی و خلافت عباسی متوجه غرب قلمرو آنان یعنی خلافت فاطمی که در زمان خلیفه مستنصر اوج قدرت خود را میگذراندند.<ref>{{پک|باستانیراد|۱۳۸۵|ف=رویارویی سیاسی-نظامی حسن صباح با سلجوقیان|ک=پژوهشنامه علوم انسانی}}</ref><ref dir=ltr>{{پک|ِDaftary|1992|ک=The Isma'ilis|ص=318-324|زبان=en}}</ref> |
||
بعد از نفوذ اسماعیلیان در سایر مناطق جهان اسلام و فرستادن داعی به مناطق مختلف سبب شد تا پیروان و طرفداران آنها در ایران و شام رو به زیادی رود. یکی از این افراد، شخصی به نام [[حسن صباح]] بود که بعد از مدتی متأثر از داعیان معروف اسماعیلیان، [[امیره ضراب]]، [[ابونصر سراج]] و در آخر [[عبدالملک بن عطاش]]، تحولی مذهبی در او به وجود آمد. وی در سال ۴۶۹ تا ۴۷۳ هجری عازم سفر حج و سپس [[مصر]] و [[قاهره]] شد، تا به دیدار مستنصر فاطمی رود. وی که سودای مخالفت با سلاجقه و خلافت عباسی را در سر داشت، در مصر مقام داعی [[دیلمان]]، [[قهستان]] و دیگر سرزمینهای اسماعیلینشین را از خلیفه فاطمی دریافت کرد. وی در بازگشت از مصر، سفرهای سیاسی مذهبی خود را برای کسب آگاهی بیشتر آغاز کرد.<ref dir=ltr>{{پک|Daftary|1992|ک=The Isma'ilis|ص=310-311|زبان=en}}</ref> با این زمینهسازیهای مذهبی و سیاسی، روابط خود را با داعیان اسماعیلی گسترش داد و چنان پیش رفت که در ۶ رجب ۴۸۳ قمری (۱۰ سپتامبر ۱۰۹۰ میلادی) در اندک مدتی توانست نهضتی اسماعیلی در قلاع ایران و از آن میان، [[الموت]]، [[لمسر]] و … پایهگذاری کند که بعدها پس از قتل [[نزار]]، ولیعهد و جانشین مستنصر، تحت نام نزاریه فعالیتهای سیاسی و مذهبی خود را ادامه داد. او طی زمان اندکی توانست بر تمامی قلاع مرتفع مسلط شود و فرمانروایی خود را در میان اسماعیلیان ایران در شمال، شمال غرب، شرق و مرکز ایران نافذ گرداند.<ref |
بعد از نفوذ اسماعیلیان در سایر مناطق جهان اسلام و فرستادن داعی به مناطق مختلف سبب شد تا پیروان و طرفداران آنها در ایران و شام رو به زیادی رود. یکی از این افراد، شخصی به نام [[حسن صباح]] بود که بعد از مدتی متأثر از داعیان معروف اسماعیلیان، [[امیره ضراب]]، [[ابونصر سراج]] و در آخر [[عبدالملک بن عطاش]]، تحولی مذهبی در او به وجود آمد. وی در سال ۴۶۹ تا ۴۷۳ هجری عازم سفر حج و سپس [[مصر]] و [[قاهره]] شد، تا به دیدار مستنصر فاطمی رود. وی که سودای مخالفت با سلاجقه و خلافت عباسی را در سر داشت، در مصر مقام داعی [[دیلمان]]، [[قهستان]] و دیگر سرزمینهای اسماعیلینشین را از خلیفه فاطمی دریافت کرد. وی در بازگشت از مصر، سفرهای سیاسی مذهبی خود را برای کسب آگاهی بیشتر آغاز کرد.<ref dir=ltr>{{پک|Daftary|1992|ک=The Isma'ilis|ص=310-311|زبان=en}}</ref> با این زمینهسازیهای مذهبی و سیاسی، روابط خود را با داعیان اسماعیلی گسترش داد و چنان پیش رفت که در ۶ رجب ۴۸۳ قمری (۱۰ سپتامبر ۱۰۹۰ میلادی) در اندک مدتی توانست نهضتی اسماعیلی در قلاع ایران و از آن میان، [[الموت]]، [[لمسر]] و … پایهگذاری کند که بعدها پس از قتل [[نزار]]، ولیعهد و جانشین مستنصر، تحت نام نزاریه فعالیتهای سیاسی و مذهبی خود را ادامه داد. او طی زمان اندکی توانست بر تمامی قلاع مرتفع مسلط شود و فرمانروایی خود را در میان اسماعیلیان ایران در شمال، شمال غرب، شرق و مرکز ایران نافذ گرداند.<ref>{{پک|باستانیراد|۱۳۸۵|ف=رویارویی سیاسی-نظامی حسن صباح با سلجوقیان|ک=پژوهشنامه علوم انسانی}}</ref> |
||
هراس سلجوقیان زمانی شدت گرفت، که حسن صباح توانست در اندک مدتی با دریافت مقام داعی از خلیفه فاطمی، از سوریه تا دورن سلسله کوههای [[البرز]]، کرانههای [[دریای خزر]]، پیرامون [[اصفهان]]، [[ایالت فارس|فارس]]، کرمان، [[طخارستان]]، [[قهستان]] و [[قومس]] نهضت خود را پایهریزی کند و بر این مناطق و حتی دربار سلجوقی اعمال نفوذ کند.<ref |
هراس سلجوقیان زمانی شدت گرفت، که حسن صباح توانست در اندک مدتی با دریافت مقام داعی از خلیفه فاطمی، از سوریه تا دورن سلسله کوههای [[البرز]]، کرانههای [[دریای خزر]]، پیرامون [[اصفهان]]، [[ایالت فارس|فارس]]، کرمان، [[طخارستان]]، [[قهستان]] و [[قومس]] نهضت خود را پایهریزی کند و بر این مناطق و حتی دربار سلجوقی اعمال نفوذ کند.<ref>{{پک|باستانیراد|۱۳۸۵|ف=رویارویی سیاسی-نظامی حسن صباح با سلجوقیان|ک=پژوهشنامه علوم انسانی}}</ref><ref dir=ltr>{{پک|ِDaftary|1992|ک=The Isma'ilis|ص=318-324|زبان=en}}</ref> |
||
حسن صباح برای پیشبرد اهداف خود در ابتدای کار، درصدد زنده کردن قیامهای ضد عباسی بود، که توانست کسانی که با سلجوقیان و عباسیان سر ناسازگاری داشتند، را به گرد خود جمع کند و هدف مشترک خود یعنی برانداختن خلافت عباسی و حامیان آن را پیش ببرد. |
حسن صباح برای پیشبرد اهداف خود در ابتدای کار، درصدد زنده کردن قیامهای ضد عباسی بود، که توانست کسانی که با سلجوقیان و عباسیان سر ناسازگاری داشتند، را به گرد خود جمع کند و هدف مشترک خود یعنی برانداختن خلافت عباسی و حامیان آن را پیش ببرد. |
||
اولین هدف آنها خواجه نظام الملک بود که در معرض دشنه فداییان اسماعیلی، موسوم به [[حشاشین]]، قرار گرفت و از پای درآمد؛ و خواجه نیز از مهمترین افرادی بود که میتوانست راه برچیدن نهضت نزاریان را برای سلطنت و خلافت ترسیم کند؛ بنابراین زمینه درگیری و رویارویی سلجوقیان و نزاریان اجتناب ناپذیر شد.<ref |
اولین هدف آنها خواجه نظام الملک بود که در معرض دشنه فداییان اسماعیلی، موسوم به [[حشاشین]]، قرار گرفت و از پای درآمد؛ و خواجه نیز از مهمترین افرادی بود که میتوانست راه برچیدن نهضت نزاریان را برای سلطنت و خلافت ترسیم کند؛ بنابراین زمینه درگیری و رویارویی سلجوقیان و نزاریان اجتناب ناپذیر شد.<ref>{{پک|باستانیراد|۱۳۸۵|ف=رویارویی سیاسی-نظامی حسن صباح با سلجوقیان|ک=پژوهشنامه علوم انسانی}}</ref> هرچند نخستین درگیریها مدتی پیشتر در زمان الب ارسلان رخ داده بود، که امیری به نام [[ارسلانتاش]] توانسته بود نزاریان را دفع کند؛ اما نخستین حملات جدی علیه [[اسماعیلیان الموت (حکومت)|اسماعیلیان الموت]] در زمان ملکشاه و در پاسخ به مرگ خواجه صورت گرفت، که هیچکدام نتیجه مثبتی نداشت. بعد از مرگ ملکشاه تا اواخر قرن پنجم هجری، اوضاع نابسامان سلطنت سلجوقی (درگیریهای درون خاندانی، شکستهای خارجی و …) سبب شد تا شالوده سیاستهای سلجوقیان در قبال اسماعیلیان از هم بپاشد. با این حال نزاریان در این اوضاع آشفته نیز دخالتی غیرمستقیم داشتند؛ اما از هرگونه اقدام مستقیم خودداری میکردند؛ که دلیل آن متحد شدن رقبای سیاسی سلجوقیان با یکدیگر علیه نزاریان الموت بود. بنابراین، حسن صباح از این موقعیت حداکثر استفاده را برد و به تحکیم حاکمیت خود پرداخت. با این حال وی در نبردهایی که در البرز و قهستان با سلاجقه داشتند، به پیروزیهایی رسید و حوزه تحت امر خود را گسترش داد. با به قدرت رسیدن سنجر در خراسان، حسن صباح درصدد ایجاد روابط صلحآمیز برآمد و طی نامه آمادگی خود را برای صلح به سلطان سلجوقی فرستاد، که با موافقت سلطان سنجر همراه بود. با این حال سلجوقیان به شدت از سمت اسماعیلیان احساس خطر میکردند و با تصرف [[قلعه شاهدژ (نهبندان)|شاهدژ]] اصفهان، پایتخت سلجوقیان، اصفهان، از طرف نزاریان تهدید میشد.<ref>{{پک|هاجسن|۱۳۸۳|ک=فرقه اسماعیلیه|ص= ص۱۱۱}}</ref> |
||
بیگمان چنین پیروزیهایی باعث شد تا دست کم جانشینان ملکشاه سلجوقی درصدد دفع قدرت نزاریان با یکدیگر همدل شوند؛ اما روابط آشفته درون خاندانی، مانع از اقدام جدی در برابر نزاریان میشد. نزاریان نیز با استفاده از این موقعیتها، به تقویت خود و قلعههایشان پرداختند.<ref |
بیگمان چنین پیروزیهایی باعث شد تا دست کم جانشینان ملکشاه سلجوقی درصدد دفع قدرت نزاریان با یکدیگر همدل شوند؛ اما روابط آشفته درون خاندانی، مانع از اقدام جدی در برابر نزاریان میشد. نزاریان نیز با استفاده از این موقعیتها، به تقویت خود و قلعههایشان پرداختند.<ref>{{پک|باستانیراد|۱۳۸۵|ف=رویارویی سیاسی-نظامی حسن صباح با سلجوقیان|ک=پژوهشنامه علوم انسانی}}</ref> |
||
== ملک قاورد و تشکیل حکومت == |
== ملک قاورد و تشکیل حکومت == |
||
{{اصلی|قاورد}} |
{{اصلی|قاورد}} |
||
چنانکه گفته شد، [[قاوورد|قاورد]] پسر بزرگ چغری بیک از سوی طغرل به ولایت [[نهبندان|طبسین]] و نواحی کرمان برگزیده شد.<ref>{{پک|الراوندی|ک=راحه الصدوروایه السرور|ص= ص۱۰۴}}</ref> به این ترتیب، فتح ایالت کرمان و نواحی اطراف آن به وی واگذار گردید؛ اما راجع به زمان ورود به کرمان و تشکیل دولت سلاجقه کرمان توسط وی نظرات متفاوتی وجود دارد.<ref>{{پک|ابوحامد کرمانی|۱۳۴۳|ک=سلجوقیان و غز در کرمان|ص= ص۳۲۳–۳۲۴}}</ref><ref |
چنانکه گفته شد، [[قاوورد|قاورد]] پسر بزرگ چغری بیک از سوی طغرل به ولایت [[نهبندان|طبسین]] و نواحی کرمان برگزیده شد.<ref>{{پک|الراوندی|ک=راحه الصدوروایه السرور|ص= ص۱۰۴}}</ref> به این ترتیب، فتح ایالت کرمان و نواحی اطراف آن به وی واگذار گردید؛ اما راجع به زمان ورود به کرمان و تشکیل دولت سلاجقه کرمان توسط وی نظرات متفاوتی وجود دارد.<ref>{{پک|ابوحامد کرمانی|۱۳۴۳|ک=سلجوقیان و غز در کرمان|ص= ص۳۲۳–۳۲۴}}</ref><ref>{{پک|سجادی|۱۳۶۸|ف=آل قاورد|ک=دائرةالمعارف بزرگ اسلامی}}</ref> |
||
=== فتح کرمان === |
=== فتح کرمان === |
||
در آن زمان [[بهرام بن لشکرستان]] از طرف [[ابوکالیجار|ابوکالیجار دیلمی]]، حاکم کرمان بود و درصدد حفظ آن در برابر آل سلجوق برآمد؛ ولی چون توانایی مقاومت و مقابله نداشت، شهر را بدون جنگ و خونریزی تسلیم قاورد کرد. در این زمان ابوکالیجار که در [[خوزستان]] بود، متوجه کرمان شد و به سمت کرمان حرکت کرد؛ ولی با حیله قاورد در میانه راه مسموم و کشته شد؛ بنابراین قاورد حکومت کرمان را در سال ۴۴۰ ه.ق بدست آورد و در نخستین روز حکمرانی خود، به نام طغرل خطبه خواند.<ref |
در آن زمان [[بهرام بن لشکرستان]] از طرف [[ابوکالیجار|ابوکالیجار دیلمی]]، حاکم کرمان بود و درصدد حفظ آن در برابر آل سلجوق برآمد؛ ولی چون توانایی مقاومت و مقابله نداشت، شهر را بدون جنگ و خونریزی تسلیم قاورد کرد. در این زمان ابوکالیجار که در [[خوزستان]] بود، متوجه کرمان شد و به سمت کرمان حرکت کرد؛ ولی با حیله قاورد در میانه راه مسموم و کشته شد؛ بنابراین قاورد حکومت کرمان را در سال ۴۴۰ ه.ق بدست آورد و در نخستین روز حکمرانی خود، به نام طغرل خطبه خواند.<ref>{{پک|سجادی|۱۳۶۸|ف=آل قاورد|ک=دائرةالمعارف بزرگ اسلامی}}</ref><ref>{{پک|ابوحامد کرمانی|۱۳۴۳|ک=سلجوقیان و غز در کرمان|ص= ص۳۲۶}}</ref><ref>{{پک|وزیری|۱۳۸۵|ک=تاریخ کرمان|ص= ص۳۴۵–۳۴۶}}</ref><ref>{{پک|باستانی پاریزی|ک=وادی هفت واد|ص= ص۳۵}}</ref> |
||
[[پرونده:Mezquita de Malek, Kerman, Irán, 2016-09-22, DD 20-22 HDR.jpg|بندانگشتی|چپ|300px|نمایی از سقف گنبد [[مسجد ملک]] کرمان به همراه تزئینات گچبری و آجری آن. این بنا در زمان ملک قاورد و به دستور وی ساخته شد.]] |
[[پرونده:Mezquita de Malek, Kerman, Irán, 2016-09-22, DD 20-22 HDR.jpg|بندانگشتی|چپ|300px|نمایی از سقف گنبد [[مسجد ملک]] کرمان به همراه تزئینات گچبری و آجری آن. این بنا در زمان ملک قاورد و به دستور وی ساخته شد.]] |
||
خط ۲۴۳: | خط ۲۴۳: | ||
{{رویدادهای سلجوقیان کرمان}} |
{{رویدادهای سلجوقیان کرمان}} |
||
در جنوب [[جیرفت]] و در سواحل دریا «[[جبال بارز|جبال قُفْص]]» واقع شدهاست، که در قرن چهارم هجری مردمانی راهزن در آنجا مستقر بودند. [[اصطخری]] در قرن چهارم گوید: «میپندارند که ایشان [[مردم عرب|عرب]] اند»؛ اما [[حافظ ابرو]]، جغرافیدان سده نهم هجری، مینویسد: «اهالی آن کوه از قبایل عرباند.» به هر روی، در مشرق کوه مزبور «[[خاش|أخواش]]» و در دامنه غربی آن [[بلوچ]]ها میزیستند. بلوچها مثل بادیه نشینان زندگی میکردند و مردمانی بیآزار بودند و خود هیچگاه راهزنی نمیکردند، اما راهزنانی که در جبال قفص جای گزیده بودند از ایشان هراس داشتند. |
در جنوب [[جیرفت]] و در سواحل دریا «[[جبال بارز|جبال قُفْص]]» واقع شدهاست، که در قرن چهارم هجری مردمانی راهزن در آنجا مستقر بودند. [[اصطخری]] در قرن چهارم گوید: «میپندارند که ایشان [[مردم عرب|عرب]] اند»؛ اما [[حافظ ابرو]]، جغرافیدان سده نهم هجری، مینویسد: «اهالی آن کوه از قبایل عرباند.» به هر روی، در مشرق کوه مزبور «[[خاش|أخواش]]» و در دامنه غربی آن [[بلوچ]]ها میزیستند. بلوچها مثل بادیه نشینان زندگی میکردند و مردمانی بیآزار بودند و خود هیچگاه راهزنی نمیکردند، اما راهزنانی که در جبال قفص جای گزیده بودند از ایشان هراس داشتند. |
||
قاورد، طرح و اهدافی برای گسترش و افزایش قدرت خود داشت، که یکی از آنها سرکوب قبیله [[کوفج]] (قفص) بود، که مناطقی از [[جیرفت]] تا سواحل [[مکران]]، [[فارس (سرزمین)|فارس]] و اطراف خراسان را با توجه به ضعف آلبویه، اشغال و فتح کرده و از طریق دزدی و غارت کردن، اموال بسیاری را بدست آورده بودند؛ پس سرکوب آنها توسط قاورد علاوه بر تحکیم پایههای قدرت سلاجقه، ثروت عظیمی را برای قاورد به همراه میآورد؛ اما ملک قاورد که قدرت کافی برای مقابله با آنها را نداشت؛ بنابراین، با فریب سران قبایل قفص به مهمانی و کشتن آنها، موفق به سرکوب آنها در سال ۴۴۵ شد.<ref |
قاورد، طرح و اهدافی برای گسترش و افزایش قدرت خود داشت، که یکی از آنها سرکوب قبیله [[کوفج]] (قفص) بود، که مناطقی از [[جیرفت]] تا سواحل [[مکران]]، [[فارس (سرزمین)|فارس]] و اطراف خراسان را با توجه به ضعف آلبویه، اشغال و فتح کرده و از طریق دزدی و غارت کردن، اموال بسیاری را بدست آورده بودند؛ پس سرکوب آنها توسط قاورد علاوه بر تحکیم پایههای قدرت سلاجقه، ثروت عظیمی را برای قاورد به همراه میآورد؛ اما ملک قاورد که قدرت کافی برای مقابله با آنها را نداشت؛ بنابراین، با فریب سران قبایل قفص به مهمانی و کشتن آنها، موفق به سرکوب آنها در سال ۴۴۵ شد.<ref dir=ltr >{{پک|Peacock|2011|ک=Early Seljuq History|ص=153|زبان=en}}</ref><ref>{{پک|سجادی|۱۳۶۸|ف=آل قاورد|ک=دائرةالمعارف بزرگ اسلامی}}</ref><ref>{{پک|فروزانی|۱۳۹۳|ک=سلجوقیان، از آغاز تا فرجام|ص= ص۲۴۷}}</ref><ref>{{پک|رفعتی|۱۳۸۶|ک=جیرفت در آینه تاریخ|ص= ص۱۳۰}}</ref><ref>{{پک|ابوحامد کرمانی|۱۳۴۳|ک=سلجوقیان و غز در کرمان|ص= ص۳۳۰}}</ref> |
||
=== فتح عمان و سیستان === |
=== فتح عمان و سیستان === |
||
طرح دیگر وی برای گسترش قلمرو، تجارت دریایی و دستیابی به ثروت و غنائم مشهور،<ref>{{پک|ابوحامد کرمانی|۱۳۴۳|ک=سلجوقیان و غز در کرمان|ص= ص۳۳۸}}</ref> لشکرکشی به [[عمان]] بود. وی توانست با کمک حاکم [[هرمز (شهر)|هرمز]]، [[شهریار بن تافیل]]، فرمانروای عمان، را شکست دهد و آنجا را در سال ۴۴۷ فتح کند و کنترل تجارت دریایی [[خلیج فارس]] را بدست بگیرد.<ref |
طرح دیگر وی برای گسترش قلمرو، تجارت دریایی و دستیابی به ثروت و غنائم مشهور،<ref>{{پک|ابوحامد کرمانی|۱۳۴۳|ک=سلجوقیان و غز در کرمان|ص= ص۳۳۸}}</ref> لشکرکشی به [[عمان]] بود. وی توانست با کمک حاکم [[هرمز (شهر)|هرمز]]، [[شهریار بن تافیل]]، فرمانروای عمان، را شکست دهد و آنجا را در سال ۴۴۷ فتح کند و کنترل تجارت دریایی [[خلیج فارس]] را بدست بگیرد.<ref>{{پک|ابوحامد کرمانی|۱۳۴۳|ک=سلجوقیان و غز در کرمان|ص= ص۳۳۹}}</ref> وی همچنین توانست با کمک پسرش، [[امیرشاه]]، [[سجزیان]] را شکست و [[سیستان]] و سواحل [[دریای عمان]] را فتح کند و بندر [[تیس]] یا تیز را بازسازی کند، تا با استفاده از این بندر بتواند تسلط بیشتری بر دریای عمان داشته باشد و تجارت آن منطقه را تحت کنترل خود درآورد.<ref>{{پک|سجادی|۱۳۶۸|ف=آل قاورد|ک=دائرةالمعارف بزرگ اسلامی}}</ref><ref>{{پک|فروزانی|۱۳۹۳|ک=سلجوقیان، از آغاز تا فرجام|ص= ص۲۴۷}}</ref><ref>{{پک|ابوحامد کرمانی|۱۳۴۳|ک=سلجوقیان و غز در کرمان|ص= ص۳۴۱}}</ref> |
||
=== فتح فارس === |
=== فتح فارس === |
||
در سال ۴۵۵ ه.ق طغرلبیک درگذشت و برادر زادهاش، [[آلبارسلان]]، به تخت سلطنت سلجوقیان رسید. همزمان با این جریانات، قاورد با آگاهی از اوضاع آشفته فارس، عازم آنجا شد و توانست [[فضلویه|فضلویه شبانکاره]] را شکست و فراری دهد و فارس را تحت کنترل خود درآورد.<ref>{{پک|ابوحامد کرمانی|۱۳۴۳|ک=سلجوقیان و غز در کرمان|ص= ص۳۴۵}}</ref><ref>{{پک|وزیری|۱۳۸۵|ک=تاریخ کرمان|ص= ص۳۴۸}}</ref> این اقدام وی، آن هم بی اذن آلبارسلان، و نیز انتشار خبر خطبه خواندن و ضرب سکه به نام قاورد در کرمان و [[فارس (سرزمین)|فارس]] موجب نگرانی الب ارسلان شد؛ بنابراین سلطان با لشکری گران عازم کرمان و در نزدیکی [[گواشیر]] مستقر شد و مذاکرات بین طرفین آغاز گردید. سرانجام قاورد به نزد آلبارسلان آمد و دست وی را بوسید و به طاعت از برادر خود ناچار شد و در عوض آلب ارسلان نیز فرمانروایی وی را در کرمان به رسمیت شناخت<ref>{{پک|باستانی پاریزی|ک=وادی هفت واد|ص= ص۳۶–۳۷}}</ref>؛ ولی بعد از مدتی، قاورد راه عصیان در پیش گرفت که موجب خشم و عصبانیت سلطان و فرستادن سپاه به دستور سلطان به کرمان شد و چون ملک قاورد یارای مقابله با آنها را نداشت، به جیرفت فرار کرد و بعد از مدتی اظهار اطاعت از آلب ارسلان کرد؛ بنابراین بین دو طرف پیمان صلحی منعقد شد، که بر مبنای آن مقرر گردید فارس و نواحی آن به کارگزاران آلبارسلان واگذار شود و در عوض [[فرک]] و [[دهستان طارم|طارم]] به حکومت کرمان اضافه شود و همچنین توافق شد که قاورد از اختیارات تام فرمانروایی در کرمان برخودار باشد.<ref |
در سال ۴۵۵ ه.ق طغرلبیک درگذشت و برادر زادهاش، [[آلبارسلان]]، به تخت سلطنت سلجوقیان رسید. همزمان با این جریانات، قاورد با آگاهی از اوضاع آشفته فارس، عازم آنجا شد و توانست [[فضلویه|فضلویه شبانکاره]] را شکست و فراری دهد و فارس را تحت کنترل خود درآورد.<ref>{{پک|ابوحامد کرمانی|۱۳۴۳|ک=سلجوقیان و غز در کرمان|ص= ص۳۴۵}}</ref><ref>{{پک|وزیری|۱۳۸۵|ک=تاریخ کرمان|ص= ص۳۴۸}}</ref> این اقدام وی، آن هم بی اذن آلبارسلان، و نیز انتشار خبر خطبه خواندن و ضرب سکه به نام قاورد در کرمان و [[فارس (سرزمین)|فارس]] موجب نگرانی الب ارسلان شد؛ بنابراین سلطان با لشکری گران عازم کرمان و در نزدیکی [[گواشیر]] مستقر شد و مذاکرات بین طرفین آغاز گردید. سرانجام قاورد به نزد آلبارسلان آمد و دست وی را بوسید و به طاعت از برادر خود ناچار شد و در عوض آلب ارسلان نیز فرمانروایی وی را در کرمان به رسمیت شناخت<ref>{{پک|باستانی پاریزی|ک=وادی هفت واد|ص= ص۳۶–۳۷}}</ref>؛ ولی بعد از مدتی، قاورد راه عصیان در پیش گرفت که موجب خشم و عصبانیت سلطان و فرستادن سپاه به دستور سلطان به کرمان شد و چون ملک قاورد یارای مقابله با آنها را نداشت، به جیرفت فرار کرد و بعد از مدتی اظهار اطاعت از آلب ارسلان کرد؛ بنابراین بین دو طرف پیمان صلحی منعقد شد، که بر مبنای آن مقرر گردید فارس و نواحی آن به کارگزاران آلبارسلان واگذار شود و در عوض [[فرک]] و [[دهستان طارم|طارم]] به حکومت کرمان اضافه شود و همچنین توافق شد که قاورد از اختیارات تام فرمانروایی در کرمان برخودار باشد.<ref>{{پک|سجادی|۱۳۶۸|ف=آل قاورد|ک=دائرةالمعارف بزرگ اسلامی}}</ref><ref>{{پک|وزیری|۱۳۸۵|ک=تاریخ کرمان|ص= ص۳۴۹}}</ref><ref>{{پک|فروزانی|۱۳۹۳|ک=سلجوقیان، از آغاز تا فرجام|ص= ص۱۰۹–۱۱۰}}</ref> |
||
=== فرجام قاورد === |
=== فرجام قاورد === |
||
{{اصلی|جنگ کرج ابی دلف}} |
{{اصلی|جنگ کرج ابی دلف}} |
||
در سال [[۴۶۵]] ه.ق با کشته شدن آلبارسلان و به حکومت رسیدن پسرش، [[ملکشاه]]، قاورد که خود را برتر و شایستهتر از ملکشاه میدید، دعوی حکومت کرد و در نامهای به ملکشاه، خود را میراثدار حکومت برادرش، آلبارسلان، معرفی کرد. بعد از نامه نگاریها و مکاتبات فراوان بین دو طرف، که هر کدام سعی بر منصرفکردن دیگری داشتند، تنشها شدت گرفت<ref |
در سال [[۴۶۵]] ه.ق با کشته شدن آلبارسلان و به حکومت رسیدن پسرش، [[ملکشاه]]، قاورد که خود را برتر و شایستهتر از ملکشاه میدید، دعوی حکومت کرد و در نامهای به ملکشاه، خود را میراثدار حکومت برادرش، آلبارسلان، معرفی کرد. بعد از نامه نگاریها و مکاتبات فراوان بین دو طرف، که هر کدام سعی بر منصرفکردن دیگری داشتند، تنشها شدت گرفت<ref>{{پک|وزیری|۱۳۸۵|ک=تاریخ کرمان|ص= ص۳۵۱–۳۵۲}}</ref><ref>{{پک|ستار زاده|۱۳۸۶|ک=سلجوقیان|ص= ص۶۷}}</ref> و قاورد با لشکر خود عازم [[اصفهان]] شد و توانست آنجا را فتح کند.<ref>{{پک|فروزانی|۱۳۹۳|ک=سلجوقیان، از آغاز تا فرجام|ص= ص۱۲۶}}</ref> سپس به سمت [[بغداد]] حرکت کرد و سرانجام، دو سپاه در حوالی [[همدان]] در منطقه [[کرج ابی دلف]] به یکدیگر رسیدند و بعد از ۳ روز جنگ، لشکر قاوردیان شکست خورد و قاورد اسیر سپاهیان ملکشاه شد و بعد از مدتی با توصیه [[خواجه نظامالملک]]، سلطان ملکشاه دستور قتل وی را صادر کرد؛ ولی در مقابل حکومت کرمان را به خاندان قاورد واگذار کرد، که هدف وی از این اقدام علاوه بر رعایت حال خاندان قاورد، جلبکردن رضایت مردم کرمان بود، که به قاورد و خاندانش علاقه فراوانی داشتند.<ref>{{پک|سجادی|۱۳۶۸|ف=آل قاورد|ک=دائرةالمعارف بزرگ اسلامی}}</ref><ref>{{پک|وزیری|۱۳۸۵|ک=تاریخ کرمان|ص= ص۳۵۱–۳۵۲}}</ref><ref>{{پک|فروزانی|۱۳۹۳|ک=سلجوقیان، از آغاز تا فرجام|ص= ص۱۲۷}}</ref> |
||
در باب خانواده قاورد میتوان گفت که فرزندان زیادی داشت از جمله آنها، [[کرمانشاه]]، امیرانشاه، سلطانشاه، [[تورانشاه یکم|تورانشاه]]، شاهنشاه، مردانشاه، عمر و حسین. وی همچنین ۴۰ دختر داشت که آنها را به عقد امرای علویان و آلبویه از جمله بهرام بن لشکرستان درآورد.<ref |
در باب خانواده قاورد میتوان گفت که فرزندان زیادی داشت از جمله آنها، [[کرمانشاه]]، امیرانشاه، سلطانشاه، [[تورانشاه یکم|تورانشاه]]، شاهنشاه، مردانشاه، عمر و حسین. وی همچنین ۴۰ دختر داشت که آنها را به عقد امرای علویان و آلبویه از جمله بهرام بن لشکرستان درآورد.<ref>{{پک|سجادی|۱۳۶۸|ف=آل قاورد|ک=دائرةالمعارف بزرگ اسلامی}}</ref><ref>{{پک|ابوحامد کرمانی|۱۳۴۳|ک=سلجوقیان و غز در کرمان|ص= ص۱۶}}</ref> |
||
== دوران اقتدار == |
== دوران اقتدار == |
||
[[پرونده:Kerman Seljuks.svg|وسط|بندانگشتی|500px|مسیر حرکت و هجوم سلجوقیان کرمان و غزها در ایالت کرمان]] |
[[پرونده:Kerman Seljuks.svg|وسط|بندانگشتی|500px|مسیر حرکت و هجوم سلجوقیان کرمان و غزها در ایالت کرمان]] |
||
ملک قاورد قبل از حرکت به سمت [[اصفهان]] و نبرد با ملکشاه، یکی از فرزندانش به نام [[کرمانشاه]] را مأمور اداره قلمرو در غیاب خود کرد. با کشته شدن او در جنگ، کرمانشاه حکومت کرمان را در اختیار گرفت؛ اما دوران حکومتش بسیار کوتاه بود و بعد از یک سال درگذشت و برادرش به حکومت رسید. برخی از مورخان، کرمانشاه را به عنوان فرمانروا یاد نکرده و در نسبنامهٔ این سلسله، پس از قاورد، سلطان شاه پسر دیگر او را آوردهاند.<ref |
ملک قاورد قبل از حرکت به سمت [[اصفهان]] و نبرد با ملکشاه، یکی از فرزندانش به نام [[کرمانشاه]] را مأمور اداره قلمرو در غیاب خود کرد. با کشته شدن او در جنگ، کرمانشاه حکومت کرمان را در اختیار گرفت؛ اما دوران حکومتش بسیار کوتاه بود و بعد از یک سال درگذشت و برادرش به حکومت رسید. برخی از مورخان، کرمانشاه را به عنوان فرمانروا یاد نکرده و در نسبنامهٔ این سلسله، پس از قاورد، سلطان شاه پسر دیگر او را آوردهاند.<ref>{{پک|سجادی|۱۳۶۸|ف=آل قاورد|ک=دائرةالمعارف بزرگ اسلامی}}</ref><ref>{{پک|ابوحامد کرمانی|۱۳۴۳|ک=سلجوقیان و غز در کرمان|ص= ص۳۴۸}}</ref> |
||
=== سلطانشاه === |
=== سلطانشاه === |
||
او یکی از پسران قاورد بود، که وی را در نبرد با ملکشاه همراهی میکرد و بعد از شکست، به همراه پدر خود اسیر شد و بعد از مرگ پدر بر چشمانش میل کشیدند، ولی این اتفاق باعث کوری وی نشد. وی سرانجام توانست با کمک یکی از خدمتگزاران به سمت کرمان فرار کند و در صفر سال ۴۶۷ تخت حکومت را بدست بگیرد. [[سلطانشاه]] احتمالاً درصدد مخالفت با [[ملکشاه]] بودهاست؛ چون یک سال بعد از حکومتش، ملکشاه عازم کرمان شد و در بردسیر مستقر شد و سرانجام بعد از مذاکرات فراوان، در سال ۴۷۲ بین دو طرف پیمان صلحی امضا شد، که به موجب آن حکومت کرمان و عمان برای سلطانشاه حفظ و مقرر شد نام ملکشاه مقدم بر نام سلطان شاه باشد.<ref |
او یکی از پسران قاورد بود، که وی را در نبرد با ملکشاه همراهی میکرد و بعد از شکست، به همراه پدر خود اسیر شد و بعد از مرگ پدر بر چشمانش میل کشیدند، ولی این اتفاق باعث کوری وی نشد. وی سرانجام توانست با کمک یکی از خدمتگزاران به سمت کرمان فرار کند و در صفر سال ۴۶۷ تخت حکومت را بدست بگیرد. [[سلطانشاه]] احتمالاً درصدد مخالفت با [[ملکشاه]] بودهاست؛ چون یک سال بعد از حکومتش، ملکشاه عازم کرمان شد و در بردسیر مستقر شد و سرانجام بعد از مذاکرات فراوان، در سال ۴۷۲ بین دو طرف پیمان صلحی امضا شد، که به موجب آن حکومت کرمان و عمان برای سلطانشاه حفظ و مقرر شد نام ملکشاه مقدم بر نام سلطان شاه باشد.<ref>{{پک|سجادی|۱۳۶۸|ف=آل قاورد|ک=دائرةالمعارف بزرگ اسلامی}}</ref><ref>{{پک|وزیری|۱۳۸۵|ک=تاریخ کرمان|ص= ص۳۵۸}}</ref><ref>{{پک|قدیانی|۱۳۸۷|ک=تاریخ ایران زمین از پادشاهان افسانهای تا پایان دوران پهلوی|ص= ص۱۴۸۱}}</ref><ref>{{پک|باستانی پاریزی|ک=وادی هفت واد|ص= ص۴۱}}</ref> |
||
به نوشته ابوحامد کرمانی، سلطانشاه، شاهی خوشگذران بود، که در مدت ۱۰ سال کاری جز خوشگذرانی نکرد و همچنین به علت اینکه در میان زنان بزرگ شده بود، رفتار و لحنی به مانند آنها داشت.<ref |
به نوشته ابوحامد کرمانی، سلطانشاه، شاهی خوشگذران بود، که در مدت ۱۰ سال کاری جز خوشگذرانی نکرد و همچنین به علت اینکه در میان زنان بزرگ شده بود، رفتار و لحنی به مانند آنها داشت.<ref>{{پک|ابوحامد کرمانی|۱۳۴۳|ک=سلجوقیان و غز در کرمان|ص= ص۳۵۶}}</ref> وی در اواخر حکومت خود نیز بردارش، تورانشاه را بخاطر وحشتی که از او داشت، به بم تبعید کرد.<ref>{{پک|ابوحامد کرمانی|۱۳۴۳|ک=سلجوقیان و غز در کرمان|ص= ص۳۵۶}}</ref> |
||
سلطانشاه بعد از ۱۰ سال حکومت به دلیل بیماری [[استسقا]] درگذشت.<ref |
سلطانشاه بعد از ۱۰ سال حکومت به دلیل بیماری [[استسقا]] درگذشت.<ref>{{پک|سجادی|۱۳۶۸|ف=آل قاورد|ک=دائرةالمعارف بزرگ اسلامی}}</ref><ref>{{پک|وزیری|۱۳۸۵|ک=تاریخ کرمان|ص= ص۳۵۹}}</ref> |
||
=== تورانشاه === |
=== تورانشاه === |
||
بعد از مرگ سلطانشاه، امرای دولت برادرش [[تورانشاه یکم|تورانشاه]] را که در [[بم]] بود، به کرمان آوردند و در رمضان ۴۷۷ بر تخت حکومت نشاندند. وی منصب وزارت را به [[ابنالعلاء]]، که بعداً وزیر [[ایرانشاه]] هم شد، واگذار کرد. در این زمان ابتدا عمانیان شوریدند و حاکم کرمان را از آن دیار بیرون کردند، اما توران شاه سپاهی را فرستاد و عمان دوباره تسخیر و تابع شد. سپس تورانشاه طی دو مرحله به [[فارس (سرزمین)|فارس]] حمله برد. گرچه منابع، زمان دقیق حملات وی را مشخص نکردهاند، هر دو لشکرکشی باید پس از سال ۴۸۵هجری باشد. چراکه بعید است تا زمانی که [[ملکشاه]]، امپراتور سلاجقه بزرگ، در اوج قدرت بوده، تورانشاه به خود جرأت چنین اقدامی داده باشد. وی دو نوبت به [[فارس (سرزمین)|فارس]] لشکر کشید؛ در نوبت اول، مغلوب شد و در نوبت دوم آن دیار را تصرف کرد.<ref |
بعد از مرگ سلطانشاه، امرای دولت برادرش [[تورانشاه یکم|تورانشاه]] را که در [[بم]] بود، به کرمان آوردند و در رمضان ۴۷۷ بر تخت حکومت نشاندند. وی منصب وزارت را به [[ابنالعلاء]]، که بعداً وزیر [[ایرانشاه]] هم شد، واگذار کرد. در این زمان ابتدا عمانیان شوریدند و حاکم کرمان را از آن دیار بیرون کردند، اما توران شاه سپاهی را فرستاد و عمان دوباره تسخیر و تابع شد. سپس تورانشاه طی دو مرحله به [[فارس (سرزمین)|فارس]] حمله برد. گرچه منابع، زمان دقیق حملات وی را مشخص نکردهاند، هر دو لشکرکشی باید پس از سال ۴۸۵هجری باشد. چراکه بعید است تا زمانی که [[ملکشاه]]، امپراتور سلاجقه بزرگ، در اوج قدرت بوده، تورانشاه به خود جرأت چنین اقدامی داده باشد. وی دو نوبت به [[فارس (سرزمین)|فارس]] لشکر کشید؛ در نوبت اول، مغلوب شد و در نوبت دوم آن دیار را تصرف کرد.<ref>{{پک|وزیری|۱۳۸۵|ک=تاریخ کرمان|ص= ص۳۶۰}}</ref> در این زمان روابط سلاجقه کرمان با سلاجقه بزرگ همچنان تاریک و خصمانه بود، چون بعد از مرگ ملکشاه، همسرش، [[ترکان خاتون (همسر ملکشاه سلجوقی)|ترکان خاتون]]، قصد کرمان کرد و امیری به نام [[انر]] را با لشکری عازم آنجا کرد، که در جنگ بین دو سپاه، با وجود زخمی شدن تورانشاه، سپاه کرمان پیروز شد؛ اما پس از ۱ ماه، تورانشاه بر اثر زخمی که در جنگ بر او وارد شده بود، درگذشت.<ref>{{پک|سجادی|۱۳۶۸|ف=آل قاورد|ک=دائرةالمعارف بزرگ اسلامی}}</ref><ref>{{پک|همتی|۱۳۶۴|ک=تاریخ مفصل کرمان و رویدادهای صد سال اخیر ایران|ص= ص۶۵}}</ref><ref>{{پک| مؤسسه دائرةالمعارف الفقه الاسلامی|۱۳۷۵|ک=دانشنامه جهان اسلام|ص=۴۰۱۹}}</ref> |
||
وی توانست ۱۳ سال حکومت بکند، که طی این مدت بناهای زیادی ساخت و اقدامات عمرانی فراوانی انجام داد. از جمله، تورانشاه مسجد ملک را که در زمان پدرش طراحی شده بود را به اتمام رساند و بازارهایی در اطراف مسجد بنا کرد و در طرف غربی مسجد، مدرسه و کتابخانه ساخت و [[مکرم بن علاء]] را مدرس مدرسه نمود.<ref |
وی توانست ۱۳ سال حکومت بکند، که طی این مدت بناهای زیادی ساخت و اقدامات عمرانی فراوانی انجام داد. از جمله، تورانشاه مسجد ملک را که در زمان پدرش طراحی شده بود را به اتمام رساند و بازارهایی در اطراف مسجد بنا کرد و در طرف غربی مسجد، مدرسه و کتابخانه ساخت و [[مکرم بن علاء]] را مدرس مدرسه نمود.<ref>{{پک|همتی|۱۳۶۴|ک=تاریخ مفصل کرمان و رویدادهای صد سال اخیر ایران|ص= ص۶۵}}</ref> دستور ساخت مدرسه توسط تورانشاه را میتوان در راستای پیوند دین و دولت تلقی نمود. با توجه به اینکه علمای مذهبی در این دوره در حال رشد و ترقی بودند، احداث مدرسه را میتوان به جهت رضایت خاطر آنها دانست. تورانشاه به ساخت [[خانقاه]] و [[رباط (ساختمان)|رباط]] هم توجه داشت، که نشان دهنده توجه وی به [[صوفیه]] بود.<ref>{{پک|مرسلپور|۱۳۸۷|ک=تاریخ سلجوقیان کرمان|ص= ص۱۲۰}}</ref> بدون شک در اقدامات فرهنگی، مذهبی، عمرانی و خدماتی تورانشاه، مشوق اصلی او وزیرش [[مکرم بن علاء]] بودهاست؛ و طبق کتاب ''[[تاریخ کرمان وزیری|تاریخ وزیری]]''، به خاطر این اقدامات، وی در بین مردم به ملک عادل مشهور گردید.<ref>{{پک|وزیری|۱۳۸۵|ک=تاریخ کرمان|ص= ص۳۶۰}}</ref><ref>{{پک| مؤسسه دائرةالمعارف الفقه الاسلامی|۱۳۷۵|ک=دانشنامه جهان اسلام|ص=۴۰۱۹}}</ref><ref>{{پک|ابوحامد کرمانی|۱۳۴۳|ک=سلجوقیان و غز در کرمان|ص= ص۳۶۷}}</ref> بهطوریکه در مورد وی گفتهاند که: |
||
{{نقل قول|''بنیاد عدلی و انصافی نهاد که اهل کرمان را حیات تازه آمد… و چندان خیر و صدقات فرمود که درویش در کرمان نماند…<ref |
{{نقل قول|''بنیاد عدلی و انصافی نهاد که اهل کرمان را حیات تازه آمد… و چندان خیر و صدقات فرمود که درویش در کرمان نماند…<ref>{{پک|سجادی|۱۳۶۸|ف=آل قاورد|ک=دائرةالمعارف بزرگ اسلامی}}</ref>''}} |
||
=== ایرانشاه === |
=== ایرانشاه === |
||
بعد از تورانشاه، فرزندش [[ایرانشاه]] در ذیالعقده ۴۹۰ به حکومت رسید، که همان ابتدای کار در مقابل تحرکات [[احمد سنجر|سنجر]]، حاکم سلجوقی خراسان، که قصد گسترش فتوحات و مناطق تحت سلطه خود در شرق را داشت، ایستادگی کرد.<ref |
بعد از تورانشاه، فرزندش [[ایرانشاه]] در ذیالعقده ۴۹۰ به حکومت رسید، که همان ابتدای کار در مقابل تحرکات [[احمد سنجر|سنجر]]، حاکم سلجوقی خراسان، که قصد گسترش فتوحات و مناطق تحت سلطه خود در شرق را داشت، ایستادگی کرد.<ref>{{پک|سجادی|۱۳۶۸|ف=آل قاورد|ک=دائرةالمعارف بزرگ اسلامی}}</ref><ref dir=ltr >{{پک|Rahimi Sadegh|2012|ف=Reviewing the Sociopolitical Situation of Ismaili Community of Kerman just before the Qajar Government|ک=Journal of Basic and Applied Scientific Research|زبان=en}}</ref> |
||
وی که در منابع (همانند ''[[تاریخ کرمان وزیری|تاریخ وزیری]]'')، به فردی بیدادگر و خوشگذران معروف بود که به مذهب [[اسماعیلیه]] گرایش داشت، که این نیز به خاطر همزمانی با دوران اوج اسماعیلیان و [[فاطمیان]] و همچنین نزدیکی وی با فردی به نام [[کاکابلیمان]] در دوره شاهزادگی بود<ref |
وی که در منابع (همانند ''[[تاریخ کرمان وزیری|تاریخ وزیری]]'')، به فردی بیدادگر و خوشگذران معروف بود که به مذهب [[اسماعیلیه]] گرایش داشت، که این نیز به خاطر همزمانی با دوران اوج اسماعیلیان و [[فاطمیان]] و همچنین نزدیکی وی با فردی به نام [[کاکابلیمان]] در دوره شاهزادگی بود<ref dir=ltr >{{پک|Rahimi Sadegh|2012|ف=Reviewing the Sociopolitical Situation of Ismaili Community of Kerman just before the Qajar Government|ک=Journal of Basic and Applied Scientific Research|زبان=en}}</ref> که اتابک او، [[نصیرالدوله]]، سعی بر اصلاح و نصیحت وی کرد؛ اما ایرانشاه قصد کشتن اتابک را کرد و اتابک گریخت. سرانجام گرایشهای اعتقادی ایرانشاه موجب شد که پس از سه سال، در سال ۴۹۵ [[شیخ الاسلام قاضی جمالالدین ابوالمعالی]] و [[امام تاجالدین القراء]]، که بزرگان مذهب تسنن بودند، [[فتوا]]ی قتل وی را صادر کنند. اطرافیان شاه دستگیر و قتلعام شدند، اما ایرانشاه شبانه فرار کرد و به [[جیرفت]] و سپس به بم رفت. او با دو سوار به [[قلعه سموران]] روی آورد که در بین راه دستگیر شد و توسط فرج نامی به قتل رسید.<ref>{{پک|وزیری|۱۳۸۵|ک=تاریخ کرمان|ص= ص۳۶۳}}</ref><ref>{{پک|سجادی|۱۳۶۸|ف=آل قاورد|ک=دائرةالمعارف بزرگ اسلامی}}</ref><ref>{{پک|رفعتی|۱۳۸۶|ک=جیرفت در آینه تاریخ|ص= ص۱۳۴}}</ref><ref>{{پک|باستانی پاریزی|ک=وادی هفت واد|ص= ص۴۲}}</ref><ref>{{پک|ابوحامد کرمانی|۱۳۴۳|ک=سلجوقیان و غز در کرمان|ص= ص۳۸۰}}</ref><ref>{{پک|Sykes|2006|ک=A History Of Persia|ص=47}}</ref> |
||
=== ارسلانشاه === |
=== ارسلانشاه === |
||
بعد از قتل ایرانشاه، بزرگان حکومت کرمان، عموزاده ایرانشاه، [[ارسلانشاه یکم (سلجوقیان کرمان)|ارسلانشاه]]، را در محرم سال ۴۹۵ به قدرت رساندند و لقب ''محیالاسلام و المسلمین'' بهاین دلیل به وی داده شد، که بعد از گرایش ایرانشاه به اسماعیلیه، با دستور وی مجدداً تسنن به عنوان مذهب رسمی در دستگاه حکومتی انتخاب و ترویج شد. لقب دیگر او معزالدین و کنیهاش ابوالحارث بودهاست. در دوران وی، برخلاف حکام قبلی، روابط با سلاجقه بهبود یافت، که دلیل آن ازدواج ارسلانشاه با دختر سلطان [[محمد بن ملکشاه]]، امپراتور سلاجقه بزرگ، بود.<ref>{{پک|فروزانی|۱۳۹۳|ک=سلجوقیان، از آغاز تا فرجام|ص= ص۲۵۱}}</ref> ارسلانشاه توانست در دوران حکومت خود، با شکست [[چاولی سقابو]] در سال ۵۰۸، سرزمینهای عمان و کیش را مجدداً تصرف کند و زد و خوردهایی که بین سلاجقه کرمان و [[اتابکان یزد]] رخ داده بود، را با وصلت خانوادگی به پایان برساند.<ref |
بعد از قتل ایرانشاه، بزرگان حکومت کرمان، عموزاده ایرانشاه، [[ارسلانشاه یکم (سلجوقیان کرمان)|ارسلانشاه]]، را در محرم سال ۴۹۵ به قدرت رساندند و لقب ''محیالاسلام و المسلمین'' بهاین دلیل به وی داده شد، که بعد از گرایش ایرانشاه به اسماعیلیه، با دستور وی مجدداً تسنن به عنوان مذهب رسمی در دستگاه حکومتی انتخاب و ترویج شد. لقب دیگر او معزالدین و کنیهاش ابوالحارث بودهاست. در دوران وی، برخلاف حکام قبلی، روابط با سلاجقه بهبود یافت، که دلیل آن ازدواج ارسلانشاه با دختر سلطان [[محمد بن ملکشاه]]، امپراتور سلاجقه بزرگ، بود.<ref>{{پک|فروزانی|۱۳۹۳|ک=سلجوقیان، از آغاز تا فرجام|ص= ص۲۵۱}}</ref> ارسلانشاه توانست در دوران حکومت خود، با شکست [[چاولی سقابو]] در سال ۵۰۸، سرزمینهای عمان و کیش را مجدداً تصرف کند و زد و خوردهایی که بین سلاجقه کرمان و [[اتابکان یزد]] رخ داده بود، را با وصلت خانوادگی به پایان برساند.<ref>{{پک|سجادی|۱۳۶۸|ف=آل قاورد|ک=دائرةالمعارف بزرگ اسلامی}}</ref><ref>{{پک|باستانی پاریزی|ک=وادی هفت واد|ص= ص۴۴}}</ref><ref>{{پک|ابوحامد کرمانی|۱۳۴۳|ک=سلجوقیان و غز در کرمان|ص= ص۳۸۴–۳۸۵}}</ref> |
||
در این دوران، علم و هنر در کرمان رونق و رواج یافت و مدارس، کاروانسرا و بقاع متبرکه متعددی نیز ساخته شد، که موجب رونق تجارت در این زمان شد، بهطوری که: |
در این دوران، علم و هنر در کرمان رونق و رواج یافت و مدارس، کاروانسرا و بقاع متبرکه متعددی نیز ساخته شد، که موجب رونق تجارت در این زمان شد، بهطوری که: |
||
{{نقل قول|''... قوافل [[بیزانس|روم]] و [[خراسان]] و [[عراق]] - بل تمامی آفاق - ممر خویش به [[هندوستان]] و [[حبشه]] و [[چین]] و دریا، بار [باز] سواحل کرمان افکندند.<ref>{{پک|وزیری|۱۳۸۵|ک=تاریخ کرمان|ص= ص۳۸۳}}</ref>''}} |
{{نقل قول|''... قوافل [[بیزانس|روم]] و [[خراسان]] و [[عراق]] - بل تمامی آفاق - ممر خویش به [[هندوستان]] و [[حبشه]] و [[چین]] و دریا، بار [باز] سواحل کرمان افکندند.<ref>{{پک|وزیری|۱۳۸۵|ک=تاریخ کرمان|ص= ص۳۸۳}}</ref>''}} |
||
ارسلانشاه توانست ۴۲ سال حکومت کرده و سلاجقه کرمان را به اوج قدرت و شکوت برسانند. از او پسران و دختران زیادی به دنیا آمد، که تعدادی از آنها در زمان حیات وی مردند. بهطوریکه در هنگام مرگش، هفت با هشت پسر داشت که از این میان پسر کوچکش، کرمانشاه، والی شهر و دارالملک [[کرمان]] بود. دیگر پسر وی، [[محمدشاه یکم (سلجوقیان کرمان)|محمد]] بود که به حسن اخلاق و درایت مشهور بود، که قبل از مرگ پدرش با قتل برادران اوضاع را کنترل کرد، تا خود بدون هیچ مشکلی به حکومت برسد. سرانجام ارسلانشاه در سن ۷۲ سالگی درگذشت.<ref |
ارسلانشاه توانست ۴۲ سال حکومت کرده و سلاجقه کرمان را به اوج قدرت و شکوت برسانند. از او پسران و دختران زیادی به دنیا آمد، که تعدادی از آنها در زمان حیات وی مردند. بهطوریکه در هنگام مرگش، هفت با هشت پسر داشت که از این میان پسر کوچکش، کرمانشاه، والی شهر و دارالملک [[کرمان]] بود. دیگر پسر وی، [[محمدشاه یکم (سلجوقیان کرمان)|محمد]] بود که به حسن اخلاق و درایت مشهور بود، که قبل از مرگ پدرش با قتل برادران اوضاع را کنترل کرد، تا خود بدون هیچ مشکلی به حکومت برسد. سرانجام ارسلانشاه در سن ۷۲ سالگی درگذشت.<ref>{{پک|سجادی|۱۳۶۸|ف=آل قاورد|ک=دائرةالمعارف بزرگ اسلامی}}</ref><ref>{{پک|فروزانی|۱۳۹۳|ک=سلجوقیان، از آغاز تا فرجام|ص= ص۲۵۲}}</ref><ref>{{پک|وزیری|۱۳۸۵|ک=تاریخ کرمان|ص= ص۳۶۵–۳۶۶}}</ref><ref>{{پک|وزیری|۱۳۸۵|ک=تاریخ کرمان|ص= صص ۳۸۸–۳۸۹}}</ref> |
||
=== محمد بن ارسلانشاه === |
=== محمد بن ارسلانشاه === |
||
بعد از ارسلانشاه، پسرش [[محمدشاه یکم (سلجوقیان کرمان)|محمدشاه]]، در صفر ۵۳۷ به مسند حکومت رسید. وی بعد از تکیه بر تخت پادشاهی، تمام همتش صرف این شد که امرا را راضی نگه دارد، تا به برادرش [[سلجوقشاه]] نپیوندند. سپس محمدشاه برای از بین بردن رقیبان حکومت خود، دستور کور کردن، محبوسکردن و قتل آنها را صادر کرد، تا اینچنین رقیبان خود را از سر راه بدارد.<ref |
بعد از ارسلانشاه، پسرش [[محمدشاه یکم (سلجوقیان کرمان)|محمدشاه]]، در صفر ۵۳۷ به مسند حکومت رسید. وی بعد از تکیه بر تخت پادشاهی، تمام همتش صرف این شد که امرا را راضی نگه دارد، تا به برادرش [[سلجوقشاه]] نپیوندند. سپس محمدشاه برای از بین بردن رقیبان حکومت خود، دستور کور کردن، محبوسکردن و قتل آنها را صادر کرد، تا اینچنین رقیبان خود را از سر راه بدارد.<ref>{{پک|باستانی پاریزی|ک=وادی هفت واد|ص= ص۴۴}}</ref><ref>{{پک|وزیری|۱۳۸۵|ک=تاریخ کرمان|ص= ص۳۶۸}}</ref> با توجه به روایات، وی علاوه بر مهارت در تدابیر سیاسی، مردی به شدت خونریز بود و از کشتن کسی، از جمله برادران و بزرگان کشور که مخالف به سلطنت رسیدن او بودند، دریغ نمیکرد.<ref>{{پک|مرسلپور|۱۳۸۷|ک=تاریخ سلجوقیان کرمان|ص=۷۷–۷۸}}</ref> اما به نوشته ابوحامد کرمانی، زاهدی عمانی که در خدمت او بود میگوید: |
||
{{نقل قول|''یک روز با ملک در سرای او میگشتیم. به موضعی رسیدیم که چند یک خروار کاغذ همه رقعه برهم ریخته بود. پرسیدیم که این کاغذها چیست؟''{{سخ}} |
{{نقل قول|''یک روز با ملک در سرای او میگشتیم. به موضعی رسیدیم که چند یک خروار کاغذ همه رقعه برهم ریخته بود. پرسیدیم که این کاغذها چیست؟''{{سخ}} |
||
''به ملک گفت فتوای ائمه شرع. هرگز هیچکس را نکشتم الا که ائمه فتوا دادند که او کشتنی است''.<ref>{{پک|ابوحامد کرمانی|۱۳۲۶|ک=بدایع الازمان فی وقایع کرمان|ص= ص۲۸}}</ref><ref>{{پک|مرسلپور|۱۳۸۷|ک=تاریخ سلجوقیان کرمان|ص=۷۷–۷۸}}</ref>}} |
''به ملک گفت فتوای ائمه شرع. هرگز هیچکس را نکشتم الا که ائمه فتوا دادند که او کشتنی است''.<ref>{{پک|ابوحامد کرمانی|۱۳۲۶|ک=بدایع الازمان فی وقایع کرمان|ص= ص۲۸}}</ref><ref>{{پک|مرسلپور|۱۳۸۷|ک=تاریخ سلجوقیان کرمان|ص=۷۷–۷۸}}</ref>}} |
||
در عین حال، وی حاکمی علمدوست و هنرپرور بود و کتابخانهای عظیم در کرمان ساخت و ۵۰۰۰ کتاب در آنجا وقف کرد و مدارس و رباطات و مساجدی در بم، جیرفت و کرمان بنا نهاد. وی همچنین توجه فراوانی به امنیت و رفاه مردم داشت. در زمان وی، سلطان [[مسعود بن محمد بن ملکشاه|مسعود]] سلجوقی، ۲ بار قصد فتح کرمان را داشت، که هر دو بار مقابل مقابل محمدشاه شکست خورد. محمدشاه سرانجام بعد از ۱۴ سال حکومت، در سال ۵۵۱ به مرگ طبیعی درگذشت.<ref |
در عین حال، وی حاکمی علمدوست و هنرپرور بود و کتابخانهای عظیم در کرمان ساخت و ۵۰۰۰ کتاب در آنجا وقف کرد و مدارس و رباطات و مساجدی در بم، جیرفت و کرمان بنا نهاد. وی همچنین توجه فراوانی به امنیت و رفاه مردم داشت. در زمان وی، سلطان [[مسعود بن محمد بن ملکشاه|مسعود]] سلجوقی، ۲ بار قصد فتح کرمان را داشت، که هر دو بار مقابل مقابل محمدشاه شکست خورد. محمدشاه سرانجام بعد از ۱۴ سال حکومت، در سال ۵۵۱ به مرگ طبیعی درگذشت.<ref>{{پک|سجادی|۱۳۶۸|ف=آل قاورد|ک=دائرةالمعارف بزرگ اسلامی}}</ref><ref>{{پک|وزیری|۱۳۸۵|ک=تاریخ کرمان|ص= ص۳۶۸}}</ref> |
||
=== طغرلشاه === |
=== طغرلشاه === |
||
طغرلشاه پس از مرگ محمدشاه، پسرش [[طغرلشاه (سلجوقیان کرمان)|طغرلشاه]]، در سال ۵۵۱ قدرت را بدست گرفت. طبق کتاب ''[[تاریخ کرمان وزیری|تاریخ وزیری]]''، وی پادشاهی عادل بود، که توجه زیادی به مردم و رعایا داشت و این موجب محبوبیتش در نزد همگان شد. وی در ابتدای حکومت خود دستور زندانیکردن برادر خود، [[محمودشاه]]، را داد تا رقیبی برای حکومت نداشته باشد و بتواند با خیالی آسوده به حکومت خود ادامه دهد.<ref>{{پک|وزیری|۱۳۸۵|ک=تاریخ کرمان|ص= ص۴۰۳}}</ref> همزمان با اغتشاشهایی که بعد از مرگ [[سلطان سنجر]] در سال ۵۵۲ هجری در خراسان روی داد، طغرلشاه فکر لشکرکشی به [[خراسان]] در ذهنشش راه یافت، اما از اشتغال به لهو و عشرت، مجال اقدام به آن مهم را پیدا نکرد.<ref |
طغرلشاه پس از مرگ محمدشاه، پسرش [[طغرلشاه (سلجوقیان کرمان)|طغرلشاه]]، در سال ۵۵۱ قدرت را بدست گرفت. طبق کتاب ''[[تاریخ کرمان وزیری|تاریخ وزیری]]''، وی پادشاهی عادل بود، که توجه زیادی به مردم و رعایا داشت و این موجب محبوبیتش در نزد همگان شد. وی در ابتدای حکومت خود دستور زندانیکردن برادر خود، [[محمودشاه]]، را داد تا رقیبی برای حکومت نداشته باشد و بتواند با خیالی آسوده به حکومت خود ادامه دهد.<ref>{{پک|وزیری|۱۳۸۵|ک=تاریخ کرمان|ص= ص۴۰۳}}</ref> همزمان با اغتشاشهایی که بعد از مرگ [[سلطان سنجر]] در سال ۵۵۲ هجری در خراسان روی داد، طغرلشاه فکر لشکرکشی به [[خراسان]] در ذهنشش راه یافت، اما از اشتغال به لهو و عشرت، مجال اقدام به آن مهم را پیدا نکرد.<ref>{{پک|ابوحامد کرمانی|۱۳۲۶|ک=بدایع الازمان فی وقایع کرمان|ص= ص۹۱}}</ref><ref>{{پک|مرسلپور|۱۳۸۷|ک=تاریخ سلجوقیان کرمان|ص=۸۲–۸۴}}</ref> |
||
در این زمان با توجه به فراهمکردن زیرساختها و شرایط مطلوب برای گسترش بازرگانی در دوران حکام قبلی، اقتصاد و تجارت کرمان به اوج خود رسید و باعث انباشته شدن ثروت فراوانی در خزانه حکومت شد. وی بعد از ۱۲ سال حکومت که اغلب اوقات در [[جیرفت]]، دارالملک زمستانی سلاجقه، به سر میبرد، به مرگ طبیعی در سال ۵۶۳ درگذشت.<ref |
در این زمان با توجه به فراهمکردن زیرساختها و شرایط مطلوب برای گسترش بازرگانی در دوران حکام قبلی، اقتصاد و تجارت کرمان به اوج خود رسید و باعث انباشته شدن ثروت فراوانی در خزانه حکومت شد. وی بعد از ۱۲ سال حکومت که اغلب اوقات در [[جیرفت]]، دارالملک زمستانی سلاجقه، به سر میبرد، به مرگ طبیعی در سال ۵۶۳ درگذشت.<ref>{{پک|سجادی|۱۳۶۸|ف=آل قاورد|ک=دائرةالمعارف بزرگ اسلامی}}</ref><ref>{{پک|وزیری|۱۳۸۵|ک=تاریخ کرمان|ص= ص۳۷۰}}</ref><ref>{{پک|ابوحامد کرمانی|۱۳۴۳|ک=سلجوقیان و غز در کرمان|ص= ص۴۰۴}}</ref> |
||
== دوران ضعف و آشفتگی == |
== دوران ضعف و آشفتگی == |
||
[[طغرلشاه (سلجوقیان کرمان)|طغرلشاه]] قبل از مرگ، [[ارسلانشاه دوم (سلجوقیان کرمان)|ارسلانشاه دوم]] را به عنوان ولیعهد خود معرفی کرد؛ ولی بعد از مرگ وی، در سال ۵۶۳ هجری، دو پسر دیگر او، [[بهرامشاه (سلجوقیان کرمان)|بهرامشاه]] و [[تورانشاه دوم (سلجوقیان کرمان)|تورانشاه دوم]]، از ارسلانشاه فرمان نبردند و مدعی تاج و تخت و حکومت شدند و هرکدام در شهری مستقر گشتند. بدین ترتیب، درگیری بین مدعیان جانشینی آغاز و به تبع آن، دوران ضعف و کشمکشهای سیاسی فرا رسید. در نتیجه، بیست سال آخر فرمانروایی قاوردیان در منازعات مدعیان و توطئههای امیران گذشت، و شاهزادگان قاوردی بازیچه غلامان، اتابکان و خادمان خود بودند، که در آخر باعث ویرانی و قحطی زیاد در [[کرمان]] و [[مکران]] شد.<ref |
[[طغرلشاه (سلجوقیان کرمان)|طغرلشاه]] قبل از مرگ، [[ارسلانشاه دوم (سلجوقیان کرمان)|ارسلانشاه دوم]] را به عنوان ولیعهد خود معرفی کرد؛ ولی بعد از مرگ وی، در سال ۵۶۳ هجری، دو پسر دیگر او، [[بهرامشاه (سلجوقیان کرمان)|بهرامشاه]] و [[تورانشاه دوم (سلجوقیان کرمان)|تورانشاه دوم]]، از ارسلانشاه فرمان نبردند و مدعی تاج و تخت و حکومت شدند و هرکدام در شهری مستقر گشتند. بدین ترتیب، درگیری بین مدعیان جانشینی آغاز و به تبع آن، دوران ضعف و کشمکشهای سیاسی فرا رسید. در نتیجه، بیست سال آخر فرمانروایی قاوردیان در منازعات مدعیان و توطئههای امیران گذشت، و شاهزادگان قاوردی بازیچه غلامان، اتابکان و خادمان خود بودند، که در آخر باعث ویرانی و قحطی زیاد در [[کرمان]] و [[مکران]] شد.<ref>{{پک|ابوحامد کرمانی|۱۳۲۶|ک=بدایع الازمان فی وقایع کرمان|ص= ص۹۱}}</ref><ref>{{پک|مرسلپور|۱۳۸۷|ک=تاریخ سلجوقیان کرمان|ص=۸۴}}</ref> چنانکه در آن [[ابوحامد کرمانی]] گفتهاست: |
||
{{نقل قول|''در عهد ما هر خوشه گندم که میآید، پرچمی با خود میآورد.<ref |
{{نقل قول|''در عهد ما هر خوشه گندم که میآید، پرچمی با خود میآورد.<ref>{{پک|مرسلپور|۱۳۸۷|ک=تاریخ سلجوقیان کرمان|ص= ص۸۴}}</ref>''}} |
||
ابتدا، پس از آن که [[بهرامشاه (سلجوقیان کرمان)|بهرامشاه]] طی درگیریهایی در کرمان قدرت شهر را به دست گرفت، ارسلانشاه که پسر ارشد و ولیعهد طغرل بود و امارت بم را در دست داشت، برادران خود را طبق وصیت پدر مبنی بر جانشینی وی، به اطاعت از خود دعوت کرد؛ اما [[بهرامشاه (سلجوقیان کرمان)|بهرامشاه]] که قدرتی در کرمان پیدا کرده بود، آن را رد کرد و [[تورانشاه دوم (سلجوقیان کرمان)|تورانشاه]]، دیگر بردار خود را نیز که مدعی حکومت بود، شکست داد و علاوه بر کرمان، بر جیرفت نیز مسلط شد. تورانشاه بعد از شکست به [[فارس (سرزمین)|فارس]] رفت و لشکری از [[اتابکان فارس|اتابک]] [[زنگی بن مودود|زنگی]] گرفت و با قدرتی بیش از دیگر براداران خود، به کرمان بازگشت. چون بهرامشاه که کنترل اکثر مناطق را در دست داشت، توانایی مقابله با ارتش وی را نداشت، به خراسان گریخت؛ ولی در [[خراسان]] لشکری گرد آورد و توانست تورانشاه را شکست و به [[عراق عجم]] فراری دهد. در بحبوحه درگیری بین بهرامشاه و تورانشاه، [[ارسلانشاه دوم (سلجوقیان کرمان)|ارسلانشاه]] با سپاهی که از [[ارسلان بن طغرل]]، سلطان [[سلجوقیان عراق|سلجوقی عراق]] گرفته بود، بهرامشاه را محاصره کرد. بهرام به بم رفت و با سپاهی دوباره به کرمان بازگشت. بهرام شهر را محاصره کرد و ارسلانشاه را به [[یزد]] فراری داد و خود وارد شهر شد و خود را سلطان سلاجقه کرمان معرفی کرد؛ ولی خود بعد از یک سال حکومت، در سال ۵۷۰ هجری، بر اثر بیماری [[استسقا]] درگذشت،<ref |
ابتدا، پس از آن که [[بهرامشاه (سلجوقیان کرمان)|بهرامشاه]] طی درگیریهایی در کرمان قدرت شهر را به دست گرفت، ارسلانشاه که پسر ارشد و ولیعهد طغرل بود و امارت بم را در دست داشت، برادران خود را طبق وصیت پدر مبنی بر جانشینی وی، به اطاعت از خود دعوت کرد؛ اما [[بهرامشاه (سلجوقیان کرمان)|بهرامشاه]] که قدرتی در کرمان پیدا کرده بود، آن را رد کرد و [[تورانشاه دوم (سلجوقیان کرمان)|تورانشاه]]، دیگر بردار خود را نیز که مدعی حکومت بود، شکست داد و علاوه بر کرمان، بر جیرفت نیز مسلط شد. تورانشاه بعد از شکست به [[فارس (سرزمین)|فارس]] رفت و لشکری از [[اتابکان فارس|اتابک]] [[زنگی بن مودود|زنگی]] گرفت و با قدرتی بیش از دیگر براداران خود، به کرمان بازگشت. چون بهرامشاه که کنترل اکثر مناطق را در دست داشت، توانایی مقابله با ارتش وی را نداشت، به خراسان گریخت؛ ولی در [[خراسان]] لشکری گرد آورد و توانست تورانشاه را شکست و به [[عراق عجم]] فراری دهد. در بحبوحه درگیری بین بهرامشاه و تورانشاه، [[ارسلانشاه دوم (سلجوقیان کرمان)|ارسلانشاه]] با سپاهی که از [[ارسلان بن طغرل]]، سلطان [[سلجوقیان عراق|سلجوقی عراق]] گرفته بود، بهرامشاه را محاصره کرد. بهرام به بم رفت و با سپاهی دوباره به کرمان بازگشت. بهرام شهر را محاصره کرد و ارسلانشاه را به [[یزد]] فراری داد و خود وارد شهر شد و خود را سلطان سلاجقه کرمان معرفی کرد؛ ولی خود بعد از یک سال حکومت، در سال ۵۷۰ هجری، بر اثر بیماری [[استسقا]] درگذشت،<ref>{{پک|سجادی|۱۳۶۸|ف=آل قاورد|ک=دائرةالمعارف بزرگ اسلامی}}</ref> تا دوباره اختلافات و تنشهای بین دو برادر دیگر ([[تورانشاه دوم (سلجوقیان کرمان)|تورانشاه]] و [[ارسلانشاه دوم (سلجوقیان کرمان)|ارسلانشاه]]) شعلهور گردد<ref>{{پک|فروزانی|۱۳۹۳|ک=سلجوقیان، از آغاز تا فرجام|ص= ص۲۵۳}}</ref><ref>{{پک|باستانی پاریزی|ک=وادی هفت واد|ص= ص ۴۶ تا۵۰}}</ref><ref>{{پک|وزیری|۱۳۸۵|ک=تاریخ کرمان|ص= ص ۳۷۵ تا ۳۸۴}}</ref> و کرمان دوباره گریبان گیر جنگها و نبردها شود و همزمان با این اتفاقات، فرصت برای حکمرانان سایر مناطق مثل سلطان [[ارسلان بن طغرل]] و [[مؤیدالدین آیبه]] فراهم آید، تا در امور حکومت کرمان دخالت کنند و در پی منافع خود باشند.<ref>{{پک|سجادی|۱۳۶۸|ف=آل قاورد|ک=دائرةالمعارف بزرگ اسلامی}}</ref><ref>{{پک|فروزانی|۱۳۹۳|ک=سلجوقیان، از آغاز تا فرجام|ص= ص۲۵۳}}</ref> |
||
ابتدا [[ارسلانشاه دوم (سلجوقیان کرمان)|ارسلانشاه]] بود که توانست تاج و تخت را بدست بگیرد، اما در سال ۵۷۲ هجری، پس از آن که در جنگ با برادر خود در سیرجان، تورانشاه، کشته شد، تورانشاه تونست با کمک آیبک که از طرف [[اتابک رکنالدین سام]] از [[اتابکان یزد]] به کرمان آمده بود، توانست قدرت را به دست بگیرد.<ref>{{پک|حمید افضلی|۱۳۹۱|ک=اتابکان یزد|ص=۵۲}}</ref><ref |
ابتدا [[ارسلانشاه دوم (سلجوقیان کرمان)|ارسلانشاه]] بود که توانست تاج و تخت را بدست بگیرد، اما در سال ۵۷۲ هجری، پس از آن که در جنگ با برادر خود در سیرجان، تورانشاه، کشته شد، تورانشاه تونست با کمک آیبک که از طرف [[اتابک رکنالدین سام]] از [[اتابکان یزد]] به کرمان آمده بود، توانست قدرت را به دست بگیرد.<ref>{{پک|حمید افضلی|۱۳۹۱|ک=اتابکان یزد|ص=۵۲}}</ref><ref>{{پک|فروزانی|۱۳۹۳|ک=سلجوقیان، از آغاز تا فرجام|ص= ص۲۵۴}}</ref> ولی به تخت نشستن وی مقارن با نخستین حملات [[غزهای کرمان|غزها]] به رهبری [[ملک دینار]] به کرمان و جیرفت و غارت و تصرف برخی از آن مناطق به دست وی در سال ۵۷۵ هجری بود.<ref>{{پک|ابوحامد کرمانی|۱۳۴۳|ک=سلجوقیان و غز در کرمان|ص= ص۵۱۴}}</ref><ref>{{پک|باستانی پاریزی|ک=وادی هفت واد|ص= ص۵۷}}</ref><ref>{{پک|رفعتی|۱۳۸۶|ک=جیرفت در آینه تاریخ|ص= ص۱۳۸}}</ref> تورانشاه بعد از ۷ سال حکومت، سرانجام در سال ۵۷۹ هجری در جریان یک شورش و توسط شخصی به نام [[رفیعالدین محمد]] (ظافر محمد) به قتل رسد، تا آشفتگی اوضاع بیش از پیش شود.<ref>{{پک|سجادی|۱۳۶۸|ف=آل قاورد|ک=دائرةالمعارف بزرگ اسلامی}}</ref><ref>{{پک| مؤسسه دائرةالمعارف الفقه الاسلامی|۱۳۷۵|ک=دانشنامه جهان اسلام|ص=۴۰۱۹}}</ref><ref>{{پک|فروزانی|۱۳۹۳|ک=سلجوقیان، از آغاز تا فرجام|ص= ص۲۵۴}}</ref><ref>{{پک|ابوحامد کرمانی|۱۳۴۳|ک=سلجوقیان و غز در کرمان|ص= ص۵۱۲}}</ref> |
||
== پایان حکومت == |
== پایان حکومت == |
||
خط ۳۰۹: | خط ۳۰۹: | ||
در این زمان در اثر قحطی و آشفتگی امور مملکت، شرایط زندگی یرای عامه مردم سخت شده بود<ref>{{پک|باستانی پاریزی|ک=وادی هفت واد|ص= ص۵۶}}</ref> و محمدشاه برای حل این مشکلات و خارج شدن از زیر سلطه و نفوذ غزان ابتدا به بم رفت و سپس از اشخاصی همچون [[طغرل سوم]]، سلطان سلجوقی عراق، [[تکش]]، سلطان [[خوارزمشاهیان]] و [[شهابالدین]]، سلطان [[غوریان]]، طلب کمک کرد؛ اما به نتیجه نرسید. [[شبانکارهای]] میگوید: |
در این زمان در اثر قحطی و آشفتگی امور مملکت، شرایط زندگی یرای عامه مردم سخت شده بود<ref>{{پک|باستانی پاریزی|ک=وادی هفت واد|ص= ص۵۶}}</ref> و محمدشاه برای حل این مشکلات و خارج شدن از زیر سلطه و نفوذ غزان ابتدا به بم رفت و سپس از اشخاصی همچون [[طغرل سوم]]، سلطان سلجوقی عراق، [[تکش]]، سلطان [[خوارزمشاهیان]] و [[شهابالدین]]، سلطان [[غوریان]]، طلب کمک کرد؛ اما به نتیجه نرسید. [[شبانکارهای]] میگوید: |
||
{{نقل قول|''... محمد پیش از رفتن به بم، چون از نفوذ غزان به تنگ آمده بود به اصفهان رفت و از سلطان طغرل بن ارسلان سپاه گرفت و به کرمان آمد. غزان چند روزی پنهان شدند.''}} |
{{نقل قول|''... محمد پیش از رفتن به بم، چون از نفوذ غزان به تنگ آمده بود به اصفهان رفت و از سلطان طغرل بن ارسلان سپاه گرفت و به کرمان آمد. غزان چند روزی پنهان شدند.''}} |
||
سرانجام، در سال ۵۸۰ ه.ق [[ملک دینار]] به محمدشاه تاخت و کرمان را تصرف کرد، تا آلقاورد از صفحه روزگار محو و نابود گردد.<ref |
سرانجام، در سال ۵۸۰ ه.ق [[ملک دینار]] به محمدشاه تاخت و کرمان را تصرف کرد، تا آلقاورد از صفحه روزگار محو و نابود گردد.<ref>{{پک|وزیری|۱۳۸۵|ک=تاریخ کرمان|ص= ص۴۰۸–۴۰۹}}</ref><ref>{{پک|قدیانی|۱۳۸۷|ک=تاریخ ایران زمین از پادشاهان افسانهای تا پایان دوران پهلوی|ص= ص۱۴۸۲}}</ref> محمد شاه نیز ابتدا به فارس و سپس به [[سیستان]] رفت، آن گاه به [[خوارزم]] نزد خوارزمشاهیان شتافت. پس از آن به [[غزنین]] رفت و در همانجا در سال ۵۸۳ هجری درگذشت.<ref name=ToolAutoGenRef28/><ref>{{پک|وزیری|۱۳۸۵|ک=تاریخ کرمان|ص= ص۴۰۷}}</ref> سرنگونی سلجوقیان کرمان موجب مهاجرت گروه کثیری از مردم بومی و افراد قبایل سلجوقی به شهرهای دیگر شد.<ref>{{پک|سجادی|۱۳۶۸|ف=آل قاورد|ک=دائرةالمعارف بزرگ اسلامی}}</ref><ref>{{پک|ابوحامد کرمانی|۱۳۴۳|ک=سلجوقیان از آغاز تا فرجام|ص= ص۲۵۰}}</ref> |
||
== اهمیت سلجوقیان کرمان == |
== اهمیت سلجوقیان کرمان == |
||
سلاجقه کرمان را به رغم روابط خویشاوندی با [[سلاجقه بزرگ]]، باید جزو سلسلههای مستقل محلی بهشمار آورد، که از جنبههای مختلف دارای آزادی و استقلال کامل از حکومت مرکزی سلاجقه بود. |
سلاجقه کرمان را به رغم روابط خویشاوندی با [[سلاجقه بزرگ]]، باید جزو سلسلههای مستقل محلی بهشمار آورد، که از جنبههای مختلف دارای آزادی و استقلال کامل از حکومت مرکزی سلاجقه بود. |
||
ترکمانان سلجوقی پیش از اینکه بر سر کار آیند در دشتهای [[آسیای میانه]] به معیشتی عشیرهای همراه با [[کوچ نشینی]] خو داشتند. آنها، پس از آن که در فلات ایران به قدرت رسیدند، بسیاری از سنتها و رسوم قبیلهای و عشیرهای پیشین خود را در اداره قلمروشان به کار بردند. این امر نزد شاخههایی از آنها مانند سلجوقیان کرمان، که موفق به تشکیل حکومت محلی شدند، قوی تر هم بود. از جمله مواردی که سلجوقیان پس از به قدرت رسیدن در قلمرو خود، همچون زمان حضورشان در دشتهای [[آسیای مرکزی]] به آن عمل نمودند، این بود که آنها دو پایتخت (دارالملک) داشتند. [[جیرفت]]، دارالملک زمستانی، در منطقه گرمسیر کرمان قرار داشت و [[کرمان|بردسیر]]، دارالملک زمستانی، در منطقه سردسیر قرار داشت.<ref |
ترکمانان سلجوقی پیش از اینکه بر سر کار آیند در دشتهای [[آسیای میانه]] به معیشتی عشیرهای همراه با [[کوچ نشینی]] خو داشتند. آنها، پس از آن که در فلات ایران به قدرت رسیدند، بسیاری از سنتها و رسوم قبیلهای و عشیرهای پیشین خود را در اداره قلمروشان به کار بردند. این امر نزد شاخههایی از آنها مانند سلجوقیان کرمان، که موفق به تشکیل حکومت محلی شدند، قوی تر هم بود. از جمله مواردی که سلجوقیان پس از به قدرت رسیدن در قلمرو خود، همچون زمان حضورشان در دشتهای [[آسیای مرکزی]] به آن عمل نمودند، این بود که آنها دو پایتخت (دارالملک) داشتند. [[جیرفت]]، دارالملک زمستانی، در منطقه گرمسیر کرمان قرار داشت و [[کرمان|بردسیر]]، دارالملک زمستانی، در منطقه سردسیر قرار داشت.<ref>{{پک|باستانی راد|۱۳۹۰|ف=نظام پایتختی ایران در عصر سلجوقیان: با تأکید بر دارالملکهای کرمان|ک=مطالعات تاریخ فرهنگی؛ پژوهشنامهٔ انجمن ایرانی تاریخ}}</ref> |
||
حکومت قاوردیان توانست حدود صدوپنجاه سال در [[کرمان]] پابرجا بماند و در این مدت، کرمان و نواحی آن با دوری از منازعات داخلی خاندان سلجوقی در [[عراق]] و [[خراسان]] و [[آذربایجان]] و در سایهٔ خاندان قاوردیان، در زمینههای کشاورزی، دام پروری و گسترش آبادانی و بازرگانی رشد کرد. از دیگر دلایل اهمیت این سلسله، حضور و حکمرانی آنها بر مناطقی همچون [[فارس (سرزمین)|فارس]]، [[یزد]]، [[طبس]]، [[سیستان]]، [[مکران]] و حتی [[عمان]] بود، که نشان از قدرت و تسلط فراوان آنها داشت.<ref>{{پک|ابوحامد کرمانی|۱۳۴۳|ک=سلجوقیان و غز در کرمان|ص= ص۱۵۵}}</ref> |
حکومت قاوردیان توانست حدود صدوپنجاه سال در [[کرمان]] پابرجا بماند و در این مدت، کرمان و نواحی آن با دوری از منازعات داخلی خاندان سلجوقی در [[عراق]] و [[خراسان]] و [[آذربایجان]] و در سایهٔ خاندان قاوردیان، در زمینههای کشاورزی، دام پروری و گسترش آبادانی و بازرگانی رشد کرد. از دیگر دلایل اهمیت این سلسله، حضور و حکمرانی آنها بر مناطقی همچون [[فارس (سرزمین)|فارس]]، [[یزد]]، [[طبس]]، [[سیستان]]، [[مکران]] و حتی [[عمان]] بود، که نشان از قدرت و تسلط فراوان آنها داشت.<ref>{{پک|ابوحامد کرمانی|۱۳۴۳|ک=سلجوقیان و غز در کرمان|ص= ص۱۵۵}}</ref> |
||
خط ۳۱۹: | خط ۳۱۹: | ||
در دورهٔ [[طغرلشاه (سلجوقیان کرمان)|طغرلشاه]]، رشد بازرگانی در [[کرمان]] و [[عمان]] موجب افزایش قابل توجه خزانه دولت شد و همزمان توجه مخصوصی به آبادانی [[بلوچستان]]، به خصوص بنادر آن شد.<ref>{{پک|ابوحامد کرمانی|۱۳۴۳|ک=سلجوقیان و غز در کرمان|ص= ص۴۶}}</ref> |
در دورهٔ [[طغرلشاه (سلجوقیان کرمان)|طغرلشاه]]، رشد بازرگانی در [[کرمان]] و [[عمان]] موجب افزایش قابل توجه خزانه دولت شد و همزمان توجه مخصوصی به آبادانی [[بلوچستان]]، به خصوص بنادر آن شد.<ref>{{پک|ابوحامد کرمانی|۱۳۴۳|ک=سلجوقیان و غز در کرمان|ص= ص۴۶}}</ref> |
||
با وجود پریشانی و قحطی و سختی شدیدی که در واپسین سالهای فرمانروایی قاوردیان در کرمان حاکم بود، غلبه [[ملک دینار]] بر کرمان، ظاهراً به عنوان غلبه یک منجی تلقی نشد. گزارش ستایش آمیزی که صاحب ''[[تاریخ عقدالعلی]]'' در این باب دارد، دست کم مبالغهآمیز است. بعد از سلاجقه کرمان قدرت محلی آن جا مدت زیادی در دست ملک دینار و اولاد او نماند و اندک زمانی بعد، [[براق حاجب]]، به آنجا آمد و سلسله [[قراختاییان کرمان|قراختاییان]] را به وجود آورد.<ref |
با وجود پریشانی و قحطی و سختی شدیدی که در واپسین سالهای فرمانروایی قاوردیان در کرمان حاکم بود، غلبه [[ملک دینار]] بر کرمان، ظاهراً به عنوان غلبه یک منجی تلقی نشد. گزارش ستایش آمیزی که صاحب ''[[تاریخ عقدالعلی]]'' در این باب دارد، دست کم مبالغهآمیز است. بعد از سلاجقه کرمان قدرت محلی آن جا مدت زیادی در دست ملک دینار و اولاد او نماند و اندک زمانی بعد، [[براق حاجب]]، به آنجا آمد و سلسله [[قراختاییان کرمان|قراختاییان]] را به وجود آورد.<ref>{{پک|وزیری|۱۳۸۵|ک=تاریخ کرمان|ص= ص۴۰۸–۴۰۹}}</ref><ref>{{پک|ابوحامد کرمانی|۱۳۴۳|ک=سلجوقیان و غز در کرمان|ص= ص۴۲–۴۳}}</ref> |
||
{{سالشمار سلجوقیان کرمان ۱}} |
{{سالشمار سلجوقیان کرمان ۱}} |
||
خط ۳۳۰: | خط ۳۳۰: | ||
گرچه در سنت [[سلطانیسم|حکمرانی سلطانی]]، مفهوم قدرت به معنی اینکه اقتدار اصلی در دست یک نفر، یعنی سلطان بود، ماهیت قدرت سلطان بستگی داشت به تعادل بین نیروها و مقامات مختلف، و حفظ قدرت سلطان از طریق کنترل قدرت بین امرا و ارتش و نهادهای دولتی صورت میگرفت، اما زمانی که اقتدار امرا از سلطان بیشتر میشد، دولت صبغه نظامی به خود میگرفت، لذا دیوانسالاری نقشی صوری پیدا میکرد و حکومت مرکزی سست میشد.<ref>{{پک|کلونز|۱۳۶۳|ک=دیوانسالاری در عهد سلجوقیان|ص= ص۱۰۱}}</ref> |
گرچه در سنت [[سلطانیسم|حکمرانی سلطانی]]، مفهوم قدرت به معنی اینکه اقتدار اصلی در دست یک نفر، یعنی سلطان بود، ماهیت قدرت سلطان بستگی داشت به تعادل بین نیروها و مقامات مختلف، و حفظ قدرت سلطان از طریق کنترل قدرت بین امرا و ارتش و نهادهای دولتی صورت میگرفت، اما زمانی که اقتدار امرا از سلطان بیشتر میشد، دولت صبغه نظامی به خود میگرفت، لذا دیوانسالاری نقشی صوری پیدا میکرد و حکومت مرکزی سست میشد.<ref>{{پک|کلونز|۱۳۶۳|ک=دیوانسالاری در عهد سلجوقیان|ص= ص۱۰۱}}</ref> |
||
نهاد اتابکی، نهادی بود که در دوره سلجوقی قدرت بیشتری گرفت. هرچند شاید بتوان منشأ آن را در سازمان اجتماعی و رسوم [[ترکمانان]] پی گرفت. نخستین فردی که لقب اتابک گرفت، [[نظام الملک]] بود که از سوی [[ملکشاه]]، به مناسبت مساعدتهای وی در مسیر رسیدن به تخت پادشاهی، به خواجه اهدا شد. نهاد اتابکی در شکل اولیه و اصلی خود، نوعی نهاد اجتماعی بود و بعدها در نتیجهٔ نظامی شدن دولت، تغییر کاربری داد. این نهاد در زمان سلجوقیان تحول یافت و دارای وجوه اجتماعی و سیاسی گردید. اتابک تعلیم و تربیت شاهزاده را بر عهده داشت. از نظر سیاسی یکی از مسائل نهاد اتابکی، نظارت بر امرا و جلوگیری از شورش آنان در منطقه بود. به محض این که قدرت امرا در رابطه با قدرت سلاطین افزایش مییافت، شکل عملی به خود میگرفت. هنگامی که نهاد اتابکی نهاد برجستهای شد، خود اتابک حاکم طبیعی واقعی ایالت گردید و شاهزاده همراه وی نیز به صورت آلت دست درآمد. به مجرد آن که جنبهٔ سیاسی نهاد اتابکی بر جنبه اجتماعی آن تفوق یافت، ایالتها به جای یک نفر به چند تن از اتابکها سپرده شدند یا این که یک امیر، اتابک تعدادی از ایالتها گردید. از یک طرف، سلطان سعی میکرد از طریق نهاد اتابکی اتحاد معمولی امرای بزرگ را تأمین کند و از طرف دیگر، آنان درصدد استقرار و استحکام استقلال واقعی خود بودند. امرا همواره تلاش میکردند که با توجه به موروثی بودن سلطنت، یکی از افراد خاندان خود را به نام اتابک به قدرت برسانند، تا این که قادر باشند به کام خود حکومت کنند. بدین سان، نهاد اتابکی سیاسی، عامل بالقوهای در فروپاشی امپراتوری سلجوقی گردید.<ref |
نهاد اتابکی، نهادی بود که در دوره سلجوقی قدرت بیشتری گرفت. هرچند شاید بتوان منشأ آن را در سازمان اجتماعی و رسوم [[ترکمانان]] پی گرفت. نخستین فردی که لقب اتابک گرفت، [[نظام الملک]] بود که از سوی [[ملکشاه]]، به مناسبت مساعدتهای وی در مسیر رسیدن به تخت پادشاهی، به خواجه اهدا شد. نهاد اتابکی در شکل اولیه و اصلی خود، نوعی نهاد اجتماعی بود و بعدها در نتیجهٔ نظامی شدن دولت، تغییر کاربری داد. این نهاد در زمان سلجوقیان تحول یافت و دارای وجوه اجتماعی و سیاسی گردید. اتابک تعلیم و تربیت شاهزاده را بر عهده داشت. از نظر سیاسی یکی از مسائل نهاد اتابکی، نظارت بر امرا و جلوگیری از شورش آنان در منطقه بود. به محض این که قدرت امرا در رابطه با قدرت سلاطین افزایش مییافت، شکل عملی به خود میگرفت. هنگامی که نهاد اتابکی نهاد برجستهای شد، خود اتابک حاکم طبیعی واقعی ایالت گردید و شاهزاده همراه وی نیز به صورت آلت دست درآمد. به مجرد آن که جنبهٔ سیاسی نهاد اتابکی بر جنبه اجتماعی آن تفوق یافت، ایالتها به جای یک نفر به چند تن از اتابکها سپرده شدند یا این که یک امیر، اتابک تعدادی از ایالتها گردید. از یک طرف، سلطان سعی میکرد از طریق نهاد اتابکی اتحاد معمولی امرای بزرگ را تأمین کند و از طرف دیگر، آنان درصدد استقرار و استحکام استقلال واقعی خود بودند. امرا همواره تلاش میکردند که با توجه به موروثی بودن سلطنت، یکی از افراد خاندان خود را به نام اتابک به قدرت برسانند، تا این که قادر باشند به کام خود حکومت کنند. بدین سان، نهاد اتابکی سیاسی، عامل بالقوهای در فروپاشی امپراتوری سلجوقی گردید.<ref>{{پک|جمشید روستا و مهدیه محمودآبادی|۱۳۹۲|ف=تحلیلی بر چگونگی منصب وزارت دولت سلاجقه کرمان|ک=پژوهشهای علوم تاریخی}}</ref><ref>{{پک|باسورث|۱۳۶۶|ک=تاریخ ایران کمبریج|ص=۱۶۵–۱۶۶}}</ref> |
||
=== تشکیلات اداری سلجوقیان کرمان === |
=== تشکیلات اداری سلجوقیان کرمان === |
||
سلاجقه کرمان نیز همچون سلاجقه بزرگ، و تا حد زیادی به تقلید از این دولت، دیوانهایی همچون دیوان وزارت، [[دیوان اشراف]]، [[دیوان استیفا]]، [[دیوان انشاء]] و مناصب دیگری همچون [[اتابکی]] و [[امیر سلاح]] داشتند.<ref>{{پک|مرسلپور|۱۳۸۷|ک=تاریخ سلجوقیان کرمان|ص= ص۱۳۰–۱۳۱}}</ref> |
سلاجقه کرمان نیز همچون سلاجقه بزرگ، و تا حد زیادی به تقلید از این دولت، دیوانهایی همچون دیوان وزارت، [[دیوان اشراف]]، [[دیوان استیفا]]، [[دیوان انشاء]] و مناصب دیگری همچون [[اتابکی]] و [[امیر سلاح]] داشتند.<ref>{{پک|مرسلپور|۱۳۸۷|ک=تاریخ سلجوقیان کرمان|ص= ص۱۳۰–۱۳۱}}</ref> |
||
همزمان با به تخت نشستن [[قاورد]] در دارالملک بردسیر، قاضی آن ولایت، فردی با نام [[محمد فزاری]] بودهاست. این شخص در زمان آل بویه نیز از جمله قضات فارس و کرمان بوده و در نزد [[عضدالدوله|عضدالدوله دیلمی]] از احترام خاصی برخوردار بودهاست. فرزندان وی نیز قضاوت در فارس و کرمان را بر عهده داشتند از جمله فرزندش ابوالحسن فزاری که به قول نویسنده کتاب ''[[فارسنامه (ابن بلخی)|فارسنامه]]''، ''«هرگز مال نیندوختی و جز بر بهیمه مصری ننشستی..»''. وی را نزد قاورد آوردند و سلطان بلافاصله پس از دیدن فزاری، در سال ۴۳۳ هجری منصب وزارت را به او واگذار نمود. به این ترتیب میتوان دریافت که نخستین وزیر دربار سلاجقه کرمان، محمد فزاری است. وی منشأ خدماتی در زمینههای عمرانی و سیاسی بودهاست.<ref |
همزمان با به تخت نشستن [[قاورد]] در دارالملک بردسیر، قاضی آن ولایت، فردی با نام [[محمد فزاری]] بودهاست. این شخص در زمان آل بویه نیز از جمله قضات فارس و کرمان بوده و در نزد [[عضدالدوله|عضدالدوله دیلمی]] از احترام خاصی برخوردار بودهاست. فرزندان وی نیز قضاوت در فارس و کرمان را بر عهده داشتند از جمله فرزندش ابوالحسن فزاری که به قول نویسنده کتاب ''[[فارسنامه (ابن بلخی)|فارسنامه]]''، ''«هرگز مال نیندوختی و جز بر بهیمه مصری ننشستی..»''. وی را نزد قاورد آوردند و سلطان بلافاصله پس از دیدن فزاری، در سال ۴۳۳ هجری منصب وزارت را به او واگذار نمود. به این ترتیب میتوان دریافت که نخستین وزیر دربار سلاجقه کرمان، محمد فزاری است. وی منشأ خدماتی در زمینههای عمرانی و سیاسی بودهاست.<ref>{{پک|جمشید روستا و مهدیه محمودآبادی|۱۳۹۲|ف=تحلیلی بر چگونگی منصب وزارت دولت سلاجقه کرمان|ک=پژوهشهای علوم تاریخی}}</ref> |
||
از جمله حوادث سیاسی دوران سلطنت قاورد رابطه او با سلاجقه بزرگ، از جمله عصیانش علیه [[آلبارسلان]] است. [[ابن اثیر کاتب|ابن اثیر]]، محرک قاورد علیه برادرش را وزیری نادان میداند که ''«مرتب، قرا ارسلان قاورد را به استبداد، توصیه میکرد و تحت تأثیر این وزیر بود که قاورد، عصیان ورزید»''. که آن وزیر همین شخص، یعنی محمد فزاری بوده باشد. همانطور که گفته شد یکی از نقشهایی که وزرا در اداره امپراتوری سلجوقی بر عهده داشتند توسعه متصرفات امپراتوری بود.<ref |
از جمله حوادث سیاسی دوران سلطنت قاورد رابطه او با سلاجقه بزرگ، از جمله عصیانش علیه [[آلبارسلان]] است. [[ابن اثیر کاتب|ابن اثیر]]، محرک قاورد علیه برادرش را وزیری نادان میداند که ''«مرتب، قرا ارسلان قاورد را به استبداد، توصیه میکرد و تحت تأثیر این وزیر بود که قاورد، عصیان ورزید»''. که آن وزیر همین شخص، یعنی محمد فزاری بوده باشد. همانطور که گفته شد یکی از نقشهایی که وزرا در اداره امپراتوری سلجوقی بر عهده داشتند توسعه متصرفات امپراتوری بود.<ref>{{پک|وزیری|۱۳۸۵|ک=تاریخ کرمان|ص= ص۳۵۴}}</ref> شاید در همین راستا فزاری، مشوق قاورد در حمله به برادرش بودهاست. وی قاورد را امیدوار کرده بود که میتواند بر امپراتوری سلجوقی مسلط شود. فزاری میدانست که در کنار فتوحات قاورد نقش وی نیز پررنگتر خواهد شد. فزاری که نتوانسته بود در این راستا موفقیتی به دست آورد کوشید تا با انجام کارهای عمرانی، محبوبیتی در میان مردم کسب کند. از همین رو شروع به ساخت اماکن علمی و مذهبی نمود. از جمله کارهای عمرانی محمد فزاری، تأسیس مدرسههایی در [[شیراز]] بود که این وزیر ''«ضیاع فراوانی وقف آن نمود»''.<ref>{{پک|جمشید روستا و مهدیه محمودآبادی|۱۳۹۲|ف=تحلیلی بر چگونگی منصب وزارت دولت سلاجقه کرمان|ک=پژوهشهای علوم تاریخی}}</ref><ref>{{پک|وزیری|۱۳۸۵|ک=تاریخ کرمان|ص= ص۳۵۴}}</ref> |
||
تا عهد ایرانشاه قدرت بخش اداری و دیوانی در دستان وزیر منصوب شده از جانب شاه بود، اما از عهد ایرانشاه گروههای دیگر نظیر امیرالامراها و اتابکان، توانستند قدرتی در بخش اداری و دیوانی کسب کنند. در باب سلجوقیان کرمان، میتوان برای نخستین بار تأثیر اتابک [[ایرانشاه]]، [[کاکابلیمان]]، اشاره کرد که توانست بر خود شاه و روند حکومت داری وی تأثر بسزایی گذارد.<ref |
تا عهد ایرانشاه قدرت بخش اداری و دیوانی در دستان وزیر منصوب شده از جانب شاه بود، اما از عهد ایرانشاه گروههای دیگر نظیر امیرالامراها و اتابکان، توانستند قدرتی در بخش اداری و دیوانی کسب کنند. در باب سلجوقیان کرمان، میتوان برای نخستین بار تأثیر اتابک [[ایرانشاه]]، [[کاکابلیمان]]، اشاره کرد که توانست بر خود شاه و روند حکومت داری وی تأثر بسزایی گذارد.<ref>{{پک|جمشید روستا و مهدیه محمودآبادی|۱۳۹۲|ف=تحلیلی بر چگونگی منصب وزارت دولت سلاجقه کرمان|ک=پژوهشهای علوم تاریخی}}</ref><ref>{{پک|باسورث|۱۳۶۶|ک=تاریخ ایران کمبریج|ص=۱۶۵–۱۶۶}}</ref> |
||
با به قدرت رسیدن [[محمدشاه یکم (سلجوقیان کرمان)|محمدشاه]]، تمام تلاش او صرف این شد، که امرا را راضی نگه دارد، تا به برادرش [[سلجوقشاه]] نپیوندند. این امر سبب قدرتگیری فراوان امیرالامراها گردید. بهطوریکه وزرا، کاملاً به حاشیه رانده شدند و در منابعی که از دوران سلطنت محمد بن ارسلانشاه سخن به میان آمده، حتی نام یک وزیر نیز نیامده است. بی شک موفقیت یک نظام دیوانسالاری در گرو قدرت افراد و نهادهایی است که در برابر کل اجزای سیستم مسؤولیت دارند.<ref>{{پک|کلونز|۱۳۶۳|ک=دیوانسالاری در عهد سلجوقیان|ص= ص۹۸}}</ref> همان روندی که در دوران محمدشاه پیشآمد و سرانجام امیرالامراها، که در واقع تا حد [[اتابکی]] سلطان نیز پیش رفته و تمام اختیارات دربار را در دست میگرفتند، وزرا را عقبرانده و وزارت را به انزوا میکشاندند.<ref |
با به قدرت رسیدن [[محمدشاه یکم (سلجوقیان کرمان)|محمدشاه]]، تمام تلاش او صرف این شد، که امرا را راضی نگه دارد، تا به برادرش [[سلجوقشاه]] نپیوندند. این امر سبب قدرتگیری فراوان امیرالامراها گردید. بهطوریکه وزرا، کاملاً به حاشیه رانده شدند و در منابعی که از دوران سلطنت محمد بن ارسلانشاه سخن به میان آمده، حتی نام یک وزیر نیز نیامده است. بی شک موفقیت یک نظام دیوانسالاری در گرو قدرت افراد و نهادهایی است که در برابر کل اجزای سیستم مسؤولیت دارند.<ref>{{پک|کلونز|۱۳۶۳|ک=دیوانسالاری در عهد سلجوقیان|ص= ص۹۸}}</ref> همان روندی که در دوران محمدشاه پیشآمد و سرانجام امیرالامراها، که در واقع تا حد [[اتابکی]] سلطان نیز پیش رفته و تمام اختیارات دربار را در دست میگرفتند، وزرا را عقبرانده و وزارت را به انزوا میکشاندند.<ref>{{پک|جمشید روستا و مهدیه محمودآبادی|۱۳۹۲|ف=تحلیلی بر چگونگی منصب وزارت دولت سلاجقه کرمان|ک=پژوهشهای علوم تاریخی}}</ref> |
||
دربارهٔ وضعیت وزرات همزمان با دوره آشفتگی، باید چنین گفت که به دو دلیل وزرا عملاً نقشی در اداره کرمان نداشتند؛ اول آنکه قدرت بسیار زیاد اتابکانی همچون [[مؤیدالدین ریحان|اتابک مؤیدالدین ریحان]] و [[اتابک قطب الدین محمد]]، اجازه خودنمایی به وزرای همزمان با آنها را نمیداد و دیگر آنکه هیچکدام از وزرای این دوره آشفته نیز آن قدر مقتدر نبودند تا بتوانند زمام امور را در دست بگیرند و اینکه در دولت سلاجقه کرمان به موازات کاهش قدرت سلطان، وزیر همان نقش صوری را نیز از دست داد؛ اما در دولت سلاجقه کرمان امور تحت نظر امرا و اتابکان بود، بهطوریکه حتی آنان میتوانستند سلطان را تحت کنترل خود درآورند و وزرا را بکشند. عملکرد ضعیف نهاد وزرات در این دوره منجر به آن شد، که منابع پیرامون این موضوع کمتر صحبت کنند؛ بهطوریکه تاریخ عزل و نصب وزرا در بسیاری موارد ذکر نشدهاست. وزارت در عهد فرزندان طغرلشاه به وضع بغرنجی رسید. دولت سلجوقی کرمان تحت اقتدار امرای نظامی قرار گرفت. اقتدار امرا، کاهش ابهت سلطان را در پی داشت. رقابت اتابکان قدرت را از دست وزرا ربود و این رقابتها موجب شد که عمر وزارت وزرا بسیار کوتاه باشد.<ref |
دربارهٔ وضعیت وزرات همزمان با دوره آشفتگی، باید چنین گفت که به دو دلیل وزرا عملاً نقشی در اداره کرمان نداشتند؛ اول آنکه قدرت بسیار زیاد اتابکانی همچون [[مؤیدالدین ریحان|اتابک مؤیدالدین ریحان]] و [[اتابک قطب الدین محمد]]، اجازه خودنمایی به وزرای همزمان با آنها را نمیداد و دیگر آنکه هیچکدام از وزرای این دوره آشفته نیز آن قدر مقتدر نبودند تا بتوانند زمام امور را در دست بگیرند و اینکه در دولت سلاجقه کرمان به موازات کاهش قدرت سلطان، وزیر همان نقش صوری را نیز از دست داد؛ اما در دولت سلاجقه کرمان امور تحت نظر امرا و اتابکان بود، بهطوریکه حتی آنان میتوانستند سلطان را تحت کنترل خود درآورند و وزرا را بکشند. عملکرد ضعیف نهاد وزرات در این دوره منجر به آن شد، که منابع پیرامون این موضوع کمتر صحبت کنند؛ بهطوریکه تاریخ عزل و نصب وزرا در بسیاری موارد ذکر نشدهاست. وزارت در عهد فرزندان طغرلشاه به وضع بغرنجی رسید. دولت سلجوقی کرمان تحت اقتدار امرای نظامی قرار گرفت. اقتدار امرا، کاهش ابهت سلطان را در پی داشت. رقابت اتابکان قدرت را از دست وزرا ربود و این رقابتها موجب شد که عمر وزارت وزرا بسیار کوتاه باشد.<ref>{{پک|جمشید روستا و مهدیه محمودآبادی|۱۳۹۲|ف=تحلیلی بر چگونگی منصب وزارت دولت سلاجقه کرمان|ک=پژوهشهای علوم تاریخی}}</ref> |
||
=== وزرا و اتابکان آلقاورد === |
=== وزرا و اتابکان آلقاورد === |
||
* '''[[محمد فزاری]] (نامشخص - ۴۵۹ هجری)''': از قضات مشهور کرمان و مورد اعتماد بویهان و [[دیلمیان]] بود، که بعد از فتح کرمان توسط قاورد به سمت وزارت رسید و منشأ کارهای عمرانی و سیاسی زیادی در کرمان بود و مشوق قاورد برای ایستادگی در مقابل [[آلبارسلان]] شد.<ref |
* '''[[محمد فزاری]] (نامشخص - ۴۵۹ هجری)''': از قضات مشهور کرمان و مورد اعتماد بویهان و [[دیلمیان]] بود، که بعد از فتح کرمان توسط قاورد به سمت وزارت رسید و منشأ کارهای عمرانی و سیاسی زیادی در کرمان بود و مشوق قاورد برای ایستادگی در مقابل [[آلبارسلان]] شد.<ref>{{پک|جمشید روستا و مهدیه محمودآبادی|۱۳۹۲|ف=تحلیلی بر چگونگی منصب وزارت دولت سلاجقه کرمان|ک=پژوهشهای علوم تاریخی}}</ref> |
||
* '''[[مکرم بن علا]] (۴۶۵–۴۹۰ هجری)''': در اواخر حکومت قاورد به منصب وزرات رسید و تا دوران حکمرانی [[تورانشاه یکم|تورانشاه]] بر منصب باقی ماند و در کرمان خدمات فراوانی، از جمله [[مسجد ملک]]، را انجام داد. فردی بسیار علمدوست، ادبپرور و البته سخاوتمند و کریم بود. [[محمد معزی|معزی]] در شعری وی را با لقب مجیرالدوله ستودهاست:<ref |
* '''[[مکرم بن علا]] (۴۶۵–۴۹۰ هجری)''': در اواخر حکومت قاورد به منصب وزرات رسید و تا دوران حکمرانی [[تورانشاه یکم|تورانشاه]] بر منصب باقی ماند و در کرمان خدمات فراوانی، از جمله [[مسجد ملک]]، را انجام داد. فردی بسیار علمدوست، ادبپرور و البته سخاوتمند و کریم بود. [[محمد معزی|معزی]] در شعری وی را با لقب مجیرالدوله ستودهاست:<ref>{{پک|جمشید روستا و مهدیه محمودآبادی|۱۳۹۲|ف=تحلیلی بر چگونگی منصب وزارت دولت سلاجقه کرمان|ک=پژوهشهای علوم تاریخی}}</ref> |
||
{{شعر|نستعلیق}} |
{{شعر|نستعلیق}} |
||
خط ۳۵۴: | خط ۳۵۴: | ||
{{ب|نام این صا حب که دستور است ایرانشا ه را|از فضایل هست در ایرا ن و توران داستان}} |
{{ب|نام این صا حب که دستور است ایرانشا ه را|از فضایل هست در ایرا ن و توران داستان}} |
||
{{پایان شعر}}. |
{{پایان شعر}}. |
||
* '''[[اتابک نصیرالدوله]] (۴۹۰–۴۹۵ هجری)''': وزیر و اتابک [[ایرانشاه]] که سدی در مقابل تفکرات اسماعیلی وی بود.<ref |
* '''[[اتابک نصیرالدوله]] (۴۹۰–۴۹۵ هجری)''': وزیر و اتابک [[ایرانشاه]] که سدی در مقابل تفکرات اسماعیلی وی بود.<ref>{{پک|جمشید روستا و مهدیه محمودآبادی|۱۳۹۲|ف=تحلیلی بر چگونگی منصب وزارت دولت سلاجقه کرمان|ک=پژوهشهای علوم تاریخی}}</ref> |
||
* '''[[مولانا مجدالدین]] (۴۹۵–۴۹۷ هجری)''': وزیر [[ارسلانشاه یکم (سلجوقیان کرمان)|ارسلانشاه]]. |
* '''[[مولانا مجدالدین]] (۴۹۵–۴۹۷ هجری)''': وزیر [[ارسلانشاه یکم (سلجوقیان کرمان)|ارسلانشاه]]. |
||
* '''[[ناصحالدین ابوالبرکات]] (۵۵۲–۵۵۵ هجری)''': از وزرای دوران [[طغرلشاه (سلجوقیان کرمان)|طغرلشاه]] که از وزارت کنارهگیری کرده و به [[تصوف]] رو آورد.<ref |
* '''[[ناصحالدین ابوالبرکات]] (۵۵۲–۵۵۵ هجری)''': از وزرای دوران [[طغرلشاه (سلجوقیان کرمان)|طغرلشاه]] که از وزارت کنارهگیری کرده و به [[تصوف]] رو آورد.<ref>{{پک|جمشید روستا و مهدیه محمودآبادی|۱۳۹۲|ف=تحلیلی بر چگونگی منصب وزارت دولت سلاجقه کرمان|ک=پژوهشهای علوم تاریخی}}</ref> |
||
* '''[[ناصرالدین افزون]] (۵۶۶–۵۶۷ هجری)''': دیگر وزیر [[طغرلشاه (سلجوقیان کرمان)|طغرلشاه]] که تا زمان مرگ وی بر همین منصب ماند و سپس در دوران آشفتگی به خدمت [[ملک دینار]] درآمد.<ref |
* '''[[ناصرالدین افزون]] (۵۶۶–۵۶۷ هجری)''': دیگر وزیر [[طغرلشاه (سلجوقیان کرمان)|طغرلشاه]] که تا زمان مرگ وی بر همین منصب ماند و سپس در دوران آشفتگی به خدمت [[ملک دینار]] درآمد.<ref>{{پک|جمشید روستا و مهدیه محمودآبادی|۱۳۹۲|ف=تحلیلی بر چگونگی منصب وزارت دولت سلاجقه کرمان|ک=پژوهشهای علوم تاریخی}}</ref> |
||
* '''[[ابوحامد کرمانی|ابوحامد افضلالدین کرمانی]]''': وی مدتها در دولت [[سلجوقیان]] کرمان به شغل [[دبیری]] و [[طبابت]] مشغول بود و بعد از چیرگی ملک دینار، طبیب مخصوص وی شد و علاوه بر این، به خاطر جایگاه برترش در علم طبابت از یاری و پشتیبانی [[اتابکان یزد]] و اولاد طغرلشاه سلجوقی نیز برخوردار بود.<ref |
* '''[[ابوحامد کرمانی|ابوحامد افضلالدین کرمانی]]''': وی مدتها در دولت [[سلجوقیان]] کرمان به شغل [[دبیری]] و [[طبابت]] مشغول بود و بعد از چیرگی ملک دینار، طبیب مخصوص وی شد و علاوه بر این، به خاطر جایگاه برترش در علم طبابت از یاری و پشتیبانی [[اتابکان یزد]] و اولاد طغرلشاه سلجوقی نیز برخوردار بود.<ref>{{پک|جمشید روستا و مهدیه محمودآبادی|۱۳۹۲|ف=تحلیلی بر چگونگی منصب وزارت دولت سلاجقه کرمان|ک=پژوهشهای علوم تاریخی}}</ref><ref>{{پک|ملک محمدی|۱۳۹۰|ک=بانک جامع اطلاعات پزشکی کرمان|ص= ص۱۲}}</ref> |
||
* '''[[اتابک مویدالدین ریحان]] (۵۶۰–۵۷۰ هجری)''': زمام امور را در اواخر حکومت طغرلشاه بر عهده داشت و به [[بهرامشاه (سلجوقیان کرمان)|بهرامشاه]] برای رسیدن به تخت حکومت کمک کرد. |
* '''[[اتابک مویدالدین ریحان]] (۵۶۰–۵۷۰ هجری)''': زمام امور را در اواخر حکومت طغرلشاه بر عهده داشت و به [[بهرامشاه (سلجوقیان کرمان)|بهرامشاه]] برای رسیدن به تخت حکومت کمک کرد. |
||
* '''[[اتابک محمد بزقش]] (۵۷۰–۵۷۲ هجری)''': وی پس از مویدالدین ریحان، بزرگترین اتابک کرمان بود که ابتدا به بهرامشاه و سپس ارسلانشاه پیوست.<ref |
* '''[[اتابک محمد بزقش]] (۵۷۰–۵۷۲ هجری)''': وی پس از مویدالدین ریحان، بزرگترین اتابک کرمان بود که ابتدا به بهرامشاه و سپس ارسلانشاه پیوست.<ref>{{پک|جمشید روستا و مهدیه محمودآبادی|۱۳۹۲|ف=تحلیلی بر چگونگی منصب وزارت دولت سلاجقه کرمان|ک=پژوهشهای علوم تاریخی}}</ref> |
||
* '''[[ضیاءالدین ابوالمفاخر]] (۵۶۵–۵۶۶ هجری)''': وزیر بهرامشاه که بعد از پیروزی وی بر رقیبان به این منصب رسید. وی قبل از وزارت، مشرف دیوان [[بم]] بود. |
* '''[[ضیاءالدین ابوالمفاخر]] (۵۶۵–۵۶۶ هجری)''': وزیر بهرامشاه که بعد از پیروزی وی بر رقیبان به این منصب رسید. وی قبل از وزارت، مشرف دیوان [[بم]] بود. |
||
* '''زینالدین کیخسرو (۵۶۶–۵۶۷ هجری)''': که پس از مرگ ابوالمفاخر به این منصب رسید و مدت کوتاهی بر این منصب بود.<ref |
* '''زینالدین کیخسرو (۵۶۶–۵۶۷ هجری)''': که پس از مرگ ابوالمفاخر به این منصب رسید و مدت کوتاهی بر این منصب بود.<ref>{{پک|جمشید روستا و مهدیه محمودآبادی|۱۳۹۲|ف=تحلیلی بر چگونگی منصب وزارت دولت سلاجقه کرمان|ک=پژوهشهای علوم تاریخی}}</ref> |
||
* '''ظهیرالدین افزون''': از اتابکان و وزرا سلاجقه کرمان |
* '''ظهیرالدین افزون''': از اتابکان و وزرا سلاجقه کرمان |
||
* '''زینالدین مهذب''': از اتابکان و وزرا سلاجقه کرمان |
* '''زینالدین مهذب''': از اتابکان و وزرا سلاجقه کرمان |
||
خط ۳۷۰: | خط ۳۷۰: | ||
* '''خواجه علی خطیب''': از اتابکان و وزرا سلاجقه کرمان |
* '''خواجه علی خطیب''': از اتابکان و وزرا سلاجقه کرمان |
||
* '''فخرالاسلام''': از اتابکان و وزرا سلاجقه کرمان |
* '''فخرالاسلام''': از اتابکان و وزرا سلاجقه کرمان |
||
* '''شرفکوبنانی''': از اتابکان و وزرا سلاجقه کرمان<ref |
* '''شرفکوبنانی''': از اتابکان و وزرا سلاجقه کرمان<ref>{{پک|جمشید روستا و مهدیه محمودآبادی|۱۳۹۲|ف=تحلیلی بر چگونگی منصب وزارت دولت سلاجقه کرمان|ک=پژوهشهای علوم تاریخی}}</ref> |
||
== وضعیت اقتصادی و تجاری == |
== وضعیت اقتصادی و تجاری == |
||
سلجوقیان پس از تصرف کرمان و نواحی اطراف آن، توجه خود را معطوف به تجارت و راههای تجاری این نواحی کردند و برای رونق بخشیدن به آن، اقداماتی را انجام دادند. این اقدامات از زمان مؤسس این سلسله، [[قاورد|ملک قاورد]]، آغاز شد. وی علاوه بر اینکه حکومتی نسبتاً قدرتمند را در منطقه شرق و جنوب شرق فلات ایران به وجود آورد، اقداماتی را نیز در جهت مستحکم ساختن پایههای حکومت نوظهور خود برداشت و آسایش و امنیتی قابل توجه را در این مناطق پدید آورد.<ref |
سلجوقیان پس از تصرف کرمان و نواحی اطراف آن، توجه خود را معطوف به تجارت و راههای تجاری این نواحی کردند و برای رونق بخشیدن به آن، اقداماتی را انجام دادند. این اقدامات از زمان مؤسس این سلسله، [[قاورد|ملک قاورد]]، آغاز شد. وی علاوه بر اینکه حکومتی نسبتاً قدرتمند را در منطقه شرق و جنوب شرق فلات ایران به وجود آورد، اقداماتی را نیز در جهت مستحکم ساختن پایههای حکومت نوظهور خود برداشت و آسایش و امنیتی قابل توجه را در این مناطق پدید آورد.<ref>{{پک|فروزانی|۱۳۹۳|ک=سلجوقیان، از آغاز تا فرجام|ص= ص۲۴۷}}</ref><ref>{{پک|ابوحامد کرمانی|۱۳۲۶|ک= عقدالعلی للموقف الاعلی|ص= ص۴}}</ref> این آسایش، دائمی نبود و فراز و نشیبهایی داشت و برخی سلاطین نالایق این سلسله، آرامش به وجود آمده در زمان ملک قاورد را برهم میزدند؛ اما بیشک اقدامات مَلک قاورد سلجوقی، در سر و سامان دادن به امور تجاری کرمان، نقش مهمی در قدرت بخشیدن به سلاجقه کرمان داشت. وی پس از فتح کرمان و بیرون راندن دیلمیان، در نخستین گام، قوم راهزن و سختکُشِ [[قفص]] را که از سالیان دور در جنوب کرمان ساکن شده و امنیت کرمان را برهم زدهبودند، به شدت سرکوب کرد و با قتل بزرگان این قوم، امنیت را به راههای تجاری کرمان، به ویژه منطقه جیرفت که از مراکز تجاری مهم کرمان بود، بازگرداند.<ref>{{پک|رفعتی|۱۳۸۶|ک=جیرفت در آینه تاریخ|ص= ص۱۳۰}}</ref><ref>{{پک|ابوحامد کرمانی|ک=بدایع الازمان فی وقایع کرمان|ص= ص۵–۸}}</ref> همچنین، قاورد به تمام نواحی کرمان لشکر کشید و آن نواحی را تصرف کرد و حکومتی یکپارچه ایجاد کرد.<ref>{{پک|باستانی پاریزی|ک=وادی هفت واد|ص= ص۳۵–۳۶}}</ref> |
||
پس از سرکوب قوم قفص و برقراری امنیت در مسیر جیرفت و [[جبال بارز]]، به علت خبرها و وصفهایی که از ثروت بیکران و وضع بیدفاع ایالت عمان شنید، متوجه آن ناحیه شد و در پی تسخیرش برآمد.<ref>{{پک|ابوحامد کرمانی|۱۳۴۳|ک=سلجوقیان و غز در کرمان|ص= ص۹}}</ref> علاوه بر این توصیفات، سرزمین عمان از لحاظ تجاری و اقتصادی، موقعیت ویژهای داشت و از آنجا که حاکم عمان بر مناطقی همچون [[احساء|لحسا]] و [[قطیف]] و [[سرزمین بحرین]] نیز حکم میراند، تصرف عمان به منزله دستیابی به تمامی این نواحی محسوب میشد.<ref>{{پک|باستانی پاریزی|ک=وادی هفت واد|ص= ص۲۲۴}}</ref> ملک قاورد برای رسیدن به این خواسته خود، با کمک حاکم [[هرمز (شهر)|هرمز]] توانست به راحتی و بی هیچ مقاومتی از جانب حاکم عمان، [[شهریار بن تافیل]]، این ناحیه را تصرف و گنجینههایش را برای خزانه خود ضبط کند. وی سپس، حاکم عمان را امان داد و بر مقام خویش، ابقا کرد و تنها امیری از جانب خود در آنجا برای کنترل حاکم عمان گماشت.<ref |
پس از سرکوب قوم قفص و برقراری امنیت در مسیر جیرفت و [[جبال بارز]]، به علت خبرها و وصفهایی که از ثروت بیکران و وضع بیدفاع ایالت عمان شنید، متوجه آن ناحیه شد و در پی تسخیرش برآمد.<ref>{{پک|ابوحامد کرمانی|۱۳۴۳|ک=سلجوقیان و غز در کرمان|ص= ص۹}}</ref> علاوه بر این توصیفات، سرزمین عمان از لحاظ تجاری و اقتصادی، موقعیت ویژهای داشت و از آنجا که حاکم عمان بر مناطقی همچون [[احساء|لحسا]] و [[قطیف]] و [[سرزمین بحرین]] نیز حکم میراند، تصرف عمان به منزله دستیابی به تمامی این نواحی محسوب میشد.<ref>{{پک|باستانی پاریزی|ک=وادی هفت واد|ص= ص۲۲۴}}</ref> ملک قاورد برای رسیدن به این خواسته خود، با کمک حاکم [[هرمز (شهر)|هرمز]] توانست به راحتی و بی هیچ مقاومتی از جانب حاکم عمان، [[شهریار بن تافیل]]، این ناحیه را تصرف و گنجینههایش را برای خزانه خود ضبط کند. وی سپس، حاکم عمان را امان داد و بر مقام خویش، ابقا کرد و تنها امیری از جانب خود در آنجا برای کنترل حاکم عمان گماشت.<ref>{{پک|فروزانی|۱۳۹۳|ک=سلجوقیان، از آغاز تا فرجام|ص= ص۲۴۷}}</ref><ref>{{پک|ابوحامد کرمانی|۱۳۴۳|ک=سلجوقیان و غز در کرمان|ص= ص۳۳۹}}</ref><ref>{{پک|ابوحامد کرمانی|۱۳۲۶|ک=بدایع الازمان فی وقایع کرمان|ص= ص۹}}</ref><ref>{{پک|مرسلپور|۱۳۸۷|ک=تاریخ سلجوقیان کرمان|ص=۱۴۷}}</ref> |
||
وی با اقدامات خود کرمان را به حالتی نیمه مستقل درآورد و دستور داد، پرچمی به شیوه [[سلجوقیان]] با نقش تیر و کمان بسازند و نامهها را با نام و القاب وی ثبت کنند.<ref |
وی با اقدامات خود کرمان را به حالتی نیمه مستقل درآورد و دستور داد، پرچمی به شیوه [[سلجوقیان]] با نقش تیر و کمان بسازند و نامهها را با نام و القاب وی ثبت کنند.<ref>{{پک|وزیری|۱۳۸۵|ک=تاریخ کرمان|ص= ص۳۴۹}}</ref><ref>{{پک|فروزانی|۱۳۹۳|ک=سلجوقیان، از آغاز تا فرجام|ص= ص۱۰۹–۱۱۰}}</ref><ref>{{پک|ابوحامد کرمانی|۱۳۲۶|ک=بدایع الازمان فی وقایع کرمان|ص= ص۱۰}}</ref> او همچنین، برای یکسانسازی و حفظ ثبات عیار سکههای قلمروش تلاش و دقت بسیار کرد، که بدون تردید، این اقدام وی در رونق تجارت کرمان و نواحی اطراف آن نقشی انکار ناشدنی داشت.<ref>{{پک|وزیری|۱۳۸۵|ک=تاریخ کرمان|ص= ص۳۴۹}}</ref><ref>{{پک|فروزانی|۱۳۹۳|ک=سلجوقیان، از آغاز تا فرجام|ص= ص۱۰۹–۱۱۰}}</ref><ref>{{پک|ابوحامد کرمانی|۱۳۲۶|ک=بدایع الازمان فی وقایع کرمان|ص= ص۴}}</ref> |
||
[[پرونده:میل نادری فهرج.jpg|بندانگشتی|چپ|200px|[[میل نادری|میل نادری یا قاوردی فهرج]] که کاربرد آن مشخصکردن مسیر برای تجار و مسافران بود]] |
[[پرونده:میل نادری فهرج.jpg|بندانگشتی|چپ|200px|[[میل نادری|میل نادری یا قاوردی فهرج]] که کاربرد آن مشخصکردن مسیر برای تجار و مسافران بود]] |
||
قاورد به راههای تجاری نیز اهمیت داد و برای بهبود وضع بازرگانی و کمک به مسافران و کاروانها، در مسیرهای پر رفتوآمد تجاری، تسهیلاتی ایجاد کرد؛ از جمله اقدامات وی در این زمینه، ساخت میلهایی در طول مسیر راههای تجاری بود. این میلها از چند فرسنگی دیده میشد و از سردرگمی مسافران و تجّار جلوگیری میکرد. به امر سلطان، در کنار این میلها، آبگیر و حوض و حمامی از آجر ساخته شد تا مسافران، بازرگانان و اسبان و شترانشان، استراحتی کنند و آبی بنوشند. راه تجاری کرمان به سیستان، یکی از این راهها است که هنوز، آثار بناهای قاوردی در آن مشاهده میشود. این راه از میان [[کویر لوت]] عبور میکرد. به دستور ملک قاورد، در این راه، از [[سردره (بندرعباس)|سرِ درّه]] تا [[فهرج|فهرجِ بم]]، که بیست و چهار فرسخ (حدود یکصد و چهل کیلومتر) را در بر میگرفت، در هر سیصد قدم میلی به ارتفاع دو برابر قامت انسان، ساخته شده بود؛ به نحوی که شب از پای هر میل، میل دیگر دیده میشدهاست.<ref>{{پک|ابوحامد کرمانی|۱۳۲۶|ک=بدایع الازمان فی وقایع کرمان|ص= ص۱۲}}</ref><ref>{{پک|مرسلپور|۱۳۸۷|ک=تاریخ سلجوقیان کرمان|ص=۱۴۴}}</ref> علاوه بر این میلها، کاروانسراها، حصارها، منارهها و چاههای آب بسیاری نیز در طول مسیرهای تجاری ایالت کرمان ساخته شد.<ref |
قاورد به راههای تجاری نیز اهمیت داد و برای بهبود وضع بازرگانی و کمک به مسافران و کاروانها، در مسیرهای پر رفتوآمد تجاری، تسهیلاتی ایجاد کرد؛ از جمله اقدامات وی در این زمینه، ساخت میلهایی در طول مسیر راههای تجاری بود. این میلها از چند فرسنگی دیده میشد و از سردرگمی مسافران و تجّار جلوگیری میکرد. به امر سلطان، در کنار این میلها، آبگیر و حوض و حمامی از آجر ساخته شد تا مسافران، بازرگانان و اسبان و شترانشان، استراحتی کنند و آبی بنوشند. راه تجاری کرمان به سیستان، یکی از این راهها است که هنوز، آثار بناهای قاوردی در آن مشاهده میشود. این راه از میان [[کویر لوت]] عبور میکرد. به دستور ملک قاورد، در این راه، از [[سردره (بندرعباس)|سرِ درّه]] تا [[فهرج|فهرجِ بم]]، که بیست و چهار فرسخ (حدود یکصد و چهل کیلومتر) را در بر میگرفت، در هر سیصد قدم میلی به ارتفاع دو برابر قامت انسان، ساخته شده بود؛ به نحوی که شب از پای هر میل، میل دیگر دیده میشدهاست.<ref>{{پک|ابوحامد کرمانی|۱۳۲۶|ک=بدایع الازمان فی وقایع کرمان|ص= ص۱۲}}</ref><ref>{{پک|مرسلپور|۱۳۸۷|ک=تاریخ سلجوقیان کرمان|ص=۱۴۴}}</ref> علاوه بر این میلها، کاروانسراها، حصارها، منارهها و چاههای آب بسیاری نیز در طول مسیرهای تجاری ایالت کرمان ساخته شد.<ref>{{پک|ابوحامد کرمانی|۱۳۲۶|ک=بدایع الازمان فی وقایع کرمان|ص= ص۱۰}}</ref><ref>{{پک|مرسلپور|۱۳۸۷|ک=تاریخ سلجوقیان کرمان|ص=۱۴۴–۱۴۵}}</ref> وی همچنین، در ده فرسنگی یزد، چاهی بنا نهاد که به چاه قاوردی مشهور بود، که مورد استفاده تجار بین کرمان و یزد قرار میگرفت و همیشه مأموری برای حفاظت از آن، در کنار چاه مستقر بود.<ref>{{پک|ابوحامد کرمانی|۱۳۴۳|ک=سلجوقیان و غز در کرمان|ص= ص۱۲}}</ref>{{سخ}} |
||
ملک قاورد با چنین اقداماتی، توانست در سرزمین کرمان ثبات و امنیتی ایجاد کند، که در رشد و پیشرفت تجارت در ناحیه نقش بسزایی داشت. بهطوریکه به نوشته [[ابوحامد کرمانی]]: {{نقل قول|''چهار حد کرمان، چنان شد که گرگ و میش، باهم آب خوردی و فراخی به حدّی شد که نقلهٔ اخبار آوردهاند که وقتی در صمیم زمستان به جیرفت میرفت، چون حرکت رکاب فرمود در بردسیرِ کرمان، صد مَن نان، به دیناری سرخ بود. بعد از آنکه به دولتخانهٔ جیرفت فرود آمد، آنهای رأی پادشاه کردند که هم در این هفته در بردسیر، نود مَن به دیناری کردند و نیز آرد سیاه و تباه میپزند؛ در حال با ده سوار از خواص عزم بردسیر کرد و یک شبانه روز به بردسیر آمد و جمله نانبایان را بخواند… پس چند تَن از معارف خبّازان در تنور تافته نشاند و بسوخت! و باز به جیرفت آمد.<ref>{{پک|ابوحامد کرمانی|۱۳۲۶|ک=بدایع الازمان فی وقایع کرمان|ص= ص۱۰–۱۱}}</ref><ref>{{پک|ابوحامد کرمانی|۱۳۴۳|ک=سلجوقیان و غز در کرمان|ص= ص۱۲–۱۳}}</ref>''}}{{سخ}} |
ملک قاورد با چنین اقداماتی، توانست در سرزمین کرمان ثبات و امنیتی ایجاد کند، که در رشد و پیشرفت تجارت در ناحیه نقش بسزایی داشت. بهطوریکه به نوشته [[ابوحامد کرمانی]]: {{نقل قول|''چهار حد کرمان، چنان شد که گرگ و میش، باهم آب خوردی و فراخی به حدّی شد که نقلهٔ اخبار آوردهاند که وقتی در صمیم زمستان به جیرفت میرفت، چون حرکت رکاب فرمود در بردسیرِ کرمان، صد مَن نان، به دیناری سرخ بود. بعد از آنکه به دولتخانهٔ جیرفت فرود آمد، آنهای رأی پادشاه کردند که هم در این هفته در بردسیر، نود مَن به دیناری کردند و نیز آرد سیاه و تباه میپزند؛ در حال با ده سوار از خواص عزم بردسیر کرد و یک شبانه روز به بردسیر آمد و جمله نانبایان را بخواند… پس چند تَن از معارف خبّازان در تنور تافته نشاند و بسوخت! و باز به جیرفت آمد.<ref>{{پک|ابوحامد کرمانی|۱۳۲۶|ک=بدایع الازمان فی وقایع کرمان|ص= ص۱۰–۱۱}}</ref><ref>{{پک|ابوحامد کرمانی|۱۳۴۳|ک=سلجوقیان و غز در کرمان|ص= ص۱۲–۱۳}}</ref>''}}{{سخ}} |
||
در دوران بعد از قاورد، یعنی دوران تورانشاه، مردم عمان شورش کردند و امیر و فرماندهان سلاجقه را از شهر بیرون راندند؛ اما این ناآرامی با درایت و کاردانی ملک تورانشاه و ارسال سریع نیروی نظامی، به زودی سرکوب شد و بار دیگر آرامش به آن ناحیه بازگشت. ناحیهای که از نظر تجاری و بازرگانی، بسیار مهم و برای سلاطین سلجوقی کرمان، از ارزشی فراوان برخوردار بود.<ref |
در دوران بعد از قاورد، یعنی دوران تورانشاه، مردم عمان شورش کردند و امیر و فرماندهان سلاجقه را از شهر بیرون راندند؛ اما این ناآرامی با درایت و کاردانی ملک تورانشاه و ارسال سریع نیروی نظامی، به زودی سرکوب شد و بار دیگر آرامش به آن ناحیه بازگشت. ناحیهای که از نظر تجاری و بازرگانی، بسیار مهم و برای سلاطین سلجوقی کرمان، از ارزشی فراوان برخوردار بود.<ref>{{پک|وزیری|۱۳۸۵|ک=تاریخ کرمان|ص= ص۳۶۰}}</ref><ref>{{پک|ابوحامد کرمانی|۱۳۲۶|ک=بدایع الازمان فی وقایع کرمان|ص= ص۱۶–۱۷}}</ref> اقدام دیگر وی در زمینه تجارت، جایگزینکردن جزیره [[کیش]]، به جای بندر [[سیراف]]، به عنوان مرکز تجارت [[خلیج فارس]] بود؛ و اینچنین شد که به تدریج، امیران جزیره کیش قدرت یافتند و همواره، با ملوک هرمز از لحاظ بازرگانی، در رقابت بودند.<ref>{{پک|بیات|۱۳۷۲|ک=کلیات جغرافیای طبیعی و تاریخی ایران|جلد= ج۲|ص= ص۲۹}}</ref> |
||
بعد از دوران [[تورانشاه یکم|تورانشاه]]، [[ارسلانشاه یکم (سلجوقیان کرمان)|ارسلانشاه]] به حکومت رسید و به مدت ۴۲سال در مسند سلطنت بود. در دوران طولانی حاکمیت این سلطان تازه بر تخت نشسته، تجارت و بازرگانی توسعه چشمگیری پیدا کرد.<ref>{{پک|مرسلپور|۱۳۸۷|ک=تاریخ سلجوقیان کرمان|ص= ص۱۴۵}}</ref> در این زمان، کرمان به سمت پیشرفت و آبادانی رفت؛ چنانکه از نظر خرّمی و طراوت، با [[خراسان]] و [[عراق]] برابری میکرد. کاروانهای تجاری [[بیزانس|روم]]، خراسان و عراق مسیر خود را به سوی [[هندوستان]]، [[حبشه]]، [[زنگبار]]، [[چین]] و مناطق [[اروپا]]یی همچون [[بالکان]] و [[ایتالیا]] از طریق ساحلهای کرمان، انتخاب میکردند.<ref>{{پک|فروزانی|۱۳۹۳|ک=سلجوقیان، از آغاز تا فرجام|ص= ص۴۲۴}}</ref> ارسلانشاه در شهرهای کرمان، بناهایی نظیر مدارس و کاروانسراهایی ساخت تا رفاه مسافران و تجار را بیش از پیش تأمین سازد.<ref>{{پک|ابوحامد کرمانی|۱۳۲۶|ک=بدایع الازمان فی وقایع کرمان|ص= ص۲۲}}</ref> |
بعد از دوران [[تورانشاه یکم|تورانشاه]]، [[ارسلانشاه یکم (سلجوقیان کرمان)|ارسلانشاه]] به حکومت رسید و به مدت ۴۲سال در مسند سلطنت بود. در دوران طولانی حاکمیت این سلطان تازه بر تخت نشسته، تجارت و بازرگانی توسعه چشمگیری پیدا کرد.<ref>{{پک|مرسلپور|۱۳۸۷|ک=تاریخ سلجوقیان کرمان|ص= ص۱۴۵}}</ref> در این زمان، کرمان به سمت پیشرفت و آبادانی رفت؛ چنانکه از نظر خرّمی و طراوت، با [[خراسان]] و [[عراق]] برابری میکرد. کاروانهای تجاری [[بیزانس|روم]]، خراسان و عراق مسیر خود را به سوی [[هندوستان]]، [[حبشه]]، [[زنگبار]]، [[چین]] و مناطق [[اروپا]]یی همچون [[بالکان]] و [[ایتالیا]] از طریق ساحلهای کرمان، انتخاب میکردند.<ref>{{پک|فروزانی|۱۳۹۳|ک=سلجوقیان، از آغاز تا فرجام|ص= ص۴۲۴}}</ref> ارسلانشاه در شهرهای کرمان، بناهایی نظیر مدارس و کاروانسراهایی ساخت تا رفاه مسافران و تجار را بیش از پیش تأمین سازد.<ref>{{پک|ابوحامد کرمانی|۱۳۲۶|ک=بدایع الازمان فی وقایع کرمان|ص= ص۲۲}}</ref> |
||
در زمان [[محمدشاه یکم (سلجوقیان کرمان)|محمدشاه]]، فرزند و جانشین ارسلانشاه، تجارت همچنان راه پیشرفت خود را ادامه داد. پس از مرگ وی، فرزندش طغرلشاه با شکست برادر خویش، محمودشاه، بر تخت سلطنت نشست.<ref>{{پک|باستانی پاریزی|ک=وادی هفت واد|ص= ص۴۵}}</ref> وی در حالی به سلطنت رسید که پدرش امنیت کامل را در این ایالت برقرار کرده و در ظل این امنیت و آرامش، تجارت رونق پیدا کرد. [[طغرلشاه (سلجوقیان کرمان)|طغرلشاه]] بیشتر وقت خود را به عشرت و خوشگذرانی گذرانده بود؛ اما وجود اتابکان کاردان، امنیت و آسایش را به کرمان بازگردانده بود. این اتابکان با درایت و کاردانی خود، نه تنها توانستند آرامش و امنیت قلمرو سلاجقه کرمان را فراهم کنند، بلکه سالهای سلطنت طغرلشاه سلجوقی را نیز به یکی از درخشانترین دورههای حکومتی سلاطین سلجوقی تبدیل کرد.<ref>{{پک|ابوحامد کرمانی|۱۳۲۶|ک=بدایع الازمان فی وقایع کرمان|ص= ص۱۸–۱۹}}</ref><ref>{{پک|مرسلپور|۱۳۸۷|ک=تاریخ سلجوقیان کرمان|ص=۱۴۵}}</ref> خواجه اتابک علاءالدین نه تنها ثبات را به اوضاع سیاسی قلمرو سلاجقه کرمان برگرداند، بلکه در سایه این آرامش سیاسی، مقدمات رشد تجارت و پیشرفت اوضاع اقتصادی این دولت را نیز فراهم ساخت.<ref |
در زمان [[محمدشاه یکم (سلجوقیان کرمان)|محمدشاه]]، فرزند و جانشین ارسلانشاه، تجارت همچنان راه پیشرفت خود را ادامه داد. پس از مرگ وی، فرزندش طغرلشاه با شکست برادر خویش، محمودشاه، بر تخت سلطنت نشست.<ref>{{پک|باستانی پاریزی|ک=وادی هفت واد|ص= ص۴۵}}</ref> وی در حالی به سلطنت رسید که پدرش امنیت کامل را در این ایالت برقرار کرده و در ظل این امنیت و آرامش، تجارت رونق پیدا کرد. [[طغرلشاه (سلجوقیان کرمان)|طغرلشاه]] بیشتر وقت خود را به عشرت و خوشگذرانی گذرانده بود؛ اما وجود اتابکان کاردان، امنیت و آسایش را به کرمان بازگردانده بود. این اتابکان با درایت و کاردانی خود، نه تنها توانستند آرامش و امنیت قلمرو سلاجقه کرمان را فراهم کنند، بلکه سالهای سلطنت طغرلشاه سلجوقی را نیز به یکی از درخشانترین دورههای حکومتی سلاطین سلجوقی تبدیل کرد.<ref>{{پک|ابوحامد کرمانی|۱۳۲۶|ک=بدایع الازمان فی وقایع کرمان|ص= ص۱۸–۱۹}}</ref><ref>{{پک|مرسلپور|۱۳۸۷|ک=تاریخ سلجوقیان کرمان|ص=۱۴۵}}</ref> خواجه اتابک علاءالدین نه تنها ثبات را به اوضاع سیاسی قلمرو سلاجقه کرمان برگرداند، بلکه در سایه این آرامش سیاسی، مقدمات رشد تجارت و پیشرفت اوضاع اقتصادی این دولت را نیز فراهم ساخت.<ref>{{پک|جمشید روستا و الهام محمدی|۱۳۹۴|ف=تحلیل وضعیت تجارت و راههای تجاری کرمان در دوران حاکمیت سلجوقیان (۴۳۳ تا ۵۸۳ ق)|ک=پژوهشهای تاریخی}}</ref> |
||
با مرگ طغرلشاه، امنیت و آسایش در این دیار از بین رفته و دوران پر آشوب کشمکشهای فرزندان وی برای کسب قدرت، کرمان را به ویرانی کشاند. در واقع، باید گفت هر آنچه سلاطین پیشین سلجوقی کرمان، در جهت توسعه تجارت این سرزمین انجام داده بودند، به یکباره از بین رفت. این کشمکشها نه تنها تجارت و مراکز تجاری را رو به رکود برد، بلکه قحطی و گرسنگی را در کرمان گستراند.<ref |
با مرگ طغرلشاه، امنیت و آسایش در این دیار از بین رفته و دوران پر آشوب کشمکشهای فرزندان وی برای کسب قدرت، کرمان را به ویرانی کشاند. در واقع، باید گفت هر آنچه سلاطین پیشین سلجوقی کرمان، در جهت توسعه تجارت این سرزمین انجام داده بودند، به یکباره از بین رفت. این کشمکشها نه تنها تجارت و مراکز تجاری را رو به رکود برد، بلکه قحطی و گرسنگی را در کرمان گستراند.<ref>{{پک|جمشید روستا و الهام محمدی|۱۳۹۴|ف=تحلیل وضعیت تجارت و راههای تجاری کرمان در دوران حاکمیت سلجوقیان (۴۳۳ تا ۵۸۳ ق)|ک=پژوهشهای تاریخی}}</ref> بهطوریکه به قول ابوحامد کرمانی: |
||
{{نقل قول|''در کرمان قحطی مفرط ظاهر شد و سفره وجود، از مطعومات چنان خالی که دانه در هیچ خانه نماند. قوت هستی و طعام خوش در گواشیر، چندگاهی استه [ی] خرما بود که آن را آرد میکردند و میخوردند و میمردند. چون استه نیز به آخر رسید؛ گرسنگان، نطعهای کهنه و دلوهای پوسیده و دبّههای دریده، میسوختند و میخوردند و هر روز چند کودک در شهر گم میشدند که گرسنگان، ایشان را به مذبح هلاک میبردند و چند کس فرزند خویش طعمه ساخت و بخورد. در همه شهر و حومه، یک گربه نماند و در شوارع، روز و شب سگان و گرسنگان در کشتی بودند؛ اگر سگ غالب میآمد، آدمی را میخورد و اگر آدمی غالب میآمد، سگ را….<ref |
{{نقل قول|''در کرمان قحطی مفرط ظاهر شد و سفره وجود، از مطعومات چنان خالی که دانه در هیچ خانه نماند. قوت هستی و طعام خوش در گواشیر، چندگاهی استه [ی] خرما بود که آن را آرد میکردند و میخوردند و میمردند. چون استه نیز به آخر رسید؛ گرسنگان، نطعهای کهنه و دلوهای پوسیده و دبّههای دریده، میسوختند و میخوردند و هر روز چند کودک در شهر گم میشدند که گرسنگان، ایشان را به مذبح هلاک میبردند و چند کس فرزند خویش طعمه ساخت و بخورد. در همه شهر و حومه، یک گربه نماند و در شوارع، روز و شب سگان و گرسنگان در کشتی بودند؛ اگر سگ غالب میآمد، آدمی را میخورد و اگر آدمی غالب میآمد، سگ را….<ref>{{پک|ابوحامد کرمانی|۱۳۲۶|ک=بدایع الازمان فی وقایع کرمان|ص= ص۹۱}}</ref>''}} |
||
در این شرایط آشفته، هر کدام از فرزندان طغرلشاه، برای رسیدن به حکومت کرمان، علاوه بر لشکرکشیهای ویرانگر خود به شهرها و بنادر مختلف این مملکت، از حکّام بلاد همجوار، یعنی فارس و خراسان و عراق عجم، نیز کمک خواسته و لشکریان آنها را نیز، به ویرانی کرمان دعوت میکردند. بدون شک، هر لشکرکشی به منزله از بین رفتن امنیت و ثبات و آرامشی بود که در سایه آن، تجارت و بازرگانی رونق مییافت. این لشکرکشیها صدمات جبرانناپذیری بر پیکره کرمان، راههای تجاری و بهطور کلی، بازرگانی این ایالت وارد ساخت؛ برای نمونه یکی از این صدمات، لشکرکشی شاهزاده [[بهرامشاه (سلجوقیان کرمان)|بهرامشاه]]، با کمک لشکر خراسان، به کرمان بود. این لشکر پس از پیروزی و ورود به جیرفت، مشغول غارت ناحیه [[جیرفت|قمادین]]، یعنی مرکز و قطب تجاری کرمان شدند و آن را نابود کردند، بهطوریکه دیگر نتوانست مانند گذشته شود.<ref |
در این شرایط آشفته، هر کدام از فرزندان طغرلشاه، برای رسیدن به حکومت کرمان، علاوه بر لشکرکشیهای ویرانگر خود به شهرها و بنادر مختلف این مملکت، از حکّام بلاد همجوار، یعنی فارس و خراسان و عراق عجم، نیز کمک خواسته و لشکریان آنها را نیز، به ویرانی کرمان دعوت میکردند. بدون شک، هر لشکرکشی به منزله از بین رفتن امنیت و ثبات و آرامشی بود که در سایه آن، تجارت و بازرگانی رونق مییافت. این لشکرکشیها صدمات جبرانناپذیری بر پیکره کرمان، راههای تجاری و بهطور کلی، بازرگانی این ایالت وارد ساخت؛ برای نمونه یکی از این صدمات، لشکرکشی شاهزاده [[بهرامشاه (سلجوقیان کرمان)|بهرامشاه]]، با کمک لشکر خراسان، به کرمان بود. این لشکر پس از پیروزی و ورود به جیرفت، مشغول غارت ناحیه [[جیرفت|قمادین]]، یعنی مرکز و قطب تجاری کرمان شدند و آن را نابود کردند، بهطوریکه دیگر نتوانست مانند گذشته شود.<ref>{{پک|جمشید روستا و الهام محمدی|۱۳۹۴|ف=تحلیل وضعیت تجارت و راههای تجاری کرمان در دوران حاکمیت سلجوقیان (۴۳۳ تا ۵۸۳ ق)|ک=پژوهشهای تاریخی}}</ref> بدین ترتیب، این مرکز تجاری که به قول ابوحامد کرمانی؛ |
||
{{نقل قول|''مسکن غرباء روم و هند و منزل مسافران برّ و بحر، خزینه متموّلان و گنج خانه ارباب بضایع شرق و غرب [بود]، به دست لشکر خراسان افتاد و استباحت آن خطه محمی و افتراع آن عروس دوشیزه، بر دست ایشان رفت و آن را عالیها سافلها کردند و چند روز در جیرفت و رساتیق و نواحی، بازار نهب و غارت قایم بود و قتل و شکنجه و تعذیب دایم….<ref |
{{نقل قول|''مسکن غرباء روم و هند و منزل مسافران برّ و بحر، خزینه متموّلان و گنج خانه ارباب بضایع شرق و غرب [بود]، به دست لشکر خراسان افتاد و استباحت آن خطه محمی و افتراع آن عروس دوشیزه، بر دست ایشان رفت و آن را عالیها سافلها کردند و چند روز در جیرفت و رساتیق و نواحی، بازار نهب و غارت قایم بود و قتل و شکنجه و تعذیب دایم….<ref>{{پک|ابوحامد کرمانی|۱۳۲۶|ک=بدایع الازمان فی وقایع کرمان|ص= ص۴۱}}</ref>''}} |
||
و حملات پایانی را نیز قوم ویرانگر [[غز]]، به سرکردگی ملک دینار به تجارت کرمان وارد کردند و به دنبال آن، آسایش و امنیت نسبی که در این دوران به وجود آمده بود، به کلی از میان رفت و تجارت نیز با رکودی بیسابقه مواجه شد. [[ابوحامد کرمانی]] که خود شاهد این دوران بودهاست، اوضاع آن روزگار را چنین تشریح میکند: |
و حملات پایانی را نیز قوم ویرانگر [[غز]]، به سرکردگی ملک دینار به تجارت کرمان وارد کردند و به دنبال آن، آسایش و امنیت نسبی که در این دوران به وجود آمده بود، به کلی از میان رفت و تجارت نیز با رکودی بیسابقه مواجه شد. [[ابوحامد کرمانی]] که خود شاهد این دوران بودهاست، اوضاع آن روزگار را چنین تشریح میکند: |
||
{{نقل قول|''هنوز تا این غایت، ربض بردسیر مسکون و منازل معمور و سقفها مرفوع و بازارها بر جای و کاروانسرایها برپای بود تا هجوم غزروی نمود، به کلی عمارت ربض برافتاد و رعایا بعضی مردند و بعضی جلای وطن کردند، تا کار به آنجا رسید که کرمان در عموم عدل و شمول امن و دوام خصب و فرط راحت و کثرت نعمت، فردوس اعلی را دوزخ مینهاد و با [[سغد|سغد سمرقند]] و [[غوطه|غوطه دمشق]]، لاف زیادی میزد، امروز در خرابی، دیار [[لوط]] و زمین [[سبا]] را سه ضربه نهاد.<ref>{{پک|ابوحامد کرمانی|۱۳۲۶|ک=بدایع الازمان فی وقایع کرمان|ص= ص۹۴}}</ref><ref>{{پک|ابوحامد کرمانی|۱۳۴۳|ک=سلجوقیان و غز در کرمان|ص= ص۱۳۵}}</ref>''}} |
{{نقل قول|''هنوز تا این غایت، ربض بردسیر مسکون و منازل معمور و سقفها مرفوع و بازارها بر جای و کاروانسرایها برپای بود تا هجوم غزروی نمود، به کلی عمارت ربض برافتاد و رعایا بعضی مردند و بعضی جلای وطن کردند، تا کار به آنجا رسید که کرمان در عموم عدل و شمول امن و دوام خصب و فرط راحت و کثرت نعمت، فردوس اعلی را دوزخ مینهاد و با [[سغد|سغد سمرقند]] و [[غوطه|غوطه دمشق]]، لاف زیادی میزد، امروز در خرابی، دیار [[لوط]] و زمین [[سبا]] را سه ضربه نهاد.<ref>{{پک|ابوحامد کرمانی|۱۳۲۶|ک=بدایع الازمان فی وقایع کرمان|ص= ص۹۴}}</ref><ref>{{پک|ابوحامد کرمانی|۱۳۴۳|ک=سلجوقیان و غز در کرمان|ص= ص۱۳۵}}</ref>''}} |
||
خط ۴۰۴: | خط ۴۰۴: | ||
[[پرونده:Caravanserai in desert Dasht-e Lut, Kerman Province, Iran 04.JPG|بندانگشتی|چپ|350px|یک کاروانسرا در [[شهداد]] در مسیر [[کرمان]] به [[قهستان]]]] |
[[پرونده:Caravanserai in desert Dasht-e Lut, Kerman Province, Iran 04.JPG|بندانگشتی|چپ|350px|یک کاروانسرا در [[شهداد]] در مسیر [[کرمان]] به [[قهستان]]]] |
||
ایالت کرمان از گذشتههای بسیار دور، دارای راههای تجاری مهمی بود که برخی از این راهها، همزمان با حاکمیت شاهان سلجوقی بر این ایالت، بازسازی شده یا امنیت آنها برقرار شد. این مسیرهای تجاری براساس گزارشهایی از [[ابنحوقل]]، [[ابن اثیر کاتب|ابن اثیر]]، [[ابنرسته]]، [[ابوحامد کرمانی]] و [[اصطخری]]، عبارت بودند از: |
ایالت کرمان از گذشتههای بسیار دور، دارای راههای تجاری مهمی بود که برخی از این راهها، همزمان با حاکمیت شاهان سلجوقی بر این ایالت، بازسازی شده یا امنیت آنها برقرار شد. این مسیرهای تجاری براساس گزارشهایی از [[ابنحوقل]]، [[ابن اثیر کاتب|ابن اثیر]]، [[ابنرسته]]، [[ابوحامد کرمانی]] و [[اصطخری]]، عبارت بودند از: |
||
* '''راه کرمان به سیستان''': این راه، همان راهی است که قاورد در طول آن، میلها و منارههایی برای رفاه تجار و مسافران ایجاد کرد و این مسئله نشان دهنده اهمیت فراوان این راه تجاری است. این راه، راهی کویری که ابتدا از بردسیر به [[خبیص]]، سپس به [[نرماشیر]] و از آنجا در قسمت باریک کویر، از [[فهرج]] گذشته و پس از طی چهار منزل دیگر، به [[اسپی تیر|سنیج]] یا [[اسپی تیر|اسپی]] در سیستان میرسید. سرانجام به [[زرنج]]، کرسی این ایالت، میرسید.<ref>{{پک|لسترنج|۱۳۶۷|ک=جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی|ص= ص۳۵۱}}</ref> این راه در ادامه، به سمت ماوراءالنهر ادامه مییافت. بخشی از مناسبات تجاری کرمان با مناطق شرقی ایران، از این طریق صورت میگرفت. یکی از مراکز بین راهی این منطقه، شهر [[نرماشیر]] بود که شهری مهمی برای دادوستد بازرگانان خراسان با تجار عمان و مسیر عبوری حاجیان سیستان محسوب میشد و نیز در داخل شهر بازاری وجود داشت، که کالاهای هندی در آن دادوستد میشد. در این راه اصلی، تعدادی راه فرعی وجود داشت که به سمت جنوب مکران میرفت و به [[تیس|بندر تجاری تیز]] در سواحل شمال شرقی دریای عمان میرسید.<ref |
* '''راه کرمان به سیستان''': این راه، همان راهی است که قاورد در طول آن، میلها و منارههایی برای رفاه تجار و مسافران ایجاد کرد و این مسئله نشان دهنده اهمیت فراوان این راه تجاری است. این راه، راهی کویری که ابتدا از بردسیر به [[خبیص]]، سپس به [[نرماشیر]] و از آنجا در قسمت باریک کویر، از [[فهرج]] گذشته و پس از طی چهار منزل دیگر، به [[اسپی تیر|سنیج]] یا [[اسپی تیر|اسپی]] در سیستان میرسید. سرانجام به [[زرنج]]، کرسی این ایالت، میرسید.<ref>{{پک|لسترنج|۱۳۶۷|ک=جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی|ص= ص۳۵۱}}</ref> این راه در ادامه، به سمت ماوراءالنهر ادامه مییافت. بخشی از مناسبات تجاری کرمان با مناطق شرقی ایران، از این طریق صورت میگرفت. یکی از مراکز بین راهی این منطقه، شهر [[نرماشیر]] بود که شهری مهمی برای دادوستد بازرگانان خراسان با تجار عمان و مسیر عبوری حاجیان سیستان محسوب میشد و نیز در داخل شهر بازاری وجود داشت، که کالاهای هندی در آن دادوستد میشد. در این راه اصلی، تعدادی راه فرعی وجود داشت که به سمت جنوب مکران میرفت و به [[تیس|بندر تجاری تیز]] در سواحل شمال شرقی دریای عمان میرسید.<ref>{{پک|رضوی|۱۳۸۸|ف=راههای تجاری در عهد ایلخانی|ک=کتاب ماه تاریخ و جغرافیا}}</ref> |
||
* '''راه کرمان به قهستان''': این راه از شهر [[راور]]، در چند فرسخی شرق [[کوهبنان]] آغاز میشد و پس از طی مسافتی، به [[طبس|نابند]] در [[کویر لوت]] رسیده و پس از گذر از کویر به شهر [[خور (خوسف)|خور]] در [[قهستان]] میرسید. در بین این راه، هر چهار فرسخ، حوضهای آبی برای رفاه تجار و مسافران در نظر گرفته شده بود؛ همچنین راه دیگری وجود داشت که از شهر کویری [[خبیص]] شروع میشد و پس از طی چند فرسخ، به شهر [[خوسف]] قهستان میرسید.<ref |
* '''راه کرمان به قهستان''': این راه از شهر [[راور]]، در چند فرسخی شرق [[کوهبنان]] آغاز میشد و پس از طی مسافتی، به [[طبس|نابند]] در [[کویر لوت]] رسیده و پس از گذر از کویر به شهر [[خور (خوسف)|خور]] در [[قهستان]] میرسید. در بین این راه، هر چهار فرسخ، حوضهای آبی برای رفاه تجار و مسافران در نظر گرفته شده بود؛ همچنین راه دیگری وجود داشت که از شهر کویری [[خبیص]] شروع میشد و پس از طی چند فرسخ، به شهر [[خوسف]] قهستان میرسید.<ref>{{پک|رضوی|۱۳۸۸|ف=راههای تجاری در عهد ایلخانی|ک=کتاب ماه تاریخ و جغرافیا}}</ref> |
||
* '''راههای کرمان به خراسان''': راههایی که از کرمان، به قهستان و سیستان میرفتند، در ادامه، به خراسان میرسیدند. این راهها پس از طی چندین منزلگاه، از یک طرف به شهرهای [[اسفند (ایرانشهر)|اسفند]] و [[نیشابور]] و ازطرفی دیگر، به [[پوشنج]]، در چند فرسخی [[هرات]] میرسید.<ref |
* '''راههای کرمان به خراسان''': راههایی که از کرمان، به قهستان و سیستان میرفتند، در ادامه، به خراسان میرسیدند. این راهها پس از طی چندین منزلگاه، از یک طرف به شهرهای [[اسفند (ایرانشهر)|اسفند]] و [[نیشابور]] و ازطرفی دیگر، به [[پوشنج]]، در چند فرسخی [[هرات]] میرسید.<ref>{{پک|رضوی|۱۳۸۸|ف=راههای تجاری در عهد ایلخانی|ک=کتاب ماه تاریخ و جغرافیا}}</ref> راه دیگر، مسیر کویری از کرمان به هرات بود، که در مسیر آن جز چند حلقه چاه آب، چیزی وجود نداشت؛ اما راه اصلی ارتباطی که کرمان را به خراسان متصل کرده بود، از شهر [[راور]] شروع و پس طی چندین فرسخ از مسیر [[نایبند (طبس)|نایبند]]، [[دیهوک|دهوک]]، [[طبس]]، [[گناباد]]، [[زاوه]] و [[ترشیز]] به [[نیشابور]]، از شهرهای مهم خراسان، میرسید. یک راه فرعی از این شاهراه، از دربند به [[بیرجند]] و از آنجا به گناباد میرفت. دیگر مسیر مهم به سمت خراسان، از خبیص به [[بیرجند]] میآمد و از آنجا به [[گناباد]] میرفت و با طیکردن [[قائن]] و گناباد، به [[تربت حیدریه]] و نیشابور میرسید. بهرامشاه که یکی از مدعیان تاج و تخت دولت در سالهای پایانی حکومت آل قاورد، درگیر نبرد با برادران خود بود، برای کمک خواستن از [[مؤیدالدین آی ابه]] از این راه به جانب خراسان حرکت کرد.<ref>{{پک|جمشید روستا و الهام محمدی|۱۳۹۴|ف=تحلیل وضعیت تجارت و راههای تجاری کرمان در دوران حاکمیت سلجوقیان (۴۳۳ تا ۵۸۳ ق)|ک=پژوهشهای تاریخی}}</ref><ref>{{پک|ابوحامد کرمانی|۱۳۲۶|ک=بدایع الازمان فی وقایع کرمان|ص= ص۳۸}}</ref> یکی از راههای اصلی بغداد به سمت [[ماوراءالنهر]]، عبور از فارس و گذشتن از بردسیر و رسیدن به خراسان بود. در طول این مسیر، کاروانهای تجاری زیادی در حرکت بودند و کالاهای تجاری مختلف را از بغداد به خراسان و بالعکس، جابهجا میکردند و با توجه به اینکه کرمان در مسیر این کاروانهای تجاری قرار داشت، کالاهای مختلف در کرمان نیز دادوستد میشد. بهطور کلی میتوان گفت که تجارت میان دو ایالت کرمان و خراسان از رونق فراوانی برخوردار بود. به همین علت، این راه تجاری از اهمیتی و ارزش فراوانی برخوردار بود.<ref>{{پک|عباسی-امیری|۱۳۹۰|ف=تجارت کرمان از سده ششم تا هشتم هجری با تأکید بر جایگاه جیرفت|ک=مجله مطالعات ایرانی}}</ref> |
||
[[پرونده:Kerman Seljuks (No Pathway).svg|بندانگشتی|چپ|350px|مسیرهای تجاری ایالت کرمان در دوران زمامداری سلاجقه]] |
[[پرونده:Kerman Seljuks (No Pathway).svg|بندانگشتی|چپ|350px|مسیرهای تجاری ایالت کرمان در دوران زمامداری سلاجقه]] |
||
* '''راه کرمان به فارس و عراق عجم''': همزمان با تسلط آل قاورد بر کرمان، راهی از شهرهای شمالی کرمان عبور میکرد که از راه [[بافق]]، به سوی [[یزد]] میرفت و در ادامه به راه ارتباطی شیراز و اصفهان میرسید. بدین ترتیب، به عراق عجم متصل میشد. دومین راه موجود، از طریق [[شهربابک]] به بخشی از [[شبانکاره (دشتستان)|شبانکاره]] میرسید و سپس به فارس متصل میشد و دیگر راه موجود، از [[سیرجان]] به ناحیه [[اصطهبانات]] در شبانکاره میرفت و بعد از آن از راه [[سروستان]] به شیراز وارد میشد.<ref |
* '''راه کرمان به فارس و عراق عجم''': همزمان با تسلط آل قاورد بر کرمان، راهی از شهرهای شمالی کرمان عبور میکرد که از راه [[بافق]]، به سوی [[یزد]] میرفت و در ادامه به راه ارتباطی شیراز و اصفهان میرسید. بدین ترتیب، به عراق عجم متصل میشد. دومین راه موجود، از طریق [[شهربابک]] به بخشی از [[شبانکاره (دشتستان)|شبانکاره]] میرسید و سپس به فارس متصل میشد و دیگر راه موجود، از [[سیرجان]] به ناحیه [[اصطهبانات]] در شبانکاره میرفت و بعد از آن از راه [[سروستان]] به شیراز وارد میشد.<ref>{{پک|رضوی|۱۳۸۸|ف=راههای تجاری در عهد ایلخانی|ک=کتاب ماه تاریخ و جغرافیا}}</ref> |
||
مرکز راههای ارتباطی بین کرمان و شیراز، [[میمند (کرمان)|میمند]] بود. در واقع، شهر میمند نقطهای بوده که سه جاده مهم تجاری بین کرمان و شیراز، در آن به هم میرسید و کالاهای تجاری با یکدیگر دادوستد میشد به همین خاطر، این راههای تجاری اهمیتی فراوانی داشتند و در عهد [[قاورد]] و ارسلانشاه، توجه ویژهای به این راهها شد.<ref>{{پک|لسترنج|۱۳۶۷|ک=جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی|ص= ص۳۳۳}}</ref> |
مرکز راههای ارتباطی بین کرمان و شیراز، [[میمند (کرمان)|میمند]] بود. در واقع، شهر میمند نقطهای بوده که سه جاده مهم تجاری بین کرمان و شیراز، در آن به هم میرسید و کالاهای تجاری با یکدیگر دادوستد میشد به همین خاطر، این راههای تجاری اهمیتی فراوانی داشتند و در عهد [[قاورد]] و ارسلانشاه، توجه ویژهای به این راهها شد.<ref>{{پک|لسترنج|۱۳۶۷|ک=جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی|ص= ص۳۳۳}}</ref> |
||
* '''راههای کرمان به سواحل خلیجفارس''': در این دوران بنادر ایران نظیر راه [[هرمز|هرموز]] از اهمیت و موقعیت استراتژیک و تجاری برخوردار بودند. راه هرمز از سایر راههای تجاری بنادر جنوب ایران، مسیری کوتاهتر و آبادتر داشت. این راه از [[بندر هرموز]]، که جزیی از قلمرو سلاجقه کرمان محسوب میشد، (بارگه کرمان) شروع میشد و پس از عبور از جبال و [[منوجان]] و [[رودبار (رودبار جنوب)|رودبار]] به جیرفت و از آنجا به بردسیر میرسید و در ادامه از شهرهای [[چترود]] و [[زرند]] و کوهبنان عبور میکرد و به سمت یزد و خراسان و نواحی دیگر کشور میرفت.<ref |
* '''راههای کرمان به سواحل خلیجفارس''': در این دوران بنادر ایران نظیر راه [[هرمز|هرموز]] از اهمیت و موقعیت استراتژیک و تجاری برخوردار بودند. راه هرمز از سایر راههای تجاری بنادر جنوب ایران، مسیری کوتاهتر و آبادتر داشت. این راه از [[بندر هرموز]]، که جزیی از قلمرو سلاجقه کرمان محسوب میشد، (بارگه کرمان) شروع میشد و پس از عبور از جبال و [[منوجان]] و [[رودبار (رودبار جنوب)|رودبار]] به جیرفت و از آنجا به بردسیر میرسید و در ادامه از شهرهای [[چترود]] و [[زرند]] و کوهبنان عبور میکرد و به سمت یزد و خراسان و نواحی دیگر کشور میرفت.<ref>{{پک|ابوحامد کرمانی|۱۳۴۳|ک=سلجوقیان و غز در کرمان|ص= ص۱۲}}</ref> از این راه همچنین، در ناحیه [[ولاشجرد (تویسرکان)|ولاشگرد]] راهی به سمت غرب، یعنی مرزهای فارس، جدا میشد و از روستاهایی عبور میکرد که اکنون از میان رفتهاند و اثری از آنها باقی نیست؛ به این خاطر، تشخیص انتهای راه دشوار است.<ref>{{پک|لسترنج|۱۳۶۷|ک=جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی|ص= ص۳۴۴}}</ref> راه دیگر که به [[جاده ابریشم|راه ادویه]] یا فلفل نیز مشهور شده، از [[چین]] آغاز میشد و از مهمترین راههای تجاری آن عهد بود. این راه پس از رسیدن به خلیج فارس، به راه هرمز کرمان میپیوست و پس از عبور از کرمان، وارد [[عراق عجم]] میشد و به [[جاده ابریشم]] متصل میشد.<ref>{{پک|رضوی|۱۳۸۸|ف=راههای تجاری در عهد ایلخانی|ک=کتاب ماه تاریخ و جغرافیا}}</ref> |
||
* '''راه مکران به ماوراءالنهر''': در عصر سلجوقیان، راه جدیدی تأسیس شد، که از سواحل [[مکران]] به ماوراءالنهر میرسید. این جاده به شکل مستقیم شمالی جنوبی، از بندر تیز در سواحل عمان آغاز میشد و پس از عبور از مکران و سیستان و خراسان، به ناحیه ماوراءالنهر میرسید؛ سپس از آنجا، به [[ولگا]] ختم میشد. این جاده سواحل عمان، [[دریای سرخ]]، [[اقیانوس هند]] و [[دریای زرد|دریای چین]] را به [[آسیای مرکزی]] پیوند میداد.<ref |
* '''راه مکران به ماوراءالنهر''': در عصر سلجوقیان، راه جدیدی تأسیس شد، که از سواحل [[مکران]] به ماوراءالنهر میرسید. این جاده به شکل مستقیم شمالی جنوبی، از بندر تیز در سواحل عمان آغاز میشد و پس از عبور از مکران و سیستان و خراسان، به ناحیه ماوراءالنهر میرسید؛ سپس از آنجا، به [[ولگا]] ختم میشد. این جاده سواحل عمان، [[دریای سرخ]]، [[اقیانوس هند]] و [[دریای زرد|دریای چین]] را به [[آسیای مرکزی]] پیوند میداد.<ref>{{پک|ابوحامد کرمانی|۱۳۴۳|ک=سلجوقیان و غز در کرمان|ص= ص۳۴۱}}</ref> |
||
=== مراکز تجاری === |
=== مراکز تجاری === |
||
* '''قمادین (قمادین)''': عمدهترین مرکز تجاری کرمان که در عصر سلجوقیان، از شهرت و اهمیت فراوانی برخوردار بوده، ناحیه قمادین در [[جیرفت]] بودهاست. کالاهایی که از جزایر و بنادر دریا، همچون [[هرمز]] و [[تیس|تیز]] به سمت کرمان میآوردند، در این ناحیه، باراندازی و سپس از آنجا، به نواحی دیگر، فرستاده میشد. بر طبق روایت ابوحامد کرمانی؛ {{نقل قول|''سلسله کاروانهایی که سیصد چهارصد شتر داشتند هرگز مقطوع نمیشد، شترهای این کاروانها یک راست به میدان عظیم و بارانداز معروف شهر که به قمادین شهرت داشت وارد میشد و در آنجا زانو میزد.<ref |
* '''قمادین (قمادین)''': عمدهترین مرکز تجاری کرمان که در عصر سلجوقیان، از شهرت و اهمیت فراوانی برخوردار بوده، ناحیه قمادین در [[جیرفت]] بودهاست. کالاهایی که از جزایر و بنادر دریا، همچون [[هرمز]] و [[تیس|تیز]] به سمت کرمان میآوردند، در این ناحیه، باراندازی و سپس از آنجا، به نواحی دیگر، فرستاده میشد. بر طبق روایت ابوحامد کرمانی؛ {{نقل قول|''سلسله کاروانهایی که سیصد چهارصد شتر داشتند هرگز مقطوع نمیشد، شترهای این کاروانها یک راست به میدان عظیم و بارانداز معروف شهر که به قمادین شهرت داشت وارد میشد و در آنجا زانو میزد.<ref>{{پک|ابوحامد کرمانی|۱۳۴۳|ک=سلجوقیان و غز در کرمان|ص= ص۱۲}}</ref>''}}{{سخ}} |
||
در واقع، قمادین انبارگاه و منبع ذخیره کالاهای بازرگانانی بود که از سرزمینهای مختلف، رو به سوی کرمان حرکت میکردند. ابوحامد کرمانی، در باب این مکان، چنین ذکر میکند:{{سخ}} |
در واقع، قمادین انبارگاه و منبع ذخیره کالاهای بازرگانانی بود که از سرزمینهای مختلف، رو به سوی کرمان حرکت میکردند. ابوحامد کرمانی، در باب این مکان، چنین ذکر میکند:{{سخ}} |
||
{{نقل قول|''قمادین موضعی است بر در جیرفت، مسکن غرباء روم و هند و منزل مسافران برّ و بحر، خزینه متموّلان عالم و گنج خانه ارباب بضایع شرق و غرب….<ref |
{{نقل قول|''قمادین موضعی است بر در جیرفت، مسکن غرباء روم و هند و منزل مسافران برّ و بحر، خزینه متموّلان عالم و گنج خانه ارباب بضایع شرق و غرب….<ref>{{پک|ابوحامد کرمانی|۱۳۲۶|ک=بدایع الازمان فی وقایع کرمان|ص= ص۴۱}}</ref>''}} |
||
تجارت جیرفت و به خصوص قمادین، در اوایل عهد سلجوقیان کرمان و به ویژه در زمان شاهانی مانند [[قاورد]] و ارسلانشاه اول، رونقی فراوان داشت؛ اما این رونق و شکوفایی در اواخر عهد سلجوقیان کرمان، به شدت تضعیف شد و به علت اختلافها و درگیریهای شاهزادگان سلجوقی و لشکرکشیهایی که به این منطقه انجام میدادند، رو به ویرانی نهاد.<ref |
تجارت جیرفت و به خصوص قمادین، در اوایل عهد سلجوقیان کرمان و به ویژه در زمان شاهانی مانند [[قاورد]] و ارسلانشاه اول، رونقی فراوان داشت؛ اما این رونق و شکوفایی در اواخر عهد سلجوقیان کرمان، به شدت تضعیف شد و به علت اختلافها و درگیریهای شاهزادگان سلجوقی و لشکرکشیهایی که به این منطقه انجام میدادند، رو به ویرانی نهاد.<ref>{{پک|جمشید روستا و الهام محمدی|۱۳۹۴|ف=تحلیل وضعیت تجارت و راههای تجاری کرمان در دوران حاکمیت سلجوقیان (۴۳۳ تا ۵۸۳ ق)|ک=پژوهشهای تاریخی}}</ref> ابوحامد کرمانی مینویسد: {{نقل قول|''قمادین که محط رحال رجال آفاق و مخزن نفایس چین و [[خطا (سرزمین)|خطا]] و هندوستان و [[حبشه]] و [[زنگبار]] و [[دریابار]] و [[آناتولی|روم]] و [[مصر]] و [[ارمنیه]] و [[آذربایجان]] و [[ماوراءالنهر]] و خراسان و فارس و عراق بود و جیرفت و رساتیق را زیر و زبر گردانیدند و آنچه دیدند از صامت و ناطق رده و نیل و بقم و غیره همه [غارت کردند].<ref>{{پک|ابوحامد کرمانی|۱۳۲۶|ک=بدایع الازمان فی وقایع کرمان|ص= ص۶۹}}</ref>''}}{{سخ}} |
||
سرانجام نیز، غزها آنجا را نابود کردند بهطوریکه دیگر نتوانست به جایگاه پیشین خود بازگردد.<ref |
سرانجام نیز، غزها آنجا را نابود کردند بهطوریکه دیگر نتوانست به جایگاه پیشین خود بازگردد.<ref>{{پک|جمشید روستا و الهام محمدی|۱۳۹۴|ف=تحلیل وضعیت تجارت و راههای تجاری کرمان در دوران حاکمیت سلجوقیان (۴۳۳ تا ۵۸۳ ق)|ک=پژوهشهای تاریخی}}</ref> |
||
* '''بندر تیز''': این بندر در ناحیه مکران، در سواحل [[دریای عمان]] قرار داشت. در این دوران، مکران از ایالاتی بود که زیر نظر کرمان کنترل میشد. سلجوقیان کرمان به این بندر، اهمیت میدادند و به همین علت تیز، راه پیشرفت را طی کرد و از جایگاه ممتازتری برخوردار شد. این بندر در قرن چهارم نیز، دارای فعالیت تجاری بود؛ اما اوج شکوفایی آن را باید، مربوط به عصر سلاجقه کرمان، در قرون پنجم و ششم دانست. این بندر بر سر راه تجاری [[خلیج فارس]] به [[هندوستان]] قرار داشت و چنانکه در بحث راهها ذکر شد، از این بندر راهی به صورت مستقیم، به منطقه ماوراءالنهر میرفت.<ref |
* '''بندر تیز''': این بندر در ناحیه مکران، در سواحل [[دریای عمان]] قرار داشت. در این دوران، مکران از ایالاتی بود که زیر نظر کرمان کنترل میشد. سلجوقیان کرمان به این بندر، اهمیت میدادند و به همین علت تیز، راه پیشرفت را طی کرد و از جایگاه ممتازتری برخوردار شد. این بندر در قرن چهارم نیز، دارای فعالیت تجاری بود؛ اما اوج شکوفایی آن را باید، مربوط به عصر سلاجقه کرمان، در قرون پنجم و ششم دانست. این بندر بر سر راه تجاری [[خلیج فارس]] به [[هندوستان]] قرار داشت و چنانکه در بحث راهها ذکر شد، از این بندر راهی به صورت مستقیم، به منطقه ماوراءالنهر میرفت.<ref>{{پک|خیراندیش|۱۳۸۶|ف=تجارت دریایی ایران در دوره سلجوقی، سدههای ۵ و ۶ هجری با تأکید بر نقش بندر تیز|ک=مجله علومانسانی دانشگاه الزهرا،}}</ref> |
||
بندر تیز با ناحیه قمادین در جیرفت که جایگاه بینالمللی بازرگانان ملل گوناگونی همچون هند، چین، مصر، زنگبار، حبشه، ارمنیه و آذربایجان محسوب میشد، رابطه نزدیکی داشت.<ref |
بندر تیز با ناحیه قمادین در جیرفت که جایگاه بینالمللی بازرگانان ملل گوناگونی همچون هند، چین، مصر، زنگبار، حبشه، ارمنیه و آذربایجان محسوب میشد، رابطه نزدیکی داشت.<ref>{{پک|خیراندیش|۱۳۸۶|ف=تجارت دریایی ایران در دوره سلجوقی، سدههای ۵ و ۶ هجری با تأکید بر نقش بندر تیز|ک=مجله علومانسانی دانشگاه الزهرا،}}</ref> |
||
با سقوط دولت سلجوقیان و حمله غزها به کرمان و مکران، بندر تیز نیز اعتبار خویش را از دست داد و از رونق افتاد.<ref |
با سقوط دولت سلجوقیان و حمله غزها به کرمان و مکران، بندر تیز نیز اعتبار خویش را از دست داد و از رونق افتاد.<ref>{{پک|جمشید روستا و الهام محمدی|۱۳۹۴|ف=تحلیل وضعیت تجارت و راههای تجاری کرمان در دوران حاکمیت سلجوقیان (۴۳۳ تا ۵۸۳ ق)|ک=پژوهشهای تاریخی}}</ref><ref>{{پک|ابوحامد کرمانی|۱۳۲۶|ک=بدایع الازمان فی وقایع کرمان|ص= ص۸۵}}</ref> |
||
* '''هرمز''': [[بندر هرمز]] نیز در این عصر، از اهمیت تجاری زیادی برخوردار بود. مهاجرت [[ملک محمد درمکوه]]، به هرمز و پایهگذاری حکومت [[ملوک هرمز]]، در نیمه دوم قرن پنجم هجری، منجر به تجدید قدرت اقتصادی این ناحیه شد. سلاجقه کرمان نیز، به هرمز توجه ویژهای داشتند. از جمله اقدامات ملک قاورد سلجوقی، پس از تصرف این بندر، تعمیر راه تجاری هرمز به جیرفت و همچنین، برقراری امنیت این مسیر، با سرکوبی قوم غارتگر و راهزنِ قفص بود.<ref |
* '''هرمز''': [[بندر هرمز]] نیز در این عصر، از اهمیت تجاری زیادی برخوردار بود. مهاجرت [[ملک محمد درمکوه]]، به هرمز و پایهگذاری حکومت [[ملوک هرمز]]، در نیمه دوم قرن پنجم هجری، منجر به تجدید قدرت اقتصادی این ناحیه شد. سلاجقه کرمان نیز، به هرمز توجه ویژهای داشتند. از جمله اقدامات ملک قاورد سلجوقی، پس از تصرف این بندر، تعمیر راه تجاری هرمز به جیرفت و همچنین، برقراری امنیت این مسیر، با سرکوبی قوم غارتگر و راهزنِ قفص بود.<ref>{{پک|عباسی-امیری|۱۳۹۰|ف=تجارت کرمان از سده ششم تا هشتم هجری با تأکید بر جایگاه جیرفت|ک=مجله مطالعات ایرانی}}</ref> |
||
=== کالاهای تجاری رایج === |
=== کالاهای تجاری رایج === |
||
کرمان سرزمین بزرگ و پهناوری است که محصولات گوناگونی در آن بدست میآید و به نواحی دیگر صادر میشود. چنانکه [[اصطخری]] در این باره چنین بیان میکند، که: «به کرمان، گرمسیر و سردسیر است و در هم آمیخته بود و از میوهها، همه گونه باشد». [[ابوحامد کرمانی|ابوحامد افضلالدین کرمانی]]، از شهرهای کرمان در این زمان، بازدید کرده و محصولات و کالاهای آنها را شرح دادهاست: {{نقل قول|''از خصایص کرمان ثغر تیزست که از آنجا مالهای وافر از عشور تجار و اجرت سفاین به خزاین پادشاه رسد و اهل هند و [[ایالت سند|سند]] و [[حبشه]] و [[آفریقا|زنج]] و [[مصر]] و دیار عرب از [[عمان]] و [[بحرین]] را فرضه آنجاست و هر [[مشک]] و [[عنبر]] و [[رنگ نیل|نیل]] و [[بقم]] و [[عقاقیر هندی]] و [[برده]] هند و حبشی و زنگی و [[مخمل]]های لطیف، و [[سادهای]] [[پراگین]] و [[فوطهای دنبلی]] و امثال این طرایف که در جهان است ازین ثغر برند و به جنب تیز ولایت مکران است، که معدن [[فانید]] و [[قند]] است و ازین دیار به جمله اقالیم کفر و اسلام برند و بر جنوب جیرفت ناحیت هرمز است، ولایتی معمور بر لب دریا… و [[ارتفاع (مالیات)|ارتفاع]] او زر خراجی و [[اسب تازی]] و [[مروارید]] باشد و امروز فرضه آن ساحل است و قوافل عراق روی بوی دارد و مرکز ثوری دریابار و مقصد تجار اقطار آنجاست.<ref |
کرمان سرزمین بزرگ و پهناوری است که محصولات گوناگونی در آن بدست میآید و به نواحی دیگر صادر میشود. چنانکه [[اصطخری]] در این باره چنین بیان میکند، که: «به کرمان، گرمسیر و سردسیر است و در هم آمیخته بود و از میوهها، همه گونه باشد». [[ابوحامد کرمانی|ابوحامد افضلالدین کرمانی]]، از شهرهای کرمان در این زمان، بازدید کرده و محصولات و کالاهای آنها را شرح دادهاست: {{نقل قول|''از خصایص کرمان ثغر تیزست که از آنجا مالهای وافر از عشور تجار و اجرت سفاین به خزاین پادشاه رسد و اهل هند و [[ایالت سند|سند]] و [[حبشه]] و [[آفریقا|زنج]] و [[مصر]] و دیار عرب از [[عمان]] و [[بحرین]] را فرضه آنجاست و هر [[مشک]] و [[عنبر]] و [[رنگ نیل|نیل]] و [[بقم]] و [[عقاقیر هندی]] و [[برده]] هند و حبشی و زنگی و [[مخمل]]های لطیف، و [[سادهای]] [[پراگین]] و [[فوطهای دنبلی]] و امثال این طرایف که در جهان است ازین ثغر برند و به جنب تیز ولایت مکران است، که معدن [[فانید]] و [[قند]] است و ازین دیار به جمله اقالیم کفر و اسلام برند و بر جنوب جیرفت ناحیت هرمز است، ولایتی معمور بر لب دریا… و [[ارتفاع (مالیات)|ارتفاع]] او زر خراجی و [[اسب تازی]] و [[مروارید]] باشد و امروز فرضه آن ساحل است و قوافل عراق روی بوی دارد و مرکز ثوری دریابار و مقصد تجار اقطار آنجاست.<ref>{{پک|ابوحامد کرمانی|۱۳۲۶|ک=بدایع الازمان فی وقایع کرمان|ص= صص۱۲۷ و ۱۲۸}}</ref>''}}{{سخ}} |
||
علاوه بر وی، جغرافیدانان دیگر نیز ضمن شرح شهرهای کرمان، به کالاهای تجاری این ایالت اشاره کردهاند. مهمترین محصولی که از شهرهای کرمان به سایر بلاد ارسال میشد، [[خرما]] بود. ابوحامد کرمانی میگوید: {{نقل قول|''از شهرهای نواحی بردسیر، خبیص است که ولایتی اندکست و از وی خرما به اقصی بلاد عالم برند و از نواحی بردسیر، [[کوبنان]]ست که از آنجا، [[توتیا]] خیزد و به همه جهان از آنجا نقل کنند.<ref |
علاوه بر وی، جغرافیدانان دیگر نیز ضمن شرح شهرهای کرمان، به کالاهای تجاری این ایالت اشاره کردهاند. مهمترین محصولی که از شهرهای کرمان به سایر بلاد ارسال میشد، [[خرما]] بود. ابوحامد کرمانی میگوید: {{نقل قول|''از شهرهای نواحی بردسیر، خبیص است که ولایتی اندکست و از وی خرما به اقصی بلاد عالم برند و از نواحی بردسیر، [[کوبنان]]ست که از آنجا، [[توتیا]] خیزد و به همه جهان از آنجا نقل کنند.<ref>{{پک|ابوحامد کرمانی|۱۳۲۶|ک=بدایع الازمان فی وقایع کرمان|ص= ص۱۳۱}}</ref>''}}{{سخ}} |
||
از دیگر محصولات کرمان میتوان به خرما، [[زیره]]، [[نیل]]، [[نیشکر]] و [[فانید|پانیذ]]، معرفی کرد که محصولات گرمسیری آن ولایت محسوب میشوند هرچند که خرمای آن بر دیگر محصولات، برتری دارد. اصطخری نیز از این محصولات نام برده و حدود کشت آنها را از ناحیه [[نیشابور|مغون]] و [[ولاشگرد]]، تا هرمز مشخص کردهاست. وی همچنین گوید که از ناحیه [[خاش|خواش]]، «پانیذ، خیزد و به سیستان برند و دادوستد به درم باشد».<ref |
از دیگر محصولات کرمان میتوان به خرما، [[زیره]]، [[نیل]]، [[نیشکر]] و [[فانید|پانیذ]]، معرفی کرد که محصولات گرمسیری آن ولایت محسوب میشوند هرچند که خرمای آن بر دیگر محصولات، برتری دارد. اصطخری نیز از این محصولات نام برده و حدود کشت آنها را از ناحیه [[نیشابور|مغون]] و [[ولاشگرد]]، تا هرمز مشخص کردهاست. وی همچنین گوید که از ناحیه [[خاش|خواش]]، «پانیذ، خیزد و به سیستان برند و دادوستد به درم باشد».<ref>{{پک|روستا-محمدی|۱۳۹۴|ف=تحلیل وضعیت تجارت و راههای تجاری کرمان در دوران حاکمیت سلجوقیان|ک=فصلنامه پژوهشهای تاریخی}}</ref> |
||
[[شمسالدین مقدسی]] از [[منوجان]] با عنوان بصره کرمان، یاد کرده، که خرمای خراسان، از آنجا تأمین میشدهاست و [[یاقوت حموی]]، خرمای کرمان را از خرمای بصره، برتر دانستهاست. [[حمدالله مستوفی]] محصولات هرمز را نخل و نیشکر و محصولات [[شهربابک]] و [[سیرجان]] و [[ریگان]] را [[غله]] و [[پنبه]] و خرما، معرفی کردهاست.<ref |
[[شمسالدین مقدسی]] از [[منوجان]] با عنوان بصره کرمان، یاد کرده، که خرمای خراسان، از آنجا تأمین میشدهاست و [[یاقوت حموی]]، خرمای کرمان را از خرمای بصره، برتر دانستهاست. [[حمدالله مستوفی]] محصولات هرمز را نخل و نیشکر و محصولات [[شهربابک]] و [[سیرجان]] و [[ریگان]] را [[غله]] و [[پنبه]] و خرما، معرفی کردهاست.<ref>{{پک|روستا-محمدی|۱۳۹۴|ف=تحلیل وضعیت تجارت و راههای تجاری کرمان در دوران حاکمیت سلجوقیان|ک=فصلنامه پژوهشهای تاریخی}}</ref> بنابراین تمامی محصولات به همه مناطق صادر میشد؛ از جمله خرما به خراسان و نیل به فارس؛ همچنین غلات به دست آمده از ناحیه ولاشگرد، به هرمز و سپس از هرمز به وسیله کشتیهای تجاری، به سایر مناطق دوردست فرستاده میشد.<ref>{{پک|لسترنج|۱۳۶۷|ک=جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی|ص= ص۳۴۳}}</ref> |
||
[[پرونده:Shahre-Harireh2.jpg|بندانگشتی|چپ|450px|[[شهر حریره|شهر باستانی حریره]] ([[کیش]]) که عهد سلاجقه کرمان رونق گرفت و توانست موقعیت تجاری [[بندر سیراف]] را از آن خود کند.]] |
[[پرونده:Shahre-Harireh2.jpg|بندانگشتی|چپ|450px|[[شهر حریره|شهر باستانی حریره]] ([[کیش]]) که عهد سلاجقه کرمان رونق گرفت و توانست موقعیت تجاری [[بندر سیراف]] را از آن خود کند.]] |
||
اما دیگر کالاهایی که از جزایر و بنادر خلیج فارس به سایر مناطق صادر میشد، [[مروارید]] و [[اسب]] بود.<ref |
اما دیگر کالاهایی که از جزایر و بنادر خلیج فارس به سایر مناطق صادر میشد، [[مروارید]] و [[اسب]] بود.<ref>{{پک|ابوحامد کرمانی|۱۳۲۶|ک=بدایع الازمان فی وقایع کرمان|ص= صص۱۲۷ و ۱۲۸}}</ref> در واقع، خلیج فارس معدن مروارید محسوب میشد. در این زمینه، [[کیش]] مرکز مروارید بود و از گذشته، مرکز مبادله و دادوستد مروارید بود.<ref>{{پک|بیات|۱۳۷۲|ک=کلیات جغرافیای طبیعی و تاریخی ایران|جلد= ج۲|ص= ص۳۰}}</ref> در کل، میتوان صادرات عمده کیش را اسب، مروارید، قماش، خرما و ماهی خشک دانست که تجارت مروارید از اهمیت بیشتری برخوردار بود. |
||
از دیگر محصولات و کالاهای تجاری سرزمین کرمان، [[ابریشم]] و پارچههای ناحیه بم بودهاست. در بم، پارچههایی ارزشمند و زیبا و با کیفیت بافته میشده، که به تمام دنیای اسلام، از خراسان و عراق گرفته تا مصر صادر میشده و در این نواحی، طرفداران بسیاری داشتهاست. در واقع، بم مرکز صنعتی کرمان محسوب میشد. |
از دیگر محصولات و کالاهای تجاری سرزمین کرمان، [[ابریشم]] و پارچههای ناحیه بم بودهاست. در بم، پارچههایی ارزشمند و زیبا و با کیفیت بافته میشده، که به تمام دنیای اسلام، از خراسان و عراق گرفته تا مصر صادر میشده و در این نواحی، طرفداران بسیاری داشتهاست. در واقع، بم مرکز صنعتی کرمان محسوب میشد. |
||
علاوه بر بم، در شهر [[نرماشیر]] نیز پارچههایی برای لباس، بافته میشد و به مقدار بسیاری، به فارس و عراق صادر میشد. [[توتیا]] (سرمه چشم) نیز محصول دیگری بود که به عنوان دوای چشم، از کرمان به مناطق دیگر ارسال میشد. مرکز تولید آن، شهر [[کوهبنان]] بود.<ref |
علاوه بر بم، در شهر [[نرماشیر]] نیز پارچههایی برای لباس، بافته میشد و به مقدار بسیاری، به فارس و عراق صادر میشد. [[توتیا]] (سرمه چشم) نیز محصول دیگری بود که به عنوان دوای چشم، از کرمان به مناطق دیگر ارسال میشد. مرکز تولید آن، شهر [[کوهبنان]] بود.<ref>{{پک|ابوحامد کرمانی|۱۳۲۶|ک=بدایع الازمان فی وقایع کرمان|ص= ص۱۳۱}}</ref> |
||
در کل، سرزمین کرمان همزمان با حاکمیت سلجوقیان و به ویژه در زمان حکومت حاکمان قدرتمندی همچون [[قاورد]] و ارسلانشاه اول، از امنیت و آرامش چشمگیری برخوردار بود و در سایه این آرامش، تجارت کرمان نیز رونق روزافزونی یافت. این رونق تجاری سبب شد تا محصولات اکثر شهرهای ایالت کرمان، به سایر نقاط ایران و جهان، صادر شود. محصولاتی که بسیاری از آنها معرفی شد.<ref |
در کل، سرزمین کرمان همزمان با حاکمیت سلجوقیان و به ویژه در زمان حکومت حاکمان قدرتمندی همچون [[قاورد]] و ارسلانشاه اول، از امنیت و آرامش چشمگیری برخوردار بود و در سایه این آرامش، تجارت کرمان نیز رونق روزافزونی یافت. این رونق تجاری سبب شد تا محصولات اکثر شهرهای ایالت کرمان، به سایر نقاط ایران و جهان، صادر شود. محصولاتی که بسیاری از آنها معرفی شد.<ref>{{پک|روستا-محمدی|۱۳۹۴|ف=تحلیل وضعیت تجارت و راههای تجاری کرمان در دوران حاکمیت سلجوقیان|ک=فصلنامه پژوهشهای تاریخی}}</ref> |
||
== وضعیت علمی، فرهنگی و مذهبی == |
== وضعیت علمی، فرهنگی و مذهبی == |
||
یکی از کارکردهای نهاد وزارت، تعیین خطمشی مذهبی دولت بود،<ref |
یکی از کارکردهای نهاد وزارت، تعیین خطمشی مذهبی دولت بود،<ref>{{پک|اقبال|۱۳۳۸|ک=وزارت در عهد سلاطین بزرگ سلجوقی|ص= ص۱۷۰}}</ref> برای نمونه روش [[نظامالملک|نظام الملک]] در ایجاد پیوند میان دین و دولت بر پایه ایجاد نظام [[مدارس نظامیه]] استوار بود. سلجوقیان سعی داشتند با حمایت دولت از نظام آموزشی (مدرسه) حکومت مرکزی را با نهاد مذهبی پیوند دهند و نیروهای لازم را جهت اداره امور کشوری از این طریق تأمین نمایند.<ref>{{پک|اقبال|۱۳۳۸|ک=وزارت در عهد سلاطین بزرگ سلجوقی|ص= ص۱۷۰}}</ref> نظامالملک اولین کسی بود که مدارس [[نظامیه]] را بنیاد نهاد. تأسیس مدرسه در قالب اقدامات فرهنگی نظامالملک، از جمله اهداف وی در اجرای سیاستهای اداری و دیوانیاش بود. از همینرو روش نظامالملک در برپایی مدرسه نظامیه مورد اقتباس عده زیادی قرار گرفت. در کرمان نیز این اقتباس صورت گرفت و حکمرانان و وزرای سلجوقی کرمان از الگوی نظامالملک بهره بردند. با توجه به اینکه شخص سلطان قاورد دارای مذهب [[حنفی]] بودهاست، به احتمال فراوان مدرسهای را در [[شیراز]] برای تعلیم علوم دینی و بهویژه شاخه مذهب سنی حنفی ایجاد کردهاست؛ هرچند که ظاهراً قاورد فرصت نکرد، در همگرایی دین و دولت گامی اساسی بردارد.<ref>{{پک|مرسلپور|۱۳۸۷|ک=تاریخ سلجوقیان کرمان|ص= ص۱۱۹}}</ref> |
||
=== وضعیت علمی و فرهنگی === |
=== وضعیت علمی و فرهنگی === |
||
بعضی از فرمانروایان سلاجقه کرمان، با وجود دورافتادگی کرمان از مراکز علمی، در حمایت از علما، تأسیس مدارس و تشویق شعر و ادب در این زمینه تلاش کردند. از جمله [[محمدشاه یکم (سلجوقیان کرمان)|مغیث الدین محمد]] به علم [[نجوم]] علاقه شخصی داشت و گویند در [[گواشیر]]، کتابخانه بزرگی احداث کرد و پنجهزار نسخه کتاب نفیس هم وقف آن کرد. |
بعضی از فرمانروایان سلاجقه کرمان، با وجود دورافتادگی کرمان از مراکز علمی، در حمایت از علما، تأسیس مدارس و تشویق شعر و ادب در این زمینه تلاش کردند. از جمله [[محمدشاه یکم (سلجوقیان کرمان)|مغیث الدین محمد]] به علم [[نجوم]] علاقه شخصی داشت و گویند در [[گواشیر]]، کتابخانه بزرگی احداث کرد و پنجهزار نسخه کتاب نفیس هم وقف آن کرد. |
||
توجه به امور آموزش در دوره سلجوقیان کرمان تفاوت قابل ملاحظهای با گذشته داشت و رشد قابل توجهی را شاهد بود، که عوامل متعددی در این امر دخیل بودهاند؛ هرچند در آن ایام نیز ارتباط تنگاتنگی میان سیاستهای مذهبی و قبیلهای با وضعیت علمی [[کرمان]] به چشم میخورد.<ref |
توجه به امور آموزش در دوره سلجوقیان کرمان تفاوت قابل ملاحظهای با گذشته داشت و رشد قابل توجهی را شاهد بود، که عوامل متعددی در این امر دخیل بودهاند؛ هرچند در آن ایام نیز ارتباط تنگاتنگی میان سیاستهای مذهبی و قبیلهای با وضعیت علمی [[کرمان]] به چشم میخورد.<ref>{{پک|وزیری|۱۳۸۵|ک=تاریخ کرمان|ص= ص۳۶۸}}</ref><ref>{{پک|ابوحامد کرمانی|۱۳۲۶|ک=بدایع الازمان فی وقایع کرمان|ص= ص۱۹}}</ref> |
||
قدرتگیری قاورد سلجوقی در سال ۴۴۰ه. ق، کرمان را از مبارزات فارس و خراسان حفظ کرد و باعث استقلال آن شد. [[قاوورد|قاورد]] علیرغم ساختن کاروانسرا و آبادانی جادهها که به امور تجاری کمک فراوانی میکرد، با درگیری در منازعات سیاسی، دست به اقدام مهم علمی و فرهنگی نزد. سلطانشاه نیز در منابع، پادشاهی عشرت دوست معرفی شدهاست، که اقدامی در جهت ساخت مراکز علمی در دوره او صورت نپذیرفت. دوره سیزده ساله حکومت تورانشاه را میتوان دوره آغاز جریانی فکری و فرهنگی در کرمان دانست و وزیر او، [[مکرم بن علا]]، نیز بسیار ادب پرور و دانش دوست بود. شکایات مردم از حضور ترکان مهاجر مستقر شده در خانههایشان، باعث شد که توران شاه سه نقطه را مشخص کند، که یکی محل مرقدش باشد و در نقطهای دیگر مسجد جامعی بسازند، که به [[مسجد ملک]] معروف است و در نقطه سوم محلهای جهت اسکان ترکان به همراه مدرسه و [[خانقاه]] و [[رباط (ساختمان)|رباط]] ساخته شود.<ref |
قدرتگیری قاورد سلجوقی در سال ۴۴۰ه. ق، کرمان را از مبارزات فارس و خراسان حفظ کرد و باعث استقلال آن شد. [[قاوورد|قاورد]] علیرغم ساختن کاروانسرا و آبادانی جادهها که به امور تجاری کمک فراوانی میکرد، با درگیری در منازعات سیاسی، دست به اقدام مهم علمی و فرهنگی نزد. سلطانشاه نیز در منابع، پادشاهی عشرت دوست معرفی شدهاست، که اقدامی در جهت ساخت مراکز علمی در دوره او صورت نپذیرفت. دوره سیزده ساله حکومت تورانشاه را میتوان دوره آغاز جریانی فکری و فرهنگی در کرمان دانست و وزیر او، [[مکرم بن علا]]، نیز بسیار ادب پرور و دانش دوست بود. شکایات مردم از حضور ترکان مهاجر مستقر شده در خانههایشان، باعث شد که توران شاه سه نقطه را مشخص کند، که یکی محل مرقدش باشد و در نقطهای دیگر مسجد جامعی بسازند، که به [[مسجد ملک]] معروف است و در نقطه سوم محلهای جهت اسکان ترکان به همراه مدرسه و [[خانقاه]] و [[رباط (ساختمان)|رباط]] ساخته شود.<ref>{{پک|مرسلپور|۱۳۸۷|ک=تاریخ سلجوقیان کرمان|ص= ص۱۲۰}}</ref><ref>{{پک|ابوحامد کرمانی|۱۳۲۶|ک=بدایع الازمان فی وقایع کرمان|ص= ص۱۹}}</ref> از نشانههای علاقهمندی توران شاه به علم و ادب، علاقه او به [[ادبیات فارسی|اشعار فارسی]] است و شاید برای اولین بار بود، که در دربار کرمان شاعران معروف خراسانی و حتی [[مردم عرب|عرب]] حضور پیدا کردند و توران شاه و وزیر او را ستایش میکردند. ایران شاه به دلیل گرایش به [[اسماعیلیه]] و در نتیجه اتهاماتی که بر او وارد میشد، رابطه خوبی با علما و قضات اهل سنت نداشت و آنها از مخالفان اصلی عقاید و تفکر دینی و سیاسی او بهشمار میآمدند، تا جایی که دست به کشتار علما زد. در نتیجه اختلافات بین علما و ایرانشاه، اقدامات عمرانی و توجه به امور علمی که در دوره تورانشاه رونق گرفته بود، با وقفهای پنج ساله روبهرو شد. در دوره حکومت طولانیمدت ارسلان شاه روند حرکت فکری و فرهنگی روزگار توران شاه ادامه یافت و علم و هنر تا جایی در دورهٔ او رشد کرد، که از سراسر خطه کرمان برای کسب دانش به این شهر میآمدند. زن ارسلان شاه، زیتونخاتون، از عوامل مهم در توجه ارسلان شاه به وضعیت علمی و آموزشی کرمان بود.<ref>{{پک|ابوحامد کرمانی|۱۳۴۳|ک=سلجوقیان و غز در کرمان|ص= ص۳۶}}</ref> |
||
=== وضعیت دینی === |
=== وضعیت دینی === |
||
[[پرونده:Malek mosque kerman iran.jpg|بندانگشتی|راست|200px|محراب و سقف [[مسجد ملک]] از بناهای دوره سلجوقی]] |
[[پرونده:Malek mosque kerman iran.jpg|بندانگشتی|راست|200px|محراب و سقف [[مسجد ملک]] از بناهای دوره سلجوقی]] |
||
کرمان از شهرهای خاص است که در طول دوران اسلامی بسیاری از مذاهب و فرق اسلامی را در درون خود جای دادهاست. میتوان دلیل این همزیستی را در موقعیت جغرافیایی این ناحیه پیدا کرد. کرمان و شهرهای این ایالت به دلیل احاطه در [[کویر لوت]] و بیابانهای وسیع، از سایر ولایات همجوار جدا شده و در هر دوره، بسته به ضعف و اقتدار دولتهای فرمانروا، با بسامد توسعه و پیشرفت شهری متفاوتی روبهرو شدهاست. از این رو همواره ناگزیر بودهاست به صورت مستقل و خودکفا حیات ساکنانش را تأمین کند. |
کرمان از شهرهای خاص است که در طول دوران اسلامی بسیاری از مذاهب و فرق اسلامی را در درون خود جای دادهاست. میتوان دلیل این همزیستی را در موقعیت جغرافیایی این ناحیه پیدا کرد. کرمان و شهرهای این ایالت به دلیل احاطه در [[کویر لوت]] و بیابانهای وسیع، از سایر ولایات همجوار جدا شده و در هر دوره، بسته به ضعف و اقتدار دولتهای فرمانروا، با بسامد توسعه و پیشرفت شهری متفاوتی روبهرو شدهاست. از این رو همواره ناگزیر بودهاست به صورت مستقل و خودکفا حیات ساکنانش را تأمین کند. |
||
در نتیجه، مردمان این دیار ترجیح میدادند، به جای پرداختن به کشمکشهای داخلی و جنگهای درونی که خرابی قناتها و ناامنی راهها و بهطور کلی نابودی منابع اصلی ثروت را در پی داشت و نتایج آن دامنگیر مسلمان و غیرمسلمان میشد، مساهله و مسامحه را پیشه کنند و با مدارا و همراهی یکدیگر بر اوضاع خاص و دشوار طبیعی محیط زیست خود مسلط شوند.<ref>{{پک|باستانی پاریزی|۱۳۵۴|ف=سیر تحولات مذهبی در کرمان|ک=نشریه دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران}}</ref> این شرایط موجب شدهاست مردمان این دیار از تعصب مذهبی تهی باشند و مشی مدارا در پیش بگیرند، بهطوریکه در اغلب دورهها، فرقههای مختلف اسلامی نظیر [[سنی|اهل سنت]]، [[امامیه]]، [[اسماعیلیه]]، [[صوفیه]]، [[شیخیه]] و حتی [[خوارج]] و گروههای تندرو و افراطی در نقاط مختلف این ایالت در مجاورت یکدیگر زندگی و تا حد زیادی در عقیده و آیین خود به اختیار عمل کنند. در دوره فرمانروایی سلجوقیان کرمان نیز، این شهر از مناطق سنینشین ایران محسوب میشد و [[حنفیان]] و [[شافعیان]] اکثریت جمعیت این ایالت را تشکیل داده بودند؛<ref |
در نتیجه، مردمان این دیار ترجیح میدادند، به جای پرداختن به کشمکشهای داخلی و جنگهای درونی که خرابی قناتها و ناامنی راهها و بهطور کلی نابودی منابع اصلی ثروت را در پی داشت و نتایج آن دامنگیر مسلمان و غیرمسلمان میشد، مساهله و مسامحه را پیشه کنند و با مدارا و همراهی یکدیگر بر اوضاع خاص و دشوار طبیعی محیط زیست خود مسلط شوند.<ref>{{پک|باستانی پاریزی|۱۳۵۴|ف=سیر تحولات مذهبی در کرمان|ک=نشریه دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران}}</ref> این شرایط موجب شدهاست مردمان این دیار از تعصب مذهبی تهی باشند و مشی مدارا در پیش بگیرند، بهطوریکه در اغلب دورهها، فرقههای مختلف اسلامی نظیر [[سنی|اهل سنت]]، [[امامیه]]، [[اسماعیلیه]]، [[صوفیه]]، [[شیخیه]] و حتی [[خوارج]] و گروههای تندرو و افراطی در نقاط مختلف این ایالت در مجاورت یکدیگر زندگی و تا حد زیادی در عقیده و آیین خود به اختیار عمل کنند. در دوره فرمانروایی سلجوقیان کرمان نیز، این شهر از مناطق سنینشین ایران محسوب میشد و [[حنفیان]] و [[شافعیان]] اکثریت جمعیت این ایالت را تشکیل داده بودند؛<ref>{{پک|ابوحامد کرمانی|۱۳۲۶|ک= عقدالعلی للموقف الاعلی|ص= ص۱۳۲–۱۳۳}}</ref><ref>{{پک|فاطمه موسایی|۱۳۹۵|ف=نفوذ اسماعیلیه در کرمان دوره سلجوقی|ک=پژوهشنامه مذاهب اسلامی}}</ref> ولی جز در برخی دورهها که نزاع مذهبی دامنگیر کرمان شد، وجود چنین تسامحی میان فرق مختلف مذهبی دیده می شود. سلجوقیان کرمان با وجود اینکه رفتاری توأم با تساهل و ملاطفت از خود نشان میدادند؛ ولی در پیروی از روش سلجوقیان بزرگ، همواره از تسنن، بهویژه مذهب حنفی حمایت و در ترویج آن تلاش میکردند.<ref>{{پک|الله یاری و مرسلپور|۱۳۸۱|ف=سیاست مذهبی سلجوقیان کرمان|ک=پژوهشهای تاریخی ایران و اسلام}}</ref> |
||
[[قاوورد|قاورد]]، مؤسس سلسله سلجوقی کرمان، حنفیمذهب بود و در عین حفظ بیطرفی ظاهری، در حمایت از علمای این فرقه از هیچ تلاشی دریغ نکرد.<ref |
[[قاوورد|قاورد]]، مؤسس سلسله سلجوقی کرمان، حنفیمذهب بود و در عین حفظ بیطرفی ظاهری، در حمایت از علمای این فرقه از هیچ تلاشی دریغ نکرد.<ref>{{پک|فاطمه موسایی|۱۳۹۵|ف=نفوذ اسماعیلیه در کرمان دوره سلجوقی|ک=پژوهشنامه مذاهب اسلامی}}</ref><ref>{{پک|ابوحامد کرمانی|۱۳۲۶|ک=بدایع الازمان فی وقایع کرمان|ص= ص۱۳۳}}</ref> [[تورانشاه یکم|تورانشاه]] نیز با احداث مدارس دینی بر قدرت و نفوذ علمای اهل سنت افزود.<ref>{{پک|الله یاری و مرسلپور|۱۳۸۱|ف=سیاست مذهبی سلجوقیان کرمان|ک=پژوهشهای تاریخی ایران و اسلام}}</ref> اهتمام [[ارسلانشاه یکم (سلجوقیان کرمان)|ارسلانشاه]] و همسرش زیتونخاتون به ساخت مدارس و مساجد متعدد در کرمان و وقف امکانات رفاهی برای اسکان و تحصیل مشتاقان این علوم از اطراف بلاد اسلامی، موجب نزدیکتر شدن علمای سنیمذهب به دربار سلجوقی شد.<ref>{{پک|فاطمه موسایی|۱۳۹۵|ف=نفوذ اسماعیلیه در کرمان دوره سلجوقی|ک=پژوهشنامه مذاهب اسلامی}}</ref><ref>{{پک|ابوحامد کرمانی|۱۳۲۶|ک=بدایع الازمان فی وقایع کرمان|ص= ص۲۳۰}}</ref> وی علاوه بر اینکه مدارس دینی فراوانی در نواحی مختلف ایالت کرمان نظیر [[بردسیر]]، [[جیرفت]] و [[بم]] احداث کرد، کتابخانه جامعی نیز در کرمان بنا کرد، که بالغ بر پنج هزار جلد کتاب از فنون و علوم اسلامی در آن موجود بود. [[محمدشاه یکم (سلجوقیان کرمان)|محمدشاه]] هم با پرداخت جوایز نقدی به متعلمان علوم دینی اهل سنت، در ترویج و تقویت این مذهب گام برداشت. این تلاش در دوره [[طغرلشاه (سلجوقیان کرمان)|طغرلشاه]] نیز ادامه داشت، تا جایی که وی به محییالدین ملقب شد.<ref>{{پک|ابوحامد کرمانی|۱۳۲۶|ک=بدایع الازمان فی وقایع کرمان|ص= ص۲۵}}</ref> |
||
تصوف نیز از جریانهای فکری رایج در کرمان دوره سلجوقیان بود. در این دوره، مراکز متعددی وجود داشت که نهتنها اهل عرفان و سلوک به آنجا روی می آوردند، بلکه گروههای متعددی از طبقات مختلف جامعه نیز، به آنجا میآمدند. ساخت شمار فراوانی خانقاه و رباط به دست برخی سلجوقیان نظیر [[قاوورد|قاورد]]، [[تورانشاه یکم|تورانشاه]] و [[بهرامشاه (سلجوقیان کرمان)|بهرامشاه]] از توجه فرمانروایان این سلسله به آیین تصوف و حمایت از پیروان این فرقه و فعالیتهایشان حکایت می کند. ملکمحمد به شیخ [[برهان الدین ابونصر احمد کوبنانی]] (کوهبنانی)، صوفی مشهور این دوره، ابراز ارادت می کرد و وی را از نزدیکان دربار خود کرده بود. برخی از وزرا و رجال برجسته دولت سلجوقی کرمان نیز به متصوفه گرایش داشتند و از آن حمایت میکردند. [[مویدالدین ریحان]]، وزیر بهرامشاه، چندین خانقاه، رباط و بقعه مخصوص صوفیان ساخت.<ref |
تصوف نیز از جریانهای فکری رایج در کرمان دوره سلجوقیان بود. در این دوره، مراکز متعددی وجود داشت که نهتنها اهل عرفان و سلوک به آنجا روی می آوردند، بلکه گروههای متعددی از طبقات مختلف جامعه نیز، به آنجا میآمدند. ساخت شمار فراوانی خانقاه و رباط به دست برخی سلجوقیان نظیر [[قاوورد|قاورد]]، [[تورانشاه یکم|تورانشاه]] و [[بهرامشاه (سلجوقیان کرمان)|بهرامشاه]] از توجه فرمانروایان این سلسله به آیین تصوف و حمایت از پیروان این فرقه و فعالیتهایشان حکایت می کند. ملکمحمد به شیخ [[برهان الدین ابونصر احمد کوبنانی]] (کوهبنانی)، صوفی مشهور این دوره، ابراز ارادت می کرد و وی را از نزدیکان دربار خود کرده بود. برخی از وزرا و رجال برجسته دولت سلجوقی کرمان نیز به متصوفه گرایش داشتند و از آن حمایت میکردند. [[مویدالدین ریحان]]، وزیر بهرامشاه، چندین خانقاه، رباط و بقعه مخصوص صوفیان ساخت.<ref>{{پک|فاطمه موسایی|۱۳۹۵|ف=نفوذ اسماعیلیه در کرمان دوره سلجوقی|ک=پژوهشنامه مذاهب اسلامی}}</ref><ref>{{پک|ابوحامد کرمانی|۱۳۲۶|ک=بدایع الازمان فی وقایع کرمان|ص= ص۲۵}}</ref> [[ناصح الدین ابوالبرکات]]، وزیر با نفوذ دوره طغرلشاه و ارسلانشاه، به صوفیان تمایل داشت و گویا به این آیین گروید. وجود چنین فضای مسالمتآمیزی موجب شد در این دوره جریان تصوف رونق فراوانی بگیرد، بهطوریکه صوفیان، عارفان و زاهدان مشهوری در این دوره توانستند فعالیت کنند. [[شیخ اسماعیل دیّاص جیرفتی]]، [[برهانالدین کوهبنانی]] و [[اوحدالدین کرمانی]] از جمله این افراد هستند، که در رواج و گسترش عرفان و تصوف در کرمان و سایر سرزمین اطراف اقدام کردند.<ref>{{پک|مرسلپور|۱۳۸۷|ک=تاریخ سلجوقیان کرمان|ص= ص۱۲۰}}</ref> |
||
[[خوارج]] از فرقه هایی بود، که اگرچه بهطور محدود، اما همچنان حضور خود را در کرمان دوره سلجوقیان حفظ کردند. بیشتر خوارج ایالت کرمان در [[بم]] حضور داشتند. به گفته مورخان، در قرن چهارم، پیش از دوره سلجوقیان، سه مسجد در بم وجود داشته که یکی از آنها متعلق به خوارج بودهاست، که این نشان از کثرت جمعیت پیروان این فرقه در بم حکایت میکند. البته این جریان در دوره تورانشاه بهشدت سرکوب شد، چه آنکه وی با سیطره بر [[عمان]] که مقر اصلی خوارج در این زمان بهشمار می رفت، از نفوذ این فرقه کاست و به تعقیب و کشتار پیروان آن دست زد؛ بهطوریکه در دوره فرمانروایی وی و مدتها پس از آن، خبری از تحرکات توجهبرانگیز خوارج دیده نمی شود.<ref |
[[خوارج]] از فرقه هایی بود، که اگرچه بهطور محدود، اما همچنان حضور خود را در کرمان دوره سلجوقیان حفظ کردند. بیشتر خوارج ایالت کرمان در [[بم]] حضور داشتند. به گفته مورخان، در قرن چهارم، پیش از دوره سلجوقیان، سه مسجد در بم وجود داشته که یکی از آنها متعلق به خوارج بودهاست، که این نشان از کثرت جمعیت پیروان این فرقه در بم حکایت میکند. البته این جریان در دوره تورانشاه بهشدت سرکوب شد، چه آنکه وی با سیطره بر [[عمان]] که مقر اصلی خوارج در این زمان بهشمار می رفت، از نفوذ این فرقه کاست و به تعقیب و کشتار پیروان آن دست زد؛ بهطوریکه در دوره فرمانروایی وی و مدتها پس از آن، خبری از تحرکات توجهبرانگیز خوارج دیده نمی شود.<ref>{{پک|مرسلپور|۱۳۸۷|ک=تاریخ سلجوقیان کرمان|ص= ص۱۲۰}}</ref> گروه هایی از [[غلو|غلات]] نیز در عصر سلاجقه در نقاط مختلف ولایت کرمان، بهویژه اطراف [[بردسیر]] و [[سوختهچال]]، سکونت داشتند و نیز [[معتزلیان]] درف [[سیرجان]] در مجاورت سایر مذاهب اسلامی در امنیت زندگی میکردند.<ref>{{پک|علی اعتصامی|۱۳۹۱|ف=ادیان و مذاهب کرمان از ورود اسلام تا پایان دوره سلجوقیان کرمان|ک=خدمات فرهنگی کرمان}}</ref> |
||
==== شیعه و اسماعیلیه در کرمان ==== |
==== شیعه و اسماعیلیه در کرمان ==== |
||
[[پرونده:Mezquita de Malek, Kerman, Irán, 2016-09-22, DD 19.jpg|بندانگشتی|چپ|300px|نمایی از محراب مسجد ملک کرمان]] |
[[پرونده:Mezquita de Malek, Kerman, Irán, 2016-09-22, DD 19.jpg|بندانگشتی|چپ|300px|نمایی از محراب مسجد ملک کرمان]] |
||
[[شیعه|شیعیان]] از گروه های مذهبی کرمان بهشمار می روند که جمعیتشان در این دوره در مقایسه با مذاهب غیرسنی بیش از خوارج و … بودهاست. تشیع در اواخر سده سوم هجری و پس از آن در کرمان و نواحی آن حضور گسترده یافت. همزمان با روی کار آمدن سلاجقه در کرمان، بیشترین جمعیت شیعیان در نواحی [[رودبار (رودبار جنوب)|رودبار]]، [[بلوچ]] (بلوص)، [[قهستان]]، [[کوهستان ابوغانم]] و [[منوجان]] حضور داشتند و زندگی میکردند؛ ولی اینکه چه تعدادی از این افراد متعلق به [[زیدیه]]، [[امامیه]] و [[اسماعیلیه]] بودند، مشخص نیست. مسلماً، حضور سیاسی و مذهبی اسماعیلیان در این دوره به مراتب پررنگ تر از سایر مذاهب شیعه بودهاست.<ref |
[[شیعه|شیعیان]] از گروه های مذهبی کرمان بهشمار می روند که جمعیتشان در این دوره در مقایسه با مذاهب غیرسنی بیش از خوارج و … بودهاست. تشیع در اواخر سده سوم هجری و پس از آن در کرمان و نواحی آن حضور گسترده یافت. همزمان با روی کار آمدن سلاجقه در کرمان، بیشترین جمعیت شیعیان در نواحی [[رودبار (رودبار جنوب)|رودبار]]، [[بلوچ]] (بلوص)، [[قهستان]]، [[کوهستان ابوغانم]] و [[منوجان]] حضور داشتند و زندگی میکردند؛ ولی اینکه چه تعدادی از این افراد متعلق به [[زیدیه]]، [[امامیه]] و [[اسماعیلیه]] بودند، مشخص نیست. مسلماً، حضور سیاسی و مذهبی اسماعیلیان در این دوره به مراتب پررنگ تر از سایر مذاهب شیعه بودهاست.<ref>{{پک|علی اعتصامی|۱۳۹۱|ف=ادیان و مذاهب کرمان از ورود اسلام تا پایان دوره سلجوقیان کرمان|ک=خدمات فرهنگی کرمان}}</ref> |
||
کرمان به دلیل موقعیت خاص جغرافیایی و دوری از مرکز خلافت و روحیه سازگار مردمانش محیط مناسبی برای گسترش [[اسماعیلیه]] بهشمار می رفت؛ بهطوریکه در قرنهای سوم و چهارم هجری، پیش از حضور سلجوقیان، با مهاجرت [[دیلمیان]] اسماعیلیمذهب و ساکنان مناطق [[ناحیه جبال|جبال]] به این ناحیه، شرایط لازم برای رشد و گسترش این آیین در آنجا فراهم آمد. در این میان وجود قوم اسماعیلیمذهب قفص در جیرفت، بیش از همه، دامنه حضور اسماعیلیان را در کرمان عصر سلجوقی نشان داد. این قوم از اعراب منطقه [[حجاز]] بود، که در نواحی جیرفت سکنا گزیدند و از راه صحراگردی و راهزنی زندگی میکردند، که گاهی محدوده صحراگردی آنها تا [[فارس (سرزمین)|فارس]] و [[خراسان]] نیز پیش می رفت. آنان با وجود سابقه سکونتشان در این منطقه، هرگز یکجانشین نشدند و مدام در مناطق ییلاقی و قشلاقی خود دررفتوآمد بودند.<ref>{{پک|وزیری|۱۳۸۵|ک=تاریخ کرمان|ص= ص۳۴۷}}</ref> |
کرمان به دلیل موقعیت خاص جغرافیایی و دوری از مرکز خلافت و روحیه سازگار مردمانش محیط مناسبی برای گسترش [[اسماعیلیه]] بهشمار می رفت؛ بهطوریکه در قرنهای سوم و چهارم هجری، پیش از حضور سلجوقیان، با مهاجرت [[دیلمیان]] اسماعیلیمذهب و ساکنان مناطق [[ناحیه جبال|جبال]] به این ناحیه، شرایط لازم برای رشد و گسترش این آیین در آنجا فراهم آمد. در این میان وجود قوم اسماعیلیمذهب قفص در جیرفت، بیش از همه، دامنه حضور اسماعیلیان را در کرمان عصر سلجوقی نشان داد. این قوم از اعراب منطقه [[حجاز]] بود، که در نواحی جیرفت سکنا گزیدند و از راه صحراگردی و راهزنی زندگی میکردند، که گاهی محدوده صحراگردی آنها تا [[فارس (سرزمین)|فارس]] و [[خراسان]] نیز پیش می رفت. آنان با وجود سابقه سکونتشان در این منطقه، هرگز یکجانشین نشدند و مدام در مناطق ییلاقی و قشلاقی خود دررفتوآمد بودند.<ref>{{پک|وزیری|۱۳۸۵|ک=تاریخ کرمان|ص= ص۳۴۷}}</ref> |
||
فعالیت های [[حمیدالدین الکرمانی|حمیدالدین احمد بن عبدالله کرمانی]](۳۵۲–۴۱۱ هجری قمری)، ملقب به حجت العراقین، که پیش از دوره سلجوقیان میزیست، نمونه ای از وجود ارتباط عمیق [[داعی|داعیان اسماعیلی]] با مراکز مختلف و متعددشان در سراسر قلمرو اسلام، بهویژه در کرمان و بیانگر وسعت دامنه فعالیتهای تبلیغی آنان است. حمیدالدین، اهل جیرفت، از مبلغانی است که سالیان متمادی در بغداد و [[مصر]] به دعوت اشتغال داشت و در عین حال ارتباط خویش را با اسماعیلیان هموطن خود در کرمان و جیرفت حفظ کرده بود. حمیدالدین در مدت اقامتش در [[بغداد]] علاوه بر [[سواد (عراق)|سواد]]، مسئولیت دعوت بخشهایی از مغرب و مرکز ایران، موسوم به [[عراق عجم]]، را نیز عهده دار بود. لقب حجت العراقین نیز به همین مناسبت، دربارهٔ او استعمال شدهاست. وی همواره بر دعوت محلی در کرمان نظارت داشت و امور مربوط به داعیان این ناحیه را سازماندهی و مدیریت می کرد، و نیز پاسخگوی مسائل و مشکلات آنان بود.<ref |
فعالیت های [[حمیدالدین الکرمانی|حمیدالدین احمد بن عبدالله کرمانی]](۳۵۲–۴۱۱ هجری قمری)، ملقب به حجت العراقین، که پیش از دوره سلجوقیان میزیست، نمونه ای از وجود ارتباط عمیق [[داعی|داعیان اسماعیلی]] با مراکز مختلف و متعددشان در سراسر قلمرو اسلام، بهویژه در کرمان و بیانگر وسعت دامنه فعالیتهای تبلیغی آنان است. حمیدالدین، اهل جیرفت، از مبلغانی است که سالیان متمادی در بغداد و [[مصر]] به دعوت اشتغال داشت و در عین حال ارتباط خویش را با اسماعیلیان هموطن خود در کرمان و جیرفت حفظ کرده بود. حمیدالدین در مدت اقامتش در [[بغداد]] علاوه بر [[سواد (عراق)|سواد]]، مسئولیت دعوت بخشهایی از مغرب و مرکز ایران، موسوم به [[عراق عجم]]، را نیز عهده دار بود. لقب حجت العراقین نیز به همین مناسبت، دربارهٔ او استعمال شدهاست. وی همواره بر دعوت محلی در کرمان نظارت داشت و امور مربوط به داعیان این ناحیه را سازماندهی و مدیریت می کرد، و نیز پاسخگوی مسائل و مشکلات آنان بود.<ref>{{پک|صابری|۱۳۸۴|ک=تاریخ فرق اسلامی|ص= ص۵۹}}</ref> |
||
در برخی منابع از مذهب این قوم که به [[فاطمیان|خلافت فاطمی]] معتقد بودند و این نکته را بیان کردند، که محبت و علاقه آنها به [[علی بن ابی طالب]]، امام نخست [[شیعه]]، به حدی است که در برابر وی سر تعظیم فرود می آوردند. به نظر می رسد اعتقاد آنها کمتر رنگ دینی و مذهبی داشته و اغلب آنها به تأثیر سخنوری واعظان و مدیحهسرایی شاعران، بیشتر شیفته ویژگیهای پهلوانی و رشادتهای علی بن ابی طالب شده بودند.<ref>{{پک|میرزا رضی|۱۳۸۹|ک=حیات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی شیعه از ورود اسلام تا پایان صفویان|ص= ص۱۵۰}}</ref> به نوشته ابوحامد کرمانی، احتمالاً گرایش آنها به مذهب اسماعیلیه نیز به منزله مخالفت با تسنن، بوده و پشتوانه فکری و عقیدتی محکمی نداشتهاست. به نظر می رسد قفصها از همان ابتدای شروع تبلیغات اسماعیلیه در کرمان که سابقه آن به اوایل قرن چهارم هجری بازمیگردد، به این مذهب گرویده اند. نکته جالب توجه دربارهٔ آنها این است که هرگز از حاکمی اطاعت نکردند و در کوهستانی هم که سکونت داشتند، نه [[آتشکده]] و معبدی وجود داشت و نه [[کلیسا]] و مسجدی؛<ref>{{پک|ابوحامد کرمانی|۱۳۴۳|ک=سلجوقیان و غز در کرمان|ص= ص۲۲۵}}</ref> ولی در سراسر دوره فرمانروایی سلاطین سلجوقی کرمان، همواره در مناطق مربوط به خود اقامت داشتند و با وجود اینکه آشکارا خود را از پیروان آیین اسماعیلیه معرفی میکردند و به خلفای شیعیمذهب فاطمی ارادت و علاقه نشان می دادند، و کسی متعرض آنها نشده یا حداقل اخباری از درگیری میان آنان و حکومت گزارش نشدهاست. این امر نشانه بیمیلی قفصها به انجام فعالیتهای تبلیغی و ترویجی است، یا شرحی از فعالیتها و اقدامات آنها در دسترس نیست و با توجه به عدم فعالیت تبلیغی و ترویجی آنها، احتمالاً این قوم صحراگرد خطری برای امنیت و موقعیت مذهبی سلاطین سلجوقی و اهل سنت محسوب نمیشدند.<ref |
در برخی منابع از مذهب این قوم که به [[فاطمیان|خلافت فاطمی]] معتقد بودند و این نکته را بیان کردند، که محبت و علاقه آنها به [[علی بن ابی طالب]]، امام نخست [[شیعه]]، به حدی است که در برابر وی سر تعظیم فرود می آوردند. به نظر می رسد اعتقاد آنها کمتر رنگ دینی و مذهبی داشته و اغلب آنها به تأثیر سخنوری واعظان و مدیحهسرایی شاعران، بیشتر شیفته ویژگیهای پهلوانی و رشادتهای علی بن ابی طالب شده بودند.<ref>{{پک|میرزا رضی|۱۳۸۹|ک=حیات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی شیعه از ورود اسلام تا پایان صفویان|ص= ص۱۵۰}}</ref> به نوشته ابوحامد کرمانی، احتمالاً گرایش آنها به مذهب اسماعیلیه نیز به منزله مخالفت با تسنن، بوده و پشتوانه فکری و عقیدتی محکمی نداشتهاست. به نظر می رسد قفصها از همان ابتدای شروع تبلیغات اسماعیلیه در کرمان که سابقه آن به اوایل قرن چهارم هجری بازمیگردد، به این مذهب گرویده اند. نکته جالب توجه دربارهٔ آنها این است که هرگز از حاکمی اطاعت نکردند و در کوهستانی هم که سکونت داشتند، نه [[آتشکده]] و معبدی وجود داشت و نه [[کلیسا]] و مسجدی؛<ref>{{پک|ابوحامد کرمانی|۱۳۴۳|ک=سلجوقیان و غز در کرمان|ص= ص۲۲۵}}</ref> ولی در سراسر دوره فرمانروایی سلاطین سلجوقی کرمان، همواره در مناطق مربوط به خود اقامت داشتند و با وجود اینکه آشکارا خود را از پیروان آیین اسماعیلیه معرفی میکردند و به خلفای شیعیمذهب فاطمی ارادت و علاقه نشان می دادند، و کسی متعرض آنها نشده یا حداقل اخباری از درگیری میان آنان و حکومت گزارش نشدهاست. این امر نشانه بیمیلی قفصها به انجام فعالیتهای تبلیغی و ترویجی است، یا شرحی از فعالیتها و اقدامات آنها در دسترس نیست و با توجه به عدم فعالیت تبلیغی و ترویجی آنها، احتمالاً این قوم صحراگرد خطری برای امنیت و موقعیت مذهبی سلاطین سلجوقی و اهل سنت محسوب نمیشدند.<ref>{{پک|عبدالمحمد آیتی|ک=تحریر تاریخ وصاف|ص= ص۱۶۱ تا ۱۶۵}}</ref> |
||
[[بهرام بن لشکرستان]] و سایر دیلمیان ساکن کرمان نیز که اغلب از شیعیان بودند، از همان ابتدای غلبه سلجوقیان بر این دیار، وارد عرصه های نظامی شدند و در مقام نیروی نظامی به خدمت قاورد درآمدند.<ref |
[[بهرام بن لشکرستان]] و سایر دیلمیان ساکن کرمان نیز که اغلب از شیعیان بودند، از همان ابتدای غلبه سلجوقیان بر این دیار، وارد عرصه های نظامی شدند و در مقام نیروی نظامی به خدمت قاورد درآمدند.<ref>{{پک|عبدالمحمد آیتی|ک=تحریر تاریخ وصاف|ص= ص۱۶۱ تا ۱۶۵}}</ref> قاورد با همه تعصب مذهبی اش، با اسماعیلیه به ملاطفت رفتار میکرد، تا جایی که هشت دختر خود را به ازدواج فرزندان ولی صالح شمس الدین ابوطالب زید زاهد،<ref>{{پک|ابوحامد کرمانی|۱۳۴۳|ک=سلجوقیان و غز در کرمان|ص= ص۱۰۹}}</ref><ref>{{پک|میرزا رضی|۱۳۸۹|ک=حیات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی شیعه از ورود اسلام تا پایان صفویان|ص= ص۱۳۰}}</ref> از بزرگان اسماعیلیه کرمان ([[شهداد]])، درآورد؛ اقدامی که از وجود روابط مسالمتآمیز و تعامل مثبت میان شاه و اسماعیلیه حکایت میکند. با وجود این، قاورد پس از مدتی به علت تعصب مذهبی خود، یعنی مذهب تسنن و ارتباط عمیقش با علمای اهل سنت، به اسماعیلیان فشار آورد و عرصه را بر آنان تنگ کرد، بهطوریکه با غلبه بر بهرام، فعالیت این فرقه را تا حد چشمگیری متوقف کرد.<ref>{{پک|ابوحامد کرمانی|۱۳۴۳|ک=سلجوقیان و غز در کرمان|ص= ص۱۶}}</ref> آشفتگیهای پس از مرگ قاورد و درگیریهای [[ملکشاه یکم|ملکشاه]] با جانشینان وی در کرمان، موجب شد اهمیت مسائل مذهبی و کشمکشهای فرقهای در این شهر به نحو چشمگیری کاهش یابد. از این رو بار دیگر محیطی مناسب و فضایی مساعد برای احیای فعالیتهای تبلیغی [[داعی]]ان جدید اسماعیلی مرتبط با دیگر اسماعیلیان مراکز [[مصر]]، [[بغداد]]، عراق و نواحی داخلی ایران، چون [[ری]] و [[قهستان]]، فراهم آمد.<ref>{{پک|علی اعتصامی|۱۳۹۱|ف=ادیان و مذاهب کرمان از ورود اسلام تا پایان دوره سلجوقیان کرمان|ک=خدمات فرهنگی کرمان}}</ref> |
||
در این زمان [[عبدالملک عطاش]]، از پیشوایان اسماعیلی، [[شاهدژ]] اصفهان را تسخیر کرد و در اصفهان به دعوت و تبلیغ و تشکیل گروه نظامی پرداخت.<ref>{{پک|جعفریان|۱۳۸۸|ک=تاریخ تشیع در ایران از آغاز تا طلوع دولت صفوی|ص= ص۴۵۶–۴۵۷}}</ref> این اتفاق با توجه به وسعت شبکه تبلیغی اسماعیلیه در سراسر ایران و حضور گسترده اسماعیلیان در کرمان، تأثیر مثبتی بر روند فعالیتهای این فرقه داشت.<ref |
در این زمان [[عبدالملک عطاش]]، از پیشوایان اسماعیلی، [[شاهدژ]] اصفهان را تسخیر کرد و در اصفهان به دعوت و تبلیغ و تشکیل گروه نظامی پرداخت.<ref>{{پک|جعفریان|۱۳۸۸|ک=تاریخ تشیع در ایران از آغاز تا طلوع دولت صفوی|ص= ص۴۵۶–۴۵۷}}</ref> این اتفاق با توجه به وسعت شبکه تبلیغی اسماعیلیه در سراسر ایران و حضور گسترده اسماعیلیان در کرمان، تأثیر مثبتی بر روند فعالیتهای این فرقه داشت.<ref>{{پک|صابری|۱۳۸۴|ک=تاریخ فرق اسلامی|ص= ص۵۹}}</ref> حضور نسبتاً طولانیمدت [[حسن صباح]]، از سران دعوت اسماعیلیه، در کرمان عصر سلجوقی، محصول موقعیت جدید و گواهی بر این مدعا است. وی ارتباط تنگاتنگی با ابن عطاش داشت و پس از بیعت با او، فعالیتهایش را دنبال می کرد. پس از مدتها رفتوآمد در شهرهای [[قاهره]]، [[اسکندریه]]، بغداد و غیره،<ref>{{پک|جعفریان|۱۳۸۸|ک=تاریخ تشیع در ایران از آغاز تا طلوع دولت صفوی|ص= ص۴۵۷–۴۷۰}}</ref> حسن صباح برای مهیاکردن جنبشی وسیع در مناطق شیعه نشین ایران نظیر [[خوزستان]]، [[اصفهان]] و [[یزد]]، از موقعیت بهوجود آمده در منطقه کرمان بهره برد و در حدود سال ۴۷۳ ه.ق همزمان با ایام سلطنت سلطانشاه سلجوقی، در جستجوی مکانی مناسب برای ادامه دعوت و فعالیتهای تبلیغی خود راهی این دیار شد. وی تا حدود سال ۴۸۳ ه.ق یعنی حدود ده سال، در کرمان حضور داشت و در این مدت با سران و رهبران اسماعیلیه دیدار می کرد و از همین منطقه، نهضت اسماعیلی را که در تمام مناطق مرکزی و غربی ایران، از کرمان تا [[آذربایجان]] گسترده شده بود، هدایت میکرد.<ref>{{پک|هاجسن|ک=فرقه اسماعیلیه|ص= ص۶۱}}</ref> |
||
حضور نسبتاً طولانیمدت [[حسن صباح]] از سران دعوت اسماعیلیه،<ref |
حضور نسبتاً طولانیمدت [[حسن صباح]] از سران دعوت اسماعیلیه،<ref>{{پک|صابری|۱۳۸۴|ک=تاریخ فرق اسلامی|ص= ص۵۹}}</ref> در کرمان عصر سلجوقی، محصول موقعیت جدید و گواهی بر این مدعا است. وی ارتباط تنگاتنگی با [[ابن عطاش]] داشت و پس از بیعت با او فعالیتهایش را دنبال میکرد. پس از مدتها رفتوآمد در شهرهای [[قاهره]]، [[اسکندریه]]، [[بغداد]] و غیره<ref>{{پک|جعفریان|۱۳۸۸|ک=تاریخ تشیع در ایران از آغاز تا طلوع دولت صفوی|ص= ص۴۵۷–۴۷۰}}</ref> برای مهیاکردن جنبشی وسیع در مناطق شیعهنشین ایران نظیر [[خوزستان]]، [[اصفهان]] و [[یزد]]، و نیز مدتها اقامت و تبلیغ در این مناطق از موقعیت بهوجودآمده در منطقه کرمان بهره برد و در حدود سال ۴۷۳ هجری، همزمان با ایام سلطنت [[سلطانشاه|سلطانشاه]]، در جستجوی مکانی مناسب برای ادامه دعوت و فعالیتهای تبلیغی خود راهی این دیار شد. وی تا حدود سال ۴۸۳ هجری، یعنی حدود ده سال، در کرمان حضور داشت و در این مدت با سران و رهبران اسماعیلیه دیدار میکرد و از همین منطقه، نهضت اسماعیلی را که در تمام مناطق مرکزی و غربی ایران، از کرمان تا آذربایجان گسترده شده بود، هدایت میکرد.<ref>{{پک|فاطمه موسایی|۱۳۹۵|ف=نفوذ اسماعیلیه در کرمان دوره سلجوقی|ک=پژوهشنامه مذاهب اسلامی}}</ref> |
||
===== گسترش فعالیت اسماعیلیان در کرمان ===== |
===== گسترش فعالیت اسماعیلیان در کرمان ===== |
||
دعوت و فعالیت تبلیغی حسن صباح در دورهٔ [[تورانشاه یکم|تورانشاه]] که به شاهعادل شهرت داشت،<ref>{{پک|ابوحامد کرمانی|۱۳۴۳|ک=سلجوقیان و غز در کرمان|ص= ص۶۸}}</ref> وسعت و قوت بیشتری یافت،<ref>{{پک|هاجسن|۱۳۸۳|ک=فرقه اسماعیلیه|ص= ص۶۱}}</ref> بهطوریکه پس از فتح الموت به دست حسن صباح در سال ۴۸۳ هجری، روابط داعیان قهستان با اسماعیلیان کرمان همچنان برقرار بود.<ref |
دعوت و فعالیت تبلیغی حسن صباح در دورهٔ [[تورانشاه یکم|تورانشاه]] که به شاهعادل شهرت داشت،<ref>{{پک|ابوحامد کرمانی|۱۳۴۳|ک=سلجوقیان و غز در کرمان|ص= ص۶۸}}</ref> وسعت و قوت بیشتری یافت،<ref>{{پک|هاجسن|۱۳۸۳|ک=فرقه اسماعیلیه|ص= ص۶۱}}</ref> بهطوریکه پس از فتح الموت به دست حسن صباح در سال ۴۸۳ هجری، روابط داعیان قهستان با اسماعیلیان کرمان همچنان برقرار بود.<ref>{{پک|فاطمه موسایی|۱۳۹۵|ف=نفوذ اسماعیلیه در کرمان دوره سلجوقی|ک=پژوهشنامه مذاهب اسلامی}}</ref> |
||
تورانشاه به واسطه رویکرد تسامحی خود و داشتن روابط پسندیده با پیروان سایر مذاهب، بهویژه شیعیان و اسماعیلیان، موجب شد در این دوره نفوذ اسماعیلیان در دربار و در نتیجه در کرمان بیش از پیش گسترش یابد، تا جایی که سران اسماعیلیه توانستند، [[ایرانشاه]]، فرزند وی را به کیش خود درآورند و مقام ولیعهدی را نیز از آن او کنند. بیشک فراوانی اسماعیلیان، سربازان دیلمی و دانشمندان اسماعیلیمذهب در دربار تورانشاه، موجب شد آنان بتوانند همچون حزب سیاسی قوی عمل کنند و با وجود مخالفت درباریان سنیمذهب و نیز آل قاورد در خصوص این انتخاب، در متقاعد کردن شاه کامیاب شوند.<ref |
تورانشاه به واسطه رویکرد تسامحی خود و داشتن روابط پسندیده با پیروان سایر مذاهب، بهویژه شیعیان و اسماعیلیان، موجب شد در این دوره نفوذ اسماعیلیان در دربار و در نتیجه در کرمان بیش از پیش گسترش یابد، تا جایی که سران اسماعیلیه توانستند، [[ایرانشاه]]، فرزند وی را به کیش خود درآورند و مقام ولیعهدی را نیز از آن او کنند. بیشک فراوانی اسماعیلیان، سربازان دیلمی و دانشمندان اسماعیلیمذهب در دربار تورانشاه، موجب شد آنان بتوانند همچون حزب سیاسی قوی عمل کنند و با وجود مخالفت درباریان سنیمذهب و نیز آل قاورد در خصوص این انتخاب، در متقاعد کردن شاه کامیاب شوند.<ref>{{پک|فاطمه موسایی|۱۳۹۵|ف=نفوذ اسماعیلیه در کرمان دوره سلجوقی|ک=پژوهشنامه مذاهب اسلامی}}</ref><ref>{{پک|ابوحامد کرمانی|۱۳۴۳|ک=سلجوقیان و غز در کرمان|ص= ص۳۶۶}}</ref> |
||
حضور فعال و مؤثر دانشمندان و عالمان اسماعیلیمذهب، چون [[کاکابنیمان]] در دربار وی و واگذار کردن تربیت فرزند خود، ایرانشاه، به این فرد، نمونهای بارز از این تسامح است. کاکابنیمان از دیلمیانی بود که در اواخر دوره [[آل بویه|آلبویه]] به کرمان رفت و در دوره سلاجقه به تبلیغ اشتغال داشت. وی در ایام اقامت حسن صباح در کرمان نیز واسطه او و اسماعیلیان کرمان و کمکیار دعوت او بود. به نظر میرسد اصرار و تعصب ایرانشاه بر مذهب اسماعیلیه نتیجهٔ تبلیغات و تلاشهای این فرد بودهاست. حضور کاکابنیمان در حیات ایرانشاه، تا سال ۴۹۵ هجری که وی در ماجرای شورش مذهبی اهلسنت به قتل رسید، پررنگ و چشمگیر است.<ref |
حضور فعال و مؤثر دانشمندان و عالمان اسماعیلیمذهب، چون [[کاکابنیمان]] در دربار وی و واگذار کردن تربیت فرزند خود، ایرانشاه، به این فرد، نمونهای بارز از این تسامح است. کاکابنیمان از دیلمیانی بود که در اواخر دوره [[آل بویه|آلبویه]] به کرمان رفت و در دوره سلاجقه به تبلیغ اشتغال داشت. وی در ایام اقامت حسن صباح در کرمان نیز واسطه او و اسماعیلیان کرمان و کمکیار دعوت او بود. به نظر میرسد اصرار و تعصب ایرانشاه بر مذهب اسماعیلیه نتیجهٔ تبلیغات و تلاشهای این فرد بودهاست. حضور کاکابنیمان در حیات ایرانشاه، تا سال ۴۹۵ هجری که وی در ماجرای شورش مذهبی اهلسنت به قتل رسید، پررنگ و چشمگیر است.<ref>{{پک|فاطمه موسایی|۱۳۹۵|ف=نفوذ اسماعیلیه در کرمان دوره سلجوقی|ک=پژوهشنامه مذاهب اسلامی}}</ref> |
||
===== افزایش نفوذ اسماعیلیه در عصر ایرانشاه ===== |
===== افزایش نفوذ اسماعیلیه در عصر ایرانشاه ===== |
||
[[ایرانشاه]] پس از کشتهشدن پدرش به دست امیر اَنر و سپاه [[ترکان خاتون (همسر ملکشاه سلجوقی)|ترکان خاتون]]، در سال ۴۸۹ یا ۴۹۰ هجری بر تخت نشست.<ref |
[[ایرانشاه]] پس از کشتهشدن پدرش به دست امیر اَنر و سپاه [[ترکان خاتون (همسر ملکشاه سلجوقی)|ترکان خاتون]]، در سال ۴۸۹ یا ۴۹۰ هجری بر تخت نشست.<ref>{{پک|رفعتی|۱۳۸۶|ک=جیرفت در آینه تاریخ|ص= ص۱۳۴}}</ref><ref>{{پک|باستانی پاریزی|ک=وادی هفت واد|ص= ص۴۲}}</ref><ref>{{پک|ابوحامد کرمانی|۱۳۴۳|ک=سلجوقیان و غز در کرمان|ص= ص۳۸۰}}</ref><ref>{{پک|Sykes|2006|ک=A History Of Persia|ص=47}}</ref> تبلیغات اسماعیلیه که در زمان [[سلطانشاه]] و برادرش [[تورانشاه یکم|تورانشاه]]، کم و بیش در کرمان قوت یافته بود، اگرچه همواره با مخالفت شدید علمای اهل سنت مواجه میشد، در دوره حکومت ایرانشاه به اوج خود رسید.<ref>{{پک|باستانی پاریزی|ک=وادی هفت واد|ص= ص۳۰۸–۳۰۹}}</ref> بیگمان گرویدن وی به مذهب اسماعیلیه یا حتی متمایلبودن وی به این آیین، بر نفوذ فوقالعاده این جریان فکری در کرمان افزودهاست. اسماعیل گیلکی و ابوزرعه از مبلغان اسماعیلی بودند که در کرمان از وجود روابط حسنه با پادشاه سلجوقی بهره فراوان برد و حتی توانستند به دربار شاه راه یابند و در انجامدادن فعالیتهای تبلیغی خود از آن بهره بردند. [[ابن اثیر]] مدیحههایی از [[معزی]] در باب اسماعیل آورده که به وجود چنین ارتباطی اشاره کردهاست.<ref>{{پک|فاطمه موسایی|۱۳۹۵|ف=نفوذ اسماعیلیه در کرمان دوره سلجوقی|ک=پژوهشنامه مذاهب اسلامی}}</ref> |
||
با گرویدن آشکار ایرانشاه به سمت اسماعیلیان که از زمان دقیق آن اطلاعی در دسترس نیست سبب شد تا مورخان اهل سنت همواره وی را به کفر و الحاد متهم میکنند. از این زمان به بعد اطرافیان شاه با آسودگی بیشتری به اقدامات فرهنگی و تبلیغی خود در دربار پرداختند. با وجود اینکه در منابع از مشارکت ایرانشاه در فعالیتهای فکری و مذهبی اسماعیلیان ذکری نیامده، وقوع چنین تحولاتی، پیروزی و کامیابی بزرگ جریان فکری اسماعیلیه در کرمان عصر سلجوقی محسوب میشد. مخالفتها و بروز برخی اقدامات معترضانه علمای اهل سنت در این زمان نشان دهنده آن بود که شاه یا دستکم اطرافیانش در این زمان، تا سر حد تلاش برای رسمیت بخشیدن به مذهب اسماعیلی در کرمان نیز پیش رفتهاند و مردم را به تغییر آیین خود فرا میخواندند. سرانجام با ایجاد اغتشاش و بروز واکنشهای تند علمای اهل سنت و روحانیان مذهبی کرمان، فرجام تلخ ایرانشاه و دولتش رقم خورد.<ref |
با گرویدن آشکار ایرانشاه به سمت اسماعیلیان که از زمان دقیق آن اطلاعی در دسترس نیست سبب شد تا مورخان اهل سنت همواره وی را به کفر و الحاد متهم میکنند. از این زمان به بعد اطرافیان شاه با آسودگی بیشتری به اقدامات فرهنگی و تبلیغی خود در دربار پرداختند. با وجود اینکه در منابع از مشارکت ایرانشاه در فعالیتهای فکری و مذهبی اسماعیلیان ذکری نیامده، وقوع چنین تحولاتی، پیروزی و کامیابی بزرگ جریان فکری اسماعیلیه در کرمان عصر سلجوقی محسوب میشد. مخالفتها و بروز برخی اقدامات معترضانه علمای اهل سنت در این زمان نشان دهنده آن بود که شاه یا دستکم اطرافیانش در این زمان، تا سر حد تلاش برای رسمیت بخشیدن به مذهب اسماعیلی در کرمان نیز پیش رفتهاند و مردم را به تغییر آیین خود فرا میخواندند. سرانجام با ایجاد اغتشاش و بروز واکنشهای تند علمای اهل سنت و روحانیان مذهبی کرمان، فرجام تلخ ایرانشاه و دولتش رقم خورد.<ref>{{پک|فاطمه موسایی|۱۳۹۵|ف=نفوذ اسماعیلیه در کرمان دوره سلجوقی|ک=پژوهشنامه مذاهب اسلامی}}</ref> |
||
مخالفان ایرانشاه پس از او [[اسماعیلیان (مذهب)|اسماعیلیان]] را سرکوب کردند. [[ارسلانشاه یکم (سلجوقیان کرمان)|ارسلانشاه]] و وزیرش ناصرالدوله بیش از همه اعمال خشونت، و اسماعیلیان کرمان را قتلعام کردند. در این زمان، خانه علما و بزرگان اسماعیلی غارت شد و کشتار برخی از بزرگان ایشان به دست ترکان، برآشفتگی کرمان افزود. با این همه اسماعیلیان دست از تکاپو برنداشتند و در اوضاعی سخت فعالیتهای تبلیغی خود را به صورت پنهانی ادامه دادند.<ref |
مخالفان ایرانشاه پس از او [[اسماعیلیان (مذهب)|اسماعیلیان]] را سرکوب کردند. [[ارسلانشاه یکم (سلجوقیان کرمان)|ارسلانشاه]] و وزیرش ناصرالدوله بیش از همه اعمال خشونت، و اسماعیلیان کرمان را قتلعام کردند. در این زمان، خانه علما و بزرگان اسماعیلی غارت شد و کشتار برخی از بزرگان ایشان به دست ترکان، برآشفتگی کرمان افزود. با این همه اسماعیلیان دست از تکاپو برنداشتند و در اوضاعی سخت فعالیتهای تبلیغی خود را به صورت پنهانی ادامه دادند.<ref>{{پک|فاطمه موسایی|۱۳۹۵|ف=نفوذ اسماعیلیه در کرمان دوره سلجوقی|ک=پژوهشنامه مذاهب اسلامی}}</ref> |
||
حمایت برخی اسماعیلیان از شاهزادگان سلجوقی کرمان، نشان از کوشش آنان برای بهدستگرفتن مجدد قدرت در این شهر دارد. برای نمونه میتوان به پشتیبانی اسماعیلیان از [[سلجوقشاه]]، یکی از فرزندان [[ارسلانشاه یکم (سلجوقیان کرمان)|ارسلانشاه]] اشاره کرد که از بیم برادرش، [[محمدشاه یکم (سلجوقیان کرمان)|محمدشاه]] به [[جیرفت]] گریخته بود. سلجوقشاه در جیرفت از سپاه برادر شکست خورد و به [[احساء]] و [[قطیف]]، مناطق شیعهنشین [[عمان]]، گریخت. آنجا نیز قرامطه از او حمایت کردند، بهطوریکه محمدشاه را بر آن داشت تا سپاهی را آماده نبرد ضد برادر کند.<ref>{{پک|ابوحامد کرمانی|۱۳۴۳|ک=سلجوقیان و غز در کرمان|ص= ص۴۲}}</ref> اگرچه سلجوقشاه در نتیجه مکاتبات محمدشاه با حاکمان عمانی دستگیر شد و مدتی را در حبس گذرانید، این ماجرا نشان از نفوذ اسماعیلیه حتی پس از افول قدرت در کرمان و داشتن روابط با برخی شاهزادگان سنیمذهب سلجوقی دارد.<ref |
حمایت برخی اسماعیلیان از شاهزادگان سلجوقی کرمان، نشان از کوشش آنان برای بهدستگرفتن مجدد قدرت در این شهر دارد. برای نمونه میتوان به پشتیبانی اسماعیلیان از [[سلجوقشاه]]، یکی از فرزندان [[ارسلانشاه یکم (سلجوقیان کرمان)|ارسلانشاه]] اشاره کرد که از بیم برادرش، [[محمدشاه یکم (سلجوقیان کرمان)|محمدشاه]] به [[جیرفت]] گریخته بود. سلجوقشاه در جیرفت از سپاه برادر شکست خورد و به [[احساء]] و [[قطیف]]، مناطق شیعهنشین [[عمان]]، گریخت. آنجا نیز قرامطه از او حمایت کردند، بهطوریکه محمدشاه را بر آن داشت تا سپاهی را آماده نبرد ضد برادر کند.<ref>{{پک|ابوحامد کرمانی|۱۳۴۳|ک=سلجوقیان و غز در کرمان|ص= ص۴۲}}</ref> اگرچه سلجوقشاه در نتیجه مکاتبات محمدشاه با حاکمان عمانی دستگیر شد و مدتی را در حبس گذرانید، این ماجرا نشان از نفوذ اسماعیلیه حتی پس از افول قدرت در کرمان و داشتن روابط با برخی شاهزادگان سنیمذهب سلجوقی دارد.<ref>{{پک|فاطمه موسایی|۱۳۹۵|ف=نفوذ اسماعیلیه در کرمان دوره سلجوقی|ک=پژوهشنامه مذاهب اسلامی}}</ref> |
||
=== اوقاف === |
=== اوقاف === |
||
[[پرونده:Mezquita de Malek, Kerman, Irán, 2016-09-22, DD 18.jpg|بندانگشتی|وسط|700px|نمایی از مسجد ملک]] |
[[پرونده:Mezquita de Malek, Kerman, Irán, 2016-09-22, DD 18.jpg|بندانگشتی|وسط|700px|نمایی از مسجد ملک]] |
||
موقوفات [[شهر کرمان]] در طول تاریخ در ارتباط با حاکمان این سرزمین صورت گرفتهاست. قدیمیترین موقوفات برجای مانده در شهر کرمان، مربوط به قرن پنجم هجری میباشد. در این دوره، سلجوقیان در کرمان تحولات شهرسازی ایجاد کردند، بهطوریکه در بیرون شهر بنای حکومتی یا ارگ ساختند و در کنار آن، مسجد، مدرسه، [[خانقاه]]، بیمارستان، بازار و دیگر بناهای عامالمنفعه را ایجاد نمودند و برای پایداری این ابنیه، موقوفاتی برای آنها قرار دادند. بنای این ابنیه، تأثیر چندانی در وضع فرهنگی، آموزشی و اجتماعی کرمان نداشت؛ زیرا این امور موقتی بود. شاید اینگونه تصور شود، که موقوفات آنها باعث پایداری و بقای آنها شود. یکی از این موقوفات باقیمانده از عهد سلاجقه در کرمان، محله شاه عادل است، که امروزه نیز به عنوان قدیمیترین محله شهر کرمان به حساب میآید، که به مناسبت لقب حاکم به این نام معروف شدهاست. این محله صرفاً به منظور انتقال ترکان از خانه و محلههای کرمان به محله جدید ایجاد شدهاست، بنابراین نمیتواند تأثیر چندانی بر امور اجتماعی یا فرهنگی کرمان در آن عهد داشته باشد. از دیگر موقوفات مشهور برجای مانده از این عهد، مجموعه [[مسجد ملک]] تورانشاه (مسجد ملک) است، که بنای آن در سال ۴۷۸ هجری به پایان رسیدهاست و تنها کارکردی مذهبی و دینی در شهر کرمان داشتهاست، اما از ساختن بناهای وقفی با کارکرد آموزشی و فرهنگی همانند دوران بعدی خبری نیست. در باب وقف مسجد ملک و اطراف آن، چنین آمدهاست: ارسلان شاه؛ فرزندان زیادی داشت. پسر بزرگش معزالدین و نام مادری اش زیتون خاتون بود. وی در کرمان موقوفاتی شامل مدرسه، کاروانسرا، [[آبانبار]] و… دارد، لقبش عصمت الدوله و موقوفاتش به «عصمتیه» معروف بود. موقوفات عصمتیه بقا و دوامی نداشت و چندی بعد در حملات و جنگها از میان رفت. البته عصمتیه سلجوقی با عصمتیه [[قراختایی]] فرق دارد. با این حال کرمان در دوره سلاجقه به واسطه موقوفات اندکی که داشت، یکی از آبادترین [[شهرهای ایران]] در آن زمان بود. حتی در دوران [[تیموری]] و [[قراقویونلو]] و [[آق قویونلو]] هم، در محدوده شهرهای آباد بود.<ref |
موقوفات [[شهر کرمان]] در طول تاریخ در ارتباط با حاکمان این سرزمین صورت گرفتهاست. قدیمیترین موقوفات برجای مانده در شهر کرمان، مربوط به قرن پنجم هجری میباشد. در این دوره، سلجوقیان در کرمان تحولات شهرسازی ایجاد کردند، بهطوریکه در بیرون شهر بنای حکومتی یا ارگ ساختند و در کنار آن، مسجد، مدرسه، [[خانقاه]]، بیمارستان، بازار و دیگر بناهای عامالمنفعه را ایجاد نمودند و برای پایداری این ابنیه، موقوفاتی برای آنها قرار دادند. بنای این ابنیه، تأثیر چندانی در وضع فرهنگی، آموزشی و اجتماعی کرمان نداشت؛ زیرا این امور موقتی بود. شاید اینگونه تصور شود، که موقوفات آنها باعث پایداری و بقای آنها شود. یکی از این موقوفات باقیمانده از عهد سلاجقه در کرمان، محله شاه عادل است، که امروزه نیز به عنوان قدیمیترین محله شهر کرمان به حساب میآید، که به مناسبت لقب حاکم به این نام معروف شدهاست. این محله صرفاً به منظور انتقال ترکان از خانه و محلههای کرمان به محله جدید ایجاد شدهاست، بنابراین نمیتواند تأثیر چندانی بر امور اجتماعی یا فرهنگی کرمان در آن عهد داشته باشد. از دیگر موقوفات مشهور برجای مانده از این عهد، مجموعه [[مسجد ملک]] تورانشاه (مسجد ملک) است، که بنای آن در سال ۴۷۸ هجری به پایان رسیدهاست و تنها کارکردی مذهبی و دینی در شهر کرمان داشتهاست، اما از ساختن بناهای وقفی با کارکرد آموزشی و فرهنگی همانند دوران بعدی خبری نیست. در باب وقف مسجد ملک و اطراف آن، چنین آمدهاست: ارسلان شاه؛ فرزندان زیادی داشت. پسر بزرگش معزالدین و نام مادری اش زیتون خاتون بود. وی در کرمان موقوفاتی شامل مدرسه، کاروانسرا، [[آبانبار]] و… دارد، لقبش عصمت الدوله و موقوفاتش به «عصمتیه» معروف بود. موقوفات عصمتیه بقا و دوامی نداشت و چندی بعد در حملات و جنگها از میان رفت. البته عصمتیه سلجوقی با عصمتیه [[قراختایی]] فرق دارد. با این حال کرمان در دوره سلاجقه به واسطه موقوفات اندکی که داشت، یکی از آبادترین [[شهرهای ایران]] در آن زمان بود. حتی در دوران [[تیموری]] و [[قراقویونلو]] و [[آق قویونلو]] هم، در محدوده شهرهای آباد بود.<ref>{{پک|ابوحامد کرمانی|۱۳۴۳|ک=سلجوقیان از آغاز تا فرجام|ص= ص۲۵۰}}</ref> |
||
=== وضعیت معماری و هنر === |
=== وضعیت معماری و هنر === |
||
خط ۴۹۸: | خط ۴۹۸: | ||
هنر [[معماری اسلامی]] در این دوره، به کمال خود رسید و هنرمندان و معماران چیرهدست آثار فراوانی پدید آوردند. [[سلجوقیان]] در معماری به عوامل و عناصری دست یافتند، که با آنها بتوان مسجدی بزرگ با حیاط مرکزی و چهار [[ایوان]]ی و [[شبستان]] مربع [[گنبد]]دار به وجود آورد. این شیوه ساختمان، اساس معماری مذهبی و کاروانسرا و مدرسهسازی در ایران است. در این زمان مسجد در شکل پیشرفت کرده ایرانی خود دارای این ویژگیها شد. در ابتدای محور طولی بنا، سر در ایوان قرار دارد که در برابر آن صحن باز واقع است. دو ایوان در محور طولی و دو ایوان در محور عرضی قرار دارند و شبستانهای گنبددار در پشت طاقنماها واقع شدهاند و در انتهای محور طولی مسجد، محراب جای گرفتهاست. این نوع نقشه و طرح را میتوان در [[مسجد ملک]] (امام) مشاهده کرد. این بنای تاریخی که به دستور [[قاورد|ملک قاورد سلجوقی]] ساخته شد، در حقیقت نمونه خوبی برای نشان دادن معماری عصر سلاجقه کرمان است. در این مسجد زیبا و کامل، بجز سبکهای مختلف معماری، انواع خطوط [[کوفی]] و [[ثلث]] به کار رفتهاست<ref>{{پک|زمرشیدی|۱۳۹۲|ف=معماری مساجد ایران و هنر قدسی آن|ک=فصلنامه مطالعات شهر ایرانی اسلامی}}</ref> علاوه بر مسجد، باید از مدرسهها و [[کاروانسرا]]ها و مقبرههای این دوره هم نام برد. بخش اعظم بناهای غیرمذهبی در این دوره، شامل کاروانسراهاست. اگرچه شبکه راه و ایجاد جادههای خوب، شاهرگ حیاتی تجارت یک کشور محسوب میشود، امّا در گذشتههای دور، بدون وجود [[کاروانسرا]]ها و مسافرخانهها و ایستگاههای میان راه، استفاده مطلوب از جاده امکان نداشت.<ref>{{پک|مشکوتی|۱۳۴۲|ک= از سلاجقه تا صفویه|ص=ص۹۲}}</ref> |
هنر [[معماری اسلامی]] در این دوره، به کمال خود رسید و هنرمندان و معماران چیرهدست آثار فراوانی پدید آوردند. [[سلجوقیان]] در معماری به عوامل و عناصری دست یافتند، که با آنها بتوان مسجدی بزرگ با حیاط مرکزی و چهار [[ایوان]]ی و [[شبستان]] مربع [[گنبد]]دار به وجود آورد. این شیوه ساختمان، اساس معماری مذهبی و کاروانسرا و مدرسهسازی در ایران است. در این زمان مسجد در شکل پیشرفت کرده ایرانی خود دارای این ویژگیها شد. در ابتدای محور طولی بنا، سر در ایوان قرار دارد که در برابر آن صحن باز واقع است. دو ایوان در محور طولی و دو ایوان در محور عرضی قرار دارند و شبستانهای گنبددار در پشت طاقنماها واقع شدهاند و در انتهای محور طولی مسجد، محراب جای گرفتهاست. این نوع نقشه و طرح را میتوان در [[مسجد ملک]] (امام) مشاهده کرد. این بنای تاریخی که به دستور [[قاورد|ملک قاورد سلجوقی]] ساخته شد، در حقیقت نمونه خوبی برای نشان دادن معماری عصر سلاجقه کرمان است. در این مسجد زیبا و کامل، بجز سبکهای مختلف معماری، انواع خطوط [[کوفی]] و [[ثلث]] به کار رفتهاست<ref>{{پک|زمرشیدی|۱۳۹۲|ف=معماری مساجد ایران و هنر قدسی آن|ک=فصلنامه مطالعات شهر ایرانی اسلامی}}</ref> علاوه بر مسجد، باید از مدرسهها و [[کاروانسرا]]ها و مقبرههای این دوره هم نام برد. بخش اعظم بناهای غیرمذهبی در این دوره، شامل کاروانسراهاست. اگرچه شبکه راه و ایجاد جادههای خوب، شاهرگ حیاتی تجارت یک کشور محسوب میشود، امّا در گذشتههای دور، بدون وجود [[کاروانسرا]]ها و مسافرخانهها و ایستگاههای میان راه، استفاده مطلوب از جاده امکان نداشت.<ref>{{پک|مشکوتی|۱۳۴۲|ک= از سلاجقه تا صفویه|ص=ص۹۲}}</ref> |
||
مقبرههای دوره سلجوقی به دوگونه مختلف ساخته شدهاند: به شکل برج و به شکل گنبد، با طرحهای چهار ضلعی، چند ضلعی، دایره یا ترکدار. بیشتر مقبرههای این دوره دو طبقهاند: طبقه بالا مسجد و طبقه زیر یا دخمه، جای دفن اجساد است. درون بیشتر این مقبرهها یک سقف یا [[قبه]] نیم دایره شکل قرار دارد و در خارج، متناسب با بدنه مقبره با گنبد هرمی یا مخروطی یا قبهای پوشانیده شدهاند که برای نمونه میتوان به [[مقبره خواجه اتابک|مقبره خواجهاتابک]] اشاره کرد.<ref |
مقبرههای دوره سلجوقی به دوگونه مختلف ساخته شدهاند: به شکل برج و به شکل گنبد، با طرحهای چهار ضلعی، چند ضلعی، دایره یا ترکدار. بیشتر مقبرههای این دوره دو طبقهاند: طبقه بالا مسجد و طبقه زیر یا دخمه، جای دفن اجساد است. درون بیشتر این مقبرهها یک سقف یا [[قبه]] نیم دایره شکل قرار دارد و در خارج، متناسب با بدنه مقبره با گنبد هرمی یا مخروطی یا قبهای پوشانیده شدهاند که برای نمونه میتوان به [[مقبره خواجه اتابک|مقبره خواجهاتابک]] اشاره کرد.<ref>{{پک|شکفته، عودباشی و احمدی|۱۳۹۴|ف=تزئینات آجرکاری سلجوقیان و تداوم آن در دوره خوارزمشاهی و ایلخانی|ک=فصلنامه پژوهشهای معماری اسلامی}}</ref> |
||
در این دوره تزئینات سطوح خارجی دیوار بناها با آجر نماسازی میشدهاند. کاربرد آجر در معماری این دوره بسیار رواج پیدا کرد و از انواع طرحهای هندسی در آجر استفاده میشد. هنر آجر تراشی و تزیین بنا با آجرهای تراشیده، از قرن پنجم قمری در ایران معمول بودهاست. در کنار این تزیینات بسیار زیبای آجری، کتیبهها و خطوط تزیینی، با استفاده از آجر تراشیده، یکی از ویژگیهای معماری سلجوقیان است.<ref |
در این دوره تزئینات سطوح خارجی دیوار بناها با آجر نماسازی میشدهاند. کاربرد آجر در معماری این دوره بسیار رواج پیدا کرد و از انواع طرحهای هندسی در آجر استفاده میشد. هنر آجر تراشی و تزیین بنا با آجرهای تراشیده، از قرن پنجم قمری در ایران معمول بودهاست. در کنار این تزیینات بسیار زیبای آجری، کتیبهها و خطوط تزیینی، با استفاده از آجر تراشیده، یکی از ویژگیهای معماری سلجوقیان است.<ref>{{پک|شکفته، عودباشی و احمدی|۱۳۹۴|ف=تزئینات آجرکاری سلجوقیان و تداوم آن در دوره خوارزمشاهی و ایلخانی|ک=فصلنامه پژوهشهای معماری اسلامی}}</ref> |
||
ظروف سفالین سلجوقیان هم، به زیبایی کاشیهای آن دوره ساخته میشد. ظروف باقیمانده از این دوره از نظر تزیین و رنگآمیزی شامل ظروف [[میناکاری|مینایی]]، طلایی، [[فیروزه]]ای و ظروف سفید هستند، که اغلب بدنه این ظروف با مجالس بزم، رزم یا شکار مزین شدهاند.<ref>{{پک|فروزانی|۱۳۹۳|ک=سلجوقیان، از آغاز تا فرجام|ص=ص۴۶۴}}</ref> |
ظروف سفالین سلجوقیان هم، به زیبایی کاشیهای آن دوره ساخته میشد. ظروف باقیمانده از این دوره از نظر تزیین و رنگآمیزی شامل ظروف [[میناکاری|مینایی]]، طلایی، [[فیروزه]]ای و ظروف سفید هستند، که اغلب بدنه این ظروف با مجالس بزم، رزم یا شکار مزین شدهاند.<ref>{{پک|فروزانی|۱۳۹۳|ک=سلجوقیان، از آغاز تا فرجام|ص=ص۴۶۴}}</ref> |
||
=== علما، ادبیان و شعرا === |
=== علما، ادبیان و شعرا === |
||
در باب شعرا و ادیبان این دوره اطلاعات اندکی وجود دارد، با این حال میتوان به شخصیت معروف این دوره در کرمان یعنی [[ابوحامد کرمانی]] اشاره کرد. وی علاوه بر کار دیوانی و تاریخنویسی (نثر)، تخصصی در گفتن شعر به زبان فارسی و عربی داشت، بهطوریکه در متن تاریخ خود از مجلس مشاعره [[سعد بن زنگی|اتابک زنگی]]، قبل از لشکرکشی وی به کرمان در جریان جنگهای داخلی یاد کردهاست. وی همچنین در طب نیز مهارت والایی داشت و مدتی بیمارستان و دارالشفا کرمان و [[یزد]] را کنترل میکرد. او رسالهای در باب بهداشت و پیشگیری بیماریها نوشت که ''[[صلاح الصحاح فی حفظ الصحه]]'' نام دارد. از دیگر کتب و آثار وی میتوان به ''[[تاریخ عقدالعلی|عقدالعلی للموقف الاعلی]]''، ''[[بدایع الازمان فی وقایع کرمان]]'' و ''[[المضاف الی بدایع الازمان فی وقایع کرمان]]'' اشاره کرد که همگی در باب تاریخ سیاسی و جغرافیای سیاسی [[کرمان]] نوشته شدهاند.<ref |
در باب شعرا و ادیبان این دوره اطلاعات اندکی وجود دارد، با این حال میتوان به شخصیت معروف این دوره در کرمان یعنی [[ابوحامد کرمانی]] اشاره کرد. وی علاوه بر کار دیوانی و تاریخنویسی (نثر)، تخصصی در گفتن شعر به زبان فارسی و عربی داشت، بهطوریکه در متن تاریخ خود از مجلس مشاعره [[سعد بن زنگی|اتابک زنگی]]، قبل از لشکرکشی وی به کرمان در جریان جنگهای داخلی یاد کردهاست. وی همچنین در طب نیز مهارت والایی داشت و مدتی بیمارستان و دارالشفا کرمان و [[یزد]] را کنترل میکرد. او رسالهای در باب بهداشت و پیشگیری بیماریها نوشت که ''[[صلاح الصحاح فی حفظ الصحه]]'' نام دارد. از دیگر کتب و آثار وی میتوان به ''[[تاریخ عقدالعلی|عقدالعلی للموقف الاعلی]]''، ''[[بدایع الازمان فی وقایع کرمان]]'' و ''[[المضاف الی بدایع الازمان فی وقایع کرمان]]'' اشاره کرد که همگی در باب تاریخ سیاسی و جغرافیای سیاسی [[کرمان]] نوشته شدهاند.<ref>{{پک|باستانی پاریزی|۱۳۷۹|ف=افضل الدین کرمانی|ک=دائرةالمعارف بزرگ اسلامی}}</ref> |
||
== سلاطین سلجوقی کرمان == |
== سلاطین سلجوقی کرمان == |
نسخهٔ ۱۶ ژوئن ۲۰۱۹، ساعت ۲۰:۰۵
سلجوقیان کرمان قاوٙرْدیان یا آل قاوٙرد سلجوقی | |||||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
۴۴۰/۱۰۴۸–۵۸۳/۱۱۸۷ | |||||||||||
قلمرو قاوردیان در اوج قدرت | |||||||||||
وضعیت | سلطنتی | ||||||||||
پایتخت | کرمان جیرفت بم[۱] | ||||||||||
پایتخت در تبعید | بم جیرفت | ||||||||||
زبان(های) رایج | فارسی | ||||||||||
دین(ها) | اسلام (سنی)[۲][۳] | ||||||||||
حکومت | سلطنتی | ||||||||||
سلطان | |||||||||||
دوره تاریخی | دوران میانه ایران | ||||||||||
• بنیانگذاری | ۴۴۰/۱۰۴۸ | ||||||||||
• جنگ کرج ابی دلف | ۴۶۵[۴] | ||||||||||
• اسماعیلی شدن ایرانشاه | ۴۹۵[۵] | ||||||||||
• جنگهای داخلی | ۵۶۲–۵۷۲[۶] | ||||||||||
• هجوم طوایف غز | ۵۷۵[۷] | ||||||||||
• فروپاشی | ۵۸۳/۱۱۸۷ | ||||||||||
مساحت | |||||||||||
۴۶۵ هجری | ۴۳۳٬۳۸۹ کیلومتر مربع (۱۶۷٬۳۳۲ مایل مربع) | ||||||||||
۵۸۳ هجری | ۱۰۶٬۱۹۶ کیلومتر مربع (۴۱٬۰۰۳ مایل مربع) | ||||||||||
| |||||||||||
امروز بخشی از | فهرست |
سلجوقیان کرمان یا آلقاورد یا قاوردیان، شاخهای از سلجوقیان بودند که از حدود قرن ۵ تا اواخر قرن ۶ هجری در بخشهایی از کرمان و مکران حکومت میکردند و مؤسس این سلسله، عماد الدین قرا ارسلان قاورد بود که پس از تسلیم حاکم بویهی، ابوکالیجار دیلمی، حکومت این دیار را بر عهده گرفت. در این دوران بود که برای نخستین بار حکومتی مستقل در کرمان تشکیل شد و این سرزمین از لحاظ اقتصادی، فرهنگی، علمی و ادبی به اوج قدرت خود رسید؛ و سرانجام این حکومت پس از ۱۵۰ سال، با ورود و یورش ملک دینار رهبر غزها، سقوط کرد.
این حکومت نخستین حکومت محلی قدرتمند در منطقه کرمان و مکران است که توانست علاوه بر ثبات سیاسی و امنیتی، رونق اقتصادی را در مناطق این ایالت به وجود بیاورد. در این دوران بود که با رونق گرفتن بنادر تیس، هرمز و کیش، جاده ادویه رونق گرفت و این ایالت به عنوان شاهراه این جاده مهم اقتصادی توانست با شرایطی که ایجاد کرده، از ثروت سرشاری برخوردار شود. در باب شرایط علمی و اجتماعی، در این زمان، با اهتمام شاهانی همچون محمدشاه دوم مراکزی علمی و فرهنگی در ایالت کرمان بنا شد و با این اقدامات، کرمان که از مراکز اصلی علمی دور بود، خود مرکزی علمی در منطقه جنوب شرق فلات ایران شد. از اقدامات دیگر این سلسله در زمینه علمی میتوان به؛ حمایت از علما، تأسیس مدارس و تشویق اهل شعر و ادب و ساخت کتابخانههای عظیم و بزرگ اشاره کرد. این رونق علمی حتی تا عهد قراختاییان کرمان، در سده هفتم هجری، ادامه داشت. همچنین، در سایهٔ خاندان قاوردیان کرمان و مکران در زمینههای کشاورزی، دامپروری و گسترش آبادانی و بازرگانی رشد کرد، که این خود منجر به بهبود شرایط اقتصادی در ادامه سبب بهبود شرایط اجتماعی نیز شد.
منبعشناسی
- منابع معاصر و اولیه
- اخبار الدوله السلجوقیه یا زبده التواریخ صدرالدین حسینی، که همزمان با طغرل بیک بوده، و از منابع اصلی تاریخ سلجوقیان است، که در ضبط رویدادهای برآمدن سلاجقه و طرز قدرت گرفتن طغرل و بردارانش میپردازد. این کتاب دقت نظر بالایی داشته و تاریخ سلجوقیان کرمان بخصوص به قدرت رسیدن قاورد، را شرح دادهاست.[۸]
- تاریخ آلسلجوق نوشته عمادالدین کاتب (۵۱۹ تا ۵۹۶ ق.)، گزیدهای است از کتاب «نصرة الفترة و عصرة الفطرة» است، که در بردارنده وقایع مهم سیاسی و اجتماعی دوره سلجوقی است و بیشتر به ذکر تاریخ سلجوقیان عراق عجم میپردازد؛ با این حال اطلاعاتی در باب سلجوقیان کرمان بخصوص دوران قاورد و تورانشاه ارائه میکند.[۹]
- راحهالصدور نوشته نجمالدین راوندی (ف. ۵۹۰ ق.) که موضوع آن تاریخ سلجوقیان بخصوص تاریخ سلجوقیان عراق عجم است و اطلاعات و شرحی جامعی از تاریخ سلاجقه تا پایان حکومت سلطان سنجر،[۱۰] شامل سلجوقیان کرمان و روابط آن با سلاجقه عراق عجم بیان میکند.[۱۱]
- مسالک و ممالک اصطخری (ف. ۳۴۰ یا ۳۴۶ ق.) که کتابی مهم در باب جغرافیای تاریخی ایران است. این کتاب در مورد جغرافیای تاریخی کرمان در عهد سلجوقی، از منابع مهم و جامع محسوب میشود.[۱۲]
- فارسنامه ابنبلخی (فوت پس از ۵۱۱ ق.) که کتابی است پیرامون تاریخ و جغرافیای ایران که وی در این شرحی جامع و کلی از جغرافیای سیاسی ایالت کرمان در عهد قاوردیان ارائه میکند.[۱۳]
- بدایع الازمان فی وقایع کرمان نوشته ابوحامد کرمانی (فوت حدود ۶۱۵ ق.) از وزرا و طبیبان دوره سلاجقه است، که اطلاعات ارزشمند و جامعی در مورد تاریخ سیاسی و اجتماعی سلجوقیان کرمان ارائه میدهد.[۱۴] ابوحامد که از ندیمان طغرلشاه بود و در زمان پسران وی و جنگهای داخلی، جانب ملک ارسلان را گرفت. روابط نزدیک وی با اتابک برقش، سبب شد که اداره دیوان انشا به وی واگذار شود، اما مدتی از کرمان مهاجرت کرد و ابتدا عازم خراسان و سپس یزد شد. اما سرانجام در عهد ملک دینار غز به کرمان بازگشت.[۱۵] این کتاب که به تاریخ افضل نیز معروف است، طی دوران بعدی بارها بازنویسی شدهاست. نسخهای که از کتاب برجا ماندهاست، به نگارش خبیصی، چهار سده بعد از تألیف کتاب، است. وی کتاب را لفظ به لفظ بازنویسی کرده، اما در مواردی مطالبی از کتاب را تغییر داده است. نسخه موجود فعلی با کوششهای هوتسما و بعد از او، باستانی پاریزی، با عنوان سلجوقیان و غز در کرمان بر اساس نسخه خبیصی تدوین شده شد.[۱۶]
- عقدالعلی للموقف الاعلی نوشته ابوحامد کرمانی از وزرا و طبیبان دوره سلاجقه است که اطلاعات ارزشمند و جامعی در مورد تاریخ سیاسی سلجوقیان کرمان و جغرافیای کرمان ارائه میدهد.[۱۷] این کتاب علاوه بر گزارشی از اوضاع زمانه نویسنده، رسالهای در پند و اندرز و آداب سیاست و ملکداری است، که آن را به نام ملک دینار غز نوشتهاست و در سال ۵۸۴ هجری نوشتن آن را به پایان رساند.[۱۸]
- المضاف الی بدایع الازمان فی وقایع کرمان نوشته ابوحامد کرمانی از وزرا و طبیبان دوره سلاجقه است که در واقع ضمیمه و تکمیلکننده دیگر کتاب ابوحامد، بدایع الازمان فی وقایع کرمان است که در سال ۷۶۳ هجری نوشته شدهاست. این ضمیمه نیز در باب تاریخ عمومی کرمان و به خصوص سلجوقیان کرمان کتابت شدهاست.[۱۹]
- منابع متأخر و ثانویه
- الکامل ابناثیر (۵۵۵ - ۶۳۰ق) که تاریخی عمومی است، از تاریخ آفرینش تا عهد مغولان که همانند حبیبالسیر اطلاعات کلی از سلجوقیان کرمان ارائه میکند.[۲۰]
- جامعالتواریخ نوشته رشیدالدین فضلالله همدانی (۶۴۸ - ۷۱۷ ق.) که کتابی ارزشمند در باب تاریخ و فرهنگ قبایل ترک و مغول است، که در باب هجرت ترکان سلجوقی و استقرار آنها در ایران و حکومت آنها در مناطق مختلف ایران از جمله کرمان توسط قاورد، اطلاعات ارزشمندی را ارائه میکند.[۲۱]
- تاریخ گزیده حمدلله مستوفی (۶۸۰ - ۷۵۰ ق.)، از دیگر منابع عمومی تاریخ ایران است که به ذکر حوادث ایران از زمان آفرینش تا عهد نویسنده میپردازد. در این کتاب نیز همانند جامع التواریخ صرفاً به ذکر شرحی کلی از تاریخ سلجوقیان کرمان میپردازد.[۲۲]
- تاریخ وصاف نوشته شرفالدین عبدالله شیرازی (۶۶۳ - ۷۲۸ ق.) که کتابی است عمومی در مورد تاریخ ایران که شرحی کلی از تاریخ آلقاورد در کرمان ارائه میکند.[۲۳]
- سمط العلی نوشته ناصرالدین منشی کرمانی (۶۷۵ تا بعد از ۷۲۰ ق.) که کتابی در باب تاریخ کرمان از پیدایش شهر تا عهد نویسنده است که با توجه به دربر گرفتن تاریخ سلجوقیان کرمان، اطلاعات ارزشمندی در مورد تاریخ سیاسی و اجتماعی ارائه میکند.[۲۴][۲۵]
- حبیبالسیر خواندمیر(۸۸۰–۹۴۲ یا ۹۴۳ ه. ق) که تاریخ عمومی ایران از عهد پیشدادیان تا عهد شاه اسماعیل صفوی است و با توجه به جامعیت آن، صرفاً به ذکر حوادث کلی آلقاورد میپردازد.[۲۶]
- روضهالصفا خواندمیر نیز همانند دیگر کتاب خواندمیر، حبیبالسیر، صرفاً به بیان کلی تاریخ سلاجقه کرمان میپردازد.[۲۷]
جغرافیای تاریخی کرمان
ایالت کرمان از شرق به سیستان و مکران، و از شمال به خراسان بزرگ، و از غرب به فارس، و از جنوب به دریای فارس محدود بودهاست. کرمان در روزگار سلجوقیان از بهترین و آبادترین بلاد ایران بهشمار میآمد. این سرزمین دارای دو نوع آب و هوای گرمسیری و سردسیر میباشد. البته مناطق سردسیر کرمان در مقایسه با مناطق سردسیر فارس، گرمتر است.[۲۸] بهطور کلی، مناطق گرمسیری پهنه بزرگتری از سرزمین کرمان را فراگرفتهاست و مناطق سردسیری که بهطور عمده در ارتفاعات قرار دارد، در حدود یک چهارمِ کرمان است. از آنجا که ایالت کرمان غالباً مشتمل بر مناطق گرمسیری است، اهالی آن مردمانی سبز چرده و نازک انداماند.[۲۹] شمسالدین مقدسی در قرن چهارم، کرمان را بر پنج خوره و ناحیه تقسیم کردهاست: نخستین آنها از سوی فارس، بَرْدَسیر (کرمان امروزی)، سپس نرماشیر، سپس سیرجان، سپس بم، سپس جیرفت میباشد.[۳۰][۳۱][۳۲][۳۳][۳۴]
تاریخ کرمان پیش از سلاجقه
بعد از فتح ایران و کرمان به دست اعراب، این شهر تا مدتها توسط والیان دستگاه خلافت کنترل میشد تا زمان طاهر بن حسین که توانست حکومت نیمهمستقل طاهریان را در شرق ایران تشکیل دهد؛ اما تا زمان یعقوب لیث بود که برای اولین بار بخش مهمی از حکومت تحت سلطه صفاریان از خلافت مستقل شد. در سال ۲۵۲ هجری یعقوب لیث صفار به سوی کرمان و آنجا را متصرف شد و مشغول آبادکردن آن سرزمین گردید. وقتی که یعقوب به کرمان آمد، اهل جیرفت عصیان نمودند. یعقوب به آنجا حمله کرد و شورشیان جیرفت را سرکوب نمود. تا سال ۲۸۷، حکام صفاری بر کرمان تسلط داشتند. در این سال عمرو لیث صفار به وسیله امیر اسماعیل سامانی اسیر شد و کمکم حوزه حکومتی سامانیان به کرمان گسترش یافت. در سال ۳۱۰، ابو علی محمد بن الیاس بعد از آشفتگی حکومت سامانی کرمان را تسخیر نمود. او بم را نیز تصرف کرد و به سوی فارس تاخت. در سال ۳۲۰، ابراهیم سیمجور از جانب سلطان آل سامان مأمور تسخیر کرمان شد. از سوی دیگر نیز معزالدوله دیلمی از طرف عمادالدوله به سوی کرمان حرکت کرده بود. معزالدوله سیرجان و بردسیر را تصرف نمود و گواشیر را محاصره نمود. ابراهیم سیم جور نیز به خراسان بازگشت. پس از دو ماه محاصره، مصالحهای بین ابوعلی و معزالدوله صورت گرفت و ابوعلی سلطنت عمادالدوله را پذیرفت. دوران حکومت آل بویه در کرمان از سال ۳۵۷ هجری تحت حکومت عضدالدوله و معزالدوله آغاز شد و تا مرگ ابوکالیجار در ۴۴۰ هجری طول کشید. در این مدت ۸ حاکم بر این دیار حکمرانی نمودند، تا سرانجام سلاجقه ترک به رهبری قاورد به کرمان حمله بردند و آن شهر را فتح کردند. از مهمترین اتفاقات دوران آل بویه میتوان به: سرکوبی قبیلهٔ کوفج به دست معزالدوله، لعن معاویه بن ابی سفیان در منابر کرمان در زمان حکمرانی عضدالدوله اشاره نمود.[۳۵][۳۶]
پیشینه سلجوقیان
سلجوقیان، دودمانی از قبایل ترک به نام اوغوز (اغز یا اقوز) بودند که در پی فروپاشی امپراتوری گوکترکها[۳۷] (۵۵۲-۷۷۴ میلادی) به سمت غرب مهاجرت کردند و ابتدا در استپهای سیبری و سپس در حوالی دریاچه آرال و مرزهای ماوراءالنهر مستقر شدند. به گزارش ابن اثیر، مهاجرت ترکان به مرزهای ماوراءالنهر مقارن با خلافت مهدی عباسی (۱۵۸–۱۶۸ هجری) بود.[۳۸][۳۹] ایل حاکم بر قوم اغز، ایل قنیق بود و خاندان سلجوق، که بعدها به قدرت و شکوت رسید، گروه کوچکی از ایل قنیق بودند. اسلام آوردن سلجوقیان و تبعیت آنها از سنی مذهبان، سبب نزدیک شدن آنان به حاکمان محلی شد؛ بهگونهای که در جنگها و منازعات میان امیران سامانی و ایلکخانی، به نفع حکام سامانی وارد عمل میشدند. علاوه بر منصب یبغو، اجازهٔ عبور از قلمرو سامانیان به منزله نقطه آغاز دوستی با آنها شد. سلجوق بن دقاق که رهبر سلاجقه بود، از این موقعیت استفاده کرد و خود و پیروانش را در نزدیکی ساحل رود سیحون مستقر کرد و شهر جند را مرکز قلمرو خود قرار داد. در واقع، فراوانی چراگاهها در منطقه ماوراءالنهر سبب رفتن آنها به منطقه شد.[۴۰][۴۱]
سلجوق چهار پسر به نامهای اسرائیل، میکائیل، موسی و یونس داشت. بعد از مرگ سلجوق، رهبری سلاجقه به پسر بزرگش اسرائیل رسید. اما با این حال خطری بزرگ وی و سلاجقه را تهدید میکرد، که آن نیز محمود غزنوی بود. بعد از صلح محمود با خان ایلکخانی و تطمیع شدن توسط آن خان، محمود درصدد نابودی سلجوقیان برآمد؛ چراکه اقدامات این براداران در جمعآوری سپاه موجب نگرانی حکام آن مناطق شد. اسرائیل برای رفع خطر از جانب محمود درصدد گفتگو مطابق با میل محمود برآمد و به محل استقرار وی رفت. اما فریب خورد و توسط غزنویان دستگیر شد. وی به مدت ۷ سال در زندان محمود در هند ماند، تا سرانجام مرد. مرگ وی سبب خشم آلسلجوق و تحریک آنها برای انتقام شد. سلجوقیان به رهبری میکائیل بن سلجوق برای رسیدن به هدفشان از سرزمینهای غزنوی عبور کردند و بین نسا و ابیورد اقامت کردند.[۴۲][۴۳]
مرگ محمود به سال ۴۲۱ هجری سبب شروع منازعات نظامی بین سلجوقیان و غزنویان به رهبری مسعود، جانشین محمود، شد. در درگیریهای اولیه، سلاجقه پیروز شدند و تبدیل به قویترین نیروهای نظامی در سرزمینهای شرقی خلافت عباسی شدند، تا اینکه سرانجام در سال ۴۳۱ هجری در نبرد دندانقان، مسعود از طغرلبیگ شکست خورد. بدین ترتیب، سلطه سیاسی غزنویان در منطقه ماوراءالنهر و خراسان بزرگ پایان یافت و حکومتشان به افغانستان امروزی محدود شد. بعد از آن طغرل به نام خود خطبه خواند و سکه ضرب کرد.[۴۴][۴۵]
سلجوقیان بزرگ
از تأسیس تا تجزیه
طغرل بن میکائیل، رهبری اتحادیه سلجوقیان، پس از غلبه بر غزنویان در سال ۴۲۹، امپراتوری سلجوقیان را بنیانگذارد. سلجوقیان به تصرف سرزمینهای داخلی و غربی ایران ادامه دادند و باقیمانده آل بویه در ایران مرکزی و غربی و عراق را شکست دادند. در سال ۴۴۷ طغرل وارد بغداد مرکز خلافت عباسی شد.[۴۶] طغرل، که در رأس سلجوقیان قرار داشت، تصمیم گرفت با تقسیم نقاط فتح شده و واگذاری فتح نقاط جدید به برادران و برادرزادگان، اولاً تسلط خود بر نقاط فتح شده را تثبیت کند و ثانیاً نواحی دیگر را به سرعت فتح نماید و تحت فرمان درآورد. از همین رو بود که ولایتها را قسمت کرد و هر یک از خویشانش را مأمور فتح یک ناحیه کرد. چغری بیک، که برادر بزرگتر بود مرو و خراسان را دارالملک[۴۷] خود ساخت و موسی بر ولایت بست و هرات و سیستان و نواحی آن گمارده شد و قاورد پسر بزرگ چغری بیک به ولایت طبسین و نواحی کرمان برگزیده شد. قاورد توانست حاکم بویهی کرمان و مکران را شکست دهد و دارالملک کرمان را بدست بگیرد.[۴۸][۴۹]
دوران سلطنت دو جانشین طغرل، یعنی آلب ارسلان و ملکشاه (۴۵۵ تا ۴۸۵ هجری)، دوران اوج قدرت سلجوقیان و پیشرفت اقتصادی و آبادانی قلمروی آنان بود. قلمرو سلجوقیان در زمان آلب ارسلان دومین سلطان سلجوقی در شرق تا رود سیحون و در غرب تا دریای مدیترانه گسترش یافت. آلب ارسلان در سال ۴۶۳ هجری در نبرد ملازگرد امپراتور روم شرقی را شکست داد و اسیر کرد.[۵۰]
با اینکه تقریباً درگیری بر سر جانشینی سلطان درگذشته بین سلجوقیان خیلی زود آغاز شد، وحدت سلطنت بر متصرفات سلجوقیان تا زمان مرگ سلطان ابو شجاع محمد ادامه یافت؛ اما بعد از مرگ سلطان محمد، قلمروی سلجوقیان در عمل به دو پاره تقسیم شد. سلطان سنجر که از زمان سلطان محمد بر خراسان حکومت داشت و قدرت فراوانی به دست آورده بود، بعد از مرگ سلطان محمد خود را جانشین او دانست؛ اما در شرق ایران فرزند سلطان محمد، یعنی محمود ادعای جانشینی داشت. از این پس حکومت بر مناطق شرقی ایران از ری تا ماورالنهر در دست سنجر و جانشینان او و حکومت در غرب ایران و عراق در دست فرزندان سلطان محمد باقی ماند، که به آنان سلاجقه عراق گفته میشود.[۵۱]
جرقههای درگیریها از دوران سلطان محمد برکیارق آغاز شده بود، که برخی از امرای سلاجقه در نواحی مختلف کمکم قدرت مستقلی برای خود به دست آوردند و حکومتهای محلی در دل قلمرو سلجوقیان به وجود آمد. اما تشدید درگیریهای درون خاندانی و آغاز تجزیه قدرت از زمان ابو شجاع محمد شروع شد؛ از جمله سلاجقه کرمان که از سال ۴۳۳ هجری به استقلال در کرمان حکومت کردند. قدرت محلی اتابکان نیز به تجزیه امپراتوری سلجوقی سرعت بخشید؛ همانند: حکومت اتابکان دمشق (۴۹۷–۵۴۹)، اتابکان موصل(۴۶۸–۵۲۱)، اتابکان آذربایجان(۵۴۱–۶۲۶) و اتابکان فارس(۵۴۳–۶۸۴). در خوارزم نیز شاخه مستقلی از امرا به نام خوارزمشاهان (۴۹۰–۶۲۸) بر سر کار آمدند که بعداً حکومت سلجوقیان را از شرق ایران برچیدند.[۵۲]
سیاست مذهبی و فرهنگی
سلجوقیان چند دهه پس از آنکه بویهیان شیعی مذهب با اقتدار سیاسی و نظامی خود قدرت سیاسی و مذهبی خلفای عباسی را در بغداد تحت سلطهٔ خود درآورند، در صحنهٔ جهان اسلام ظاهر شدند. در این زمان اگرچه چندی از امارتنشینهای کوچک عرب شیعیمذهب در عراق، جزیره و شمال شام برقرار بودند، اما خطر اصلی در وجود فاطمیان، خلافت شیعی اسماعیلی، در شمال آفریقا و مصر و جنوب شام نهفته بود، که رقیب خلافت عباسی بهشمار میرفت و حالت نظامی و گسترشیابنده داشت و پایتخت آن، قاهره، در شکوه فکری و مادی بر بغداد برتری داشت.[۵۳]
استقرار سلجوقیان ترکنژاد در ایران، جزیره و شمال شام، سدی در برابر پیشروی بیامان سیاسی تشیع اسماعیلی ایجاد کرد و سلجوقیان توانستند به مدت چند سده بر این مناطق تسلط بیابند. سلجوقیان، سنیمذهب حنفی بودند و سر آن داشتند که جای قدرتهای موجود ایران از جمله غزنویان و سلسلههای شیعی دیلمی شمال و غرب ایران را بگیرند و خلافت عباسی را از زیر فشار آنها برهانند و خود نیز از نتایج پیروزیهای نظامی و سیاسی بهرهمند شوند. این نکته که سلاجقه به دنبال این بودند که از نتایج پیروزیهای سیاسی و نظامی منتفع بشوند در آینده سبب شد تا میان آنها و خلافت تنش و اختلاف جدی شکل گیرد و با اینکه القائم در آغاز از ظهور طغرلبیک استقبال کرد، ولی بعدها رابطه بین عباسیان و سلجوقیان بزرگ تیره شد.[۵۴] خلفا هنگامی که در اواسط قرن هفتم هجری توانستند در مقابل سلجوقیان در حال ضعف و سقوط، استقلال عملی از خود نشان دهند به خود آمدند. با همزیستی ۱۳۰ساله عباسیان و سلجوقیان، شرایط مناسبی برای توسعه و تحول اسلام سنی ایجاد شد و مفهوم «خلیفه ـ امام» در مقام رهبر روحانی و معنوی و مفهوم سلطان، در این مورد سلطان سلجوقی، به عنوان رهبر دنیوی و اجرایی برای شمار زیادی از مسلمانان مطرح شد.[۵۵] از تأثیرات مضاعف رهبری سیاسی سلجوقیان بزرگ، استقرار و استحکام تسنن به عنوان مذهب برتر و فایق سرزمینهای اسلامی بود.[۵۶]
استقرار امپراتوری سلجوقی به لحاظ فرهنگی، زبان عربی را در مقام تنها زبان جوامع فرهیخته و ادبی سرزمینهای شرقی جهان اسلام، از صحنه بیرون راند. سلجوقیان با مهاجرت از ماوراءالنهر، که هنوز ایرانی و زبان فارسی بر آن حاکم بود، سرتاسر ایران را از آن خود کردند؛ آنها به لحاظ فرهنگی موقعیت و جایگاه بالایی نداشتند، از اینرو زبان فارسی، زبان دیوانی و فرهنگی آنها در سرزمینهای ایران و آناتولی شد. زبان فارسی در آناتولی چنان نفوذ کرد و ریشه دواند، که تا قرن نوزدهم قدرت و صلابت خود را نگاه داشت.[۵۷]
اسماعیلیان
همزمان با تثبیت و اقتدار حکومت سلجوقیان در ایران (طغرل، آلبارسلان و ملکشاه)، دوباره خلافت عباسی در بغداد با کمک طغرل و عقب راندن بساسیری، جان گرفت؛ با این حال، در این زمان علاوه بر خلافت عباسی، خلافت فاطمی در مصر و شام تحت حکومت مستنصر دوران قدرت خود را طی میکرد، که حتی توانسته بود بر خلافت عباسی نیز سایه افکند. اما این دوره، آغاز افتراق اسماعیلیان مستعلوی و نزاری است.[۵۸] این نهضت دینی و فکری همزمان با قدرت یافتن سلاجقه بود و تهدیدی برای این امپراتوری قدرتمند محسوب میشد. خواجه نظامالملک توسی، وزیر دیوانسالار مشهور سلاجقه، یکی از دلایل قدرتگیری روزافزون سلاجقه محسوب میشد و تأثیرات وی در همه جای دولت سلجوقی مشهود و نمایان بود. او توانسته بود روابط قدرتمندی با خلافت عباسی ایجاد کند و با قراخانیان ساکن شرق سلاجقه روابط حسنهای ایجاد کند. اما تنها دغدغه مشترک سلطنت سلجوقی و خلافت عباسی متوجه غرب قلمرو آنان یعنی خلافت فاطمی که در زمان خلیفه مستنصر اوج قدرت خود را میگذراندند.[۵۹][۶۰]
بعد از نفوذ اسماعیلیان در سایر مناطق جهان اسلام و فرستادن داعی به مناطق مختلف سبب شد تا پیروان و طرفداران آنها در ایران و شام رو به زیادی رود. یکی از این افراد، شخصی به نام حسن صباح بود که بعد از مدتی متأثر از داعیان معروف اسماعیلیان، امیره ضراب، ابونصر سراج و در آخر عبدالملک بن عطاش، تحولی مذهبی در او به وجود آمد. وی در سال ۴۶۹ تا ۴۷۳ هجری عازم سفر حج و سپس مصر و قاهره شد، تا به دیدار مستنصر فاطمی رود. وی که سودای مخالفت با سلاجقه و خلافت عباسی را در سر داشت، در مصر مقام داعی دیلمان، قهستان و دیگر سرزمینهای اسماعیلینشین را از خلیفه فاطمی دریافت کرد. وی در بازگشت از مصر، سفرهای سیاسی مذهبی خود را برای کسب آگاهی بیشتر آغاز کرد.[۶۱] با این زمینهسازیهای مذهبی و سیاسی، روابط خود را با داعیان اسماعیلی گسترش داد و چنان پیش رفت که در ۶ رجب ۴۸۳ قمری (۱۰ سپتامبر ۱۰۹۰ میلادی) در اندک مدتی توانست نهضتی اسماعیلی در قلاع ایران و از آن میان، الموت، لمسر و … پایهگذاری کند که بعدها پس از قتل نزار، ولیعهد و جانشین مستنصر، تحت نام نزاریه فعالیتهای سیاسی و مذهبی خود را ادامه داد. او طی زمان اندکی توانست بر تمامی قلاع مرتفع مسلط شود و فرمانروایی خود را در میان اسماعیلیان ایران در شمال، شمال غرب، شرق و مرکز ایران نافذ گرداند.[۶۲]
هراس سلجوقیان زمانی شدت گرفت، که حسن صباح توانست در اندک مدتی با دریافت مقام داعی از خلیفه فاطمی، از سوریه تا دورن سلسله کوههای البرز، کرانههای دریای خزر، پیرامون اصفهان، فارس، کرمان، طخارستان، قهستان و قومس نهضت خود را پایهریزی کند و بر این مناطق و حتی دربار سلجوقی اعمال نفوذ کند.[۶۳][۶۴] حسن صباح برای پیشبرد اهداف خود در ابتدای کار، درصدد زنده کردن قیامهای ضد عباسی بود، که توانست کسانی که با سلجوقیان و عباسیان سر ناسازگاری داشتند، را به گرد خود جمع کند و هدف مشترک خود یعنی برانداختن خلافت عباسی و حامیان آن را پیش ببرد.
اولین هدف آنها خواجه نظام الملک بود که در معرض دشنه فداییان اسماعیلی، موسوم به حشاشین، قرار گرفت و از پای درآمد؛ و خواجه نیز از مهمترین افرادی بود که میتوانست راه برچیدن نهضت نزاریان را برای سلطنت و خلافت ترسیم کند؛ بنابراین زمینه درگیری و رویارویی سلجوقیان و نزاریان اجتناب ناپذیر شد.[۶۵] هرچند نخستین درگیریها مدتی پیشتر در زمان الب ارسلان رخ داده بود، که امیری به نام ارسلانتاش توانسته بود نزاریان را دفع کند؛ اما نخستین حملات جدی علیه اسماعیلیان الموت در زمان ملکشاه و در پاسخ به مرگ خواجه صورت گرفت، که هیچکدام نتیجه مثبتی نداشت. بعد از مرگ ملکشاه تا اواخر قرن پنجم هجری، اوضاع نابسامان سلطنت سلجوقی (درگیریهای درون خاندانی، شکستهای خارجی و …) سبب شد تا شالوده سیاستهای سلجوقیان در قبال اسماعیلیان از هم بپاشد. با این حال نزاریان در این اوضاع آشفته نیز دخالتی غیرمستقیم داشتند؛ اما از هرگونه اقدام مستقیم خودداری میکردند؛ که دلیل آن متحد شدن رقبای سیاسی سلجوقیان با یکدیگر علیه نزاریان الموت بود. بنابراین، حسن صباح از این موقعیت حداکثر استفاده را برد و به تحکیم حاکمیت خود پرداخت. با این حال وی در نبردهایی که در البرز و قهستان با سلاجقه داشتند، به پیروزیهایی رسید و حوزه تحت امر خود را گسترش داد. با به قدرت رسیدن سنجر در خراسان، حسن صباح درصدد ایجاد روابط صلحآمیز برآمد و طی نامه آمادگی خود را برای صلح به سلطان سلجوقی فرستاد، که با موافقت سلطان سنجر همراه بود. با این حال سلجوقیان به شدت از سمت اسماعیلیان احساس خطر میکردند و با تصرف شاهدژ اصفهان، پایتخت سلجوقیان، اصفهان، از طرف نزاریان تهدید میشد.[۶۶]
بیگمان چنین پیروزیهایی باعث شد تا دست کم جانشینان ملکشاه سلجوقی درصدد دفع قدرت نزاریان با یکدیگر همدل شوند؛ اما روابط آشفته درون خاندانی، مانع از اقدام جدی در برابر نزاریان میشد. نزاریان نیز با استفاده از این موقعیتها، به تقویت خود و قلعههایشان پرداختند.[۶۷]
ملک قاورد و تشکیل حکومت
چنانکه گفته شد، قاورد پسر بزرگ چغری بیک از سوی طغرل به ولایت طبسین و نواحی کرمان برگزیده شد.[۶۸] به این ترتیب، فتح ایالت کرمان و نواحی اطراف آن به وی واگذار گردید؛ اما راجع به زمان ورود به کرمان و تشکیل دولت سلاجقه کرمان توسط وی نظرات متفاوتی وجود دارد.[۶۹][۷۰]
فتح کرمان
در آن زمان بهرام بن لشکرستان از طرف ابوکالیجار دیلمی، حاکم کرمان بود و درصدد حفظ آن در برابر آل سلجوق برآمد؛ ولی چون توانایی مقاومت و مقابله نداشت، شهر را بدون جنگ و خونریزی تسلیم قاورد کرد. در این زمان ابوکالیجار که در خوزستان بود، متوجه کرمان شد و به سمت کرمان حرکت کرد؛ ولی با حیله قاورد در میانه راه مسموم و کشته شد؛ بنابراین قاورد حکومت کرمان را در سال ۴۴۰ ه.ق بدست آورد و در نخستین روز حکمرانی خود، به نام طغرل خطبه خواند.[۷۱][۷۲][۷۳][۷۴]
فتح قفص
رویدادهای سلجوقیان کرمان | |
---|---|
رویدادهای فرمانروایی آلقاورد | |
۴۴۰ | شکست ابوکالیجار و تشکیل حکومت سلاجقه کرمان توسط قاورد در کرمان |
۴۴۵ | فتح قفص و جیرفت |
۴۴۶ | فتح سیستان و مکران |
۴۴۷ | فتح عمان |
۴۵۵ | فتح فارس توسط قاورد |
۴۵۹ | درگیری با الب ارسلان |
۴۶۵ | درگیری قاورد با ملکشاه بر سر حکومت سلاجقه بزرگ |
۴۶۵ | جنگ کرج ابی دلف و شکست و قتل قاورد |
۴۶۵ | به حکومت رسیدن رکنالدین سلطانشاه |
۴۷۲ | صلح سلطانشاه با ملکشاه |
۴۷۷ | به حکومت رسیدن عمادالدین تورانشاه |
۴۸۵ | فتح فارس به دست تورانشاه |
۴۸۵ | شورش عمان و سرکوب آن توسط تورانشاه |
۴۹۰ | جنگ تورانشاه با ترکان خاتون و انر و کشته شدن وی |
۴۹۰ | به حکومت رسیدن ایرانشاه |
۴۹۵ | اسماعیلی شدن و قتل ایرانشاه |
۴۹۵ | به حکومت رسیدن ارسلانشاه |
۵۳۷ | به حکومت رسیدن محمدشاه |
۵۵۱ | به حکومت رسیدن طغرلشاه |
۵۶۲-۵۷۲ | جنگهای داخلی |
۵۷۵ | آغاز حملات ملک دینار به کرمان |
۵۷۹ | به حکومت رسیدن محمدشاه دوم |
۵۸۳ | فتح کرمان توسط ملک دینار و انحطاط سلجوقیان کرمان |
در جنوب جیرفت و در سواحل دریا «جبال قُفْص» واقع شدهاست، که در قرن چهارم هجری مردمانی راهزن در آنجا مستقر بودند. اصطخری در قرن چهارم گوید: «میپندارند که ایشان عرب اند»؛ اما حافظ ابرو، جغرافیدان سده نهم هجری، مینویسد: «اهالی آن کوه از قبایل عرباند.» به هر روی، در مشرق کوه مزبور «أخواش» و در دامنه غربی آن بلوچها میزیستند. بلوچها مثل بادیه نشینان زندگی میکردند و مردمانی بیآزار بودند و خود هیچگاه راهزنی نمیکردند، اما راهزنانی که در جبال قفص جای گزیده بودند از ایشان هراس داشتند. قاورد، طرح و اهدافی برای گسترش و افزایش قدرت خود داشت، که یکی از آنها سرکوب قبیله کوفج (قفص) بود، که مناطقی از جیرفت تا سواحل مکران، فارس و اطراف خراسان را با توجه به ضعف آلبویه، اشغال و فتح کرده و از طریق دزدی و غارت کردن، اموال بسیاری را بدست آورده بودند؛ پس سرکوب آنها توسط قاورد علاوه بر تحکیم پایههای قدرت سلاجقه، ثروت عظیمی را برای قاورد به همراه میآورد؛ اما ملک قاورد که قدرت کافی برای مقابله با آنها را نداشت؛ بنابراین، با فریب سران قبایل قفص به مهمانی و کشتن آنها، موفق به سرکوب آنها در سال ۴۴۵ شد.[۷۵][۷۶][۷۷][۷۸][۷۹]
فتح عمان و سیستان
طرح دیگر وی برای گسترش قلمرو، تجارت دریایی و دستیابی به ثروت و غنائم مشهور،[۸۰] لشکرکشی به عمان بود. وی توانست با کمک حاکم هرمز، شهریار بن تافیل، فرمانروای عمان، را شکست دهد و آنجا را در سال ۴۴۷ فتح کند و کنترل تجارت دریایی خلیج فارس را بدست بگیرد.[۸۱] وی همچنین توانست با کمک پسرش، امیرشاه، سجزیان را شکست و سیستان و سواحل دریای عمان را فتح کند و بندر تیس یا تیز را بازسازی کند، تا با استفاده از این بندر بتواند تسلط بیشتری بر دریای عمان داشته باشد و تجارت آن منطقه را تحت کنترل خود درآورد.[۸۲][۸۳][۸۴]
فتح فارس
در سال ۴۵۵ ه.ق طغرلبیک درگذشت و برادر زادهاش، آلبارسلان، به تخت سلطنت سلجوقیان رسید. همزمان با این جریانات، قاورد با آگاهی از اوضاع آشفته فارس، عازم آنجا شد و توانست فضلویه شبانکاره را شکست و فراری دهد و فارس را تحت کنترل خود درآورد.[۸۵][۸۶] این اقدام وی، آن هم بی اذن آلبارسلان، و نیز انتشار خبر خطبه خواندن و ضرب سکه به نام قاورد در کرمان و فارس موجب نگرانی الب ارسلان شد؛ بنابراین سلطان با لشکری گران عازم کرمان و در نزدیکی گواشیر مستقر شد و مذاکرات بین طرفین آغاز گردید. سرانجام قاورد به نزد آلبارسلان آمد و دست وی را بوسید و به طاعت از برادر خود ناچار شد و در عوض آلب ارسلان نیز فرمانروایی وی را در کرمان به رسمیت شناخت[۸۷]؛ ولی بعد از مدتی، قاورد راه عصیان در پیش گرفت که موجب خشم و عصبانیت سلطان و فرستادن سپاه به دستور سلطان به کرمان شد و چون ملک قاورد یارای مقابله با آنها را نداشت، به جیرفت فرار کرد و بعد از مدتی اظهار اطاعت از آلب ارسلان کرد؛ بنابراین بین دو طرف پیمان صلحی منعقد شد، که بر مبنای آن مقرر گردید فارس و نواحی آن به کارگزاران آلبارسلان واگذار شود و در عوض فرک و طارم به حکومت کرمان اضافه شود و همچنین توافق شد که قاورد از اختیارات تام فرمانروایی در کرمان برخودار باشد.[۸۸][۸۹][۹۰]
فرجام قاورد
در سال ۴۶۵ ه.ق با کشته شدن آلبارسلان و به حکومت رسیدن پسرش، ملکشاه، قاورد که خود را برتر و شایستهتر از ملکشاه میدید، دعوی حکومت کرد و در نامهای به ملکشاه، خود را میراثدار حکومت برادرش، آلبارسلان، معرفی کرد. بعد از نامه نگاریها و مکاتبات فراوان بین دو طرف، که هر کدام سعی بر منصرفکردن دیگری داشتند، تنشها شدت گرفت[۹۱][۹۲] و قاورد با لشکر خود عازم اصفهان شد و توانست آنجا را فتح کند.[۹۳] سپس به سمت بغداد حرکت کرد و سرانجام، دو سپاه در حوالی همدان در منطقه کرج ابی دلف به یکدیگر رسیدند و بعد از ۳ روز جنگ، لشکر قاوردیان شکست خورد و قاورد اسیر سپاهیان ملکشاه شد و بعد از مدتی با توصیه خواجه نظامالملک، سلطان ملکشاه دستور قتل وی را صادر کرد؛ ولی در مقابل حکومت کرمان را به خاندان قاورد واگذار کرد، که هدف وی از این اقدام علاوه بر رعایت حال خاندان قاورد، جلبکردن رضایت مردم کرمان بود، که به قاورد و خاندانش علاقه فراوانی داشتند.[۹۴][۹۵][۹۶]
در باب خانواده قاورد میتوان گفت که فرزندان زیادی داشت از جمله آنها، کرمانشاه، امیرانشاه، سلطانشاه، تورانشاه، شاهنشاه، مردانشاه، عمر و حسین. وی همچنین ۴۰ دختر داشت که آنها را به عقد امرای علویان و آلبویه از جمله بهرام بن لشکرستان درآورد.[۹۷][۹۸]
دوران اقتدار
ملک قاورد قبل از حرکت به سمت اصفهان و نبرد با ملکشاه، یکی از فرزندانش به نام کرمانشاه را مأمور اداره قلمرو در غیاب خود کرد. با کشته شدن او در جنگ، کرمانشاه حکومت کرمان را در اختیار گرفت؛ اما دوران حکومتش بسیار کوتاه بود و بعد از یک سال درگذشت و برادرش به حکومت رسید. برخی از مورخان، کرمانشاه را به عنوان فرمانروا یاد نکرده و در نسبنامهٔ این سلسله، پس از قاورد، سلطان شاه پسر دیگر او را آوردهاند.[۹۹][۱۰۰]
سلطانشاه
او یکی از پسران قاورد بود، که وی را در نبرد با ملکشاه همراهی میکرد و بعد از شکست، به همراه پدر خود اسیر شد و بعد از مرگ پدر بر چشمانش میل کشیدند، ولی این اتفاق باعث کوری وی نشد. وی سرانجام توانست با کمک یکی از خدمتگزاران به سمت کرمان فرار کند و در صفر سال ۴۶۷ تخت حکومت را بدست بگیرد. سلطانشاه احتمالاً درصدد مخالفت با ملکشاه بودهاست؛ چون یک سال بعد از حکومتش، ملکشاه عازم کرمان شد و در بردسیر مستقر شد و سرانجام بعد از مذاکرات فراوان، در سال ۴۷۲ بین دو طرف پیمان صلحی امضا شد، که به موجب آن حکومت کرمان و عمان برای سلطانشاه حفظ و مقرر شد نام ملکشاه مقدم بر نام سلطان شاه باشد.[۱۰۱][۱۰۲][۱۰۳][۱۰۴]
به نوشته ابوحامد کرمانی، سلطانشاه، شاهی خوشگذران بود، که در مدت ۱۰ سال کاری جز خوشگذرانی نکرد و همچنین به علت اینکه در میان زنان بزرگ شده بود، رفتار و لحنی به مانند آنها داشت.[۱۰۵] وی در اواخر حکومت خود نیز بردارش، تورانشاه را بخاطر وحشتی که از او داشت، به بم تبعید کرد.[۱۰۶] سلطانشاه بعد از ۱۰ سال حکومت به دلیل بیماری استسقا درگذشت.[۱۰۷][۱۰۸]
تورانشاه
بعد از مرگ سلطانشاه، امرای دولت برادرش تورانشاه را که در بم بود، به کرمان آوردند و در رمضان ۴۷۷ بر تخت حکومت نشاندند. وی منصب وزارت را به ابنالعلاء، که بعداً وزیر ایرانشاه هم شد، واگذار کرد. در این زمان ابتدا عمانیان شوریدند و حاکم کرمان را از آن دیار بیرون کردند، اما توران شاه سپاهی را فرستاد و عمان دوباره تسخیر و تابع شد. سپس تورانشاه طی دو مرحله به فارس حمله برد. گرچه منابع، زمان دقیق حملات وی را مشخص نکردهاند، هر دو لشکرکشی باید پس از سال ۴۸۵هجری باشد. چراکه بعید است تا زمانی که ملکشاه، امپراتور سلاجقه بزرگ، در اوج قدرت بوده، تورانشاه به خود جرأت چنین اقدامی داده باشد. وی دو نوبت به فارس لشکر کشید؛ در نوبت اول، مغلوب شد و در نوبت دوم آن دیار را تصرف کرد.[۱۰۹] در این زمان روابط سلاجقه کرمان با سلاجقه بزرگ همچنان تاریک و خصمانه بود، چون بعد از مرگ ملکشاه، همسرش، ترکان خاتون، قصد کرمان کرد و امیری به نام انر را با لشکری عازم آنجا کرد، که در جنگ بین دو سپاه، با وجود زخمی شدن تورانشاه، سپاه کرمان پیروز شد؛ اما پس از ۱ ماه، تورانشاه بر اثر زخمی که در جنگ بر او وارد شده بود، درگذشت.[۱۱۰][۱۱۱][۱۱۲]
وی توانست ۱۳ سال حکومت بکند، که طی این مدت بناهای زیادی ساخت و اقدامات عمرانی فراوانی انجام داد. از جمله، تورانشاه مسجد ملک را که در زمان پدرش طراحی شده بود را به اتمام رساند و بازارهایی در اطراف مسجد بنا کرد و در طرف غربی مسجد، مدرسه و کتابخانه ساخت و مکرم بن علاء را مدرس مدرسه نمود.[۱۱۳] دستور ساخت مدرسه توسط تورانشاه را میتوان در راستای پیوند دین و دولت تلقی نمود. با توجه به اینکه علمای مذهبی در این دوره در حال رشد و ترقی بودند، احداث مدرسه را میتوان به جهت رضایت خاطر آنها دانست. تورانشاه به ساخت خانقاه و رباط هم توجه داشت، که نشان دهنده توجه وی به صوفیه بود.[۱۱۴] بدون شک در اقدامات فرهنگی، مذهبی، عمرانی و خدماتی تورانشاه، مشوق اصلی او وزیرش مکرم بن علاء بودهاست؛ و طبق کتاب تاریخ وزیری، به خاطر این اقدامات، وی در بین مردم به ملک عادل مشهور گردید.[۱۱۵][۱۱۶][۱۱۷] بهطوریکه در مورد وی گفتهاند که:
بنیاد عدلی و انصافی نهاد که اهل کرمان را حیات تازه آمد… و چندان خیر و صدقات فرمود که درویش در کرمان نماند…[۱۱۸]
ایرانشاه
بعد از تورانشاه، فرزندش ایرانشاه در ذیالعقده ۴۹۰ به حکومت رسید، که همان ابتدای کار در مقابل تحرکات سنجر، حاکم سلجوقی خراسان، که قصد گسترش فتوحات و مناطق تحت سلطه خود در شرق را داشت، ایستادگی کرد.[۱۱۹][۱۲۰]
وی که در منابع (همانند تاریخ وزیری)، به فردی بیدادگر و خوشگذران معروف بود که به مذهب اسماعیلیه گرایش داشت، که این نیز به خاطر همزمانی با دوران اوج اسماعیلیان و فاطمیان و همچنین نزدیکی وی با فردی به نام کاکابلیمان در دوره شاهزادگی بود[۱۲۱] که اتابک او، نصیرالدوله، سعی بر اصلاح و نصیحت وی کرد؛ اما ایرانشاه قصد کشتن اتابک را کرد و اتابک گریخت. سرانجام گرایشهای اعتقادی ایرانشاه موجب شد که پس از سه سال، در سال ۴۹۵ شیخ الاسلام قاضی جمالالدین ابوالمعالی و امام تاجالدین القراء، که بزرگان مذهب تسنن بودند، فتوای قتل وی را صادر کنند. اطرافیان شاه دستگیر و قتلعام شدند، اما ایرانشاه شبانه فرار کرد و به جیرفت و سپس به بم رفت. او با دو سوار به قلعه سموران روی آورد که در بین راه دستگیر شد و توسط فرج نامی به قتل رسید.[۱۲۲][۱۲۳][۱۲۴][۱۲۵][۱۲۶][۱۲۷]
ارسلانشاه
بعد از قتل ایرانشاه، بزرگان حکومت کرمان، عموزاده ایرانشاه، ارسلانشاه، را در محرم سال ۴۹۵ به قدرت رساندند و لقب محیالاسلام و المسلمین بهاین دلیل به وی داده شد، که بعد از گرایش ایرانشاه به اسماعیلیه، با دستور وی مجدداً تسنن به عنوان مذهب رسمی در دستگاه حکومتی انتخاب و ترویج شد. لقب دیگر او معزالدین و کنیهاش ابوالحارث بودهاست. در دوران وی، برخلاف حکام قبلی، روابط با سلاجقه بهبود یافت، که دلیل آن ازدواج ارسلانشاه با دختر سلطان محمد بن ملکشاه، امپراتور سلاجقه بزرگ، بود.[۱۲۸] ارسلانشاه توانست در دوران حکومت خود، با شکست چاولی سقابو در سال ۵۰۸، سرزمینهای عمان و کیش را مجدداً تصرف کند و زد و خوردهایی که بین سلاجقه کرمان و اتابکان یزد رخ داده بود، را با وصلت خانوادگی به پایان برساند.[۱۲۹][۱۳۰][۱۳۱]
در این دوران، علم و هنر در کرمان رونق و رواج یافت و مدارس، کاروانسرا و بقاع متبرکه متعددی نیز ساخته شد، که موجب رونق تجارت در این زمان شد، بهطوری که:
... قوافل روم و خراسان و عراق - بل تمامی آفاق - ممر خویش به هندوستان و حبشه و چین و دریا، بار [باز] سواحل کرمان افکندند.[۱۳۲]
ارسلانشاه توانست ۴۲ سال حکومت کرده و سلاجقه کرمان را به اوج قدرت و شکوت برسانند. از او پسران و دختران زیادی به دنیا آمد، که تعدادی از آنها در زمان حیات وی مردند. بهطوریکه در هنگام مرگش، هفت با هشت پسر داشت که از این میان پسر کوچکش، کرمانشاه، والی شهر و دارالملک کرمان بود. دیگر پسر وی، محمد بود که به حسن اخلاق و درایت مشهور بود، که قبل از مرگ پدرش با قتل برادران اوضاع را کنترل کرد، تا خود بدون هیچ مشکلی به حکومت برسد. سرانجام ارسلانشاه در سن ۷۲ سالگی درگذشت.[۱۳۳][۱۳۴][۱۳۵][۱۳۶]
محمد بن ارسلانشاه
بعد از ارسلانشاه، پسرش محمدشاه، در صفر ۵۳۷ به مسند حکومت رسید. وی بعد از تکیه بر تخت پادشاهی، تمام همتش صرف این شد که امرا را راضی نگه دارد، تا به برادرش سلجوقشاه نپیوندند. سپس محمدشاه برای از بین بردن رقیبان حکومت خود، دستور کور کردن، محبوسکردن و قتل آنها را صادر کرد، تا اینچنین رقیبان خود را از سر راه بدارد.[۱۳۷][۱۳۸] با توجه به روایات، وی علاوه بر مهارت در تدابیر سیاسی، مردی به شدت خونریز بود و از کشتن کسی، از جمله برادران و بزرگان کشور که مخالف به سلطنت رسیدن او بودند، دریغ نمیکرد.[۱۳۹] اما به نوشته ابوحامد کرمانی، زاهدی عمانی که در خدمت او بود میگوید:
یک روز با ملک در سرای او میگشتیم. به موضعی رسیدیم که چند یک خروار کاغذ همه رقعه برهم ریخته بود. پرسیدیم که این کاغذها چیست؟
به ملک گفت فتوای ائمه شرع. هرگز هیچکس را نکشتم الا که ائمه فتوا دادند که او کشتنی است.[۱۴۰][۱۴۱]
در عین حال، وی حاکمی علمدوست و هنرپرور بود و کتابخانهای عظیم در کرمان ساخت و ۵۰۰۰ کتاب در آنجا وقف کرد و مدارس و رباطات و مساجدی در بم، جیرفت و کرمان بنا نهاد. وی همچنین توجه فراوانی به امنیت و رفاه مردم داشت. در زمان وی، سلطان مسعود سلجوقی، ۲ بار قصد فتح کرمان را داشت، که هر دو بار مقابل مقابل محمدشاه شکست خورد. محمدشاه سرانجام بعد از ۱۴ سال حکومت، در سال ۵۵۱ به مرگ طبیعی درگذشت.[۱۴۲][۱۴۳]
طغرلشاه
طغرلشاه پس از مرگ محمدشاه، پسرش طغرلشاه، در سال ۵۵۱ قدرت را بدست گرفت. طبق کتاب تاریخ وزیری، وی پادشاهی عادل بود، که توجه زیادی به مردم و رعایا داشت و این موجب محبوبیتش در نزد همگان شد. وی در ابتدای حکومت خود دستور زندانیکردن برادر خود، محمودشاه، را داد تا رقیبی برای حکومت نداشته باشد و بتواند با خیالی آسوده به حکومت خود ادامه دهد.[۱۴۴] همزمان با اغتشاشهایی که بعد از مرگ سلطان سنجر در سال ۵۵۲ هجری در خراسان روی داد، طغرلشاه فکر لشکرکشی به خراسان در ذهنشش راه یافت، اما از اشتغال به لهو و عشرت، مجال اقدام به آن مهم را پیدا نکرد.[۱۴۵][۱۴۶]
در این زمان با توجه به فراهمکردن زیرساختها و شرایط مطلوب برای گسترش بازرگانی در دوران حکام قبلی، اقتصاد و تجارت کرمان به اوج خود رسید و باعث انباشته شدن ثروت فراوانی در خزانه حکومت شد. وی بعد از ۱۲ سال حکومت که اغلب اوقات در جیرفت، دارالملک زمستانی سلاجقه، به سر میبرد، به مرگ طبیعی در سال ۵۶۳ درگذشت.[۱۴۷][۱۴۸][۱۴۹]
دوران ضعف و آشفتگی
طغرلشاه قبل از مرگ، ارسلانشاه دوم را به عنوان ولیعهد خود معرفی کرد؛ ولی بعد از مرگ وی، در سال ۵۶۳ هجری، دو پسر دیگر او، بهرامشاه و تورانشاه دوم، از ارسلانشاه فرمان نبردند و مدعی تاج و تخت و حکومت شدند و هرکدام در شهری مستقر گشتند. بدین ترتیب، درگیری بین مدعیان جانشینی آغاز و به تبع آن، دوران ضعف و کشمکشهای سیاسی فرا رسید. در نتیجه، بیست سال آخر فرمانروایی قاوردیان در منازعات مدعیان و توطئههای امیران گذشت، و شاهزادگان قاوردی بازیچه غلامان، اتابکان و خادمان خود بودند، که در آخر باعث ویرانی و قحطی زیاد در کرمان و مکران شد.[۱۵۰][۱۵۱] چنانکه در آن ابوحامد کرمانی گفتهاست:
در عهد ما هر خوشه گندم که میآید، پرچمی با خود میآورد.[۱۵۲]
ابتدا، پس از آن که بهرامشاه طی درگیریهایی در کرمان قدرت شهر را به دست گرفت، ارسلانشاه که پسر ارشد و ولیعهد طغرل بود و امارت بم را در دست داشت، برادران خود را طبق وصیت پدر مبنی بر جانشینی وی، به اطاعت از خود دعوت کرد؛ اما بهرامشاه که قدرتی در کرمان پیدا کرده بود، آن را رد کرد و تورانشاه، دیگر بردار خود را نیز که مدعی حکومت بود، شکست داد و علاوه بر کرمان، بر جیرفت نیز مسلط شد. تورانشاه بعد از شکست به فارس رفت و لشکری از اتابک زنگی گرفت و با قدرتی بیش از دیگر براداران خود، به کرمان بازگشت. چون بهرامشاه که کنترل اکثر مناطق را در دست داشت، توانایی مقابله با ارتش وی را نداشت، به خراسان گریخت؛ ولی در خراسان لشکری گرد آورد و توانست تورانشاه را شکست و به عراق عجم فراری دهد. در بحبوحه درگیری بین بهرامشاه و تورانشاه، ارسلانشاه با سپاهی که از ارسلان بن طغرل، سلطان سلجوقی عراق گرفته بود، بهرامشاه را محاصره کرد. بهرام به بم رفت و با سپاهی دوباره به کرمان بازگشت. بهرام شهر را محاصره کرد و ارسلانشاه را به یزد فراری داد و خود وارد شهر شد و خود را سلطان سلاجقه کرمان معرفی کرد؛ ولی خود بعد از یک سال حکومت، در سال ۵۷۰ هجری، بر اثر بیماری استسقا درگذشت،[۱۵۳] تا دوباره اختلافات و تنشهای بین دو برادر دیگر (تورانشاه و ارسلانشاه) شعلهور گردد[۱۵۴][۱۵۵][۱۵۶] و کرمان دوباره گریبان گیر جنگها و نبردها شود و همزمان با این اتفاقات، فرصت برای حکمرانان سایر مناطق مثل سلطان ارسلان بن طغرل و مؤیدالدین آیبه فراهم آید، تا در امور حکومت کرمان دخالت کنند و در پی منافع خود باشند.[۱۵۷][۱۵۸]
ابتدا ارسلانشاه بود که توانست تاج و تخت را بدست بگیرد، اما در سال ۵۷۲ هجری، پس از آن که در جنگ با برادر خود در سیرجان، تورانشاه، کشته شد، تورانشاه تونست با کمک آیبک که از طرف اتابک رکنالدین سام از اتابکان یزد به کرمان آمده بود، توانست قدرت را به دست بگیرد.[۱۵۹][۱۶۰] ولی به تخت نشستن وی مقارن با نخستین حملات غزها به رهبری ملک دینار به کرمان و جیرفت و غارت و تصرف برخی از آن مناطق به دست وی در سال ۵۷۵ هجری بود.[۱۶۱][۱۶۲][۱۶۳] تورانشاه بعد از ۷ سال حکومت، سرانجام در سال ۵۷۹ هجری در جریان یک شورش و توسط شخصی به نام رفیعالدین محمد (ظافر محمد) به قتل رسد، تا آشفتگی اوضاع بیش از پیش شود.[۱۶۴][۱۶۵][۱۶۶][۱۶۷]
پایان حکومت
بعد از مرگ تورانشاه دوم، محمدشاه دوم، پسر بهرامشاه، با کمک ظافر محمد توانست از زندان فرار کند و بعد از جمعآوری قدرت، زمام امور حکومت را بدست بگیرد. اندکی بعد، محمدشاه که از ظافر محمد بیم داشت، وی را به قتل آورد، ولی حکومتش تحت نظر غزان که قدرت منطقه و کرمان را بدست گرفته بودند، قرار داشت.[۱۶۸] در این زمان در اثر قحطی و آشفتگی امور مملکت، شرایط زندگی یرای عامه مردم سخت شده بود[۱۶۹] و محمدشاه برای حل این مشکلات و خارج شدن از زیر سلطه و نفوذ غزان ابتدا به بم رفت و سپس از اشخاصی همچون طغرل سوم، سلطان سلجوقی عراق، تکش، سلطان خوارزمشاهیان و شهابالدین، سلطان غوریان، طلب کمک کرد؛ اما به نتیجه نرسید. شبانکارهای میگوید:
... محمد پیش از رفتن به بم، چون از نفوذ غزان به تنگ آمده بود به اصفهان رفت و از سلطان طغرل بن ارسلان سپاه گرفت و به کرمان آمد. غزان چند روزی پنهان شدند.
سرانجام، در سال ۵۸۰ ه.ق ملک دینار به محمدشاه تاخت و کرمان را تصرف کرد، تا آلقاورد از صفحه روزگار محو و نابود گردد.[۱۷۰][۱۷۱] محمد شاه نیز ابتدا به فارس و سپس به سیستان رفت، آن گاه به خوارزم نزد خوارزمشاهیان شتافت. پس از آن به غزنین رفت و در همانجا در سال ۵۸۳ هجری درگذشت.[۳۸][۱۷۲] سرنگونی سلجوقیان کرمان موجب مهاجرت گروه کثیری از مردم بومی و افراد قبایل سلجوقی به شهرهای دیگر شد.[۱۷۳][۱۷۴]
اهمیت سلجوقیان کرمان
سلاجقه کرمان را به رغم روابط خویشاوندی با سلاجقه بزرگ، باید جزو سلسلههای مستقل محلی بهشمار آورد، که از جنبههای مختلف دارای آزادی و استقلال کامل از حکومت مرکزی سلاجقه بود. ترکمانان سلجوقی پیش از اینکه بر سر کار آیند در دشتهای آسیای میانه به معیشتی عشیرهای همراه با کوچ نشینی خو داشتند. آنها، پس از آن که در فلات ایران به قدرت رسیدند، بسیاری از سنتها و رسوم قبیلهای و عشیرهای پیشین خود را در اداره قلمروشان به کار بردند. این امر نزد شاخههایی از آنها مانند سلجوقیان کرمان، که موفق به تشکیل حکومت محلی شدند، قوی تر هم بود. از جمله مواردی که سلجوقیان پس از به قدرت رسیدن در قلمرو خود، همچون زمان حضورشان در دشتهای آسیای مرکزی به آن عمل نمودند، این بود که آنها دو پایتخت (دارالملک) داشتند. جیرفت، دارالملک زمستانی، در منطقه گرمسیر کرمان قرار داشت و بردسیر، دارالملک زمستانی، در منطقه سردسیر قرار داشت.[۱۷۵]
حکومت قاوردیان توانست حدود صدوپنجاه سال در کرمان پابرجا بماند و در این مدت، کرمان و نواحی آن با دوری از منازعات داخلی خاندان سلجوقی در عراق و خراسان و آذربایجان و در سایهٔ خاندان قاوردیان، در زمینههای کشاورزی، دام پروری و گسترش آبادانی و بازرگانی رشد کرد. از دیگر دلایل اهمیت این سلسله، حضور و حکمرانی آنها بر مناطقی همچون فارس، یزد، طبس، سیستان، مکران و حتی عمان بود، که نشان از قدرت و تسلط فراوان آنها داشت.[۱۷۶] هر چند فرمانروایی این سلسله در اواخر دوران خود دچار انحطاط و تفرقه بود، ولی در دوران قدرت موجبات امنیت و آرامش نسبی را فراهم کرد؛ و با وجود دور افتادگی از مراکز علمی، بعضی از فرمانروایان این سلسله در حمایت از علما، به تأسیس مدارس و تشویق اهل شعر و ادب اهتمام ورزیدند.[۱۷۷]
در دورهٔ طغرلشاه، رشد بازرگانی در کرمان و عمان موجب افزایش قابل توجه خزانه دولت شد و همزمان توجه مخصوصی به آبادانی بلوچستان، به خصوص بنادر آن شد.[۱۷۸] با وجود پریشانی و قحطی و سختی شدیدی که در واپسین سالهای فرمانروایی قاوردیان در کرمان حاکم بود، غلبه ملک دینار بر کرمان، ظاهراً به عنوان غلبه یک منجی تلقی نشد. گزارش ستایش آمیزی که صاحب تاریخ عقدالعلی در این باب دارد، دست کم مبالغهآمیز است. بعد از سلاجقه کرمان قدرت محلی آن جا مدت زیادی در دست ملک دینار و اولاد او نماند و اندک زمانی بعد، براق حاجب، به آنجا آمد و سلسله قراختاییان را به وجود آورد.[۱۷۹][۱۸۰]
تشکیلات اداری
تشکیلات اداری سلجوقیان بزرگ
حکومت سلجوقیان که بر اساس الگوی حکومتی سامانیان و غزنویان پایهریزی شده بود، مرکب از دو بخش درگاه و دیوان بود. به این ترتیب که درگاه، خود به دو بخش تقسیم میشد: بخشی از درگاه، به حرم سلطان تعلق داشت و امور مالی و اقتصادی آن را وکیل خاص اداره میکرد و بخش دیگر درگاه، محل رفتوآمد افراد بلندپایه کشوری و لشکری، علمای مذهبی، دانشمندان و اقطاعداران بود.[۱۸۱] بخش دیگر سازمان اداری را دیوان تشکیل میداد، که در رأس آن وزیر قرار داشت و این دیوانسالاری عموماً در دست وزرای ایرانی بود.[۱۸۲] آشنا نبودن سلجوقیان با آداب و رسوم ایرانیان، موجب شد که از وزرا و دبیران ایرانی، برای سامان دادن به امور مملکتی استفاده کنند و با استفاده از توانمندیهای ایرانیان در قالب دیوانسالاری به اداره امپراتوری بپردازند. دیوانسالاری کهن ایرانی نیز در پی ایجاد حکومت متمرکزی بود که از یک نقطه به اعمال قدرت بپردازد؛ بنابراین یکی از کارکردهای مهم وزارت، تدبیر امور مملکتی بود.[۱۸۳] خواجه نظامالملک طوسی، هسته اصلی و نقطه اتکای امور دیوانی سلطنت سلجوقیان بزرگ بود. وی به مدت ده سال بهعنوان وزیر آلبارسلان و بعد از کشته شدن وی در سال ۴۶۵ه. ق، به مدت بیست سال بهعنوان اتابک و وزیر ملکشاه به اداره امور امپراتوری سلجوقی پرداخت. خواجه نظامالملک در این دوره در تمامی امور اعم از فتوحات و لشکرکشیها، عزل و نصبها، ازدواجهای سیاسی، ارتباط با خلافت عباسی، نظارت بر اوقاف، نهادهای مذهبی و فرهنگی صاحبنظر بود.[۱۸۴]
گرچه در سنت حکمرانی سلطانی، مفهوم قدرت به معنی اینکه اقتدار اصلی در دست یک نفر، یعنی سلطان بود، ماهیت قدرت سلطان بستگی داشت به تعادل بین نیروها و مقامات مختلف، و حفظ قدرت سلطان از طریق کنترل قدرت بین امرا و ارتش و نهادهای دولتی صورت میگرفت، اما زمانی که اقتدار امرا از سلطان بیشتر میشد، دولت صبغه نظامی به خود میگرفت، لذا دیوانسالاری نقشی صوری پیدا میکرد و حکومت مرکزی سست میشد.[۱۸۵]
نهاد اتابکی، نهادی بود که در دوره سلجوقی قدرت بیشتری گرفت. هرچند شاید بتوان منشأ آن را در سازمان اجتماعی و رسوم ترکمانان پی گرفت. نخستین فردی که لقب اتابک گرفت، نظام الملک بود که از سوی ملکشاه، به مناسبت مساعدتهای وی در مسیر رسیدن به تخت پادشاهی، به خواجه اهدا شد. نهاد اتابکی در شکل اولیه و اصلی خود، نوعی نهاد اجتماعی بود و بعدها در نتیجهٔ نظامی شدن دولت، تغییر کاربری داد. این نهاد در زمان سلجوقیان تحول یافت و دارای وجوه اجتماعی و سیاسی گردید. اتابک تعلیم و تربیت شاهزاده را بر عهده داشت. از نظر سیاسی یکی از مسائل نهاد اتابکی، نظارت بر امرا و جلوگیری از شورش آنان در منطقه بود. به محض این که قدرت امرا در رابطه با قدرت سلاطین افزایش مییافت، شکل عملی به خود میگرفت. هنگامی که نهاد اتابکی نهاد برجستهای شد، خود اتابک حاکم طبیعی واقعی ایالت گردید و شاهزاده همراه وی نیز به صورت آلت دست درآمد. به مجرد آن که جنبهٔ سیاسی نهاد اتابکی بر جنبه اجتماعی آن تفوق یافت، ایالتها به جای یک نفر به چند تن از اتابکها سپرده شدند یا این که یک امیر، اتابک تعدادی از ایالتها گردید. از یک طرف، سلطان سعی میکرد از طریق نهاد اتابکی اتحاد معمولی امرای بزرگ را تأمین کند و از طرف دیگر، آنان درصدد استقرار و استحکام استقلال واقعی خود بودند. امرا همواره تلاش میکردند که با توجه به موروثی بودن سلطنت، یکی از افراد خاندان خود را به نام اتابک به قدرت برسانند، تا این که قادر باشند به کام خود حکومت کنند. بدین سان، نهاد اتابکی سیاسی، عامل بالقوهای در فروپاشی امپراتوری سلجوقی گردید.[۱۸۶][۱۸۷]
تشکیلات اداری سلجوقیان کرمان
سلاجقه کرمان نیز همچون سلاجقه بزرگ، و تا حد زیادی به تقلید از این دولت، دیوانهایی همچون دیوان وزارت، دیوان اشراف، دیوان استیفا، دیوان انشاء و مناصب دیگری همچون اتابکی و امیر سلاح داشتند.[۱۸۸]
همزمان با به تخت نشستن قاورد در دارالملک بردسیر، قاضی آن ولایت، فردی با نام محمد فزاری بودهاست. این شخص در زمان آل بویه نیز از جمله قضات فارس و کرمان بوده و در نزد عضدالدوله دیلمی از احترام خاصی برخوردار بودهاست. فرزندان وی نیز قضاوت در فارس و کرمان را بر عهده داشتند از جمله فرزندش ابوالحسن فزاری که به قول نویسنده کتاب فارسنامه، «هرگز مال نیندوختی و جز بر بهیمه مصری ننشستی..». وی را نزد قاورد آوردند و سلطان بلافاصله پس از دیدن فزاری، در سال ۴۳۳ هجری منصب وزارت را به او واگذار نمود. به این ترتیب میتوان دریافت که نخستین وزیر دربار سلاجقه کرمان، محمد فزاری است. وی منشأ خدماتی در زمینههای عمرانی و سیاسی بودهاست.[۱۸۹] از جمله حوادث سیاسی دوران سلطنت قاورد رابطه او با سلاجقه بزرگ، از جمله عصیانش علیه آلبارسلان است. ابن اثیر، محرک قاورد علیه برادرش را وزیری نادان میداند که «مرتب، قرا ارسلان قاورد را به استبداد، توصیه میکرد و تحت تأثیر این وزیر بود که قاورد، عصیان ورزید». که آن وزیر همین شخص، یعنی محمد فزاری بوده باشد. همانطور که گفته شد یکی از نقشهایی که وزرا در اداره امپراتوری سلجوقی بر عهده داشتند توسعه متصرفات امپراتوری بود.[۱۹۰] شاید در همین راستا فزاری، مشوق قاورد در حمله به برادرش بودهاست. وی قاورد را امیدوار کرده بود که میتواند بر امپراتوری سلجوقی مسلط شود. فزاری میدانست که در کنار فتوحات قاورد نقش وی نیز پررنگتر خواهد شد. فزاری که نتوانسته بود در این راستا موفقیتی به دست آورد کوشید تا با انجام کارهای عمرانی، محبوبیتی در میان مردم کسب کند. از همین رو شروع به ساخت اماکن علمی و مذهبی نمود. از جمله کارهای عمرانی محمد فزاری، تأسیس مدرسههایی در شیراز بود که این وزیر «ضیاع فراوانی وقف آن نمود».[۱۹۱][۱۹۲]
تا عهد ایرانشاه قدرت بخش اداری و دیوانی در دستان وزیر منصوب شده از جانب شاه بود، اما از عهد ایرانشاه گروههای دیگر نظیر امیرالامراها و اتابکان، توانستند قدرتی در بخش اداری و دیوانی کسب کنند. در باب سلجوقیان کرمان، میتوان برای نخستین بار تأثیر اتابک ایرانشاه، کاکابلیمان، اشاره کرد که توانست بر خود شاه و روند حکومت داری وی تأثر بسزایی گذارد.[۱۹۳][۱۹۴]
با به قدرت رسیدن محمدشاه، تمام تلاش او صرف این شد، که امرا را راضی نگه دارد، تا به برادرش سلجوقشاه نپیوندند. این امر سبب قدرتگیری فراوان امیرالامراها گردید. بهطوریکه وزرا، کاملاً به حاشیه رانده شدند و در منابعی که از دوران سلطنت محمد بن ارسلانشاه سخن به میان آمده، حتی نام یک وزیر نیز نیامده است. بی شک موفقیت یک نظام دیوانسالاری در گرو قدرت افراد و نهادهایی است که در برابر کل اجزای سیستم مسؤولیت دارند.[۱۹۵] همان روندی که در دوران محمدشاه پیشآمد و سرانجام امیرالامراها، که در واقع تا حد اتابکی سلطان نیز پیش رفته و تمام اختیارات دربار را در دست میگرفتند، وزرا را عقبرانده و وزارت را به انزوا میکشاندند.[۱۹۶]
دربارهٔ وضعیت وزرات همزمان با دوره آشفتگی، باید چنین گفت که به دو دلیل وزرا عملاً نقشی در اداره کرمان نداشتند؛ اول آنکه قدرت بسیار زیاد اتابکانی همچون اتابک مؤیدالدین ریحان و اتابک قطب الدین محمد، اجازه خودنمایی به وزرای همزمان با آنها را نمیداد و دیگر آنکه هیچکدام از وزرای این دوره آشفته نیز آن قدر مقتدر نبودند تا بتوانند زمام امور را در دست بگیرند و اینکه در دولت سلاجقه کرمان به موازات کاهش قدرت سلطان، وزیر همان نقش صوری را نیز از دست داد؛ اما در دولت سلاجقه کرمان امور تحت نظر امرا و اتابکان بود، بهطوریکه حتی آنان میتوانستند سلطان را تحت کنترل خود درآورند و وزرا را بکشند. عملکرد ضعیف نهاد وزرات در این دوره منجر به آن شد، که منابع پیرامون این موضوع کمتر صحبت کنند؛ بهطوریکه تاریخ عزل و نصب وزرا در بسیاری موارد ذکر نشدهاست. وزارت در عهد فرزندان طغرلشاه به وضع بغرنجی رسید. دولت سلجوقی کرمان تحت اقتدار امرای نظامی قرار گرفت. اقتدار امرا، کاهش ابهت سلطان را در پی داشت. رقابت اتابکان قدرت را از دست وزرا ربود و این رقابتها موجب شد که عمر وزارت وزرا بسیار کوتاه باشد.[۱۹۷]
وزرا و اتابکان آلقاورد
- محمد فزاری (نامشخص - ۴۵۹ هجری): از قضات مشهور کرمان و مورد اعتماد بویهان و دیلمیان بود، که بعد از فتح کرمان توسط قاورد به سمت وزارت رسید و منشأ کارهای عمرانی و سیاسی زیادی در کرمان بود و مشوق قاورد برای ایستادگی در مقابل آلبارسلان شد.[۱۹۸]
- مکرم بن علا (۴۶۵–۴۹۰ هجری): در اواخر حکومت قاورد به منصب وزرات رسید و تا دوران حکمرانی تورانشاه بر منصب باقی ماند و در کرمان خدمات فراوانی، از جمله مسجد ملک، را انجام داد. فردی بسیار علمدوست، ادبپرور و البته سخاوتمند و کریم بود. معزی در شعری وی را با لقب مجیرالدوله ستودهاست:[۱۹۹]
صاحب دولت مجیر دولت و صدر کفاه | ناصرالدین کدخدای خسرو گیتی ستان | |
سید و تاج وزیران مکرم آن که هست | منعم فی کل حال مبتل فی کل شأن… | |
نام آن صاحب که شاهنشاه را دستور بود | از مناقب داستان شد در ری و در اصفهان | |
نام این صا حب که دستور است ایرانشا ه را | از فضایل هست در ایرا ن و توران داستان |
.
- اتابک نصیرالدوله (۴۹۰–۴۹۵ هجری): وزیر و اتابک ایرانشاه که سدی در مقابل تفکرات اسماعیلی وی بود.[۲۰۰]
- مولانا مجدالدین (۴۹۵–۴۹۷ هجری): وزیر ارسلانشاه.
- ناصحالدین ابوالبرکات (۵۵۲–۵۵۵ هجری): از وزرای دوران طغرلشاه که از وزارت کنارهگیری کرده و به تصوف رو آورد.[۲۰۱]
- ناصرالدین افزون (۵۶۶–۵۶۷ هجری): دیگر وزیر طغرلشاه که تا زمان مرگ وی بر همین منصب ماند و سپس در دوران آشفتگی به خدمت ملک دینار درآمد.[۲۰۲]
- ابوحامد افضلالدین کرمانی: وی مدتها در دولت سلجوقیان کرمان به شغل دبیری و طبابت مشغول بود و بعد از چیرگی ملک دینار، طبیب مخصوص وی شد و علاوه بر این، به خاطر جایگاه برترش در علم طبابت از یاری و پشتیبانی اتابکان یزد و اولاد طغرلشاه سلجوقی نیز برخوردار بود.[۲۰۳][۲۰۴]
- اتابک مویدالدین ریحان (۵۶۰–۵۷۰ هجری): زمام امور را در اواخر حکومت طغرلشاه بر عهده داشت و به بهرامشاه برای رسیدن به تخت حکومت کمک کرد.
- اتابک محمد بزقش (۵۷۰–۵۷۲ هجری): وی پس از مویدالدین ریحان، بزرگترین اتابک کرمان بود که ابتدا به بهرامشاه و سپس ارسلانشاه پیوست.[۲۰۵]
- ضیاءالدین ابوالمفاخر (۵۶۵–۵۶۶ هجری): وزیر بهرامشاه که بعد از پیروزی وی بر رقیبان به این منصب رسید. وی قبل از وزارت، مشرف دیوان بم بود.
- زینالدین کیخسرو (۵۶۶–۵۶۷ هجری): که پس از مرگ ابوالمفاخر به این منصب رسید و مدت کوتاهی بر این منصب بود.[۲۰۶]
- ظهیرالدین افزون: از اتابکان و وزرا سلاجقه کرمان
- زینالدین مهذب: از اتابکان و وزرا سلاجقه کرمان
- نصیرالدین ابولقاسم: از اتابکان و وزرا سلاجقه کرمان
- شهابالدین کیا محمد بن المفرح: از اتابکان و وزرا سلاجقه کرمان
- سابقالدین زوارهای: از اتابکان و وزرا سلاجقه کرمان
- خواجه علی خطیب: از اتابکان و وزرا سلاجقه کرمان
- فخرالاسلام: از اتابکان و وزرا سلاجقه کرمان
- شرفکوبنانی: از اتابکان و وزرا سلاجقه کرمان[۲۰۷]
وضعیت اقتصادی و تجاری
سلجوقیان پس از تصرف کرمان و نواحی اطراف آن، توجه خود را معطوف به تجارت و راههای تجاری این نواحی کردند و برای رونق بخشیدن به آن، اقداماتی را انجام دادند. این اقدامات از زمان مؤسس این سلسله، ملک قاورد، آغاز شد. وی علاوه بر اینکه حکومتی نسبتاً قدرتمند را در منطقه شرق و جنوب شرق فلات ایران به وجود آورد، اقداماتی را نیز در جهت مستحکم ساختن پایههای حکومت نوظهور خود برداشت و آسایش و امنیتی قابل توجه را در این مناطق پدید آورد.[۲۰۸][۲۰۹] این آسایش، دائمی نبود و فراز و نشیبهایی داشت و برخی سلاطین نالایق این سلسله، آرامش به وجود آمده در زمان ملک قاورد را برهم میزدند؛ اما بیشک اقدامات مَلک قاورد سلجوقی، در سر و سامان دادن به امور تجاری کرمان، نقش مهمی در قدرت بخشیدن به سلاجقه کرمان داشت. وی پس از فتح کرمان و بیرون راندن دیلمیان، در نخستین گام، قوم راهزن و سختکُشِ قفص را که از سالیان دور در جنوب کرمان ساکن شده و امنیت کرمان را برهم زدهبودند، به شدت سرکوب کرد و با قتل بزرگان این قوم، امنیت را به راههای تجاری کرمان، به ویژه منطقه جیرفت که از مراکز تجاری مهم کرمان بود، بازگرداند.[۲۱۰][۲۱۱] همچنین، قاورد به تمام نواحی کرمان لشکر کشید و آن نواحی را تصرف کرد و حکومتی یکپارچه ایجاد کرد.[۲۱۲]
پس از سرکوب قوم قفص و برقراری امنیت در مسیر جیرفت و جبال بارز، به علت خبرها و وصفهایی که از ثروت بیکران و وضع بیدفاع ایالت عمان شنید، متوجه آن ناحیه شد و در پی تسخیرش برآمد.[۲۱۳] علاوه بر این توصیفات، سرزمین عمان از لحاظ تجاری و اقتصادی، موقعیت ویژهای داشت و از آنجا که حاکم عمان بر مناطقی همچون لحسا و قطیف و سرزمین بحرین نیز حکم میراند، تصرف عمان به منزله دستیابی به تمامی این نواحی محسوب میشد.[۲۱۴] ملک قاورد برای رسیدن به این خواسته خود، با کمک حاکم هرمز توانست به راحتی و بی هیچ مقاومتی از جانب حاکم عمان، شهریار بن تافیل، این ناحیه را تصرف و گنجینههایش را برای خزانه خود ضبط کند. وی سپس، حاکم عمان را امان داد و بر مقام خویش، ابقا کرد و تنها امیری از جانب خود در آنجا برای کنترل حاکم عمان گماشت.[۲۱۵][۲۱۶][۲۱۷][۲۱۸]
وی با اقدامات خود کرمان را به حالتی نیمه مستقل درآورد و دستور داد، پرچمی به شیوه سلجوقیان با نقش تیر و کمان بسازند و نامهها را با نام و القاب وی ثبت کنند.[۲۱۹][۲۲۰][۲۲۱] او همچنین، برای یکسانسازی و حفظ ثبات عیار سکههای قلمروش تلاش و دقت بسیار کرد، که بدون تردید، این اقدام وی در رونق تجارت کرمان و نواحی اطراف آن نقشی انکار ناشدنی داشت.[۲۲۲][۲۲۳][۲۲۴]
قاورد به راههای تجاری نیز اهمیت داد و برای بهبود وضع بازرگانی و کمک به مسافران و کاروانها، در مسیرهای پر رفتوآمد تجاری، تسهیلاتی ایجاد کرد؛ از جمله اقدامات وی در این زمینه، ساخت میلهایی در طول مسیر راههای تجاری بود. این میلها از چند فرسنگی دیده میشد و از سردرگمی مسافران و تجّار جلوگیری میکرد. به امر سلطان، در کنار این میلها، آبگیر و حوض و حمامی از آجر ساخته شد تا مسافران، بازرگانان و اسبان و شترانشان، استراحتی کنند و آبی بنوشند. راه تجاری کرمان به سیستان، یکی از این راهها است که هنوز، آثار بناهای قاوردی در آن مشاهده میشود. این راه از میان کویر لوت عبور میکرد. به دستور ملک قاورد، در این راه، از سرِ درّه تا فهرجِ بم، که بیست و چهار فرسخ (حدود یکصد و چهل کیلومتر) را در بر میگرفت، در هر سیصد قدم میلی به ارتفاع دو برابر قامت انسان، ساخته شده بود؛ به نحوی که شب از پای هر میل، میل دیگر دیده میشدهاست.[۲۲۵][۲۲۶] علاوه بر این میلها، کاروانسراها، حصارها، منارهها و چاههای آب بسیاری نیز در طول مسیرهای تجاری ایالت کرمان ساخته شد.[۲۲۷][۲۲۸] وی همچنین، در ده فرسنگی یزد، چاهی بنا نهاد که به چاه قاوردی مشهور بود، که مورد استفاده تجار بین کرمان و یزد قرار میگرفت و همیشه مأموری برای حفاظت از آن، در کنار چاه مستقر بود.[۲۲۹]
ملک قاورد با چنین اقداماتی، توانست در سرزمین کرمان ثبات و امنیتی ایجاد کند، که در رشد و پیشرفت تجارت در ناحیه نقش بسزایی داشت. بهطوریکه به نوشته ابوحامد کرمانی:
چهار حد کرمان، چنان شد که گرگ و میش، باهم آب خوردی و فراخی به حدّی شد که نقلهٔ اخبار آوردهاند که وقتی در صمیم زمستان به جیرفت میرفت، چون حرکت رکاب فرمود در بردسیرِ کرمان، صد مَن نان، به دیناری سرخ بود. بعد از آنکه به دولتخانهٔ جیرفت فرود آمد، آنهای رأی پادشاه کردند که هم در این هفته در بردسیر، نود مَن به دیناری کردند و نیز آرد سیاه و تباه میپزند؛ در حال با ده سوار از خواص عزم بردسیر کرد و یک شبانه روز به بردسیر آمد و جمله نانبایان را بخواند… پس چند تَن از معارف خبّازان در تنور تافته نشاند و بسوخت! و باز به جیرفت آمد.[۲۳۰][۲۳۱]
در دوران بعد از قاورد، یعنی دوران تورانشاه، مردم عمان شورش کردند و امیر و فرماندهان سلاجقه را از شهر بیرون راندند؛ اما این ناآرامی با درایت و کاردانی ملک تورانشاه و ارسال سریع نیروی نظامی، به زودی سرکوب شد و بار دیگر آرامش به آن ناحیه بازگشت. ناحیهای که از نظر تجاری و بازرگانی، بسیار مهم و برای سلاطین سلجوقی کرمان، از ارزشی فراوان برخوردار بود.[۲۳۲][۲۳۳] اقدام دیگر وی در زمینه تجارت، جایگزینکردن جزیره کیش، به جای بندر سیراف، به عنوان مرکز تجارت خلیج فارس بود؛ و اینچنین شد که به تدریج، امیران جزیره کیش قدرت یافتند و همواره، با ملوک هرمز از لحاظ بازرگانی، در رقابت بودند.[۲۳۴]
بعد از دوران تورانشاه، ارسلانشاه به حکومت رسید و به مدت ۴۲سال در مسند سلطنت بود. در دوران طولانی حاکمیت این سلطان تازه بر تخت نشسته، تجارت و بازرگانی توسعه چشمگیری پیدا کرد.[۲۳۵] در این زمان، کرمان به سمت پیشرفت و آبادانی رفت؛ چنانکه از نظر خرّمی و طراوت، با خراسان و عراق برابری میکرد. کاروانهای تجاری روم، خراسان و عراق مسیر خود را به سوی هندوستان، حبشه، زنگبار، چین و مناطق اروپایی همچون بالکان و ایتالیا از طریق ساحلهای کرمان، انتخاب میکردند.[۲۳۶] ارسلانشاه در شهرهای کرمان، بناهایی نظیر مدارس و کاروانسراهایی ساخت تا رفاه مسافران و تجار را بیش از پیش تأمین سازد.[۲۳۷]
در زمان محمدشاه، فرزند و جانشین ارسلانشاه، تجارت همچنان راه پیشرفت خود را ادامه داد. پس از مرگ وی، فرزندش طغرلشاه با شکست برادر خویش، محمودشاه، بر تخت سلطنت نشست.[۲۳۸] وی در حالی به سلطنت رسید که پدرش امنیت کامل را در این ایالت برقرار کرده و در ظل این امنیت و آرامش، تجارت رونق پیدا کرد. طغرلشاه بیشتر وقت خود را به عشرت و خوشگذرانی گذرانده بود؛ اما وجود اتابکان کاردان، امنیت و آسایش را به کرمان بازگردانده بود. این اتابکان با درایت و کاردانی خود، نه تنها توانستند آرامش و امنیت قلمرو سلاجقه کرمان را فراهم کنند، بلکه سالهای سلطنت طغرلشاه سلجوقی را نیز به یکی از درخشانترین دورههای حکومتی سلاطین سلجوقی تبدیل کرد.[۲۳۹][۲۴۰] خواجه اتابک علاءالدین نه تنها ثبات را به اوضاع سیاسی قلمرو سلاجقه کرمان برگرداند، بلکه در سایه این آرامش سیاسی، مقدمات رشد تجارت و پیشرفت اوضاع اقتصادی این دولت را نیز فراهم ساخت.[۲۴۱]
با مرگ طغرلشاه، امنیت و آسایش در این دیار از بین رفته و دوران پر آشوب کشمکشهای فرزندان وی برای کسب قدرت، کرمان را به ویرانی کشاند. در واقع، باید گفت هر آنچه سلاطین پیشین سلجوقی کرمان، در جهت توسعه تجارت این سرزمین انجام داده بودند، به یکباره از بین رفت. این کشمکشها نه تنها تجارت و مراکز تجاری را رو به رکود برد، بلکه قحطی و گرسنگی را در کرمان گستراند.[۲۴۲] بهطوریکه به قول ابوحامد کرمانی:
در کرمان قحطی مفرط ظاهر شد و سفره وجود، از مطعومات چنان خالی که دانه در هیچ خانه نماند. قوت هستی و طعام خوش در گواشیر، چندگاهی استه [ی] خرما بود که آن را آرد میکردند و میخوردند و میمردند. چون استه نیز به آخر رسید؛ گرسنگان، نطعهای کهنه و دلوهای پوسیده و دبّههای دریده، میسوختند و میخوردند و هر روز چند کودک در شهر گم میشدند که گرسنگان، ایشان را به مذبح هلاک میبردند و چند کس فرزند خویش طعمه ساخت و بخورد. در همه شهر و حومه، یک گربه نماند و در شوارع، روز و شب سگان و گرسنگان در کشتی بودند؛ اگر سگ غالب میآمد، آدمی را میخورد و اگر آدمی غالب میآمد، سگ را….[۲۴۳]
در این شرایط آشفته، هر کدام از فرزندان طغرلشاه، برای رسیدن به حکومت کرمان، علاوه بر لشکرکشیهای ویرانگر خود به شهرها و بنادر مختلف این مملکت، از حکّام بلاد همجوار، یعنی فارس و خراسان و عراق عجم، نیز کمک خواسته و لشکریان آنها را نیز، به ویرانی کرمان دعوت میکردند. بدون شک، هر لشکرکشی به منزله از بین رفتن امنیت و ثبات و آرامشی بود که در سایه آن، تجارت و بازرگانی رونق مییافت. این لشکرکشیها صدمات جبرانناپذیری بر پیکره کرمان، راههای تجاری و بهطور کلی، بازرگانی این ایالت وارد ساخت؛ برای نمونه یکی از این صدمات، لشکرکشی شاهزاده بهرامشاه، با کمک لشکر خراسان، به کرمان بود. این لشکر پس از پیروزی و ورود به جیرفت، مشغول غارت ناحیه قمادین، یعنی مرکز و قطب تجاری کرمان شدند و آن را نابود کردند، بهطوریکه دیگر نتوانست مانند گذشته شود.[۲۴۴] بدین ترتیب، این مرکز تجاری که به قول ابوحامد کرمانی؛
مسکن غرباء روم و هند و منزل مسافران برّ و بحر، خزینه متموّلان و گنج خانه ارباب بضایع شرق و غرب [بود]، به دست لشکر خراسان افتاد و استباحت آن خطه محمی و افتراع آن عروس دوشیزه، بر دست ایشان رفت و آن را عالیها سافلها کردند و چند روز در جیرفت و رساتیق و نواحی، بازار نهب و غارت قایم بود و قتل و شکنجه و تعذیب دایم….[۲۴۵]
و حملات پایانی را نیز قوم ویرانگر غز، به سرکردگی ملک دینار به تجارت کرمان وارد کردند و به دنبال آن، آسایش و امنیت نسبی که در این دوران به وجود آمده بود، به کلی از میان رفت و تجارت نیز با رکودی بیسابقه مواجه شد. ابوحامد کرمانی که خود شاهد این دوران بودهاست، اوضاع آن روزگار را چنین تشریح میکند:
هنوز تا این غایت، ربض بردسیر مسکون و منازل معمور و سقفها مرفوع و بازارها بر جای و کاروانسرایها برپای بود تا هجوم غزروی نمود، به کلی عمارت ربض برافتاد و رعایا بعضی مردند و بعضی جلای وطن کردند، تا کار به آنجا رسید که کرمان در عموم عدل و شمول امن و دوام خصب و فرط راحت و کثرت نعمت، فردوس اعلی را دوزخ مینهاد و با سغد سمرقند و غوطه دمشق، لاف زیادی میزد، امروز در خرابی، دیار لوط و زمین سبا را سه ضربه نهاد.[۲۴۶][۲۴۷]
راههای تجاری
ایالت کرمان از گذشتههای بسیار دور، دارای راههای تجاری مهمی بود که برخی از این راهها، همزمان با حاکمیت شاهان سلجوقی بر این ایالت، بازسازی شده یا امنیت آنها برقرار شد. این مسیرهای تجاری براساس گزارشهایی از ابنحوقل، ابن اثیر، ابنرسته، ابوحامد کرمانی و اصطخری، عبارت بودند از:
- راه کرمان به سیستان: این راه، همان راهی است که قاورد در طول آن، میلها و منارههایی برای رفاه تجار و مسافران ایجاد کرد و این مسئله نشان دهنده اهمیت فراوان این راه تجاری است. این راه، راهی کویری که ابتدا از بردسیر به خبیص، سپس به نرماشیر و از آنجا در قسمت باریک کویر، از فهرج گذشته و پس از طی چهار منزل دیگر، به سنیج یا اسپی در سیستان میرسید. سرانجام به زرنج، کرسی این ایالت، میرسید.[۲۴۸] این راه در ادامه، به سمت ماوراءالنهر ادامه مییافت. بخشی از مناسبات تجاری کرمان با مناطق شرقی ایران، از این طریق صورت میگرفت. یکی از مراکز بین راهی این منطقه، شهر نرماشیر بود که شهری مهمی برای دادوستد بازرگانان خراسان با تجار عمان و مسیر عبوری حاجیان سیستان محسوب میشد و نیز در داخل شهر بازاری وجود داشت، که کالاهای هندی در آن دادوستد میشد. در این راه اصلی، تعدادی راه فرعی وجود داشت که به سمت جنوب مکران میرفت و به بندر تجاری تیز در سواحل شمال شرقی دریای عمان میرسید.[۲۴۹]
- راه کرمان به قهستان: این راه از شهر راور، در چند فرسخی شرق کوهبنان آغاز میشد و پس از طی مسافتی، به نابند در کویر لوت رسیده و پس از گذر از کویر به شهر خور در قهستان میرسید. در بین این راه، هر چهار فرسخ، حوضهای آبی برای رفاه تجار و مسافران در نظر گرفته شده بود؛ همچنین راه دیگری وجود داشت که از شهر کویری خبیص شروع میشد و پس از طی چند فرسخ، به شهر خوسف قهستان میرسید.[۲۵۰]
- راههای کرمان به خراسان: راههایی که از کرمان، به قهستان و سیستان میرفتند، در ادامه، به خراسان میرسیدند. این راهها پس از طی چندین منزلگاه، از یک طرف به شهرهای اسفند و نیشابور و ازطرفی دیگر، به پوشنج، در چند فرسخی هرات میرسید.[۲۵۱] راه دیگر، مسیر کویری از کرمان به هرات بود، که در مسیر آن جز چند حلقه چاه آب، چیزی وجود نداشت؛ اما راه اصلی ارتباطی که کرمان را به خراسان متصل کرده بود، از شهر راور شروع و پس طی چندین فرسخ از مسیر نایبند، دهوک، طبس، گناباد، زاوه و ترشیز به نیشابور، از شهرهای مهم خراسان، میرسید. یک راه فرعی از این شاهراه، از دربند به بیرجند و از آنجا به گناباد میرفت. دیگر مسیر مهم به سمت خراسان، از خبیص به بیرجند میآمد و از آنجا به گناباد میرفت و با طیکردن قائن و گناباد، به تربت حیدریه و نیشابور میرسید. بهرامشاه که یکی از مدعیان تاج و تخت دولت در سالهای پایانی حکومت آل قاورد، درگیر نبرد با برادران خود بود، برای کمک خواستن از مؤیدالدین آی ابه از این راه به جانب خراسان حرکت کرد.[۲۵۲][۲۵۳] یکی از راههای اصلی بغداد به سمت ماوراءالنهر، عبور از فارس و گذشتن از بردسیر و رسیدن به خراسان بود. در طول این مسیر، کاروانهای تجاری زیادی در حرکت بودند و کالاهای تجاری مختلف را از بغداد به خراسان و بالعکس، جابهجا میکردند و با توجه به اینکه کرمان در مسیر این کاروانهای تجاری قرار داشت، کالاهای مختلف در کرمان نیز دادوستد میشد. بهطور کلی میتوان گفت که تجارت میان دو ایالت کرمان و خراسان از رونق فراوانی برخوردار بود. به همین علت، این راه تجاری از اهمیتی و ارزش فراوانی برخوردار بود.[۲۵۴]
- راه کرمان به فارس و عراق عجم: همزمان با تسلط آل قاورد بر کرمان، راهی از شهرهای شمالی کرمان عبور میکرد که از راه بافق، به سوی یزد میرفت و در ادامه به راه ارتباطی شیراز و اصفهان میرسید. بدین ترتیب، به عراق عجم متصل میشد. دومین راه موجود، از طریق شهربابک به بخشی از شبانکاره میرسید و سپس به فارس متصل میشد و دیگر راه موجود، از سیرجان به ناحیه اصطهبانات در شبانکاره میرفت و بعد از آن از راه سروستان به شیراز وارد میشد.[۲۵۵]
مرکز راههای ارتباطی بین کرمان و شیراز، میمند بود. در واقع، شهر میمند نقطهای بوده که سه جاده مهم تجاری بین کرمان و شیراز، در آن به هم میرسید و کالاهای تجاری با یکدیگر دادوستد میشد به همین خاطر، این راههای تجاری اهمیتی فراوانی داشتند و در عهد قاورد و ارسلانشاه، توجه ویژهای به این راهها شد.[۲۵۶]
- راههای کرمان به سواحل خلیجفارس: در این دوران بنادر ایران نظیر راه هرموز از اهمیت و موقعیت استراتژیک و تجاری برخوردار بودند. راه هرمز از سایر راههای تجاری بنادر جنوب ایران، مسیری کوتاهتر و آبادتر داشت. این راه از بندر هرموز، که جزیی از قلمرو سلاجقه کرمان محسوب میشد، (بارگه کرمان) شروع میشد و پس از عبور از جبال و منوجان و رودبار به جیرفت و از آنجا به بردسیر میرسید و در ادامه از شهرهای چترود و زرند و کوهبنان عبور میکرد و به سمت یزد و خراسان و نواحی دیگر کشور میرفت.[۲۵۷] از این راه همچنین، در ناحیه ولاشگرد راهی به سمت غرب، یعنی مرزهای فارس، جدا میشد و از روستاهایی عبور میکرد که اکنون از میان رفتهاند و اثری از آنها باقی نیست؛ به این خاطر، تشخیص انتهای راه دشوار است.[۲۵۸] راه دیگر که به راه ادویه یا فلفل نیز مشهور شده، از چین آغاز میشد و از مهمترین راههای تجاری آن عهد بود. این راه پس از رسیدن به خلیج فارس، به راه هرمز کرمان میپیوست و پس از عبور از کرمان، وارد عراق عجم میشد و به جاده ابریشم متصل میشد.[۲۵۹]
- راه مکران به ماوراءالنهر: در عصر سلجوقیان، راه جدیدی تأسیس شد، که از سواحل مکران به ماوراءالنهر میرسید. این جاده به شکل مستقیم شمالی جنوبی، از بندر تیز در سواحل عمان آغاز میشد و پس از عبور از مکران و سیستان و خراسان، به ناحیه ماوراءالنهر میرسید؛ سپس از آنجا، به ولگا ختم میشد. این جاده سواحل عمان، دریای سرخ، اقیانوس هند و دریای چین را به آسیای مرکزی پیوند میداد.[۲۶۰]
مراکز تجاری
- قمادین (قمادین): عمدهترین مرکز تجاری کرمان که در عصر سلجوقیان، از شهرت و اهمیت فراوانی برخوردار بوده، ناحیه قمادین در جیرفت بودهاست. کالاهایی که از جزایر و بنادر دریا، همچون هرمز و تیز به سمت کرمان میآوردند، در این ناحیه، باراندازی و سپس از آنجا، به نواحی دیگر، فرستاده میشد. بر طبق روایت ابوحامد کرمانی؛
سلسله کاروانهایی که سیصد چهارصد شتر داشتند هرگز مقطوع نمیشد، شترهای این کاروانها یک راست به میدان عظیم و بارانداز معروف شهر که به قمادین شهرت داشت وارد میشد و در آنجا زانو میزد.[۲۶۱]
در واقع، قمادین انبارگاه و منبع ذخیره کالاهای بازرگانانی بود که از سرزمینهای مختلف، رو به سوی کرمان حرکت میکردند. ابوحامد کرمانی، در باب این مکان، چنین ذکر میکند:
قمادین موضعی است بر در جیرفت، مسکن غرباء روم و هند و منزل مسافران برّ و بحر، خزینه متموّلان عالم و گنج خانه ارباب بضایع شرق و غرب….[۲۶۲]
تجارت جیرفت و به خصوص قمادین، در اوایل عهد سلجوقیان کرمان و به ویژه در زمان شاهانی مانند قاورد و ارسلانشاه اول، رونقی فراوان داشت؛ اما این رونق و شکوفایی در اواخر عهد سلجوقیان کرمان، به شدت تضعیف شد و به علت اختلافها و درگیریهای شاهزادگان سلجوقی و لشکرکشیهایی که به این منطقه انجام میدادند، رو به ویرانی نهاد.[۲۶۳] ابوحامد کرمانی مینویسد:
قمادین که محط رحال رجال آفاق و مخزن نفایس چین و خطا و هندوستان و حبشه و زنگبار و دریابار و روم و مصر و ارمنیه و آذربایجان و ماوراءالنهر و خراسان و فارس و عراق بود و جیرفت و رساتیق را زیر و زبر گردانیدند و آنچه دیدند از صامت و ناطق رده و نیل و بقم و غیره همه [غارت کردند].[۲۶۴]
سرانجام نیز، غزها آنجا را نابود کردند بهطوریکه دیگر نتوانست به جایگاه پیشین خود بازگردد.[۲۶۵]
- بندر تیز: این بندر در ناحیه مکران، در سواحل دریای عمان قرار داشت. در این دوران، مکران از ایالاتی بود که زیر نظر کرمان کنترل میشد. سلجوقیان کرمان به این بندر، اهمیت میدادند و به همین علت تیز، راه پیشرفت را طی کرد و از جایگاه ممتازتری برخوردار شد. این بندر در قرن چهارم نیز، دارای فعالیت تجاری بود؛ اما اوج شکوفایی آن را باید، مربوط به عصر سلاجقه کرمان، در قرون پنجم و ششم دانست. این بندر بر سر راه تجاری خلیج فارس به هندوستان قرار داشت و چنانکه در بحث راهها ذکر شد، از این بندر راهی به صورت مستقیم، به منطقه ماوراءالنهر میرفت.[۲۶۶]
بندر تیز با ناحیه قمادین در جیرفت که جایگاه بینالمللی بازرگانان ملل گوناگونی همچون هند، چین، مصر، زنگبار، حبشه، ارمنیه و آذربایجان محسوب میشد، رابطه نزدیکی داشت.[۲۶۷] با سقوط دولت سلجوقیان و حمله غزها به کرمان و مکران، بندر تیز نیز اعتبار خویش را از دست داد و از رونق افتاد.[۲۶۸][۲۶۹]
- هرمز: بندر هرمز نیز در این عصر، از اهمیت تجاری زیادی برخوردار بود. مهاجرت ملک محمد درمکوه، به هرمز و پایهگذاری حکومت ملوک هرمز، در نیمه دوم قرن پنجم هجری، منجر به تجدید قدرت اقتصادی این ناحیه شد. سلاجقه کرمان نیز، به هرمز توجه ویژهای داشتند. از جمله اقدامات ملک قاورد سلجوقی، پس از تصرف این بندر، تعمیر راه تجاری هرمز به جیرفت و همچنین، برقراری امنیت این مسیر، با سرکوبی قوم غارتگر و راهزنِ قفص بود.[۲۷۰]
کالاهای تجاری رایج
کرمان سرزمین بزرگ و پهناوری است که محصولات گوناگونی در آن بدست میآید و به نواحی دیگر صادر میشود. چنانکه اصطخری در این باره چنین بیان میکند، که: «به کرمان، گرمسیر و سردسیر است و در هم آمیخته بود و از میوهها، همه گونه باشد». ابوحامد افضلالدین کرمانی، از شهرهای کرمان در این زمان، بازدید کرده و محصولات و کالاهای آنها را شرح دادهاست:
از خصایص کرمان ثغر تیزست که از آنجا مالهای وافر از عشور تجار و اجرت سفاین به خزاین پادشاه رسد و اهل هند و سند و حبشه و زنج و مصر و دیار عرب از عمان و بحرین را فرضه آنجاست و هر مشک و عنبر و نیل و بقم و عقاقیر هندی و برده هند و حبشی و زنگی و مخملهای لطیف، و سادهای پراگین و فوطهای دنبلی و امثال این طرایف که در جهان است ازین ثغر برند و به جنب تیز ولایت مکران است، که معدن فانید و قند است و ازین دیار به جمله اقالیم کفر و اسلام برند و بر جنوب جیرفت ناحیت هرمز است، ولایتی معمور بر لب دریا… و ارتفاع او زر خراجی و اسب تازی و مروارید باشد و امروز فرضه آن ساحل است و قوافل عراق روی بوی دارد و مرکز ثوری دریابار و مقصد تجار اقطار آنجاست.[۲۷۱]
علاوه بر وی، جغرافیدانان دیگر نیز ضمن شرح شهرهای کرمان، به کالاهای تجاری این ایالت اشاره کردهاند. مهمترین محصولی که از شهرهای کرمان به سایر بلاد ارسال میشد، خرما بود. ابوحامد کرمانی میگوید:
از شهرهای نواحی بردسیر، خبیص است که ولایتی اندکست و از وی خرما به اقصی بلاد عالم برند و از نواحی بردسیر، کوبنانست که از آنجا، توتیا خیزد و به همه جهان از آنجا نقل کنند.[۲۷۲]
از دیگر محصولات کرمان میتوان به خرما، زیره، نیل، نیشکر و پانیذ، معرفی کرد که محصولات گرمسیری آن ولایت محسوب میشوند هرچند که خرمای آن بر دیگر محصولات، برتری دارد. اصطخری نیز از این محصولات نام برده و حدود کشت آنها را از ناحیه مغون و ولاشگرد، تا هرمز مشخص کردهاست. وی همچنین گوید که از ناحیه خواش، «پانیذ، خیزد و به سیستان برند و دادوستد به درم باشد».[۲۷۳] شمسالدین مقدسی از منوجان با عنوان بصره کرمان، یاد کرده، که خرمای خراسان، از آنجا تأمین میشدهاست و یاقوت حموی، خرمای کرمان را از خرمای بصره، برتر دانستهاست. حمدالله مستوفی محصولات هرمز را نخل و نیشکر و محصولات شهربابک و سیرجان و ریگان را غله و پنبه و خرما، معرفی کردهاست.[۲۷۴] بنابراین تمامی محصولات به همه مناطق صادر میشد؛ از جمله خرما به خراسان و نیل به فارس؛ همچنین غلات به دست آمده از ناحیه ولاشگرد، به هرمز و سپس از هرمز به وسیله کشتیهای تجاری، به سایر مناطق دوردست فرستاده میشد.[۲۷۵]
اما دیگر کالاهایی که از جزایر و بنادر خلیج فارس به سایر مناطق صادر میشد، مروارید و اسب بود.[۲۷۶] در واقع، خلیج فارس معدن مروارید محسوب میشد. در این زمینه، کیش مرکز مروارید بود و از گذشته، مرکز مبادله و دادوستد مروارید بود.[۲۷۷] در کل، میتوان صادرات عمده کیش را اسب، مروارید، قماش، خرما و ماهی خشک دانست که تجارت مروارید از اهمیت بیشتری برخوردار بود. از دیگر محصولات و کالاهای تجاری سرزمین کرمان، ابریشم و پارچههای ناحیه بم بودهاست. در بم، پارچههایی ارزشمند و زیبا و با کیفیت بافته میشده، که به تمام دنیای اسلام، از خراسان و عراق گرفته تا مصر صادر میشده و در این نواحی، طرفداران بسیاری داشتهاست. در واقع، بم مرکز صنعتی کرمان محسوب میشد. علاوه بر بم، در شهر نرماشیر نیز پارچههایی برای لباس، بافته میشد و به مقدار بسیاری، به فارس و عراق صادر میشد. توتیا (سرمه چشم) نیز محصول دیگری بود که به عنوان دوای چشم، از کرمان به مناطق دیگر ارسال میشد. مرکز تولید آن، شهر کوهبنان بود.[۲۷۸] در کل، سرزمین کرمان همزمان با حاکمیت سلجوقیان و به ویژه در زمان حکومت حاکمان قدرتمندی همچون قاورد و ارسلانشاه اول، از امنیت و آرامش چشمگیری برخوردار بود و در سایه این آرامش، تجارت کرمان نیز رونق روزافزونی یافت. این رونق تجاری سبب شد تا محصولات اکثر شهرهای ایالت کرمان، به سایر نقاط ایران و جهان، صادر شود. محصولاتی که بسیاری از آنها معرفی شد.[۲۷۹]
وضعیت علمی، فرهنگی و مذهبی
یکی از کارکردهای نهاد وزارت، تعیین خطمشی مذهبی دولت بود،[۲۸۰] برای نمونه روش نظام الملک در ایجاد پیوند میان دین و دولت بر پایه ایجاد نظام مدارس نظامیه استوار بود. سلجوقیان سعی داشتند با حمایت دولت از نظام آموزشی (مدرسه) حکومت مرکزی را با نهاد مذهبی پیوند دهند و نیروهای لازم را جهت اداره امور کشوری از این طریق تأمین نمایند.[۲۸۱] نظامالملک اولین کسی بود که مدارس نظامیه را بنیاد نهاد. تأسیس مدرسه در قالب اقدامات فرهنگی نظامالملک، از جمله اهداف وی در اجرای سیاستهای اداری و دیوانیاش بود. از همینرو روش نظامالملک در برپایی مدرسه نظامیه مورد اقتباس عده زیادی قرار گرفت. در کرمان نیز این اقتباس صورت گرفت و حکمرانان و وزرای سلجوقی کرمان از الگوی نظامالملک بهره بردند. با توجه به اینکه شخص سلطان قاورد دارای مذهب حنفی بودهاست، به احتمال فراوان مدرسهای را در شیراز برای تعلیم علوم دینی و بهویژه شاخه مذهب سنی حنفی ایجاد کردهاست؛ هرچند که ظاهراً قاورد فرصت نکرد، در همگرایی دین و دولت گامی اساسی بردارد.[۲۸۲]
وضعیت علمی و فرهنگی
بعضی از فرمانروایان سلاجقه کرمان، با وجود دورافتادگی کرمان از مراکز علمی، در حمایت از علما، تأسیس مدارس و تشویق شعر و ادب در این زمینه تلاش کردند. از جمله مغیث الدین محمد به علم نجوم علاقه شخصی داشت و گویند در گواشیر، کتابخانه بزرگی احداث کرد و پنجهزار نسخه کتاب نفیس هم وقف آن کرد. توجه به امور آموزش در دوره سلجوقیان کرمان تفاوت قابل ملاحظهای با گذشته داشت و رشد قابل توجهی را شاهد بود، که عوامل متعددی در این امر دخیل بودهاند؛ هرچند در آن ایام نیز ارتباط تنگاتنگی میان سیاستهای مذهبی و قبیلهای با وضعیت علمی کرمان به چشم میخورد.[۲۸۳][۲۸۴]
قدرتگیری قاورد سلجوقی در سال ۴۴۰ه. ق، کرمان را از مبارزات فارس و خراسان حفظ کرد و باعث استقلال آن شد. قاورد علیرغم ساختن کاروانسرا و آبادانی جادهها که به امور تجاری کمک فراوانی میکرد، با درگیری در منازعات سیاسی، دست به اقدام مهم علمی و فرهنگی نزد. سلطانشاه نیز در منابع، پادشاهی عشرت دوست معرفی شدهاست، که اقدامی در جهت ساخت مراکز علمی در دوره او صورت نپذیرفت. دوره سیزده ساله حکومت تورانشاه را میتوان دوره آغاز جریانی فکری و فرهنگی در کرمان دانست و وزیر او، مکرم بن علا، نیز بسیار ادب پرور و دانش دوست بود. شکایات مردم از حضور ترکان مهاجر مستقر شده در خانههایشان، باعث شد که توران شاه سه نقطه را مشخص کند، که یکی محل مرقدش باشد و در نقطهای دیگر مسجد جامعی بسازند، که به مسجد ملک معروف است و در نقطه سوم محلهای جهت اسکان ترکان به همراه مدرسه و خانقاه و رباط ساخته شود.[۲۸۵][۲۸۶] از نشانههای علاقهمندی توران شاه به علم و ادب، علاقه او به اشعار فارسی است و شاید برای اولین بار بود، که در دربار کرمان شاعران معروف خراسانی و حتی عرب حضور پیدا کردند و توران شاه و وزیر او را ستایش میکردند. ایران شاه به دلیل گرایش به اسماعیلیه و در نتیجه اتهاماتی که بر او وارد میشد، رابطه خوبی با علما و قضات اهل سنت نداشت و آنها از مخالفان اصلی عقاید و تفکر دینی و سیاسی او بهشمار میآمدند، تا جایی که دست به کشتار علما زد. در نتیجه اختلافات بین علما و ایرانشاه، اقدامات عمرانی و توجه به امور علمی که در دوره تورانشاه رونق گرفته بود، با وقفهای پنج ساله روبهرو شد. در دوره حکومت طولانیمدت ارسلان شاه روند حرکت فکری و فرهنگی روزگار توران شاه ادامه یافت و علم و هنر تا جایی در دورهٔ او رشد کرد، که از سراسر خطه کرمان برای کسب دانش به این شهر میآمدند. زن ارسلان شاه، زیتونخاتون، از عوامل مهم در توجه ارسلان شاه به وضعیت علمی و آموزشی کرمان بود.[۲۸۷]
وضعیت دینی
کرمان از شهرهای خاص است که در طول دوران اسلامی بسیاری از مذاهب و فرق اسلامی را در درون خود جای دادهاست. میتوان دلیل این همزیستی را در موقعیت جغرافیایی این ناحیه پیدا کرد. کرمان و شهرهای این ایالت به دلیل احاطه در کویر لوت و بیابانهای وسیع، از سایر ولایات همجوار جدا شده و در هر دوره، بسته به ضعف و اقتدار دولتهای فرمانروا، با بسامد توسعه و پیشرفت شهری متفاوتی روبهرو شدهاست. از این رو همواره ناگزیر بودهاست به صورت مستقل و خودکفا حیات ساکنانش را تأمین کند. در نتیجه، مردمان این دیار ترجیح میدادند، به جای پرداختن به کشمکشهای داخلی و جنگهای درونی که خرابی قناتها و ناامنی راهها و بهطور کلی نابودی منابع اصلی ثروت را در پی داشت و نتایج آن دامنگیر مسلمان و غیرمسلمان میشد، مساهله و مسامحه را پیشه کنند و با مدارا و همراهی یکدیگر بر اوضاع خاص و دشوار طبیعی محیط زیست خود مسلط شوند.[۲۸۸] این شرایط موجب شدهاست مردمان این دیار از تعصب مذهبی تهی باشند و مشی مدارا در پیش بگیرند، بهطوریکه در اغلب دورهها، فرقههای مختلف اسلامی نظیر اهل سنت، امامیه، اسماعیلیه، صوفیه، شیخیه و حتی خوارج و گروههای تندرو و افراطی در نقاط مختلف این ایالت در مجاورت یکدیگر زندگی و تا حد زیادی در عقیده و آیین خود به اختیار عمل کنند. در دوره فرمانروایی سلجوقیان کرمان نیز، این شهر از مناطق سنینشین ایران محسوب میشد و حنفیان و شافعیان اکثریت جمعیت این ایالت را تشکیل داده بودند؛[۲۸۹][۲۹۰] ولی جز در برخی دورهها که نزاع مذهبی دامنگیر کرمان شد، وجود چنین تسامحی میان فرق مختلف مذهبی دیده می شود. سلجوقیان کرمان با وجود اینکه رفتاری توأم با تساهل و ملاطفت از خود نشان میدادند؛ ولی در پیروی از روش سلجوقیان بزرگ، همواره از تسنن، بهویژه مذهب حنفی حمایت و در ترویج آن تلاش میکردند.[۲۹۱]
قاورد، مؤسس سلسله سلجوقی کرمان، حنفیمذهب بود و در عین حفظ بیطرفی ظاهری، در حمایت از علمای این فرقه از هیچ تلاشی دریغ نکرد.[۲۹۲][۲۹۳] تورانشاه نیز با احداث مدارس دینی بر قدرت و نفوذ علمای اهل سنت افزود.[۲۹۴] اهتمام ارسلانشاه و همسرش زیتونخاتون به ساخت مدارس و مساجد متعدد در کرمان و وقف امکانات رفاهی برای اسکان و تحصیل مشتاقان این علوم از اطراف بلاد اسلامی، موجب نزدیکتر شدن علمای سنیمذهب به دربار سلجوقی شد.[۲۹۵][۲۹۶] وی علاوه بر اینکه مدارس دینی فراوانی در نواحی مختلف ایالت کرمان نظیر بردسیر، جیرفت و بم احداث کرد، کتابخانه جامعی نیز در کرمان بنا کرد، که بالغ بر پنج هزار جلد کتاب از فنون و علوم اسلامی در آن موجود بود. محمدشاه هم با پرداخت جوایز نقدی به متعلمان علوم دینی اهل سنت، در ترویج و تقویت این مذهب گام برداشت. این تلاش در دوره طغرلشاه نیز ادامه داشت، تا جایی که وی به محییالدین ملقب شد.[۲۹۷]
تصوف نیز از جریانهای فکری رایج در کرمان دوره سلجوقیان بود. در این دوره، مراکز متعددی وجود داشت که نهتنها اهل عرفان و سلوک به آنجا روی می آوردند، بلکه گروههای متعددی از طبقات مختلف جامعه نیز، به آنجا میآمدند. ساخت شمار فراوانی خانقاه و رباط به دست برخی سلجوقیان نظیر قاورد، تورانشاه و بهرامشاه از توجه فرمانروایان این سلسله به آیین تصوف و حمایت از پیروان این فرقه و فعالیتهایشان حکایت می کند. ملکمحمد به شیخ برهان الدین ابونصر احمد کوبنانی (کوهبنانی)، صوفی مشهور این دوره، ابراز ارادت می کرد و وی را از نزدیکان دربار خود کرده بود. برخی از وزرا و رجال برجسته دولت سلجوقی کرمان نیز به متصوفه گرایش داشتند و از آن حمایت میکردند. مویدالدین ریحان، وزیر بهرامشاه، چندین خانقاه، رباط و بقعه مخصوص صوفیان ساخت.[۲۹۸][۲۹۹] ناصح الدین ابوالبرکات، وزیر با نفوذ دوره طغرلشاه و ارسلانشاه، به صوفیان تمایل داشت و گویا به این آیین گروید. وجود چنین فضای مسالمتآمیزی موجب شد در این دوره جریان تصوف رونق فراوانی بگیرد، بهطوریکه صوفیان، عارفان و زاهدان مشهوری در این دوره توانستند فعالیت کنند. شیخ اسماعیل دیّاص جیرفتی، برهانالدین کوهبنانی و اوحدالدین کرمانی از جمله این افراد هستند، که در رواج و گسترش عرفان و تصوف در کرمان و سایر سرزمین اطراف اقدام کردند.[۳۰۰]
خوارج از فرقه هایی بود، که اگرچه بهطور محدود، اما همچنان حضور خود را در کرمان دوره سلجوقیان حفظ کردند. بیشتر خوارج ایالت کرمان در بم حضور داشتند. به گفته مورخان، در قرن چهارم، پیش از دوره سلجوقیان، سه مسجد در بم وجود داشته که یکی از آنها متعلق به خوارج بودهاست، که این نشان از کثرت جمعیت پیروان این فرقه در بم حکایت میکند. البته این جریان در دوره تورانشاه بهشدت سرکوب شد، چه آنکه وی با سیطره بر عمان که مقر اصلی خوارج در این زمان بهشمار می رفت، از نفوذ این فرقه کاست و به تعقیب و کشتار پیروان آن دست زد؛ بهطوریکه در دوره فرمانروایی وی و مدتها پس از آن، خبری از تحرکات توجهبرانگیز خوارج دیده نمی شود.[۳۰۱] گروه هایی از غلات نیز در عصر سلاجقه در نقاط مختلف ولایت کرمان، بهویژه اطراف بردسیر و سوختهچال، سکونت داشتند و نیز معتزلیان درف سیرجان در مجاورت سایر مذاهب اسلامی در امنیت زندگی میکردند.[۳۰۲]
شیعه و اسماعیلیه در کرمان
شیعیان از گروه های مذهبی کرمان بهشمار می روند که جمعیتشان در این دوره در مقایسه با مذاهب غیرسنی بیش از خوارج و … بودهاست. تشیع در اواخر سده سوم هجری و پس از آن در کرمان و نواحی آن حضور گسترده یافت. همزمان با روی کار آمدن سلاجقه در کرمان، بیشترین جمعیت شیعیان در نواحی رودبار، بلوچ (بلوص)، قهستان، کوهستان ابوغانم و منوجان حضور داشتند و زندگی میکردند؛ ولی اینکه چه تعدادی از این افراد متعلق به زیدیه، امامیه و اسماعیلیه بودند، مشخص نیست. مسلماً، حضور سیاسی و مذهبی اسماعیلیان در این دوره به مراتب پررنگ تر از سایر مذاهب شیعه بودهاست.[۳۰۳]
کرمان به دلیل موقعیت خاص جغرافیایی و دوری از مرکز خلافت و روحیه سازگار مردمانش محیط مناسبی برای گسترش اسماعیلیه بهشمار می رفت؛ بهطوریکه در قرنهای سوم و چهارم هجری، پیش از حضور سلجوقیان، با مهاجرت دیلمیان اسماعیلیمذهب و ساکنان مناطق جبال به این ناحیه، شرایط لازم برای رشد و گسترش این آیین در آنجا فراهم آمد. در این میان وجود قوم اسماعیلیمذهب قفص در جیرفت، بیش از همه، دامنه حضور اسماعیلیان را در کرمان عصر سلجوقی نشان داد. این قوم از اعراب منطقه حجاز بود، که در نواحی جیرفت سکنا گزیدند و از راه صحراگردی و راهزنی زندگی میکردند، که گاهی محدوده صحراگردی آنها تا فارس و خراسان نیز پیش می رفت. آنان با وجود سابقه سکونتشان در این منطقه، هرگز یکجانشین نشدند و مدام در مناطق ییلاقی و قشلاقی خود دررفتوآمد بودند.[۳۰۴]
فعالیت های حمیدالدین احمد بن عبدالله کرمانی(۳۵۲–۴۱۱ هجری قمری)، ملقب به حجت العراقین، که پیش از دوره سلجوقیان میزیست، نمونه ای از وجود ارتباط عمیق داعیان اسماعیلی با مراکز مختلف و متعددشان در سراسر قلمرو اسلام، بهویژه در کرمان و بیانگر وسعت دامنه فعالیتهای تبلیغی آنان است. حمیدالدین، اهل جیرفت، از مبلغانی است که سالیان متمادی در بغداد و مصر به دعوت اشتغال داشت و در عین حال ارتباط خویش را با اسماعیلیان هموطن خود در کرمان و جیرفت حفظ کرده بود. حمیدالدین در مدت اقامتش در بغداد علاوه بر سواد، مسئولیت دعوت بخشهایی از مغرب و مرکز ایران، موسوم به عراق عجم، را نیز عهده دار بود. لقب حجت العراقین نیز به همین مناسبت، دربارهٔ او استعمال شدهاست. وی همواره بر دعوت محلی در کرمان نظارت داشت و امور مربوط به داعیان این ناحیه را سازماندهی و مدیریت می کرد، و نیز پاسخگوی مسائل و مشکلات آنان بود.[۳۰۵]
در برخی منابع از مذهب این قوم که به خلافت فاطمی معتقد بودند و این نکته را بیان کردند، که محبت و علاقه آنها به علی بن ابی طالب، امام نخست شیعه، به حدی است که در برابر وی سر تعظیم فرود می آوردند. به نظر می رسد اعتقاد آنها کمتر رنگ دینی و مذهبی داشته و اغلب آنها به تأثیر سخنوری واعظان و مدیحهسرایی شاعران، بیشتر شیفته ویژگیهای پهلوانی و رشادتهای علی بن ابی طالب شده بودند.[۳۰۶] به نوشته ابوحامد کرمانی، احتمالاً گرایش آنها به مذهب اسماعیلیه نیز به منزله مخالفت با تسنن، بوده و پشتوانه فکری و عقیدتی محکمی نداشتهاست. به نظر می رسد قفصها از همان ابتدای شروع تبلیغات اسماعیلیه در کرمان که سابقه آن به اوایل قرن چهارم هجری بازمیگردد، به این مذهب گرویده اند. نکته جالب توجه دربارهٔ آنها این است که هرگز از حاکمی اطاعت نکردند و در کوهستانی هم که سکونت داشتند، نه آتشکده و معبدی وجود داشت و نه کلیسا و مسجدی؛[۳۰۷] ولی در سراسر دوره فرمانروایی سلاطین سلجوقی کرمان، همواره در مناطق مربوط به خود اقامت داشتند و با وجود اینکه آشکارا خود را از پیروان آیین اسماعیلیه معرفی میکردند و به خلفای شیعیمذهب فاطمی ارادت و علاقه نشان می دادند، و کسی متعرض آنها نشده یا حداقل اخباری از درگیری میان آنان و حکومت گزارش نشدهاست. این امر نشانه بیمیلی قفصها به انجام فعالیتهای تبلیغی و ترویجی است، یا شرحی از فعالیتها و اقدامات آنها در دسترس نیست و با توجه به عدم فعالیت تبلیغی و ترویجی آنها، احتمالاً این قوم صحراگرد خطری برای امنیت و موقعیت مذهبی سلاطین سلجوقی و اهل سنت محسوب نمیشدند.[۳۰۸]
بهرام بن لشکرستان و سایر دیلمیان ساکن کرمان نیز که اغلب از شیعیان بودند، از همان ابتدای غلبه سلجوقیان بر این دیار، وارد عرصه های نظامی شدند و در مقام نیروی نظامی به خدمت قاورد درآمدند.[۳۰۹] قاورد با همه تعصب مذهبی اش، با اسماعیلیه به ملاطفت رفتار میکرد، تا جایی که هشت دختر خود را به ازدواج فرزندان ولی صالح شمس الدین ابوطالب زید زاهد،[۳۱۰][۳۱۱] از بزرگان اسماعیلیه کرمان (شهداد)، درآورد؛ اقدامی که از وجود روابط مسالمتآمیز و تعامل مثبت میان شاه و اسماعیلیه حکایت میکند. با وجود این، قاورد پس از مدتی به علت تعصب مذهبی خود، یعنی مذهب تسنن و ارتباط عمیقش با علمای اهل سنت، به اسماعیلیان فشار آورد و عرصه را بر آنان تنگ کرد، بهطوریکه با غلبه بر بهرام، فعالیت این فرقه را تا حد چشمگیری متوقف کرد.[۳۱۲] آشفتگیهای پس از مرگ قاورد و درگیریهای ملکشاه با جانشینان وی در کرمان، موجب شد اهمیت مسائل مذهبی و کشمکشهای فرقهای در این شهر به نحو چشمگیری کاهش یابد. از این رو بار دیگر محیطی مناسب و فضایی مساعد برای احیای فعالیتهای تبلیغی داعیان جدید اسماعیلی مرتبط با دیگر اسماعیلیان مراکز مصر، بغداد، عراق و نواحی داخلی ایران، چون ری و قهستان، فراهم آمد.[۳۱۳]
در این زمان عبدالملک عطاش، از پیشوایان اسماعیلی، شاهدژ اصفهان را تسخیر کرد و در اصفهان به دعوت و تبلیغ و تشکیل گروه نظامی پرداخت.[۳۱۴] این اتفاق با توجه به وسعت شبکه تبلیغی اسماعیلیه در سراسر ایران و حضور گسترده اسماعیلیان در کرمان، تأثیر مثبتی بر روند فعالیتهای این فرقه داشت.[۳۱۵] حضور نسبتاً طولانیمدت حسن صباح، از سران دعوت اسماعیلیه، در کرمان عصر سلجوقی، محصول موقعیت جدید و گواهی بر این مدعا است. وی ارتباط تنگاتنگی با ابن عطاش داشت و پس از بیعت با او، فعالیتهایش را دنبال می کرد. پس از مدتها رفتوآمد در شهرهای قاهره، اسکندریه، بغداد و غیره،[۳۱۶] حسن صباح برای مهیاکردن جنبشی وسیع در مناطق شیعه نشین ایران نظیر خوزستان، اصفهان و یزد، از موقعیت بهوجود آمده در منطقه کرمان بهره برد و در حدود سال ۴۷۳ ه.ق همزمان با ایام سلطنت سلطانشاه سلجوقی، در جستجوی مکانی مناسب برای ادامه دعوت و فعالیتهای تبلیغی خود راهی این دیار شد. وی تا حدود سال ۴۸۳ ه.ق یعنی حدود ده سال، در کرمان حضور داشت و در این مدت با سران و رهبران اسماعیلیه دیدار می کرد و از همین منطقه، نهضت اسماعیلی را که در تمام مناطق مرکزی و غربی ایران، از کرمان تا آذربایجان گسترده شده بود، هدایت میکرد.[۳۱۷] حضور نسبتاً طولانیمدت حسن صباح از سران دعوت اسماعیلیه،[۳۱۸] در کرمان عصر سلجوقی، محصول موقعیت جدید و گواهی بر این مدعا است. وی ارتباط تنگاتنگی با ابن عطاش داشت و پس از بیعت با او فعالیتهایش را دنبال میکرد. پس از مدتها رفتوآمد در شهرهای قاهره، اسکندریه، بغداد و غیره[۳۱۹] برای مهیاکردن جنبشی وسیع در مناطق شیعهنشین ایران نظیر خوزستان، اصفهان و یزد، و نیز مدتها اقامت و تبلیغ در این مناطق از موقعیت بهوجودآمده در منطقه کرمان بهره برد و در حدود سال ۴۷۳ هجری، همزمان با ایام سلطنت سلطانشاه، در جستجوی مکانی مناسب برای ادامه دعوت و فعالیتهای تبلیغی خود راهی این دیار شد. وی تا حدود سال ۴۸۳ هجری، یعنی حدود ده سال، در کرمان حضور داشت و در این مدت با سران و رهبران اسماعیلیه دیدار میکرد و از همین منطقه، نهضت اسماعیلی را که در تمام مناطق مرکزی و غربی ایران، از کرمان تا آذربایجان گسترده شده بود، هدایت میکرد.[۳۲۰]
گسترش فعالیت اسماعیلیان در کرمان
دعوت و فعالیت تبلیغی حسن صباح در دورهٔ تورانشاه که به شاهعادل شهرت داشت،[۳۲۱] وسعت و قوت بیشتری یافت،[۳۲۲] بهطوریکه پس از فتح الموت به دست حسن صباح در سال ۴۸۳ هجری، روابط داعیان قهستان با اسماعیلیان کرمان همچنان برقرار بود.[۳۲۳]
تورانشاه به واسطه رویکرد تسامحی خود و داشتن روابط پسندیده با پیروان سایر مذاهب، بهویژه شیعیان و اسماعیلیان، موجب شد در این دوره نفوذ اسماعیلیان در دربار و در نتیجه در کرمان بیش از پیش گسترش یابد، تا جایی که سران اسماعیلیه توانستند، ایرانشاه، فرزند وی را به کیش خود درآورند و مقام ولیعهدی را نیز از آن او کنند. بیشک فراوانی اسماعیلیان، سربازان دیلمی و دانشمندان اسماعیلیمذهب در دربار تورانشاه، موجب شد آنان بتوانند همچون حزب سیاسی قوی عمل کنند و با وجود مخالفت درباریان سنیمذهب و نیز آل قاورد در خصوص این انتخاب، در متقاعد کردن شاه کامیاب شوند.[۳۲۴][۳۲۵]
حضور فعال و مؤثر دانشمندان و عالمان اسماعیلیمذهب، چون کاکابنیمان در دربار وی و واگذار کردن تربیت فرزند خود، ایرانشاه، به این فرد، نمونهای بارز از این تسامح است. کاکابنیمان از دیلمیانی بود که در اواخر دوره آلبویه به کرمان رفت و در دوره سلاجقه به تبلیغ اشتغال داشت. وی در ایام اقامت حسن صباح در کرمان نیز واسطه او و اسماعیلیان کرمان و کمکیار دعوت او بود. به نظر میرسد اصرار و تعصب ایرانشاه بر مذهب اسماعیلیه نتیجهٔ تبلیغات و تلاشهای این فرد بودهاست. حضور کاکابنیمان در حیات ایرانشاه، تا سال ۴۹۵ هجری که وی در ماجرای شورش مذهبی اهلسنت به قتل رسید، پررنگ و چشمگیر است.[۳۲۶]
افزایش نفوذ اسماعیلیه در عصر ایرانشاه
ایرانشاه پس از کشتهشدن پدرش به دست امیر اَنر و سپاه ترکان خاتون، در سال ۴۸۹ یا ۴۹۰ هجری بر تخت نشست.[۳۲۷][۳۲۸][۳۲۹][۳۳۰] تبلیغات اسماعیلیه که در زمان سلطانشاه و برادرش تورانشاه، کم و بیش در کرمان قوت یافته بود، اگرچه همواره با مخالفت شدید علمای اهل سنت مواجه میشد، در دوره حکومت ایرانشاه به اوج خود رسید.[۳۳۱] بیگمان گرویدن وی به مذهب اسماعیلیه یا حتی متمایلبودن وی به این آیین، بر نفوذ فوقالعاده این جریان فکری در کرمان افزودهاست. اسماعیل گیلکی و ابوزرعه از مبلغان اسماعیلی بودند که در کرمان از وجود روابط حسنه با پادشاه سلجوقی بهره فراوان برد و حتی توانستند به دربار شاه راه یابند و در انجامدادن فعالیتهای تبلیغی خود از آن بهره بردند. ابن اثیر مدیحههایی از معزی در باب اسماعیل آورده که به وجود چنین ارتباطی اشاره کردهاست.[۳۳۲]
با گرویدن آشکار ایرانشاه به سمت اسماعیلیان که از زمان دقیق آن اطلاعی در دسترس نیست سبب شد تا مورخان اهل سنت همواره وی را به کفر و الحاد متهم میکنند. از این زمان به بعد اطرافیان شاه با آسودگی بیشتری به اقدامات فرهنگی و تبلیغی خود در دربار پرداختند. با وجود اینکه در منابع از مشارکت ایرانشاه در فعالیتهای فکری و مذهبی اسماعیلیان ذکری نیامده، وقوع چنین تحولاتی، پیروزی و کامیابی بزرگ جریان فکری اسماعیلیه در کرمان عصر سلجوقی محسوب میشد. مخالفتها و بروز برخی اقدامات معترضانه علمای اهل سنت در این زمان نشان دهنده آن بود که شاه یا دستکم اطرافیانش در این زمان، تا سر حد تلاش برای رسمیت بخشیدن به مذهب اسماعیلی در کرمان نیز پیش رفتهاند و مردم را به تغییر آیین خود فرا میخواندند. سرانجام با ایجاد اغتشاش و بروز واکنشهای تند علمای اهل سنت و روحانیان مذهبی کرمان، فرجام تلخ ایرانشاه و دولتش رقم خورد.[۳۳۳]
مخالفان ایرانشاه پس از او اسماعیلیان را سرکوب کردند. ارسلانشاه و وزیرش ناصرالدوله بیش از همه اعمال خشونت، و اسماعیلیان کرمان را قتلعام کردند. در این زمان، خانه علما و بزرگان اسماعیلی غارت شد و کشتار برخی از بزرگان ایشان به دست ترکان، برآشفتگی کرمان افزود. با این همه اسماعیلیان دست از تکاپو برنداشتند و در اوضاعی سخت فعالیتهای تبلیغی خود را به صورت پنهانی ادامه دادند.[۳۳۴]
حمایت برخی اسماعیلیان از شاهزادگان سلجوقی کرمان، نشان از کوشش آنان برای بهدستگرفتن مجدد قدرت در این شهر دارد. برای نمونه میتوان به پشتیبانی اسماعیلیان از سلجوقشاه، یکی از فرزندان ارسلانشاه اشاره کرد که از بیم برادرش، محمدشاه به جیرفت گریخته بود. سلجوقشاه در جیرفت از سپاه برادر شکست خورد و به احساء و قطیف، مناطق شیعهنشین عمان، گریخت. آنجا نیز قرامطه از او حمایت کردند، بهطوریکه محمدشاه را بر آن داشت تا سپاهی را آماده نبرد ضد برادر کند.[۳۳۵] اگرچه سلجوقشاه در نتیجه مکاتبات محمدشاه با حاکمان عمانی دستگیر شد و مدتی را در حبس گذرانید، این ماجرا نشان از نفوذ اسماعیلیه حتی پس از افول قدرت در کرمان و داشتن روابط با برخی شاهزادگان سنیمذهب سلجوقی دارد.[۳۳۶]
اوقاف
موقوفات شهر کرمان در طول تاریخ در ارتباط با حاکمان این سرزمین صورت گرفتهاست. قدیمیترین موقوفات برجای مانده در شهر کرمان، مربوط به قرن پنجم هجری میباشد. در این دوره، سلجوقیان در کرمان تحولات شهرسازی ایجاد کردند، بهطوریکه در بیرون شهر بنای حکومتی یا ارگ ساختند و در کنار آن، مسجد، مدرسه، خانقاه، بیمارستان، بازار و دیگر بناهای عامالمنفعه را ایجاد نمودند و برای پایداری این ابنیه، موقوفاتی برای آنها قرار دادند. بنای این ابنیه، تأثیر چندانی در وضع فرهنگی، آموزشی و اجتماعی کرمان نداشت؛ زیرا این امور موقتی بود. شاید اینگونه تصور شود، که موقوفات آنها باعث پایداری و بقای آنها شود. یکی از این موقوفات باقیمانده از عهد سلاجقه در کرمان، محله شاه عادل است، که امروزه نیز به عنوان قدیمیترین محله شهر کرمان به حساب میآید، که به مناسبت لقب حاکم به این نام معروف شدهاست. این محله صرفاً به منظور انتقال ترکان از خانه و محلههای کرمان به محله جدید ایجاد شدهاست، بنابراین نمیتواند تأثیر چندانی بر امور اجتماعی یا فرهنگی کرمان در آن عهد داشته باشد. از دیگر موقوفات مشهور برجای مانده از این عهد، مجموعه مسجد ملک تورانشاه (مسجد ملک) است، که بنای آن در سال ۴۷۸ هجری به پایان رسیدهاست و تنها کارکردی مذهبی و دینی در شهر کرمان داشتهاست، اما از ساختن بناهای وقفی با کارکرد آموزشی و فرهنگی همانند دوران بعدی خبری نیست. در باب وقف مسجد ملک و اطراف آن، چنین آمدهاست: ارسلان شاه؛ فرزندان زیادی داشت. پسر بزرگش معزالدین و نام مادری اش زیتون خاتون بود. وی در کرمان موقوفاتی شامل مدرسه، کاروانسرا، آبانبار و… دارد، لقبش عصمت الدوله و موقوفاتش به «عصمتیه» معروف بود. موقوفات عصمتیه بقا و دوامی نداشت و چندی بعد در حملات و جنگها از میان رفت. البته عصمتیه سلجوقی با عصمتیه قراختایی فرق دارد. با این حال کرمان در دوره سلاجقه به واسطه موقوفات اندکی که داشت، یکی از آبادترین شهرهای ایران در آن زمان بود. حتی در دوران تیموری و قراقویونلو و آق قویونلو هم، در محدوده شهرهای آباد بود.[۳۳۷]
وضعیت معماری و هنر
معماری
هنر معماری اسلامی در این دوره، به کمال خود رسید و هنرمندان و معماران چیرهدست آثار فراوانی پدید آوردند. سلجوقیان در معماری به عوامل و عناصری دست یافتند، که با آنها بتوان مسجدی بزرگ با حیاط مرکزی و چهار ایوانی و شبستان مربع گنبددار به وجود آورد. این شیوه ساختمان، اساس معماری مذهبی و کاروانسرا و مدرسهسازی در ایران است. در این زمان مسجد در شکل پیشرفت کرده ایرانی خود دارای این ویژگیها شد. در ابتدای محور طولی بنا، سر در ایوان قرار دارد که در برابر آن صحن باز واقع است. دو ایوان در محور طولی و دو ایوان در محور عرضی قرار دارند و شبستانهای گنبددار در پشت طاقنماها واقع شدهاند و در انتهای محور طولی مسجد، محراب جای گرفتهاست. این نوع نقشه و طرح را میتوان در مسجد ملک (امام) مشاهده کرد. این بنای تاریخی که به دستور ملک قاورد سلجوقی ساخته شد، در حقیقت نمونه خوبی برای نشان دادن معماری عصر سلاجقه کرمان است. در این مسجد زیبا و کامل، بجز سبکهای مختلف معماری، انواع خطوط کوفی و ثلث به کار رفتهاست[۳۳۸] علاوه بر مسجد، باید از مدرسهها و کاروانسراها و مقبرههای این دوره هم نام برد. بخش اعظم بناهای غیرمذهبی در این دوره، شامل کاروانسراهاست. اگرچه شبکه راه و ایجاد جادههای خوب، شاهرگ حیاتی تجارت یک کشور محسوب میشود، امّا در گذشتههای دور، بدون وجود کاروانسراها و مسافرخانهها و ایستگاههای میان راه، استفاده مطلوب از جاده امکان نداشت.[۳۳۹]
مقبرههای دوره سلجوقی به دوگونه مختلف ساخته شدهاند: به شکل برج و به شکل گنبد، با طرحهای چهار ضلعی، چند ضلعی، دایره یا ترکدار. بیشتر مقبرههای این دوره دو طبقهاند: طبقه بالا مسجد و طبقه زیر یا دخمه، جای دفن اجساد است. درون بیشتر این مقبرهها یک سقف یا قبه نیم دایره شکل قرار دارد و در خارج، متناسب با بدنه مقبره با گنبد هرمی یا مخروطی یا قبهای پوشانیده شدهاند که برای نمونه میتوان به مقبره خواجهاتابک اشاره کرد.[۳۴۰]
در این دوره تزئینات سطوح خارجی دیوار بناها با آجر نماسازی میشدهاند. کاربرد آجر در معماری این دوره بسیار رواج پیدا کرد و از انواع طرحهای هندسی در آجر استفاده میشد. هنر آجر تراشی و تزیین بنا با آجرهای تراشیده، از قرن پنجم قمری در ایران معمول بودهاست. در کنار این تزیینات بسیار زیبای آجری، کتیبهها و خطوط تزیینی، با استفاده از آجر تراشیده، یکی از ویژگیهای معماری سلجوقیان است.[۳۴۱]
ظروف سفالین سلجوقیان هم، به زیبایی کاشیهای آن دوره ساخته میشد. ظروف باقیمانده از این دوره از نظر تزیین و رنگآمیزی شامل ظروف مینایی، طلایی، فیروزهای و ظروف سفید هستند، که اغلب بدنه این ظروف با مجالس بزم، رزم یا شکار مزین شدهاند.[۳۴۲]
علما، ادبیان و شعرا
در باب شعرا و ادیبان این دوره اطلاعات اندکی وجود دارد، با این حال میتوان به شخصیت معروف این دوره در کرمان یعنی ابوحامد کرمانی اشاره کرد. وی علاوه بر کار دیوانی و تاریخنویسی (نثر)، تخصصی در گفتن شعر به زبان فارسی و عربی داشت، بهطوریکه در متن تاریخ خود از مجلس مشاعره اتابک زنگی، قبل از لشکرکشی وی به کرمان در جریان جنگهای داخلی یاد کردهاست. وی همچنین در طب نیز مهارت والایی داشت و مدتی بیمارستان و دارالشفا کرمان و یزد را کنترل میکرد. او رسالهای در باب بهداشت و پیشگیری بیماریها نوشت که صلاح الصحاح فی حفظ الصحه نام دارد. از دیگر کتب و آثار وی میتوان به عقدالعلی للموقف الاعلی، بدایع الازمان فی وقایع کرمان و المضاف الی بدایع الازمان فی وقایع کرمان اشاره کرد که همگی در باب تاریخ سیاسی و جغرافیای سیاسی کرمان نوشته شدهاند.[۳۴۳]
سلاطین سلجوقی کرمان
سلطان | آغاز سلطنت | پایان سلطنت | لقب | علت مرگ | اقدامات مهم |
قاورد | ۴۴۰ ه.ق | ۴۶۵ ه.ق | قرا ارسلان | مسموم شدن یا خفه شدن | تشکیل حکومت، فتح سیستان، عمان، فارس و قفص و نبرد با سلاجقه |
کرمانشاه | ۴۶۵ ه.ق | ۴۶۶ ه.ق | - | مرگ طبیعی | - |
سلطانشاه | ۴۶۶ ه.ق | ۴۷۷ ه.ق | رکنالدوله | استسقا | صلح با ملکشاه بعد از درگیریهای بین طرفین |
تورانشاه | ۴۷۷ ه.ق | ۴۹۰ ه.ق | محییالدین - عمادالدین و الدنیا | جراحت وارده در جنگ | فتح فارس، سرکوب شورش عمان و ایستادگی در برابر ترکانخاتون |
ایرانشاه | ۴۹۰ ه.ق | ۴۹۵ ه.ق | بهاءالدین | قتل | ایستادگی در برابر سنجر |
ارسلانشاه | ۴۹۵ ه.ق | ۵۳۷ ه.ق | محیالاسلام و المسلمین | مرگ طبیعی | رونق دادن به دین و مذهب، توجه به علم و هنر و بهبود روابط با سلاجقه |
محمدشاه | ۵۳۷ ه.ق | ۵۵۱ ه.ق | مغیثالدین و الدنیا | مرگ طبیعی | رونق دادن به علم و ایستادگی در برابر مسعود سلجوقی |
طغرلشاه | ۵۵۱ ه.ق | ۵۶۳ ه.ق | محیالدنیا و الدین | مرگ طبیعی | توجه به رعایا و گسترش تجارت |
بهرامشاه | ۵۶۳ ه.ق | ۵۷۰ ه.ق | - | استسقا | جنگ داخلی |
ارسلانشاه دوم | ۵۷۰ ه.ق | ۵۷۲ ه.ق | - | جراحت وارده در جنگ | جنگ داخلی |
تورانشاه دوم | ۵۷۲ ه.ق | ۵۷۹ ه.ق | - | قتل | جنگ داخلی و سلطه غزان |
محمدشاه دوم | ۵۷۹ ه.ق | ۵۸۳ ه. ق | - | مرگ طبیعی | وی از غزان شکست خورد و گریخت و حکومت قاوردیان به پایان رسید. |
سلجوق بن دقاق | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
میکائیل بن دقاق | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چغریبیگ | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
ملکقاورد نخستین شاه آلقاورد | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
تورانشاه چهارمین شاه آلقاورد | سلطانشاه سومین شاه آلقاورد | کرمانشاه دومین شاه آلقاورد | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
ایرانشاه پنجمین شاه آلقاورد | ارسلانشاه ششمین شاه آلقاورد | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
محمدشاه هفتمین شاه آلقاورد | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
طغرلشاه هشتمین شاه آلقاورد | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
تورانشاهدوم یازدهمین شاه آلقاورد | بهرامشاه نهمین شاه آلقاورد | ارسلانشاهدوم دهمین شاه آلقاورد | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
محمدشاهدوم آخرین شاه آلقاورد | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
پانویس
- ↑ باستانی راد، «نظام پایتختی ایران در عصر سلجوقیان: با تأکید بر دارالملکهای کرمان»، مطالعات تاریخ فرهنگی؛ پژوهشنامهٔ انجمن ایرانی تاریخ.
- ↑ ابوحامد کرمانی، عقدالعلی للموقف الاعلی، ص۱۳۲–۱۳۳.
- ↑ بازورث، سلجوقیان، ۷۷.
- ↑ زرینکوب، روزگاران، ص۴۶۴.
- ↑ وزیری، تاریخ کرمان، ص۳۶۳.
- ↑ مرسلپور، تاریخ سلجوقیان کرمان، ص۸۴.
- ↑ ابوحامد کرمانی، سلجوقیان و غز در کرمان، ص۵۱۴.
- ↑ حلمی، دولت سلجوقیان، ۵۴.
- ↑ حلمی، دولت سلجوقیان، ۵۴.
- ↑ محسن محمدی فشارکی (۱۳۸۱). «تتبعى در راحة الصدور راوندى». مجله تاریخ اسلام – به واسطهٔ پژوهشگاه علوم انسانی.
- ↑ حلمی، دولت سلجوقیان، ۵۳.
- ↑ حلمی، دولت سلجوقیان، ۵۷.
- ↑ حلمی، دولت سلجوقیان، ۵۷.
- ↑ ابوحامد کرمانی، سلجوقیان و غز در کرمان، صص ۱۵–۳۰.
- ↑ باستانی پاریزی، «افضل الدین کرمانی»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ باستانی پاریزی، «افضل الدین کرمانی»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ ابوحامد کرمانی، سلجوقیان و غز در کرمان، صص ۱۵–۳۰.
- ↑ باستانی پاریزی، «افضل الدین کرمانی»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ باستانی پاریزی، «افضل الدین کرمانی»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ حلمی، دولت سلجوقیان، ۵۷.
- ↑ حلمی، دولت سلجوقیان، ۵۷.
- ↑ حلمی، دولت سلجوقیان، ۵۴.
- ↑ حلمی، دولت سلجوقیان، ۵۴.
- ↑ ابوحامد کرمانی، سلجوقیان و غز در کرمان، صص ۱۵–۳۰.
- ↑ باستانی پاریزی، «افضل الدین کرمانی»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ حلمی، دولت سلجوقیان، ۵۳.
- ↑ حلمی، دولت سلجوقیان، ۵۳.
- ↑ کلمرزی، «فراز و نشیب شهرهای ایالت کرمان در دوره سلجوقی براساس جغرافیای شهری مقدسی»، پژوهشکده تاریخ اسلام.
- ↑ Borjian، «KERMAN i. Geography»، Encyclopædia Iranica.
- ↑ کلمرزی، «فراز و نشیب شهرهای ایالت کرمان در دوره سلجوقی براساس جغرافیای شهری مقدسی»، پژوهشکده تاریخ اسلام.
- ↑ Borjian، «KERMAN i. Geography»، Encyclopædia Iranica.
- ↑ مؤسسه دائرةالمعارف الفقه الاسلامی، دانشنامه جهان اسلام، ۹۲۶.
- ↑ مؤسسه دائرةالمعارف الفقه الاسلامی، دانشنامه جهان اسلام، ۱۷۸۴.
- ↑ مؤسسه دائرةالمعارف الفقه الاسلامی، دانشنامه جهان اسلام، ۵۳۱۱.
- ↑ وزیری، تاریخ کرمان، صص ۳۲۹–۳۴۹.
- ↑ Peacock, Early Seljuq History, 153.
- ↑ Peacock, Early Seljuq History, 73.
- ↑ ۳۸٫۰ ۳۸٫۱ The Great Seljuk Empire
- ↑ بازورث، سلجوقیان، ۷۶.
- ↑ بازورث، سلجوقیان، ۷۷.
- ↑ حلمی، دولت سلجوقیان، ۱۶.
- ↑ حلمی، دولت سلجوقیان، ۱۷.
- ↑ بازورث، سلجوقیان، ۷۸،۷۷.
- ↑ بازورث، سلجوقیان، ۷۸.
- ↑ حلمی، دولت سلجوقیان، ۱۷،۱۸.
- ↑ آشتیانی، ریخ ایران بعد از اسلام، صص ۲۶۶–۲۷۴.
- ↑ باستانی راد، «نظام پایتختی ایران در عصر سلجوقیان: با تأکید بر دارالملکهای کرمان»، مطالعات تاریخ فرهنگی؛ پژوهشنامهٔ انجمن ایرانی تاریخ.
- ↑ باستانی راد، «نظام پایتختی ایران در عصر سلجوقیان: با تأکید بر دارالملکهای کرمان»، مطالعات تاریخ فرهنگی؛ پژوهشنامهٔ انجمن ایرانی تاریخ.
- ↑ Peacock, Early Seljuq History, 67.
- ↑ آشتیانی، ریخ ایران بعد از اسلام، صص ۲۶۶–۲۷۴.
- ↑ آشتیانی، ریخ ایران بعد از اسلام، ص ۳۰۰.
- ↑ آشتیانی، تاریخ ایران بعد از اسلام، ص ۳۳۱.
- ↑ بازورث، سلجوقیان، ۷۰،۶۹.
- ↑ بازورث، سلجوقیان، ۷۰.
- ↑ بازورث، سلجوقیان، ۷۱،۷۰.
- ↑ بازورث، سلجوقیان، ۷۱.
- ↑ بازورث، سلجوقیان، ۷۲.
- ↑ باستانیراد، «رویارویی سیاسی-نظامی حسن صباح با سلجوقیان»، پژوهشنامه علوم انسانی.
- ↑ باستانیراد، «رویارویی سیاسی-نظامی حسن صباح با سلجوقیان»، پژوهشنامه علوم انسانی.
- ↑ ِDaftary, The Isma'ilis, 318-324.
- ↑ Daftary, The Isma'ilis, 310-311.
- ↑ باستانیراد، «رویارویی سیاسی-نظامی حسن صباح با سلجوقیان»، پژوهشنامه علوم انسانی.
- ↑ باستانیراد، «رویارویی سیاسی-نظامی حسن صباح با سلجوقیان»، پژوهشنامه علوم انسانی.
- ↑ ِDaftary, The Isma'ilis, 318-324.
- ↑ باستانیراد، «رویارویی سیاسی-نظامی حسن صباح با سلجوقیان»، پژوهشنامه علوم انسانی.
- ↑ هاجسن، فرقه اسماعیلیه، ص۱۱۱.
- ↑ باستانیراد، «رویارویی سیاسی-نظامی حسن صباح با سلجوقیان»، پژوهشنامه علوم انسانی.
- ↑ الراوندی، راحه الصدوروایه السرور، ص۱۰۴.
- ↑ ابوحامد کرمانی، سلجوقیان و غز در کرمان، ص۳۲۳–۳۲۴.
- ↑ سجادی، «آل قاورد»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ سجادی، «آل قاورد»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ ابوحامد کرمانی، سلجوقیان و غز در کرمان، ص۳۲۶.
- ↑ وزیری، تاریخ کرمان، ص۳۴۵–۳۴۶.
- ↑ باستانی پاریزی، وادی هفت واد، ص۳۵.
- ↑ Peacock, Early Seljuq History, 153.
- ↑ سجادی، «آل قاورد»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ فروزانی، سلجوقیان، از آغاز تا فرجام، ص۲۴۷.
- ↑ رفعتی، جیرفت در آینه تاریخ، ص۱۳۰.
- ↑ ابوحامد کرمانی، سلجوقیان و غز در کرمان، ص۳۳۰.
- ↑ ابوحامد کرمانی، سلجوقیان و غز در کرمان، ص۳۳۸.
- ↑ ابوحامد کرمانی، سلجوقیان و غز در کرمان، ص۳۳۹.
- ↑ سجادی، «آل قاورد»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ فروزانی، سلجوقیان، از آغاز تا فرجام، ص۲۴۷.
- ↑ ابوحامد کرمانی، سلجوقیان و غز در کرمان، ص۳۴۱.
- ↑ ابوحامد کرمانی، سلجوقیان و غز در کرمان، ص۳۴۵.
- ↑ وزیری، تاریخ کرمان، ص۳۴۸.
- ↑ باستانی پاریزی، وادی هفت واد، ص۳۶–۳۷.
- ↑ سجادی، «آل قاورد»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ وزیری، تاریخ کرمان، ص۳۴۹.
- ↑ فروزانی، سلجوقیان، از آغاز تا فرجام، ص۱۰۹–۱۱۰.
- ↑ وزیری، تاریخ کرمان، ص۳۵۱–۳۵۲.
- ↑ ستار زاده، سلجوقیان، ص۶۷.
- ↑ فروزانی، سلجوقیان، از آغاز تا فرجام، ص۱۲۶.
- ↑ سجادی، «آل قاورد»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ وزیری، تاریخ کرمان، ص۳۵۱–۳۵۲.
- ↑ فروزانی، سلجوقیان، از آغاز تا فرجام، ص۱۲۷.
- ↑ سجادی، «آل قاورد»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ ابوحامد کرمانی، سلجوقیان و غز در کرمان، ص۱۶.
- ↑ سجادی، «آل قاورد»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ ابوحامد کرمانی، سلجوقیان و غز در کرمان، ص۳۴۸.
- ↑ سجادی، «آل قاورد»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ وزیری، تاریخ کرمان، ص۳۵۸.
- ↑ قدیانی، تاریخ ایران زمین از پادشاهان افسانهای تا پایان دوران پهلوی، ص۱۴۸۱.
- ↑ باستانی پاریزی، وادی هفت واد، ص۴۱.
- ↑ ابوحامد کرمانی، سلجوقیان و غز در کرمان، ص۳۵۶.
- ↑ ابوحامد کرمانی، سلجوقیان و غز در کرمان، ص۳۵۶.
- ↑ سجادی، «آل قاورد»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ وزیری، تاریخ کرمان، ص۳۵۹.
- ↑ وزیری، تاریخ کرمان، ص۳۶۰.
- ↑ سجادی، «آل قاورد»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ همتی، تاریخ مفصل کرمان و رویدادهای صد سال اخیر ایران، ص۶۵.
- ↑ مؤسسه دائرةالمعارف الفقه الاسلامی، دانشنامه جهان اسلام، ۴۰۱۹.
- ↑ همتی، تاریخ مفصل کرمان و رویدادهای صد سال اخیر ایران، ص۶۵.
- ↑ مرسلپور، تاریخ سلجوقیان کرمان، ص۱۲۰.
- ↑ وزیری، تاریخ کرمان، ص۳۶۰.
- ↑ مؤسسه دائرةالمعارف الفقه الاسلامی، دانشنامه جهان اسلام، ۴۰۱۹.
- ↑ ابوحامد کرمانی، سلجوقیان و غز در کرمان، ص۳۶۷.
- ↑ سجادی، «آل قاورد»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ سجادی، «آل قاورد»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ Rahimi Sadegh, “Reviewing the Sociopolitical Situation of Ismaili Community of Kerman just before the Qajar Government”, Journal of Basic and Applied Scientific Research.
- ↑ Rahimi Sadegh, “Reviewing the Sociopolitical Situation of Ismaili Community of Kerman just before the Qajar Government”, Journal of Basic and Applied Scientific Research.
- ↑ وزیری، تاریخ کرمان، ص۳۶۳.
- ↑ سجادی، «آل قاورد»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ رفعتی، جیرفت در آینه تاریخ، ص۱۳۴.
- ↑ باستانی پاریزی، وادی هفت واد، ص۴۲.
- ↑ ابوحامد کرمانی، سلجوقیان و غز در کرمان، ص۳۸۰.
- ↑ Sykes، A History Of Persia، 47.
- ↑ فروزانی، سلجوقیان، از آغاز تا فرجام، ص۲۵۱.
- ↑ سجادی، «آل قاورد»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ باستانی پاریزی، وادی هفت واد، ص۴۴.
- ↑ ابوحامد کرمانی، سلجوقیان و غز در کرمان، ص۳۸۴–۳۸۵.
- ↑ وزیری، تاریخ کرمان، ص۳۸۳.
- ↑ سجادی، «آل قاورد»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ فروزانی، سلجوقیان، از آغاز تا فرجام، ص۲۵۲.
- ↑ وزیری، تاریخ کرمان، ص۳۶۵–۳۶۶.
- ↑ وزیری، تاریخ کرمان، صص ۳۸۸–۳۸۹.
- ↑ باستانی پاریزی، وادی هفت واد، ص۴۴.
- ↑ وزیری، تاریخ کرمان، ص۳۶۸.
- ↑ مرسلپور، تاریخ سلجوقیان کرمان، ۷۷–۷۸.
- ↑ ابوحامد کرمانی، بدایع الازمان فی وقایع کرمان، ص۲۸.
- ↑ مرسلپور، تاریخ سلجوقیان کرمان، ۷۷–۷۸.
- ↑ سجادی، «آل قاورد»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ وزیری، تاریخ کرمان، ص۳۶۸.
- ↑ وزیری، تاریخ کرمان، ص۴۰۳.
- ↑ ابوحامد کرمانی، بدایع الازمان فی وقایع کرمان، ص۹۱.
- ↑ مرسلپور، تاریخ سلجوقیان کرمان، ۸۲–۸۴.
- ↑ سجادی، «آل قاورد»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ وزیری، تاریخ کرمان، ص۳۷۰.
- ↑ ابوحامد کرمانی، سلجوقیان و غز در کرمان، ص۴۰۴.
- ↑ ابوحامد کرمانی، بدایع الازمان فی وقایع کرمان، ص۹۱.
- ↑ مرسلپور، تاریخ سلجوقیان کرمان، ۸۴.
- ↑ مرسلپور، تاریخ سلجوقیان کرمان، ص۸۴.
- ↑ سجادی، «آل قاورد»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ فروزانی، سلجوقیان، از آغاز تا فرجام، ص۲۵۳.
- ↑ باستانی پاریزی، وادی هفت واد، ص ۴۶ تا۵۰.
- ↑ وزیری، تاریخ کرمان، ص ۳۷۵ تا ۳۸۴.
- ↑ سجادی، «آل قاورد»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ فروزانی، سلجوقیان، از آغاز تا فرجام، ص۲۵۳.
- ↑ حمید افضلی، اتابکان یزد، ۵۲.
- ↑ فروزانی، سلجوقیان، از آغاز تا فرجام، ص۲۵۴.
- ↑ ابوحامد کرمانی، سلجوقیان و غز در کرمان، ص۵۱۴.
- ↑ باستانی پاریزی، وادی هفت واد، ص۵۷.
- ↑ رفعتی، جیرفت در آینه تاریخ، ص۱۳۸.
- ↑ سجادی، «آل قاورد»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ مؤسسه دائرةالمعارف الفقه الاسلامی، دانشنامه جهان اسلام، ۴۰۱۹.
- ↑ فروزانی، سلجوقیان، از آغاز تا فرجام، ص۲۵۴.
- ↑ ابوحامد کرمانی، سلجوقیان و غز در کرمان، ص۵۱۲.
- ↑ ابوحامد کرمانی، سلجوقیان و غز در کرمان، ص۵۳۶.
- ↑ باستانی پاریزی، وادی هفت واد، ص۵۶.
- ↑ وزیری، تاریخ کرمان، ص۴۰۸–۴۰۹.
- ↑ قدیانی، تاریخ ایران زمین از پادشاهان افسانهای تا پایان دوران پهلوی، ص۱۴۸۲.
- ↑ وزیری، تاریخ کرمان، ص۴۰۷.
- ↑ سجادی، «آل قاورد»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ ابوحامد کرمانی، سلجوقیان از آغاز تا فرجام، ص۲۵۰.
- ↑ باستانی راد، «نظام پایتختی ایران در عصر سلجوقیان: با تأکید بر دارالملکهای کرمان»، مطالعات تاریخ فرهنگی؛ پژوهشنامهٔ انجمن ایرانی تاریخ.
- ↑ ابوحامد کرمانی، سلجوقیان و غز در کرمان، ص۱۵۵.
- ↑ ابوحامد کرمانی، سلجوقیان و غز در کرمان، ص۴۲–۴۳.
- ↑ ابوحامد کرمانی، سلجوقیان و غز در کرمان، ص۴۶.
- ↑ وزیری، تاریخ کرمان، ص۴۰۸–۴۰۹.
- ↑ ابوحامد کرمانی، سلجوقیان و غز در کرمان، ص۴۲–۴۳.
- ↑ ستار زاده، سلجوقیان، ص۱۷۷–۱۷۸.
- ↑ کلونز، دیوانسالاری در عهد سلجوقیان، ص۱۰.
- ↑ اقبال، وزارت در عهد سلاطین بزرگ سلجوقی، ص۲۲.
- ↑ بازورث، سلجوقیان، ص۸۸.
- ↑ کلونز، دیوانسالاری در عهد سلجوقیان، ص۱۰۱.
- ↑ جمشید روستا و مهدیه محمودآبادی، «تحلیلی بر چگونگی منصب وزارت دولت سلاجقه کرمان»، پژوهشهای علوم تاریخی.
- ↑ باسورث، تاریخ ایران کمبریج، ۱۶۵–۱۶۶.
- ↑ مرسلپور، تاریخ سلجوقیان کرمان، ص۱۳۰–۱۳۱.
- ↑ جمشید روستا و مهدیه محمودآبادی، «تحلیلی بر چگونگی منصب وزارت دولت سلاجقه کرمان»، پژوهشهای علوم تاریخی.
- ↑ وزیری، تاریخ کرمان، ص۳۵۴.
- ↑ جمشید روستا و مهدیه محمودآبادی، «تحلیلی بر چگونگی منصب وزارت دولت سلاجقه کرمان»، پژوهشهای علوم تاریخی.
- ↑ وزیری، تاریخ کرمان، ص۳۵۴.
- ↑ جمشید روستا و مهدیه محمودآبادی، «تحلیلی بر چگونگی منصب وزارت دولت سلاجقه کرمان»، پژوهشهای علوم تاریخی.
- ↑ باسورث، تاریخ ایران کمبریج، ۱۶۵–۱۶۶.
- ↑ کلونز، دیوانسالاری در عهد سلجوقیان، ص۹۸.
- ↑ جمشید روستا و مهدیه محمودآبادی، «تحلیلی بر چگونگی منصب وزارت دولت سلاجقه کرمان»، پژوهشهای علوم تاریخی.
- ↑ جمشید روستا و مهدیه محمودآبادی، «تحلیلی بر چگونگی منصب وزارت دولت سلاجقه کرمان»، پژوهشهای علوم تاریخی.
- ↑ جمشید روستا و مهدیه محمودآبادی، «تحلیلی بر چگونگی منصب وزارت دولت سلاجقه کرمان»، پژوهشهای علوم تاریخی.
- ↑ جمشید روستا و مهدیه محمودآبادی، «تحلیلی بر چگونگی منصب وزارت دولت سلاجقه کرمان»، پژوهشهای علوم تاریخی.
- ↑ جمشید روستا و مهدیه محمودآبادی، «تحلیلی بر چگونگی منصب وزارت دولت سلاجقه کرمان»، پژوهشهای علوم تاریخی.
- ↑ جمشید روستا و مهدیه محمودآبادی، «تحلیلی بر چگونگی منصب وزارت دولت سلاجقه کرمان»، پژوهشهای علوم تاریخی.
- ↑ جمشید روستا و مهدیه محمودآبادی، «تحلیلی بر چگونگی منصب وزارت دولت سلاجقه کرمان»، پژوهشهای علوم تاریخی.
- ↑ جمشید روستا و مهدیه محمودآبادی، «تحلیلی بر چگونگی منصب وزارت دولت سلاجقه کرمان»، پژوهشهای علوم تاریخی.
- ↑ ملک محمدی، بانک جامع اطلاعات پزشکی کرمان، ص۱۲.
- ↑ جمشید روستا و مهدیه محمودآبادی، «تحلیلی بر چگونگی منصب وزارت دولت سلاجقه کرمان»، پژوهشهای علوم تاریخی.
- ↑ جمشید روستا و مهدیه محمودآبادی، «تحلیلی بر چگونگی منصب وزارت دولت سلاجقه کرمان»، پژوهشهای علوم تاریخی.
- ↑ جمشید روستا و مهدیه محمودآبادی، «تحلیلی بر چگونگی منصب وزارت دولت سلاجقه کرمان»، پژوهشهای علوم تاریخی.
- ↑ فروزانی، سلجوقیان، از آغاز تا فرجام، ص۲۴۷.
- ↑ ابوحامد کرمانی، عقدالعلی للموقف الاعلی، ص۴.
- ↑ رفعتی، جیرفت در آینه تاریخ، ص۱۳۰.
- ↑ ابوحامد کرمانی، بدایع الازمان فی وقایع کرمان، ص۵–۸.
- ↑ باستانی پاریزی، وادی هفت واد، ص۳۵–۳۶.
- ↑ ابوحامد کرمانی، سلجوقیان و غز در کرمان، ص۹.
- ↑ باستانی پاریزی، وادی هفت واد، ص۲۲۴.
- ↑ فروزانی، سلجوقیان، از آغاز تا فرجام، ص۲۴۷.
- ↑ ابوحامد کرمانی، سلجوقیان و غز در کرمان، ص۳۳۹.
- ↑ ابوحامد کرمانی، بدایع الازمان فی وقایع کرمان، ص۹.
- ↑ مرسلپور، تاریخ سلجوقیان کرمان، ۱۴۷.
- ↑ وزیری، تاریخ کرمان، ص۳۴۹.
- ↑ فروزانی، سلجوقیان، از آغاز تا فرجام، ص۱۰۹–۱۱۰.
- ↑ ابوحامد کرمانی، بدایع الازمان فی وقایع کرمان، ص۱۰.
- ↑ وزیری، تاریخ کرمان، ص۳۴۹.
- ↑ فروزانی، سلجوقیان، از آغاز تا فرجام، ص۱۰۹–۱۱۰.
- ↑ ابوحامد کرمانی، بدایع الازمان فی وقایع کرمان، ص۴.
- ↑ ابوحامد کرمانی، بدایع الازمان فی وقایع کرمان، ص۱۲.
- ↑ مرسلپور، تاریخ سلجوقیان کرمان، ۱۴۴.
- ↑ ابوحامد کرمانی، بدایع الازمان فی وقایع کرمان، ص۱۰.
- ↑ مرسلپور، تاریخ سلجوقیان کرمان، ۱۴۴–۱۴۵.
- ↑ ابوحامد کرمانی، سلجوقیان و غز در کرمان، ص۱۲.
- ↑ ابوحامد کرمانی، بدایع الازمان فی وقایع کرمان، ص۱۰–۱۱.
- ↑ ابوحامد کرمانی، سلجوقیان و غز در کرمان، ص۱۲–۱۳.
- ↑ وزیری، تاریخ کرمان، ص۳۶۰.
- ↑ ابوحامد کرمانی، بدایع الازمان فی وقایع کرمان، ص۱۶–۱۷.
- ↑ بیات، کلیات جغرافیای طبیعی و تاریخی ایران، ص۲۹.
- ↑ مرسلپور، تاریخ سلجوقیان کرمان، ص۱۴۵.
- ↑ فروزانی، سلجوقیان، از آغاز تا فرجام، ص۴۲۴.
- ↑ ابوحامد کرمانی، بدایع الازمان فی وقایع کرمان، ص۲۲.
- ↑ باستانی پاریزی، وادی هفت واد، ص۴۵.
- ↑ ابوحامد کرمانی، بدایع الازمان فی وقایع کرمان، ص۱۸–۱۹.
- ↑ مرسلپور، تاریخ سلجوقیان کرمان، ۱۴۵.
- ↑ جمشید روستا و الهام محمدی، «تحلیل وضعیت تجارت و راههای تجاری کرمان در دوران حاکمیت سلجوقیان (۴۳۳ تا ۵۸۳ ق)»، پژوهشهای تاریخی.
- ↑ جمشید روستا و الهام محمدی، «تحلیل وضعیت تجارت و راههای تجاری کرمان در دوران حاکمیت سلجوقیان (۴۳۳ تا ۵۸۳ ق)»، پژوهشهای تاریخی.
- ↑ ابوحامد کرمانی، بدایع الازمان فی وقایع کرمان، ص۹۱.
- ↑ جمشید روستا و الهام محمدی، «تحلیل وضعیت تجارت و راههای تجاری کرمان در دوران حاکمیت سلجوقیان (۴۳۳ تا ۵۸۳ ق)»، پژوهشهای تاریخی.
- ↑ ابوحامد کرمانی، بدایع الازمان فی وقایع کرمان، ص۴۱.
- ↑ ابوحامد کرمانی، بدایع الازمان فی وقایع کرمان، ص۹۴.
- ↑ ابوحامد کرمانی، سلجوقیان و غز در کرمان، ص۱۳۵.
- ↑ لسترنج، جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی، ص۳۵۱.
- ↑ رضوی، «راههای تجاری در عهد ایلخانی»، کتاب ماه تاریخ و جغرافیا.
- ↑ رضوی، «راههای تجاری در عهد ایلخانی»، کتاب ماه تاریخ و جغرافیا.
- ↑ رضوی، «راههای تجاری در عهد ایلخانی»، کتاب ماه تاریخ و جغرافیا.
- ↑ جمشید روستا و الهام محمدی، «تحلیل وضعیت تجارت و راههای تجاری کرمان در دوران حاکمیت سلجوقیان (۴۳۳ تا ۵۸۳ ق)»، پژوهشهای تاریخی.
- ↑ ابوحامد کرمانی، بدایع الازمان فی وقایع کرمان، ص۳۸.
- ↑ عباسی-امیری، «تجارت کرمان از سده ششم تا هشتم هجری با تأکید بر جایگاه جیرفت»، مجله مطالعات ایرانی.
- ↑ رضوی، «راههای تجاری در عهد ایلخانی»، کتاب ماه تاریخ و جغرافیا.
- ↑ لسترنج، جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی، ص۳۳۳.
- ↑ ابوحامد کرمانی، سلجوقیان و غز در کرمان، ص۱۲.
- ↑ لسترنج، جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی، ص۳۴۴.
- ↑ رضوی، «راههای تجاری در عهد ایلخانی»، کتاب ماه تاریخ و جغرافیا.
- ↑ ابوحامد کرمانی، سلجوقیان و غز در کرمان، ص۳۴۱.
- ↑ ابوحامد کرمانی، سلجوقیان و غز در کرمان، ص۱۲.
- ↑ ابوحامد کرمانی، بدایع الازمان فی وقایع کرمان، ص۴۱.
- ↑ جمشید روستا و الهام محمدی، «تحلیل وضعیت تجارت و راههای تجاری کرمان در دوران حاکمیت سلجوقیان (۴۳۳ تا ۵۸۳ ق)»، پژوهشهای تاریخی.
- ↑ ابوحامد کرمانی، بدایع الازمان فی وقایع کرمان، ص۶۹.
- ↑ جمشید روستا و الهام محمدی، «تحلیل وضعیت تجارت و راههای تجاری کرمان در دوران حاکمیت سلجوقیان (۴۳۳ تا ۵۸۳ ق)»، پژوهشهای تاریخی.
- ↑ خیراندیش، «تجارت دریایی ایران در دوره سلجوقی، سدههای ۵ و ۶ هجری با تأکید بر نقش بندر تیز»، مجله علومانسانی دانشگاه الزهرا،.
- ↑ خیراندیش، «تجارت دریایی ایران در دوره سلجوقی، سدههای ۵ و ۶ هجری با تأکید بر نقش بندر تیز»، مجله علومانسانی دانشگاه الزهرا،.
- ↑ جمشید روستا و الهام محمدی، «تحلیل وضعیت تجارت و راههای تجاری کرمان در دوران حاکمیت سلجوقیان (۴۳۳ تا ۵۸۳ ق)»، پژوهشهای تاریخی.
- ↑ ابوحامد کرمانی، بدایع الازمان فی وقایع کرمان، ص۸۵.
- ↑ عباسی-امیری، «تجارت کرمان از سده ششم تا هشتم هجری با تأکید بر جایگاه جیرفت»، مجله مطالعات ایرانی.
- ↑ ابوحامد کرمانی، بدایع الازمان فی وقایع کرمان، صص۱۲۷ و ۱۲۸.
- ↑ ابوحامد کرمانی، بدایع الازمان فی وقایع کرمان، ص۱۳۱.
- ↑ روستا-محمدی، «تحلیل وضعیت تجارت و راههای تجاری کرمان در دوران حاکمیت سلجوقیان»، فصلنامه پژوهشهای تاریخی.
- ↑ روستا-محمدی، «تحلیل وضعیت تجارت و راههای تجاری کرمان در دوران حاکمیت سلجوقیان»، فصلنامه پژوهشهای تاریخی.
- ↑ لسترنج، جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی، ص۳۴۳.
- ↑ ابوحامد کرمانی، بدایع الازمان فی وقایع کرمان، صص۱۲۷ و ۱۲۸.
- ↑ بیات، کلیات جغرافیای طبیعی و تاریخی ایران، ص۳۰.
- ↑ ابوحامد کرمانی، بدایع الازمان فی وقایع کرمان، ص۱۳۱.
- ↑ روستا-محمدی، «تحلیل وضعیت تجارت و راههای تجاری کرمان در دوران حاکمیت سلجوقیان»، فصلنامه پژوهشهای تاریخی.
- ↑ اقبال، وزارت در عهد سلاطین بزرگ سلجوقی، ص۱۷۰.
- ↑ اقبال، وزارت در عهد سلاطین بزرگ سلجوقی، ص۱۷۰.
- ↑ مرسلپور، تاریخ سلجوقیان کرمان، ص۱۱۹.
- ↑ وزیری، تاریخ کرمان، ص۳۶۸.
- ↑ ابوحامد کرمانی، بدایع الازمان فی وقایع کرمان، ص۱۹.
- ↑ مرسلپور، تاریخ سلجوقیان کرمان، ص۱۲۰.
- ↑ ابوحامد کرمانی، بدایع الازمان فی وقایع کرمان، ص۱۹.
- ↑ ابوحامد کرمانی، سلجوقیان و غز در کرمان، ص۳۶.
- ↑ باستانی پاریزی، «سیر تحولات مذهبی در کرمان»، نشریه دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران.
- ↑ ابوحامد کرمانی، عقدالعلی للموقف الاعلی، ص۱۳۲–۱۳۳.
- ↑ فاطمه موسایی، «نفوذ اسماعیلیه در کرمان دوره سلجوقی»، پژوهشنامه مذاهب اسلامی.
- ↑ الله یاری و مرسلپور، «سیاست مذهبی سلجوقیان کرمان»، پژوهشهای تاریخی ایران و اسلام.
- ↑ فاطمه موسایی، «نفوذ اسماعیلیه در کرمان دوره سلجوقی»، پژوهشنامه مذاهب اسلامی.
- ↑ ابوحامد کرمانی، بدایع الازمان فی وقایع کرمان، ص۱۳۳.
- ↑ الله یاری و مرسلپور، «سیاست مذهبی سلجوقیان کرمان»، پژوهشهای تاریخی ایران و اسلام.
- ↑ فاطمه موسایی، «نفوذ اسماعیلیه در کرمان دوره سلجوقی»، پژوهشنامه مذاهب اسلامی.
- ↑ ابوحامد کرمانی، بدایع الازمان فی وقایع کرمان، ص۲۳۰.
- ↑ ابوحامد کرمانی، بدایع الازمان فی وقایع کرمان، ص۲۵.
- ↑ فاطمه موسایی، «نفوذ اسماعیلیه در کرمان دوره سلجوقی»، پژوهشنامه مذاهب اسلامی.
- ↑ ابوحامد کرمانی، بدایع الازمان فی وقایع کرمان، ص۲۵.
- ↑ مرسلپور، تاریخ سلجوقیان کرمان، ص۱۲۰.
- ↑ مرسلپور، تاریخ سلجوقیان کرمان، ص۱۲۰.
- ↑ علی اعتصامی، «ادیان و مذاهب کرمان از ورود اسلام تا پایان دوره سلجوقیان کرمان»، خدمات فرهنگی کرمان.
- ↑ علی اعتصامی، «ادیان و مذاهب کرمان از ورود اسلام تا پایان دوره سلجوقیان کرمان»، خدمات فرهنگی کرمان.
- ↑ وزیری، تاریخ کرمان، ص۳۴۷.
- ↑ صابری، تاریخ فرق اسلامی، ص۵۹.
- ↑ میرزا رضی، حیات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی شیعه از ورود اسلام تا پایان صفویان، ص۱۵۰.
- ↑ ابوحامد کرمانی، سلجوقیان و غز در کرمان، ص۲۲۵.
- ↑ عبدالمحمد آیتی، تحریر تاریخ وصاف، ص۱۶۱ تا ۱۶۵.
- ↑ عبدالمحمد آیتی، تحریر تاریخ وصاف، ص۱۶۱ تا ۱۶۵.
- ↑ ابوحامد کرمانی، سلجوقیان و غز در کرمان، ص۱۰۹.
- ↑ میرزا رضی، حیات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی شیعه از ورود اسلام تا پایان صفویان، ص۱۳۰.
- ↑ ابوحامد کرمانی، سلجوقیان و غز در کرمان، ص۱۶.
- ↑ علی اعتصامی، «ادیان و مذاهب کرمان از ورود اسلام تا پایان دوره سلجوقیان کرمان»، خدمات فرهنگی کرمان.
- ↑ جعفریان، تاریخ تشیع در ایران از آغاز تا طلوع دولت صفوی، ص۴۵۶–۴۵۷.
- ↑ صابری، تاریخ فرق اسلامی، ص۵۹.
- ↑ جعفریان، تاریخ تشیع در ایران از آغاز تا طلوع دولت صفوی، ص۴۵۷–۴۷۰.
- ↑ هاجسن، فرقه اسماعیلیه، ص۶۱.
- ↑ صابری، تاریخ فرق اسلامی، ص۵۹.
- ↑ جعفریان، تاریخ تشیع در ایران از آغاز تا طلوع دولت صفوی، ص۴۵۷–۴۷۰.
- ↑ فاطمه موسایی، «نفوذ اسماعیلیه در کرمان دوره سلجوقی»، پژوهشنامه مذاهب اسلامی.
- ↑ ابوحامد کرمانی، سلجوقیان و غز در کرمان، ص۶۸.
- ↑ هاجسن، فرقه اسماعیلیه، ص۶۱.
- ↑ فاطمه موسایی، «نفوذ اسماعیلیه در کرمان دوره سلجوقی»، پژوهشنامه مذاهب اسلامی.
- ↑ فاطمه موسایی، «نفوذ اسماعیلیه در کرمان دوره سلجوقی»، پژوهشنامه مذاهب اسلامی.
- ↑ ابوحامد کرمانی، سلجوقیان و غز در کرمان، ص۳۶۶.
- ↑ فاطمه موسایی، «نفوذ اسماعیلیه در کرمان دوره سلجوقی»، پژوهشنامه مذاهب اسلامی.
- ↑ رفعتی، جیرفت در آینه تاریخ، ص۱۳۴.
- ↑ باستانی پاریزی، وادی هفت واد، ص۴۲.
- ↑ ابوحامد کرمانی، سلجوقیان و غز در کرمان، ص۳۸۰.
- ↑ Sykes، A History Of Persia، 47.
- ↑ باستانی پاریزی، وادی هفت واد، ص۳۰۸–۳۰۹.
- ↑ فاطمه موسایی، «نفوذ اسماعیلیه در کرمان دوره سلجوقی»، پژوهشنامه مذاهب اسلامی.
- ↑ فاطمه موسایی، «نفوذ اسماعیلیه در کرمان دوره سلجوقی»، پژوهشنامه مذاهب اسلامی.
- ↑ فاطمه موسایی، «نفوذ اسماعیلیه در کرمان دوره سلجوقی»، پژوهشنامه مذاهب اسلامی.
- ↑ ابوحامد کرمانی، سلجوقیان و غز در کرمان، ص۴۲.
- ↑ فاطمه موسایی، «نفوذ اسماعیلیه در کرمان دوره سلجوقی»، پژوهشنامه مذاهب اسلامی.
- ↑ ابوحامد کرمانی، سلجوقیان از آغاز تا فرجام، ص۲۵۰.
- ↑ زمرشیدی، «معماری مساجد ایران و هنر قدسی آن»، فصلنامه مطالعات شهر ایرانی اسلامی.
- ↑ مشکوتی، از سلاجقه تا صفویه، ص۹۲.
- ↑ شکفته، عودباشی و احمدی، «تزئینات آجرکاری سلجوقیان و تداوم آن در دوره خوارزمشاهی و ایلخانی»، فصلنامه پژوهشهای معماری اسلامی.
- ↑ شکفته، عودباشی و احمدی، «تزئینات آجرکاری سلجوقیان و تداوم آن در دوره خوارزمشاهی و ایلخانی»، فصلنامه پژوهشهای معماری اسلامی.
- ↑ فروزانی، سلجوقیان، از آغاز تا فرجام، ص۴۶۴.
- ↑ باستانی پاریزی، «افضل الدین کرمانی»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
منابع
- منابع فارسی
- باستانی راد، حسن (۱۳۹۰). «نظام پایتختی ایران در عصر سلجوقیان: با تأکید بر دارالملکهای کرمان». مطالعات تاریخ فرهنگی؛ پژوهشنامهٔ انجمن ایرانی تاریخ. تهران (۱۰).
- باستانیراد، حسن (۱۳۸۵). «رویارویی سیاسی-نظامی حسن صبح با سلجوقیان». پژوهشنامه علوم انسانی. تهران (۵۱).
- باستانی پاریزی، ابرهیم (۱۳۷۹). «افضل الدین کرمانی». دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. تهران.
- کلمرزی، عبدالرضا (۱۳۹۶). «فراز و نشیب شهرهای ایالت کرمان در دوره سلجوقی براساس جغرافیای شهری مقدسی». پژوهشکده تاریخ اسلام. تهران: محمدتقی رهنمایی۱۳۹۰.
- سجادی، صادق (۱۳۶۸). «آل قاورد». دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. تهران.
- حمید افضلی (۱۳۹۱). اتابکان یزد. انتشارات پیام عدالت.
- ملک محمدی، مجید (۱۳۹۰). بانک جامع اطلاعات پزشکی کرمان (فصل تاریخ پزشکی کرمان). تهران: مؤسسه فرهنگی انتشاراتی عصر فرهنگ. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۹۰۵۹۷-۴-۴.
- ابوحامد کرمانی، افضلالدین (۱۳۲۶). بدایع الازمان فی وقایع کرمان. تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
- ابوحامد کرمانی، افضلالدین (۱۳۲۶). عقدالعلی للموقف الاعلی. تهران: روزهان.
- ابوحامد کرمانی، محمد ابراهیم (۱۳۴۳). باستانی پاریزی، ویراستار. سلجوقیان و غز در کرمان. تهران: انتشارات طهوری.
- اقبال، عباس (۱۳۳۸). وزارت در عهد سلاطین بزرگ سلجوقی. تهران: دانشگاه تهران.
- بازورث، کلیفورد (۱۳۸۰). سلجوقیان. ترجمهٔ یعقوب آژند. موسی.
- باستانی پاریزی، محمد ابراهیم. وادی هفت واد؛ بحثی در تاریخ اجتماعی کرمان. تهران: انتشارات انجمن آثار ملی.
- باسورث، ک. ا (۱۳۶۶). ریچارد نلسون فرای، ویراستار. تاریخ ایران کمبریج. ج. ۵. ترجمهٔ حسن انوشه. تهران: انتشارات امیرکبیر.
- بیات، عزیزالله (۱۳۷۲). کلیات جغرافیای طبیعی و تاریخی ایران. تهران: امیرکبیر.
- جعفریان، رسول (۱۳۸۸). تاریخ تشیع در ایران از آغاز تا طلوع دولت صفوی. تهران: علم.
- حلمی، احمد (۱۳۸۴). دولت سلجوقیان. ترجمهٔ عبدالله ناصری طاهری. قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
- رفعتی، حسین (۱۳۸۶). جیرفت در آینه تاریخ. کرمان: مرکز کرمانشناسی.
- زرینکوب، عبدالحسین (۱۳۹۱). روزگاران. تهران: انتشارات سخن. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۶۹۶۱-۱۱-۱.
- ستار زاده، ملیحه (۱۳۸۶). سلجوقیان. تهران: انتشارات سمت.
- صابری، حسین (۱۳۸۴). تاریخ فرق اسلامی. تهران: سمت.
- فروزانی، ابولقاسم (۱۳۹۳). سلجوقیان از آغاز تا فرجام. تهران: انتشارات سمت. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۵۳۰-۹۸۷-۷.
- قدیانی، عباس (۱۳۸۷). «سلجوقیان». تاریخ ایران زمین از پادشاهان افسانهای تا پایان دوران پهلوی. ج. ۲. تهران: انتشارات آرون.
- کلونز، کارلا (۱۳۶۳). دیوانسالاری در عهد سلجوقیان. ترجمهٔ یعقوب آژند. تهران: امیرکبیر.
- لسترنج، گای (۱۳۶۷). جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی. ترجمهٔ محمود عرفان. تهران: علمی و فرهنگی.
- مرسلپور، محسن (۱۳۸۷). تاریخ سلجوقیان کرمان. کرمان: مرکز کرمانشناسی.
- مشکوتی، نصرتالله (۱۳۴۲). از سلاجقه تا صفویه. تهران: انتشارات ابن سینا.
- همتی، محمود (۱۳۶۴). تاریخ مفصل کرمان و رویدادهای صد سال اخیر ایران. کرمان: همتکرمانی.
- وزیری، احمدعلیخان (۱۳۸۵). باستانی پاریزی، ویراستار. تاریخ کرمان. ج. ۱. تهران: انتشارات علم. شابک ۹۶۴-۴۰۵-۶۲۸-۰.
- میرزا رضی، رضا (۱۳۸۹). حیات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی شیعه از ورود اسلام تا پایان صفویان. کرمان: مرکز کرمانشناسی.
- آشتیانی، عباس (۱۳۸۰). تاریخ ایران بعد از اسلام. تهران: امیرکبیر.
- موسسه دائرةالمعارف الفقه الاسلامی (۱۳۷۵). دانشنامه جهان اسلام. تهران: موسسه دائرةالمعارف الفقه الاسلامی.
- منابع لاتین
- Borjian, Habib (2014). "KERMAN i. Geography". Encyclopædia Iranica (به انگلیسی).
- de Planhol, Xavier; Hourcade, Bernard (2014). "KERMAN ii. Historical Geography". Encyclopædia Iranica (به انگلیسی).
- Peacock, A. C. S (2011). Early Seljuq History (به انگلیسی). Routledge.
- Bosworth, C.E (1968). "The Political and Dynastic History of the Iranian World (A.D. 1000-1217)". In J.A. Boyle (ed.). The Cambridge History of Iran (به انگلیسی). Vol. 5: The Saljuq and Mongol Periods. Cambridge University Press.
- Daftary, Farhad (1992). The Ismā'īlīs: Their History and Doctrines (به انگلیسی). Cambridge University Press.
پیوند به بیرون
- مقاله جغرافیا تاریخی کرمان در ایرانیکا
- مقاله کرمان از فتوحات اسلام تا حمله مغول در ایرانیکا
- مقاله ابوکالیجار دیلمی
در ویکیانبار پروندههایی دربارهٔ سلجوقیان کرمان موجود است. |
- آثار دوره سلجوقیان در کرمان
- اسلام در قرون وسطی
- ایالتها و قلمروهای بنیانگذاریشده در ۱۰۴۸ (میلادی)
- بنیانگذاریهای ۱۰۴۸ (میلادی) در آسیا
- تاریخ استان کرمان
- ترکان اغوز
- حکومتهای ایران در سده ۱۱ (میلادی)
- حکومتهای ایران در سده ۱۲ (میلادی)
- دربارهای فارسیزبان
- سلجوقیان
- سلسلههای ترک
- سلسلههای غیر ایرانی حاکم بر ایران
- کرمان