ویسکونتی میلان
| ویسکونتی میلان | |
|---|---|
| اشراف ایتالیایی | |
| کشور | |
| خاستگاه | میلان |
| تاریخ بنیانگذاری | ۱۰۷۵ |
| بنیانگذار | آریپراندو ویسکونتی |
| آخرین حاکم | فیلیپو ماریا ویسکونتی |
| عنوانها |
|
| شاخه(های) فرعی | ویسکونتی دی مودرون |
ویسکونتی میلان (انگلیسی: Visconti of Milan) یک خانواده اشرافی ایتالیایی هستند. آنها در قرون وسطی در میلان به قدرت رسیدند و از سال ۱۲۷۷ تا ۱۴۴۷ میلادی، ابتدا به عنوان لرد و سپس به عنوان دوک، در آنجا حکومت کردند و چندین شاخه فرعی از آنها هنوز هم در این مناطق وجود دارند. بنیانگذار خاندان ویسکونتی در میلان، اسقف اعظم اوتون بود که در سال ۱۲۷۷ کنترل شهر را از خانواده رقیب دلا توره به دست گرفت.
ریشهها
[ویرایش]اولین اعضای دودمان ویسکونتی در نیمه دوم قرن یازدهم در میلان ظاهر شدند. اولین شواهد مربوط به ۵ اکتبر ۱۰۷۵ است، زمانی که آریپراندو ویسکونتی و پسرش اوتون ("آریپراندو ویسکامس"، "اتو ویسکامس فیلیوس آریپراندی") در میلان حضور یافتند و برخی اسناد قانونی را با هم امضا کردند. اعتقاد بر این است که خانواده آریپراندو ویسکونتی از قبل در میلان وجود داشتهاند و عنوان ویسکونت را دریافت کردهاند که در تمام نسل مرد موروثی شده است.
در سالهای پس از ۱۰۷۵، اوتون ویسکونتی در مجاورت پادشاهان سلسله سالی، هنری چهارم و پسرش کنراد، نشان داده شده است. شرایط مرگ او، ارتباط با خانواده امپراتوری را تأیید میکند. در سال ۱۱۱۱ در رم، اتونه پس از تلاش برای دفاع از هنری پنجم در برابر حمله، دستگیر و اعدام شد. در اولین اسنادی که در آنها دیده میشوند، اتونه و فرزندانش اعلام کردند که از قانون لومبارد پیروی میکنند و در ارتباط با سایر خانوادههای میلانی از طبقه اشرافی (کاپیتانئی) عمل میکنند. رابطهای با لیتا، یک خانواده واواسور میلانی تابع ویسکونتی در سلسله مراتب فئودالی، نیز مستند شده است. این شرایط مشارکت آنها در جامعه میلان در سالهای قبل از ۱۰۷۵ و در نهایت، منشأ لومبارد آنها را نشان میدهد.
در سال ۱۱۳۴، گویدو ویسکونتی، پسر اتونه، از راهب بزرگ سنت گال، مقام دربار ماسینو، مکانی استراتژیک در تپههای بالای دریاچه ماجیوره، نزدیک آرونا را دریافت کرد. در اینجا، یکی دیگر از اعضای خانواده در نیمه دوم قرن دوازدهم به عنوان کاستلان (کاتوس) قلعه اسقفی محلی حضور داشت. در سال ۱۱۴۲، شاه کنراد سوم این تفویض را در دیپلمی که به گویدو در اولم صادر شد، تأیید کرد. سند سلطنتی دیگری که توسط کنراد سوم در سال ۱۱۴۲ نیز صادر شد، حق ویسکونتیها را برای فودروم در آلبوسیاگو و بسناته گواهی میدهد. بر اساس سندی که در سال ۱۱۵۷ صادر شد، ویسکونتیها از زمان اسقف اعظم لندولف، دارندگان کاپیتانی مارلیانو (امروزه ماریانو کومنسه) محسوب میشدند؛ با این حال، اسناد موجود نمیتوانند چنین نتیجهگیری را استنباط کنند.
در منابع مستند، از اوتون دوم، پسر گویدو، بین سالهای ۱۱۳۴ تا ۱۱۹۲ نام برده شده است. نقش اصلی اوتون در زندگی سیاسی کمون میلان در دوره رویارویی با فردریک بارباروسا آشکار میشود: نام او اولین کسی است که در اول مارس ۱۱۶۲، در گروه رهبران میلان که پس از تسلیم شهر که در هفتههای قبل اتفاق افتاد، تسلیم امپراتور شدند، ذکر شده است. یکی از اعضای نسل بعدی، آریپراندو، بین سالهای ۱۲۰۸ تا ۱۲۱۳ اسقف ورچلی بود، زمانی که او همچنین نقش نماینده پاپ برای اینوسنت سوم را ایفا میکرد. تلاش برای انتخاب او به عنوان اسقف اعظم میلان در سال ۱۲۱۲ در بحبوحه تنشهای فزاینده بین جناحهای مخالف در داخل شهر، شکست خورد. مرگ او در سال ۱۲۱۳ احتمالاً ناشی از مسمومیت بود.
خانواده به چندین شاخه تقسیم شدند که برخی از آنها املاکی را در دوردستهای میلان به دست آوردند. در میان آنها، آن که منشأ لردها و دوکهای میلان بود، ظاهراً از نوادگان اوبرتو بود که در نیمه اول قرن سیزدهم درگذشت. اعضای شاخههای دیگر اغلب نام مکانی را که برای زندگی انتخاب میکردند و استحکاماتی برای اقامتشان در دسترس بود، به نام خانوادگی خود اضافه میکردند. اولین موارد از این دست، ویسکونتی دی ماسینو، ویسکونتی دی اینوریو و ویسکونتی دی اولجیو کاستلو بودند. در این محلها، یک قلعه (ماسینو)، بقایای آن (اینوریو) یا بازسازی بعدی ساختمان اولیه (اولجیو کاستلو) هنوز هم قابل مشاهده است.
لردها و دوکهای میلان
[ویرایش]ویسکونتیها تا اوایل رنسانس، ابتدا به عنوان لرد، و سپس از سال ۱۳۹۵، با جیان گالئاتزوی قدرتمند، که برای متحد کردن ایتالیای شمالی و مرکزی تلاش میکرد، به عنوان دوک، بر میلان حکومت میکردند. حکومت ویسکونتی در میلان با مرگ فیلیپو ماریا ویسکونتی در سال ۱۴۴۷ پایان یافت. پس از او یک جمهوری کوتاه مدت و سپس دامادش فرانچسکو اول اسفورزا، که سلطنت خاندان اسفورزا را تأسیس کرد، جانشین او شدند.
به مقام لردی رسیدن
[ویرایش]هنگامی که فردریک دوم در سال ۱۲۵۰ درگذشت، جنگی که اتحادیه لومبارد و میلان علیه او در پیش گرفته بودند، پایان یافت. در داخل کمون میلان، که تا آن زمان در دفاع از آن متحد بودند، درگیری بین جناحهای رقیب آغاز شد. خانواده دلا توره پس از سال ۱۲۴۰ به تدریج در میلان قدرت را به دست گرفتند، زمانی که پاگانو دلا توره رهبری کرِدِنزا دی سنت آمبروجیو، یک حزب سیاسی با پایگاه مردمی را به دست گرفت. این موقعیت به آنها اجازه میداد تا در جمعآوری مالیات کمون نقشی داشته باشند، که برای تأمین مالی جنگ علیه فردریک دوم و در عین حال تأثیرگذار بر زمینداران بزرگ ضروری بود. در سال ۱۲۴۷، برادرزادهاش مارتینو دلا توره جانشین پاگانو شد. کمون، نقش جدید «ارشد کردنزا» را برای او ایجاد کرد تا بر اقتدارش تأکید کند. در این موقعیت، دلا توره شروع به درگیری با خانوادههای اشراف میلانی کرد که در حزب سیاسی خود، سازماندهی شده بودند و ویسکونتیها از برجستهترین چهرهها بودند. پس از ناآرامی بین احزاب مخالف، در سال ۱۲۵۸ بین طرفین، صلح سنت آمبروجیو امضا شد که موقعیت لا کردنزا و لا موتا (یک حزب سیاسی دوم با گرایشهای مردمی) را تقویت کرد.
رویدادهای جدید به نفع دلا توره، صلح سنت آمبروجیو را تضعیف کرد. در پایان سال ۱۲۵۹، اوبرتو پالاویچینو، یکی از پارتیزانهای سابق فردریک دوم که به مواضع گوئلفها در دلا توره نزدیکتر شده بود، توسط کمون میلان به مدت پنج سال به عنوان فرمانده کل مردم منصوب شد. پیروزی او در نبرد کاسانو در ۱۶ سپتامبر ۱۲۵۹ علیه ازلینو دا رومانو، که قبلاً متحد او در جبهه گیبلینها در جنگ فردریک دوم علیه کمونهای لومبارد بود، موقعیت او را در میلان ارتقا داد. اشرافی که در جریان درگیریهای قبل از صلح سنت آمبروجیو از شهر اخراج شده بودند، امید خود را به ازلینو برای بازیابی قدرت قدیمی خود بسته بودند.
یک رویداد تعیینکننده در رویارویی بین جناحهای دلا توره و ویسکونتی، انتصاب اوتون ویسکونتی به عنوان اسقف اعظم میلان در سال ۱۲۶۲ بود. پاپ اوربان چهارم، اوتون را به رایموندو، نامزد دیگری از خانواده دلا توره، ترجیح داد. اوتونه که از تصدی مقام خود منع شده بود و جناح مخالف او را مجبور به ماندن در خارج از شهر کرده بود، در آرونا، شهری در مرز اسقفنشین میلان، ساکن شد. در پایان سال ۱۲۶۳، نیروهای دلا توره با حمایت اوبرتو پالاویچینو، او را از آرونا بیرون راندند. اوتونه در مرکز ایتالیا، در نزدیکی پاپ، پناه گرفت.
در سال ۱۲۶۴، پالاویچینو از مقام خود کنارهگیری کرد و اعضای خانواده دلا توره را به عنوان تنها حاکمان میلان باقی گذاشت. تحت هدایت فیلیپو دلا توره، برادر مارتینو و جانشین او پس از سال ۱۲۶۳، حزب دلا توره از لطف چارلز آنژو بهره برد. میلان با او و دیگر شهرهای شمالی ایتالیا (اتحادیه گوئلف) متحد شد تا با حکومت هوهنستاوفن در جنوب ایتالیا مبارزه کند. فرانچسکو دلا توره رهبری لشکرکشی میلان را بر عهده داشت که در سال ۱۲۶۶ با شکست مانفرد سیسیلی، پسر فردریک دوم، در نبرد بنونتو به پایان رسید. چارلز آنژو پادشاه جدید سیسیل شد و حکومت غیرمستقیمی (از طریق دلا توره) بر میلان داشت.
در سال ۱۲۶۶، خاندان دلا توره، در تلاش برای بهرهبرداری از موقعیت مساعد، در مجلسی که توسط پاپ کلمنت چهارم در ویتربو و با حضور اسقف اعظم اوتونه برگزار شد، از آرمان خود علیه ویسکونتیها دفاع کردند. با وجود حضور نمایندهای از سوی چارلز آنژو، تصمیم پاپ به نفع اوتونه بود. سپس پاپ تلاش کرد تا با سوگند وفاداری که از مردم میلان خواسته شده بود، دو جناح را آرام کند. بخشی از این سوگند وفاداری، پذیرش اوتونه به عنوان اسقف اعظم بود. با این حال، شرایط جدید دوباره وقایع را به نفع دلا توره تغییر داد. در پایان سال ۱۲۶۶، شاهزادگان آلمانی تصمیم گرفتند از کنرادین، آخرین عضو هوهنستاوفن، برای بازپسگیری قلمروهایی در جنوب ایتالیا که پس از شکست بنونتو از خاندان آنژو گرفته بودند، حمایت کنند. این اقدام دوباره دلا توره را به عنوان رهبر اتحادیه گوئلف منصوب کرد. علاوه بر این، در سال ۱۲۶۸، کلمنت چهارم درگذشت و دورهای از خلأ پاپی آغاز شد که اختیارات را به نفع اوتونه و بدون هیچ پیامد عملی باقی گذاشت.
شکست و اعدام کنرادین در ناپل در سال ۱۲۶۸ به معنای پایان قطعی تهدید هوهنستاوفنها علیه میلان بود. سپس، رویارویی بین دو جناح میلانی از سر گرفته شد و بهطور فزایندهای جنبه نظامی به خود گرفت. یکی از چهرههای برجسته در جناح ویسکونتی، سیمونه اورلی دا لوکارنو بود که توانایی نظامی او در طول جنگها علیه فردریک دوم افسانهای شد. با وجود این، او که طرفدار ویسکونتیها بود، در سال ۱۲۶۳ دستگیر و در میلان زندانی شد. در سال ۱۲۷۶، او در چارچوب مصالحه بین دو جناح در مورد کومو و پس از اینکه قول داد علیه دلا توره اقدامی نکند، آزاد شد. او بهطور کامل به ارتش ویسکونتی پیوست و نقش کاپیتان عمومی را بر عهده گرفت. نیروهای ویسکونتی در منطقه دریاچه ماجیوره پیشروی کردند، اما در همان سال، تبالدو ویسکونتی، برادرزاده اوتون، به همراه دیگر چهرههای برجسته دستگیر شدند. آنها را به گالاراته آوردند و با گردن زدن اعدام کردند. ویسکونتیها در ۲۱ ژانویه ۱۲۷۷ در نبرد سرنوشتساز دسیو، ارتش دلا توره را شکست دادند و راه را برای ورود اوتونه به میلان باز کردند. ناپلئون، پسر پاگانو، به همراه دیگر اعضای خانواده دلا توره دستگیر شد. او چند ماه بعد در زندان درگذشت. این وقایع، پایه و اساس فرمانروایی ویسکونتیها بر میلان را رقم زد.
اوتونه در ابتدا قدرت را در میلان به سیمونه اورلی واگذار کرد و او را به عنوان کاپیتان مردم منصوب کرد. در سال ۱۲۸۷، او این نقش را به نوه برادر خود، ماتئو ویسکونتی (پسر تبالدو که در سال ۱۲۷۶ اعدام شد) واگذار کرد. یک سال بعد، ماتئو عنوان جانشین امپراتوری را از امپراتور رودولف هابسبورگ دریافت کرد. اوتونه در سال ۱۲۹۵ درگذشت و ماتئو را به عنوان فرمانروای جدید میلان باقی گذاشت. در سال ۱۳۰۲، دلا توره قدرت را پس گرفت و ماتئو را مجبور به ترک شهر کرد. در سال ۱۳۱۱، امپراتور هنری هفتم اختلاف بین دو خانواده را آرام کرد و فرمانروایی ماتئو را بازگرداند. پس از او، هفت نفر از فرزندانش، در طول چهار نسل، بر میلان و قلمرو رو به رشدی در شمال و مرکز ایتالیا حکومت کردند.
حاکمان و خانوادههایشان
[ویرایش]ماتئو، گالئاتزو، آزونه، لوچینو و جووانی
[ویرایش]توافق آشتی با خانواده دلا توره که در دسامبر ۱۳۱۰ به ابتکار هنری هفتم حاصل شد، با حضور ماتئو، برادرش اوبرتو و پسرعمویشان لودوویکو، که با نام لودریسیو نیز شناخته میشد، صورت گرفت. ماتئو در سالهای بعد به تنهایی به عنوان لرد میلان عمل کرد. او حدود یازده سال حکومت کرد و پایه قانونی برای حاکمیت موروثی بر میلان را برای خانوادهاش فراهم کرد و قلمرو تحت نفوذ میلان را در برابر مخالفان سنتی ویسکونتی گسترش داد: سلسلههای دلا توره و آنژو که با دستگاه پاپ متحد بودند. پس از متهم شدن به جادوگری و بدعت، توسط کلیسا محکوم شد. او که به دنبال آشتی بود، قدرت را به پسر ارشدش گالئاتزو منتقل کرد و میلان را به مقصد صومعه آگوستینی کرشنزاگو ترک کرد و در سال ۱۳۲۲ در آنجا درگذشت.
پس از مرگ ماتئو، گالئاتزو برادرانش، مارکو، لوچینو، استفانو و جیووانی (یک روحانی)، را در کنترل قلمروهای موروثی شریک کرد. او پنج سال بعد درگذشت و پسرش آزونه جانشین او شد که بین سالهای ۱۳۲۹ تا ۱۳۳۹ حکومت کرد. استفانو با والنتینا دوریا از جنوا ازدواج کرد و در سال ۱۳۲۷ در شرایط نامشخصی درگذشت. او سه پسر از خود به جا گذاشت: ماتئو (ماتئو دوم)، برنابو و گالئاتزو (گالئاتزو دوم). مارکو احساس بیآبرویی کرد و در سال ۱۳۲۹ توسط آدمکشها کشته شد.
در دوران حکومت آزونه، لودریسیو (پسر عموی ماتئو، که در سال ۱۳۱۰ در آشتی با دلا توره شرکت داشت) علیه او قیام کرد و سعی داشت خط جانشینی را به نفع خانواده خود تغییر دهد. او حمایت خانواده دلا اسکالا از ورونا را به دست آورد. با این حال، در نبرد پارابیاگو، ۱۳۳۹، او توسط ارتشی به رهبری آزونه و با حمایت عموهایش، لوچینو و جیووانی، شکست خورد. آزونه در سال ۱۳۳۹ بدون پسر درگذشت و قدرت به لوچینو و جیووانی (از سال ۱۳۴۲، اسقف اعظم میلان) رسید. در سالهای حکومتشان، ماتئو دوم، برنابو و گالئاتزو دوم مظنون به توطئه علیه لوچینو بودند. با تهدید او، میلان را ترک کردند.
پس از مرگ لوچینو در سال ۱۳۴۹، اسقف اعظم جیووانی در قدرت تنها ماند و ماتئو دوم، برنابو و گالئاتزو دوم را در میلان فراخواند. تحت حکومت او، گسترش ارضی (به جنوا و بولونیا) به لطف دیپلماسی او ادامه یافت. بخشی از ابتکارات او ازدواج برادرزادههایش با اعضای سلسلههای اشرافی نزدیک شمال ایتالیا بود: در سال ۱۳۴۰، ماتئو دوم با اگیدیولا گونزاگا؛ در سال ۱۳۵۰، برنابئو با رجینا دلا اسکالا و گالئاتزو دوم با بیانکا از ساووا. در سال ۱۳۵۳، پترارک دعوتی از جووانی را پذیرفت و به میلان نقل مکان کرد، جایی که تا سال ۱۳۶۱ در آنجا زندگی کرد. او در ابتکارات دیپلماتیک ویسکونتی شرکت کرد و در نامههای خود، روایتهای دست اولی از زندگی خود در میلان و رویدادهای خانوادگی ویسکونتی ارائه داد.
فرمانروایی مشترک ماتئو دوم، برنابئو و گالئاتزو دوم
[ویرایش]در ۵ اکتبر ۱۳۵۴، اسقف اعظم جیووانی درگذشت. چند روز بعد، پترارک به افتخار او سخنرانی یادبودی ایراد کرد. در همان ماه، ماتئو دوم، برنابو و گالئاتزو دوم توافق کردند که قدرت را تقسیم کنند و قلمرو ویسکونتی را بر اساس معیارهای جغرافیایی تقسیم کنند. ماتئو دوم سال بعد درگذشت و برنابو و گالئاتزو دوم قلمرو خود را بین خود تقسیم کردند. این دو برادر دربار خود را جداگانه اداره کردند: برنابو در میلان و گالئاتزو دوم در پاویا. برنابو و گالئاتزو دوم از طریق ازدواج فرزندانشان، روابط ویسکونتی را به چندین سلسله اشرافی اروپایی گسترش دادند.
در سال ۱۳۶۰، جیان گالئاتزو، پسر گالئاتزو دوم، با ایزابلای والوا، دختر پادشاه ژان دوم فرانسه، ازدواج کرد. این ازدواج نتیجه مذاکرهای بود که پترارک نیز با سفری به پاریس در آن شرکت داشت و منجر به کمک ۶۰۰۰۰۰ فرانکی ویسکونتیها به باجی شد که فرانسه برای آزادی پادشاه در جریان جنگ صد ساله به انگلستان پرداخت کرده بود. ویولانته، دختر گالئاتزو دوم، در سال ۱۳۶۸ با لیونل آنتورپ، دوک کلارنس، پسر سوم پادشاه ادوارد سوم انگلستان، ازدواج کرد. پس از مرگ شوهرش، تنها چند ماه پس از ازدواج، در سال ۱۳۷۷، ویولانته با سکوندوتو، مارکز مونتفرات، ازدواج کرد. او که دوباره بیوه شده بود، در سال ۱۳۸۱ با پسرعمویش لودوویکو، یکی از پسران برنابئو، ازدواج کرد.
برنابو و همسرش، رجینا دلا اسکالا، ۱۵ فرزند داشتند. نه دختر (تادئا، ویریدیس، والنتینا، آنیسه، آنتونیا، مادالنا، آنگلسیا، الیزابتا، لوسیا) با فرزندان سایر سلسلههای اروپایی ازدواج کردند و ویسکونتی را به خاندانهای ویتلسباخ (تادئا، مادالنا، الیزابتا)، هابسبورگ (ویریدیس)، پواتیه-لوزینیان (والنتینا، آنگلسیا)، وورتمبرگ (آنتونیا)، گونزاگا (آگنسه) و هلند (لوسیا) پیوند دادند. پسران آنها مارکو و کارلو به ترتیب با الیزابت باواریایی و بئاتریس آرمانیاک ازدواج کردند. کاترینا، دختر دیگر برنابئو، در سال ۱۳۸۰ با پسرعمویش جیان گالئاتزو، بیوه ایزابلا والوا، که در سال ۱۳۷۲ در پاویا هنگام تولد فرزند چهارم خود درگذشت، ازدواج کرد.
هنگامی که گالئاتزو دوم در سال ۱۳۷۸ درگذشت، پسرش جیان گالئاتزو تنها وارث نیمی از سرزمینهای ویسکونتی بود. برنابئو، که ۲۸ سال از برادرزادهاش بزرگتر بود، تمایل داشت نقش رهبری را در قبال او بر عهده بگیرد. این دو ویسکونتی شخصیتها و سبکهای حکومتی متفاوتی داشتند: برنابئو، غریزی، بدخلق و برقرارکننده یک رژیم ترور؛ و جیان گالئاتزو، محتاط و نسبتاً ملایم نسبت به رعایای خود. در سالهای بعد، رابطه بین این دو ویسکونتی به تدریج رو به وخامت گذاشت.
چند ماه پس از مرگ همسر و مشاورش، برنابئو توسط برادرزادهاش در کودتایی که احتمالاً سالها برای آن آماده شده و مخفی نگه داشته شده بود، برکنار شد. در ۵ مه ۱۳۸۵، جان گالئاتزو، به همراه ژنرالهایش (جاکوپو دال ورمه، آنتونیو پورو و گوگلیلمو بویلاکوا) و با اسکورتی به شدت مسلح، از پاویا برای یک سفر زیارتی ظاهری به سانتا ماریا دل مونته دی ولاته در نزدیکی وارسه حرکت کرد. روز بعد، هنگام عبور از میلان، او ترتیب ملاقات با برنابو را داد تا انتظار یک سلام و احوالپرسی خودمانی داشته باشد. برنابو، که محافظتی نداشت، رهگیری و دستگیر شد. این کودتا همچنین منجر به دستگیری دو پسر برنابو شد که او را همراهی میکردند. مردم در قلمرو برنابو، ابتدا میلانیها، فوراً تسلیم جان گالئاتزو شدند، رفتاری که بهطور گسترده به تمایل آنها برای رها کردن رژیم بیرحمی که تحت آن زندگی میکردند نسبت داده میشود. برنابو که در قلعه خود در ترزو سولآدا زندانی شده بود، چند ماه بعد پس از خوردن یک وعده غذایی مسموم درگذشت.
جیان گاله آزو، حاکم یگانه و دوک میلان
[ویرایش]مرگ برنابو، جیان گالئاتزو را به عنوان تنها حاکم سرزمینهای ویسکونتی باقی گذاشت. دو پسر برنابو که با او دستگیر شده بودند (لودوویکو و رودولفو) بقیه عمر خود را در زندان گذراندند. آن دو که هنوز آزاد بودند (کارلو و ماستینو) دور از میلان زندگی میکردند و هرگز تهدیدی برای جان گالئاتزو نبودند. فقط خانواده دلا اسکالا در ورونا، خانواده مادری آنها، به حمایت از آنها ادامه دادند. پس از رسیدن به توافقی با پسر عموی خود، زندگی خود را در تبعید در باواریا و ونیز به پایان رساندند. سه دختر مجرد برنابو (آنگلسیا، الیزابتا، لوسیا) به پاویا نقل مکان کردند. آنها تا زمان عروسی خود تحت مراقبت خواهرشان کاترینا، همسر دوم جان گالئاتزو، در آنجا زندگی میکردند.
جیان گالئاتزو برای دربار خود، پاویا را به میلان ترجیح میداد. در آنجا، او به توسعه کتابخانه مشهور قلعه و حمایت از دانشگاه محلی ادامه داد. دختر او والنتینا رابطه با خانواده سلطنتی فرانسه را که با مرگ همسر اولش ایزابلا قطع شده بود، احیا کرد. او در سال ۱۳۸۹ با لویی اول، دوک اورلئان، برادر شارل ششم، پادشاه فرانسه، ازدواج کرد. سه پسر جان گالئاتزو و ایزابلا قبل از رسیدن به بزرگسالی درگذشتند.
جان گالئاتزو و کاترینا دو پسر داشتند: جووانی ماریا در سال ۱۳۸۸ و فیلیپو ماریا در سال ۱۳۹۲. در سال ۱۳۹۵، جان گالئاتزو با پرداخت ۱۰۰۰۰۰ فلورین، عنوان دوک میلان را از پادشاه ونسسلاوس چهارم بوهمیا دریافت کرد. در دوران حکومت او، سرزمینهای ویسکونتی به وسیعترین گسترش خود در شمال و مرکز ایتالیا رسیدند. در میان قلمروهای قبلی، تنها جنوا، که توسط اسقف اعظم جووانی اداره میشد، از این امر مستثنی ماند. پس از یک بیماری کوتاه، طاعون یا نقرس، جان گالئاتزو در ۳ سپتامبر ۱۴۰۲ درگذشت.
جیووانی ماریا و فیلیپو ماریا
[ویرایش]مرگ غیرمنتظره جان گالئاتزو مشکلات زیادی را برای دربار ویسکونتی ایجاد کرد. خبر مرگ او در ابتدا مخفی نگه داشته شد و مراسم تشییع جنازه تا ۲۰ اکتبر ۱۴۰۲ به تعویق افتاد. این دو پسر، که تنها ۱۲ و ۱۰ سال داشتند، تحت مراقبت مادرشان، کاترینا، باقی ماندند که طبق آخرین وصیت جان گالئاتزو به عنوان نایبالسلطنه عمل میکرد. یک شورای نیابت سلطنت از کاترینا حمایت کرد، اما به زودی اختلافاتی در درون آن پدیدار شد. علاوه بر این، برخی از اعضای شاخههای فرعی ویسکونتی و دو پسر نامشروع برنابئو با نیابت سلطنت کاترینا مخالفت کردند و از شرایط برای به دست آوردن قدرت استفاده کردند. در سال ۱۴۰۴، جیووانی ماریا دوک جدید میلان شد. او که تحت تأثیر مخالفان مادرش حکومت میکرد، مادرش را وادار کرد که میلان را به مقصد مونزا ترک کند. در آنجا، در ۱۷ اکتبر ۱۴۰۴، مادرش در شرایط نامعلومی درگذشت.
در دوران حکومت جیووانی ماریا، بحران سیاسی رو به وخامت گذاشت. فاچینو کانه، یکی از ژنرالهای جیان گالئاتزو، عنوان کنت بیاندرات را به دست آورد و در سرزمینهای ویسکونتی اقتدار قابل توجهی به دست آورد. نیروهای محلی دیگری ظهور کردند که منجر به تکهتکه شدن وحدت سرزمینی شد. قدرتهای نزدیک، مناطق پیرامونی را فتح کردند. این وضعیت در سال ۱۴۱۲ با مرگ فاچینو کانه پایان یافت و توطئهای علیه جیووانی ماریا منجر به ترور او شد. در همان سال، برادرش فیلیپو ماریا با بیوه فاچینو کانه، بئاتریس ۴۲ ساله تندا، ازدواج کرد و از وصیتنامه به نفع هر ویسکونتی که با او ازدواج میکرد، سوءاستفاده کرد. این ازدواج با اتهام زنا علیه بئاتریس، زندانی شدن او و حکم اعدام که در سال ۱۴۱۸ در قلعه بیناسکو اجرا شد، پایان یافت.
در سال ۱۴۲۸، فیلیپو ماریا با ماری ساووی ازدواج کرد، اما آنها صاحب پسری نشدند. در سال ۱۴۲۵، معشوقهاش، آگنس دل ماینو، دختری نامشروع به نام بیانکا ماریا به دنیا آورد. او که پدرش او را تنها وارث خود میدانست، به همراه مادرش در قلعههای آبیاتگراسو و کوزاگو بزرگ شد. در سال ۱۴۳۲، بیانکا ماریا به فرانچسکو اسفورزا، از کوندوتیروهای فیلیپو ماریا، نامزد شد. در سال ۱۴۴۱ با او ازدواج کرد و جانشینی دوک میلان را به او واگذار کرد. نشانهای از ازدواج آنها امروزه در کلیساهای دوقلوی سانتا ماریا اینکوروناتا در میلان قابل مشاهده است.
وارثان بیانکا ماریا و والنتینا، دوکهای میلان
[ویرایش]پس از مرگ فیلیپو ماریا در سال ۱۴۴۷ و جمهوری کوتاه مدت آمبروزی در سالهای ۱۴۴۷–۱۴۵۰، فرانچسکو اسفورتزا دوک جدید میلان شد. بیانکا ماریا و همسرش سلسله جدیدی را آغاز کردند که تا سال ۱۵۳۵ بهطور ناپیوسته بر میلان حکومت میکرد.
هنگامی که لویی دوازدهم فرانسه در سال ۱۴۹۹ پس از جنگ اول ایتالیا وارد میلان شد، از بندی از قرارداد ازدواج مادربزرگش والنتینا، دختر جیان گالئاتزو، برای تصاحب عنوان دوک میلان استفاده کرد. پس از مرگ او و حکومت کوتاه ماکسیمیلیان اسفورتزا (۱۵۱۲–۱۵۱۵)، فرانسیس اول، وارث والنتینا نیز، دوکنشین را به ارث برد. پس از آنکه ارتش امپراتوری اسپانیا در نبرد پاویا در سال ۱۵۲۵ فرانسه را شکست داد، فرانچسکو دوم، از خاندان اسفورتزا، دوباره حکومت میلان را به دست گرفت. مرگ او و جنگی جدید، دوکنشین میلان را به دست فیلیپ دوم اسپانیا انداخت و به سلسله جانشینی که توسط اوتون و ماتئو ویسکونتی آغاز شده بود، پایان داد.
تحولات سیاسی و هژمونی ارضی میلان
[ویرایش]در دوران حکومت ویسکونتی، حکومت شهر میلان دستخوش تحولات عمیقی شد، در حالی که هژمونی ارضی آن به شدت گسترش یافت و پس از مرگ جیان گالئاتزو دچار بحران شد.
فرمانروایی اوتونه و ماتئو به رویارویی بین احزاب اشرافی و مردمی که در قرن سیزدهم در میلان اشکال خشونتآمیز فزایندهای به خود گرفته بود، پایان داد. قدرت جدید ویسکونتی در ابتدا بر نقشهای ترکیبی اسقف اعظم (اوتونه) و کاپیتان مردم، همراه با اقتدار ناشی از عنوان جانشین امپراتوری (ماتئو) متکی بود. پس از ماتئو، حکومت در شهر در خانواده او موروثی شد و هرگونه به رسمیت شناختن رسمی توسط نهادهای عمومی را غیرضروری کرد. اولین ویسکونتی مدعی قدرت مطلق قابل مقایسه با قدرتی بود که برای پاپ و امپراتور حفظ شده بود، که با برنابئو به اوج خود رسید، که آشکارا اقتدار آنها را در قلمرو خود بیربط میدانست. تغییر سیاسی در میلان بخشی از زوال عمومی کمون و ظهور متعاقب آن سیگنوریا بود که شمال و مرکز ایتالیا را در طول قرنهای ۱۳ و ۱۴ تحت تأثیر قرار داد.
الحاق املاک کلیسای میلان، که شامل استحکاماتی مانند قلعههای آنگرا و آرونا بود که از ناوبری دریاچه ماجیوره محافظت میکردند، اولین گامی بود که ماتئو ویسکونتی برای تحکیم قدرت خود در قلمرو اسقفنشین میلان برداشت. این تصرف، منجر به درگیری با دستگاه پاپ شد که دهههای بعد ادامه یافت. گسترش حکومت ویسکونتی در خارج از اسقفنشین میلان، از اهمیت سنتی میلان در شمال ایتالیا بهره برد و با نقش رهبری که در اتحادیه لومبارد در طول جنگها علیه امپراتوران هوهنستاوفن ایفا کرد، تقویت شد. پس از ویرانیهایی که فردریک بارباروسا در سال ۱۱۶۲ ایجاد کرد، میلانیها در عرض چند سال شهر خود را بازسازی کردند و امپراتور را در سال ۱۱۷۶ در لگنانو شکست دادند و او را مجبور به صلح کنستانس کردند که به شهرهای متحد میلان نیز خودمختاری اعطا میکرد. جنگ علیه فردریک دوم و جانشینانش از سر گرفته شد و در نهایت منجر به پایان سلسله هوهنستاوفن شد. بر اساس این موقعیت مساعد، پس از مرگ هنری هفتم در سال ۱۳۱۳، ماتئو و پسرش گالئاتزو توانستند ارباب شهرهای دیگر در شمال ایتالیا شوند: برگامو، تورتونا، آلساندریا، ورچلی و پیاچنزا. رژیمهایی که از ویسکونتیها حمایت میکردند در کومو، نووارا و پاویا مستقر شدند. در طول این مرحله اول گسترش، ویسکونتیها همچنان با مخالفت اتحادیه گوئلفها روبرو بودند: پاپ، خاندان آنژو (حاکمیت در جنوب ایتالیا) و خانواده دلا توره.
پس از بحرانی که در سالهای سلطنت گالئاتزو اول رخ داد، گسترش تحت فرمانروایی آزون با حمایت نظامی عمویش لوچینو ادامه یافت. در سال ۱۳۳۴ کرمونا تسلیم آزون شد. در سال ۱۳۳۷ لوچینو وارد برشا شد و به آزون اجازه داد تا ارباب شهر شود. در سال ۱۳۳۹ آزون و لوچینو در نبرد پارابیاگو ارتشی را که توسط پسرعمویشان لودریسیو ویسکونتی و خانواده دلا اسکالا، اربابان ورونا، تشکیل شده بود، شکست دادند. در سال ۱۳۴۱، لوچینو با کلیسا آشتی کرد. در سال ۱۳۴۶ لوچینو پارما را تصرف کرد و در سال ۱۳۴۷ مرز غربی قلمرو ویسکونتی را در امتداد زمینی تا موندووی و کونئو، در دامنه آلپ غربی، گسترش داد.
پس از مرگ لوچینو، اسقف اعظم جیووانی سرزمینهای تحت کنترل میلان را بیشتر گسترش داد. در سال ۱۳۵۰ او بولونیا را از خانواده پپولی به دست آورد و در سال ۱۳۵۳ فرمانروایی جنوا را پذیرفت. از طریق ازدواج برادرزادههایش (ماتئو دوم، برنابئو و گالئاتزو دوم)، او ویسکونتی را به صورت سلسلهای به خانوادههای حاکم بر سرزمینهای غرب و شرق قلمرو ویسکونتی پیوند داد: گونزاگا، دلا اسکالا و ساووی. تصاحب بولونیا، شهری متعلق به قلمرو ایالات پاپی، درگیری با پاپ را دوباره آغاز کرد. در سال ۱۳۵۲، مذاکره با فرستاده پاپ، راهب گیوم دو گریموار (بعدها پاپ اوربان پنجم)، منجر به توافقی شد که به جیووانی اجازه میداد به عنوان جانشین پاپ به حکومت بولونیا ادامه دهد.
مرگ اسقف اعظم جیووانی در سال ۱۳۵۴ و انتقال قدرت به برنابئو و گالئاتزو دوم، واکنشهایی را در جنوا و بولونیا به دنبال داشت. در سال ۱۳۵۶ جنوا استقلال خود را بازیافت. در بولونیا، شورش جیووانی ویسکونتی دی اولجیو، از شاگردان سابق اسقف اعظم جیووانی و معاون او در شهر، راه را برای مداخله کاردینال آلبورنوز باز کرد که در سال ۱۳۶۰ شهر را به قلمرو پاپ بازگرداند. برنابئو، حاکم بخش شرقی قلمرو ویسکونتی، بارها تلاش کرد تا بولونیا را بازپس گیرد. این امر، در کنار سایر اختلافات با کلیسا، برای او به قیمت تکفیر توسط پاپ اینوسنت ششم تمام شد. پس از شکست در نبرد سن رافیلو در سال ۱۳۶۱، برنابئو سرانجام با از دست دادن بولونیا کنار آمد. برنابو و گالئاتزو دوم همچنین با مقامات امپراتوری درگیر درگیریهای سختی شدند. پس از آنکه مارکیز مونفراتو توسط چارلز چهارم به عنوان جانشین امپراتوری در پاویا منصوب شد، رابطه بین امپراتور و ویسکونتی رو به وخامت گذاشت. در نوامبر ۱۳۵۶، در نبرد کازورات، نیروهای ویسکونتی تحت فرماندهی لودریسیو ویسکونتی (که اکنون با پسرعموهایش آشتی کرده بود) ارتش امپراتوری را شکست دادند و فرمانده آن، مارکوار راندک، را اسیر کردند. در سال ۱۳۵۹، پاویا به گالئاتزو دوم تسلیم شد. تصمیم او برای ساخت قلعهای وسیع در پاویا برای خانواده و دربارش، نشانهای از جاهطلبی او برای گسترش قلمرو ویسکونتی به منطقه پادشاهی باستانی لومبارد بود.
در دهه ۱۳۷۰، برنابو و گالئاتزو دوم بدون عواقب شدید ناشی از حملات همزمان متعدد، ظهور کردند. این دو برادر توسط امپراتور از مقام نیابت خود محروم و توسط پاپ گرگوری یازدهم به عنوان مرتد محکوم شدند. متعاقباً آنها از مرز شرقی (توسط کنت ساووی) و از بولونیا (توسط نیروهای پاپ-فلورانسی) مورد تهاجم نظامی قرار گرفتند که بدون تأثیر قابل توجهی پایان یافت. صلح با پاپ و آشتی با کنت ساووی در حالی دنبال شد که فلورانس در جنگی جدید علیه پاپ قیام کرد. گسترش سیاستهای زناشویی آنها همچنین سالهای برنابئو و گالئاتزو دوم را مشخص کرد. ازدواج دختران و پسران آنها، ویسکونتی را به نخبگان اشراف اروپایی: خاندانهای سلطنتی فرانسه و انگلیس و چندین خانواده شاهزاده آلمانی متصل کرد.
ناکارآمدی سیاستهای امپراتوری و پاپ علیه ویسکونتی و عدم وجود درگیریهای داخلی که پس از دستگیری برنابئو در سال ۱۳۸۵ رخ داد، سیاست توسعهطلبانه جان گالئاتزو را تشویق کرد. ابتکارات نظامی و دیپلماتیک بهطور مداوم توسط جان گالئاتزو از قلعهاش در پاویا انجام میشد و شخصاً توسط او هدایت میشد. یک لشکرکشی نظامی بین سالهای ۱۳۸۶ تا ۱۳۸۸ با فتح قلمروهای دلا اسکالا و دا کارارا در ورونا و پادوا به پایان رسید. بین سالهای ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۸، حملات جان گالئاتزو با مخالفت قدرتهای محلی شمال و مرکز ایتالیا روبرو شد؛ جنگها علیه فلورانس و مانتوا بیاثر بود و حتی منجر به از دست دادن پادوا شد. در سال ۱۳۹۹، بدون استفاده از زور، جان گالئاتزو پیزا و سینا را تصرف کرد و پس از آن در سال ۱۴۰۰ پروجا را نیز تصرف کرد. در ژوئیه ۱۴۰۲، پس از پیروزی در نبرد کازالکیو علیه ارتش بولونیایی-فلورانسی، او حکومت بولونیا را به دست گرفت. مرگ ناگهانی او در سپتامبر ۱۴۰۲ مانع از حمله پیشبینیشده او به فلورانس شد.
جان گالئاتزو گسترش ارضی را با اصلاحات اداری و عدالت کیفری همراه کرد. ارتقای او به مقام دوک، قلمرو میلان (بین رودخانههای تیچینو و آدا) را به یک دوکنشین تبدیل کرد. بحران عمیقی که پس از مرگ جان گالئاتزو ایجاد شد، به کمبود زمان لازم برای تضمین قدرت در قلمروهای به سرعت در حال رشد نسبت داده میشود. وحدت ارضی ایالت ویسکونتی به شدت تحت تأثیر قرار گرفت و شورای نیابت سلطنت، که برای غلبه بر سن کم پسران جیان گالئاتزو ایجاد شده بود، نتوانست نیروهای تفرقهانگیزی را که دوباره ظهور کرده بودند، متوقف کند و باعث فروپاشی سیستم حکومتی ساخته شده توسط او شد. فیلیپو ماریا اساس ایالت ویسکونتی را احیا کرد و ازدواج دخترش بیانکا ماریا با فرانچسکو اسفورتزا راه را برای یک دولت قدرتمند تجدید شده هموار کرد. با این حال، در طول قرن پانزدهم، قلمرو تحت کنترل میلان به دوکنشین میلان محدود شد و بعداً هرگز گسترشی را که در زمان حکومت ویسکونتی به دست آمده بود، بازنگرداند. در قرن شانزدهم، قدرت مطلق ایجاد شده توسط ویسکونتی با فرانچسکو دوم، آخرین دوک اسفورتزا، پایان یافت.
شاخهها
[ویرایش]شاخههای خانوادگی از زمان ظهور نام خانوادگی ویسکونتی در میلان در سال ۱۰۷۵، پیوسته در حال ظهور بودهاند.
در طول نسلهای اول، گمان میرود که فرزند ارشد در میان برادران، نقش برجستهترین عضو خاندان را دریافت میکرده است. بر این اساس، خانواده اسقف اعظم اوتون و نوه برادر او ماتئو، اولین اربابان میلان در نیمه دوم قرن سیزدهم، از نوادگان آریپراندو ویسکونتی اول در امتداد یک خط پدری ارشد در طول حدود دو قرن در نظر گرفته میشوند. برادران کوچکتر، شاخههای دانشجویی را که در میلان به زندگی خود ادامه دادند و در زندگی سیاسی کمون میلان شرکت داشتند، به وجود آوردند.
شاخههای ورگانته (از قرن دوازدهم)
[ویرایش]در سال ۱۱۳۴، گوئیدو ویسکونتی (یکی از اعضای خاندان ارشد) قلعه ماسینو واقع در منطقه ورگانته بر روی تپههای مشرف به دریاچه ماجیوره را از راهب بزرگ سنت گال به دست آورد.
اولین فرزند گوئیدو ویسکونتی، اوتونه، در نیمه دوم قرن دوازدهم در میلان حضور داشت و نقشهای برجستهای در زندگی عمومی کمون میلان ایفا کرد. سایر نوادگان او زندگی در ورگانته را آغاز کردند و شاخههای کادت ویسکونتی دی ماسینو، ویسکونتی دی اینوریو و ویسکونتی دی اولجیو کاستلو را به وجود آوردند. اوبرتو پیکو به ویسکونتی دی ماسینو تعلق داشت که اتفاقاً با اوبرتو ویسکونتی، برادر ماتئو لرد میلان، اشتباه گرفته میشد. جیووانی، لرد بولونیا (۱۳۵۵–۱۳۶۰) و فرمو از اعضای ویسکونتی دی اولجیو کاستلو بودند. او به اشتباه پسر نامشروع اسقف اعظم جیووانی ویسکونتی در نظر گرفته میشد.
نوادگان پیترو (از قرن سیزدهم)
[ویرایش]از اوتونه، پسر گویدو ویسکونتی، خانواده اسقف اعظم اوتونه و برادرزادهاش تبالدو، که در سال ۱۲۷۶ توسط جناح مخالف حامی خانواده دلا توره اعدام شد، منشعب میشوند. پس از مرگ تبالدو، در سال ۱۲۸۸ تقسیم ارث خانواده بین پسرانش (ماتئو و اوبرتو) و پیترو (برادرزاده دیگر اسقف اعظم اوتونه) صورت گرفت. هدف از این تقسیم، زمینها و قلعههای بین دریاچه ماجیوره و گالاراته (منطقهای که از دیرباز متعلق به ویسکونتی بود)، محوطه خانوادگی در مرکز میلان و سایر املاک بود. سرزمینهای نزدیک گالاراته، که با قلعههای پراکنده در تپههای محلی مستحکم شده بودند، به پیترو و اوبرتو و بخشهای باقیمانده به او رسید.
در میان نوادگان پیترو، تقسیمات دیگری نیز رخ داد: ابتدا بین پسرانش، لودریسیو و گاسپار، و یک نسل بعد در میان نوههایش. اعضای فرزندان آنها نام سرزمینهای به ارث رسیده را به نام خانوادگی خود اضافه کردند. از پسران لودریسیو (آمبروجیو، استورولو) ویسکونتی دی کرنا و ویسکونتی دی بسناته به وجود آمدند؛ از پسران گاسپاره (آزو، آنتونیو و جیووانی)، ویسکونتی دی جراگو، ویسکونتی دی اوراگو و ویسکونتی دی فونتانتو. این شاخهها در قرنهای بعدی منقرض شدند و قلعهها و زمینهای آنها به خانوادههای دیگر رسید.
نوادگان اوبرتو، برادر ماتئو (از قرن چهاردهم)
[ویرایش]یک نسل پس از جدا کردن زمینهای واگذار شده به پیترو، تقسیم ارثی دیگری بین ماتئو و اوبرتو، پسران تبالدو، رخ داد. ماتئو ارباب میلان شد، در حالی که اوبرتو (حدود ۱۲۸۰–۱۳۱۵) قلعههای سیسلاگو و سوما لومباردو را به همراه زمینهای تابع آنها دریافت کرد و شاخههای دیگر کادت را به وجود آورد. ورچلینو، فرزند اول اوبرتو، پودستا از ورچلی (۱۳۱۷) و نووارا (۱۳۱۸–۱۳۲۰) بود.
از ورچلینو، در قرن پانزدهم، جیامباتیستا ویسکونتی، شوهر پائولا بنزونی، به دنیا آمد. در سال ۱۴۷۳، پس از مرگ او، قلعه سوما لومباردو بین پسرانش، فرانچسکو و گویدو، تقسیم شد. فرزندان فرانچسکو و گویدو با نام خانوادگی ویسکونتی دی سوما شناخته شدند. چندین شاخه از آنها سرچشمه گرفتند: در میان نوادگان فرانچسکو، ویسکونتی دی سن ویتو و ویسکونتی دلا موتا؛ از گویدو، ویسکونتی دی مودرون و ویسکونتی دی سیسلاگو.
ویسکونتی دی سن ویتو
[ویرایش]یکی از نوادگان فرانچسکو ویسکونتی دی سوما در قرن هفدهم، فرانچسکو ماریا بود. در سال ۱۶۲۹، او عنوان مارکی سن ویتو را از پادشاه اسپانیا دریافت کرد. شاخه ویسکونتی دی سن ویتو از او سرچشمه گرفت.
بین قرنهای نوزدهم و بیستم، ویسکونتی دی سن ویتو اموال قلعه سوما لومباردو را که پس از تقسیم سال ۱۴۷۳ تکهتکه شده بود، دوباره متحد کرد. ویسکونتی دی سن ویتو در سال ۱۹۹۸ منقرض شد. آخرین عضو آنها تصدی سوما لومباردو را به بنیادی به نام خود واگذار کرد که بعداً قلعه را برای عموم مردم گشود.
ویسکونتی دی مدرونه
[ویرایش]از نوادگان گویدو ویسکونتی دی سوما، شاخه جانبی ویسکونتی دی مدرونه (مارکیهای ویمودرونه از سال ۱۶۹۴، و بعداً دوکهای ویمودرونه از سال ۱۸۱۳) به وجود آمد. کارگردانان فیلم، لوکینو ویسکونتی دی مدرونه و اریپراندو ویسکونتی دی مدرونه، از این خانواده بودند. لوکینو یکی از برجستهترین کارگردانان سینمای نئورئالیسم ایتالیا بود.
منابع
[ویرایش]- Vittani, Giovanni; Manaresi, Cesare, eds. (1969) [1933]. Gli atti privati milanesi e comaschi del sec. XI [The private acts of the Milanese and the Como in the 11th century]. Bibliotheca historica italica (به ایتالیایی و لاتین). Vol. 6. Milano: Castello Sforzesco. OCLC 63137745.
- Bethmann, Ludwig; Jaffé, Philipp, eds. (1868). Landulfi de Sancto Paolo Historia Mediolanensis [Landulf of Saint Paul's 'History of Milan']. Monumenta Germaniae Historica, Scriptores (in folio) (به لاتین). Vol. 20. Hannover: MGH. pp. 17–49.
- Wattenbach, Wilhelm, ed. (1846). Leonis Marsicani et Petri Diaconi Chronica Monasterii Casinensis [Leo Marsicanus and Peter the Deacon's 'Montecassino Chronicle']. Monumenta Germaniae Historica, Scriptores (in folio) (به لاتین). Vol. 7. Hannover: MGH. pp. 727–844.
- Hausmann, Friedrich, ed. (1969). Die Urkunden Konrads III. und seines Sohnes Heinrich [The documents of کنراد سوم and his son Henry]. Monumenta Germaniae historica (به آلمانی و لاتین). Wien, Köln, Graz: H. Böhlaus Nachf. OCLC 1081868191.
- Morena, Otto; Morena, Acerbo (1994) [1930]. Güterbock, Ferdinand (ed.). Das geschichtswerk des Otto Morena und seiner fortsetzer über die taten Friedrichs I, in der Lombardei [The historical work of Otto Morena and his son on the deeds of فریدریش یکم، امپراتور مقدس روم in Lombardy] (به آلمانی و لاتین). Munchen: Monumenta Germaniae Historica. ISBN 978-3-921575-36-9. اُسیالسی ۴۳۹۸۴۵۳۴ و ۸۲۴۲۴۶۰۰۲. Retrieved 2019-05-15.
- Biscaro, Gerolamo (1911). "I maggiori dei Visconti, signori di Milano" (PDF). Archivio Storico Lombardo (به ایتالیایی). 38: 5–76. Retrieved July 12, 2024.
- Black, Jane (2009). Absolutism in Renaissance Milan. Plenitude of power under the Visconti and the Sforza 1329–1535. Oxford: Oxford University Press. ISBN 978-0-19-956529-0. OCLC 1007134403.
- Boucheron, Patrick (1998). Le pouvoir de bâtir: urbanisme et politique édilitaire à Milan (XIVe - XVe siècles) (به فرانسوی). Rome: École française de Rome. ISBN 9782728305247. OCLC 246472536.
- Bueno de Mesquita, Daniel Meredith (1941). Giangaleazzo Visconti, Duke of Milan (1351–1402): a study in the political career of an Italian despot. Cambridge: Cambridge University Press. ISBN 978-0-521-23455-9. OCLC 749858378.
- Cognasso, Francesco (2016). I Visconti. Storia di una famiglia (به ایتالیایی) (2nd ed.). Bologna: Odaya. ISBN 9788862883061. OCLC 982263664.
- Coleman, William E. (1982). "Chaucer, the Teseida, and the Visconti library at Pavia: a hypotesis". Medium Ævum. 51 (1): 92–101. doi:10.2307/43632126. JSTOR 43632126.
- Collas, Émile (1911). Valentine de Milan, Duchesse d'Orléans (به فرانسوی). Paris: Librairie Plon. OCLC 10844490.
- Cook, Albert Stanburrough (1916). The last months of Chaucer's early patron. Transactions of the Connecticut Academy of Artes and Sciences. Vol. 21. New Haven, Connecticut. OCLC 559009246. Retrieved August 8, 2022.
- Del Tredici, Federico; Rossetti, Edoardo (2012). Castle trails from Milan to Bellinzona - Guide to the dukedom's castles. Milan: Nexi-Castelli del ducato. ISBN 9788896451069. OCLC 955635027. Retrieved July 13, 2024.
- Filippini, Ambrogio (2014). I Visconti di Milano nei secoli XI e XII. Indagini tra le fonti (به ایتالیایی). Trento: Tangram Edizioni Scientifiche. ISBN 9788864580968. OCLC 887857144.
- Gagné, John (2021). Milan Undone. Cambridge, Massachusetts: Harvard University Press. ISBN 978-0-674-24993-6. OCLC 1232237123.
- Gamberini, Andrea (2014). "Milan and Lombardy in the era of the Visconti and the Sforza". In Gamberini, Andrea (ed.). A companion to late medieval and early modern Milan. The distinctive features of an Italian state. Leiden & Boston: Brill. pp. 19–45. ISBN 9789004284128.
- Grisoni, Michela M.; Bertacchi, Cristina (2014). "Three castles in one: Castello Visconti di San Vito, Somma Lombardo (Varese)". In Villoresi, Valerio (ed.). Lombard villas and stately homes. Turin: AdArte. pp. 56–71. ISBN 9788889082546. OCLC 896832706.
- Grote, Hans (2008). "Francesco Petrarca und die literarische Kultur in Mailand der Visconti: Zür Entstehungskontext". In Rückert, Peter; Sönke, Lorenz (eds.). Die Visconti und der deutsche Südwesten. Kulturtransfer im Spätmittelalter (به آلمانی). Ostfildern: Jan Thorbeck Verlag. pp. 237–252. ISBN 978-3-7995-5511-1. OCLC 298988901.
- Hale, John Rigby (1981). A concise encyclopaedia of the Italian Renaissance. Thames & Hudson. OCLC 636355191.
- Jones, Philip James (1997). The Italian city-state from commune to signoria. Oxford & New York: Clarendon Press. ISBN 9786610806577. OCLC 252653924.
- Keller, Hagen (1979). Adelsherrschaft und städtische Gesellschaft in Oberitalien, 9. bis 12. Jahrhundert [Nobility and urban society in northern Italy, 9th to 12th centuries] (به آلمانی). Vol. 52. Tübingen: M. Niemeyer Verlag. ISBN 978-3-484-80088-5. OCLC 612442612.
- Litta Biumi, Pompeo (1819–1884). Visconti di Milano. Famiglie celebri italiane (به ایتالیایی). Milano: Luciano Basadonna Editore. OCLC 777242652. Retrieved 2020-04-15.
- Menant, François (2005). L'Italie des communes (1100–1350) [Italy of the communes] (به فرانسوی). Édition Belin. ISBN 9782701140445.
- Muir, Dorothy Erskine (1924). A history of Milan under the Visconti. London: Methuen & Co. Ltd.
- Romano, Serena (2014). "Milan (and Lombardy): Art and Architecture, 1277–1535". In Gamberini, Andrea (ed.). A companion to late medieval and early modern Milan. The distinctive features of an Italian state. Leiden & Boston: Brill. pp. 214–247. ISBN 9789004284128. OCLC 897378766.
- Rossiter, William T. (2010). Chaucer and Petrarch. Cambridge: D.S. Brewer. ISBN 978-1-84615-796-7. OCLC 738478094.
- Rückert, Peter (2008). "Fürstlicher Transfer um 1400: Antonia Visconti und ihre Schwestern". In Rückert, Peter; Sönke, Lorenz (eds.). Die Visconti und der deutsche Südwesten. Kulturtransfer im Spätmittelalter (به آلمانی). Ostfildern: Jan Thorbeck Verlag. pp. 11–32. ISBN 978-3-7995-5511-1. OCLC 298988901.
- Visconti, Alessandro (1967). Storia di Milano. A cura della Famiglia Meneghina e sotto gli auspici del Comune di Milano [History of Milan. Edited by Famiglia Meneghina and under the auspices of the Commune of Milan] (به ایتالیایی). Milano: Ceschina. OCLC 2872335.
- Vincenti, Antonello (1981). I Castelli viscontei e sforzeschi (به ایتالیایی). Milano: Rusconi Libri S.p.A. Immagini. OCLC 8446824.
- Welch, Evelyn (1989). "Galeazzo Maria Sforza and the Castello di Pavia, 1469". The Art Bulletin. 71 (3): 351–375. doi:10.1080/00043079.1989.10788512.
- Welch, Evelyn S. (1995). Art and Authority in Renaissance Milan. New Haven and London: Yale University Press. ISBN 978-0-300-06351-6. OCLC 32429850.
- Wilkins, Ernest Hatch (1958). Petrarch's eight years in Milan. Cambridge, MA: Mediaeval Academy of America. hdl:2027/heb.31117. OCLC 926390871.
- مشارکتکنندگان ویکیپدیا. «Visconti of Milan». در دانشنامهٔ ویکیپدیای انگلیسی، بازبینیشده در ۲۳ سپتامبر ۲۰۲۵.