نامه عمر بن خطاب به یزدگرد سوم
نامهٔ عمر بن خطاب به یزدگرد سوم نامهای است که ادعا میشود از سوی عمر بن خطاب خلیفهٔ مسلمانان، به یزدگرد سوم، شاه ساسانی نگاشته شدهاست. برخی منابع ادعا کردهاند که یزدگرد سوم به این نامه پاسخ داده است.
ادعا شده زمان نوشتن این نامهها مربوط میشود به پس از جنگ قادسیه و پیش از جنگ نهاوند که حدوداً چهار ماه به طول انجامید.»[۱] تصاویری نیز در بعضی سایتها برای آن ارائه شده و خطوطی که دیده میشود مشابه خط کنونی عربی میباشد.
نقد نامههای منسوب به عمر و یزدگرد[ویرایش]
۱ــ خط رایج در آن زمان عربستان خط آرامی یا سریانی بودهاست اما نامه عمر به خط کنونی عربی است.
۲ــ خط کنونی عربی نوعی تکامل یافته از خط کوفی است که مدتها پس از عمر بن خطاب در زمان حجاج بن یوسف و به سفارش او توسط ایرانیان که به کار دبیره اشتغال داشتند ابداع شد. این خط که از خط پهلوی ساسانی اقتباس شده، نیم نگاهی هم به خط سریانی داشتهاست.
۳ ــ در خط پهلوی و خط کوفی که تازه حدود ۸۰ سال بعد از هجرت پیامبر ابداع شده نقطه وجود ندارد و نامههای منتشرشده پر از نقطه است.
۴- بیش از ۱۴۰۰ سال از روزگار خلیفه دوم و یزدگرد سوم میگذرد، این دو نامه در تألیفات هیچیک از مورخان و محققان بزرگ قدیم و جدید ایرانی و غیر ایرانی که حوادث مربوط به جنگهای صدر اسلام را گزارش کردهاند، نقل نشده است.
تاریخ طبری، ابن کثیر، تاریخ سیاسی ساسانیان (تألیف دکتر مشکور)، ایران در زمان ساسانیان (تألیف کریستن سن)، ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان (تألیف نولدکه، ترجمه زریاب خوئی)، از پرویز تا چنگیز (تألیف تقیزاده)، تمدن ایران ساسانی (تألیف ولادیمیر گریگورویچ لوکونین)، ایران در آستانه یورش تازیان (تألیف آ. ای کولسنیکف)، مطالعاتی دربارهٔ ساسانیان (تألیف کنستانتین اینوسترانتسف)، اسلام در ایران پطروشفسکی… همه در دسترس است و در هیچیک از این مآخذ، نام و نشانی از نامههای ادعا شده نیست.
۵- این نامهها را هیچکدام از تاریخنویسان بزرگ قرون اولیّه اسلامی نیز ثبت نکردهاند. ابنسعد، ابن عبدالحکم، دینوری، بلاذری، یعقوبی، طبری، مسعودی و کندی ــ حتی اشارهای کوچک به آن نکردهاند.
۶- حکیم ابوالقاسم فردوسی با در دست داشتن بیشتر منابع مکتوب عهدِ خود، اشارهای به مکاتبات بین عمر و یزدگرد سوّم ندارد و در عوض مکاتبات بین رستم فرخزاد و سعد وقاص را میآورد که اهمیتی بس کمتر دارد.
۷ ــ مسلمانان بدون استثناء نامههای خود را با بسم الله شروع میکردند. نامهٔ عمر با نام خدا شروع نمیشود.[۲]
۸ ــ در روزگاری که مسلمانان روی قرآن حساسّیت داشتند ــ عمر بن خطاب کوچکترین اشارهای به آن در نامهاش نمیکند و حتی به رسم آن روزگار در ابتدای نامه به رسالت پیامبر اشاره ندارد و این خلاف قاعده مرسوم است.
۹ ــ در نامه عمر به یزدگرد نوشته شده: «الله اکبر را پرستش کن… الله اکبر را خدای خودت بدان»
الله اکبر که به صورت جمله است مبتدا و خبر، و خدا بزرگتر است به صورت صفت و موصوفی درآمدهاست.
الله اکبر را پرستش کن. بیمعنی است و اینکه عمر، الله اکبر به کسر «الله» را در نظر داشته که صفت و موصوف است، واقعی نیست.[۳]
۱۰ ــ نامه محّمد به خسرو پرویز یا هرقل در تاریخ یعقوبی... نشان میدهد که در نامه نگاریهای آن زمان سابقه نداشته کسی نامهاش را اینگونه تمام کند: خلیفه مسلمین، فلانی
۱۱ ــ در آیین زرتشت سابقه نداشته که از انسانها با عبارت فرزندان خدا یاد کنند.
(ای عمر) «زمانیکه ما داشتیم مهربانی و کردار نیک را در جهان میپروراندیم… تو و پدران تو داشتند سوسمار میخوردند… شما تازیان که دم از الله میزنید برای آفریدههای خدا هیچ ارزشی قائل نیستید، شما فرزندان خدا را گردن میزنید…»
فرزندان خدا بیشتر در مسیحیت و به گونهای خفیف تر در یهودّیت به چشم میخورد.
۱۲ ـ «مَردک، تو به من پیشنهاد میکنی که خداوند یکتا را بپرستم…»
سراسر نامه منسوب به یزدگرد علاوه بر اصطلاحات ژورنالیستی امروزی، مملو از فحاشی و نژادپرستی است:
سگ شکاری، عربهای پست و مزخرفگو… انسانهای عقب مانده بیابان گرد، تو و همدستانت. سوسمار خوردنها و شیر شتر نوشیدنها…
لحن دشنام گونه نامه یزدگرد با گفتار نیک که زرتشت مبشر آن بوده، ونیز برای کسی که در حال شکست خوردن است و نباید دشمن را جری تر کند و بلعکس باید او را خام نماید، هیچ نسبتی ندارد. ضمناً متن حماسی و رومانتیک و حقوق بشری نامه یزدگرد مصنوعی مینماید.
۱۳ ـ در ابتدا و پایاننامه به جای اسلام بیاور تأکید شده با من بیعت کن. لفظ بیعت میان همفکران و همکیشان به کار میرود و عمر نمیتواند کسی را که هنوز اسلام نیاورده، به بیعت فراخواند.
۱۴ ـ در بخشی از نامه یزدگرد آمدهاست:
«افسوس و ای افسوس… که ارتش پارسیان ما از ارتش شما شکست خورد و حالا مردم ما مجبورند همان خدای خودشان را این بار با نام الله پرستش کنند.»
اما چند خط پایینتر میخوانیم که:
«من از تو میخواهم که با الله اکبرت در همان بیابانهای عربستان بمانی و به شهرهای آباد و متمّدن ما نزدیک نشوی» معلوم نیست که سپاه عمر در بیابانها ماند یا حمله کرد.
۱۵ ـ یک نکته ظریف واژه مزخرف در نامه یزدگرد است.
«ای عمر … آگاهی و دانش تو نسبت به امور دنیا به همان اندازه عربهای پست و مزخرف گو و سرگردان در بیابانهای عربستان و انسانهای عقب مانده بیابانگرد است…»
واژه مزخرف زمانی باب شد که اعراب به کاخ شاه شاهان آمدند و دیدند دیوارها همه زرّین است. با این تصّور که همه اینها طلا هستند شروع کردند به کندن اما متوجه شدندتنها ظاهر دیوارها شبیه طلا است.
زخرف به معنای طلا است و اینها چون فهمیدند که گول خوردند اسم آن را گذاشتند مزخرف، یعنی طلایی، زر اندود. مزخرف بعدها به معنی دروغی که به راست آراسته شده، قلابی و سخن باطل هم به کار رفت. کلمه «مزخرف گو» چگونه وارد نامه یزدگرد شده است؟
۱۶ ـ گزارشهای مورخان نزدیک به عصر یزدگرد، نامه منسوب به وی را زیر سئوال می برَد.
تاریخ نویسانِ نزدیک به عصر یزدگرد سوم، گزارشهایی ـ با اسناد متصل و زنجیرههای پیوسته ـ از گفتگوهای عربها با یزدگرد و سرداران سپاه او آوردهاند که مضمون آنها کاملاً برخلاف مندرجات نامه منسوب به یزدگرد است.
برای نمونه: محمد بن جریر طبری که در قرن سوم هجری میزیسته، با اسناد متصل گفتگوی فرستادگان سپاه عرب با یزدگرد را گزارش کردهاست و مضمون صحبتها خلاف آن چیزی است که در نامه یزدگرد از زبان وی نوشته شدهاست.[۴]
وقتی گزارشهای مورخان نزدیک به عصر یزدگرد را از گفتگوهای او و سردارانش با مسلمانان، با محتویات نامه منسوب به او مقایسه میکنیم و سپس با در نظر گرفتن تصویر حقیقی جامعه ایران در آن روزگار ـ به گونهای که در منابع معتبر منعکس است ـ درمییابیم که نامههای عمر و یزدگرد نمیتواند واقعی باشد.
۱۷ ـ ادعا شده نامه عمر بن خطاب به یزدگرد سّوم و پاسخ وی در موزه لندن نگهداری میشود.
موزه لندن که اساساً جهتِ مطالعات لندنشناسی دائر شده، فهرست همه اشیاء و اقلام تاریخی را که نگهداری میکند و همچنین تصاویری از آنها را در سایتش در اختیار کاربران قرار دادهاست و هیچ اثر و نشانی از نامههای مزبور در موزه لندن و هیچ موزه دیگری در جهان نیست.[۵]
پانویس[ویرایش]
- ↑ فاصلة میان دو جنگ مذکور، حدود هشت سال بوده نه حدود چهار ماه (جنگ قادسیه در سال ۱۴هـ. ۶۳۵م (فرهنگ معین، ج ۶، ص ۱۴۲۴) و جنگ نهاوند در سال ۲۱هـ. ۶۴۲ م (تاریخ سیاسی ساسانیان، مشکور، ج ۲، ص ۱۳۷۴) روی داده است)
- ↑ البته به تازگی یک بسم الله ارحمن الرحیم به نامه عمر اضافه شدهاست. تا الان چند بار نامه عمر را عوض کردهاند.
- ↑ در نسخههای جدید این نامهها، جای الله اکبر، الله گذاشتهاند.
- ↑ ترجمه تاریخ طبری، ج ۵، صص ۷–۱۶۷۶
- ↑ [ در دانشنامه بزرگ ایرانیکا http://www.britannica.com] و دانشنامه بزرگ زیر http://search.msn.com/encarta نیز، اثری از این نامههای جعلی نیست.