منضج

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

منضج، دارویی است که برای پختن و به قوام آوردن خلط، جهت آماده ساختن آن برای تخلیه بوسیله داروهای مسهل بکار می‌رود[۱].

لغت[ویرایش]

نضج در لغت به معنای پختن است[۲].

عملکرد[ویرایش]

عمل نضج به قوام آوردن اخلاط است. یعنی هر چه خلط غلیظ است (مانند: بلغم و سودای غلیظ) رقیق کرده، و هر چه خلط رقیق است (مانند: صفرا و بلغم آبی، غلیظ‌تر نموده و به غلظتی که مناسب اسهال آن است برساند[۳] .

خلط‌ها و عمل نضج
  1. خلط دم نیاز به نضج ندارد، و فقط وقتی که خون همراه خلط‌های دیگری باشد، باید آن خلط‌ها را به پختگی و نضج رساند.
  2. صفرا در سه روز به پختگی می‌رسد.
  3. بلغم در نه روز.
  4. سودای خالص در پانزده روز.

نضج خلط‌ها در طی این روزها، نضجی است که برای تجویز داروی مسهل پیشنهاد شده‌است، نه نضجی که قابل تحلیل و دفع طبیعت باشد[۴].

نسخه ها[ویرایش]

حکیم مومن ذیل مطلب مطبوخات در قسم دوم از کتاب تحفه حکیم برای نضج خلط سودا ناشی از صفرای سوخته این نسخه را تجویز فرموده است: آلو بخارا پانزده مثقال، پوست ریشه کاسنی، گل بنفشه، عنب الثعلب، پرسیاوشان، شاهتره خشک، آمله پوست کنده، تخم خیار، شکوفه غافت از هر یک سه مثقال، عناب و سپستان هر یک بیست دانه، تخم کاسنی، گل گاو زبان و گل سرخ از هر یک دو مثقال، در سیصد مثقال آب بجوشانند تا یک چهارم آن بماند، با ترنجبین و شیرخشت مخلوط کرده و میل شود[۵].

واژه‌نامه[ویرایش]

پانویس[ویرایش]

جستارهای وابسته[ویرایش]

منابع[ویرایش]

کتاب‌ها

فارسی:

  • ارزانی، محمد اکبر (۱۳۸۰). میزان الطب. ترجمهٔ هادی نصیری. قم: انتشارات موسسه فرهنگی سماء. ص. ۲۷۸. شابک ۹۶۴-۹۲۴۸۸-۷-۰.
  • مومن حسینی، محمد (۱۳۷۳). تحفه حکیم مؤمن. تهران: انتشارات مصطفوی. ص. ۱۳۴.
  • احمدیه، عبدالله (۱۳۶۸). راز درمان. ج. ۱ جلد. تهران: اقبال. ص. ۲۸۸.
  • جرجانی، اسماعیل (۱۳۵۶). ذخیره خوارزمشاهی. ج. ۱. تهران: انتشارات انجمن آثار ملی.
  • جرجانی، اسماعیل (۱۳۸۴). الاغراض الطبیه والمباحث العلائیه. ج. ۱. ترجمهٔ دکتر حسن تاج‌بخش. تهران: دانشگاه تهران. ص. ۶۸۱. شابک ۹۶۴-۰۳-۵۰۴۰-۰.
  • ابن سینا، حسین (۱۳۶۷). قانون در طب. ج. ۸جلدی. ترجمهٔ عبدالرحمن شرفکندی. تهران: انتشارات سروش. ص. ۵۴۶.
  • بریمانی، لطفعلی (۱۳۶۶). طب و داروهای سنتی. ج. ۴جلدی. تهران: گوتنبرگ. ص. ۳۴۵.

پیوند به بیرون[ویرایش]