مردم چچن

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
مردم چچن
кабаны
Nokhchiy
مناطق با جمعیت چشمگیر
 روسیه۱٬۴۳۱٬۳۶۰
     چچن۱٬۰۳۱٬۶۴۷
     اینگوشتیا۹۵٬۴۰۳
     داغستان۸۷٬۸۶۷
     استان روستوف۱۵٬۴۶۹
     استان مسکو۱۴٬۴۶۵
     سرزمین استاوروپول۱۳٬۲۰۸
     استان ولگوگراد۱۲٬۲۵۶
     استان تیومن۱۰٬۶۲۳
     استان آستراخان۱۰٬۰۱۹
 اتحادیه اروپا
     فرانسه
     اتریش
     بلژیک
     آلمان
۱۳۰٬۰۰۰–۲۰۰٬۰۰۰
۳۰٬۰۰۰
۲۵٬۰۰۰
۱۷٬۰۰۰
۱۲٬۰۰۰
 ترکیه۱۰۰٬۰۰۰
 قزاقستان۳۴٬۰۰۰
 اردن۱۵٬۰۰۰
 عراق۱۱٬۰۰۰+
 گرجستان10,000 (including Kist people)
 سوریه۵٬۰۰۰–۶٬۰۰۰
 آذربایجان۵٬۰۰۰
 ایران۵٬۰۰۰
 اوکراین۲٬۸۷۷
Data figures from 2001 to 2013;
see also Chechen diaspora.
زبان‌ها
زبان چچنی
See Language section
دین
اسلام سنی (تصوف)
قومیت‌های وابسته
مردمان ناخ (مردم اینگوش، Bats people، Kist people)

چچنی‌ها بزرگترین گروه قومی - بومی قفقازی ، در منطقه قفقاز شمالی محسوب می‌شوند، زبان مردم چچن به گروه زبانهای شمال خاوری قفقاز، گروه فرعی ناخچیو، تعلق دارد. این زبان به زبان اینگوشی بسیار نزدیک است. زبان چچنی چندگویش دارد که از میان آنها، گویش چچنیهای ساکن دشتها مبنای زبان ادبی چچن است و واژگان عربی ،فارسی، ترکی، گرجی و روسی بسیاری در آن وجود دارد[۱] در اوایل سده سیزدهم/ نوزدهم، از الفبای عربی/ استفاده می‌شد. پس از انقلاب اکتبر، زبان چچنی به زبان ادبی ارتقاء یافت.

دین مردم چچن[ویرایش]

یک مرد چچنی در حال دعا کردن در جنگ گروزنی. (بهار ۱۹۹۵)

مردم چچن بیشتر شافعی مذهب‌اند

دین اسلام پس از حمله تیمور و به‌ویژه در پی استقرار قزاقها در امتداد رود تِرِک در میان چچنها ریشه گرفت. نفوذ این دین به آهستگی و از مشرق کوه‌های چچن آغاز شد و ظاهراً آوارها و کومیکها اسلام را به میان آنان بردند[۲] اینک دو طریقت نقشبندیه و قادریه در این جمهوری فعالیت می‌کنند، گسترش طریقت نقشبندیه در چچن به دهه ۱۸۲۰ برمی‌گردد که نخستین مبلّغان آن از داغستان به این منطقه آمدند. آنان سهم عمده‌ای در گسترش اسلام در چچن داشتند. این طریقت در نیمه نخست سده سیزدهم/ نوزدهم، در مبارزه با سلطه روسها بر منطقه، سهم مهمی داشت[۳] طریقت قادریه را کونتاحاجی در ۱۲۷۸/۱۸۶۱ در چچن رواج داد. تعالیم وی در زمینه زهد و عدم خشونت و اجتناب از رویارویی با شر، با استقبال مردم روبه‌رو شد، به‌ویژه آنکه از جنگ سی ساله با روسها، که در ۱۲۷۶/ ۱۸۵۹ پایان یافت، خسته شده بودند.

تاریخ[ویرایش]

استقرار قبایل ناخ در این منطقه به اواخر هزاره اول پیش از میلاد و راندن طوایف ایرانی برمی‌گردد. در ۱۱۴ میلادی، امپراتوری روم سیطره خود را بر منطقه تثبیت کرد. در اواخر سده سوم میلادی، ایرانیان توانستند به سیطره روم بر منطقه پایان دهند. در سده چهارم میلادی، هونها چچن را تصرف کردند. در اواسط سده ششم آوارها هونها را شکست دادند و چچن را تصرف کردند. در سده هفتم میلادی، امپراتوری خزر بر منطقه سیطره یافت. در نیمه نخست سده اول هجری مسلمانان، وارد منطقه شدند، اما تلاش آنان برای سیطره بر قفقاز شمالی، به نتیجه‌ای نرسید. نبردهای آنان تا اواخر سده دوم ادامه یافت. در سده ششم تحت سیطره آلان‌ها، قبایل ناخ از خودمختاری برخوردار بودند. در دهه ۶۲۷/۱۲۳۰، مغولها وارد منطقه شدند و آلانها را به غرب چچن محدود ساختند. در ۷۹۲/۱۳۹۰، تیمورلنگ به منطقه حمله کرد و بخشی از منطقه، تحت سیطره تاتارهای سپاه تیمور قرار گرفت. در سده دهم، این منطقه محل کشمکش دولتهای روسیه و عثمانی و ایران شد. در همان سده، چچنها به دشتها و دره‌های ترک و ریزابه‌های جنوبی آن سونجا و آرگون سرازیر شدند. در ۹۸۶/۱۵۷۸، تزار روسیه، فئودور اول، به تِرِک و سرزمینهای پست قفقاز رسید و در ۹۹۹ پیشروی خود را به سوی جنوب تا سونجا ادامه داد. در ۱۰۱۳/ ۱۶۰۴، لشکرکشی وسیع بوریس گادونوف به قفقاز به شکست انجامید و قلعه‌هایی که در ۱۰۰۲/۱۵۹۴ فئودور اول در ساحل رودهای ترک و سونجا ساخته بود، بر اثر حملات جنگجویان داغستانی و سپاهیان ایران در ۱۰۶۲/۱۶۵۲ (دوره شاه‌عباس دوم) ویران شدند.[۴][۵] در این زمان، حکومت موروثی چچن در نواحی معروفی چون آرگون، شالی و نشاق، با خاندان آوار بود. این خاندان پس از سالها مبارزه با شمخال‌زادگان داغستانی، که در نواحی اِندِری و یخسای داغستان صاحب حکومتی موروثی بودند، منقرض شد و این نواحی به تصرف شمخال‌زادگان درآمد. با این حال، طرلاو، از بازماندگان آوارها، به مبارزه با شمخال‌زادگان پرداخت و آنان را از چچن راند. حکومت خاندان او، که به طرلاو اوغلو شهرت داشت، تا سالهای الحاق چچن به روسیه تزاری ادامه یافت.[۶] در کتاب احسن‌تواریخ نوشته حسن روملو آمده است عده ای از مردمان چچن را به مناطق مختلف ایران (مهردشت) کوچانده است[۷]

جستارهای وابسته[ویرایش]

منابع[ویرایش]

پانویس[ویرایش]

  1. آکینر، صفحه ۱۷۹–۱۸۰
  2. منفرد و بیات صفحهٔ ۱۲۷
  3. جایموخا، صفحهٔ ۱۱۹
  4. منفرد و بیات، صفحهٔ ۱۰۹
  5. چچن
  6. باکیخانوف، صفحه۱۳۹–۱۴۰
  7. کتاب احسن‌تواریخ.