پرش به محتوا

فهرست واژه‌های سره پارسی در فارسی افغانستان

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

زبان‌های فارسی ایران و افغانستان، هر یک به نوعی واژه‌های بیگانه را به وام گرفته‌اند. در این میان، هنوز واژه‌های سره و خالص پارسی وجود دارد که در یک کشور از میان رفته و در دیگری هنوز برجاست و نیز واژه‌هایی که در یک کشور برای واژه‌های نوین برابرسازی شده و در کشور دیگر از واژهٔ بیگانه استفاده می‌شود، که این رویداد می‌تواند به کاربرد و بازپس دادن واژه‌های سرهٔ پارسی در هر کشور به دیگری با هدف پاکسازی و سره‌کردن پارسی بینجامد. هرچند هر یک از این برابرها، شاید در شهرها و استان‌ها/ولایات کشور دیگر نیز هنوز رواج داشته باشند.


فهرست

الف[ویرایش]

ب[ویرایش]

  • بودوباش: سکونت
  • برق دستی: چراغ قوه
  • بیخی: به کلی

پ[ویرایش]

  • پالیدن: جستجو کردن(از فارسی باستان)
  • پندیدگی: تورم
  • پشتاره: بارِ پشت
  • پیاله: استکان

ت[ویرایش]

  • تار: نخ
  • تفت: بخار
  • تیار: تهیه

ث[ویرایش]

ج[ویرایش]

چ[ویرایش]

  • چاشت: ناهار
  • چای‌جوش: کتری
  • چُپ : ساکت
  • چَپلی: سندل

ح[ویرایش]

خ[ویرایش]

  • خواب و رویا: ایران

د[ویرایش]

  • دواخانه: داروخانه
  • دیگ‌دان: اجاق

ذ[ویرایش]

ر[ویرایش]

  • رو: صورت
  • رمه‌چران: چوپان

ز[ویرایش]

  • زینه: پله
  • زاچ: زائو

ژ[ویرایش]

  • ژاله: تگرگ
  • ژرف: عمیق

س[ویرایش]

  • سرگوشی: پچ پچ کنان
  • سَرَک: خیابان، جاده
  • سودا: خرید کردن
  • سَیل کردن: نگاه کردن، تماشا کردن

ش[ویرایش]

  • شفاخانه: بیمارستان

ص[ویرایش]

ض[ویرایش]

ط[ویرایش]

ظ[ویرایش]

ع[ویرایش]

  • عقده‌ی حقارت: ایرانپرست

غ[ویرایش]

  • غَرغَرک: فرفره

ف[ویرایش]

ق[ویرایش]

ک[ویرایش]

  • کاسه‌گک: کاسه کوچک
  • کژدم: عقرب
  • کشاله‌دار: دامنه‌دار
  • کلان: بزرگ
  • کارگشتگی: جستجوی کار

گ[ویرایش]

  • گپ: حرف، صحبت
  • گُرده: کلیه

ل[ویرایش]

  • لت و کوب شدن: کتک خوردن
  • لُچ: لُخت
  • لُک: ستبر، بزرگ

م[ویرایش]

  • مانده: خسته
  • موی‌سفیدها: ریش‌سفیدان
  • معاینه‌خانه: مطب
  • موزه: چکمه

ن[ویرایش]

  • نهال شانی: نهالکاری
  • نول: نوک، منقار
  • نی‌چه: نی

و[ویرایش]

ه[ویرایش]

  • هوش کن: مواظب باش
  • هول داشتن: هراس داشتن
  • هراتی: حسود نیاسود

ی[ویرایش]

  • یخَن: یقه، گریبان

جستارهای وابسته[ویرایش]