غالیان
فارسی | English | ||||||||||||
غالیان یا غُلات (نیز غُلاة) جمع غالی به معنای کسانی است که از حد تجاوز کرده باشند. معنای لغوی این واژه شامل همه کسانی است که دربارهٔ شخص یا چیزی به هر نوعی غلو کنند و اختصاص به گروه و فرقه خاصی ندارد. غلو به معنای افراط و ارتفاع و بالارفتن و تجاوز از حد و حدود هر چیز میباشد. غلات در ابتدا به فرقههایی از شیعه گفته میشدهاست،[نیازمند منبع] اما امروزه به فرقههایی اطلاق میشود که در مذهب خود غلو داشته باشند. در قرآن غلو نهی شدهاست: «ای پیروان تورات و انجیل در دین خود غلو مکنید و از حد مگذرید، و دربارهٔ خدا جز گفتار راست و حق مگویید»[۱] بنظر میآید که غُلات علاوه بر ادیان پیشین، در اسلام نیز به شکل گستردهای پدید آمدهاست. غلات را میتوان به دو دسته غلو کنندگان در ذات و غلات در صفات تقسیمبندی کرد. معمولاً غلات را با ذکر کلمه «منتسب» بکار میبردند چنانکه میتوان به «غلات منتسب به اهل سنت» و «غلات منتسب به شیعه» اشاره کرد. در واقع غلات منتسب شیعه یا سنی، کسانی هستند که با نام شیعه یا سنی، قائل به الوهیت یا نبوت یا صفات فوق بشری برای بزرگان خود شدهاند. محتویاتدر ادیان پیش از اسلام[ویرایش]غلو مختص مسلمانان نیست بلکه در ادیان دیگر نیز وجود دارد. بلکه شامل تمام عقاید وادیانی میشود که از حد خارج شدهاست. همانگونه که یهودیان نسبت الوهیت به عزیر دادند «و یهودیان گفتند عزیر فرزند خداست».[۲] و مسیحیان گفتند که مسیح پسر خداست. صابئین که ملائکه را به حد پرستش رساندند. همانگونه که برخی از مشرکین عرب ملائکه را دختران خدا میدانستند.[۳] در مصر قدیم مردم حیوانات مختلف مانند: گرگ و گربه و… را میپرستیدند و فرعون را خدای خورشید و پسر خدا و خدا میگفتند. در هند باستان مظاهر طبیعت مانند: خورشید و کوه و ماه و… رامی پرستیدند و عناصر مفید را خدا میدانستند چینیان باستان ابتدا روح پرست بودند و ارواح اجداد خود پرستش میکردند و ژاپنیها امپراطوران خود را (میکادو) از جنس بشر نمیدانستند. یونانیان نیز مظاهر طبیعت را منشأ قدرت میدانستند و رب النوعهای ساخته و میپرستیدند. اعراب علاوه بر بتپرستی موجوداتی مانند آفتاب و ماه و… را نیز پرستش میکردند در قرآن در سورههای مانند :توبه آیه ۳۰ (و قالت الیهود عزیر ابن الله) و سوره مائده آیات ۱۷ و ۷۲ دربارهٔ عیسی که او را خدا میدانند (لقد کفر الذین قالوا ان الله هو المسیح ابن مریم) و… نیز اشاره به این مطالب دارد.[۴] در اهل سنت[ویرایش]از غالیان در ذات در اهل سنت میتوان از «غلات عباسیه» یا «راوندیه» نام برد. از منابع چنین بر میآید که رئیس آنان عبدالله راوندی بود که ابتدا قائل به الوهیت منصور، خلیفه عباسی و نبوت ابومسلم شد. زمانی که منصور ابومسلم را در سال ۱۴۱ ه.ق کشت، شوریدند و منصور دوانیقی به اتهام زندقه، آنان را در آتش سوزانید. از این فرقه ابومسلمیه که قائل به امامت ابومسلم بود و رزّامیه که قائل به حلول خداوند در ابومسلم بودند و ابوهریریه و هاشمیه منشعب شدند. برخی از فرقه شناسان المقنّع را از شعب رزامیه دانستهاند او ادعای میکرد علم غیب دارد و قادر است مردگان را زنده کند. المقنع در زمان مهدی عباسی بر او شورید و زمانی که در عرصه را بر خود تنگ دید، خود را در آتش افکند. همینطور خرمّیه یا خرمدینان، از پیروان بابک خرمدین را از طرفداران ابومسلم دانستهاند. اهل سنت تمامی این فرق را کافر دانسته و از خود راندهاند. اما غالیان در صفات بسیارند، که از طرق حدیث یا غیر آن به زیادهروی دربارهٔ شخصیتهای اهل سنت پرداختهاند. بعنوان مثال عبیدی مالکی در عمدت التحقیق مینویسد:
از ابن مسعود دربارهٔ علم عمر چنین نقل میکنند که: علم عمر بر علم عرب فزونی دارد. برخی نیز به جای عرب گفتهاند بر علم اهل زمین فزونی دارد؛ یا کرامات بسیاری را برای عمر نقل میکنند که برای پیامبر نقل نمیکنند و حتی برخی برای معاویه، کراماتی نقل میکنند که برای دیگران نیست، از آنجمله از ابوهریره از قول پیامبر نقل میکنند که «امینها نزد خداوند سه نفرند:من، جبرئیل و معاویه» یا «من شهر علمم و علی درب آن شهر و معاویه حلقه آن درب» اگرچه میتوان برخی از این روایات را جعلی دانست تا غلو، چنانچه از متن برخی از آنان برمیآید که برآمده از وضعیت سیاسی یا اجتماعی زمان خود بودهاند. اما برخی از علمای شیعه به آنان استناد میکنند، از جمله علامه امینی که بسیاری از آنان را در جلد یازدهم الغدیر جمعآوری نمودهاست که در بعضی از آنان، راویان اهل سنت، نسبتهایی از جمله زنده نمودن مردگان، تکلم به خداوند و «مستجابالدعوه» بودن و صفات غالیانهای را به برخی از اصحاب و حتی دربارهٔ روسای مذاهب چهارگانه نقل میکنند.[۴] در شیعه[ویرایش]برخی معتقدند تفکر مافوق بشر بودن محمد بن عبدالله بلافاصله پس از درگذشت وی آغاز شد اما بهنظر میآید که غلات در زمان علی بن ابیطالب بهطور آشکار پدید آمدند، آنها صفات فوق بشری و در حد خداوند برای علی ذکر میکردند و برخی نیز وی را خدا میدانستند. امروزه نیز برخی غلات معتقدند که پیامبر،علی و یازده تن از نوادگان فاطمه و علی معصومند( هیچ خطا و اشتباهی نداشته اند). اخباری در دست است که در زمان خلافت علی، افرادی او را خدای خواندند و چون حاضر به توبه نشدند، علی دستور داد آنها را در آتش بسوزانند. ابن ابیالحدید در شرح نهجالبلاغه مینویسد:
اگر چه برخی از صاحبنظران در این روایات تردید دارند، چراکه حکم سوزاندن برای چنین افرادی در احکام شرعی وارد نشدهاست.[۵] اما علی بن ابیطالب در زمان خود، آنان را منع میکرده و در این باره از او نقل شدهاست: «دو گروه دربارهٔ من به راه خطا میروند و هلاک میشوند، دوستداری که در دوستی غلو کند و دشمنی که در بغض و کینه با من افراط کند.»[۶] بسیاری از تواریخ همچون طبری و یعقوبی و همچنین برخی روایات پیدایش غالیان را منسوب به عبدالله بن سبا میدانند و در فرق شیعه از «سبائیه» نام بردهاند حتی برخی از مخالفان متعصب، شیعه را نیز ساخته و پرداخته وی میدانند. در برخی روایات، وی بدستور علی سوزانده شد و برخی دیگر اخباری نقل میکنند که وی به شفاعت عدهای از جمله عبدالله بن عباس، توبه کرد و عفو شد، بشرط آنکه در کوفه نماند. به مدائن رفت و هنگامی که خبر کشته شدن علی به او رسید گفت: «به خدا سوگند اگر پارههای مغز او را در هفتاد کیسه کوچک برای ما بیاورند باز هم علم خواهیم داشت که او نمردهاست و نخواهند مرد تا آنکه عرب را با چوبدستی خویش به سوی حقیقت براند.» و پس از آن به رواج عقاید خود ادامه داد. بنظر میآید، بیشتر روایات مربوط به عبدالله بن سبا در تواریخ است و پنج روایتی که در کتب شیعه، بیشتر در بحارالانوار و وسائل الشیعه، نقل شده و نامی از وی و عقاید وی برده، منشأ همه آنها در کتب شیعی از رجال کشی باشد.[۷] درحالیکه در کتب اربعه شیعه، این احادیث نقل نشدهاست. همچنین است نظر عدهای از مستشرقین و محققین معاصر سنی و از علمای شیعه از آنجمله سید مرتضی عسکری،[۸] که «عبدالله بن سبا» را شخصیتی ساختگی و فرضی میدانند. طه حسین مینویسد:
اگرچه در تواریخ ازجمله تاریخ طبری و کتب مختلف ملل و نحل، عقاید بسیاری را به عبدالله بن سبا نسبت دادهاند که برخی از آنها غالیانهاست و در عین حال برخی دیگر از عقایدی که به او نسبت میدهند، مانند: رجعت، وصایت و امامت علی بن ابیطالب پس از پیامبر و مهدویت از اعتقادات بنیادین شیعهاست. اما این شخص واقعی باشد یا نباشد، آنچه مسلم است عدهای در زمان علی، با دیدن علم و شجاعت و قدرت علی، وی را از حد خود بالاتر بردهاند و صفات و کراماتی غیرمعمول به او نسبت میدادهاند.[۴] ابن ابیالحدید معتزلی از ریشههای این گزافهگوییها را قدرت فوقالعاده علی ازجمله در جنگ خیبر و خندق، یا برخی اخباری بود که علی از آینده میداد، همچون خبر شکست خوارج و کشته شدن همه جز حدود ۱۰ نفر.
عقاید و مظاهر[ویرایش]شیخ مفید در تصحیح الاعتقاد در تعریف غلاة گوید: «غلاة که از متظاهرین به اسلام کسانی هستند که علی و ائمه دین، فرزندان او، را به خدایی و پیغمبری توصیف کردهاند، و آنان را از جهت فضل در دین و دنیا به پایهای ستودهاند که از حد گذشتهاست و طریق افراط پیمودهاند. این گروه در شمار گمراهان و کافرانند، و علی فرمان کشتن آنان را صادر فرمود و ائمه اطهار نیز در حق آنان به کفر و خروج از اسلام حکم کردند و مفوضه عدهای از غلاتاند، و تفاوت آنها با غلات در این است که ائمه را حادث و مخلوق دانسته و گفتهاند خداوند آنان را آفریده و امر خلق را به آنها تفویض کردهاست.» علامه مجلسی مظاهر غلو را در اعتقادات زیر برشمردهاست:
برخورد امامان شیعه[ویرایش]احادیث بسیاری از امامان در نفی غلو و برخورد با غالیان نقل شده، از آن جمله:
در فقه[ویرایش]در فقه شیعه این افراد نجس و گبراند. در کتاب تحریرالوسیله آمدهاست: (به عربی: أما الغالي فإن كان غلوّه مستلزما لإنكار الألوهية أو التوحيد أو النبوة فهو كافر و إلا فلا) یعنی اگر غالی (غلوکار) غلوش جوری باشد که خدا یا توحید (یگانگی خدا و باورهای همراهش) یا پیامبری را انکار کند، گبر و کافر [و نجس] است. اگرنه نیست.[۱۶] فرقهها[ویرایش]غالیان چند فرقه دارند، از جمله: پانویس[ویرایش]
منابع[ویرایش]
|
Ghulāt (Arabic: غلاة, lit. 'exaggerators', 'extremists', singular ghālī)[1] is a term used in the theology of orthodox Shia Islam to describe some minority Muslim groups who either ascribe divine characteristics to figures of Islamic history (usually some members of the Ahl al-Bayt) or hold beliefs deemed deviant by mainstream, orthodox Shi'i theology. In later periods, this term was used to describe any Shia group not accepted by the Zaydis, orthodox Twelvers, and sometimes the Isma'ilis.[2] The usage derives from the idea that the importance or the veneration of such a religious figure has been "exaggerated". ContentsHistoryTraditionally, the first of the ghulāt was Abdullah ibn Saba', who may have denied that Ali had died and predicting his return (rajʿa), which was considered one form of ghuluww. This includes the notion of the Occultation or absence of an Imam who is due to return and establish justice as Mahdi, which seems to have appeared first among the ghulāt.[2] Other positions which seem to have been considered ghuluww by early writers were the (public) condemnation (sabb) of Abu Bakr and Umar as usurpers of Ali's right to be a successor of Muhammad, and the notion that the true Imams were infallible (maʿṣūm).[2] In later periods, mainstream Shia groups, especially the Imamiyya,[1] have identified three acts that have been judged as "extremism" (ghuluww). These acts of heresy are: the claim that God sometimes takes abode in the bodies of the Imams (ḥulūl), the belief in metempsychosis (tanāsukh), and considering Islamic law to be not obligatory (ibāḥa), similar to antinomianism.[3] For example, the Alawites are considered Ghulat by orthodox Shia sects of Islam.[4] Grand Ayatollah Ali al-Sistani issued fatwa forbidding orthodox Shia Muslims from marrying Khawarij or Ghulat sects “who claim to be Muslims, but are classified as non-Muslims.”[5] See alsoReferences
Further reading
|