پرش به محتوا

علم حضوری

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

علم حضوری در فلسفهٔ اسلامی نوعی معرفت است که در آن، واقعیت معلوم با وجود عینی خود نزد عالم حاضر است، بی‌آنکه واسطه‌ای از مفاهیم یا صورت‌های ذهنی در میان باشد. نمونه‌های مشهور آن عبارت‌اند از: نفس به وجود خودش و آگاهی انسان از حالات درونی خویش مانند ترس یا اندوه.[۱][۲]

از علم حضوری با عناوینی همچون علم اشراقی، علم بی‌واسطه و علم وجودی نیز یاد شده است. در برابر آن، علم حصولی قرار دارد که مبتنی بر مفاهیم و صورت‌های ذهنی است. در دیدگاه برخی فیلسوفان و عارفان، از جمله ابن عربی، علم حصولی نمی‌تواند جایگزین علم حضوری شود؛ زیرا علم حضوری نوعی آگاهی بی‌واسطه و شهودی دانسته می‌شود. ابن عربی در آثاری همچون فصوص‌الحکم و الفتوحات المکیه اشاره می‌کند که دسترسی به این نوع معرفت تنها برای معدودی از افراد ممکن است که تجربه‌های شهودی یا آنچه «بیداری روح» نامیده می‌شود را داشته باشند.[۳][۴][۵]

تعریف

[ویرایش]

در این نوع علم، شئ خارجی مستقیماً مورد ادراک فرد ادراک‌کننده قرار می‌گیرد. به بیان دیگر عین خارجی، خودش مورد ادراک قرار می‌گیرد. در علم حضوری، موضوعات ذهنی و عینی اموری واحدند.[۶] علم حضوری عبارت است از شناخت چیزی بدون واسطه یا شناخت چیزی بدون واسطهٔ حکایت کننده. برای نمونه هنگامی که انسان شاد است، آگاهی از این شادی بدون تصویر ذهنی است و در واقع بی‌واسطه و مستقیم است. این نوع از آگاهی را که در آن خودِ واقعیّتِ درک شده نزد ادراک‌کننده حضور دارد و واسطه و حائلی میان عالم و معلوم (مُدرِک و مُدرَک) نیست، «حضوری» می‌گویند.[۷] تقسیم علم به حضوری و حصولی، یک تقسیم عقلی است و به فیلسوفان اسلامی اختصاص دارد.

تاریخچه

[ویرایش]

علم حضوری یکی از مبانی معرفت‌شناسی و از مفاهیم پایه‌ای در فلسفه اسلامی است. منطق‌دانان نخست در تقسیم علم به حصولی و حضوری از این نوع علم سخن گفته‌اند. البته در مباحث هستی‌شناسی علم، علم‌النفس فلسفی و الهیات به معنای اخص نیز این تعبیر به کار رفته است. نخستین بار مفهوم ادراک حضوری البته نه خود این اصطلاح، نزد نوافلاطونیانی چون فلوطین و پروکلس مطرح شد. جان لاک، فیلسوف انگلیسی از علم درونی سخن می‌گوید که بر علم حضوری انطباق دارد. در فلسفه اسلامی، ابن سینا نخستین کسی است که مفهوم علم حضوری در سخن گفتن علم شئ به ذات خود مطرح کرده است.[۸] این اصطلاح نزد سهروردی مفهوم گسترده‌تری پیدا کرده و مراتبی برای علم حضوری بیان می‌کند.[۹]

متعلقات علم حضوری

[ویرایش]

متعلقات علم حضوری شامل این موارد است:

  • علم و آگاهی هر کس از خودش
  • علم و آگاهی نفس از حالات روانی، احساسی و عاطفی خود
  • علم و آگاهی نفس به نیروهای ادراکی، مانند نیروی تفکر و تخیل
  • علم و آگاهی نفس به صورت‌ها و مفاهیم ذهنی[۱۰]

تفاوت علم حضوری با علم حصولی

[ویرایش]

علم حضوری و علم حصولی دو گونهٔ اصلی معرفت در فلسفه اسلامی به‌شمار می‌آیند. در علم حصولی، معلوم از طریق صورت یا مفهوم ذهنی نزد عالم حاضر می‌شود. برای مثال، شناخت یک درخت از راه تصویر ذهنی یا تعریف مفهومی آن صورت می‌گیرد؛ امّا در علم حضوری، خودِ معلوم با وجود عینی‌اش نزد عالم حاضر است و نیازی به واسطهٔ مفهومی یا تصویری ندارد؛ مانند آگاهی نفس از وجود خویش یا حالات درونی خود مانند ترس یا اندوه.[۱۱]

تفاوت‌های علم حضوری با علم حصولی عبارت‌اند از:

  1. علم حضوری مربوط به شناخت قلبی است؛ امّا علم حصولی مربوط به شناخت عقلی است.
  2. علم حضوری علم به وجود شئ است؛ امّا علم حصولی علم به ماهیت شئ است.
  3. در علم حضوری واسطه‌ای بین عالم و معلوم وجود ندارد و معلوم نزد عالم حاضر است ولی علم حصولی به‌وسیلهٔ حصول صورت در ذهن حاصل می‌شود و بین عالم و معلوم واسطه وجود دارد.
  4. در علم حضوری وجود علمی معلوم عین وجود عینی آن است، در حالی که در علم حصولی وجود علمی معلوم غیر از وجود عینی آن است.
  5. علم حصولی برخلاف علم حضوری به تصور و تصدیق تقسیم می‌شود.
  6. علم حصولی برخلاف علم حضوری به درست و نادرست متصف می‌شود.
  7. علم حضوری ملاک برای عدم خطای علم حصولی است.[۱۲]

همچنین علم حصولی بر سه قسمت است:

  1. صورت شئ که به‌واسطهٔ حس درک می‌شود، مانند ادراک اشیاء اطراف خود، علم‌الیقین است.
  2. صورت شئ که به‌واسطهٔ دیدار مستقیم از آنچه که در فکر ماست، عین‌الیقین است.
  3. مفهوم شئ که به‌واسطهٔ عقل درک می‌شود، مانند ادراک مفاهیم نفس و اشیاء اطراف خود، حق‌الیقین است.

انتقادات

[ویرایش]

برخی فیلسوفان تجربه‌گرا همچون دیوید هیوم، معرفت را صرفاً حاصل ادراک حسی و مفاهیم ذهنی می‌دانند و برای «علم حضوری» جایگاهی قائل نیستند. در این دیدگاه، همهٔ شناخت‌های انسان در قالب تجربه و تحلیل مفهومی شکل می‌گیرد و سخن گفتن از نوعی معرفت بی‌واسطه، از نظر آنان قابل دفاع نیست.[۱۳] به باور این فلاسفه منشأ همهٔ علوم و معرفت‌های انسان تجربه و علم حصولی است و در واقعیت چیزی به نام علم حضوری وجود ندارد. فلاسفه علم حضوری را رد می‌کنند و بر علم حصولی تأکید می‌ورزند؛ چرا که معتقدند علم انسان حتماً باید در قالب حکم و قضیه باشد. به تعبیر دیگر انسان نمی‌تواند علمی داشته باشد که در آن ارتباط مفاهیم لحاظ نشده باشد.[۱۴]

منابع

[ویرایش]
  1. ملاصدرا، الحکمة المتعالیة فی الأسفار الأربعة
  2. محمد خوانساری، مبانی معرفت‌شناسی در فلسفه اسلامی
  3. ابن عربی، فصوص‌الحکم
  4. ابن عربی، الفتوحات المکیه
  5. William Chittick, The Sufi Path of Knowledge, Albany: SUNY Press, 1989
  6. «علم حضوری و علم حصولی». پرتال جامع علوم انسانی. دریافت‌شده در ۲۰۲۵-۱۰-۱۰.
  7. غلامرضا فیاضی؛ مرتضی رضایی و احمدحسین شریفی، درآمدی بر معرفت‌شناسی، ۱۳۸۹، صفحهٔ ۷۸.
  8. «نسخه آرشیو شده». بایگانی‌شده از اصلی در ۲۵ سپتامبر ۲۰۱۵. دریافت‌شده در ۲۴ سپتامبر ۲۰۱۵.
  9. مرتضی مطهری، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، ۱۳۷۷، صفحهٔ ۳۰۷.
  10. اصطلاحات فلسفی و تفاوت آن‌ها با یکدیگر، علی کرجی، انتشارات بوستان کتاب قم، ۱۳۸۱، صفحهٔ ۲۰۴.
  11. برای نمونه بنگرید به: ملاصدرا، الحکمة المتعالیة فی الأسفار الأربعة؛ محمد خوانساری، مبانی معرفت‌شناسی در فلسفه اسلامی؛ Henry Corbin, History of Islamic Philosophy, Routledge, 1993.
  12. اصطلاحات فلسفی و تفاوت آن‌ها با یکدیگر، علی کرجی، انتشارات بوستان کتاب قم، ۱۳۸۱، صفحهٔ ۲۰۴–۲۰۳.
  13. David Hume, An Enquiry Concerning Human Understanding, Oxford University Press, 2007
  14. «کانت علم حضوری را نفی و علم حصولی را می‌شناسد». fa. ۱۳۹۴-۰۳-۱۸. دریافت‌شده در ۲۰۲۵-۰۷-۳۰.
فهرست‌نویسی
و رده‌بندی
دهدهی دیوئی۱۸۹٫۱