داریوش رفیعی

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
داریوش رفیعی
اطلاعات پس‌زمینه
زاده۴ دی ۱۳۰۶
بم، ایران
درگذشته۲ بهمن ۱۳۳۷ (۳۱ سال)
تهران، ایران
ژانرموسیقی سنتی ایرانی
سال‌های فعالیت۱۳۲۷–۱۳۳۷

داریوش رفیعی (۴ دی ۱۳۰۶ – ۲ بهمن ۱۳۳۷) خوانندهٔ موسیقی سنتی اهل ایران بود.[۱]

زندگی[ویرایش]

داریوش رفیعی در روز ۴ دی ۱۳۰۶، در بم به دنیا آمد. وی فرزند لطفعلی رفیعی، نماینده مردم بم در مجلس شورای ملی بود. پس از گذراندن تحصیلات مقدماتی در همان شهر در جوانی به‌خاطر موسیقی، تحصیل را در بم نیمه‌کاره گذاشت و به تهران رفت.[۱]

در تهران ابتدا با مصطفی گرگین‌زاده و سپس با مجید وفادار آشنا شد که حاصل آشنایی داریوش رفیعی با مجید وفادار ضبط ترانه‌هایی مشهور مانند: «زهره»، «شب انتظار»، «گلنار» و بسیاری ترانه مشهور دیگر شد. رفیعی همچنین با جواد بدیع‌زاده خواننده مشهور ایرانی نیز آشنا بود به‌طوری‌که تقریباً عضو دائمی خانواده او بود از طریق وی به رادیو راه یافت. رفیعی به صدا، شیوه خوانندگی و مهربانی بدیع زاده علاقه داشت و آن دو اغلب اوقات باهم بودند. صدای داریوش رفیعی گرفتگی و شور و حال مخصوصی داشت و او را به شهرت رساند. .[۱]

مجموعه آثار او با نام کاروان عمر به کوشش شهرام آقایی‌پور در سال ۱۳۸۷ به چاپ رسیده‌است.[۲]

درگذشت[ویرایش]

آرامگاه داریوش رفیعی

داریوش رفیعی که در اوج شهرت خود به اعتیاد مبتلا شده بود بر اثر تزریق آمپول آلوده، به کزاز مبتلا شد. او در ۲ بهمن ۱۳۳۷ در بیمارستان هزار تخت‌خوابی پهلوی تهران (بیمارستان امام خمینی تهران) درگذشت. او را در قبرستان ظهیرالدوله دفن کردند.[۱]

آثار[ویرایش]

برخی آثار معروف وی عبارتست از:

  1. بسوی تو
  2. سلسله موی دوست
  3. نیش و نوش
  4. جگرم
  5. الهی
  6. اه سحر
  7. یار نازنین (دوصدایی با الهه)
  8. یار سیه چشم (دوصدایی با الهه)
  9. بیم و امید (دوصدایی با الهه)
  10. ملکه گل‌ها (دوصدایی با الهه)
  11. عاشق زار
  12. کاروان عمر
  13. لاله رو
  14. زلف پریشان
  15. پریشان
  16. بازار جوانی
  17. نازنین
  18. مستانه
  19. حال ما را چه پرسی
  20. های گل ۱
  21. های گل۲
  22. های گل۳
  23. شب رؤیایی (افسانه شب)
  24. واویلا
  25. دشتستانی
  26. هما
  27. گلنار
  28. لشکر غم
  29. شیرین
  30. نوری جان
  31. شکوه عاشق
  32. حسن گل
  33. خوبان عالم
  34. مرگ عشاق
  35. باد بهاری
  36. زهره
  37. باد صبا
  38. عمر عاشقی
  39. سخنی با دوست
  40. عاشق سرگردان
  41. پیام آشنا
  42. دو زولفونت۱
  43. دو زولفونت۲
  44. شب انتظار
  45. رشته یاری
  46. گلستان ویران
  47. دام ره بلا
  48. ساقی
  49. هستی سوز
  50. گل
  51. بیا تا گل برافشانیم
  52. شمشیر جفا
  53. دلبرا
  54. خبر از عشق (غم عشق)
  55. شب
  56. محفل مستی
  57. صیاد و دانه
  58. تنها تویی۱
  59. تنها تویی۲
  60. من کیم
  61. خنده عاشق
  62. دل دیوانه
  63. خلوتگه خیال
  64. آندوست
  65. بخت آیینه ندارم
  66. ساغر بی می
  67. روز وصال
  68. خواب و خیال
  69. ره دل
  70. سودازده
  71. زلف بر باد مده
  72. کاردل
  73. زلف
  74. خنده به لب
  75. ای ماه
  76. راز شمع
  77. صدای آشنا
  78. آن سرو که گویند
  79. گناه عشق
  80. صورتگر و نقاش
  81. همچنان آسمان
  82. گاهی به نگاهی
  83. بزم خصوصی زهره همراه با پیانو مرتضی محجوبی
  84. یادی از هنرمندان (اعلام فوت رفیعی در سال ۱۳۳۷ با صدای تقی روحانی)
  85. بزم خصوصی مجید وفادار و علی زاهدی و داریوش رفیعی
  86. بزم خصوصی رفیعی بهمراه ضرب خودش و خانم نورالهدی مظفری دیماه ۱۳۳۷
  87. یک‌نفس ای پیک سحری (سکوت شکسته) محفل خصوصی
  88. یادنامه هنرمندان سهیل محمودی
  89. صفحه ضرب رفیعی و ویلون یاحقی بیاد رضا محجوبی
  90. شب جدایی
  91. یک شاخه گل
  92. وعده وصال
  93. ماه سرگردان
  94. شمع شبانه

داریوش رفیعی از دریچه نگاه دیگران[ویرایش]

اسماعیل نواب صفا (ترانه‏ سرا) در کتاب خاطرات هنری خود بانام قصه شمع نوشته است: داریوش پر از شوق و شور جوانی بود. قامتی رسا و متناسب داشت. چهره‏اش مصداق سبزه کشمیر بود. با لهجه غلیظ و شیرین کرمانی سخن می‏گفت و صداقت و پاکی در کلامش تبلور داشت. به‌تازگی به تهران آمده بود و کسی او را نمی‏شناخت.. آن جوان سبزه‏رو و پرشور کرمانی ماشین قرمزرنگ مدل بالایی داشت و گاه با آن در خیابان‏های لاله‏زار، استانبول و نادری جولان می‏داد. کمتر کسی او را می‏شناخت ولی بعد از سال ۱۳۲۷ تا ۱۳۲۹ که بعضی شب‏ها در رادیو آواز می‏خواند، مردم به‌تدریج بانام داریوش رفیعی آشنا شدند، پدرش لطفعلی رفیعی در دوره ۱۴ مجلس شورای ملی از شهر بم به نمایندگی انتخاب‌شده بود و خانه کوچ به تهران آمده بودند. داریوش که در سال ۱۳۲۹ به‌وسیله دوست و استادش بدیع زاده به‌طور مستمر در رادیو ایران برنامه اجرا می‌کرد. سنی حدود ۲۳ سال داشت.این همان اتومبیلی است که کوروس سرهنگ زاده می‏گوید که یک روز آن را به دختری داد که از دیدنش به وجد آمده بود. از ماشین پیاده شد و کلید را به دختر داد و حتی پشت سرش را هم نگاه نکرد.

اما روزهای خوشِ زندگی داریوش دوام زیادی نداشت، گویی شهرت کار دستش داد و حضور در مهمانی‏‌های شبانه‏ آن روزگار به اعتیاد مبتلایش کرد.

منابع[ویرایش]

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ «داریوش رفیعی از بیوگرافی تا تراژدی مرگ + صوت». ایمنا. ۱ بهمن ۱۳۹۸. دریافت‌شده در ۱۱ شهریور ۱۴۰۰.
  2. «صدای حزین «گلنار»». اعتماد (۵۳۸۸). ۸ دی ۱۴۰۱. دریافت‌شده در ۲۹ دسامبر ۲۰۲۲. کاراکتر C1 control character در |نشانی= در موقعیت 71 (کمک)