خاستگاه آذربایجانی‌ها

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
خاستگاه آذربایجانی‌ها

مردم آذربایجان دارای ریشه‌های قومی گوناگونی هستند؛ گستردگی نسبی مناطقی که مردم آذربایجان بطور بومی در آن زندگی می‌کنند باعث شده که ریشه‌های قومی گوناگونی از ماد (شمال غربی ایران) گرفته تا قفقازی به آنها نسبت داده شود. این مردم بویژه در دوران ساسانیان (سده سوم تا هفتم میلادی) ایرانی شده‌اند. ترک‌شدن منطقه نیز از سده یازدهم میلادی که ترکان سلجوقی بر منطقه حاکم شدند آغاز می‌گردد و بعدها با حمله و تسلط مغولان بر منطقه (که تعداد زیادی سرباز ترک در ارتش خود داشتند) و مهاجرت برخی قبایل ترک به منطقه ادامه می‌یابد.[۱]

ریشه ایرانی مردم آذربایجان[ویرایش]

خاستگاه ایرانی آذربایجانی‌ها پیوند میان آذری‌های امروزی و گذشته پیش از ترک‌شدن آنها را بررسی می‌کند و در حقیقت این بخش بیشتر مربوط به آذربایجانی‌های ایران است. سخن گفتن مردم آذربایجان به زبان آذری در گذشته، نام‌های مکان‌ها، تشابهات فرهنگی میان آذری‌ها و سایر ایرانیان و شواهد باستان‌شناسی و قومی تاکنون شواهد بسیاری را در اختیار محققان این موضوع گذاشته است. این اشتراکات همچنین توسط محققانی همچون خاویر پلانول، ریچارد فرای، ولادیمیر مینورسکی، دانشنامه اسلام، دانشنامه ایرانیکا، دانشنامه بزرگ فرهنگ لغت لاروس، کتاب دانشنامه جهانی و دانشنامه بریتانیکا تأیید شده‌اند.

پیوندهای تاریخی و زبان باستان آذری[ویرایش]

پروفسور ولادیمیر مینورسکی در رابطه با زبان آذری می‌گوید:

مردمان بومی و اصیل یک‌جانشین روستایی و کشاورز آذربایجان در دوران فتح اعراب به لقب تحقیرآمیز علوج (غیرعرب) خطاب می‌شدند. این‌ها به گویش‌های متفاوتی همچون آذری و تالشی تکلم می‌کردند که هنوز هم امروز جزیره‌هایی از این زبان‌ها در میان مردمان ترک‌زبان آذربایجان دیده می‌شود. تنها سلاح این جمعیت آرام و صلح‌جوی روستایی فلاخن بود و بابک خرمدین با پشتیبانی این گروه برضد خلیفه قیام کرد.[۲]

همچنین پروفسور اقرار علیف می‌گوید که تاریخ‌نویسان عرب مانند احمدبن یحیی بلاذری، علی بن حسین مسعودی، ابن حوقل و یاقوت حموی زبان آذری را با اسم در آثار خود قید کرده‌اند.[۳] تاریخ‌نویسان و محققان قرون وسطی نیز در نوشته‌های خود ثبت کرده‌اند که مردم منطقه آذربایجان به زبان‌های ایرانی سخن می‌گویند. از این محققان می‌توان اصطخری، المسعودی، ابن ندیم، حمزه اصفهانی، ابن حوقل، احمدبن یحیی بلاذری، محمد مقدسی، یعقوبی، حمدالله مستوفی و محمد بن موسی خوارزمی را نام برد.[۴]

ابن ندیم در کتاب معروف خود، الفهرست به نقل از ابن مقفع نوشته که مردم آذربایجان، نهاوند، ری، همدان و اصفهان به زبان پهلوی (فهلوی) سخن می‌گویند و با هم منطقه فهله را تشکیل می‌دهند.[۵]

ادعای مشابهی توسط حمزه اصفهانی، تاریخ‌نویس ایرانی دوران قرون وسطی در مورد ایران دوره ساسانیان مطرح شده است. او در کتاب التنبیه علی حدوث التصحیف خود گویش‌ها و لهجه‌های موجود در امپراتوری ساسانی را اینگونه بیان می‌کند: پهلوی، دری، خوزی، سریانی و پارسی. او این گویش‌ها و لهجه‌ها را بدین صورت توضیح می‌دهد:

پهلوی گویشی بود که پادشاهان ساسانی در مجالس بدان سخن می‌گفتند و مربوط به فهله است. این نام (فهله) برای اشاره به پنج شهر ایران یعنی اصفهان، ری، همدان، نهاوند و آذربایجان بکار می‌رود. پارسی گویشی بود که روحانیون (زرتشتی‌ها) و کسانی که با آنها ارتباط داشتند و همچنین زبان مردم شهرهای پارس بدان سخن می‌گفتند. دری گویش شهرهای تیسفون بود و پادشاهان در دربار خود بدان سخن می‌گفتند. ریشه این واژه از دربار و خلاصه آن در برگرفته شده است. کلمات مورد استفاده مردم بومی بلخ در آن بکار رفته است و دارای گویش‌های شرقی می‌باشد. خوزی نیز گویش مردم خوزستان بوده و پادشاهان در زمان فراغت خود، برای مثال در حمام‌خانه‌ها بدان تکلم می‌کرده‌اند.[۶]

ابن حوقل می‌گوید:

زبان مردم آذربایجان و بیشتر مردم ارمنستان ایرانی (الفارسیه) است که آنها را نزدیک هم می‌کند؛ در حالی که زبان عربی نیز در میان آنها رواج دارد. در میان کسانی که به زبان «الفارسیه» تسلط دارند تعداد کمی هست که عربی بلد نباشند؛ برخی زمینداران و بازرگانان در این زبان مهارت دارند.[۷]

المقدسی آذربایجان را یکی از هشت منطقه ایران بحاسب آورده و می‌گوید: "زبان هر هشت منطقه ایرانی (عجمی) است. برخی به زبان دری و برخی به زبانی پیچیده سخن می‌گویند ولی در کل همه آن زبان‌ها "پارسی" نام دارند."[۸]

المقدسی در مورد زبان غالب آذربایجان، آران و ارمنستان نیز صحبت کرده و می‌گوید:

آنها ریش‌های بلندی دارند؛ زبان آنها خیلی جذاب نیست. در ارمنستان به زبان ارمنی و در الران (آران) به زبان آرانی تکلم می‌شود. پارسی سخن گفتن آنها قابل فهم و نزدیک به زبان خراسانی (دری) است.[۹]

پانویس[ویرایش]

  1. "Azerbaijani" - Encyclopædia Britannica
  2. The original sedentary population of Azarbayjan consisted of a mass of peasants and at the time of the Arab conquest was compromised under the semi-contemptuous term of Uluj(“non-Arab”)-somewhat similar to the raya(*ri’aya) of the Ottomon empire. The only arms of this peaceful rustic population were slings, see Tabari, II, 1379-89. They spoke a number of dialects (Adhari, Talishi) of which even now there remains some islets surviving amidst the Turkish speaking population. It was this basic population on which Babak leaned in his revolt against the caliphate. V. Minorsky, Studies in Caucasian history, Cambridge University Press, 1957, pg 112
  3. Professor Ighrar Aliyev. The History of Aturpatakan. Persian Translation by Dr. Shaadman Yusuf. Balkh Publishers. Tehran. 1999.
  4. «"Azari: The Iranian Language of Azerbaijan" in Encyclopedia Iranica by E. Yarshater». بایگانی‌شده از اصلی در ۲۱ ژوئن ۲۰۰۹. دریافت‌شده در ۲۱ ژوئیه ۲۰۱۳.
  5. Ibn Nadeem, "Fihrist", Translated by Reza Tajaddod, Ibn Sina publishers, 1967. ابن ندیم در الفهرست می‌نویسد: (= اما فهلوی منسوب است به فهله که نام نهاده شده است بر پنج شهر: اصفهان و ری و همدان و ماه نهاوند و آذربایجان؛ و دری لغت شهرهای مداین است و درباریان پادشاه بدان زبان سخن می‌گفتند و منسوب است به مردم دربار و لغت اهل خراسان و مشرق و لغت مردم بلخ بر آن زبان غالب است. اما فارسی کلامی است که موبدان و علما و مانند ایشان بدان سخن گویند و آن زبان مردم اهل فارس باشد. اما خوزی زبانی است که ملوک و اشراف در خلوت و مواضع لعب و لذت با ندیمان و حاشیت خود گفتگو کنند. اما سریانی آن است که مردم سواد بدان سخن رانند). ابن ندیم، محمد بن اسحاق: «فهرست»، ترجمهٔ رضا تجدد، انتشارات ابن سینا، 1346 Original Arabic. Ibn Nadeem, Al-Fihrist. www.alwaraq.com accessed in September, 2007. فأما الفهلویة فمنسوب إلی فهله اسم یقع علی خمسة بلدان وهی أصفهان والری وهمدان وماه نهاوند وأذربیجان وأما الدریة فلغة مدن المدائن وبها کان یتکلم من بباب الملک وهی منسوبة إلی حاضرة الباب والغالب علیها من لغة أهل خراسان والمشرق و اللغة أهل بلخ وأما الفارسیة فتکلم بها الموابدة والعلماء وأشباههم وهی لغة أهل فارس وأما الخوزیة فبها کان یتکلم الملوک والأشراف فی الخلوة ومواضع اللعب واللذة ومع الحاشیة وأما السریانیة فکان یتکلم بها أهل السواد والمکاتبة فی نوع من اللغة بالسریانی فارسی
  6. (Mehdi Marashi, Mohammad Ali Jazayery, Persian Studies in North America: Studies in Honor of Mohammad Ali Jazayery, Ibex Publishers, Inc, 1994. p 255)
  7. "Azari: The Iranian Language of Azerbaijan" بایگانی‌شده در ۲۱ ژوئن ۲۰۰۹ توسط Wayback Machine Encyclopædia Iranica by E. Yarshater
  8. Al-Moqaddasi, Shams ad-Din Abu Abdallah Muhammad ibn Ahmad, Ahsan al-Taqasi fi Ma’rifa al-Aqalim, Translated by Ali Naqi Vaziri, Volume one, First Edition, Mu’alifan and Mutarjiman Publishers, Iran, 1981, p 377 المقدسی، شمس‌الدین ابوعبدالله محمدبن احمد، احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم، ترجمه دکتر علینقی وزیری، جلد 1، چاپ اول، انتشارات مؤلفان و مترجمان ایران، 1361، ص 377.
  9. Al-Muqaddasi, ‘The Best Divisions for Knowledge of the Regions’, a translation of his Ahsan at-taqasim fi Ma'rifat al-Aqalim by B.A. Collins, Centre for Muslim Contribution to Civilization, Garnet Publishing Limited,1994. p 334

منابع[ویرایش]