جامعهشناسی ورزش

| بخشی از سلسلهمقالات درمورد: |
| جامعهشناسی |
|---|
جامعهشناسی ورزش (به انگلیسی: Sociology of sport)، که به طور متناوب به عنوان «جامعهشناسی ورزشی» نیز شناخته میشود، زیرمجموعهای از جامعهشناسی است که بر ورزش به عنوان یک پدیده اجتماعی تمرکز دارد. این حوزه مطالعاتی به رابطه بین جامعهشناسی و ورزش و همچنین ساختارها، الگوها و سازمانها یا گروههای مختلف اجتماعی-فرهنگی درگیر در ورزش میپردازد. همچنین تأثیر مثبت ورزش بر افراد و جامعه به عنوان یک کل از نظر اقتصادی، مالی و اجتماعی را مورد بحث قرار میدهد. جامعهشناسی ورزش تلاش میکند تا اعمال و رفتار تیمهای ورزشی و بازیکنان آنها را از دید چشمان یک جامعهشناس بررسی کند.[۱]
ورزش توسط مقررات و قوانین رفتاری، محدودیتهای مکانی و زمانی تنظیم میشود و دارای نهادهای حاکم است. ورزش به سمت هدفی جهتگیری میکند که برنده و بازنده را مشخص میکند. ورزش رقابتی و بازیگوشانه است. همه ورزشها از نظر فرهنگی در موقعیتهای مختلفی قرار دارند و با نظامهای ارزشی و روابط قدرت در جامعه میزبان در هم تنیده شدهاند.[۲]
ظهور جامعهشناسی ورزش (هرچند نه خود نام آن) به اواخر سده نوزدهم برمیگردد، زمانی که نخستین آزمایشهای روانشناسی اجتماعی انجام شد که به بررسی اثرات گروهی رقابت و سرعتگیری میپرداختند. علاوه بر انسانشناسی فرهنگی و علاقه آن به بازیها در فرهنگ انسانی، یکی از اولین تلاشها برای تفکر در مورد ورزش به شیوهای کلیتر، کتاب «انسان بازیگر» اثر یوهان هویزینگا یا کتاب «نظریه طبقه تنآسا: مطالعه اقتصادی تکامل نهادها» اثر تورشتاین وبلن (۳۰ ژوئیهٔ ۱۸۵۷–۳ اوت ۱۹۲۹) جامعهشناس آمریکایی بود. کتاب «انسان بازیگر» اهمیت عنصر بازی در فرهنگ و جامعه را مورد بحث قرار میدهد. هویزینگا اظهار میکند که بازی، به ویژه ورزش، برای ایجاد فرهنگ ضروری و شرط لازم آن است. این آثار مکتوب به ظهور مطالعه جامعهشناسی ورزش کمک کردند. در سال ۱۹۷۰، جامعهشناسی ورزش به عنوان یک حوزه مطالعاتی سازمانیافته و مشروع، توجه چشمگیری را به خود جلب کرد. انجمن جامعهشناسی ورزش آمریکای شمالی در سال ۱۹۷۸ با هدف مطالعه این حوزه تشکیل شد. مطبوعات تحقیقاتی آن، «مجله جامعهشناسی ورزش»، در سال ۱۹۸۴ تشکیل شد.[۳]
این یک فرض رایج است که ورزش را میتوان همزمان به عنوان یک آیین و یک بازی در نظر گرفت. در نتیجه، ورزش را میتوان به عنوان یک فرآیند آیینی موازی در نظر گرفت که با اوقات فراغت و آزادی مرتبط است. اثر نمادین یک آیین، طبقهبندی روابط اجتماعی بین مردان و بین زنان و مردان و همچنین تأثیر ورزش بر ملتها را امکانپذیر میسازد. برخی از ورزشهای ملی مانند بیسبال در کوبا، کریکت در هند غربی و فوتبال در اکثر کشورهای آمریکای لاتین، شور و اشتیاقی را ایجاد میکنند که فراتر از جایگاه قومی، ریشههای منطقهای یا خطوط طبقاتی است. بنابراین، ورزش یک حوزه مهم تحلیلی برای دستیابی به درک بهتر از عملکرد جوامع مدرن است.[۴]
نژاد و ورزش
[ویرایش]بازیهای برلین ۱۹۳۶
[ویرایش]در مورد بازیهای المپیک برلین ۱۹۳۶ جنجالهایی وجود داشت، زیرا لفاظیها و قوانین کشور میزبان (آلمان نازی) نژادپرستی آشکار و شدید را دربرمیگرفت و در واقع تا حد زیادی مبتنی بر آن بود. بسیاری از آلمانیها از اینکه ورزشکاران غیرسفیدپوست اجازه رقابت داشتند، ناخشنود شدند؛ «نازیها از تماسهای ورزشی با نژادهای «بدوی» و به ویژه رقابت با ورزشکاران سیاهپوست عمیقاً آزرده خاطر شدند.»[۵]
آدولف هیتلر با این گزاره موافق بود که افرادی که اجدادشان "از جنگل آمدهاند" "بدوی هستند زیرا فیزیک بدنی آنها از سفیدپوستان متمدن قویتر است".[۵] و میخواست جداسازی نژادی را در بازیها اعمال کند ولی کمیته المپیک امتناع ورزید. با این حال، رژیم نازی از هر نتیجهای که میتوانست برای تبلیغ برتری آنچه نژاد آریایی مینامید، استفاده کرد.
نظریههای نژادپرستانه تاریخی
[ویرایش]
ورزش همیشه با روابط اجتماعی نژادی مشخص شده است. نخستین نگاه علمی به نژاد در پایان سده نوزدهم صورت گرفت، زمانی که کنت آرتور دو گوبینو تلاش کرد برتری جسمی و فکری نژاد سفید را اثبات کند. نظریه انتخاب طبیعی داروین نیز در خدمت نژادپرستی مورد استفاده قرار گرفت. پس از اثبات توانایی ورزشی ورزشکاران سیاهپوست، این نظریه به جای هوش، به سمت توانایی جسمی تغییر جهت داد.[۶]
چندین نظریه نژادپرستانه مطرح شد. سیاهپوستان از نظر ورزشی توانمند بودند زیرا حیوانات همه کندروها را میخوردند.[۷] افسانه "گذرگاه میانی" فرض میکرد که تنها سیاهپوستانی که از نظر ورزشی توانمندتر بودند، میتوانستند از تجارت برده و کارهای کشاورزی جان سالم به در ببرند.[۸] نظریه مادرسالاری بیان میکرد که پدران غایب باعث میشود سیاهپوستان خشم خود را به ورزش هدایت کنند و مربیان به شخصیتهای پدر تبدیل شوند. نظریه مندیگو فرض میکرد که قویترین مردان سیاهپوست از نظر جسمی با قویترین زنان سیاهپوست از نظر جسمی پرورش یافتهاند. این نظریه روانشناختی ادعا میکرد که ورزشکاران سیاهپوست ظرفیت فکری لازم برای تصدی سمتهای رهبری در ورزش را ندارند. «نظریه احمق ورزشکار» به این موضوع اشاره داشت که سیاهپوستان در رشتههای ورزشی بورسیهها ثبتنام میکردند، زیرا نمیتوانستند در دانشگاه به موفقیت برسند. در نهایت، نظریه ژنتیک نشان میداد که ورزشکاران سیاهپوست فیبرهای عضلانی خاصی بیشتری دارند.[۹]
جامعهشناسی کنونی
[ویرایش]جوانان آمریکاییهای آفریقاییتبار ورزش را وسیلهای برای تحرک اجتماعی صعودی میدانند، که از طریق اشتغال متعارف از آنها دریغ میشود.[۱۰] نژاد اغلب با طبقه، جنسیت و قومیت در تعامل است تا میزان دسترسی به ورزشهای خاص و نحوه درک ورزشکار را تعیین کند. برای مثال، گلف برای آمریکاییهای آفریقاییتبار کمتر به دلیل نژاد و بیشتر به دلیل نیاز به سرمایه اقتصادی و سرمایه اجتماعی بالا، غیرقابل دسترس است.[۱۱]
نژاد اغلب با جنسیت مرتبط است، به طوری که زنان فرصتهای کمتری برای دسترسی و موفقیت در ورزش دارند. هنگامی که زنی موفق میشود، نژاد او کماهمیت جلوه داده میشود و تمایلات جنسی او برجسته میشود.[۱۲] در برخی فرهنگها، به ویژه فرهنگهای مسلمان، زنان به طور کلی از دسترسی به ورزش محروم هستند.[۱۳]
در ورزشهای تیمی، بازیکنان سفیدپوست اغلب در موقعیتهای مرکزی قرار میگیرند که نیازمند هوش، قاطعیت، رهبری، آرامش و قابلیت اطمینان هستند. بازیکنان سیاهپوست به نوبه خود در موقعیتهایی قرار میگیرند که نیازمند توانایی ورزشی، قدرت بدنی، سرعت و انفجار هستند. به عنوان مثال، بازیکنان سفیدپوست در نقش هافبک وسط و بازیکنان سیاهپوست به عنوان هافبک کنار.[۱۴]
جنسیت در ورزش
[ویرایش]مشارکت زنان در ورزش تحت تأثیر ایدئولوژیهای مردسالارانه پیرامون بدن، و همچنین ایدههای زنانگی و تمایلات جنسی قرار دارد. فعالیت بدنی ناگزیر منجر به رشد عضلات میشود که با مردانگی مرتبط است، که در تضاد با ایده زنان آنطور که توسط فرهنگ مصرفکننده مدرن ارائه میشود، میباشد. زنانی که در سنین پایین وارد ورزش میشوند، بیشتر احتمال دارد که این کلیشهها را به چالش بکشند.[۱۵]
شبکههای تلویزیونی و شرکتها بر نمایش ورزشکاران زن جذاب تمرکز میکنند، که این امر دستاوردهای این زنان ورزشکار را بیاهمیت جلوه میدهد. ورزش زنان کمتر از ورزش مردان پوشش خبری داده میشود. در طول رویدادهای ورزشی، دوربین به طور خاص بر زنان جذاب تمرکز میکند.[۱۶] آلن گاتمن استدلال میکند که مؤلفه شهوانی ورزش را نمیتوان ریشهکن کرد و به همین دلیل یکی از مؤلفههای کلیدی آن باقی میماند. علاوه بر این، ورزشکاران زن و مرد جذاب همیشه بیشتر مورد توجه قرار خواهند گرفت. به جای رد کامل جنبه شهوانی ورزش، باید در مورد آن تحقیق شود.[۱۷]
جنیفر هارگریوز سه استراتژی سیاسی برای زنان در ورزش میبیند:[۱۸]
- همکاری: این استراتژی ادعاهای محافظهکارانه در مورد تفاوتهای بیولوژیکی و ارزشهای جنسیتی سنتی را رد میکند. فمینیستهای لیبرال باورمندند که زنان به تدریج نقشهای بیشتری را در ورزش ایجاد و کنترل شده توسط مردان بر عهده خواهند گرفت.
- جداییخواهی: موضعی که توسط فمینیستهای رادیکال اتخاذ شده است، که از خودشناسی از طریق سازماندهی رویدادهای ورزشی و نهادهای حاکم مستقل از مردان حمایت میکند. این امر تعداد زنان شرکتکننده در ورزشهای مختلف را بیشتر افزایش میدهد.
- مشارکت: مورد حمایت فمینیستهای سوسیالیست که باورمندند همکاری بین مردان و زنان به ایجاد مدلهای ورزشی جدیدی کمک میکند که تفاوتهای جنسیتی را نفی میکند. آنها تنوع مبارزات درون جوامع سرمایهداری مدرن را تشخیص میدهند و هدفشان رهایی از آنهاست. برخلاف جداییخواهی، این رویکرد با مردان درگیر میشود و گستردهتر از همکاری است. همکاری فرض میکند که مردان ذاتاً ستمگر نیستند، بلکه برای بازتولید نقشهای ستمگرانه اجتماعی میشوند.
نظریهها در جامعهشناسی ورزش
[ویرایش]کارکردگرایی
[ویرایش]نظریههای کارکردگرایی ساختاری، جامعه را به عنوان نظام پیچیده میبینند که اجزای آن برای ارتقای همبستگی و ثبات با هم کار میکنند.[۱۹] ورزش خود از مراسم مذهبی توسعه یافت که به ارتقای همبستگی اجتماعی و اخلاقی جامعه کمک میکرد.[۲۰]
برومبرگر شباهتهایی بین مراسم مذهبی و مسابقات فوتبال مشاهده کرد. مسابقات در یک پیکربندی مکانی خاص برگزار میشوند، زمینهای بازی مقدس هستند و ممکن است توسط مهاجمان زمین آلوده نشوند، و منجر به حالات عاطفی شدید در هواداران میشوند. مانند مراسم مذهبی، تماشاگران بر اساس توزیع اجتماعی قدرت، از نظر مکانی توزیع میشوند. فصلهای فوتبال دارای تقویم ثابتی هستند. نقشهای گروهی در روز مسابقه تشریفاتی است و افراد با لباسهای مخصوص، اعمال آیینی شدیدی را انجام میدهند. به عنوان یک کلیسا، فوتبال دارای یک شبکه سازمانی از سطوح محلی تا جهانی است. مسابقات دارای یک ترتیب متوالی هستند که اعمال شرکتکنندگان را از اقدامات پیش از مسابقه تا پس از مسابقه هدایت میکند. در نهایت، آیینهای فوتبال حس communitas را ایجاد میکنند.[۲۱] آوازها و رقصآرایی را میتوان به عنوان مراسم حلول در نظر گرفت که از طریق آن تماشاگران قدرت خود را به تیم منتقل میکنند.[۲۲]
با در نظر گرفتن این واقعیت که همه اعمال از ساختار اجتماعی موجود پشتیبانی نمیکنند، رابرت کی. مرتن جامعهشناس آمریکایی، پنج راه را در نظر گرفت که یک فرد میتواند به ساختار موجود واکنش نشان دهد که میتوان آن را در ورزش نیز به کار برد: تطابق، نوآوری، مناسک گرایی، عزلت گزینی و شورش.[۲۳]
اروینگ گافمن، جامعهشناس کانادایی، با تکیه بر مفهوم دورکیم از آیینهای مثبت، بر جایگاه مقدس «چهره» فرد تأکید کرد. آیینهای مثبت (تعارف، احوالپرسی و غیره) و منفی (اجتناب از رویارویی، عذرخواهی و غیره) همگی برای محافظت از وجهه فرد عمل میکنند.[۲۴] به عنوان مثال، روزنامهنگاران ورزشی از هر دو آیین مثبت و منفی برای محافظت از وجهه ورزشکاری استفاده میکنند که مایل به حفظ روابط خوب با او هستند. علاوه بر این، بیرل باورمند است که رویدادهای ورزشی، مسابقات آیینی هستند که در آنها ورزشکاران شخصیت خود را از طریق ترکیبی از شجاعت، بازی خوب و صداقت نشان میدهند. یک نمایش خوب، وجهه خوب ورزشکار را تقویت میکند.[۲۵]
جامعهشناسی تفسیری
[ویرایش]جامعهشناسی تفسیری به بررسی روابط متقابل کنش اجتماعی با جایگاه، ذهنیت، معنا، انگیزهها، هویتها و تغییر اجتماعی میپردازد. این رویکرد از توضیح گروههای انسانی از طریق قوانین و تعمیمهای کلی اجتناب میکند و آنچه را که ماکس وبر «تفهم» مینامد - درک و تبیین انگیزههای فردی - ترجیح میدهد.[۲۶] این رویکرد امکان درک کاملتری از معانی، نمادها و نقشهای اجتماعی متنوع در ورزش را فراهم میکند. ورزش امکان ایجاد هویتهای اجتماعی مختلف را در چارچوب یک بازی یا مسابقه واحد فراهم میکند که ممکن است در طول آن یا در طول چندین مسابقه تغییر کند.[۲۷] نقش یک ورزشکار، بر نحوه عملکرد او در خارج از بازی یا مسابقه یعنی ایفای نقش یک دانشآموز ورزشکار، تأثیر بیشتری میگذارد.[۲۸]
وبر مفهوم عقلانیت را معرفی کرد. در جامعه مدرن، روابط به گونهای سازماندهی میشوند که بر اساس دانش فنی، نه اصول اخلاقی و سیاسی تا حد امکان کارآمد باشند. این امر باعث ایجاد بوروکراسیهایی میشود که کارآمد، غیرشخصی و همگن هستند.[۲۹] آلن گاتمن چندین جنبه کلیدی عقلانیت را شناسایی کرد که میتوان آنها را در ورزش نیز بکار برد:[۳۰][۳۱]
- سکولاریزاسیون: ورزشهای مدرن از نهاد دینی که از آنها تکامل یافتهاند، مستقل شدهاند. در جوامع پیشامدرن، ورزش و جشنهای مذهبی به هم پیوسته بودند. مذهب در ورزش اهمیت خاصی دارد، که میتوان آن را در آیینهای پیش از مسابقه، خرافات و دعا مشاهده کرد.
- شایسته سالاری: ورزش رقابت عادلانه را ترویج میدهد، در حالی که ورزشهای پیشامدرن انحصاری بودند. به عنوان مثال، المپیک باستان زنان و غیرشهروندان را حذف میکرد. در مقابل، ورزشهای مدرن فرصتهایی را برای افراد محروم فراهم میکنند، در حالی که داوری/قضاوت منصفانه زمین بازی برابر را فراهم میکند. موقعیت اجتماعی هنوز در دسترسی و موفقیت ورزشی نقش دارد. کشورهای ثروتمندتر ورزشکاران بیشتر و موفقتری خواهند داشت، در حالی که طبقه بالاتر به آموزش و آمادگی بهتری دسترسی خواهند داشت.
- تخصص: ورزشهای مدرن، درست مانند صنعت، تقسیم کار پیچیدهای دارند. ورزشکاران نقش بسیار تخصصی در یک تیم دارند که باید آن را یاد بگیرند و اجرا کنند، مثلاً ضربه زننده در فوتبال آمریکایی. این موضوع در مورد همه ورزشها صدق نمیکند، زیرا برخی به توانایی پوشش تعدادی از نقشها در صورت لزوم اهمیت میدهند.
- عقلانیت: ورزشهای مدرن کارآمدترین راه را برای رسیدن به هدف مورد نظر شناسایی میکنند. از سوی دیگر، جولیانوتی خاطرنشان میکند که ورزشها تحت سلطه کنش های غیرمنطقی هستند.
- بوروکراتیزهسازی: ورزشها توسط سازمانها، کمیتهها و هیئتهای نظارتی در سطوح محلی، قارهای و جهانی کنترل میشوند. قرار است سمتهای رهبری بر اساس صلاحیتها و تجربه، به جای کاریزما و خویشاوندسالاری، اعطا شوند. این همیشه صدق نمیکند، زیرا شخصیتهای قدرتمند و کاریزماتیک اغلب مسئول این سازمانها و کمیتهها هستند.
- کمیسازی: آمار رویدادهای ورزشی مدرن را اغلب در طول چندین نسل اندازهگیری و مقایسه میکند و رویدادهای پیچیده را به اطلاعات قابل فهمی تبدیل میکند که به راحتی توسط عموم مردم قابل درک باشد. آمار عامل غالب در فرهنگ ورزش نیست و عوامل اجتماعی-روانشناختی و زیباییشناختی هنوز مهمترین عوامل هستند.
نئومارکسیسم
[ویرایش]کارل مارکس ورزش را ریشه در بافت اقتصادی آن میدانست، که در معرض کالاییسازی و ازخودبیگانگی قرار دارد. نئومارکسیسم ورزش را ابزاری ایدئولوژیک بورژوازی میداند که برای فریب تودهها و حفظ کنترل استفاده میشود. به عنوان کارگر، ورزشکاران از نیروی کار خود دست میکشند و به سرنوشت کارگر بیگانه دچار میشوند.[۳۲] ورزش گذشته از حمایت از سرمایهداری صنعتی، فعالیت بدنی سنگین و کار بیش از حد را به عنوان چیزی مثبت تبلیغ میکند.[۳۳]
تقسیم کار تخصصی، ورزشکاران را مجبور میکند که به جای بازی خلاقانه، تجربی و آزادانه، دائماً حرکات یکسانی را انجام دهند.[۳۴] ورزشکار اغلب در توهم آزاد بودن است ولی از از دست دادن کنترل بر نیروی کار خود بیخبر است.[۳۵] تماشاگران با حمایت و مشارکت خود، از ازخودبیگانگی کار ورزشکاران حمایت میکنند.[۳۶]
از نظریههای مارکسیستی برای پژوهش در مورد کالایی شدن ورزش استفاده شدهاست.[۳۷] برای مثال، اینکه چگونه خود بازیکنان به کالا تبدیل میشوند یا آنها را تبلیغ میکنند، تجاریسازی بیش از حد ورزش در طول سده بیستم،[۳۸] اینکه چگونه باشگاهها به شرکتهای سنتی تبدیل میشوند و چگونه سازمانهای ورزشی به برند تبدیل میشوند.[۳۹]
این رویکرد به دلیل گرایش به اقتصادگرایی خام مورد انتقاد قرار گرفته است،[۴۰] و با این فرض که تمام ساختارهای اجتماعی فعلی برای حفظ نظم سرمایهداری موجود عمل میکنند. [۴۱] حمایت از تیمهای ورزشی لزوماً با توسعه آگاهی طبقاتی و شرکت در تضاد طبقاتی در تعارض نیست.[۴۲] رویدادهای ورزشی نمونههای متعددی از اعتراض سیاسی دارند. تحلیلهای نئومارکسیستها از ورزش اغلب جنبه زیباییشناختی ورزش را نیز دست کم میگیرند.
مطالعات فرهنگی
[ویرایش]در مطالعات فرهنگی، پژوهش های هژمونی، روابط قدرت و همچنین روشها و تکنیکهایی را توصیف میکند که گروههای مسلط برای دستیابی به رضایت ایدئولوژیک، بدون توسل به اجبار فیزیکی، استفاده میکنند. این رضایت ایدئولوژیک با هدف طبیعی جلوه دادن نظم اجتماعی اکتشافی، تضمین میکند که گروههای تابع، سلطه خود را به نمایش بگذارند. یک هژمونی همیشه در معرض اعتراض است و بنابراین ممکن است جنبشهای ضد هژمونیک ظهور کنند.[۴۳]
گروههای مسلط ممکن است از ورزش برای هدایت استفاده طبقات تابع در جهت دلخواه،[۴۴] یا به سمت مصرفگرایی، استفاده کنند.[۴۵] با این حال، تاریخ ورزش نشان میدهد که استعمارشدگان لزوماً از طریق ورزش دستکاری نمیشوند،[۴۶] در حالی که حرفهای شدن ورزش و فرهنگ عامه آنها، به طبقه کارگر کمک کرد تا از تبعیت تودهای از ارزشهای بورژوازی جلوگیری کند.[۴۷]
مقاومت یک مفهوم کلیدی در مطالعات فرهنگی است که توصیف میکند چگونه گروههای تابع در شیوههای فرهنگی خاص برای مقاومت در برابر سلطه خود مشارکت میکنند. مقاومت میتواند آشکار و آگاهانه یا پنهان و ناخودآگاه باشد، اما همیشه با هنجارها و قراردادهای گروههای مسلط در تضاد است.[۴۸] جان فیسک بین نشانهشناسی تقابلی و اجتنابی تمایز قائل شد.[۴۹]
بدن و ورزش
[ویرایش]بدن در دهه ۸۰ میلادی، با انتشار آثار میشل فوکو، جامعهشناس فرانسوی، به موضوع پژوهش تبدیل شد. برای او، قدرت به دو روش مختلف اعمال میشود:
- از طریق زیستقدرت: که بر کنترل سیاسی جنبههای کلیدی بیولوژیکی بدن انسان و کل جمعیتها، مانند تولد، تولید مثل، مرگ و غیره، متمرکز است. و
- قدرت انضباطی: که از طریق انضباط روزمره بدنها، بهویژه از طریق کنترل زمان و مکان، اعمال میشود.[۵۰][۵۱]
هنینگ آیشبرگ سه نوع مختلف از بدنها را به عنوان برجستهکننده تفاوت بین بدنهای منضبط و غیرمنضبط میبیند. در ورزش: بدن گفتگویی با اشکال و اندازههای مختلف، که برای رهایی از کنترل به کار میرود، و نوع اصلی در جشنوارهها و کارناوالهای پیشامدرن بود. بدن ساده و بهبود یافته برای موفقیت و رقابت ورزشی. بدن سالم و صاف، که از طریق رژیمهای منظم تناسب اندام شکل میگیرد. بدن گروتسک را میتوان در جشنوارهها و کارناوالهای پیشامدرن، یعنی کشتی محلی یا مسابقه سه پا مشاهده کرد.[۵۲] آموزش مدرن ورزش بین سختگیری و آزادی، نظم و کنترل در نوسان است ولی روابط سلسله مراتبی قدرت و دانش بین مربی و ورزشکار همچنان پابرجاست.[۵۳]
هارولد بی. سیگل ادعا کرد ارتقای فرهنگی ورزش، بازتاب چرخش گستردهتر ... گرایش جامعه مدرن به سمت بیان فیزیکی، که نظامیگری، جنگ و فاشیسم را احیا کرد.[۵۴] برخی از نمایندگان مکتب فرانکفورت، ورزش را به عنوان یک فرقه از ایده فاشیستی بدن میدیدند.[۵۵] تانسخو ادعا کرد که تعریف و تمجید بیش از حد از مهارتهای ورزشی، بیانگر عناصر فاشیستی در جامعه است، زیرا تمسخر افراد ضعیف و شکست خورده را عادی جلوه میدهد.
ورزش و آسیبدیدگی
[ویرایش]مبارزه مشتزنی امکان پژوهش در مورد بدن خشن را فراهم میکند. مشتزنها سرمایه بدنی خود را به سرمایه مشتزنی تبدیل میکنند تا به شهرت، جایگاه و ثروت دست یابند.[۵۶] بدنهای آنها توسط مدیرانی که از آن آگاه هستند، مورد سوءاستفاده قرار میگیرد و خود را به عنوان فاحشه، برده و الاغ توصیف میکنند.[۵۷] مبارزان حرفهای آسیبهای روتین بدنشان را میپذیرند، در عین حال از اثرات چنین آسیبهایی میترسند. یک واکنش رایج به این موضوع، تلاش برای تبدیل خود به شخصیتهای قهرمانانه است. تمام ورزشهای تماسی تا حدودی خشونت را به عنوان بخشی از استراتژی خود دارند.[۵۸] خشونت ورزشی امری فردی نیست، بلکه محصول اجتماعی شدن است. فین فوتبالیستها را در حال معاشرت با فرهنگی شبهخشونت میبیند که ارزشهای متفاوتی نسبت به ارزشهای زندگی عادی را برجسته میکند. این فرهنگ، خشونت را به عنوان محور بازی میپذیرد.[۵۹]
آسیبهای فیزیکی ورزشکاران را میتوان از طریق نظریه اولریش بک در مورد "جامعه خطر" مشاهده کرد. یک جامعهی ریسکپذیر با مدرنیته بازتابی مشخص میشود، جایی که اعضای جامعه آگاه، منتقد و در شکلگیری ساختارهای اجتماعی مشارکت دارند. برخلاف ریسک روتین جامعه سنتی، جوامع مدرن ریسکها را شناسایی و به حداقل میرسانند.[۶۰] مدرنیته بازتابی در ورزشها در انزوا، به حداقل رساندن و حذف علل آسیبهای جسمی، در عین حال حفظ تکنیکها و استراتژیهای خاص آن ورزشها، آشکار میشود. طبقات پایینتر دسترسی کمتری به ارزیابی و اجتناب از ریسک دارند و به همین دلیل میزان مشارکت بالاتری در ورزشهای پرخطر دارند.[۶۱]
با وجود این، هنوز هم تصور میشود که ورزشکاران درد را نادیده میگیرند و سعی میکنند بر آن غلبه کنند زیرا غلبه بر درد به عنوان شجاعت و قهرمانانه تلقی میشود. توانایی ورزشکار در شکستناپذیر جلوه دادن بدن، بخش جداییناپذیری از حرفهایگری ورزشی است.[۶۲] این نادیده گرفتن درد اغلب بخش مهمی از برخی خرده فرهنگهای ورزشی است.[۶۳] کودکان همچنین اغلب در معرض درد و آسیبهای حاد، مانند ژیمناستیک، قرار دارند.[۶۴]
هیجان در ورزش
[ویرایش]هیجان همیشه بخش بزرگی از ورزش بوده است، زیرا میتواند هم بر ورزشکاران و هم بر تماشاگران تأثیر بگذارد. نظریهپردازان و جامعهشناسانی که تأثیر هیجانات را در ورزش مطالعه مینمایند، سعی میکنند هیجانات را به دستههایی طبقهبندی کنند. این طبقهبندیها که بحثبرانگیز، مورد بحث و بررسی شدید هستند، قطعی یا تغییرناپذیر نیستند. هیجان در ورزش بسیار مهم است؛ ورزشکاران میتوانند از آنها برای انتقال اطلاعات خاص و مهم به هم تیمیها و مربیان خود استفاده کنند و میتوانند از هیجان برای ارسال علایم نادرست برای گیج کردن حریفان خود بهره ببرند. علاوه بر اینکه ورزشکاران از هیجان به نفع خود استفاده میکنند، هیجان میتواند تأثیر منفی بر ورزشکاران و عملکرد آنها نیز داشته باشد. به عنوان مثال، "ترس از صحنه" یا عصبی بودن و دلهره، میتواند بر عملکرد آنها در ورزش، چه به صورت مثبت و چه منفی، تأثیر بگذارد.[۶۵]
بسته به سطح ورزش، سطح احساسات متفاوت است. در ورزشهای حرفهای، احساسات میتوانند بسیار شدید باشند زیرا افراد بسیار بیشتری در نقشهای متمایز درگیر هستند. ورزشکاران حرفهای، کادر مربیگری، داوران، گروه تلویزیونی، مفسران و در آخر، هواداران و تماشاگران وجود دارند. فشار، فشار و فشار عمومی بسیار بیشتری وجود دارد. بسیار دشوار است که از نظر احساسی درگیر ورزش نشویم؛ ورزش در بیرون کشیدن بدترین ویژگیهای افراد بسیار خوب است. وقتی یک تیم در یک بازی پرتنش، تیم دیگر را شکست میدهد، نزاعهای خشونتآمیز، دعوا و فریادهای بلند و همچنین مشاجرات لفظی شدید رخ داده است. احساسات همچنین بسیار مسری است، به خصوص اگر افراد احساسی زیادی در یک فضا حضور داشته باشند.[۶۶]
تقسیمبندیهای دوتایی در ورزش
[ویرایش]ورزش را میتوان از منظرهای مختلفی بررسی کرد. بنابراین، اغلب اوقات بر برخی از تقسیمبندیهای دوتایی تأکید میشود و بسیاری از جامعهشناسان ورزش نشان دادهاند که این تقسیمبندیها میتوانند ساختارهایی را در ایدئولوژیهای جنسیتی ایجاد کنند و بر روابط بین جنسیتها تأثیر بگذارند، و همچنین از ساختارهای طبقاتی اجتماعی و نژادی حمایت یا آنها را به چالش بکشند.[۶۷] برخی از این تقسیمبندیهای دوتایی عبارتند از: حرفهای در مقابل آماتور، توده در مقابل سطح بالا، فعال در مقابل منفعل/تماشاگر، مردان در مقابل زنان، ورزش در مقابل بازی (به عنوان آنتیتزی برای فعالیت سازمانیافته و نهادینه شده).
تقسیمبندیهای دوتایی نه تنها در خود ورزشها دیده میشوند، بلکه در پژوهش های ورزشی نیز دیده میشوند. این حوزه پژوهشی عمدتاً تحت سلطه مردان بوده است، زیرا بسیاری باورمندند که ورودی یا پژوهش زنان در مقایسه با پژوهش مردان، غیرمعتبر است. برخی از پژوهشگران زن نیز احساس میکنند که باید جایگاه خود را در حوزه پژوهش های ورزشی "کسب" کنند، در حالی که مردان، در بیشتر موارد، این کار را نمیکنند. در حالی که پژوهشگران زن در این حوزه باید در پژوهش های خود با مسائل مربوط به جنسیت سر و کار داشته باشند، این مانع از توانایی آنها در گردآوری و درک دادههایی نمیشود که گردآوری میکنند. جامعهشناسان ورزشی باورمندند که زنان میتوانند هنگام گردآوری پژوهش در مورد ورزش، دیدگاه منحصر به فردی داشته باشند، زیرا میتوانند جنبه طرفداران زن رویدادهای ورزشی را دقیقتر بررسی و درک کنند.[۶۸]
با پیروی از پارادایمهای فمینیستی یا سایر پارادایمهای بازتابی و سنتشکن، ورزشها گاهی به عنوان فعالیتهای مورد بحث، یعنی به عنوان فعالیتهایی در مرکز منافع افراد/گروههای مختلف (ارتباط ورزش و جنسیت، رسانههای جمعی یا سیاست دولتی) مورد مطالعه قرار میگیرند. این دیدگاهها به افراد روشهای مختلفی برای تفکر در مورد ورزش و درک تفاوتهای بین تقسیمبندیهای دوتایی ارائه میدهند. ورزش همیشه تأثیر چشمگیری بر جهان به عنوان یک کل، و همچنین جوامع فردی و افراد درون آنها داشته است. جنبههای مثبت زیادی در دنیای ورزش، به ویژه ورزش سازمانیافته، وجود دارد. ورزش شامل ارزشهای اجتماعی است و تلاش میکند تا اخلاق و آداب خوب را برقرار و اجرا کند. ورزشهای تماشاگرپسند از طریق ارزشهای کلیدی اجتماعی که در «بازی» نمایش داده میشوند، به تماشاگران نشاط و سرزندگی میبخشند. طرفدار شدن، مهارتهای متنوعی را نیز به شما میآموزد که بخش بسیار مهمی از زندگی روزمره در محل کار، خانه و در حال حرکت هستند. برخی از این مهارتها شامل کار تیمی، رهبری، خلاقیت و فردیت است.
جستارهای وابسته
[ویرایش]- تاریخچه ورزش
- ورزش زنان
- خود کمی
- جنبش ضد ورزشکار
- مطالعات فرهنگی بدنی
- هری ادواردز
- فرهنگ بدنی
- فرهنگ تناسب اندام
- استراتژی ورزشی
- جامعهشناسی بدن
- خود برونسپاریشده
- روندهای ورزشی
پانویس
[ویرایش]- ↑ مکری, کنت. "«نه فقط یک بازی: ورزش و جامعه در ایالات متحده»". inquiriesjournal.com. Retrieved February 25, 2019.
- ↑ McPherson, Barry D.; Curtis, James E.; Loy, John W. (1989). The Social significance of Sport: An Introduction to the Sociology of Sport. Champaign, Illinois: Human Kinetics. pp. 15–17. ISBN 978-0873222358.
- ↑ "About NASSS". nasss.org. Retrieved 3 February 2021.
- ↑ «آرچتی، ادواردو پی. ”معنای ورزش در انسانشناسی: نگاهی از آمریکای لاتین“. Revista Europea de Estudios Latinoamericanos y Del Caribe / European Review of Latin American and Caribbean Studies, no. 65 (1998): 91–103. http://www.jstor.org/stable/25675799.
- ↑ ۵٫۰ ۵٫۱ Edelman, Robert; Wilson, Wayne (2017). The Oxford handbook of sports history. New York, NY: Oxford University Press. p. 31. ISBN 9780199858910.
- ↑ Miller, Patrick B. (1998). "آناتومی نژادپرستی علمی: پاسخهای نژادپرستانه به دستاوردهای ورزشی سیاهپوستان". Journal of Sport History. 25 (1): 119–151. JSTOR 43606920. Retrieved 1 February 2021.
- ↑ Olson, James; Roberts, Randy (1989). Winning is the Only Thing: Sports in America since 1945. Baltimore, Maryland: Johns Hopkins University Press. pp. 45. ISBN 9780801838309.
- ↑ Hoberman, John Milton (1997). Darwin's Athletes: How Sports has damage the black America and Keep the Legend of Race. Boston, Massachusetts: Houghton Mifflin Harcourt. pp. 194–195. ISBN 9780395822920.
- ↑ Sailes, Gary A. (1998). "The African American Athlete". In Sailes, Gary A. (ed.). African Americans in Sports. Abingdon: Routledge. pp. 190–196. ISBN 9780765804402.
- ↑ جولیانوتی، ریچارد (نوامبر ۲۰۱۵). ورزش: جامعهشناسی انتقادی، ویرایش دوم (ویرایش دوم). کمبریج: انتشارات پولیتی. صفحه ۷۳. شابک ۹۷۸-۰-۷۴۵-۶۶۹۹۳-۹.
- ↑ Lapchick, Richard B. (1991). Five Minutes to Midnight: Race and Sport in the 1990s. Seattle: Madison Books. p. 290.
- ↑ Captain, Gwendolyn; Vertinsky, Patricia (September 1998). "More Myth than History: American Culture and Representations of the Black Female's Athletic Ability". Journal of Sport History. 25 (3): 552–553. Retrieved 1 February 2021.
- ↑ Zaman, Hasima (1997). Humberstone, Barbara; Clarke, Gill (eds.). Islam, Well-being and Physical Activity: Perceptions of Muslim Young Women. London: Palgrave Macmillan. ISBN 978-0-333-64231-3.
- ↑ Maguire, J. (1991). "Sport, racism and British society: a sociological study of England's elite male Afro/Caribbean soccer and rugby union players". In Jarvie, Grant (ed.). Sport, Racism and Ethnicity (1st ed.). Abingdon: Routledge. ISBN 1850009171.
- ↑ Mennesson, Christine (March 2000). ""زنان سخت" و زنان "نرم": برساخت اجتماعی هویت در میان بوکسورهای زن". International Review for the Sociology of Sport. 35 (1). doi:10.1177/101269000035001002. S2CID 144844174.
- ↑ Markula, Pirkko (1 May 2001). "فراتر از بدن بینقص: تحریف تصویر بدن زنان در گفتمان مجله تناسب اندام". Journal of Sport and Social Issues. 25 (2). doi:10.1177/0193723501252004. S2CID 145292818. Retrieved 1 February 2021.
- ↑ Guttmann, Allen (1991). Women's Sports: A History. New York: Columbia University Press. pp. 258–265. ISBN 9780231069571.
- ↑ Hargreaves, Jennifer (1990). "Gender on the Sports Agenda". International Review for the Sociology of Sport. 25 (4): 287–307. doi:10.1177/101269029002500403. S2CID 144357744. Retrieved 1 February 2021.
- ↑ مکیونیس, جان (1944–2011). جامعهشناسی. گربر، لیندا ماری (7th ed.). تورنتو، کانادا: پیرسون پرنتیس هال. ISBN 9780137001613. OCLC 652430995.
- ↑ گیدنز, آنتونی (۱۹۷۱). سرمایهداری و نظریه اجتماعی مدرن. کمبریج: انتشارات دانشگاه کمبریج. pp. ۱۰۸–۱۱۱. ISBN 9780511803109.
- ↑ Bromberger, Christian (October 1995). "Football as World-View and as Ritual". French Cultural Studies. 6 (18): 306–309. doi:10.1177/095715589500601803. S2CID 194009566. Retrieved 30 January 2021.
- ↑ Robertson, Roland (1970). The Sociological Interpretation of Religion. Oxford: Blackwell. pp. 50–51.
- ↑ Merton, Robert K. (1968). Social Theory and Social Structure. New York: The Free Press. ISBN 9780029211304.
- ↑ Goffman, Erving (1971). Relations in Public: microstudies of the public order. New York: Basic Books. pp. 62–91. ISBN 9781412810067.
- ↑ Birrell, Susan (December 1981). "ورزش به مثابه آیین: تفاسیر از دورکیم تا گافمن". نیروهای اجتماعی. 60 (2): 365–372. doi:10.2307/2578440. JSTOR 2578440. Retrieved 30 January 2021.
- ↑ Giulianotti, Richard (2015). Sport: A Critical Sociology. Cambridge: Polity Press. p. 35.
- ↑ Weiss, Otmar (1 December 2001). "تقویت هویت در ورزش: بازنگری میراث تعامل نمادین". International Review for the Sociology of Sport. 36 (4). doi:10.1177/101269001036004002. S2CID 144798843. Retrieved 30 January 2021.
- ↑ Adler, Patricia A. (30 September 1991). Backboards and Blackboards: College Athletes and Role Engulfment. New York: Columbia University Press. ISBN 0231073070.
- ↑ Weber, Max (1978). Economy and Society: An Outline of Interpretive Sociology. Berkeley: University of California Press. p. 350. ISBN 9780520035003.
- ↑ Guttmann, Allen (2004). From Ritual to Record: The Nature of Modern Sports. Berkeley: Columbia University Press. ISBN 9780231133418.
- ↑ Giulianotti, Richard (2015). Sport: A Critical Sociology. Cambridge: Polity Press. pp. 42–43.
- ↑ Brohm, Jean-Marie (1978). Sport: A Prison of Measured Time: Essays. London: Pluto Press. p. 105. ISBN 074530303X.
- ↑ آدورنو, تئودور دبلیو. (2001). صنعت فرهنگ. لندن: روتلج.
- ↑ Vinnai, Gerhard (1973). Football Mania: The Players and the Fans: the Mass Psychology of Football. Hampshire: Ocean Books Limited. p. 38. ISBN 9780855145019.
- ↑ Guttmann, Allen (1988). A Whole New Ball Game: An Interpretation of American Sports. Chapel Hill, North Carolina: UNC Press Books. p. 183. ISBN 9780807842201.
- ↑ Aronowitz, Stanley (1992). وعدههای دروغین: شکلگیری آگاهی طبقه کارگر آمریکا. Durham, North Carolina: Duke University Press. pp. 410–411. ISBN 9780822311980.
- ↑ Heinilä, Kalevi (1998). Sport in Social Context. Jyväskylä: University of Jyväskylä. pp. 162–163. ISBN 9789513900144.
- ↑ Giulianotti, Richard (February 2002). "Supporters, Followers, Fans, and Flaneurs: A Taxonomy of Spectator Identities in Football". Journal of Sport & Social Issues. 26 (1). doi:10.1177/0193723502261003. S2CID 55615322. Retrieved 1 February 2021.
- ↑ Hardy, Stephen (1986). "کارآفرینان، سازمانها و بازار ورزش: موضوعاتی در جستجوی مورخان". Journal of Sport History. 13 (1): 22–23. JSTOR 43609130. Retrieved 1 February 2021.
- ↑ Hargreaves, Jennifer (1994). Sporting Females: Critical Issues in the History and Sociology of Women's Sports. Abingdon: Routledge. p. 17. ISBN 9780415070287.
- ↑ Gruneau, Richard S. (1983). Class, Sports, and Social Development. Amherst, Massachusetts: University of Massachusetts Press. p. 140. ISBN 9780870233876.
- ↑ Miliband, Ralph (1977). Marxism and Politics. Oxford: Oxford University Press. pp. 52–53.
- ↑ Williams, Raymond (1977). Marxism and Literature. Oxford: Oxford University Press. pp. 110–111.
- ↑ Clarke, J.; Critcher, C. (1985). The Devil Makes Work: Leisure in Capitalist Britain. Champaign, Illinois: University of Illinois Press. p. 228.
- ↑ Hargreaves, Jennifer (1994). Sporting Females: Critical Issues in the History and Sociology of Women's Sports. Abingdon: Routledge. p. 228. ISBN 9780415070287.
- ↑ Guttman, Allen (1995). Games and Empires: Modern Sports and Cultural Imperialism. New York: Columbia University Press. pp. 178–179. ISBN 9780231100427.
- ↑ Tranter, Neil (1998). Sport, Economy and Society in Britain 1750-1914. Cambridge: Cambridge University Press. p. 49. ISBN 9780521572170.
- ↑ Rinehart, Robert E.; Sydnor, Synthia (1996). To the Extreme. New York: State University of New York Press. p. 136.
- ↑ Fiske, John (1989). Understanding Popular Culture. Abingdon: Routledge. pp. 2–3. ISBN 9780415078764.
- ↑ The Subject and Power, Michel (1982). "The Subject and Power". Critical Inquiry. 8 (4): 777–795. doi:10.1086/448181. JSTOR 1343197. S2CID 55355645. Retrieved 2 February 2021.
- ↑ Foucault, Michel (1980). Power/Knowledge. Brighton: Harvester Press.
- ↑ Eichberg, Henning (1994). "Travelling, Comparison, emigrating". In Bale, John; Maguire, Joseph A. (eds.). The Global Sports Arena: Athletic Talent Migration in a Interdependent World. F. Cass. ISBN 9780714634890.
- ↑ Johns, Jennifer S.; Johns, David P. (2000). "SURVEILLANCE, SUBJECTIVISION AND TECHNOLOGIES OF POWER: An Analysis of the Discursive Practice of High Performance Sports". International Review for the Sociology of Sport. 35 (2). doi:10.1177/101269000035002006. S2CID 144819775. Retrieved 2 February 2021.
- ↑ Segel, Harold B. (1998). Body Ascendant: Modernism and the Physical Imperative. Baltimore & London: The Johns Hopkins University Press.
- ↑ Hoberman, John M. (1984). Sport and Political Ideology. Austin: U. of Texas Press. pp. 244–245.
- ↑ Wacquant, Loïc J. D. (1995). "The Pugilistic Point of View: How Boxers think and feel about their trade". Theory and Society. 24 (4): 66–67. doi:10.1007/BF00993521. JSTOR 657882. S2CID 144506344. Retrieved 2 February 2021.
- ↑ Wacquant, LoÏc (2001). "فاحشهها، بردگان و اسبهای نر: زبانهای استثمار و سازش در میان بوکسورها". Body & Society. 7 (2–3): 181–194. doi:10.1177/1357034X0100700210. S2CID 144030276. Retrieved 2 February 2021.
- ↑ Wacquant, Loic J.D. (995). "Pugs at Work: Bodily Capital and Bodyly Labour among Professional Boxers". Body & Society. 1 (1): 65–93. doi:10.1177/1357034X95001001005. S2CID 145591779. Retrieved 2 February 2021.
- ↑ Messner, Michael A. (1992). Power at Play: Sports and the Problem of Masculinity. Boston: Beacon Press. p. 71. ISBN 9780807041055.
- ↑ Beck, Ulrich (1992). Risk Society: Towards a New Modernity. Thousand Oaks: SAGE. ISBN 9781446223420.
- ↑ Giulianotti, Richard (2008). Sport kritička sociologija. Beograd: Clio. pp. 172–173.
- ↑ Howe, David (September 2001). "مردمنگاری درد و آسیب در اتحادیه راگبی حرفهای: مورد Pontypridd RFC". International Review for the Sociology of Sport. 36 (3). doi:10.1177/101269001036003003. S2CID 146277415. Retrieved 2 February 2021.
- ↑ Albert, Edward (1999). "Dealing with DANGER: The Normalization of Risk in Cycling". International Review for the Sociology of Sport. 34 (2). doi:10.1177/101269099034002005. S2CID 143774370. Retrieved 2 February 2021.
- ↑ Ryan, Joan (2000). Little Girls in Pretty Boxes: The Making and Breaking of Elite Gymnasts and Figure Skaters. New York: Warner Books. p. 11. ISBN 9780446676823.
- ↑ "احساسات ورزشی - روانشناسی ورزشی - IResearchNet" (به انگلیسی). Retrieved 2019-10-30.
- ↑ "ورزش - جامعه شناسی ورزش". دایره المعارف بریتانیکا (به انگلیسی). Retrieved 2019-10-30.
- ↑ اکشتاین, ریک; ماس, دانا ام.; دالانی, کوین جی. (1 September 2010). "پتانسیل هنوز بکر جامعهشناسی ورزشی". انجمن جامعه شناسی. 25 (3): 500–519. doi:10.1111/j.1573-7861.2010.01193.x.
- ↑ ریچاردز, جسیکا (1 March 2015). ""پس کدام بازیکن را دوست دارید؟" قرار دادن قومنگار زن در حوزه جامعهشناسی ورزش". فوتبال و جامعه. 16 (2/3): 393–404. doi:10.1080/14660970.2014.961379. S2CID 144986873.