در کودکی پسری ترسو بود. اما آتنه به او شجاعت بخشید. در دوران سرگردانی پدر به جستجویش رفت.کسی که تربیت تلماخوس را بعد پدر بر عهده گرفت،منتور بود. پس از پایان جنگ تروآ که اودیسه در آن شرکت داشت، بیشتر دلاوران یونانی به زادگاه خود بازگشتند اما اودیسه نتوانست. زیرا که تنها چشم پولیفم، پسر پوزئیدون را کور کرده بود. به خواست پوزئیدون بیست سال به دور از ایتاک سرزمین مادری اش بود. در این مدت خواستگاران پنلوپ، همسر اودیسه هر روز وارد خانه اش می شدند و گاو و بز های پروار می خورند و باده می نوشیدند. سرمایه و ثروت اودیسه را تباه می کردند. پنلوپ درخواست آنها را برای زناشویی رد می کرد و این وضعیت به مدت سالها ادامه پیدا کرد. تلماک که از این وضعیت خشمگین بود، به راهنمایی آتنه که خود را به شکل منتور کرده بود به پیلوس و اسپارت سفر کرد تا نشانی پدرش را از آنها بپرسد. پس از آنکه به ایتاک بازگشت، پدر خویش را دید که به زادگاهش برگشته است. آن دو نقشه ای کشیدند و خواستگاران را در خانه ی خود کشتند.[۱]
