بمباران راهبردی در جریان جنگ جهانی دوم
بمباران راهبردی در جریان جنگ جهانی دوم | |||
---|---|---|---|
بخشی از جنگ جهانی دوم | |||
![]() یک بمبافکن بی-۲۴ در حال بمباران تأسیسات پالایشگاهی در پلویشت، رومانی | |||
| |||
طرفهای درگیر | |||
![]() ![]() ![]() ![]() |
![]() ![]() ![]() | ||
فرماندهان و رهبران | |||
![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() |
![]() ![]() ![]() ![]() ![]() | ||
تلفات و ضایعات | |||
۶۰٬۵۹۵ غیرنظامی بریتانیایی ۱۶۰٬۰۰۰ هوانورد (اروپا)[۱][۲] بیش از پانصد هزار غیرنظامی شوروی ۲۶۰٬۰۰۰ غیرنظامی چینی[۳] |
۳۰۵٬۰۰۰–۶۰۰٬۰۰۰ غیرنظامی آلمانی (از جمله کارگران خارجی) ۳۳۰٬۰۰۰–۵۰۰٬۰۰۰ غیرنظامی ژاپنی[۴] ۵۰٬۰۰۰ ایتالیایی |
بمباران راهبردی در جریان جنگ جهانی دوم به کارزار هوایی اشاره دارد که در برخی از دولتهای درگیر در جنگ جهانی دوم جهت بمباران هوایی اهداف راهبردی در خاک دشمن در آن درگیر بودند. این اهداف شامل راهآهن، بندرها، مناطق غیرنظامی و مناطق صنعتی میشدند. این راهبرد معتقد بود پیروزیهای بزرگ را میتوان با حمله به زیرساختهای صنعتی و سیاسی دشمن به دست آورد.
بریتانیا علیه آلمان[ویرایش]
هنگام آغاز جنگ جهانی دوم در ماه سپتامبر سال ۱۹۳۹ آلمان به کمک بیش از ۱۰۰۰ جنگنده تکموتوره باف ۱۰۹ و ۲۰۰ جنگنده سنگین دوموتوره باف ۱۱۰ و همچنین ۱۹۷ توپ ضدهوایی سنگین و حدود ۱۵۰۰ توپ ۸۸ میلیمتری ضدهوایی از حریم هوایی خود محافظت میکرد. آلمان و فیلدمارشال هرمان گورینگ، فرمانده لوفتوافه به اتکای این نیروی قدرتمند اطمینان بالایی از مصونیت در مقابل حملات هوایی دشمنان داشتند. به هر صورت ابتدا تصور میشد تنها لهستان در مقابل آلمان است و ۳۶ بمبافکن متوسط نیروی هوایی آن قابل چشمپوشی است. پس از ورود فرانسه و بریتانیا به جنگ با آلمان این تصورات دستخوش تغییر شد. به هر صورت ناوگان بمبافکنهای منسوخ نیروی هوایی فرانسه، با وجود فاصله اندک پایگاههای آن با مراکز حساس در آلمان از جمله ناحیه صنعتی رور، نیز خطر قابل توجهی به حساب نمیآمد. با این حال نیروی هوایی بریتانیا با بهرهگیری از حدود ۳۰۰ بمبافکن نوین همپدن و ولینگتون و ۱۰۰ بمبافکن قدیمیتر ویتلی در کنار ۳۰۰ بمبافکن متوسط بلنهیم، تهدید جدیتری بود.[۵]
به منظور اجتناب از گرفتار شدن به اقدامات تلافیجویانه لوفتوافه در اثر واردن آمدن تلفات غیرنظامی به آلمان، عملیات بمبافکنهای بریتانیایی علیه آلمان از روز ۴ سپتامبر سال ۱۹۳۹ با هدف گرفتن کشتیهای جنگی کریگسمارینه در دریای شمال آغاز شد. ناو سنگین آدمیرال شِر و ناو اِمدن نخستین کشتیهایی بودند که مورد حمله قرار گرفتند. این و سایر حملات با وارد آوردن خسارت به ناوگان بمبافکنهای بریتانیا به نتیجه خاصی نرسیدند. در همین زمان بریتانیاییها همچنین اقدام به انتشار میلیون برگه تبلبغاتی به کمک بمبافکنهای خود بر فراز مناطق مسکونی آلمانی کردند. این کار نیز در مواجهه با کاستیها و مشکلات مختلف، با توجه به روحیه بالای حاصل از پیروزیهای اولیه در میان آلمانیها هیچ اثر مفیدی حاصل ننمود.[۶]
نخستین حمله هوایی علیه یک هدف در خاک آلمان شب ۱۹ مارس سال ۱۹۴۰ صورت گرفت. همچنان با اجتناب از هدف گرفتن غیرنظامیان، پنجاه بمبافکن ویتلی و همپدن پایگاه هواگردهای دریایی لوفتوافه در هورنوم در جزیره کمجمعیت زیلت را بماران کردند. با وجود ادعای خدمه در مورد اصابت قرار دادن چندین نقطه از تأسیسات، یک عملیات شناسایی عکسبرداری متعاقب نشانگر هیچ خسارت جدی در نتیجه این حمله نبود. در چند هفته آتی الگوی حملات تغییری نکرد. در نهایت در پی بمباران روتردام در هلنددر میانه ماه مه توسط لوفتوافه، بریتایناییها نیز به دستور روز ۱۵ مه وینستون چرچیل، نخستوزیر این کشور دست از اجتناب از آسیب رساندن به غیرنظامیان آلمانی در حملات هوایی خود کشیدند.[۷] چرچیل در این هنگام معتقد بود کشورش از نیروی زمینی مناسبی جهت غلبه بر قدرت نظامی آلمان برخوردار نیست و محاصره اقتصادی علیه این کشور نیز شکست خوردهاست. از این رو به پندار او تنها اقدامی که میتوانست آلمان را به زیر بکشد بمبارانهای «تخریبکننده و نابودگر» در سرزمین اصلی آن با بمبافکنهای سنگین بود.[۸] بدین شکل، همان شب نود و نه بمبافکن بریتانیایی راهی هدف گرفتن تأسیسات نفتی و راهآهن در ناحیه رور شدند تا بمباران راهبردی آلمان توسط متفقین رسماً آغاز شود. درحالیکه با وجود خوشبینی ابراز شده از جانب فرماندهی نیروی بمبافکنهای بریتانیا، بمبارانهای راهبردی هنوز سالها با تصوری که چرچیل از آنها داشت، فاصله داشتند. این گونه بمبارانها گونه کاملاً جدیدی در رزم نوین بدون دکترین عملیاتی و فناوری لازم جهت پشتیبانی کامل از آنها بودند. بمبافکنهای بریتانیایی در آن زمان به ناوبری رادیویی و رادار مجهز نبودند و ابزار هدفگیری استانداری نداشتند. این بمبافکنها در عملیاتهای شبانه مسیر خود را به درون اراضی آلمان با ستارگان و اهدافشان را با نور ماه مییافتند. شرایط مناسب جوی هم لازمه این روش بود که البته به نفع اقدامات مقابلهای آلمانیها نیز تمام میشد.[۸] آتشبارهای سنگین ضدهوایی آلمان در ارتفاع کمتر از سه هزار متر و آتشبارهای سبک خودکار ۳۷ و ۲۰ میلیمتری آن در ارتفاعهای پایین تأثیر بالایی علیه هواگردهای دشمن به نمایش گذاشتند. بمبافکنهای بریتاینایی برای در امان ماندن از آتش این تسلیحات اقدام به پرواز در ارتفاعهای بسیار بالا، حرکات زیگزاگ یا عمل در شبهای بدون مهتاب میکردند.[۹] درنتیجه این بمبارانها به اندازهای بدون دقت صورت میگرفت که آلمانیها را در شناسایی اهداف مورد نظر بریتانیاییها به زحمت میانداخت.[۸]
بریتانیا تا سال ۱۹۴۱، هر شب میتوانست تنها نزدیک به ۴۰۰ بمبافکن به منظور عملیات فراهم کند که بسیار کمتر از توان آلمان بود. با وجود بدون تأثیر بودن یا اثر ناچیز این بمبارانها بر روحیه آلمانیها یا بر ظرفیت تولید تسلیحات آنها و با مشاهده اثر مشابه بمبارانهای دشمن بر خود، رهبران بریتانیا همچنان بر نقش تعیینکننده آن اصرار داشتند. در نهایت با آغاز یورش آلمان به شوروی در جریان عملیات بارباروسا، بریتانیا دیگر نمیتوانست بی تأثیر بودن کارزار بمبارانهای خود را انکار کند. به شکلی که آمار ارائه شده توسط سخنگوی دولت این کشور نشانگر نرسیدن ۸۰ درصد از این بمبافکنها به منطقهای به مساحت ۲۰۰ کیلومتر مربعی حول هدف مورد نظر بود. این بمبافکنها بمبهای خود در مزارع و جنگلها فرومیریختند. همان تعداد اندکی نیز که به آن مساحت بسیار بزرگ حول هدف میرسیدند نیز خطای زیادی در اصابت داشتند. بدین ترتیب با وجود این که بریتانیا این روش را تنها راه واکنش به آلمان میدید، نتایج حملات به سختی توجیه کننده اقدام به آن بودند. در ده تهاجم هوایی که بین ماههای ژوئن تا نوامبر سال ۱۹۴۱ علیه برلین صورت گرفت تنها ۱۳۳ آلمانی کشته شدند؛ درحالیکه این عدد در تلفات خدمه بمبافکنهای بریتانیایی تقریباً به سه برابر میرسید. در مجموع در این سال بیش از هزار خدمه بمبافکنهای بریتانیایی در عملیاتهای بمباران علیه آلمان جان خود را از دست دادند که در مقایسه با سال قبل از آن دو برابر شده بود.[۱۰] تهدید بمبافکنهای بریتانیایی تا اوایل سال ۱۹۴۲ به اندازهای برای آلمانیها پایین بود که لوفتوافه تنها دو جناح شکاری برای محافظت از حریم هوایی تمامی اروپای غربی به کار گرفته بودند.[۱۱] بدین ترتیب چرچیل هم که طرحهای بلندپروازانهای بدین منظور داشت، شروع به تعدیل نظرات خود کرد.[۱۰]
پانویس[ویرایش]
- ↑ Crook، Paul (2003.). «Chapter ۱۰ "The case against Area Bombing"». در Peter Hore. Patrick Blackett: Sailor, Scientist, and Socialist. Routledge. ص. ۱۷۶. شابک ۰-۷۱۴۶-۵۳۱۷-۹. مقدار
|شابک=
را بررسی کنید: invalid character (کمک). تاریخ وارد شده در|year=
را بررسی کنید (کمک) - ↑ André Corvisier (1994). A Dictionary of Military History and the Art of War, Blackwell Publishing, ISBN 0-631-16848-6. "Germany, air battle (1942–45)" by P. Facon and Stephen J. Harris p. 312
- ↑ Jennifer M. Lind (2010). "Sorry States: Apologies in International Politics". Cornell University Press. p.28. ISBN 0-8014-7628-3
- ↑ Matthew White Twentieth Century Atlas – Death Tolls: Allies bombing of Japan lists the following totals and sources
- 330,000: 1945 US Strategic Bombing Survey;
- 363,000: (not including post-war radiation sickness); John Keegan The Second World War (1989);
- 374,000: R. J. Rummel, including 337,000 Democide;
- 435,000: Paul Johnson Modern Times (1983)
- 500,000: (Harper Collins Atlas of the Second World War)
- ↑ Price 2005, p. 9.
- ↑ Price 2005, p. 11–12 & 15–17.
- ↑ Price 2005, p. 17.
- ↑ ۸٫۰ ۸٫۱ ۸٫۲ Stahel 2012, p. 11–12 & 17.
- ↑ Price 2005, p. 9–10.
- ↑ ۱۰٫۰ ۱۰٫۱ Stahel 2012, p. 12–13.
- ↑ Bergström & Mikhailov 2001, p. 24.
منابع[ویرایش]
- Stahel, David (2012). Kiev 1941: Hitler battle for supremacy in the east. New York: Cambridge university press. ISBN 978-1-107-01459-6.