بلندی‌های بادگیر

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
بلندی‌های بادگیر
صفحه عنوان چاپ نخست
نویسنده(ها)امیلی برونته
عنوان اصلیWuthering Heights
کشوربریتانیا
زبانانگلیسی
گونه(های) ادبیرمان
ناشرتوماس کاتلی نیوبی
تاریخ نشر
دسامبر ۱۸۴۷
شابکشابک ‎۰-۴۸۶-۲۹۲۵۶-۶
۸۲۳٫۸
کتابخانه کنگرهPR4172 .W7 2007

بلندی‌های بادگیر (به انگلیسی: Wuthering Heights) رمانی نوشتهٔ امیلی برونته، شاعر و نویسندهٔ انگلیسی است که در ۱۸۴۷ با نام مستعار الیس بل منتشر شد. بلندی‌های بادگیر تنها رمان امیلی برونته است. ویژگی متمایزکننده این رمان در زمان انتشارش لحن شاعرانه و دراماتیک بیان آن، عدم تفسیر نویسنده و ساختار غیرمعمولش بود.[۱] این اثر بارها به زبان فارسی ترجمه و منتشر شده‌است. این رمان مربوط به دو خانواده از نجیب‌زاده‌های زمین‌دار است که در اسکله‌های یورکشایر غربی زندگی می‌کنند(ارنشاوها و لینتون‌ها).[۲] واترینگ هایتس در این داستان به نام عمارت خانوادگی ارنشاو اشاره دارد که روی تپه و در معرض باد ساخته شده‌است. واژه واترینگ از کلمه‌ای اسکاتلندی گرفته شده‌است و به توفانی که اطراف خانه اصلی داستان وجود دارد اشاره می‌کند و نمادی از فضای پرسروصدای داستان است. سبک این رمان متاثر از رمانتیسم و داستانی گوتیک است.‌

این رمان یکی از آثار عجیب‌ و شورانگیز ادبیات انگلیس است. امیلی برونته به همراه دو خواهرش، که آن‌ها نیز نویسنده‌اند، در ناحیه‌ای غمزده و وحشی زیسته است زیرا مسئولیت‌های کلیسایی پدر، آن‌ها را مجبور به اقامت در این ناحیه می‌کرد. یگانه برادرش به دوردست رفته و آن­جا به یک زندگی بی‌هویت تن در داده بود. بنابراین، امیلی با زندگی آشنایی چندانی نداشت و تنها وجه دردآور و مصیبت‌بار آن را دریافت. حس عمیق پیوند با طبیعت، که در چشم او همان زمین بایر بود، به او اخلاقی قهرمانی آموخت و به وی امکان داد تا زندگی خود را بپذیرد و از آن لذت ببرد؛ بی‌آنکه شادی­‌های دیگری به جز آنچه از ذهن خویش بیرون می‌کشید او را دلگرم کند. این رمان اثر زن جوانی است که صرفاً از وجود خویش الهام می‌گرفت. این رمان به دلیل نمایش ظلم ذهنی و جسمی از جمله آزار خانگی و چالش‌هایش با اخلاق ویکتوریایی و ارزش‌های مذهبی و اجتماعی بحث‌برانگیز بود.[۳]

داستان رمان از زبان خدمتکاری مسن که خدمتگزار میهمان جوان عمارتی پرماجراست بیان می‌شود...

داستان اصلی بر روی دو خانواده با اصل و نسب می‌چرخد و عشقی که میان اشرف زاده ای اصیل با یتیمی بی سروپاست اما داستان به همین جا ختم نمی‌شود و...

بلندی­‌های بادگیر توسط ناشر توماس نیوبی به همراه اگنس گری اثر آن برونته قبل از موفقیت رمان جین ایر خواهرشان شارلوت برونته پذیرفته شد، اما بعداً منتشر شدند. پس از مرگ امیلی، شارلوت ویرایش دوم بلندیهای بادگیر را ویرایش کرد که در سال ۱۸۵۰منتشر شد.[۲]

هیتکلیف[ویرایش]

هیت‌کلیف بچه‌­ای از لیورپول است که توسط آقای ارنشا به بلندی­‌های بادگیر برده می­‌شود، جایی که خانواده با اکراه از او مراقبت می­‌کنند.[۲] وی مودب،کاری و شخصی با احترام است که توانسته است محبت­ پدر خانواده و یکی از دختران خانواده را به خود جلب کند. اگر به دوران کودکی کلیف نگاه کنید، در می‌­یابید که کلیف شخصیتی قهرمان در داستان دارد. او با دختر آقای ارنشا به نام کاترین رابطه­‌ای عاطفی برقرار می‌­کند که این مسئله باعث می‌­شود بار داستان به سمت قهرمان شدن کلیف و کاترین پیش برود و هیندلی که مخالف کلیف است به عنوان یک شخصیت شرور شناخته شود. اما بعد، درجریان بلندی­‌های بادگیر می­‌بینم که اتفاقات مختلف و گذر زندگی از کلیف یک شخصیت شرور می­سازد. مسئله‌­ای که بسیاری از منتقدین ادبی می­‌گویند که عشق و اثرات ویرانگر آن باعث شده است که کلیف تبدیل به یک شخصیت بسیار شرور شود. کلیف با هر میزان سختی‌­ و فشاری که هیندلی به او می­‌آورد، می­‌سازد تا کاترین را روزی از آن خود کند. این مسئله برای کلیف یک آرمان بود که باید از دل سختی­‌ها گذشت و ثروت اندوخت و یک زندگی عاشقانه ساخت. اما در میانه­‌ی راه کاترین اسیر ادگارمی­‌شود و جلال و جبروت ثروت ادگار او را می­‌رباید و کلیف را رها می­‌کند این مسئله کلیف را در هم می‌­شکند. همین می­‌شود که از بلندی­‌های بادگیر فرار کرده و به سمت شهر می‌­رود و سعی می­‌کند که آنقدر کار کند تا پولدار شود و بیاید و کاترین را به عقد خود در بیاورد اما وقتی باز می­گردد، کاترین و ادگار با یکدیگر ازدواج کرده‌­اند.[۴]

هیتکلیف و کاترین ارنشا در فیلم بلندی‌های بادگیر

او تصمیم می­‌گیرد از مردی که کاترین برای ازدواج انتخاب می‌­کند انتقام بگیرد. همین کار را هم انجام می‌­دهد و از خانواده ارنشا و لینتن انتقام می­‌گیرد اما هیچ‌گاه درد عشق او التیام نمی­‌یابد.[۴] شخصیت هیتکلیف ممکن است از برانول برونته الهام گرفته شده باشد. او که یک معتاد به الکل و تریاک بود، واقعا امیلی و خواهرش شارلوت را در طول بحران­‌های مکرر دلیریوم ترمنس که چند سال قبل از مرگش بر او تاثیر می­‌گذاشت، وحشت زده می­کرد. اگر چه هیتکلیف به الکل یا مواد مخدر اعتیاد نداشت، تاثیر شخصیت برانول محتمل است. می­توان همین مسئله را درباره هیندلی ارنشا و لینتون هیتکلیف نیز بیان کرد.[۲]

کاترین ارنشا[ویرایش]

اولین بار پس از مرگش، از طریق کشف دفتر خاطرات و حکاکی‌­هایش توسط لاکوود به خواننده معرفی شد. [۲]کاترین در بلندی­‌های بادگیر نماد یک انسان عاشق است که در هیاهوی تحولات اجتماعی و گرایش به جامعهسرمایه‌داری خود را گم کرده و عشق را به ثروت و اعتبار اجتماعی می­‌فروشد. به جرئت می­‌توان گفت که یکی از شخصیت‌­های ماندگار در طول تاریخ شخصیت کاترین در نیمه­‌ی ابتدایی بلندی­‌های بادگیر است. دختری که به یک یتیم زاده به دید یک پسر جذاب و معتمد نگاه می­‌کند و به او دل می‌دهد. اما بعد، تنها برای اینکه از شر زندگی کسالت بار و فاجعه بار خود در فقر نجات پیدا کند، تصمیم می­‌گیرد که ادگار که یک پسر اشراف‌­زاده است را به همسری بپذیرد. او سعی می کند که همه­‌ی مصائب موجود در راه را بپذیرد، اما این میان برای او مشکلات بسیاری هم پیش می‌­آید که شاید در دل برای او رنجی بیشتر از فقر را به همراه دارد. آنچه محرک کلیف بود، عشق بود. اما کاترین از او عشق را دریغ کرد و این کار درست مانند کسی است که نور را از گلی دریغ کند.[۴] برخی از منتقدان استدلال کرده‌­اند که تصمیم او برای ازدواج با ادگار لینتون به طور تمثیل رد طبیعت و تسلیم شدن در برابر فرهنگ است، انتخابی با پیامدهای ناگوار و سرنوشت­‌ساز برای همه شخصیت‌­های دیگر. او ساعاتی پس از به دنیا آوردن دخترش می­‌میرد.[۲]

ادگار لینتون[ویرایش]

به عنوان یک کودک در خانواده لینتون معرفی شد، او در تراش­‌کراس‌­گرنج زندگی می­‌کند. ادگار معشوقه­‌ی کاترین و رقیب عشقی کلیف است. سبک و آداب ادگار در تضاد شدید با هیتکلیف است. هیتکلیف فورا از او بدش می‌­آید اما کاترین به سمت او کشیده می­‌شود. [۲]ادگار نقشه­‌های فراوانی در طول بلندی‌­های بادگیر می­‌کشد تا کلیف را از سد راه خود بردارد و به کاترین برسد در نهایت نیز موفق به این کار می­‌شود. او از دو عنصر قدرت و ثروت برای رسیدن به خواسته­‌هایش استفاده می­‌کند اما در نهایت می­‌بینیم که کلیف از عنصری به نام نفرت چگونه زندگی او را به هم می­ریزد و همه­‌ی خانواده‌­ی او را تحت محاصره در می­‌آورد.[۴] کاترین به دلیل موقعیت اجتماعی بالاتر ادگار به جای هیتکلیف با او ازدواج می­‌کند که نتایج فاجعه باری برای همه شخصیت‌­های داستان به همراه دارد.[۲]

الن‌دین(نلی)[ویرایش]

راوی اصلی رمان، هسته‌­ی مرکزی داستان نیز است. خدمتکاری است که در طول داستان به اسم «الن» نیز از او یاد می­‌شود. نلی خدمتکار سه نسل از ارنشا­ها و دو نسل از خانواده لینتون‌­ها است. او خود را خواهر خوانده هیندلی می‌­داند (آنها همسن و سال هم هستند و مادر دین پرستار اوست). او در میان ساکنان خشن ارتفاعات بلندی زندگی و کار می­‌کند، همچنین رفتار­های ملایم­تر تراش‌­کراس‌­گرنج را تجربه می­‌کند.[۲] او خدمتکاری باهوش و با­درایت است و تمامی اتفاقاتی که خود به چشمش دیده را برای آقای لاکوود تعریف می‌­کند. او البته دیدگاه‌های منفی نسبت به بعضی اشخاص در داستان دارد که همین امر روایت او را کمی پیچیده می­‌کند. منتقدان در مورد اینکه تا چه حد اعمال او به عنوان یک نظاره‌­گر ظاهری بر شخصیت‌­های دیگر تاثیر می­‌گذارد و چقدر می­توان به روایت او تکیه کرد بحث کرده‌­اند.[۴]

ایزابلا لینتون[ویرایش]

خواهر ادگار است. او علی رغم هشدارهای کاترین به هیتکلیف نگاهی عاشقانه دارد. زندگی او نیز با عشق گره خورد و به دلیل عشق از میان رفت. او عاشق کلیف می­شود، ولی این عشق زمانی صورت می­‌گیرد که کلیف قصد داشت که از ادگار و کاترین انتقام بگیرد او سعی می­‌کند که دل ایزابلا را ببرد.[۴] ایزابلا ناخواسته در نقشه­‌ی او برای انتقام از ادگار شرکت می­‌کند. با هیتکلیف ازدواج می‌­کند اما کلیف با او بد رفتاری می­‌کند. او در دوران بارداری به لندن می­‌گریزد و پسری به نام لینتون به دنیا می­‌آورد. وی پیش از مرگ پسرش را به برادرش ادگار سپرد.[۲]

هیندلی ارنشا[ویرایش]

برادر بزرگتر کاترین است. قبل از اینکه پدرش او را به دانشگاه بفرستد، هیندلی همیشه هیتکلیف را تحقیر می­‌کند و مورد آزار و اذیت قرار می­‌دهد. پس از مرگ آقای ارنشا هیندلی با همسرش فرانسیس باز می­‌گردد. او بالغ­ شده است اما نفرت او از هیتکلیف به همان شکل باقی می­‌ماند. پس از مرگ فرانسیس، هیندلی به رفتار­های مخرب رو می‌­آورد، پسرش را نادیده می­‌گیرد و خانواده ارنشا را با مشروب‌خواری و قمار ( اموال خود را به هیتکلیف می­‌بازد) ویران می‌­کند. او کمتر از یک سال پس از کاترین می­‌میرد و پسرش را بدون هیچ چیز رها می­­‌کند.[۲]

هاریتون ارنشا[ویرایش]

پسر هیندلی و فرانسیس که در ابتدا توسط نلی بزرگ شد اما به زودی توسط هیتکلیف بزرگ شد. در مقابل، هیتکلیف به او ابتذال را به عنوان راهی برای انتقام گرفتن از هیندلی می آموزد. هاریتون با لهجه‌ای شبیه لهجه جوزف صحبت می‌کند و موقعیتی شبیه به یک خدمتکار در ارتفاعات بلندی دارد، غافل از اینکه او از ارثش محروم شده است(هارتون دارایی ارنشا را به ارث نخواهد برد، زیرا هیندلی آن را به رهن هیتکلیف سپرده بود). او فقط می­‌تواند نام  خود را بخواند. او از لحاظ ظاهری، هیتکلیف را به به‌یاد عمه اش کاترین می اندازد.[۲]

کاترین لینتن[ویرایش]

دختر کاترین ارنشا و ادگار لینتون، دختری با روحیه و با اراده که از تاریخچه والدینش آگاه نیست. ادگار خیلی مراقب او است و نمی‌­خواهد او از گذشته آگاه شود و با هیتکلیف آشنا شود. اما او مشتاق است تا آنچه را که فراتر از محدوده گرانج قرار دارد، کشف کند. اگر چه او یکی از شخصیت­‌های دلسوز رمان است، اما نسبت به هاریتون و عدم تحصیلات او نیز تا حدودی حساس است. او به اجبار هیتکلیف با لینتون هیتکلیف ازدواج می­‌کند، اما پس از مرگ لینتون عاشق هاریتون می‌­شود و با هم ازدواج می­‌کنند.[۲]

لینتون هیتکلیف[ویرایش]

پسر هیتکلیف و ایزابلا است. اوبه لحاظ جسمی کودکی ضعیف است، سال­‌های اولیه­‌اش را با مادرش در جنوب انگلستان می‌­گذراند و پس از مرگ مادرش در دوازده سالگی از هویت و وجود پدرش مطلع می­‌شود. او از نظر خودخواهی و توانایی ظلم به هیتکلیف شباهت دارد. از نظر جسمی شبیه به مادرش است. او به اجبار پدرش با کاترین لینتون ازدواج می­‌کند و بلافاصله پس ازدواج در اثر یک بیماری مرتبط با سل می‌­میرد.[۲]

جوزف[ویرایش]

خدمتکاری که به مدت 60 سال در بلندی­‌های بادگیر کار می‌­کرد. یک مسیحی سفت و سخت و خودپسند است همواره به دنبال انجام اعمال عبادی است اما هیچ ردی از مهربانی یا انسانیت واقعی ندارد. او تقریبا از همه افراد رمان متنفر است.[۲]

لاکوود[ویرایش]

راوی اول است. او تراش­کراس­گرنج را برای فرار از جامعه اجاره می­کند، اما در نهایت تصمیم میگیرد به جامعه برگردد. وی از نلی می­‌خواهد همه داستان آقای هیتکلیف و اعضای خانواده­­‌اش را برای او تعریف کند.[۲]

فرانسیس[ویرایش]

همسر بیمار هیندلی و مادر هاریتون ارنشا است. او تا حدودی احمق توصیف می‌شود. فرانسیس اندکی پس از تولد پسرش می­‌میرد.[۲]

آقا و خانم ارنشا[ویرایش]

پدر کاترین و هیندلی، آقای ارنشا هیتکلیف را از سفر لیورپول با خود به خانه می‌­آورد. او به عنوان مردی تندخو اما دوست داشتنی و مهربان توصیف شده است. او از پسر خوانده‌­اش هیتکلیف حمایت بی‌­اندازه­‌ای می‌­کند که باعث ایجاد مشکل در خانواده می­‌شود. در مقابل همسرش از اولین برخوردش نسبت به هیتکلیف بی‌­اعتماد است.[۲]

آقا و خانم لینتون[ویرایش]

والدین ادگار و ایزابلا هستند. آنها فرزندان خود را به شیوه­ای خوب و پیچیده آموزش می­دهد. آقای لینتون همچنین مانند پسرش در سال­‌های بعد به عنوان قاضی گیمرتون خدمت می­‌کند.[۲]

دکتر کنت[ویرایش]

دکتر قدیمی گیمرتون و یکی از دوستان هیندلی که در طول رمان حضور دارد. اگر چه شخصیت او چندان شناخته شده نیست اما به نظر می­رسد او فردی خشن اما صادق است.[۲]

زیلا[ویرایش]

در طول دوره پس از مرگ کاترین خدمتکار هیتکلیف در بلندی­‌های بادگیر است. اگر چه او با لاکوود مهربان است اما به دلیل گستاخی کتی و دستورات هیتکلیف کتی را در ارتفاعات بلندی­‌های بادگیر دوست ندارد و به او کمک نمی­‌کند.[۲]

آقای گرین[ویرایش]

وکیل فاسد ادگار که باید اراده ادگار را تغییر می­‌داد تا از دستیابی هیتکلیف به تراش­‌کراس‌­گرنج جلوگیری کند اما گرین تغییر مسیر می‌­دهد و به هیتکلیف کمک می­‌کند تا گرنج را به عنوان دارایی خود به ارث ببرد.[۲]

ترجمه‌ها[ویرایش]

  • بلندی‌های بادگیر، ترجمه پرویز پژواک، انتشارات آذر (1345)
  • عشق هرگز نمی‌میرد، ترجمه رضا رضایی، انتشارات فرانکلین و نشر نی
  • بلندی‌های بادگیر، ترجمه علی‌اصغر بهرام بیگی، سازمان کتاب‌های جیبی (۱۳۵۰) و انتشارات علمی و فرهنگی (۱۳۷۶)
  • واترینگ هایتز، ترجمه فریده قرجه داغی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب (۱۳۵۵)
  • عشق هرگز نمی‌میرد، ترجمه کامران پروانه، انتشارات توسن (۱۳۷۱)
  • بلندی‌های بادگیر، ترجمه نوشین ابراهیمی، نشر افق (۱۳۹۱)
  • بلندی‌های بادگیر، ترجمه بهاره ربانی، انتشارات قاصدک صبا (۱۳۹۱)
  • بلندی‌های بادگیر، ترجمه مهدی غبرایی، نشر مرکز (۱۳۹۱)
  • بلندی‌های بادگیر (با عنوان فرعی: تا انتهای پررنج عشق)، ترجمه مهدی سجودی مقدم، انتشارات مهراندیش (۱۳۹۴)
  • عشق هرگز نمی‌میرد (بلندی‌های بادگیر)، ترجمه جهانپور ملکی، انتشارات نیک فرجام (۱۳۹۵)
  • بلندی‌های بادگیر، ترجمه سارا قدیانی، انتشارات قدیانی (۱۳۹۶)
  • بلندی‌های بادگیر در انتشارات اردیبهشت سال (۱۳۹۶)
  • بلندی‌های بادگیر، ترجمه شایسته ابراهیمی نشر زنبور (۱۳۹۶)
  • بلندی‌های بادگیر، ترجمه فروزنده دولت‌یاری، انتشارات آتیسا (۱۳۹۸)
  • عشق هرگز نمی‌میرد، ترجمه پرویز پژواک، انتشارات نگاه (۱۳۹۸)

منابع[ویرایش]

  1. "Brontë, Emily (Jane)." Encyclopædia Britannica. Ultimate Reference Suite. Chicago: Encyclopædia Britannica, 2009.
  2. ۲٫۰۰ ۲٫۰۱ ۲٫۰۲ ۲٫۰۳ ۲٫۰۴ ۲٫۰۵ ۲٫۰۶ ۲٫۰۷ ۲٫۰۸ ۲٫۰۹ ۲٫۱۰ ۲٫۱۱ ۲٫۱۲ ۲٫۱۳ ۲٫۱۴ ۲٫۱۵ ۲٫۱۶ ۲٫۱۷ ۲٫۱۸ ۲٫۱۹ ۲٫۲۰ ۲٫۲۱ "Wuthering Heights". Wikipedia (به انگلیسی). 2023-05-08.
  3. «نقد، بررسی و نظرات کتاب بلندی‌های بادگیر - امیلی برونته - کتابراه». www.ketabrah.ir. دریافت‌شده در ۲۰۲۳-۰۵-۱۹.
  4. ۴٫۰ ۴٫۱ ۴٫۲ ۴٫۳ ۴٫۴ ۴٫۵ iDEWNAL (۲۰۲۱-۰۹-۱۰). «معرفی و خلاصه کتاب بلندی‌ های بادگیر اثر امیلی برونته». خانه سرمایه. دریافت‌شده در ۲۰۲۳-۰۵-۱۹.
  • برونته، امیلی، عشق هرگز نمی‌میرد، تهران: شرکت سهامی کتاب‌های جیبی، چاپ پنجم، ۱۳۵۴.

پیوند به بیرون[ویرایش]

نگاهی به رمان «بلندی‌های بادگیر» اثر امیلی برونته به قلم برنارد جی پاریس و با ترجمه ی فرزام کریمی