بابیه
شخصیتهای اصلی | |
نوشتهها | |
کتاب بیان - قیوم الاسماء | |
تاریخچه | |
احمد احسائی
| |
تقویم وایام محرمه | |
شاخههای | |
آیین بیانی
|
بابیت یا آیین بابی (بیانی)، به دینی گفته میشود که در سال ۱۲۶۰ قمری توسط سید علیمحمد باب در ایران پدید آمد و پیروانی از تمامی قشرها و اصناف جامعه و از مناطق مختلف ایران به خود جذب کرد.[۱][۲] سید علیمحمد باب خود را پیامبری جدید و بشارت دهندهٔ دینی که قرار است پس از او توسط «من یُظهِرهالله» (آنکه خداوند او را ظاهر خواهد ساخت)، ظاهر شود خواند و بارها در آثار خود به ظهور او اشاره کرد.[۳][۴]
پس از تیرباران باب، پیروانش که به «بابی» مشهور بودند بر طبق بیانات باب به دنبال «من یظهره الله» میگشتند.[۳] در سال ۱۸۶۳ بهاءالله خود را «من یظهره الله» یا همان موعود کتاب بیان خواند.[۵] اکثر بابیان به او ایمان آورده و بهائی نام گرفتند.[۵] گروه کوچک که به پیروی از میرزا یحیی صبح ازل، بابی باقی ماندند ازلی نام گرفتند که تعداد آنها اکنون اندک است.[۶][۷]
سید علی محمد باب در ابتدا ادعای باب بودن و سپس ادعای امام زمان بودن داشت و پس از چندی ادعای پیامبری کرد و سخنانی گفت که بی شباهت به ادعای الوهیت نیست. ریشه دیدگاههای او را در برخی عقاید صوفیه، نقطویه و شیخیه دانستهاند که مسبوق به سابقه نیز بودهاست.[۷]
محتویات
- ۱ از دعوی باب تا مهدویت
- ۲ اعلام آغاز شریعت بیانی در بدشت
- ۳ عقیده باب دربارهٔ آیین اسلام
- ۴ برخی از آثار باب
- ۵ مَن یُظهرُهُ الله، موعود آئین بیان
- ۶ بعضی احکام آیین بیان
- ۷ گاهشمار آئین بیانی
- ۸ وقایع مهم در آئین بیانی
- ۸.۱ دستگیری و حبس سید علی محمد باب در شیراز
- ۸.۲ تبعید سید علی محمد باب به اصفهان
- ۸.۳ تبعید سید علی محمد باب به ماکو
- ۸.۴ محاکمه سید علی محمد باب در تبریز
- ۸.۵ تبعید سید علی محمد باب به قلعه چهریق
- ۸.۶ اعدام سید علی محمد باب و محمدعلی زنوزی
- ۸.۷ واقعه بدشت
- ۸.۸ جنگ قلعه طبرسی
- ۸.۹ قیام بابیان زنجان
- ۸.۱۰ شورش پیروان باب در نیریز
- ۸.۱۱ کشتهشدگان سبعه
- ۸.۱۲ کشتار بابیها در تهران
- ۸.۱۳ قتل طاهره قرةالعین در تهران
- ۹ تقیه و نهان زیستی
- ۱۰ نقش پیروان آئین بیانی درانقلاب مشروطه
- ۱۱ جستارهای وابسته
- ۱۲ منابع
از دعوی باب تا مهدویت[ویرایش]
ادعاهای برخواسته از دیدگاههای شیخیه از جمله آنکه امامان را مظاهر الهی و دارای صفات باریتعالی و علل اربعه موجودات میپنداشتند و معتقد بودند که در دوران غیبت فردی وجود دارد که بلاواسطه با حجه ابن الحسن در ارتباط بوده و واسطه فیض باشد و آن را رکن رابع مینامیدند؛ زمینه را برای ظهور دیدگاههای علی محمد باب هموار کرد. احمد احسایی و سید کاظم رشتی که از دید شیخیه همان رکن رابع بودند ظهور حجه بن الحسن را نوید میدادند.[۷]
باب دعاوی خود را به تدریج، طی چند مرحله ظاهر میکند. در آغاز خود را باب یا واسطه امام غائب میخواند، بعد اعلام میکند که خود مهدی موعود است و در نهایت اظهار میدارد که پیامبری جدید است از جانب خداوند که دیانتی تازه آورده تا مردم را برای ظهور موعودی جهانی که از او با عنوان «مَن یُظهرُه الله» (کسی که خداوند او را ظاهر خواهد ساخت) یاد میکند، آماده کند.[۸] دلیل اینکه او از ابتدا ادعای نهائی خود را آشکار نکرد به گفته وی آماده کردن مردم برای پذیرش دعوتش بودهاست تا به تدریج مردم با آموزهها و دیانت جدید آشنا شوند و آن را بپذیرند،[۹] چه که گسست ناگهانی آئین جدید از اسلام میتوانست منجر به اضطراب شدید مردم و روی گرداندن از آن شود.[۹] باب در آثار اولیه اش خود را باب (وسیله ارتباط) و نائب (نماینده) امام غایب شیعیان دوازده امامی میخواند.[۱۰] لقب دیگری که به کار میبرد، ذکر یا ذکرالله الاعظم بود.[۹] در ابتدا ادعایش این بود که از طرف امام غایب فرستاده شده تا فرارسیدن ظهورش را اعلان کند.[۱۰] باب بعدتر در دوران زندانی بودنش در ماکو با صراحتی بیشتر ادعایش را فراتر از نیابت یا جانشینی امام اعلام میکند و خود را شخص مهدی موعود میخواند.[۱۰] در دادگاهی که کمی بعد از ورودش به چهریق در تبریز برگزار شد، همین ادعا را علنی میکند و از سوی شماری از علمای حاضر محکوم به مرگ میشود.[۳][۱۱] در سال ۱۸۴۷ میلادی در مهمترین اثر خود به نام بیان فارسی به پایان دوره اسلام اشاره میکند، خود را «مظهر الهی» و پیامبری جدید میخواند که احکام و تعالیم تازه ای به نام آئین بیان آوردهاست. در همین اثر به کرّات سخن از موعودی جهانی میراند که نتیجه و ثمره آئین جدیدِ بیان باید ایمان به وی باشد، وی از این موعود با عنوان «مَن یُظهرُه الله» یاد میکند.[۱۲]
با اینکه باب دعوتش را بتدریج ظاهر کرد اما در عین حال از همان ابتدا میتوان از لابلای آثارش دعوی رسالت و وحی را به وضوح دید. وی آثار خود را وحی از سوی خداوند و مترادف با قرآن میداند. در آثار حاجی محمد کریم خان کرمانی پیشوای مکتب شیخیه (شعبه رکنیه) که با باب مخالفت شدید میکرده، به این دعوی باب اشاره شدهاست.[۱۳] به نظر کریم خان از همان اثر نخستین باب به نام قیوم الاسماء برمی آید که باب ادعای رسالت داشتهاست.[۱۳] در همان زمان در کربلا نیز عده ای از علمای شیعی و سنی و شماری از پیشوایان شیخیه و اهل تصوف در فتوائی دست جمعی به همین نتیجه رسیده بودند.[۱۴]
اعلام آغاز شریعت بیانی در بدشت[ویرایش]
در نوشتههای اولیه باب، بر ضرورت پیروی پیروان او از دستورهای دین اسلام -حتّی در مستحبات و نوافل- تأکید شده بود و شواهدی وجود دارد که بابیها، به همان اندازه که بعد تر مشهور به ردّ دین اسلام شدند، در این دوره معروف به پایبندی کامل به سنّتهای اسلامی بودند. با این حال عناصری در ادعای باب - به عنوان مدعی مأمور رسمی خدا- وجود داشت که این موضع محافظه کارانه باب را تهدید میکرد. به نظر میرسد طاهره پیش از حتّی خود باب به مفهوم قدرت بالا دستی باب در امور مذهبی دست یافته بود و آن را با ایدههایی که از شیخیه نشأت گرفته بودند پیوند داد. قرةالعین، شاید نیروی محرکه رویدادهای بدشت در سال ۱۸۴۸ میلادی بود.[۱۵]
واقعه بدشت گردهمایی بین پیروان باب در اواخر رجب و اویل شعبان سال ۱۲۶۴ هجری قمری برابر با اواخر ژوئن و اوایل ژوئیه سال ۱۸۴۸ میلادی بود که با اشاره سیدعلی محمد باب در روستای بدشت در هفت کیلومتری شرق شاهرود برگزار شد. این کنفرانس نقطه عطفی در تاریخ تشکیل جنبش باب بود.[۱۶]
به گفته ریچارد فولتس، این طاهره قرة العین بود که در تهران به فکر تشکیل جلسهای با حضور همه بابیهای سرشناس افتاد. برجستگان بابی دعوت او را پذیرفتند و در ربیعالثانی سال ۱۲۶۴ هجری قمری و همزمان با محاکمه سیدعلیمحمد باب در آذربایجان، این اجتماع در روستای بَدَشت از توابع شاهرود[۱۷][۱۸] که روستایی در تقاطع راه تهران-مشهد و راه مازندران-هزارجریب-شاهرود بود تشکیل شد.[۱۹]
دربارهٔ اهداف تجمع بابیان در بدشت، افسانه نجمآبادی گفتهاست که بدنبال شدت گرفتن سرکوب بابیان، رهبران بابی در بدشت جمع شدند تا در مورد سمت و سوی آینده آئین جدید تصمیم بگیرند.[۲۰] از دیدگاه جوان کول، هدف از گردهمایی بدشت آزادسازی سیدعلیمحمد باب بود که در آن زمان در قلعه ماکو در زندان بود.[۲۱] ماریون وودمن هدف کنفرانس را اعلام جدایی و استقلال کامل آئین باب از اسلام دانستهاست.[۲۲]
طاهره در اجتماع بدشت سخنرانی نمود و با حاضر شدن بدون نقاب روبنده حاضرین را شوکه نمود. او همچنین جدائی دین بابی از دین اسلام و نسخ احکام و سنن قدیم را اعلام نمود.[۱۸] این اتفاق باعث افزایش نگرانیهای دولتیان و علما در آن زمان شد.[۱۸]
گروهی از بابیان به تردید افتاده و به رهبری محمدعلی بارفروشی با وی مخالفت کردند. سرانجام طاهره موفق شد در یک مباحثه محمدعلی بارفروشی را متقاعد کند که احکام شریعت اسلام ملغی شدهاست.[۲۳]
طاهره به همین مناسبت شعری نیز سرود و ملغی شدن احکام اسلامی را چنین تشریح کرد:[۲۴]
ای عاشقان ای عاشقان شد آشکارا وجه حق | رفع حجب گردید هان از قدرت ربالخلق | |
آمد زمان راستی کژی شد اندر کاستی | آن شد که آن میخواستی از عدل و قانون و نسق |
عقیده باب دربارهٔ آیین اسلام[ویرایش]
یکی از آموزههای اساسی باب تداوم و تکامل ادیان است.[۲۵] با پیشرفت انسان در طول تاریخ، تجلی الهی به تدریج در ادیان ظاهر میشود و جلوه ای کاملتر و جامعتر از خود به منصّه ظهور میگذارد.[۲۶] هر دینی در زمان خود و به نسبت به گذشته کامل است و در عین حال کمالِ بالقوه اش ظهور دیانتِ بعد است که شکوفائی کمالات بالقوه دیانت و مدنیت قبل در آن ممکن میشود.[۲۷] بر اساس همین منطق، هیچ دینی به گفته باب آخرین دین نیست، بلکه برای نیازهای دوره ای محدود از تاریخ بشر ظهور یافتهاست.[۲۸] باب دوره اسلام را فقط هزار سال میداند.[۲۹] وی با کمال ایمان و صداقت دربارهٔ اسلام و بزرگان این آیین صحبت میکند و همه جا با احترام شایسته از آنان نام میبرد. [۳۰] به باور باب، آثار وی برای اولین بار حقایق نهفته و باطنی مفاهیم اسلامی و آیات قرانی را آشکار میکند، حقایقی که به عقیده او با باور رایج میان مسلمانان تفاوت بسیار دارد.[۳۱][۳۲]
مفهوم قیامت[ویرایش]
مفهوم قیامت و معاد از نظر باب نه پایان تاریخ بلکه پایان یک مرحله از تکامل بشر یعنی پایان دوران یک دین و آغاز ظهور دین بعدی است.[۳۳][۳۴] پس قیامت مسیحیت با ظهور پیامبر اسلام به وقوع پیوست و قیامت اسلام در سال ۱۲۶۰ هجری قمری با ظهور باب اتفاق افتاد.[۳۳] دوزخ و بهشت نیز نه محلی برای شکنجه ابدی برخی مردم یا محلی برای تمتّع جسمی و جنسی برخی دیگر است بلکه معانی روحانی دارد. بهشت شناخت و رضای خدا از طریق ایمان به فرستاده خداوند و عمل به ارزشهای نوین او برای شکوفائی کمالات روحانی است و دوزخ محرومیت از این تکامل.[۳۴] باب، عدل الهی را مستلزم اختیار بشرو نیز استمرار فیض هدایت الهی بر طبق تکامل وقفه ناپذیر انسان و جامعه میداند و در نتیجه اعتقاد به انتهای نبوت و رسالت نفی کامل عدل الهی است.[۳۵]
باب در این باره میگوید: «مراد از یوم قیامت یوم ظهور شجره حقیقت[۳۶] است و مشاهده نمیشود که احدی از شیعه یوم قیامت را فهمیده باشد. بلکه همه موهوماً امری را توهّم نموده که عند الله حقیقت ندارد؛ و آنچه عند الله و عند عرف اهل حقیقت مقصود از یوم قیامت است اینست که از وقت ظهور شجره حقیقت در هر زمان بهر اسم الی حین غروب آن یوم قیامت است. مثلاً از یوم بعثت عیسی تا یوم عروج آن، قیامت موسی بود که ظهور اللّه در آن زمان ظاهر بود به ظهور آن حقیقت که جزا داد هرکس مؤمن به موسی بود بقول خود و هرکس مؤمن نبود جزا داد بقول خود. زیرا که ما شهد اللّه در آن زمان ما شهد اللّه فی الانجیل بود؛ و بعد از یوم بعثت رسول اللّه تا یوم عروج آن، قیامت عیسی بود که شجره حقیقت ظاهر شده در هیکل محمّدیّه و جزا داد هر کس که مؤمن به عیسی بود و عذاب فرمود بقول خود هرکس که مؤمن به آن نبود؛ و از حین ظهور شجره بیان الی ما یغرب قیامت رسول اللّه هست که در قرآن خداوند وعده فرموده .»[۳۷]
برخی از آثار باب[ویرایش]
سید علی محمد شیرازی در بیان فارسی در باب یازده از واحد ششم آثار خود را مشتمل بر ۵۰۰٬۰۰۰ آیه برآورد کردهاست. [۳۸] از آنجا که بیان فارسی در سال چهارم (۱۸۴۷-۱۸۴۸ میلادی) از رسالت شش ساله باب نگاشته شده مقدار آثار وی باید بیشتر از این مقدار باشد باشد.[۳۹][۴۰]
دکتر نادر سعیدی استاد دانشگاه کالیفرنیا در لوس آنجلس در کتاب «بابالفؤاد» که به بررسی جامع آثار باب میپردازد آثار وی را به سه دسته کلی تقسیم میکند که این تقسیمبندی تا حدودی ترتیب زمانی آن آثار نیز بودهاست.[۴۱] اولین مرحله از آثار باب بیشتر معطوف به تفسیر سورهها یا آیات قرانی است.[۳۲] مشهورترین این آثار تفسیر سوره یوسف است که از طریق آن باب اول بار دعوی خود را آشکار نمود و آئین بابی متولد گردید. [۴۲]
بهاءالله از این اثر به عنوان اولین و بزرگترین کتابها یاد میکند و شوقی افندی آن را قرآن دوران بابی میداند.[۳۸] اما این اثر اولین نوشته باب نیست بلکه اولین نوشته او پس از آغاز دعوتش است.[۴۳] به عنوان مثال قبل از آن باب نوشتن تفسیری بر سوره بقره را آغاز کرده بود.[۴۳] اما این تفسیر از دو بخش تشکیل میشود که بخش اول از آغاز سال ۱۲۶۰ هجری قمری شروع و در انتهای سال به پایان رسیدهاست در حالیکه بخش دوم همگی پس از آغاز دعوتش بودهاست.[۴۳] دسته دوم بیشتر آثار فلسفی است که در آن به بحثهای مابعدالطبیعه و الهیات تأکید میگردد.[۴۴] از مهمترین این آثار صحیفه عدلیه، توقیع میرزا سعید (جواب سؤالهای ثلاثه)، تفسیر هاء، فی الغناء، شرح دعاء غیبت، و اثبات نبوت خاصه است.[۴۴] برخی از تفاسیر باب نیز مانند تفسیر کوثر و والعصر که در این مرحله نوشته شدهاند به این نوع مباحث تأکید میکنند.[۴۴] آثار دو مرحله اول بیشتر در سه سال اول رسالت باب نوشته شدهاند.[۴۵] مرحله سوم آثار باب مرحله تشریع است که در آن تعالیم اجتماعی و احکام بابی به عنوان یک دیانت نوین مورد برسی قرار میگیرد.[۴۶] بیان فارسی، بیان عربی، دلائل سبعه، لوح خطاب به ملا باقر، کتاب الاسماء و کتاب پنج شأن جزو این گروه هستند.[۴۶] کتاب بیان فارسی امالکتاب آئین بابی است، که باب در آن خود را موعود اسلام و پیامبری جدید معرفی میکند، شریعت اسلام را منسوخ اعلام میکند و قوانین و احکام جدیدی وضع میکند با این هدف که مردم برای پذیرش موعودی جهانی که پس از وی میآید آماده شوند، وی از این موعود با نام من یظهره الله یاد میکند.[۴۶] پس آثار باب از سه مرحله تشکیل میشود: اول تنزیل به عنوان تفسیر، دوم تنزیل به عنوان تبیین فلسفی، و سوم تنزیل به عنوان تشریع.[۴۵] بعضی از مهترین آثار باب عبارتند از:
- تفسیر سوره یوسف (قیوم الاسماء)
- بیان فارسی
- بیان عربی
- دلائل سبعه
- صحیفه عدلیه
- تفسیر سوره فاتحه
- تفسیر سوره والعصر
- تفسیر سوره الکوثر
- پنج شأن
- الأسماء کلشیئ - چهار شأن
- هیکل الدین
- صحیفه رضویّه
- کتاب جزا
- صحیفه بین الحرمین
- تفسیر سوره حمد نقطه باء زیر بسم الله
- فی بیان المسائل الثلثة
- تفسیر سوره توحید
- تفسیر سوره القدر
- بیان عربی
- رساله ذهبیة
- الواح دوائر
- قسمتی از الواح حضرت نقطه و سید حسین کاتب
- لوح وصایت خطاب به صبح ازل
- دعا و مناجات
- زیارت نامه
- رجعت
- مجموعه ۴ ادعیه و تفاسیر
- نبوت خاصه
- مجموعهای از الواح و جوابیه و ادعیه
- لوح خطاب به حجت زنجانی
- (دستخط اصل)
- آثار متفرقه از بیان جلد ۱
- آثار متفرقه از بیان جلد ۲
- مجموعهای از الواح و مناجات
- زیارات و خطبات
- مجموعهای از آثار نقطه اولی و صبح ازل
- زیارت نامه
مَن یُظهرُهُ الله، موعود آئین بیان[ویرایش]
مَن یُظهِرُهُ الله (به معنی: کسی که خدا ظاهرش میکند)، فردی است که بنا به کتاب بیان فرستاده خدا است و خداوند بعد از سید علی محمد شیرازی او را به پیامبری برخواهد گزید تا راهنمای بشر و نجاتگر عالم باشد. به اعتقاد بهائیان، مَن یُظهِرُهُ الله، همان بهاءالله، شارع دیانت بهائی است.[۴۷]
از اساسیترین آموزههای سید علی محمد باب این نکته است که نتیجه و ثمره آیین او باید شناخت و ایمان به «مَن یُظهره الله» باشد.[۴۸] باب به کرّات در آثار خود به ظهور «مَن یُظهره الله» اشاره میکند[۴۹] و از پیروان خود میخواهد که شناخت و ایمان خود را به تصدیق هیچکس حتی خود باب و هیجده حوّاری اولیه وی (حروق حی) مشروط نکنند و موعود را از آثار و صفات خود او بشناسند و نه از اشاره و دلالت دیگران.[۵۰] باب حتی پیروانش را برحذر میدارد که مبادا مانند ادیان قبل که با استدلال به کتاب آسمانی خود از پیامبر بعدی محروم شدند با استدلال به آثار باب از ایمان به «مَن یُظهره الله» محروم شوند،[۵۰] مقام موعود به گفته باب بالاتر از آنست که حتی آثار خود باب لیاقت اشاره به وی را داشته باشد.[۵۰] باب در آثارش از نزدیکی ظهور موعود میگوید و برای زمان ظهور او به سال نه و سال نوزده اشاره میکند.[۵۱] اندکی پس از یک دهه از آغاز دعوت باب در سال ۱۸۴۴، یعنی چند سال پس از اعدام وی در سال ۱۸۵۰، بیش از ۲۵ نفر ادعای من یظهرهاللهی کردند.[۵۲] دنیس مکین نام بیست نفر از مدعیان را فهرست کردهاست.[۵۳] نوزده سال بعد از دعوت باب، بهاءالله در سال ۱۸۶۳ در جمع یارانش و بعدتر در سال ۱۸۶۶ بصورت عمومی تر ادعای من یظهره اللهی کرد و عموم بابیان به وی ایمان آوردند.[۵۴][۵] گروه اندکی که به طرفداری از میرزا یحیی ازل بابی باقی ماندند ازلی نام گرفتند. ازلیان ظهور من یظهره الله را در فاصله ای خیلی دور پیشبینی میکردند و معتقد بودند ظهور موعود زودتر از دست کم ۲۰۰۰ سال از ظهور باب و قبل از مورد قبول گرفتن دین باب در بسیاری از کشورها رخ نخواهد داد. [۵۵] [۵۶] با این وجود ازلیان در پی تبلیغ و جهانگیرکردن آئین بابی بر نیامدند و با تقیه و پنهان کردن هویت دینی خود عملاً در جامعه اسلامی حل شدند.[۵۷]
پروفسورادوارد براون مفهوم کلیدی ظهور «مَن یُظهرُه الله» در آئین بابی را چنین خلاصه میکند:[۵۸]
او (باب) اعلام کرد که صرفاً دروازه و راهی که به مهدی ختم میشود نیست بلکه او خود امام است و عملاً موعود و حقیقت آغازینی است که بار دیگر برای بشر آشکار شدهاست، آنچه در ظهورات قبلی بطور تاریک بیان شده و به صورت معما درآمده بود حال او آن را بطور باز و آشکار بیان میکند. در عین حال او پایانی را برای ظهورش قائل نیست و رسماً و علناً اعلام میکند که بعد از او فردی بزرگ و مهمتر برای تکمیل آنچه او شروع کرده ظاهر خواهد آمد (کسی که او من یظهره الله می خواندش). در کتابها و آثار باب درک این موضوع شگرف است که او نگران دین خود نیست، بلکه نگران درک پیروانش از فردیست که خداوند او را ظاهر میکند. بارها و بارها، تقریباً در هر صفحه از آثارش، باب از مسلمانان استدعا میکند که در ظهور بعدی آنگونه که در این ظهور رفتار کردند، عمل نکنند و به یاد داشته باشند که هیچ ظهوری آخرین ظهور نیست، بلکه فقط میزانی از حقیقت است که وضعیت پیشرفت انسان او را قادر به درک آن کردهاست.
باب در تکاپوی عرضه کردن مذهب خویش به دو طریق، که هر دو نشان از استقلال از شخصیت خودش میداد، بود. اول اینکه، او اعلام کرد که این مذهب را اصلاً پایانی نیست و ظهور «من یظهره الله»، را پیشبینی کرده بود که برای کامل کردن مذهبی که باب آن را بنیان نهاده بود خواهد آمد. ثانیاً باب صلاحیت معنوی را حتی طی دوران زندگی خود به تنهایی روی خودش متمرکز نکرده بود و پیشوایی دینی را به واحد اول بیان که شامل خود او و هیجده حواری اولیه وی، حروف حی، بود سپرده بود.[۵۹]
آئین بهائی و آئین بیانی[ویرایش]
باب در آثارش به نزدیکی ظهور مَن یُظهِرُهُ الله، کسی که نتیجه و ثمره آئین بابی باید شناخت و ایمان به او باشد، اشاره میکند.[۴۸] وی همچنین از بابیان میخواهد که در شناسایی و ایمان خود کاملاً مستقل عمل کنند و موعود را به خود او بشناسند و نگذارند افراد دیگر، حتی خود باب و حروف حیّ، یا آثار باب مانع شناسایی آنان شوند.[۵۰] از این رو در آئین بابی وصیّ (جانشین) و مفسّر آثار به آن مفهوم که در سایر ادیان هست وجود ندارد و جانشینی که باب تعیین كرد در واقع رهبر اسمی جامعه بابی بعد از وی بود.[۴۸]
کمی قبل از اعدام سید علیمحمد باب عبدالکریم قزوینی، یکی از کاتبان باب توجه او را به اهمیت تعیین جانشین جلب كرد و باب تعداد مشخصی لوح نوشته آنها را به عبدالکریم داد تا به دست میرزا یحیی و بهاءالله برساند.[۶۰]
باب در لوحی که معمولاً به عنوان وصیتنامه باب از آن یاد میشود، میرزا یحیی به عنوان رهبر بابیان پس از بنیانگذار جنبش تعیین نمود.[۶۱][۶۲][۶۳] در همین لوح به وی دستور داده شدهاست که از من یظهرهالله در زمان ظهورش پیروی کند.[۶۴] رهبری وی جنجالبرانگیز بود. وی کمتر در میان بابیها حاضر میشد. منوچهری ادعا میکند که دلیل در خفا ماندن او بخشی از وصیتنامه سید علی محمد شیرازی است که او را به محافظت از خویش توصیه کردهبود.[۶۵] براوان معتقد است رهبری میرزا یحیی در عراق رهبری اسمی بود و در عمل ساماندهی امور را بهاءالله، برادر ناتنی وی انجام میداد.[۶۶] دنیس مکین بر این نظر است که تعیین میرزا یحیی به عنوان جانشین رسمی باب، تنها برای حفظ بهاءالله از خطر و با پیشنهاد بهاءالله و عبدالکریم قزوینی و موافقت باب بودهاست.[۵۳] خطری که بهاءالله را تهدید میکرد از جانب امیر کبیر بود.[۶۷] به گفته سعیدی اگر امیر کبیر به نقش کلیدی بهاءالله در جامعه بابی پی میبرد حتماً او را به قتل میرساند.[۶۷] این تحلیل اول بار توسط عباس افندی در «مقاله شخصی سیاح» مطرح شد.[۵۳] شوقی افندی نیز میگوید باب میرزا یحیی را به عنوان «مرجع اسمی» جامعه بابی انتخاب کرده بود و به نقل از «مقاله شخصی سیاح» تحلیلی مشابه تحلیل فوق ارائه میدهد.[۵۳]
پس از تیرباران باب، پیروانش که به «بابی» مشهور بودند بر طبق بیانات باب در کتاب بیان به دنبال مظهر ظهور بعدی که در این کتاب به «ظهور من یظهره الله» اشاره شدهاست، میگشتند.[۳] بهاءالله در سال ۱۸۶۳ و بعد از یک دهه تبعید در عراق و در آستانه سرگونیش به استامبول خود را من یظهرهالله موعود کتاب بیان معرفی کرد. اکثر بابیان به او ایمان آورده و بهائی نامیده شدند.[۶۳][۵۲] [۵][۵۴] گروه اندکی که به طرفداری از میرزا یحیی ازل بابی باقی ماندند ازلی نام گرفتند.[۵۷] ازلیان با تقیه و پنهان کردن هویت دینی خود عملاً در جامعه اسلامی حل شدند.[۵۷] تعداد اینها اکنون اندک است.[۶۸][۶۹]
بعضی احکام آیین بیان[ویرایش]
سید علی محمد باب در مورد حلال و حرام میگوید: حلال محمد تا روز قیامت حلال است و حرام او نیز تا روز قیامت حرام است.[۷۰] به اعتقاد بابیان، ظهور باب همان قیامت است، یعنی حلال و حرام محمد و دیانت اسلام تا زمان اظهار امر باب پابرجا بودهاست و از زمان ظهور باب و شروع دیانت بابی، بسیاری از موارد تغییر کردهاست.[۷۱] برخی از احکام آئین بابی از این قرار است:
- در باب نوزدهم از واحد پنجم کتاب بیان فارسی بهترین عبادتها شاد کردن و بدترین کارها محزون کردن افراد است: در بیان هیچ عبادتی نزد خداوند محبوب تر نبوده از نفع نفسی به نفسی اگرچه با دخال سروری در قلب او باشد و هیچ عملی ابعد تر نبوده به ضر نفسی نفسی را اگر چه بادخال حزنی در قلب او باشد.[۷۲]
- در باب هیجدهم از کتاب بیان نهی شدید شدهاست از شرب مسکرات حتی برای مریض. خوردن مشروبات الکلی و هر چیز بدبو و کریه و تریاک و انواع دخانیات حرام است.[۷۲]
- در در باب پنجم از واحد چهارم صراحتاً قتل نفس حرام شدهاست در باب شانزدهم از از واحد یازدهم، نهی از قتل و قطع اعضای بدن انسان شدهاست
- در باب هیجدهم از واحد ششم کتاب بیان تفتیش عقاید و جستجو در امور شخصی مردم حرام است.
- در باب شانزدهم از واحد نهم کتاب بیان نهی اکید از ضرب و شتم شدهاست و این موضوع در باب ششم از واحد دهم تکرار شدهاست.
- در باب یازدهم از واحد ششم از تنبیه بدنی منع گردیدهاست.
- در باب یازدهم از واحد نهم کتاب بیان رسماً با برده داری و خرید فروش انسان مخالفت و نهی گردیدهاست.
- در باب پانزدهم از واحد دهم کتاب بیان بر رعایت حال حیوانات و عدم تحمیل وزن زیاد بر حیوانات دستور داده شدهاست.
- در باب نهم از واحد یازدهم کتاب بیان ذکر شده که در مجالسی که در آن ابهاج و سروری مهیا نباشد و در شأن و مقام فرد نباشد باید دوری نمود.
- در باب هفتم از واحد نهم نهی اکید شدهاست از ابیع و شرای انقوزه و تنباکو که آن را ورق زقوم خطاب کردهاند.
- زنا حرام و شخص زانی از رحمت خدا بی نصیب است.[۷۲]
- در باب چهاردهم از واحد پنجم بیان به طهارت، لطافت و نظافت تأکید فراوان شدهاست: و هیچ شیئیی در بیان احب نزد خداوند نیست از طهارت و لطافت و نظافت - و خداوند در بیان دوست نمیدارد که شاهد شود بر نفسی دون روح و ریحان را و دوست میدارد که کل با منهای طهارت معنوی و صوری در هرحال باشند که نفوس ایشان از ایشان کره نداشته باشد چگونه و دیگری.
- در باب هیجدهم از واحد سوم بیان امر شده که باید هر چیز را به منتهی درجه کمال خود رسانید.
- در کتاب چهار شأن در باب هیجدهم از واحد چهارم آمدهاست که اطفال را به چیز هایکه بر آنها دشوار است تعلیم ندهید و کمال لطف و رأفت را در حق آنها منظور دارید و تحمیل نکنید بر آنها چیزهایی که برای آنها سودی ندارد.
محو بعضی کتب[ویرایش]
باب در یکی از ابواب کتاب بیان میگوید که پیروان شریعت بیان باید به جز کتاب بیان و آیات باب، از قرائت سائر کتب خودداری کنند و تمام کتابها را محو نمایند. در کتاب بیان فارسی البته ذکر کردهاند که مقصود از محو کتابها چه نوع کتابهایی است. مقصودشان از محو کتاب را کتابهایی ذکر میکنند که علما و فقها در فنون مختلفه نوشتهاند. مثلاً کتابهایی که متکلمین اسلام در مسائل علم نوشتهاند، تمامش ایراد و اشکال و اعتراض بر یکدیگر و جنگ و جدال و سایر شئونی است که به درد دنیا نمیخورد. غالب کتب فلاسفه که در مسائل مختلفه نوشتهاند، به درد کسی نمیخورد جز این که برای خوانندگان اضطراب فکر و تشتت حواس ایجاد میکنند.[۷۳]
نماز[ویرایش]
دیانت بابی، به عنوان دینی مستقل از دیگر ادیان الهی دارای نماز مخصوص به خود است، این نماز، نمازی ۱۹ رکعتی میباشد که بر هر فرد بابیِ بالغ فرض واجب بودهاست که آن را ادا کند.[۶۲][۷۲]
روزه[ویرایش]
یکی دیگر از احکام دیانت بابی روزه میباشد. بر هر فرد بابی بالغ واجب است که در ماه روزه دیانت بابی، روزه بگیرد در باب هیجدهم از واحد هشتم کتاب بیان ذکر شدهاست که نوزده روز آخر سال بیانی را روزه بگیرند و تا سن کسی به یازده نرسیده روزه بر او واجب نیست و همچنین پس از چهل دو سال واجب نخواهد بود و مدت هر روز از طلوع شمس است الی غروب و حقیقت روزه در آن باب مفصل تشریح شدهاست ، تقویم بابی۱۹ ماه ۱۹ روزهاست و بابیان یک ماه کامل خود را از طلوع خورشید تا غروب آفتاب از خوردن و آشامیدن پرهیز میکنند و به تعدیل اخلاق میپردازند. شرح کامل نام ماهها و نام روزها در کتاب بیان ذکر گردیدهاست.
گاهشمار آئین بیانی[ویرایش]
گاه شمار آئین بیانی بر اساس تقویم شمسی تنظیم شدهاست.[۷۴] نوروز مبدأ سال است و سال به ۱۹ ماه نوزده روزه تقسیم شدهاست به همراه ۴ یا ۵ روز اضافه. هر ۱۹ سال یک «واحد» نام دارد و هر نورزده واحد یک «کل شی». [۷۴]
وقایع مهم در آئین بیانی[ویرایش]
دستگیری و حبس سید علی محمد باب در شیراز[ویرایش]
حکومت و روحانیون ابتدا توجه زیادی به حرکت بابی نکردند اما در اواخر تابستان ۱۸۴۵ میلادی وقتی از گسترش سریع آن آگاه شدند، تصمیم به کنترل آن گرفتند؛ لذا باب که تازه از مکه به بوشهر آمده بود به شیراز برده شده محبوس گردید.[۷۵][۷۶]
حاکم فارس بسیار با او بدرفتاری کرد. او در برابر حاکم توسط سر دسته روحانیون مورد بازپرسی قرار گرفت وتوسط وی مرتد اعلام شد و دستور داده شد که او باید با فلک تنبیه شود و در خانه عبد الحمید خان داروغه محبوس گردد.[۱۸][۷۷] بعد از آن، سید علی محمد شیرازی به ضمانت دایی خود به منزل او رفت. قدوس که به دستور سید علی محمد شیرازی به شیراز رفته بود و یکی دیگر از بابیان را در آن شهر به دستور حاکم فارس دستگیر شدند و شکنجهٔ بسیار تحمل کرده[۷۸] و از شیراز تبعید شدند.
تبعید سید علی محمد باب به اصفهان[ویرایش]
پس از مدتی، بیماری وبا در شهر شیراز مُسری شد و در همین حین، باب از شیراز خارج شد.[۷۹] وی در تاریخ سپتامبر ۱۸۴۶ به اصفهان تبعید شد. در ابتدا در اصفهان در منزل امام جمعهٔ آن شهر ساکن شد.[۸۰] حاکم اصفهان در آن موقع منوچهرخان معتمدالدوله بود و او علیمحمد باب را با احترام پذیرفت و مدت یک سال از او مهمانداری و حمایت کرد.[۸۰] ادوارد براون در این خصوص مینویسد: «داروغه شیراز در این امر همراهی کرد در غیر اینصورت انتقال سریع زندانیش به همراه دو تن از پیروانش به شهر ثانی (اصفهان) محال بود.» این واقعه حدوداً در ماه می۱۸۴۶ رخ داد. به مدت تقریباً یک سال باب در اصفهان ماند. او تحت حمایت قویترین اشراف آن زمان بود که هم قادر و هم خواهان پشتیبانی و حمایت او از کینهورزیهای دشمنانش بودند که در بین آنها روحانیون خطرناکترین بودند. اما در اوایل سال ۱۸۴۷ حامی او فوت کرد و گرگین خان که جانشین دولت اصفهان شد حس مشابهی با حاکم قبلی نداشت و فوراً باب را تحت یک همراهی مسلحانه به تهران که در آن زمان تحت حکومت محمد شاه و وزیر نابخردش حاج میرزا آقاسی بود فرستاد.[۸۱]
تبعید سید علی محمد باب به ماکو[ویرایش]
پس از مدتی و در ژانویه ۱۸۴۷ به دستور محمّد شاه قاجار به سمت تهران حرکت کرد. اما صدر اعظم او حاجی میرزا آغاسی از حضور سید علیمحمد باب در تهران نگران شد و با شاه تصمیم گرفتند بدون این که باب وارد تهران شود او را به ماکو، واقع در شمال غربی ایران بفرستند. به همین دلیل سید علی محمد شیرازی بعد از گذراندن مدت زمانی در خارج از شهر تهران و بدون آنکه بتواند با شاه ملاقات داشته باشد، بنا بر نامهای از طرف شاه به تبریز تبعید شد و سپس در قلعهٔ ماکو در منطقهای به همین نام زندانی شد. آن مکان به گمان حاج میرزا آغاسی از این جهت مناسب بود که اکثر مردم آنجا سنی مذهب و ترکزبان بودند و محصور میان دول روس و عثمانی و بعید از همه جا بود و در نتیجه کسی به سوی باب جذب نمیشد؛ ولی حتی در ماکو هم نتوانستند مانع تماس باب با طرفدارانش شوند و در آنجا نیز نامه هائی به باب میرسید یا طرفدارانش به ملاقات او میآمدند.[۸۲]
محاکمه سید علی محمد باب در تبریز[ویرایش]
باب را مجدّداً به تبریز فرستادند و به علما دستور داده شد تا حکم نهایی را در مورد او صادر نمایند. علما هم مجلسی تشکیل دادند و در آن مجلس از باب سوالاتی در مورد ادعای او پرسیدند. ادوارد براون مینویسد:اقدام قانونی علیه باب تماماً با شرم آورترین بی انصافیها و بیاحترامیها همراه بود. آنها به او گفتند: " اگر تو دروازه دانش هستی البته باید قادر باشی به هر سؤالی که ما انتخاب میکنیم و میپرسیم جواب دهی ". و بلادرنگ شروع به پرسش دربارهٔ اصطلاحات و ریزه کاریهای فنی طب، دستور زبان، فلسفه و منطق و امثال آن کردند.[۸۳] بگفته مک ایون باب به صورت غیررسمی در مجلس علما از سوی بسیاری از علمای حاضر محکوم به مرگ شد. اما رأی بر جنون در این زمان مطرح شد تا مانع اعدام باب شوند.[۸۰] محمد ترابیان در کتاب حالات و مقالات استاد شهاب فردوسی در این خصوص مینویسد: اینکه در برخی کتابها نوشتهاند سید باب مخبط و مجنون بودهاست از انصاف و عدالت دور است زیرا همهٔ آثار او حکایت از یک مجذوب به افکار خود دارد و در همه موارد به مقدسات اسلامی جداٌ احترام میگذارد و به اصول و نوامیس اخلاقی و اجتماعی کاملاً متوجهاست و مطلقاً علایم جنون در آثار وی دیده نمیشود.[۸۴]
تبعید سید علی محمد باب به قلعه چهریق[ویرایش]
پروفسور ادوارد براون مینویسد:[۸۵]
به همین دلیل باب به زور از قلعه چهریق به تبریز برده شد و یک بار دیگر در برابر قضاتی که حکمشان نتیجه قطعی بود مورد بازخواست قرار گرفت. محکمهای که او اکنون به آن تن درداده بود چیزی جز یک سری اهانتها و بیاحترامیهای مکرر نبود. به هر حال شکنجه گران او نگران گرفتن یک نتیجه بودند و آن اینکه رسماً باب را وادار کنند از تعالیمی که میآموزد صرف نظر کند. اما آنها قادر به انجام آن نشدند.
مسیو نیکلا منشی اول سفارت فرانسه در ایران مینویسد:[۸۶]
بنابر این معلوم میشود که باب بسختی در محبس میگذراند و شکایت دارد و نسبتاً مدت آنهم طولانی بودهاست زیرا که برحسب مدارکی که ما شرح دادیم در سال ۱۲۶۴ به ماکو رفت و اجرای کشتهشدنش در ۲۷ شعبان ۱۲۶۶ واقع شد مطابق با ۸ ژوئیه ۱۸۵۰. ولی قبل از اجرای قتل محبس او را تغییر دادند و از ماکو به قلعه چهریق بردند.
در صفحه بعد از ۱۳۲کتاب نقطةالکاف که به همت پروفسور ادوارد براون منتشر گردیدهاست در ذیل تصویر این قلعه و رودخانه نوشته شدهاست.[۸۷]
قلعه چهریق در نزدیک ارومیه در آذربایجان که میرزا علی محمد باب قبل از کشتهشدنش درآنجا محبوس بوده و به جبل شدید از آن تعبیر میکند
در اینجا فقط با نامهای مخفی شده در گردو یا نوشتههایی که به صورت ضدآب دوخته شده بودند و در شیر غوطه ور شده بودند و امثال اینها ارتباط بین باب و پیروانش ممکن بود. باب که اکنون محکوم به بیش از سه سال حبس شدید شده بود، عملاً نمیتوانست بهطور مستقیم مسئول گرایش به دفاع مسلحانه احتمالی توسط پیروانش در نظر گرفته شود. با این وجود دولت او را سرچشمه آن تعالیمی میدانست که کل امپراطوری ایران را دچار تشنج کرده بود و تصمیم به مرگ او گرفت. آنان تصور میکردند که با مرگ او کل جنبش باید از هم بپاشد.[۸۸]
اعدام سید علی محمد باب و محمدعلی زنوزی[ویرایش]
میرزا تقیخان امیرکبیر که در زمان ناصرالدین شاه، صدر اعظم دولت ایران بود و با قتل و آزار بابیان نتوانسته بود از گسترش آئین بابی که به زعم وی موجب اشاعه کفر و وهن بر دستگاه دولت و روحانیت شده بود جلوگیری کند و تبعید باب را در کوههای آذربایجان بینتیجه و اثر میدید،[۸۹] به شاه پیشنهاد اعدام باب را داد.[۸۲]
بدین ترتیب از سوی شاه به تبریز امر شد که باب را از زندان خارج کنند و او را حسب الظاهر محاکمه کنند و سپس به قتل برسانند. بنا به این دستور ناصرالدین شاه، باب را چند ساعت در کوچه و بازار تبریز گرداندند و نوکرهای حکومت و بعضی از مردم و طبقه روحانیون او را مورد انواع تحقیر قرار دادند و قبل از غروب آفتاب او را به محل اعدام بردند.[۹۰]
باب را به همراه محمدعلی زنوزی یکی از مریدانش، در فاصله چند قدمی یکدیگر آویزان نمودند. پس از شلیک تفنگها، دود چند لحظه آن دو نفر را از نظرها پنهان نمود. پس از متفرق شدن دود باروت مردم توانستند محل اعدام را مشاهده کنند، ندای حیرت و وحشت از مردم بلند شد، چون باب آنجا نبود؛[۸۲] زیرا گلولهها فقط به طنابها خورده بود و سبب باز شدن طناب و نجات باب شدهبود.[۸۲] باب را در اتاقی یافتند و دوباره به محل اعدام آوردند و مثل سابق بستند. اما این بار سربازان از امر شلیک سرباز زدند.[۸۲] گروهی دیگر را آوردند و فرمان شلیک دادند و این بار باب کشته شد.[۸۲]
واقعه بدشت[ویرایش]
ادوارد براون مینویسد:ملاحسین بشرویهای به سرعت به سمت روستای بدشت پیشرفت که در نزدیکی مرز استان مازندران قرار داشت و در آنجا با گروه دیگری از هم دینان خویش به رهبری ملا محمدعلی بارفروشی متحد شد. اصلاحات اجتماعی باب که زنان را در رتبه برابری با مردان بالا برد موجب گردید که زرین تاج دختر حاج ملا محمد صالح قزوینی که به نام قرةالعین معروف بود نیز به سمت تعالیم و آموزشهای باب جذب شود. اکنون در میان بابیها در انجمن بدشت ظاهر شد. تصمیم گرفته شد و معین گردید که این زن خوش بیان، شجاع و زیبا متعهد به تشویق و ترغیب وفاداران شود.[۹۱]
دربارهٔ اهداف واقعه بدشت، افسانه نجمآبادی گفتهاست که بدنبال شدت گرفتن سرکوب بابیان، رهبران بابی در بدشت جمع شدند تا در مورد سمت و سوی آینده آئین جدید تصمیم بگیرند.[۲۰] از دیدگاه جوان کول، هدف از گردهمآیی بدشت آزادسازی سیدعلیمحمد باب بود که در آن زمان در قلعه ماکو در زندان بود.[۲۱] ماریون وودمن هدف کنفرانس را اعلام جدایی و استقلال کامل آئین باب از اسلام دانستهاست.[۲۲] طاهره در اجتماع بدشت سخنرانی نمود و با حاضر شدن بدون نقاب روبنده حاضرین را شوکه نمود. او همچنین جدائی دین بابی از دین اسلام و نسخ احکام و سنن قدیم را اعلام نمود.[۱۸] این اتفاق باعث افزایش نگرانیهای دولتیان و علما در آن زمان شد.[۱۸]
جنگ قلعه طبرسی[ویرایش]
ادوارد براون در تشریح جنگ قلعه طبرسی مینویسد:[۹۲]
پیروان سید علی محمد باب تحت تأثیر سخنان قرةالعین در واقعه بدشت، در مکانی که مزار شیخ طبرسی در آنجا بود گردهم آمدند. در اینجا، مردان تعلیم دیده برای صلح با شجاعت و مهارت باورنکردنی، ماهها مجبور به جنگ با قوای سلطنتی بودند و بارها و بارها نیروهای دولتی را شکست داده و موجب شده بودند که حتی برخی از قوای دولتی ناامید شوند. رهبر شجاع ایشان ملاحسین بشرویهای بود.
آغاز این جنگ بنابر آنچه که جهانگیر میرزا مؤلف (تاریخ نو) نگاشته، دو ماه قبل از وفات محمد شاه بودهاست. اردشیر میرزا حاکم مازندران سعی در سرکوبی پیروان باب نمود. بواسطه عدم موفقیت به پایتخت مراجعه نموده و امیرزاده خانلر میرزا در اواخر ماه رمضان ۱۲۶۴ هجری قمری به جای وی انتخاب و به مازندران وارد میشود. وی نیز به جهت شورشها و مبارزات پی در پی امکان تحرک نیافته با دریافت خبر مرگ محمد شاه به دارالخلافه مراجعت مینماید. این شورشها نتیجه تبلیغات و آگاهیهای اجتماعی ای که بابیان پس از کنفرانس بدشت و پراکنده شدنشان در سطح مازندران انجام دادهاند و البته در این میان نقش قرةالعین را نمیتوان نادیده گرفت. در ابتدا خوانین محلی و ملایان وابسته به درگیری با نیروهای تحت فرماندهی ملاحسین بشرویه، که وی را دوم رجل نهضت بابیه به حساب آوردهاند، میپردازند. وی حدود ۸۰۰ هواخواه داشتهاست.[۹۳][۹۴] نواب امیرزاده مهدی قلی میرزا را به جای نواب خانلر میرزا مأمور داشتند و به اکابر آن ولایت در باب قلع و قمع این طایفه و لحقه فرمان صادر شد.[۹۵]
ملاحسین در ۲۰کیلومتری بارفروش - بابل در نقطهای که مزار شیخ طبرسی در آنجا بود به ساختن قلعهای حصین و بروجی مشیّد و خندقی عمیق و خاکریزی متین پرداخت[۹۶][۹۷]
در اکتبر ۱۸۴۸ ارتش شاه برای سرکوبی بابیان از تهران به مازندران گسیل گردید (تقریباً ۲ هزار نفر)، این نیروها هم از بابیها شکست خورد. نیروهای تازهنفسی در حدود ۷۰۰۰ تن از تهران به سوی قلعه شیخ طبرسی فرستاده شد و محاصره دژ بابیها آغاز گردید. روحانیون علیه بابیها فتوای (جهاد) دادند اما ارتش شاه نیز کامیابی بدست نیاورد. سرانجام ارتباط ایشان با روستاهای پیرامون بریده شد.[۹۸] با این حال باز هم یورش بابیها ادامه داشت. در دهم ربیعالاول سال ۱۲۶۶، یورش شبانهٔ آنان نیروهای مسلح را وادار به هزیمت کردند. در این شب با بشکههای نفت مکان استقرار لشکریان را به آتش کشیدند و بسیاری از جمله دو تن از فرماندهان لشکر را به قتل رساندند.[۹۹]
مؤلف کتاب فتنه باب مینویسد:
چون بعد از دو ماه محاصره تسلطی حاصل نگشت شاهنشاه به اهل مازندران خشم فرموده، سلیمان خان افشار را فرمان داد تا با لشکری خونخوار به جانب مازندران روان شوند.
با اعزام نیروهای جدید و تمام شدن آذوقه اهالی قلعه که از هفتهها قبل آخرین آذوقهها را نیز به پایان برده بودند، قلعه پس از چهار ماه محاصره سقوط کرد. گویا تعداد اسیر شدگان ۲۱۴ نفر بودهاند که محمدعلی بارفروش نیز از آنجمله بودهاست. بجز تنی چند که گریختند، جمله بابیان را یک به یک شکم دریدند.[۱۰۰]
قیام بابیان زنجان[ویرایش]
پس از جنگ قلعه طبرسی، قیامی به رهبری ملا محمدعلی زنجانی ملقب به حجت در زنجان شکل گرفت.[۱۰۱]
ادوارد براون در خصوص این قیام مینویسد:
آرامش موقت که پس از سرکوب شورش مازندران ایجاد شده بود، بزودی توسط نزاعی مشابه در زنجان در شمال غرب ایران شکسته شد. وقوع نزاع از جهاتی خیلی شبیه قبل است. همان شجاعت سرکوب ناپذیر و از جان گذشته از سمت بابیها و همان بی دقتی، بزدلی و سوءمدیریت از سمت محاصرهکنندهها. اما خیلی زود همچون در شیخ طبرسی حمله غافلگیرانه محاصره و وحشت قحطی را برای محاصره شوندگان به دنبال میآورد. پس همان وعدههای خائنانه از راه میرسند و به تسلیم منتهی میشوند و مانند گذشته با قتل و عام نابکارانه بابیهای اعتمادکننده همراه است. این تابستان ۱۸۵۰ با سایر وقایعی که مصیبت بارند مشخص شد.[۱۰۲]
شورش پیروان باب در نیریز[ویرایش]
پس از جنگ قلعه طبرسی و قیام بابیان زنجان قیامی دیگر در شهر نیریز فارس درگرفت.
ادوارد براون در همین خصوص میگوید:در تابستان ۱۸۵۰ میلادی در حالیکه محاصره زنجان در حال پیشرفت بود، شورش (قیام) بابی دیگری در نیریز در جنوب ایران روی داد. دولت که کاملاً هوشیار شده بود تصمیم گرفته بود که جنبش بابی را ریشه کن کند. باب که اکنون محکوم به بیش از سه سال حبس شدید در ماکو و قلعه چهریق شده بود، عملاً نمیتوانست بهطور مستقیم مسئول گرایش به مقاومت مسلحانه احتمالی توسط پیروانش در نظر گرفته شود. با این وجود دولت او را سرچشمه آن تعالیمی میدانست که کل امپراطوری ایران را دچار تشنج کرده بود و تصمیم به مرگ او گرفت. آنان تصور میکردند که با مرگ او کل جنبش باید از هم بپاشد. درست در روز کشتهشدن باب قیام نیریز و چندین هفته بعد درگیری زنجان با نهرهای خون سرکوب شدند.[۱۰۳]
کشتهشدگان سبعه[ویرایش]
درست در روز کشتهشدن باب قیام بابیهای نیریز و چندین هفته بعد از قیام بابیان زنجان که با کشتار عمومی سرکوب شدند. در بین این دو رویداد، کشتهشدن هفت تن از بابیها اتفاق افتاده که بدون هیچ اثباتی متهم بر طرح نقشه علیه نخستوزیر، میرزا تقی خان بودند. ادوارد براون مینویسد: آنطور که ما از دفتر خاطرات یک بانوی انگلیسی که همسرش سمت مهمی در سفارت بریتانیا را داشت فهمیدیم وفاداری آنان، همدردی و دلسوزی همگان را برانگیخت و در بین هم کیشان خود لقب شهدای سبعه را دریافت کردند. در بین آنها حاج سید علی، دایی سید علی محمد باب که بعد از فوت پدرش تحت سرپرستی او بود نیز کشته شد.[۱۰۴]
کشتار بابیها در تهران[ویرایش]
در سال ۱۸۵۲ میلادی پس از ترور نافرجام ناصرالدین شاه در تهران، کشتار وحشیانهای در تهران صورت پذیرفت و در طی آن انسانهایی بواسطه عقایدشان به فجیعترین شکل ممکن کشته شدند. سلخ ذی قعده سال ۱۲۶۸ قمری زمان این نسلکشی میباشد. در طول این سالها، باب اعدام شده بود و عدهای از هواداران او به قصد انتقام، به ناصرالدین شاه در نیاوران و در روز ۲۸ شوال ۱۲۶۸ هجری قمری تیراندازی کردند.[۱۰۵] این ترور نافرجام ماند. شاه نیز در عوض دستور کشتار بابیها را صادر کرد.[۲۰]سلیمان خان یکی از پیروان کتاب بیان بود. او در هنگام کشتار بابیها در تهران، شمعآجین و کشته شد.
ادوارد براون مینویسد: دو بابی زنده مانده تحت شکنجه قرار گرفتند گر چه مجبور شدند دین و نیت خود را آشکار کنند اما از گفتن نام هر یک از هم دینان خود یا فاش کردن محل تجمعشان امتناع کردند. توداری سرسختانه آنان به هر حال بیفایده بود و تحقیق و بررسی شدیدی که توسط پلیس مخفی تهران آغاز شده بود منجر شد به دستگیری حدوداً چهل تن از بابیون که در خانه سلیمان خان غافلگیر شدند. پنج یا شش تن از اینها به انضمام بهاءالله که اکنون ادعای بیعت با اکثریت بزرگی از بابیها را میکنند بخشیده شده اما بقیه همگی به مرگ محکوم شدند. نخستوزیر از ترس انتقام جویی این فرقه، تصمیم به وادار کردن تمام گروهها در کشتار زندانیان گرفت. برای این منظور او آنها را در بین ادارات مختلف دولتی، اصناف تجار و سایر بخشهای جامعه پخش کرد و در همان زمان به هر گروه فهماند که شاه روی وفاداری و پذیرش هر یک از گروهها در نحوه برخورد و رفتار آنها با قربانیان قضاوت خواهد کرد. وزارت جنگ، وزارت امور خارجه، تجار، روحانیون، درویشها، پیش خدمتهای در خدمت شاه، حتی دانشجویان دانشگاهها که در آن زمان بر اساس یک مدل اروپایی تأسیس شده بود، هر یک زندانی مختص خود را دریافت کردند. انواع مرگهای تحمیل شده بسیار وحشتناک بودند که برخی از آنها با تعصب و افراطگری وحشیانه، ترس از سوءظن یا جنون تمام عیار به ستمگری و قساوت طراحی شده بودند. از بداقبالی بابیها برخی تکهتکه شدند، برخی با اره از هم جدا شدند، برخی با تازیانه پوستشان کنده شد و برخی با شلیک دهانه تفنگ منفجر شدند.[۱۰۶]
قتل طاهره قرةالعین در تهران[ویرایش]

قرةالعین نیز در این ماجرا کشته شد. او که از سال ۱۲۶۵ هجری قمری دستگیرشده بود، در زمان سوء قصد در منزل کلانتر تهران محبوس بود ولی دو هفته بعد از واقعه استنطاق و اعدام شد.[۱۰۷] دکتر پولاک، پزشک اتریشی که در آن زمان در خدمت شاه بود، با یادداشتهای خود به اعدام این زن واقعاً شهادت میدهد.[۱۰۸]
تقیه و نهان زیستی[ویرایش]
ازلیان با تقیه و پنهان کردن هویت دینی خود عملاً در جامعه اسلامی حل شدند.[۱۰۹] میرزا یحیی صبح ازل، چنانکه خودنگاشته است، از سید علی محمد باب دستور داشت تا خود را حفظ کند، حتی اگر هیچکس در جهان به او نگرود.[۱۱۰][۱۱۱] بر همین اساس بود که وی در بغداد مخفیانه میزیست و برادرش میرزا حسینعلی، را رابط خود و بابیان قرار داده بود.[۱۱۲][۱۱۳]
به دلیل همین نهان زیستی تلاشهای سیاسی، فرهنگی فعالان پیرو کتاب بیان در مخالف با حکومت قاجار و تدارک انقلاب مشروطه و تشکیل مدارس از دیده محققین دور ماندهاست.
ملا محمد جعفر کرمانی که از بابیان نخستین بود و پسرش، شیخ احمد روحی، داماد صبح ازل بود، در کرمان، کرسی فقه و اصول داشت و در مسجد خود دفن شد.
ملا محمد جعفر نراقی که از سوی صبح ازل مرجع بابیان کاشان بود[۱۱۴]دهجی, سیدمهدی. رساله. 189.[۱۱۵] بر فراز منبر به گونهای سخن میگفت که مردم او را یک شیعه اثنی عشری راسخ تصور میکردند و به هم دینهای بیانی خود سفارش مینمود که در کمال مستوری، سلوک و رفتار نمایند تا منجر به فتنه نباشد. وی از جانب صبح ازل دستور داشت تا همه جا به شکل شیعیان رفتار نماید.[۱۱۳]شریف کاشانی, شیخ محمد مهدی. تاریخ جعفری. 24.
برادرش ملا محمد تقی نراقی هم که از سوی صبح ازل مرجع بابیان نراق تعیین شده بود، در تهران امام جماعت یکی از مساجد بود.[۱۱۳]
میرزا نورالله (فرزند صبح ازل) در رشت طبابت میکرد و با علمای آنجا مراوده داشت[۱۱۴][۱۱۶]
بابیان گاه ایمان خود را با فرزندان خود در میان نمیگذاشتند و تنها در زمان رشد عقلی با ایشان موضوع را مطرح میکردند. میرزا مهدی امین (داماد صبح ازل) در شرح حالش نگاشتهاست، زمانی که به سن رشد رسید، دانست که پدرش بابی بودهاست.[۱۱۷][۱۱۸][۱۱۹]
حاج میرزا یحیی دولتآبادی که از طرف صبح ازل لقب اسمالله الودود داشت در اصفهان صاحب مسجد بود و ریاست مدرسه علمیه جلالیه را در دست داشت.
مدرسههای سادات و ادب را بنیان نهاد. وی در تأسیس مدارس جدید کوشش فراوان نمود و برای آموزش و پرورش در ایران زحمتهای فراوان کشید که تأسیسات مدارس، مدیریت و نوشتن و نشر کتب درسی ابتدائی از آن جمله هستند.
در دوره دوم مجلس از طرف مردم کرمان به مجلس رفت. در دوره پنجم مجدداً نماینده مجلس شد و در همین مجلس یکی از پنج نمایندهای بود که با انقراض قاجاریه و پیدایش سلطنت پهلوی، به دلیل واهمه از ایجاد دیکتاتوری جدید مخالفت کرد. در تمام مدتی که در اروپا زندگی میکرد سرپرستی محصلین ایرانی آن دوران را از جانب وزارت فرهنگ وقت به عهده داشت.[۱۲۰]
بههمراه دیگر مبارزان در مشروطه و ملی کردن نظام ایران قدمهای فراوان برداشت.
علیمحمد فرهوشی که از بابیان (پیرو سید علی محمد باب) دولتآباد اصفهان بود.[۱۲۱][۱۲۲] از فعالان سیاسی عصر قاجار بود و در تکاپوهای مشروطه خواهی نیز دست داشت.[۱۲۳] وی کار خود را در وزارت فرهنگ با سرپرستی دبستان دانش و آموزگاری زبان و ریاضی در مدرسه کمالیه شروع کرد. مترجم همایون سپس به عنوان کارمند وزارت فرهنگ، و در مناصب و مسئولیتهای مختلف فرهنگی به شهرهای مختلف ایران، همچون کرمان، زنجان، تبریز، ارومیه و اصفهان انتقال یافت و عمدتاً در ردههای بالای فرهنگ (آموزش و پرورش) شهرستانها و استانهای مختلف خدمت کرد. وی در دوران خدمت خویش، مدارس بسیاری را در نقاط مختلف ایران تأسیس نمود.
نقش پیروان آئین بیانی درانقلاب مشروطه[ویرایش]


میرزا آقاخان کرمانی در ۱۳۰۲ هجری قمری (۱۲۶۳ خورشیدی) با شیخ احمد روحی از کرمان هجرت کرد و به اصفهان رفت. ورود او به اصفهان همراه با تشکیل یک سری جلسات سری و خصوصی شد که بانی آن میرزا هادی دولتآبادی نماینده صبح ازل در ایران بود. از دیگر حاضران در این جلسات حاج میرزا نصرالله بهشتی ملقب به ملک المتکلمین و سید جمال الدین واعظ اصفهانی پدر محمدعلی جمالزاده بودند.
یحیی دولتآبادی در سال ۱۲۴۱ خورشیدی در دولتآباد اصفهان به دنیا آمد. پدرش حاج سید میرزا هادی دولتآبادی از مجتهدین مؤثر محلی و مشهور به رهبری شاخه ازلی بابیه بود.[۱۲۴] او نماینده صبح ازل در ایران بود.
وقایع منتهی به انقلاب مشروطه فصل جدیدی در زندگی یحیی دولتآبادی و برادر کوچکترش علی محمد گشود. آنان در میان اولین اعضای حلقهای کوچک ولی اثرگذار از معتقدین ازلی بودند که جمال الدین واعظ اصفهانی و ملک المتکلمین را نیز شامل میشد.[۱۲۵] افکار شیخ محمد منشادی یزدی که گفته میشد از شاخه ازلی است در او و جمال الدین واعظ اصفهانی و ملک المتکلمین تأثیر داشتهاست.[۱۲۶] در سال ۱۳۰۹ به تهران آمد و مدرسههای سادات و ادب را بنیان نهاد. وی با توجه به تحصیلاتش در مکتبخانهها و شناخت آنها از نزدیک، در تأسیس مدارس جدید کوشش فراوان نمود و برای آموزش و پرورش در ایران زحمتهای فراوان کشید که تأسیسات مدارس، مدیریت و نوشتن و نشر کتب درسی ابتدائی از آن جمله هستند. بعد از خلع محمدعلی شاه در دوره دوم مجلس از طرف مردم کرمان به مجلس رفت. درجنگ اول همانند بسیاری از رجال دیگر کشور مهاجرت کرد. در دوره پنجم مجدداً نماینده مجلس شد و در همین مجلس یکی از پنج نمایندهای بود که با انقراض قاجاریه و پیدایش سلطنت پهلوی، به دلیل واهمه از ایجاد دیکتاتوری جدید مخالفت کرد. سالها ساکن اروپا بود و در تمام مدتی که در اروپا زندگی میکرد سرپرستی محصلین ایرانی آن دوران را از جانب وزارت فرهنگ وقت به عهده داشت.[۱۲۷]
در عین حال خود دولتآبادی انتساب خانوادهاش را به آئین بابی در کتاب خود رد میکند و چون اتهام بابی در آن زمان مذموم بود، دربار و ظلالسلطان و روحانیان قشری آن اتهام را علیه آزادی خواهان و مشروطه طلبان بکار میبردند.[۱۲۸]
کسروی در کتاب تاریخ مشروطه ایران مینویسد: بابیان در جنبش مشروطه در ظاهر بیطرفی مینمودند و در نهان هواخواه محمدعلی میرزا بودند، ملایان هوادار استبداد، نام آنان را بر مشروطه خواهان گذارده و تکفیر کرده و خونهاشان را میریختند.[۱۲۹]
نام سید جمال الدین واعظ به همراه ملک المتکلمین، میرزاجهانگیرخان، سید محمد رضا مساوات در لیست چهار نفری بود که محمدعلی شاه قبل از بتوپ بستن مجلس، درخواست تبعید آنها ر ا از ایران کرده بود. جمالالدین واعظ همراه با ملک المتکلمین رهبریِ گروههای بزرگی از مشروطهگرایان را به عهده داشت.[۱۳۰] جمالالدین واعظ اصفهانی پس از واقعه بمباران مجلس بالباس مبدل و به قصد رفتن به نجف راهی همدان شده و به مظفر الملک که یکی از دوستان وی بود پناهنده گردید ولی وی به او خیانت نموده و او را به بروجرد فرستاد و به دستور محمدعلیشاه قاجار توسط حاکم بروجرد در این شهر کشته شد. از جرمهای او مشارکت در نگارش کتابچه ضد استبدادی «رؤیای صادقه» بود.[۱۳۱]
جستارهای وابسته[ویرایش]
منابع[ویرایش]
- ↑ Amanat, Abbas. Iran: A Modern History. Yale University Press, 2017. 240. ISBN 0300112548.
- ↑ Amanat, Abbas. Resurrection and Renewal: The Making of the Babi Movement in Iran. Ithaca: Cornell University Press, 1989. 332-368. ISBN 0-8014-2098-9.
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ ۳٫۲ ۳٫۳ MacEoin, D. M.. BAYĀN(English). . Encyclopedia of Iranica. Retrieved on 2009-09-05.
- ↑ BÁBISM, By Edward G. Browne.p338
- ↑ ۵٫۰ ۵٫۱ ۵٫۲ ۵٫۳ Amanat, Abbas. Iran: A Modern History. Yale University Press, 2017. 246. ISBN 0300112548, 9780300112542.
- ↑ Barrett, David. The New Believers. London, UK: Cassell & Co, 2001. 246. ISBN 0304355925.
- ↑ ۷٫۰ ۷٫۱ ۷٫۲ سجادی، علیرضا. «بابیه». دانشنامه بزرگ اسلامی. بازبینیشده در ۰۲ مه ۲۰۱۴.
- ↑ «Gate of the Heart: Understanding the Writings of the Báb». Nova Religio (Waterloo, Ont. : Wilfrid Laurier Press), 2010-08.
- ↑ ۹٫۰ ۹٫۱ ۹٫۲ Momen, Moojan. «Momen Messianic Concealment and Theophanic Disclosure». OJBS, 2007. ISSN 1177-8547.
- ↑ ۱۰٫۰ ۱۰٫۱ ۱۰٫۲ Saiedi, Nader. Gate of the Heart: Understanding the Writings of the Báb. Canada: Wilfrid Laurier University Press, 2008. 83-110. ISBN 978-1-55458-035-4.
- ↑ BÁBISM, By Edward G. Browne.p338
- ↑ Saiedi, Nader. Gate of the Heart: Understanding the Writings of the Báb. Canada: Wilfrid Laurier University Press, 2008. 241-242. ISBN 978-1-55458-035-4.
- ↑ ۱۳٫۰ ۱۳٫۱ کرمانی، محمد کریم. ازهاق الباطل. کرمان، ایران: مکتبة السعادة، 1845 میلادی.
- ↑ Moojan Momen. «The Trial of Mullá 'Alí Bastámí: A Combined Sunní-Shí'í Fatwá against The Báb». Iran: Journal of the British Institute for Persian Studies, 20, pages 113-143, 1982.
- ↑ «بابیت» از دانشنامه ایرانیکا
- ↑ Moojan Momen، BADAŠT.
- ↑ Fathi Asghar، ۸۱.
- ↑ ۱۸٫۰ ۱۸٫۱ ۱۸٫۲ ۱۸٫۳ ۱۸٫۴ ۱۸٫۵ Richard Foltz، Spirituality in the land of the noble. خطای یادکرد: برچسب
<ref>
نامعتبر؛ نام «ReferenceA» چندین بار با محتوای متفاوت تعریف شدهاست. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.). - ↑ Kazembeyki، ۴۳۲.
- ↑ ۲۰٫۰ ۲۰٫۱ ۲۰٫۲ Najmabadi، ۱۵–۱۶.
- ↑ ۲۱٫۰ ۲۱٫۱ Juan Cole.
- ↑ ۲۲٫۰ ۲۲٫۱ Woodman Marion، ۲.
- ↑ Susan Stiles Maneck، Táhirih.
- ↑ Banani Amin، ۱۱–۱۲.
- ↑ Amanat, Abbas. Resurrection and Renewal: The Making of the Babi Movement in Iran. Ithaca: Cornell University Press, 1989. 245.
- ↑ Saiedi, Nader. Gate of the Heart Understanding the Writings of the Bab. Canada: Wilfrid Laurier University Press, 2008. 243-245. ISBN 978-1-55458-056-9.
- ↑ Saieidi, Nader. Gate of the Heart: Understanding the Writings of the Bab. Canada: Wilfrid Laurier University Press, 2008. 256. ISBN 978-1-55458-056-9.
- ↑ Stenstrand'S, August J and Edward G Browne. “BABISM”. Muhammad Abdullah al-Ahari. Daltaban Peyrevi. In THE COMPLETE CALL TO THE HEAVEN OF THE BAYAN. Chicago: Magribine Press, 2006. 200. ISBN 1-56316-953-3.
- ↑ ترابیان فردوسی, محمد. حالات و مقالات استاد شهاب فردوسی. ایران: صحیفه خرد, 1383. 505. ISBN 5-5-95414-946.
- ↑ ترابیان فردوسی, محمد. حالات و مقالات استاد شهاب فردوسی. ایران: صحیفه خرد, 1383. 505. ISBN 5-5-95414-946.
- ↑ Saiedi, Nader. Gate of the Heart: Understanding the Writings of the Bab. Canada: Wilfrid Laurier University Press, 2008. 227. ISBN 978-1-55458-056-9.
- ↑ ۳۲٫۰ ۳۲٫۱ Saiedi, Nader. Gate of the Heart: Understanding the Writings of the Bab. Canada: Wilfrid Laurier University Press, 2008. 30-32. ISBN 978-1-55458-056-9.
- ↑ ۳۳٫۰ ۳۳٫۱ Saiedi, Nader. Saiedi, Nader. Gate of the Heart: Understanding the Writings of the Bab. . Canada: Wilfrid Laurier University Press, 2008. 254-255. ISBN 978-1-55458-056-9..
- ↑ ۳۴٫۰ ۳۴٫۱ Saiedi, Nader. Logos and Civilization: Spirit, History, and Order in the Writings of Baha'u'llah. University Press of Maryland, 2000. 68-69. ISBN 1-883053-63-3.
- ↑ Saiedi, Nader. Gate of the Heart: Understanding the Writings of the Bab. Canada: Wilfrid Laurier University Press, 2008. 220-221. ISBN 978-1-55458-056-9.
- ↑ ظهور پیامبر الهی.
- ↑ کتاب بیان - باب ۷ - از واحد ۲.
- ↑ ۳۸٫۰ ۳۸٫۱ Interpretation as Revelation: The Quran Commentary of the Bab, Todd Lawson,2. the Shaykhi school, Published in the Journal of Bahai Studies, vol.2, number 4 (1990), 2. the Shaykhi school
- ↑ Saiedi, Nader. Gate of the Heart Understanding the Writings of the Bab. Canada: Wilfrid Laurier University Press, 2008. 35. ISBN 978-1-55458-056-9.
- ↑ MaxEoin, Denis. «BAYĀN (2)». در Encyclopaedia Iranica. ج. 3. 1988. 878-882. electricpulp.com. “BAYĀN (2) – Encyclopaedia Iranica”. www.iranicaonline.org. Retrieved 2018-08-04.
- ↑ Saiedi, Nader. Gate of the Heart: Understanding the Writings of the Bab. Canada: Wilfrid Laurier University Press, 2008. 27-28. ISBN 978-1-55458-056-9.
- ↑ Saiedi, Nader. Gate of the Heart: Understanding the Writings of the Bab. Canada: Wilfrid Laurier University Press, 2008. 227. ISBN 978-1-55458-056-9.
- ↑ ۴۳٫۰ ۴۳٫۱ ۴۳٫۲ Saiedi, Nader. Gate of the Heart: Understanding the Writings of the Bab. Canada: Wilfrid Laurier University Press, 2008. 30. ISBN 978-1-55458-056-9.
- ↑ ۴۴٫۰ ۴۴٫۱ ۴۴٫۲ Saiedi, Nader. Gate of the Heart: Understanding the Writings of the Bab. Canada: Wilfrid Laurier University Press, 2008. 32-35. ISBN 978-1-55458-056-9.
- ↑ ۴۵٫۰ ۴۵٫۱ Saiedi, Nader. Gate of the Heart: Understanding the Writings of the Bab. Canada: Wilfrid Laurier University Press, 2008. 29. ISBN 978-1-55458-056-9.
- ↑ ۴۶٫۰ ۴۶٫۱ ۴۶٫۲ Saiedi, Nader. Gate of the Heart: Understanding the Writings of the Bab. Canada: Wilfrid Laurier University Press, 2008. 35-36. ISBN 978-1-55458-056-9.
- ↑ «دین بهایی آیین فراگیر جهانی»، نوشتهٔ ویلیام هاچر و دوگلاس مارتین، صفحهٔ ۴۵
- ↑ ۴۸٫۰ ۴۸٫۱ ۴۸٫۲ Saiedi, Nader. Gate of the Heart: Understanding the Writings of the Bab. Canada: Wilfrid Laurier University Press, 2008. 344-351. ISBN 978-1-55458-056-9.
- ↑ BÁBISM By Edward G. Browne.p۳۳۸
- ↑ ۵۰٫۰ ۵۰٫۱ ۵۰٫۲ ۵۰٫۳ Saiedi, Nader. Gate of the Heart: Understanding the Writings of the Báb. Canada: Wilfrid Laurier University, 2008. 290-291. ISBN 978-1-55458-056-9.
- ↑ Saiedi, Nader. Gate of the Heart Understanding the Writings of the Bab. Canada: Wilfrid Laurier University Press, 2008. 348–357. ISBN 978-1-55458-056-9.
- ↑ ۵۲٫۰ ۵۲٫۱ Smith, Peter (۲۰۰۰). «He whom God shall make Manifest". A concise encyclopedia of the Bahá'í Faith. Oxford: Oneworld Publications. pp. 180–181. ISBN 1-85168-184-1.
- ↑ ۵۳٫۰ ۵۳٫۱ ۵۳٫۲ ۵۳٫۳ Denis MacEoin, "Divisions and Authority Claims in Babism (1850-1866)," Studia Iranica 18:1 (1989), p. 94-101
- ↑ ۵۴٫۰ ۵۴٫۱ * Balyuzi, Hasan (1973). The Báb: The Herald of the Day of Days (in English). Oxford, UK: George Ronald. ISBN 978-0-85398-054-4.
- ↑ ترابیان فردوسی, محمد. حالات و مقالات استاد شهاب فردوسی. ایران: صحیفه خرد, 1383. 505. ISBN 5-5-95414-946.
- ↑ Hierarchy, Authority and Eschatology in Early Bábí Thought by Denis MacEoin published in In Iran: Studies in Bábí and Bahá'í History vol. 3,p۱۲۹٬۱۳۰
- ↑ ۵۷٫۰ ۵۷٫۱ ۵۷٫۲ Amanat, Abbas. Iran: A Modern History. Yale University Press, 2017. 330. ISBN 0300112548.
- ↑ Stenstrand'S, August J and Edward G Browne. “BABISM”. Muhammad Abdullah al-Ahari. Daltaban Peyrevi. In THE COMPLETE CALL TO THE HEAVEN OF THE BAYAN. Chicago: Magribine Press, 2006. 200. ISBN 1-56316-953-3.
- ↑ Stenstrand'S, August J and Edward G Browne. “BABISM”. Muhammad Abdullah al-Ahari. Daltaban Peyrevi. In THE COMPLETE CALL TO THE HEAVEN OF THE BAYAN. Chicago: Magribine Press, 2006. 200. ISBN 1-56316-953-3.
- ↑ Amanat, Abbas (1989). Resurrection and Renewal: The Making of the Babi Movement in Iran. Ithaca: Cornell University Press p.384
- ↑ Nicolas, A.L.M (۱۹۳۳). Qui est le succeseur du Bab?. Paris: Librairie d'Amerique et d'Orient. p. ۱۵.
- ↑ ۶۲٫۰ ۶۲٫۱ اهل بیان و احکام بابی
- ↑ ۶۳٫۰ ۶۳٫۱ MacEoin, Dennis (1989). "Azali Babism". Encyclopædia Iranica.
- ↑ Manuchehri, S. (2004). "The Primal Point's Will and Testament". Research Notes in Shaykhi, Babi and Baha'i Studies. Vol. 7 (No. 2).
- ↑ Manuchehri, S. (2004). "The Primal Point's Will and Testament". Research Notes in Shaykhi, Babi and Baha'i Studies. Vol. 7 (No. 2).
- ↑ Browne, Edward. A Year Amongst the Persians. London, 1893. 64. ISBN 32044004437067.
- ↑ ۶۷٫۰ ۶۷٫۱ Saiedi, Nader. Gate of the Heart: Understanding the Writings of the Bab. Canada: Wilfrid Laurier University Press, 2008. 349. ISBN 978-1-55458-056-9.
- ↑ Barrett, David. The New Believers. London, UK: Cassell & Co, 2001. 246. ISBN 0304355925.
- ↑ سجادی، صادق؛ بابیه، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج11
- ↑ کتاب حضرت نقطه اولی، محمد علی فیضی، ناشر:Baha'i Verlag، صفحه ۱۶۷ پیوند به کتاب
- ↑ نفحات ظهور حضرت بهاءالله، ادیب طاهرزاده، ناشر:مؤسسه معارف بهائی، صفحه ۲۰۲ پیوند به کتاب
- ↑ ۷۲٫۰ ۷۲٫۱ ۷۲٫۲ ۷۲٫۳ ترابیان فردوسی, محمد. حالات و مقالات استاد شهاب فردوسی. ایران: صحیفه خرد, 1383. 505. ISBN 5-5-95414-946.
- ↑ تقریرات دربارهٔ کتاب اقدس، مؤسسه مطبوعات امری آلمان، عبدالحمید اشراق خاوری، صفحه ۴۲۱ پیوند به کتاب
- ↑ ۷۴٫۰ ۷۴٫۱ McEoin, Denis. Rituals in Babism and Baha'ism. British Academic Press, 1994. 107.
- ↑ Stenstrand'S, August J and Edward G Browne. “BABISM”. Muhammad Abdullah al-Ahari. Daltaban Peyrevi. In THE COMPLETE CALL TO THE HEAVEN OF THE BAYAN. Chicago: Magribine Press, 2006. 200. ISBN 1-56316-953-3.
- ↑ A YEAR AMONGST THE PERSIANS by EDWARD GRANVILLE BROWNE CAMBRIDGE AT THE UNIVERSITY PRESS MCMXXVII ,CHAPTER II FROM ENGLAND TO THE PERSIAN FRONTIER, p. 66.
- ↑ A YEAR AMONGST THE PERSIANS by EDWARD GRANVILLE BROWNE CAMBRIDGE AT THE UNIVERSITY PRESS MCMXXVII ,CHAPTER II FROM ENGLAND TO THE PERSIAN FRONTIER, p. 66.
- ↑ تاریخ نبیل زرندی، صفحهٔ ۱۲۲
- ↑ MacEoin, Dennis (1989). "Azali Babism". Encyclopædia Iranica.
- ↑ ۸۰٫۰ ۸۰٫۱ ۸۰٫۲ MacEoin, D. M.. BAYĀN(English). . Encyclopedia of Iranica. Retrieved on 2009-09-05.
- ↑ Stenstrand'S, August J and Edward G Browne. “BABISM”. Muhammad Abdullah al-Ahari. Daltaban Peyrevi. In THE COMPLETE CALL TO THE HEAVEN OF THE BAYAN. Chicago: Magribine Press, 2006. 200. ISBN 1-56316-953-3.
- ↑ ۸۲٫۰ ۸۲٫۱ ۸۲٫۲ ۸۲٫۳ ۸۲٫۴ ۸۲٫۵ یکسال در میان ایرانیان، پروفسور ادوارد براون، ترجمه ذبیحالله منصوری، صفحه ۷۸–۷۶
- ↑ Stenstrand'S, August J and Edward G Browne. “BABISM”. Muhammad Abdullah al-Ahari. Daltaban Peyrevi. In THE COMPLETE CALL TO THE HEAVEN OF THE BAYAN. Chicago: Magribine Press, 2006. 200. ISBN 1-56316-953-3.
- ↑ ترابیان فردوسی, محمد. حالات و مقالات استاد شهاب فردوسی. ایران: صحیفه خرد, 1383. 505. ISBN 5-5-95414-946.
- ↑ Stenstrand'S, August J and Edward G Browne. “BABISM”. Muhammad Abdullah al-Ahari. Daltaban Peyrevi. In THE COMPLETE CALL TO THE HEAVEN OF THE BAYAN. Chicago: Magribine Press, 2006. 200. ISBN 1-56316-953-3.
- ↑ Nicolas, Al M. «هفتم- باب در ماکو، قتل». در مذاهب ملل متمدنه - تاریخ -سیدعلی محمد معروف به باب. 1322. 536.
- ↑ کاشانی, میرزاجانی. «حرکت دادن آنجنابرا از قلعه ماکو بقلعه چهریق». MS. SUPPL. PERSAN. در نقطةالکاف. لیدن هلند: E.J. BRILL, 1910. 297.
- ↑ Stenstrand'S, August J and Edward G Browne. “BABISM”. Muhammad Abdullah al-Ahari. Daltaban Peyrevi. In THE COMPLETE CALL TO THE HEAVEN OF THE BAYAN. Chicago: Magribine Press, 2006. 200. ISBN 1-56316-953-3.
- ↑ Terry, Peter. A Most Noble Pattern: Collected Essays on the Writings of the Báb. Oxford: George Ronald, 2012. 248. ISBN 0853985561.
- ↑ یکسال در میان ایرانیان، پروفسور ادوارد براون، ترجمه ذبیحالله منصوری، صفحهٔ ۷۷
- ↑ Stenstrand'S, August J and Edward G Browne. “BABISM”. Muhammad Abdullah al-Ahari. Daltaban Peyrevi. In THE COMPLETE CALL TO THE HEAVEN OF THE BAYAN. Chicago: Magribine Press, 2006. 200. ISBN 1-56316-953-3.
- ↑ Stenstrand'S, August J and Edward G Browne. “BABISM”. Muhammad Abdullah al-Ahari. Daltaban Peyrevi. In THE COMPLETE CALL TO THE HEAVEN OF THE BAYAN. Chicago: Magribine Press, 2006. 200. ISBN 1-56316-953-3.
- ↑ حقایق الاخبار ناصری. ۵۸.
- ↑ محرابی, معین الدین. «پیشگفتار». در قرةالعین شاعره آزادیخواه و ملی ایران. آلمان: نشر رویش, 1994. 184.
- ↑ رضا قلی خان، هدایت. روضة الصفای ناصری. ج. دهم. ۴۳۳.
- ↑ محمد جعفر، خورموجی. حقایق الاخبار ناصری. ۱۸۴.
- ↑ محرابی, معین الدین. «پیشگفتار». در قرةالعین شاعره آزادیخواه و ملی ایران. آلمان: نشر رویش, 1994. 184.
- ↑ تاریخ باستان از زمان باستان تا امروز. ۳۴۴.
- ↑ رضا قلی خان، هدایت. روضة الصفای ناصری. ج. دهم. ۴۳۴.
- ↑ محرابی, معین الدین. «پیشگفتار». در قرةالعین شاعره آزادیخواه و ملی ایران. آلمان: نشر رویش, 1994. 184.
- ↑ محرابی, معین الدین. «پیشگفتار». در قرةالعین شاعره آزادیخواه و ملی ایران. آلمان: نشر رویش, 1994. 184.
- ↑ Stenstrand'S, August J and Edward G Browne. “BABISM”. Muhammad Abdullah al-Ahari. Daltaban Peyrevi. In THE COMPLETE CALL TO THE HEAVEN OF THE BAYAN. Chicago: Magribine Press, 2006. 200. ISBN 1-56316-953-3.
- ↑ Stenstrand'S, August J and Edward G Browne. “BABISM”. Muhammad Abdullah al-Ahari. Daltaban Peyrevi. In THE COMPLETE CALL TO THE HEAVEN OF THE BAYAN. Chicago: Magribine Press, 2006. 200. ISBN 1-56316-953-3.
- ↑ Stenstrand'S, August J and Edward G Browne. “BABISM”. Muhammad Abdullah al-Ahari. Daltaban Peyrevi. In THE COMPLETE CALL TO THE HEAVEN OF THE BAYAN. Chicago: Magribine Press, 2006. 200. ISBN 1-56316-953-3.
- ↑ «طاهره». بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۰۷ مه ۲۰۱۲. بازبینیشده در ۱۵ فوریه ۲۰۱۲.
- ↑ Stenstrand'S, August J and Edward G Browne. “forward”. Muhammad Abdullah al-Ahari. Daltaban Peyrevi. In THE COMPLETE CALL TO THE HEAVEN OF THE BAYAN. Chicago: Magribine Press, 2006. 200. ISBN 1-56316-953-3.
- ↑ امانت، عباس. ۲۹۶.
- ↑ Stenstrand'S, August J and Edward G Browne. “forward”. Muhammad Abdullah al-Ahari. Daltaban Peyrevi. In THE COMPLETE CALL TO THE HEAVEN OF THE BAYAN. Chicago: Magribine Press, 2006. 200. ISBN 1-56316-953-3.
- ↑ Amanat, Abbas. Iran: A Modern History. Yale University Press, 2017. 330. ISBN 0300112548.
- ↑ نوری, میرزا یحیی. مجمع البدیع در وقایع ظهور منیع. قبرس. 8.
- ↑ نبوی رضوی, سید مقداد. «مقدمه تاریخی». در تاریخ مکتوم. تهران: پردیس دانش, 1393. 333.
- ↑ ملا رجبعلی قهیر. 44.
- ↑ ۱۱۳٫۰ ۱۱۳٫۱ ۱۱۳٫۲ نبوی رضوی, سید مقداد. «مقدمه تاریخی». در تاریخ مکتوم. تهران: پردیس دانش, 1393. 333.
- ↑ ۱۱۴٫۰ ۱۱۴٫۱ خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب
<ref>
غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نامReferenceD
وارد نشدهاست. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.). - ↑ دهجی, سیدمهدی. رساله. 61 و 72.
- ↑ شریف کاشانی, شیخ محمد مهدی. تاریخ جعفری. 136.
- ↑ امین, میرزا مهدی. دلیل المتحیرین. 1 تا 28.
- ↑ شریف کاشانی, شیخ محمد مهدی. تاریخ جعفری. 136.
- ↑ نبوی رضوی, سید مقداد. «مقدمه تاریخی». در تاریخ مکتوم. تهران: پردیس دانش, 1393. 333.
- ↑ آن سه قبری که سینهشان را در پارک زرگنده شکافتند، علی خدایی، سکولاریسم نو، ۲۶ نوامبر ۲۰۱۲
- ↑ دولتآبادی، ناصر. فهرست زائران صبح ازل. 1.
- ↑ نبوی رضوی, سید مقداد. «فروزندگان مشعل مشروطیت». در تاریخ مکتوم. تهران: پردیس دانش, 1393. 333.
- ↑ نبوی رضوی, سید مقداد. «فروزندگان مشعل مشروطیت». در تاریخ مکتوم. تهران: پردیس دانش, 1393. 333.
- ↑ دانشنامه ایرانیکا His father, Ḥājj Sayyed Mīrzā Hādī Dawlatābādī,reputed to have been leader of the Azalī Babis (q.v. i) in Persia.
- ↑ ایرانیکا The events leading up to the Constitutional Revolution (1924-29/1906-11) opened a new chapter in the lives of Yaḥyā Dawlatābādī and his younger brother ʿAlī-Moḥammad (q.v.). They were among the early members of a small but influential revolutionary circle of Azalī persuasion, which also included Jamāl-al-Dīn Eṣfahānī and Malek-al-Motakallemīn, among others.
- ↑ دانشنامه ایرانیکاAn encounter with the ascetic Babi preacher Shaikh Moḥammad Manšādī Yazdī influenced him, as well as two other, later proponents of the Constitutional Revolution (q.v.), Naṣr-Allāh Beheštī (later Malek-al-Motakallemīn) and Jamāl-al-Dīn Wāʿeẓ Eṣfahānī.
- ↑ آن سه قبری که سینهشان را در پارک زرگنده شکافتند، علی خدایی، سکولاریسم نو، ۲۶ نوامبر ۲۰۱۲
- ↑ دولتآبادی، یحیی. حیات یحییانتشارات عطار چاپ تهران، جلد ۱ صفحات ۲۷، ۱۱۲،۳۱۸
- ↑ کسروی، احمد. تاریخ مشروطه ایران. ج. دو. تهران: انتشارات امیرکبیر، ۱۳۵۶. ۶۸۱.
- ↑ ملکزاده م، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، تهران. ۱۳۷۱.انتشارات علمی. ص ۷۰۵ و ۸۲۱ شابک =۹۶۴-۳۷۲-۰۹۲-۶
- ↑ هفتهنامهٔ تابان
- Wikipedia, the free encyclopedia →Bábism (بازدید: ۱۳ دی ۱۳۹۰)