میرچین (اکبرآباد)

مختصات: ۳۶°۲۱′۲۶″ شمالی ۵۰°۲۳′۳۳″ شرقی / ۳۶٫۳۵۷۲۲°شمالی ۵۰٫۳۹۲۵۰°شرقی / 36.35722; 50.39250
از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
اکبرآباد
روستا
اکبرآباد در ایران واقع شده
اکبرآباد
اکبرآباد
مختصات: ۳۶°۲۱′۲۶″ شمالی ۵۰°۲۳′۳۳″ شرقی / ۳۶٫۳۵۷۲۲°شمالی ۵۰٫۳۹۲۵۰°شرقی / 36.35722; 50.39250
کشور ایران
استاناستان قزوین
شهرستانشهرستان البرز
بخشبخش محمدیه
دهستاندهستان حصار خروان
جمعیت
 (۲۰۰۶)
 • کل۵۰
منطقه زمانییوتی‌سی +۳:۳۰ (ساعت رسمی ایران)
 • تابستانی (DST)یوتی‌سی +۴:۳۰ (ساعت رسمی ایران)

میرچین (انگلیسی: Mirchin، الفبای آوانگاری بین‌المللی: Mīrĉīn) که در گویشِ بومی به‌آن میچین (انگلیسی: Michin، الفبای آوانگاری بین‌المللی: Mīĉīn) و در نام‌گذاریِ نو به‌آن اکبرآباد (انگلیسی: AkbarAbad، الفبای آوانگاری بین‌المللی: AkbarĀbād) می‌گویند، روستایی در الموت است.

جغرافیا[ویرایش]

این روستا پیش از این در دهستانِ الموتِ بالا، بخشِ رودبارِ الموتِ شرقی، شهرستانِ قزوین، استانِ قزوین جای گرفته بود.[۱] امّا در سالِ ۱۳۸۷ک‌خ طیِ نامه‌ای که از سوی وزیرِ کشور، مصوّبهٔ هیأتِ دولت در خصوصِ اجرای چهار تغییر در تقسیماتِ کشوریِ استانِ قزوین به‌استاندارِ این استان ابلاغ شد و بر اساسِ گفتهٔ محمّد زاجکانی‌ها سرپرستِ دفترِ سیاسی و انتخاباتِ استانداری، روستاهای «میرچین(اکبرآباد)، چاله، آقاگیر و حیله‌رود» از توابعِ بخشِ الموتِ شرقی، از این بخش جدا و در دهستانِ حصار خُروان، بخشِ زیباشهر، شهرستانِ البرز، استانِ قزوین جای داده شدند.

جمعیت[ویرایش]

میرچین ۵۰ خانوار دارد.[۲][۳]

زبان[ویرایش]

زبانِ مردمِ روستای میرچین زبانِ تاتی به گویشِ الموتی است.

ادبیات[ویرایش]

نادر یوسفی سراینده و نویسندهٔ معاصرِ قزوین در چکامهٔ «میرچین»، طبیعتِ زیبا و دست‌نخوردهٔ روستای میرچین را به‌رشتهٔ نظم درآورده است:

«میرچین»

به بخشِ زیباشهر از توابعِ اَلَموت

دِهی بسانِ نگینی به تاجِ قزوین است


شمالِ زَرنو[۴] و آزادرود[۵] و اَمرودَک[۶]

جنوبِ چاله و آمِشک[۷] و گیر[۸]و زَردین[۹] است


به پارسی نامش گر چه اکبرآباد است

هَماره در تاتی ناموَر به میچین است


نه میرچین! که دِهِ بانوانِ پاک نهاد

نه میرچین! دِهِ مردانِ نیک آیین است


دو گوهرند نگهبانِ شأن و شوکتِ دِه

که اعتبارِ دِه از این دو پایه تأمین است


هوا و آبِ نکو این دو گوهرند که دِه

به لطفِ این دو مُنَزَّه زِ قیدِ تزئین است


نه! این سخن به خطا شد شما نخوانش دِه

بخوان بهشتِ بَرین اَر دو گوهرش این است


هوای تابستانش خنک چو فصلِ بهار

و آب چشمهٔ آن همچو شهد شیرین است


هوا نه! دل به نشاط آور و مُفَرَّحِ ذات

چه چشمه کَز آن آبِ حیات تضمین است


بهشت خواهی اردیبهشتِ صحرا بین

کَز عطرِ آویشن دشت عَنبَرآگین است


به باغ زمزمهٔ بُزبُزا و سبزِقَبا

به دشت شانه‌بسر در کنارِ نسرین است


شمارِ کَشکَرک و کَبک از عدد بیرون

قیاق و واش فُزون‌تر زِ حَدِّ تخمین است


تمامِ جنبشِ صحرا به یک اشارهٔ شب

دمی دِگَرْش ببینی به خوابِ نوشین است


نَشیدِ روز و جهانِ هزار چندانش

به شب ببین که جهانِ هزار چندین است


ستارگانِ درخشان در آسمانِ کبود

یکی کلاهِ گوهر روی موی مِشکین است


روایتِ غمِ بهرام و غَمزهٔ ناهید

حکایتِ دلِ کیوان و نازِ پروین است


صدای برگ درختان و زوزه‌های شغال

از آن پس آبادی در سکوتِ سنگین است

جستارهای وابسته[ویرایش]

منابع[ویرایش]

  1. مشارکت‌کنندگان ویکی‌پدیا. «Akbarabad, Rudbar-e Alamut». در دانشنامهٔ ویکی‌پدیای انگلیسی.
  2. الگو:IranNCSGN
  3. «نتایج سرشماری ایران در سال ۱۳۸۵». درگاه ملی آمار. بایگانی‌شده از روی نسخه اصلی در ۲۱ آبان ۱۳۹۲.
  4. باشندگانِ نخستینِ روستای «زَرنو» همان باشندگانِ روستای «اَمرودَک» بودند که این روستا را در جایی دیگر بنیان نهادند.
  5. در گویش محلّی نامِ دیگرِ این روستا «عَسَل‌سَر» است.
  6. در گویشِ محلّی آن را «هَموردَک» می‌خوانند.
  7. در گویشِ محلّی آن را «اَمِشک» می‌خوانند.
  8. همان روستای «آقاگیر» است که در گویشِ محلّی آن را به‌صورتِ کوتاه شده «گیر» می‌خوانند.
  9. نامِ کاملِ آن «زَردچین» است که در گویشِ محلّی آن را به‌صورتِ کوتاه شده «زَردین» می‌خوانند.

پیوند به بیرون[ویرایش]