پرش به محتوا

آرخیس دوم

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
آرخیس دوم
زادهٔ۷۳۴
درگذشت۲۶ اوت ۰۷۸۷

آرخیس دوم (انگلیسی: Arechis II of Benevento; 734 – ۲۶ اوت ۰۷۸۷) دوک بنونتو، در جنوب ایتالیا بود. او در پی گسترش نفوذ بنونتو در مناطقی از ایتالیا بود که هنوز تحت کنترل بیزانس بودند، اما همچنین مجبور بود در برابر شارلمانی که شمال ایتالیا را فتح کرده بود، دفاع کند.

شجره‌نامه

[ویرایش]

آرخیس از نوادگان لومباردها بود که در اواخر قرن ششم به شبه جزیره ایتالیا حمله کرده بودند. لومباردها پادشاهی خود را در شمال ایتالیا تأسیس کردند. پایتخت آن در پاویا بود و همچنین شامل دو دوک‌نشین جنوبی مستقل - اسپولتو و بنونتو - بود.

آرخیس پسر دوک لیوتپراند بود که در سال ۷۵۸ جانشین او شد. آرخیس تا زمان سقوط پادشاهی لومباردها به دست شارلمانی در سال ۷۷۴، همچنان از عنوان دوک بنونتو استفاده می‌کرد. آرخیس پس از سقوط پادشاهی - احتمالاً به عنوان نشانه‌ای از استقلال - عنوان شاهزاده بنونتو را برای خود برگزید و تا زمان مرگش در سال ۷۸۷ از آن استفاده کرد.

خانواده

[ویرایش]

حدود سال ۷۵۷، آرخیس با آدلپرگا، دختر پادشاه لومبارد شمالی، دسیدریوس، ازدواج کرد. آرخیس روابط دوستانه - اما تا حد زیادی مستقل - با دسیدریوس برقرار کرد. این روابط تا سال ۷۷۴ ادامه یافت، زمانی که پادشاهی لومبارد به دست فرانک‌ها افتاد و دسیدریوس عزل شد. این زوج بنونتان پنج فرزند داشتند: سه پسر و دو دختر.

کمک‌های فرهنگی

[ویرایش]

با معیارهای قرن هشتم، آدلپرگا و آرخیس از حامیان برجسته فرهنگ بودند. آدلپرگا به نویسنده بزرگ لومبارد، پل دیکون، مأموریت داد تا کتاب تاریخ روم خود را بنویسد، کتابی درسی از تاریخ روم که در بقیه قرون وسطی به‌طور گسترده مورد استفاده قرار گرفت. برخی از مورخان همچنین استدلال می‌کنند که آنها کتاب معروف‌تر پل، تاریخ قوم لومبارد، را سفارش دادند، اگرچه این موضوع قطعی نیست. آرخیس ترتیب انتقال یادگارهای مقدسین را به کلیسای تازه تأسیس سانتا صوفیا در بنونتو داد. این کلیسا هنوز پابرجاست، هرچند که به شدت مرمت شده است. با نقاشی‌های دیواری نادر قرن هشتم تزئین شده است.

آرخیس همچنین منابعی را برای پروژه‌های ساختمانی در سالرنو، از جمله یک کاخ و قلعه جدید، اختصاص داد. سالرنو در دوران سلطنت آرخیس به یک شهر بندری فزاینده تبدیل شد. صومعه‌های بزرگ جنوبی، مانند مونته‌کاسینو و سن وینچنزو آل ولتورنو، نیز کمک‌های مالی قابل توجهی از او دریافت کردند.

فعالیت‌های سیاسی

[ویرایش]

آرخیس دوک بود، زمانی که شارلمانی در سال ۷۷۴ پادشاهی لومبارد شمالی ایتالیا را فتح کرد. اگرچه آرخیس از تسلیم شدن در برابر شارلمانی که خود را پادشاه لومباردها اعلام کرد، خودداری کرد، اما بنونتو تا حد زیادی مصون ماند. در همان سال، آرخیس عنوان «شاهزاده بنونتو» را برای خود برگزید. او همچنین چند قانون وضع کرد. هر دوی این اقدامات احتمالاً به عنوان نشانه‌ای از سرکشی در برابر شارلمانی در نظر گرفته شده بود - تا این زمان فقط پادشاهان لومبارد قوانینی وضع کرده بودند. از آنجایی که شارلمانی اکنون خود را پادشاه لومباردها می‌نامید، آرخیس عملاً حق شارلمانی را برای داشتن این عنوان رد می‌کرد.

در نوامبر ۷۷۴، بلافاصله پس از تاجگذاری رسمی به عنوان شاهزاده، آرخی دوم تصمیم گرفت اعضای خانواده‌های کورتیسانی و باکاری را برای اشغال منطقه میانی رودخانه بیفرنو بفرستد و آنها را گشتالد، مرجع رسمی سلطنتی در این منطقه، نامید.

در سال ۷۷۶، آرخیس احتمالاً درگیر توطئه‌ای از سوی لومباردها برای از بین بردن سلطه فرانک‌ها بود. شارلمانی با موفقیت این شورش را که عمدتاً در شمال شرقی فریولی متمرکز بود، سرکوب کرد. به نظر نمی‌رسید که آرخیس حمایت عملی زیادی برای شورش فراهم کرده باشد و شارلمانی مجبور شد به جای مقابله با آرخیس، با عجله به شمال آلپ بازگردد. بار دیگر، فاصله جغرافیایی آرخیس را از فرانک‌ها محافظت کرده بود.

ایالت بنونتان آرخیس به درگیری و تلاش برای تصرف قلمرو از دوک‌نشین بیزانسی همسایه، ناپل، ادامه داد. با این حال، در مقطعی، شاید در اواسط دهه ۷۸۰، آرخیس با دوک ناپل به توافقی رسید که در سندی به نام پیمان آمده است. این توافق‌نامه مفاد مفصلی را در مورد مالکیت زمین و حل و فصل اختلافات بیان می‌کند. ممکن است هدف از این توافق، رهایی بنونتو، که با تهدید قریب‌الوقوع فرانک‌ها روبرو بود، بوده باشد.

ویرانه‌های قلعه آرخی، دژی که آرخی پس از انتقال پایتختش به سالرنو، توسط آرخی تقویت شد. این امر در سال ۷۸۷ میلادی، زمانی که شارلمانی به جنوب ایتالیا پیشروی کرد و کاپوا، شهری مهم در شاهزاده‌نشین بنونتو، را محاصره کرد، متبلور شد. آرخی خود بنونتو را ترک کرد و به مرکز جدید خود، بندر سالرنو، عقب‌نشینی کرد. آرخی تحت فشار، ظاهراً به سلطه فرانک‌ها تن داد. همان‌طور که اینهارد، زندگینامه‌نویس شارلمانی، در کتاب «زندگینامه کارولی ماگنی» خود توصیف می‌کند:

او (شارلمانی) بعداً شخصاً با ارتش خود وارد ایتالیا شد و از طریق رم به کاپوا، شهری در کامپانیا، رفت، جایی که اردوگاه خود را برپا کرد و بنونتان‌ها را تهدید به خصومت کرد، مگر اینکه خود را تسلیم او کنند. دوک آنها، آراگیس، با فرستادن دو پسرش، رومولد و گریمولد، با مبلغ هنگفتی پول برای ملاقات با پادشاه، التماس او برای پذیرفتن آنها به عنوان گروگان، و قول دادن برای خود و مردمش مبنی بر رعایت تمام دستورات پادشاه، تنها با این شرط که حضور شخصی او لازم نباشد، از خطر گریخت. پادشاه به جای لجاجت دوک، رفاه مردم را در نظر گرفت، گروگان‌های پیشنهادی را پذیرفت و او را از تعهد حضور در برابر خود در ازای هدیه زیبایش معاف کرد. او پسر کوچکتر را فقط به عنوان گروگان نگه داشت و پسر بزرگتر را به پدرش بازگرداند و به رم بازگشت و مأمورانی را با آراگیس گذاشت تا سوگند وفاداری را بگیرند و آن را به بنونتان‌ها اجرا کنند. او چند روزی در رم ماند تا در اماکن مقدس به عبادت بپردازد و سپس به گال بازگشت.

در ظاهر، به نظر می‌رسید که شارلمانی خود را به بنونتو تحمیل کرده است. آرخیس خراج پرداخت کرده بود و یکی از پسرانش به عنوان ضمانت وفاداری بنونتو گروگان گرفته شده بود. نفوذ فرانک‌ها نیز به‌طور رسمی بیان می‌شد. بنونتو به‌طور سنتی سکه‌های طلا تولید و استفاده می‌کرد، اما در سال ۷۸۷، ضرابخانه بنونتو شروع به ضرب سکه‌های نقره نیز کرد. سکه‌های جدید مشابه سکه‌های صادر شده توسط پادشاهی فرانکی شارلمانی بودند. هم سکه‌های نقره‌ای جدید و هم سکه‌های طلای سنتی، و همچنین اسناد قانونی بنونتو، همگی نام و عنوان شارلمانی را در کنار آرخیس شامل می‌شدند. درج عناوین روی سکه‌ها و در منشورها، نشانه‌ای مهم از اقتدار سیاسی محسوب می‌شد.

با این حال، اینهارد در مورد موفقیت شارلمانی اغراق می‌کند. نفوذ فرانک‌ها در بنونتو بسیار کوتاه مدت بود. در سال ۷۸۸، هم برادر بزرگتر گریمولد، روموالد، و هم خود آرخیس درگذشتند. گریمولد سوم، که توسط شارلمانی گروگان گرفته شده بود، به عنوان شاهزاده بنونتو جانشین او شد. شارلمانی، نابخردانه، گریمولد را در ازای سوگند وفاداری آزاد کرد. گریمولد به وعده خود عمل نکرد؛ تا حدود سال ۷۹۱، او عملاً خود را مستقل اعلام کرده و با موفقیت در برابر فرانک‌ها مقاومت کرده بود. گریمولد بعداً سعی کرد سلطه فرانک‌ها را از بین ببرد، اما پسران شارلمانی، پپین ایتالیا و شارل جوان، در سال ۷۹۲ او را مجبور به تسلیم کردند.

منابع

[ویرایش]

پیوند به بیرون

[ویرایش]