نظریههای تغییر انگیزش
این مقاله نیازمند ویکیسازی است. لطفاً با توجه به راهنمای ویرایش و شیوهنامه، محتوای آن را بهبود بخشید. |
در روانشناسی اجتماعی موضوع تغییر انگیزش در چارچوب چندین الگو مورد بحث قرار گرفتهاست. ما در اینجا یک دسته از این الگوها را به صورت تفصیلی معرفی میکنیم.
الف: الگوهای یادگیری تغییر انگیزش[ویرایش]
1- نظریه محرک - پاسخ[ویرایش]
نظریههای محرک - پاسخ بیشتر بر روابط بین محرکهای ویژه با پاسخهای خاص تأکید دارد. از این نظر هر رفتار قابل تجزیه شدن به واحدهای عادتی خاص یا پاسخهای قابل تفکیک از هم است. اگر پاسخی به تقویت منجر شود، احتمال وقوع دوباره آن زیادتر است.
2- نظریه مشوقها و تعارضها[ویرایش]
این نظریه به تغییر نگرشها مربوط میشود. این چارچوب نظری موقعیت نگرش را بر حسب یک تعارض گرایش -اجتنابی در نظر میگیرد. یک فرد دلایل معینی برای قبول یک موضوع یا رد یک موضوع دارد.
ب: الگوهای شناختی تغییر نگرش[ویرایش]
1-نظریه تعادل[ویرایش]
شکلی از الگوی هماهنگی شناختی که به وسیلهٔ فریتس هایدر (۱۹۵۸) عنوان شدهاست، نظریهٔ تعادل نام دارد. نکته اصلی در این دیدگاه و دیگر دیدگاههای هماهنگی شناختی این است که در نظام شناختی هر فرد، تمایلی نسبت به حرکت از یک حالت عدم هماهنگی به سوی یک حالت هماهنگی، وجود دارد. نظریه تعادل بر این باور است که یک سیستم از حالت عدم تعادل به سوی یک حالت تعادل حرکت میکند.
2-نظریه توافق[ویرایش]
این دیدگاه به وسیله آزگود و تانن بوم (۱۹۵۵) عرضه شده. این دیدگاه نسبت به دیدگاه تعادل سادهتر است؛ تقریباً بهطور کامل توجه خود را به اثری که یک فرد با موضعی مثبت یا منفی نسبت به یک شی یا شخص دارد، متمرکز کردهاست. یعنی وقتی شخص الف چیزی خوب یا بد دربارهٔ شخص ب میگوید، این سخن چه اثری بر روی نگرش شخص دیگر نسبت به الف و ب میگذارد؟[۱]
پانویس[ویرایش]
- ↑ کریمی، یوسف (۱۳۹). روانشناسی اجتماعی /(نظریهها، مفاهیم و کاربردها). تهران: ارسباران.