مهدی موش

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

مهدی خان یا مهدی موش (درگذشت: ۱۳۰۵ هجری قمری)، و مستخدمین دربار ناصری و از اعضای صندوقخانه و فراشخانه شاهی بوده‌است. وی سپس به یکی از متمولین و ثروتمندان بزرگ تهران تبدیل شد و آثار عام المنفعه‌ای نیز از خود به یادگار نهاد.

گذر مهدی موش یا بازارچه مهدی موش در بافت کهن شهر تهران قدیم، که محله‌ای نیز به نام محله بازارچه مهدی موش در اطرافش قرار گرفته و زادگاه برخی از مشاهیر ایران همچون علی‌اکبر سیاسی به‌شمار می‌رود، به خاطر وی بدین نام خوانده شده‌است.

زندگی‌نامه[ویرایش]

مهدی موش در دوران کودکی نزد آقا محمدحسن، صندوقدار شاه بود. وی اندک اندک از طریق معامله و داد و ستد با افراد و به قول مهدی بامداد «بواسطهٔ مرابحات و معاملات با مردم»، به سود بسیار دست یافت و مرد ثروتمند و متمولی شد. ثروت بسیار و کار و بار خوب وی، باعث شد که به مردم پول قرض بدهد و به همین دلیل در اواخر خدمتش در دربار ناصرالدین شاه قاجار، به فراشخانه شاهی پیوست تا بتواند مطالبات خویش را از آن‌ها وصول کند.مهدی موش ستاره خانم تبریزی، چهارمین همسر عقدی ناصرالدین شاه که به واسطه عقد کردن فروغ‌السلطنه، مطلقه شده بود را به زنی اختیار کرد و از او صاحب اولاد شد. ناصرالدین شاه، وقتی موضوع ازدواج مهدی موش با ستاره خانم، همسر سابقش را فهمید بسیار خشمگین شد و دستور قتل آن دو را صادر کرد. مهدی موش پس از اینکه مطللع شد که شاه دستور قتل شان داده، فورا پنهانی با ستاره خانم و فرزندشان راهی کربلا شدند.

مهدی موش در اواخر عمر، به دین و مذهب روی آورد و به گفته بامداد: «در اواخر عمر، شد عابد و زاهد و مسلمانا ... !»، در این دوران وی در تهران مسجدی ساخت که به نام خود او، مسجد مهدی موش خوانده می‌شد. وی عمری طولانی داشت و در سال ۱۳۰۵ هجری قمری، در کربلا درگذشت. پس از مرگ مهدی موش، ناصرالدین شاه به انیس‌الدوله ماموریت داد تا ستاره خانم را به کشور بازگرداند. ستاره خانم هم به ناچار همراه با فرزندش به طهران آمد.

ناصرالدین شاه پس از شنیدن خبر مرگ مهدی موش، حکم کرد که خانهٔ وی واقع در اواخر خیابان شاهپور (وحدت اسلامی کنونی) را مُهر و موم کنند و از ثروت و دارائی مهدی موش، به ویژه از پول‌های نقد وی، بهرهٔ بسیار برد. ناصرالدین شاه به این ها بسنده نکرد و دستور داد تا ستاره خانم بینوا را هم گاهی اندرون خانه انیس‌الدوله و گاهی نزد امین‌السلطان حضور ببرند تا او را به اقرار وادار کنند و تمام اموال همسرش را لو بدهد.
اعتمادالسلطنه در خاطرات خود درباره مصادره اموال مهدی موش نوشته است:خدا لعنت کند کسی که چنین کاری را به شاه یاد داد.

وجه تسمیه[ویرایش]

درمورد این که چرا این فرد با لقب «موش» معروف شده‌است، دو دلیل مطرح شده‌است. دلیل نخست اینکه گفته می‌شود وی قیافه‌ای شبیه به موش داشته و دارای اندامی بسیار ریز و کوچک و صدایی بسیار زیر و نازک بوده‌ است و به همین سبب، از کودکی با عنوان مهدی موش خوانده می‌شده‌ است.

دوم اینکه چون مهدیخان به طلا و پول علاقه و اشتیاق بسیاری داشته و ثروت بسیاری اندوخته بوده‌ است، بدین نام معروف شده و صفت موش گرفته‌است. چرا که در بین عوام مشهور است که موش جانوریست که به طلا علاقه زیاد دارد و هرجا که ببیند و بیابد، برای خود جمع‌آوری می‌کند. از این روی مهدیخان به موش تشبیه شده‌ است.

منبع[ویرایش]

  • بامداد، مهدی (۱۳۴۷شرح حال رجال ایران در قرن ۱۲ و ۱۳ و ۱۴ هجری(جلد 5)، تهران: زوار