احسان طبری

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
احسان طبری
زادهٔ۱۹ بهمن ۱۲۹۵
ساری
درگذشت۹ اردیبهشت ۱۳۶۸ (۷۲ سال)
تهران
مدفن«قطعهٔ ۱۱۰ - ردیف ۳۳ - شمارهٔ ۲۶» بهشت زهرا
محل زندگیساری، تهران، مسکو، لایپزیگ، تهران
ملیتایرانی
دیگر نام‌هاپرویز شاد، ا. سپهر.
تحصیلات«دکترای فلسفه، علوم اجتماعی و تاریخ»[۱]
پیشهنویسنده، شاعر، جامعه‌شناس و نظریه‌پرداز مارکسیست
سال‌های فعالیتنخستین سال‌های دههٔ ۱۳۳۰ خورشیدی تا سال ۱۳۶۲
کارهای برجستهایدئولوژیست و عضو کمیتهٔ مرکزی حزب توده ایران
مکتبمارکسیسم، مارکسیسم-لنینیسم
همسر(ها)آذر بی‌نیاز[۲]
فرزندانکارن، آذین، روشنک
والدینپدر: فخرالعارفین[۳]
خویشاوندانپدربزرگ: شیخ علی‌اکبر مجتهد طبری ساروی[۳]

احسان طبری (۱۹ بهمن ۱۲۹۵ در ساری – ۹ اردیبهشت ۱۳۶۸ در تهران) فیلسوف، نویسنده، شاعر، نظریه‌پرداز برجستهٔ مارکسیسم-لنینیسم، ایدئولوگ و عضو کمیتهٔ مرکزی و هیئت سیاسی حزب توده ایران در سال‌های انقلاب ایران بود.[۷] وی از نخستین سال‌های دهه سی خورشیدی تا سال ۱۳۶۲ که به زندان‌های جمهوری اسلامی ایران افتاد، «معروف‌ترین و برجسته‌ترین چهرهٔ نظری حزب توده ایران» شناخته می‌شد.[۱] وی در دوران سلطنت محمدرضا پهلوی در دادگاهی نظامی به صورت غیابی محکوم به دو بار اعدام شده بود. پس از انقلاب سال ۱۳۵۷ همراه با دیگر رهبران حزب توده به ایران بازگشت و به ادامهٔ فعالیت‌های سیاسی در رهبری حزب توده ایران پرداخت. با شروع سرکوب حزب توده ایران در بهار ۱۳۶۲ و در یورش دوم، او نیز دستگیر و زندانی شد.[۸] پس از مدتی مانند بسیاری از دیگر رهبران حزب توده ایران در مصاحبه‌های تلویزیونی که دستگاه‌های اطلاعاتی جمهوری اسلامی ترتیب داده بودند، شرکت کرد و با فشار شکنجه‌هایی که در زندان دیده بود از کارها و عقاید گذشته خود ابراز ندامت و خود و تمام باورهای زندگی‌اش را نفی کرد.[۹]

کودکی و خانواده[ویرایش]

احسان طبری، در شش سالگی به مکتب سید عبدالمجید رفت و قرآن و خواندن و نوشتن آموخت. در هفت سالگی به مدرسه احمدیه رفت و پس از پایان دوره ابتدایی به علت تبعید پدرش به تهران به اتفاق مادرش به آن شهر عزیمت کرد و دوره دبیرستان را هم به انجام رسانید. آنگاه به دانشکده حقوق راه یافت و فارغ‌التحصیل شد. در خلال تحصیل در دانشکده حقوق به فراگرفتن علوم ادبی و عربی پرداخت و در مدرسه سپهسالار نزد استادان کسب دانش کرد و با فلسفه و علوم عقلی نیز آشنایی یافت.

او در تهران با یکی از طرفدارانش، بنام آذر بی‌نیاز، ازدواج می‌کند. آذر فرزند سلطان عبدالرزاق بی‌نیاز است. عبدالرزاق به علت ابتلا به سل در سن چهل سالگی می‌میرد و فرزندانش تحت سرپرستی نیما یوشیج (علی اسفندیاری) قرار می‌گیرند. احسان ارتباط نزدیکی با نیما پیدا می‌کند. پس از خروج احسان طبری از ایران نیما شعری بر یاد او می‌سراید. آذر در ۸خرداد سال ۱۳۶۷ یازده ماه قبل از مرگ احسان میمیرد.

زندگی سیاسی[ویرایش]

عضو ۵۳ نفر و زندان[ویرایش]

در سنین جوانی به سبب آشنایی با تقی ارانی به مارکسیسم گروید. وی یکی از ۵۳ نفر بود که در سال ۱۳۱۶ در دوران رضاشاه به خاطر ارتباط با تقی ارانی دستگیر و زندانی گردید. پس از شهریور ۱۳۲۰ مانند دیگر زندانیان سیاسی دوره رضاشاه آزاد شد.

حزب توده ایران[ویرایش]

با توجه به استعداد ادبی طبری، در روزنامه‌های حزب مشغول به کار می‌شود. در سال ۱۳۲۲ در جریان انتخابات درون حزبی به عضویت کمیسیون تفتیش برگزیده می‌شود. در کنگره اول حزب ۱۳۲۳ به عنوان عضو کمیته مرکزی انتخاب می‌شود. مسئولیت تشکیلات مازندران، مدیریت روزنامه رهبر و دیگر نشریات حزب را پذیرا می‌شود (زیر نظر داود نوروزی). پس از شکست فرقه دموکرات و چرخش به راست دولت قوام، طبری همراه ایرج اسکندری از ایران خارج و پس از چند روز باز می‌گردد.[۹]

او در تأسیس حزب توده ایران شرکت داشت. در سال ۱۳۲۵ در نخستین کنگره نویسندگان ایران در تهران شرکت کرد. در پس ترور نافرجام شاه در سال ۱۳۲۷ و اعلام غیرقانونی بودن حزب توده، در سال ۱۳۲۸ به اعدام محکوم شد، ناگزیر از ایران خارج شد و به شوروی گریخت و در آکادمی مسکو به تحصیل پرداخت و فارغ‌التحصیل گردید و به مقام استادی رسید. در این مدت وی در رادیو مسکو کار می‌کرد و سرانجام پس از نه سال فعالیت در این کشور به آلمان شرقی رفت و در شهر لایپزیک اقامت گزید. در برلین دوره آکادمی علوم اجتماعی را گذراندن و به دریافت مقام علمی «دکتر هابیل» در فلسفه دست یافت و سال‌ها در دانشگاه‌های آلمان به تدریس اشتغال داشت.[۱۰] وی به زبان‌های عربی و پهلوی و روسی و آلمانی و انگلیسی و فرانسوی و ترکی آذری و ترکی استانبولی تسلط داشت و تخصصش در زمینه تاریخ فلسفه و ادبیات بود. مقالات زیادی از او در نشریه مردم ارگان حزب توده ایران منتشر شد.

حمایت از امتیاز نفت شمال و ارائه ایده موازنه منفی[ویرایش]

در شهریور سال ۱۳۲۳ و در اوج سیاست‌های فرقه دمکرات آذربایجان و دخالت‌های ارتش سرخ که در آن زمان در ایران مستقر بود، شوروی، کافتارادزه را برای جلب نظر دولت ایران در زمینه «انعقاد قرارداد امتیاز نفت شمال ایران» فرستاد. حزب توده ایران تظاهراتی را در پشتیبانی از سیاست شوروی برگزار کرد. احسان طبری با نوشتن مقاله‌ای، مطرح کرد: «اگر دولت ایران برای شرکت نفت ایران و انگلیس در جنوب ایران امتیازی قائل است، به یقین درست خواهد بود که برای همسایه شمالی -شوروی- هم در شمال کشور چنین امتیازی را در نظر بگیرد و این کار، حفظ موازنه منفی است». این سیاست هم‌سازی و هم‌راهی با سیاست شوروی که نفی منافع و مصالح ملی ایران را هدف قرار داده بود، عده‌ای از کادرهای برجسته حزب توده از جمله اپریم اسحاق و خلیل ملکی را به عصیان واداشت و در نتیجه انشعاب اول حزب شکل گرفت.[۱۱] دفتر مرکزی حزب پس از استعفای اپریم اسحاق، در بیانیه‌ای او را «جاسوس انگلیس» معرفی کرد و احسان طبری، خلیل ملکی را «خائن و جاسوسی خواند که سرانجام به زباله‌دان تاریخ افتاد».[۱۲]

ترور شاه و غیر قانونی شدن حزب توده[ویرایش]

در اسفند سال ۱۳۲۷ به شاه سو قصد شد، پس از آن در اوائل سال ۱۳۲۸ حزب توده ایران منحل اعلام شد و اعضا و هوادارانش تحت تعقیب قرار گرفتند. عده‌ای از رهبران حزب از جمله طبری «غیاباً» محاکمه و محکوم به اعدام شدند. او در سال ۱۳۲۸ بنا به تصمیم حزب ناگزیر از ایران خارج شد.

بازگشت به ایران پس از انقلاب[ویرایش]

در ۲۹ فروردین ۱۳۵۸ در پروازی همراه با دکتر جودت، رفعت محمدزاده و حمید صفری به تهران بر می‌گردد و در خانه فاطمه سلامت بخش مستقر می‌شوند. او می‌گوید "احساس من این بود که به سنگر تاریخی خویش برگشته‌ام . همسرش آذر همراه او می‌آید ولی سه فرزندش − کارن (پسر)، آذین و روشنک − در آلمان و ایتالیا مقیم می‌شوند.

مناظره‌های تلویزیونی[ویرایش]

مناظره تلویزیونی از راست: عبدالکریم سروش و مصباح یزدی در برابر احسان طبری و فرخ نگهدار در سال ۱۳۶۰

برای استقرار حکومت پس از انقلاب ۵۷ نخست لازم بود از فضای ملتهب آن سال‌ها برای محبوبیت زدایی از حزب توده بهره گرفته شود. مناظره‌های تلویزیونی میان رهبران حزب توده مانند احسان طبری و نورالدین کیانوری و ایدئولوگ‌های جمهوری اسلامی یکی از ابزارها برای تبدیل جنگ سیاسی به جدال میان کفر و ایمان بود.[۱]

روحانیان دریافته بودند که برای سرکوب سیاسی حزب توده باید نخست سویه الحادی آن را برجسته کنند. چندی بعد بازداشت سران و اعضای حزب توده آغاز شد.[۱]

شکست رقیب با مناظره[ویرایش]

«یک بار دیگر احسان طبری را دیدم و آن شبی از شب‌های ماه رمضان -سال۶۳- بود که وی را از زندان به خانه مرحوم محّمدتقی جعفری آوردند و مرا هم بدان مجلس فراخواندند. حال و روز خوشی نداشت و دهان و فک‌اش گویا شکسته یا کج شده بود. جعفری می‌خواست با وی محاجه کند، اما من مطلقاً خوش نداشتم که با اسیری در بحث شوم، و نشدم. یک‌بار که آقای جعفری سخنی در نقد شوروی گفت، احسان تکانی خورد و دفاعی غیورانه کرد.»
عبدالکریم سروش
[۱۳]

از نظر روحانیان آنچه زنگ پایان حزب توده را به صدا درآورد اعترافات تلویزیونی و مکتوب احسان طبری بود. پس از تقی ارانی، احسان طبری، پیامبر ایدئولوژیک حزب توده قلمداد می‌شد که نوشته‌هایش را روحانیان درگیر با حزب توده با دقت می‌خواندند. روحانیت شیعه معتقد است شکست چهره او با ادعای «گرویدن به اسلام» و «باور به حقانیت حکومت جمهوری اسلامی»، ابهت چند دهه حزب توده ایران را فروریخت.[۱]

دستگیری[ویرایش]

با شروع سرکوبی حزب، در یورش دوم، او نیز دستگیر و در زندان اوین زندانی شد. پس از مدتی مانند بسیاری از دیگر رهبران حزب توده ایران در مصاحبه‌های تلویزیونی که دستگاه‌های اطلاعاتی جمهوری اسلامی ترتیب داده بودند، شرکت کرد و از کارها و عقاید گذشته خود ابراز ندامت و خود را نفی کرد.

طبری یکبار در سال ۱۳۵۹ به طور قانونی جهت معالجه به آلمان شرقی سفر می‌کند و در سال شصت با آنکه مجوز نخست‌وزیری برای خروج را داشته اجازه خروج به او داده نمی‌شود.

در جریان ضربه اول ۱۷ بهمن ۱۳۶۱ دستگیر نمی‌شود و با کمک یکی از افراد حزبی به محل امنی برده می‌شود. اما با احاطه اطلاعاتی سپاه پاسداران شش صبح ۷ اردیبهشت ۱۳۶۲ درخانه محمدعلی حسینخانی واقع در خیابان شریعتی به همراه همسرش دستگیر می‌شود. آذر بی‌نیاز همان روز آزاد می‌شود.

بازجوییها[ویرایش]

در اولین بازجویی در ۱۰ اردیبهشت ۱۳۶۲ از نقشه کودتا پرسیده می‌شود. او کودتا را رد کرده از شنیدن آن اظهار «حیرت» می‌کند. از بازجو می‌پرسد «چگونه ممکن بود حزب ما که در گذشته و هم اکنون نقش عظیم جمهوری اسلامی را در مبارزه علیه امپریالیسم و اسرائیل و ارتجاع منطقه و خواست محکم استقلال طلبی امام را می‌داند، دست به چنین کاری بزند؟» او سپس «به همه مقدساتی که در نظر هر کدام از ما و همه ما محترم است» سوگند می‌خورد که در جلسات رهبری حزب توده چنین تصمیماتی نبوده است. سپس به «وضع» خود اعتراض کرده و سزاوار خود نمی‌داند. در پایان این جلسه او به درایت و عدالت در جمهوری اسلامی اظهار اطمینان می‌کند.

در جلسه بعدی در ۲۴ اردیبهشت ۱۳۶۲ سئوال‌ها در مورد وضعیت تشکیلات است. طبری تلاش می‌کند به سئوالات جواب دهد. او شعب و افراد مسئول حزبی را بنا به نامه‌ای که حزب به وزارت کشور (پس از پلنوم۱۷) اعلام داشته بود، بر می‌شمرد و هیچ صفت غیرقانونی‌ای برای کارهای حزب را نمی‌پذیرد و این فاصله و رسیدن کار به مرحله دستگیری را به علت سوء تفاهم زاینده‌ای می‌داند که «افراد زیرک و سیاستمداران» سعی در تداوم آن داشته‌اند. سئوال می‌شود که آیا حزب توده اشتباهاتی داشته است یا خیر؟ او نیز اشتباهاتی بر می‌شمرد ولی سخنی از خیانت و جاسوسی درآن وجود ندارد.

بازجویی در ۱۵ و ۱۶ اردیبهشت نیز ادامه پیدا می‌کند و طبری بر مواضع حزب و علنی بودن این مواضع تأکید می‌کند. او در جایی اشاره می‌کند که این فاجعه ]یعنی دستگیری و انحلال حزب[ نه گناه پیروان اصیل خط امام و نه تقصیر حزب توده است بلکه مخالفان «ما» با ارعاب افکار «از لولوی کمونیسم» و «توطئه خزنده» این فاجعه را پیش بردند. او در پاسخ به درخواست بر شمردن خیانت‌های حزب توده، خیانت را رد می‌کند و اشتباه را ممکن می‌داند.

حکم دادگاه در ۲۰ شهریور ۱۳۶۴ در شعبه اول دادگاه انقلاب اسلامی:

«نحوه برخوردهای متهم در دادگاه انقلاب اسلامی و کم گویی‌های او در مسایل مطروحه و اتهامات انتسابی و قرائن و شواهد حالیه و مقالیه این اطمینان را به وجود آورد که ادعای او مبنی بر توبه و بازگشت از راه و روش قبلی و همکاری با دادستانی تماماً عاری از حقیقت بوده و صرفاً برای فرار از تحمل کیفر و مجازات می‌باشد... لذا به استناد ماده ۲۰۲ قانون حدود و قصاص به اعدام او اظهارنظر می‌نماید.»

اعترافات تلویزیونی[ویرایش]

احسان طبری در اعترافاتی تلویزیونی که ماه‌ها پس از دستگیری او از تلویزیون نمایش داده‌شد، اعلام کرد که در اثر مطالعه کتاب‌های علامه طباطبایی و مرتضی مطهری به اسلام گرویده‌است.[۳]

در همین دوران کتابی به‌نام کژراهه به نام او منتشر شد. احسان طبری همچنین کتابی به نام «شناخت و سنجش مارکسیسم» را نوشت در صفحه اول آن با اشاره به نقش «بازجو» می‌نویسد:[۱۴] «اکنون با راهنمایی‌های بازجوی عزیزم! به دین اسلام گرویده‌ام.»[۱۵]

مرگ[ویرایش]

احسان طبری در زندان اوین.
مزار احسان طبری در بهشت زهرای تهران.

احسان طبری، در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۳۶۸ بیرون از زندان و به مرگ طبیعی درگذشت.[۱۶]

در پی مرگ او هوشنگ ابتهاج شعر مثنوی مرثیه، بخشی از مثنوی بلند بانگ نی را سرود. با توجه به نکات مطرح شده در این شعر و فرجام تلخ احسان طبری می‌توان این شعر را مرثیه‌ای فراتر از یک سوگنامهٔ ساده برای مرگ یک دوست قلمداد کرد. این مثنوی مرثیه‌ای برای بر باد دادن یک عمر مبارزه و تلاش احسان طبری توسط مخالفانش است.[۱۷]

کتاب‌ها[ویرایش]

  • فروپاشی نظام سنتی و زایش سرمایه‌داری
  • روشنفکر مأیوس
  • زایش و تکامل تئوری انقلابی
  • دهه نخستین
  • رؤیای چینی
  • دربارهٔ اسلوب هیوریستیک (دانش کشف) و برخی مسائل تئوری احتمالات
  • از دیدار خویشتن
  • دربارهٔ سیبرنتیک یا دانش گردانش
  • دربارهٔ «منطق عمل»
  • ابوالفضل بیهقی و جامعهٔ غزنوی: احسان طبری، مصحح: عزیزالله علیزاده، تهران: فردوس، ۱۳۹۴، (رقعی، شومیز)، ۱۶۸صفحه. ISBN 9789643205379[۱۸]
  • برخی بررسی‌ها پیرامون جهان‌بینی‌ها و جنبش‌های اجتماعی در ایران: احسان طبری، مصحح: عزیزالله علیزاده، تهران: فردوس، ۱۳۹۵، (وزیری، گالینگور)، ۷۲۰ صفحه. ISBN 9789643205584[۱۹]
  • جامعهٔ ایران در دوران رضاشاه پهلوی: احسان طبری، مصحح: عزیزالله علیزاده، تهران: فردوس، ۱۳۹۵، (رقعی، شومیز)، ۲۰۰ صفحه. ISBN 9789643205522[۲۰]
  • دربارهٔ انسان و جامعهٔ انسانی: احسان طبری، مصحح: عزیزالله علیزاده، تهران: فردوس، ۱۳۹۵، (رقعی، شومیز)، ۱۹۲ صفحه. ISBN 9789643205607[۲۱]
  • مسایلی از فرهنگ و هنر و زبان: احسان طبری، مصحح: عزیزالله علیزاده، تهران: فردوس، ۱۴۰۰، (رقعی، شومیز)، ۲۸۸ صفحه. ISBN 9789643205300
  • شغال‌شاه (قصه برای کودکان و نوجوانان)[۲۲]

یادآوری: البته ناگفته نماند که با توجه به اینکه تاریخ نوشتن کتاب‌هایی که پس از انقلاب به علی دشتی و احسان طبری و نورالدین کیانوری و روشنفکرانی این‌چنینی، منسوب است، به دوره زندان و شدیداً شکنجه شدنشان برمی‌گردد، از دید هوادارانشان کتاب‌های مربوط، نمی‌تواند جزو باورهای واقعی آن‌ها باشد.[۲۳][۲۴][۲۵][۲۶][۲۷][۲۸]

مجموعهٔ شعر[ویرایش]

  • ترانه خوابگونه
  • از میان ریگ‌ها و الماس‌ها
  • با پچپچهٔ پاییز، نثر شاعرانه در چهارده بند

نمایشنامه[ویرایش]

  • گئومات: درام منظوم تاریخی در چهار پرده

رمان[ویرایش]

  • شکنجه و امید (۱۳۲۶)
  • مجموعه‌ای از قطعات ادبی او و در دوزخ (۱۳۲۷)
  • خدایان از بند رسته (با امضای طباطبا که ظاهراً از اوست، ۱۳۳۱)
  • فرهاد چهارم (داستان، استکهلم، ۱۹۷۷=۱۳۵۶)
  • خانوادهٔ برومند (داستان)
  • چشمان قهرمان باز است (مجموعه داستان)
  • پنجامه (مجموعه داستان)
  • چهرهٔ خانه (داستان)
  • دهه نخستین (داستان)
  • راندهٔ ستم (داستان)

ترجمه[ویرایش]

  • آنتی دورینگ

ترانه هایی گزین از پانزده شاعر شوروی (گردآوری سیاووشان)

کتاب‌های منسوب[ویرایش]

آثار منسوبی که در دورهٔ شکنجه و زندان، نوشته شده‌اند:

  • شناخت و سنجش مارکسیسم
  • کژراهه
  • مجموعه شعر «لابه»

شمایل فرهنگی[ویرایش]

طبری یکی از شخصیت‌های رمانِ کمی بهارِ شهرنوش پارسی‌پور است.

جستارهای وابسته[ویرایش]

پانویس[ویرایش]

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ ۱٫۴ نبرد روحانیت و حزب بر سر توده مردم، بی‌بی‌سی فارسی
  2. کاوه دهگان: سرگذشت او، جلد یازدهم «ده رمان بزرگ جهان» بود!، راه توده
  3. ۳٫۰ ۳٫۱ ۳٫۲ فراز و نشیب حزب توده ایران در دهه ۶۰؛ از کامروایی تا اعدام، بی‌بی‌سی فارسی
  4. سروش: طبری را با دهان و فک شکسته برای مناظره آوردند! http://www.kurdane.com/article-2373.html[پیوند مرده]
  5. احسان طبری چگونه شکسته شد؟ https://www.radiozamaneh.com/328273
  6. احسان طبری. شناخت و سنجش مارکسیسم. ۱۳۶۶، ص ۱.
  7. داستان بازگشت طبری به ایران پس از سی سال، بی‌بی‌سی فارسی
  8. اعتراف: «جایی که بازجو خداست»، دویچه وله فارسی
  9. ۹٫۰ ۹٫۱ احسان طبری چگونه شکسته شد؟، رادیو زمانه
  10. «"احسان طبری" مراسم یکصدسالگی فیلسوف مارکسیست ایران». راه توده. ۲۱ بهمن ۱۳۹۵. دریافت‌شده در ۲۰۱۹-۰۱-۱۶.
  11. انشعاب‌های حزب توده، بی‌بی‌سی فارسی
  12. آداب نقد ایرانی، میراث ماندگار حزب توده، بی‌بی‌سی فارسی
  13. به کجای این شب تیره بیاویزم قبای ژنده خود را، عبدالکریم سروش، ۱۲ دی ۱۳۹۵
  14. حزب توده ایران؛ تأثیرات فرهنگی و بازتاب‌های منطقه‌ای، بی‌بی‌سی فارسی
  15. شناخت و سنجش مارکسیسم. تهران: انتشارات امیرکبیر. ۱۳٦٦.
  16. یورش اول به حزب توده در سال ۶۱، بی‌بی‌سی فارسی
  17. «نسخه آرشیو شده». بایگانی‌شده از اصلی در ۲۲ نوامبر ۲۰۱۲. دریافت‌شده در ۱۰ دسامبر ۲۰۱۲.
  18. «نسخه آرشیو شده». بایگانی‌شده از اصلی در ۲۷ دسامبر ۲۰۱۲. دریافت‌شده در ۱۱ اوت ۲۰۲۰.
  19. «نسخه آرشیو شده». بایگانی‌شده از اصلی در ۲۷ دسامبر ۲۰۱۲. دریافت‌شده در ۱۱ اوت ۲۰۲۰.
  20. «نسخه آرشیو شده». بایگانی‌شده از اصلی در ۲۷ دسامبر ۲۰۱۲. دریافت‌شده در ۱۱ اوت ۲۰۲۰.
  21. «نسخه آرشیو شده». بایگانی‌شده از اصلی در ۲۷ دسامبر ۲۰۱۲. دریافت‌شده در ۱۱ اوت ۲۰۲۰.
  22. طبری، احسان (۱۳۲۴). شغالشاه (قصه برای کودکان و نوجوانان). تهران: انتشارات آبان. صص. ۳۶. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۶۶۲۱-۷۸-۷. دریافت‌شده در ۲۰۲۰-۱۱-۲۳.[پیوند مرده]
  23. سروش: طبری را با دهان و فک شکسته برای مناظره آوردند! http://www.kurdane.com/article-2373.html[پیوند مرده]
  24. احسان طبری چگونه شکسته شد؟ https://www.radiozamaneh.com/328273
  25. رادیو زمانه، اسلام آوردن احسان طبری: شکنجه، اقناع یا سندرم استکهلم؟! https://www.radiozamaneh.com/332448
  26. بی‌بی‌سی، نامه سرگشاده نورالدین کیانوری به آیت الله خامنه‌ای https://www.bbc.com/persian/iran/2012/01/120124_nk_toudeh_party
  27. بی‌بی‌سی، فراز و نشیب حزب توده ایران در دهه ۶۰؛ از کامروایی تا اعدام https://www.bbc.com/persian/iran/2012/02/120222_l10_mesdaghi_toudeh_party
  28. پیوست کتاب ۲۳ سال محمد، دشتی، علی، صفحه ۱۸۲ http://www.political-articles.com/Com/e-Book/23_YEAR.pdf

پیوند به بیرون[ویرایش]