گویش علامرودشتی

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
گویش علامرودشتی
کدهای زبان
ایزو ۳–۶۳۹

گویش علامرودشتی که مردم بخش و شهر علامرودشت بدان سخن می‌گویند، یکی از این گویش‌های زبان فارسی رایج در جنوب استان فارس است که هنوز ویژگی‌هایی را از زبان پهلوی، به‌ویژه در حوزه لغات و بسیاری از ویژگی‌های آوایی، صرفی و نحوی فارسی دری در سده‌های نخستین را در خود نگه داشته‌است. این گویش طبعاً اشتراکاتی با زبان معیار و نیز با دیگر گویش‌ها داردُ امّا تفاوت‌های چشمگیری نیز چه با زبان معیار و چه با گویش‌های دیگر به‌ویژه گویش‌های مناطق همجوار و نزدیک دارد. وجود ده مصوت، تفاوت در صامت‌ها، دگرگونی‌های واجی متعدد و گاهی متفاوت از نکات مورد اعتنا در این گویش است.[۱] در این نوشتار ویژگی‌های آوایی، صرفی و برخی از خصوصیات نحوی گویش علامرودشتی معرفی شده و پیوند این گویش با زبان فارسی دری و برخی ویژگی‌های کهن زبان فارسی نشان داده شده‌است.

گویش علامرودشت چون سایر گویش‌های امروز سخت تحت تأثیر گویش معیار هستند و دستگاه‌های رسانهٔ طبعاً و به‌تدریج سیطره گویش معیار را در همه جا می‌گسترانند. امروزه این گویش سه شکل دارد: اول: نسل گذشته و افراد مسن که شکل قدیمی گویش راحفظ کرده‌اند؛ دوم: نسل میان‌سال که هم ویژگی گویش گذشته را می‌شناسد و به کار می‌برد وهم ویژگی‌های متحول شده امروز را در گفتار خود دارد؛ سوم: نسل جدید و افراد جوان و نوجوان که با واژگان و اصطلاحات قدیمی گویش کم‌تر آشنا هستند و امروز زبان معیار را با لهجه و گویش محلی به کار می‌برند. یعنی بیش‌تر از واژگان زبان معیار در دستگاه دستوری گویش محلی استفاده می‌کنند.[۲]

مصوت‌ها[ویرایش]

۱- -َ (a): اسپ

۲- -َ کشیده (a:): بَدَ (بعداً)

۳- –ِ (e): اِمرو (امروز)

۴- -ُ(o): عُمر

۵- آ (â): آسمون (آسمان)

۶- ای (i): این‌جا

۷– او (u): او – بون (بام)

۸- -ِی (ey): دی (مادر)، کی

۹- -ُو (ow): تو (تب)، او (آب)

۱۰- ـُ مجهول (ô): خولَه(xôla): کج، پولَه (pôla): جایگاهی که حیوانات از آن آب می‌خورند.

همان‌گونه که ملاحظه می‌شود ده مصوت مشخص در این گویش وجود دارد که شش‌تای آن در زبان معیار تلفظ می‌شود. دو مصوت ترکیبی شماره ۸ و ۹ نیز در گویش‌های دیگر هست. مصوت دوم یعنی ـَ کشیده، در واژه‌هایی ظاهر می‌شود که با هجای cvc (صامت + مصوت کوتاه + صامت) شروع می‌شود اما واج سوم این صامت تلفظ نمی‌شود و به‌جای آن واج دوم یعنی مصوت کوتاه امتداد می‌یابد و به شکل ـَ کشیده تلفظ می‌شود. مثال: بَدَ ba:da (بعداً) ، نَحس na:s (نحس)، مَدَ ن ma:dan (معدن) ، دَوا da:va (دعوا)، کرَ ka:ra (بزغاله)، زَ لَه za:la (زَهره)، گَدُم ga:dom (مشرق).

با توجه به مثال‌های دیگری که در این گویش وجود دارد مشخص می‌شود که صامت‌هایی چون ((ع)) و ((ه)) در چنین ترکیب‌هایی تلفظ نمی‌شوند و مقدار بازدم برای تلفظ آن‌ها در مصوت (a:) ادغام می‌شود.

صامت‌ها[ویرایش]

از مجموع بیست‌وسه صامت زبان معیار امروز، بیست‌ویک صامت آن در گویش علامرودشتی، موجود است و به همین صورت تلفظ می‌شود. اما دو صامت (ژ) و (ق) و واج‌گونهٔ دیگر آن (غ) وضعیتی دیگر دارند.

- صامت (ژ) در کلمات اندکی وجود دارد، از جمله در اسم خاص ((منیژه)) اما این صامت به صورت (ج) تلفظ می‌شود: منیجه.

ـ صامت (ق)؛ گویشوران قدیمی این صامت را «ک» تلفظ می‌کنند: قوم ——> کوم ، قوطی ——> کوطی ، قدیم ——> کدیم،

در برخی موارد این صامت به (خ) تبدیل می‌شود: فقیر ——> فخیر

ـ صامت «غ» این صامت در تلفظ گویشوران قدیمی به‌ندرت وجود دارد و اغلب به صورت (خ) تلفظ می‌شود: خُلملی ->غلامعلی خُل = غُل مخز = مغز،

گویشوران نسل جدید با تأثیر از زبان رسمی رسانه‌ها به‌تدریج این دو صامت را به شکل ق و غ، تلفظ می‌کنند.

- صامت ذ (ذال معجمه): هر گاه صامت «د» پس از مصوت بیاید، ذ (۸) تلفظ می‌شود.[۳] (نوک زبان بین دندان‌های بالا و پایین قرار می‌گیرد)

در گویش علامرودشت تحولات واجی به این شرح دیده می‌شود:

۱- حذف؛ صامت پایانی بدون قاعده خاصی در بسیاری از کلمات حذف می‌شود: امرو (امروز)، ای (این)، دُز (دزد)، دو (دوغ)، ماس (ماست)، گا (گاو)، گف (گفت).

اما این صامت در برخی کلمات هم باقی می‌ماند: روز، داس، سوز، سگ، بار، دیوار... .

گاهی نیز یک هجا یا صامتی در میانه واژه حذف می‌شود: نزیک: (نزدیک)، خزوک: (خبز دوک)، نه (na:): (نگه – نگاه).

حذف «و» در اسم مصدرهای قدیمی و حفظ «ت» در پایان آن: گارِشت ——> گوارشت

۲- ابدال؛ این فرایند به‌طور چشم‌گیر در گویش علامرودشتی وجود دارد و برخی از واج‌ها به واجی دیگر تبدیل می‌شوند.

- تبدیل «ب» به «و»: ابر: اَور؛ کتاب :کتاو ؛ ابرو :اَورو

- تبدیل «ق» به «ک» :کور :قبر ؛ کن :قند ؛ کسَم :قسم ؛ کسمت :قسمت

- تبدیل «غ» به «خ»: روخن:روغن ؛ مَخرِو :مغرب ؛ تیخ:تیغ

- تبدیل «ش» به « خ»: پخچ: پخش؛ پَخچَه: پشه

- تبدیل آ به —َ (تخفیف): کلاه ——> کلَه، راه——> رَ (ه تلفظ نمی‌شود)، نگاه——> نگَه

- تبدیل «او» به «ِی»؛ کوچه: کیچَه :؛ کوزه: کیزَه ؛ بود: بید (البته این واج در برخی از کلمات مانند روزه، کور، مور و … به شکل خود باقی می‌ماند).

- تبدیل صدای «ر» به «ل»: َبلگ (برگ)، انجیل (انجیر)، نَلم (نرم)

- تبدیل «ق» به «گ»: گار (قیر)، گوزَک (قوزک)

۳- قلب و ابدال: کلف (قفل)؛ لَمر (رَمل)؛ تَهل (تلخ)؛ کرویت (کبریت)

۴- بدیل و ادغام: صامت «د» هنگامی که در کنار صامت «ن» باشد به «ن» تبدیل و آن‌گاه دو صامت «ن» در هم ادغام می‌شوند و واژه نزدیک به مشّدد تلفظ می‌شود: خونّم (خوندُم = خواندم)، مونّم (موندم = ماندم)، کنّم (کندُم = کندَم)، دنّون (دندون)، کنّون (کندون = قندان)، مونّنی (ماندنی).

۵- واج «ب» در کنار واج «س» به صورت «پ» تلفظ می‌شود: اسپ، چسپ، کسپ

۶- افعال بایست / بایستی به باتی تبدیل شده‌است: باتی بِری (باید بروی)

- فعل شاید به شات یا شاتی تبدیل شده‌است: شات رفته وو (شاید رفته باشد)

۷- مصوت a در شناسه‌ها و ضمیرهای متصل، به (e) یا (o) تبدیل می‌شود: خودُم، کتابُم، رفتُم، خودُش / خودِش

۸- اگر پس از کلمه «تو» کلمه هم بیاید صدای «o» در «تو» به «a:» تبدیل و «م» از پایان کلمه «هم» حذف می‌شود: تَه (ta:) تَه گفتی: (تو هم گفتی؟)

۹- اگر پس از «آ» آغاز کلمه صامت «ه» باشد حذف شده و «آ» کشیده‌تر تلفظ می‌شود: آهن —–>آن (a:n)، آهسته ——> آسَه (a:sa)

۱۰- خوشه uw در کلمات زیر به همین صورت باقی مانده‌است: Suwar= سوار، juwal = جوال، duwa:za = دوازده

۱۱- صامت «ر» در مضارع اخباری و التزامی فعل «پریدن» مشدد تلفظ می‌شود: miparre = می‌پرد، bepparre = بپرد. این صامت در فعل امر دوم شخص جمع هم مشدد تلفظ می‌شود اما در امر مفرد دوم شخص اگر پس از آن حرف عطف «و» بیاید مشدد است: beparr- o – boro = (بپر و برو). (معنی پریدن در این افعال مجازی است یعنی زود برو).

۱۲- برخی کلمات مشدد، بدون تشدید تلفظ می‌شوند: dokun = دکان، sokun = سکان

۱۳- حذف صامت «t» از گروه صامتی «st»: دست ——>دس، ماست ——> ماس

۱۴- در برخی ترکیبات «t» حذف و «r» مشدد تلفظ می‌شود، آستر ——>آسّر ،[۴]

دستور[ویرایش]

۱- دستگاه صرفی؛ شناسه افعال:

شناسه‌های مضارع: om (_ُ) می رُم = می‌روم - im (یم) می‌ریم = می‌رویم - i (ی) می‌ری: می‌روی - it (یت) می‌ریت = می‌روید - e (–ِ) می‌رِ: می‌رود - en (–ِن) می‌رِن = می‌روند

البته این شناسه‌ها در همه افعال مضارع به همین صورت عمل نمی‌کنند، بلکه برخی از افعال مضارع، گاهی شناسه ندارند (سوم شخص مفرد) علت آن التقای دو مصوت است. می‌گُم، می‌گویی، می‌گو؛ می‌گوییم، می‌گوییت، می‌گواِن

مضارع التزامی: بُرُم، بِری، بِرِ؛ بریم، بریت، بِرِن مضارع مستمر: دارُم می‌رُم، داری می‌ری، دارِ می‌رِ ؛ داریم می‌ریم، داریت می‌ریت، دارِن می‌رِن

شناسه‌های ماضی: (—ُ م): گفتُم - (یم): گفتیم - (ی): گُفتی - (یت): گفتیت - گُ: (گفت) - (—ِ ن): گفتن

در برخی از افعال ماضی سوم شخص مفرد یک یا دو صامت آخر حذف می‌شود: رَ (رفت)، گُ (گفت)، اومَ (آمد)؛ بازی ک (بازی کرد)

۲- صرف افعال ماضی

ماضی ساده: اُفتاذُم، اُفتاذی، اُفتا، اُفتاذیم، اُفتاذیت، اُفتاذِن

ماضی استمراری: مِفتاذُم، مِفتاذی، مِفتا، مِفتاذیم، مفتاذیت، مِفتاذِن

ماضی نقلی: اُفتاذَم (—َ کشیده a:)، اَفتاذَی، اُفتاذِ، اُفتاذَیم، اُفتاذَیت، اُفتاذَن

ماضی مستمر: داشتُم می‌رَفتُم، داشتی می‌رَفتی، داش می‌رَ؛ داشتیم می‌رفتیم، داشتیت می‌رَفتیت، داشتِن می‌رفتِن

ماضی بعید: رفتَ ویذُم، رفتَ ویذی، رفتَ وی؛ رفتَ ویذیم، رفتَ ویذیت، رفتَ ویذِن

ماضی التزامی: رفتَ‌وُم، رفتَ‌وی، رفتَ‌وو؛ رفت‌َویم، رفتَ‌ویت، رفتَ وِن

توضیح: فعل بودن، یک بن مضارع قدیمی دارد: بو (بُوَم، بُوی، بود ...)

صامت «ب» در این فعل حذف و «و» شناسه می‌گیرد بُوَم ——> وُم، و به جای «باشم»» به کار می‌رود

فعل ماضی «بود» به صورت «بید» و سپس با تبدیل «ب» و حذف «د» به «وی» تغییر یافته‌است. البته هنگامی که این فعل به‌تنهایی استفاده می‌شود حرف «ب» به‌شکل خود باقی می‌ماند ولی صامت «د» از پایان آن حذف می‌شود: بی ——> بید (بود)

۳- فعل اسنادی: از مصدر بودن، شکل‌های گوناگون فعل «هست» به این شرح تلفظ می‌شود: هِسُّم، هِسّی، هِ ه (هِسِّه) ؛ هِسّیم، هِسّیم، هِسِّن - مثال: علی خونَه هِه؟ ها، هِسّه (بله، هست)

۴- فعل امر

فعل امر در بیش‌تر موارد مانند زبان معیار است اما تفاوت‌ها و تغییراتی نیز دارد:

در افعال مختوم به مصوت «آ» این مصوت به «او» (ow) تبدیل می‌شود: بیا ——> بیو (biyow): یک صامت میانجی می‌گیرد.

در افعالی که بن مضارع آن‌ها مصوت (ow) دارد، هجای امر «بِ» در همگونی به «و» تبدیل می‌شود: بودو: (بُدو)

۵- فعل آینده

در گویش علامرودشتی، شکل ویژه فعل آینده به‌کار نمی‌رود، بلکه از مضارع التزامی به همراه فعل خواستن یا از قیدها و فعل مضارع اخباری برای بیان فعل آینده استفاده می‌شود: می‌خوام بُرُم: می‌خواهم بروم، می‌خوام بِنَیسُم: می‌خواهم بنویسم، فردا می‌رُم کُه: فردا به کوه می‌روم ، اِمرو پَسین می‌یاره: امروز عصر می‌آورد.

۶- فعل مرکب:

نکته در خور اعتنا دربارهٔ کاربرد فعل‌های ساده و مرکب این است که گاهی به جای فعل ساده، فعل مرکبی به‌کار می‌رود که از بن مضارع و فعل کمکی از مصدر «کردن» استفاده می‌شود. این عمل معمولاً در فعل‌هایی صورت می‌گیرد که بن مضارع آن‌ها یک هجا دارد: دوکن : به جای بدو - رو کن : به جای برو - خو کردُم: خوابیدم

۷- ضمایر شخصی جدا:

مو(mo) - ما - تو - شما - او - اُوا (uwa:)

۸- ضمایر پیوسته:

—ُ م (om) - —ِ مون (emun) - —-ِ ت (et) - —-ِ تون (etun) - —-ِ ش (es) - —ِ شون (esun)

مثال: کتاوُم، کتاوِت، کتاوِش، کتاوِمون، کتاوِتون، کتاوِشون

ضمیر مشترک کاربرد چندانی ندارد اما ضمیر مشترک خود گاهی با ضمایر پیوسته تلفیق می‌شود و به این شکل به کار می‌رود:

خوذُم، خوذِت، خوذِش، خومون (خودمان)، خوتون (خودتان)، خوشون (خودشان) مثال: ما خومون رفتیم

۹- ضمیر اشاره:

همان واژه‌های زبان رسمی هستند که با تغییر شکل به این صورت تلفظ می‌شوند: ای (این) ، اِیا (این‌ها)، او (آن)، اُوا (آن‌ها). مثال: او چِنِن؟ : آن چیست؟

۱۰- ضمیرهای پرسشی

کی (که، چه کسی) ، کامو (کدام) ، کاموتا (کدام یک)، کوآ (کجا)

۱۱- اسم

مقوله‌های زیر دربارهٔ اسم، در گویش علامرودشتی در خور توجه است:

شمار: اسم‌های مفرد فقط با تک‌واژ «ها» جمع بسته می‌شوند و این تک‌واژ معمولاً بدون صامت «ه» و به صورت «آ» تلفظ می‌شود: مردا، ظرفا

در کلماتی که یک هجا دارند و آن هجا سه واج دارد یعنی به صورت «cvc» است مصوت موجود در هجا مقداری کشیده تلفظ می‌شود: بُزا (bo:za:) بزها، دُزا (do:za:) دزدها، گُلا (go:la:) گل‌ها

۱۲- معرفه و نکره

تک واژ «u» نشانه معرفه است : مردو: آن مرد، مردی که می‌شناسیم. کفشو: آن کفش

اگر اسمی به مصوت ختم شده باشد، علامت –ُو (ow)، نشانه معرفه است: خونه: خونو (xunow) :آن خانه - برّه: برّو (barrow) آن بّره صدا: صداو (sedow) آن صدا

برای نکره معمولاً علامت‌های «ی» در آخر اسم و «یک» پیش از اسم یا «یک» پیش از اسم و «ی» درآخر اسم می‌آید؛ همان گونه که در زبان رسمی و معیار نیز اسم به همین صورت نکره می‌شود: یه چو وَردار بیار: یک چوب را بردار بیاور

۱۳- تصغیر

دو تک‌واژ «چه» و «_َ ک» برای تصغیر به کار می‌روند:

کلچه (گُود)؛ دولچه (دلو کوچک)، کارچک (کارد کوچک، چاقو)، پاتیلک (دیگ کوچک)، گِزَک (گز، نام درخت است)

۱۴- جنس در اسم

نشانه خاصی برای تفاوت اسم مذکر و مونث نیست اما در نام‌گذاری‌ها، اسم‌های متفاوت، جنس را نشان می‌دهد:

بُز: مطلق نام این حیوان، به‌ویژه جنس ماده - پازَن: جنس نر بز - گیسه: جنس ماده و جوان بز - گاو: مطلق نام این حیوان، به‌ویژه جنس ماده - جُنگه: گاو نر - گووَر: گوساله - نووَر: گوساله بزرگ‌تر - میش: گوسفند - کووَ: گوسفند نر - شیشَک: بره جوان

در مورد انسان، لفظ بچه بیش‌تر برای پسر به کار می‌رود ودختر را با همین کلمه دختر می‌نامند.

اسمهای خانوادگی: پدر: بوآ bua: - پدر زن: بوآ زن - مادر: دی dey - مادر زن: دی زن - خواهر: دادا - خواهر زن: دادا زن - برادر: کاکا - داماد: دوماذ - عمه: عمّو ammow - خاله: خالو xa:low - دایی: خالو xa:lu - پدربزرگ پدری: باپیر - پدربزرگ مادری: باخالو - مادربزرگ مادری: دی خالو - مادربزرگ پدری: دی بوآ - مادربزرگ مادری: دی خالو - شوهر: شیگَر - باجناغ: هم‌ریش - جاری: هم‌بِیگ - هوو: هم‌جا - دوقلو: همزا (همزاد) - فرزندان پشت‌سرهم: دُم‌زا (دنبال‌زاد)[۵]

۱۵- اصوات

- اسم صوت‌ها:

خَمچا خَمچ: صدای خوردن چیزهایی مثل سبزی وکاهو - تِرِک: صدای شکستن چیزهایی مثل چوب - تَهک: (ta;hk) صدای تیر - غَرَ رَنگ / غرنگ: صدای ناگهانی ابرها قبل از بارندگی یا صدای فروریختن چیزی مثل دیوار سنگی - تُهپ: صدای اُفتادن جسمی سنگین بر زمین

- صوت‌ها (شبه جمله‌ها):

گِج: صدایی که با آن گوساله را می‌رانند - هُشت: صدایی که با آن گاو را می‌رانند -هایش / هاش: صدایی که با آن الاغ را می‌رانند یا نگه می‌دارند - چُخ / چُخَه: صدایی که با آن سگ را می‌رانند - کش / کشَّه: مرغ را با این صدا می‌رانند - تی‌تی، تی‌تی: مرغ را با این صدا فرا می‌خوانند (برای خوردن دانه) - تُتَ: گربه را می‌رمانند - گولو گولو: با آن گربه را صدا می‌زنند. توضیح این که گاهی برای فریب گربه نیز این کلمه را تکرار می‌کنند و می‌رساند که این کلمه از واژه گول (نادان، فریفتن) و پسوند «و» ساخته شده‌است.

۱۶- وندها:

برخی از وندهایی که در زبان معیار کاربرد دارد در گویش علامرودشتی نیز به‌کار می‌رود اما نحوه استفاده از برخی از وندها و نقش معنایی یا دستوری‌ای که این وندها دارند، در خور اعتناست.

- پیشوند وا:

این پیشوند بسیار پر کاربرد است و در ساخت‌های گوناگون معانی مختلفی ایجاد می‌کند. در مصدر: برخی از مصدرها با این پیشوند معنی متفاوت یا همان معنی با مصداق متفاوتی پیدا می‌کنند. مثلاً مصدر «گفتن» اگر با «وا» ترکیب شود یعنی واگفتن به معنی تکرار یک مطلب یا اقرار و دادن اطلاعات و لو دادن است: او ده دفه‌ای حرفو واگفت: او ده بار این سخن را تکرار کرد. - تو دادگاه همه چی وا می‌گُم: در دادگاه همه چیز را می‌گویم. - او واگفت که دُزدی کار کی بیذِه: او اقرار کرد که دُزدی کار چه کسی بوده‌است.

این پیشوند برای فعل امر هم به کار می‌رود: واگو: بگو، وارو: برگرد؛ وادار: بس کن

تفاوت معنایی در مصدرها:

وارفتن: برگشتن - واخوردن: به معنی آشامیدن - واومدن: (واآمدن)، برگشتن. این پیشوند بر سر فعل «شدن» می‌آید و مصدر مرکب و شکل دیگرش (ویذن = بودن) می‌سازد. لَه واشدن (له شدن)، گُم واویذَن (گم شدن)

- پسوند آ:

این پسوند بیش‌تر در پایان جمله‌ها و پس از فعل می‌آید ومعنی سخن را موکد می‌کند: می‌گُما، رفتُما، بِریا (حتماً بروی). این الف تأکید هم در پایان فعل امر و هم در پایان فعل نهی می‌آید.

پسوند «یز / یزه» در برخی از کلمات دیده می‌شود: مویز (در اصل مو mow انگور) - بنیزَه: بن +یزَه: سقّز (صمغی که از درخت بَن می‌گیرند) -

- پسوند –َ ک: کاربرد فراوانی دارد و بیش‌تر با پسوند «و» (u) می‌آید مردَکو، کلَکو (پسرِه)، چووَکو (چوب کوچک)، آسَک.

ویژگی‌های نحوی[ویرایش]

معمولاً تعیین دستور و مشخصات نحوی در زبان گفتار مشکل است. در گویش‌ها نیز همین مشکل وجود دارد امّا برخی ویژگی‌های نحوی برجسته و چشمگیر هستند که توجه به آن‌ها آشنایی با نحو فارسی در متون گذشته را بیش‌تر می‌کند. برخی از خصوصیات نحوی را در گویش علامرودشت ذکر می‌کنیم.

۱- معمولاً فعل بر دیگر اجزای جمله مقدم آورده می‌شود: رفتُم که (کوه) - رفتی مدرسه؟ - گفتی اَ (به) حسین؟

۲- ضمایر متصل اضافی و مفعولی در ابتدا و پیش از فعل بیان می‌شود: مَگُفت: به من گفت - تَگُفت: به تو گفت - شَگُفت: به او گفت - مونَ گفت: به ما گفت - تونَ گفت: به شما گفت - شونَ گفت: به آن‌ها گفت -

۳- معمولاً پس از مفعول «را» آورده نمی‌شود و این نکته نشان می‌دهد که متون ادبی ما نیز که در بسیاری از موارد «را» آورده نشده متاَثر از گویش‌ها بوده‌است: سنگا وردار: سنگ‌ها را بردار - دسُم بِگیر: دستم را بگیر

۴- حرف اضافه «به» به صورت «اَ» بیان می‌شود که خود کوتاه شده «از» است. دربسیاری از جمله‌ها حتی حرف اضافه قید ساز نیز بیان نمی‌شود. می خوام بُرُم شیراز (به شیراز) - حسن رفته بازی (حسن به بازی رفته است) - چرا نمی‌ری مدرسه؟ (به مدرسه) -

مثال برای از به معنی «به»: ای حرفو اَکی گُفتی؟ : این حرف را به که گفتی ؟ - بُرُم اَ کجا؟ : به کجا بروم؟

۵- نشانه تعریف «و: u» در ترکیب‌های وصفی همیشه پس از صفت می‌آید: لِواسِ سفیدو بیار می خوام بپوشُم. خونه گِلی یو می خوان خراب کنِن: می‌خواهند آن خانه گلی را خراب کنند.

۶- واحدهای زبر زنجیری امتداد و تکیه، برای شدّت، تداوم و حتی مقدار کاربرد دارد. مثلاً فعل گفت در جمله «ای کدَ گفت»: (این قدر گفت) با امتداد بیان می‌شود تا مقدار گفتن را بیش‌تر نشان بدهد. یا در جمله «جاده دیرن» (دور است) کلمه دیرن را با کشش مصوت «ی» بیان می‌کنند تا مسافت بیش‌تر را نشان بدهد. به همین ترتیب امتداد یا شدت یک کلمه اهمیت یا دوری یا مقدار یا اموری از این گونه را بهتر و بیش‌تر نشان می‌دهد.

۷- فعل مجهول در این گویش به دو صورت می‌آید.

- از شکل تغییر یافته شدن (واشُدن = واویذَن) و به صورت ماضی نقلی مفرد: ساتُم گُماویذه: ساعتم گُم شده‌است . ماشینو پنچر واویذِه: ماشین پنچر شده‌است.

- به شکل ماضی نقلی سوم شخص جمع: پارچه‌ها دُزیذَن: (پارچه‌ها را دزدیده‌اند) - میوه‌ها همه بُردَن: همه میوه‌ها را برده‌اند. در این جمله‌ها گر چه فعل به صورت ماضی سوم شخص مفرد و معلوم آورده شده امّا در معنا مجهول و بدون شناخت فاعل حقیقی آن است. از این روش در متون ادبی ما هم استفاده شده و معمولاً برای حکایات فراوان به کار برده شده‌است: آورده‌اند که...

- نشانه نفی به فعل نمی‌چسبد بلکه به صورت قید نفی «نه» و جداگانه آورده می‌شود. ای کتاوو نه مالُ توئِن؟: این کتاب مال تو نیست. نَه مَردُم اگه‌ای کار نکنُم: مرد نیستم اگر این کار را نکنم. دُرُس کردَنِ ای خونه نَه کار شمانِن: ساخت این خانه کار شما نیست. مگو ایطَو، نَه خووِن: اینطور نگو، خوب نیست.

این شیوه در متون نثر و نظم گذشته به فراوانی دیده می‌شود چنان که سعدی گفته‌است: آن نه من باشم که روز جنگ بینی پشت من ** آن منم گر در میان خاک و خون بینی سری (گلستان سعدی، باب اول ص ۶۰)

چند ویژگی دیگر[ویرایش]

– برخی از واژه‌ها یا ترکیبات گویش علامرودشتی بازمانده زبان پهلوی جنوبی یا فارسی دری سده‌های نخستین است که گاهی با تغییرات کوچکی بیان می‌شود: خواردن (xva:rdan): خوردن - بَک: قورباغه - خَوسیدَن: خسبیدن، خوابیدن - زن کردن: ازدواج، زن گرفتن (این ترکیب در متون ادبی وجود دارد. سعدی می‌گوید: اول مردی‌ات را بیازمای آن گاه زن کن) - سِد: نردبان - دَهَن: دهان - پَخچَه/ پَخشَه: پشه (در پهلوی پخشگ) - چِشم/ خِشم - گوسپند: گوسفند - سامان: مرز و حدود؛ چنان‌که فردوسی گفته‌است: برنجید پس هر کسی نان خویش ... بورزید و بشناخت سامان خویش (شاهنامه. ج۱. بیت ۲۹۸) - واپلا: پالایش کن، صاف کن - پخچیدن: پخش کردن - پِشِنگَه (از پشنجیدن): افشاندن - کراندَن: خاراندن، تراشیدن - گپ زدن: سخن گفتن - پلکیدن: دور خود گردیدن، گردش کردن - هشتن: هلیدن (بِهِل – نَهِل) - تاسیدن (برای گیاهان و سبزی‌ها) پژمرده شدن - جاییدن: جویدن - جَخیدَن: جهیدن - فِر کردن: پرواز کردن - خواردن: خوردن - ساویدن: ساییدن - شِنُفتن: شنیدن - بِنجیر: گنجشک.

- برخی معادل‌های زیبا برای کلمات غیر فارسی –ولو پرکاربرد- در گویش علامرودشتی وجود دارد: گَذُم (گاه دَم): جای دمیدن: مشرق - چایدان: فلاسک - چایدمان: زکام، سرماخوردگی - زیر استکان: نعلبکی - ناشتایی: صبحانه - نهیب: رعد - پسین: عصر - آفتاب زنان: طلوع - دست‌نماز: وضو.

- چند ضرب‌المثل و کنایه در گویش علامرودشتی: سرِ کسی پَتی کردَن: از کسی قرض گرفتن - بارکسی گشتن: دچار گرفتاری مالی شدن - دست زیر بار کسی زدن: به آدم گرفتار کمک کردن - که کهنه باد دادن: حرف‌های گذشته و موضوعات کهنه شده را تکرار کردن - باران‌های گُت (بزرگ) را رد کردن: سختی‌ها و گرفتاری‌های بزرگ را پشت‌سر گذاشتن - پاپس شدن: پشیمان شدن - پاشنه در خونه عوض کردن: شایسته نبودن همسر - دوختن: (دوشیدن) - باختن: (بازی کردن) - واپیریش: پریشان کن، حمله کن (از پراشیدن یا از پریشیدن: بر باد دادن).[۱]

منابع[ویرایش]

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ معرفی گویش علامرودشت (قسمت پایانی)، دکتر محمود مهرآوران، سایت علامرودشتی‌ها [۱] بایگانی‌شده در ۶ مارس ۲۰۱۶ توسط Wayback Machine
  2. معرفی گویش علامرودشت (قسمت اول)، دکتر محمود مهرآوران، سایت علامرودشتی‌ها [۲] بایگانی‌شده در ۲۰ مه ۲۰۱۲ توسط Wayback Machine
  3. مستوفی قزوینی، حمدالله (۱۹۱۰تاریخ گزیده، به کوشش به سعی و اهتمام ادوارد برون.، دارالسلطنه لندن
  4. معرفی گویش علامرودشت (قسمت دوم)، دکتر محمود مهرآوران، سایت علامرودشتی‌ها [۳] بایگانی‌شده در ۲۸ مه ۲۰۱۲ توسط Wayback Machine
  5. معرفی گویش علامرودشت (قسمت سوم)، دکتر محمود مهرآوران، سایت علامرودشتی‌ها [۴] بایگانی‌شده در ۵ ژوئن ۲۰۱۲ توسط Wayback Machine

جستارهای وابسته[ویرایش]