ویکیپدیا:زبان و زبانشناسی/بایگانی ۶
رد کردن به: فهرست بحثها • آغاز بحثها • پایین صفحه • افزودن بحث تازه این صفحه برای بحث و بررسی بر روی موضوعات مرتبط با زبان و زبانشناسی در ویکیپدیا ایجاد شدهاست. درخواستهای برابر فارسی برای واژههای خارجی و برعکس نیز همینجا مطرح میشوند. توجه داشته باشید که این صفحه به قصد واژهسازی ایجاد نشدهاست و تنها هنگامی باید در آن دربارهٔ واژهای بحث شود که آن واژه در سیاههٔ واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادب فارسی و کتابهای علمی مرتبط نیامده باشد. ازاینرو، هنگامی که دنبال برابر فارسی یک واژهٔ بیگانه میگردید، قبل از مطرح کردن آن در این صفحه آن را در منابع زیر جستجو کنید. | |
استفاده از این صفحه
بایگانی
۱، ۲، ۳، ۴، ۵، ۶، ۷، ۸، ۹، ۱۰، ۱۱، ۱۲، ۱۳، ۱۴، ۱۵، ۱۶، ۱۷، ۱۸، ۱۹، ۲۰، ۲۱، ۲۲، ۲۳، ۲۴، ۲۵، ۲۶، ۲۷، ۲۸، ۲۹، ۳۰، ۳۱، ۳۲، ۳۳، ۳۴، ۳۵، ۳۶، ۳۷، ۳۸، ۳۹، ۴۰، ۴۱، ۴۲، ۴۳، ۴۴، ۴۵، ۴۶، ۴۷، ۴۸، ۴۹، ۵۰، ۵۱، ۵۲، ۵۳، ۵۴ |
Zendj[ویرایش]
en:zendj؟ گویا(ویکی انگلیسی نوشته) زبان فارسی هم بر زبان این مردم تاثیر گذاشته. --Wayiran (ب) ۱ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۱۹:۴۶ (UTC)
- من اولین نگاهم به زنگبار فکر کردم، باید تحقیق کرد. --مهدی.غ ۱ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۲۰:۵۱ (UTC)
- فکر کنم همان زنگی خودمان باشد، یک عمانی میشناسم که پدرش زبانهای فارسی، زنگباری و عربی صحبت میکرد. چون قبلا مناطقی از تانزانیا تحت کنترل سلطان عمان بوده و خود عمان هم مردم فارس زبان دارد و تحت حمایت ایران بوده است. مهدی.غ ۱ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۲۰:۵۹ (UTC)
- اینکه خودش تغییر مسیر به Swahili یا زبان سواحیلی داده است. سواحیلی زبان و فرهنگی است که که مناطق ساحلی کنیا، تانزانیا، و موزامبیک شمالی را در بر می گیرد. البته برای یافتن ریشه کغات باید به «واژه نامه مخصوص ریشه لغات» یا en:Etymological dictionary مراجعه کرد. من که به یکی دوتا آنلاین مراجعه کردم و واژه zendj و zanzibar را دادم یافت نشد. احتمالا باید به واژه نامه های بزرگتر در کتابخانه ها مراجعه کرد.Pastorals2007 ۲ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۰۵:۰۶ (UTC)
MP3 player - Portable media player[ویرایش]
- en:Digital audio player : دستگاه پخش صوت دیجیتال
- en:Portable media player : دستگاه پخش قابل حمل
هیچ کدام مناسب نیست به نظر من! --مهدی.غ ۲ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۱۰:۱۹ (UTC)
Phonorecord[ویرایش]
ایده؟ تعریف سقوط رؤیا | ɸ | Ɣ | ۲ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۲۰:۵۴ (UTC)
بر طبق این توضیح [۱] اثر صوتی مناسب به نظر میرسد. از طرفی در عبارت :
To distribute copies or phonorecords of the work to the public by sale or other transfer of ownership, or by rental, lease, or lending;
در en:United_States_copyright_law، عبارت ضبط صوتی به نظر مناسبتر میآید. مهدی.غ ۳ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۲۳:۴۴ (UTC)
- بله، اما ضبط صوت عموما یک دستگاه بخصوص قدیمی را تداعی میکند، آنهم ضبط کاستی و حتی ضبط صفحه و ریل را هم شامل نمیشد . در صورتیکه فونو رکورد بسیار عمومی تر است. ضمن اینکه میتوان «صوت» را به «صدا» برگردان نمود، هرچند Phono بسیار عام تر از صوت و صدای رایج ماست.
صادق
ب ۳ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۲۳:۵۶ (UTC)- نسخه صوتی چطور است؟ --مهدی.غ ۴ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۱۰:۴۶ (UTC)
- بله، اما ضبط صوت عموما یک دستگاه بخصوص قدیمی را تداعی میکند، آنهم ضبط کاستی و حتی ضبط صفحه و ریل را هم شامل نمیشد . در صورتیکه فونو رکورد بسیار عمومی تر است. ضمن اینکه میتوان «صوت» را به «صدا» برگردان نمود، هرچند Phono بسیار عام تر از صوت و صدای رایج ماست.
تعریفی که شده گفته یک شئ فیزیکی که صدا در آن جاسازی شده، از طرفی جملهای که آوردم میخواستم بگویم باید مفهوم کپی را هم داشته باشد،در تعریفی که دادم مثالی که زده شده سیدی است، باید بتوان سیدی را اینچنین نامید. مهدی.غ ۴ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۱۱:۰۲ (UTC)
- «رکورد» که «ضبط» است. نسخه صوتی گویا نیست. بنظر من «ضبط صدا» بهتر از «ضبط صوت» است. اگر بتوانید معادل بهتری برای «ضبط» پیدا کنید بهتر است. مثل ثبت یا چیزی دیگر.
صادق
ب ۴ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۱۴:۵۹ (UTC) - ولی «ضبط صدا» بیشتر شبیه یک فعل است. مهدی.غ ۵ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۱۱:۱۲ (UTC)
- «رکورد» که «ضبط» است. نسخه صوتی گویا نیست. بنظر من «ضبط صدا» بهتر از «ضبط صوت» است. اگر بتوانید معادل بهتری برای «ضبط» پیدا کنید بهتر است. مثل ثبت یا چیزی دیگر.
Laconic-ایجاز و سخنوری-Rhetoric[ویرایش]
ایجاز و en:Laconic آیا این دو مقاله میتوانند پیوند میان ویکی داشته باشند؟ در ضمن آیا سخنوری برابر مناسبی برای en:category:Rhetoric میتواند باشد؟ مخصوصاً برای ردهبندی عرض میکنم. مهدی.غ ۳ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۰۸:۳۴ (UTC)
- فصاحت و بلاغت یا علم معانی بیان را هم معادل Rhetoric پیشنهاد میکنم.در همان تعریف ایجاز می گوید: «بیشترین توان بیان در عین داشتن کمترین تعداد کلمات». Rhetoric هم همین است منتها ایجاز زیر مجموعه ای از سخنوری است. پس بنابراین پیوند میان ویکی بین ایجاز و Laconic بدون اشکال به نظر می رسد.Pastorals2007 ۳ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۱۲:۲۸ (UTC)
Feel free to ..[ویرایش]
منظورم یک عبارت تعارف گونه است، مثلا
Feel free to visit the community portal
شاید در فارسی بگیم: اینجا را خانه خودتان بدانید! --مهدی.غ ۳ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۱۰:۴۹ (UTC)
شاید «با آسودگی...» یا «خواهشمندیم/لطفا...» یا «اگر دوست داشتید...»! برابر دقیقی فکر کنم ندارد. --Wayiran (ب) ۳ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۱۸:۳۱ (UTC)
- در عبارت " .Feel free to do sth" در فارسی می گوییم: "هر وقت خواستید می توانید آن کار را انجام دهید" یا "اگر خواستید می توانید آن کار را هم انجام دهید". البته در انگلیسی بعضی اوقات کمی معنی توصیه یا پیشنهاد هم دارد؛ "بد نیست آن کار را هم انجام دهی" یا همانطور که Wayiran گفت "خواهشمندیم آن کار را هم انجام دهید". اگر "!Feel free" به تنهایی استفاده شود شاید بهترین معادل فارسی برای آن "راحت باش!" است. -- احسان ۳ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۲۲:۲۵ (UTC)
- در ترجمه Commons:Template:Test/fa نیاز است البته من اول یک ترجمه نوشتم بعد آمدم اینجا، اگر روی آن نظر دهید میتوانیم اصلاحش کنیم. مهدی.غ ۳ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۲۳:۱۱ (UTC)
ترجمه Commons:Template:Test/fa را به فارسی روانتر بازنویسی کردم. ترجمه آنست که در زبان مقصد روان و بامعنی باشد. ترجمهٔ مکانیکی جملههای زبان مبدأ که هر کس با دیدنش بفهمد که جملات خود زبان نیست بلکه از زبان دیگری گرتهبرداری شد روش اشتباهی است. گودال ماسهبازی هم در فارسی نداریم. دفتر چرکنویس داریم. از اول هم در اینجا من و دیگر دوستان به این گرتهبرداریهای کاربر روزبه از انگلیسی (گودال ماسهبازی (Sandbox)، چاه دهکده (village pump)، همچنین ببینید (See also) و ...) اعتراض داشتیم و کلی برابر پیشنهاد کردیم که ایشان وقعی نگذاشت. "چاه دهکده" را توانستیم با لابی زیاد و از طریق مدیری دیگر با بدبختی تبدیل به قهوهخانه کنیم. حالا بقیه اصطلاحات هنوز مانده. (این "صفحه ذخیره شود" هم که در دکمهٔ زیر صفحات ویرایش میآید باز گرتهبرداری از حالت دستوری انگلیسی است. در فارسی همان «ذخیره» کافی است.--ماني ۴ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۰۰:۰۳ (UTC)
- «چاه دهکده» :) شوخی می فرمائید؟ سعید ۴ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۰۲:۲۷ (UTC)
- نه والله. اینهاش (قسمت دربارهی پروژه). آقای روزبه در راهاندازی نرمافزاری این دانشنامه زحمت زیادی کشیدند ولی اینکه آن موقع ما هرچه میگفتیم قهوهخانه و چایخانه از "چاه دهکده" بهتر است و ایشان نمیپذیرفتند برایمان عجیب بود.--ماني ۴ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۱۰:۱۲ (UTC)
- تشکر از ترجمه روانتان. مهدی.غ ۴ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۱۰:۲۷ (UTC)
- خواهش میکنم. ممنون که کار را آغاز کردید.--ماني ۴ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۱۰:۴۲ (UTC)
وجه تسمیه چاه دهکده این است که وقتی که کارمندان یک اداره در حین کار از دستگاه آب سرد کن اداره استفاده می کنند خبر های جدید اداره را مطرح میکنند یا موضوعات مختلف را به هم میگویند:
When used in larger companies, staff somehow manage to show up at the same times during the workday. This informal gathering is often colloquially described as meeting "around the water cooler." Topics discussed during such meetings are said to have a "water cooler effect". This means that these topics are newsworthy current events or office gossip interesting (or important) enough to start off conversations around the water cooler. Television shows that people have conversations about are watercooler shows. Conversations around the water cooler are typically of a less professional nature than usual office conversation.
حالا اینجا دستگاه آب سرد کن را برداشته و به جای آن «چاه دهکده» گذاشته. باید گشت و معادل این مفهوم و معنا را در فارسی پیداکرد. من الان معادل بهتری از «قهوه خانه» در ذهن ندارم. ولی شاید دوستان پیشنهادات بهتری هم داشته باشند.Pastorals2007 ۷ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۱۳:۳۷ (UTC)
logical checks[ویرایش]
Allows programming of logical checks and reporting of suspicious values.
مربوط به رایانه و آمار، از نوشتار en:spss .
--Wayiran (ب) ۳ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۱۸:۲۵ (UTC)
- به نظرم آزمونهای منطقی مناسب باشد. --مهدی.غ ۳ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۲۳:۱۷ (UTC)
- «مقابلههای منطقی» یا «نشانگذاری منطقی» یا «برسیهای منطقی». البته اولی بهتر به نظرم می رسد.Pastorals2007 ۷ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۱۳:۱۷ (UTC)
- فکر میکنم «بررسی» بهتر است، بررسی تناقضات منطقی در دادهها و انتظاری که از آن میرود، مثلاً تاریخهای وارد شده جلوعقب نباشد یا مقادیر منفی نابجا وارد نشده باشد یا حتا تعداد دادهها درست باشد. --مهدی.غ ۱۱ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۱۵:۰۷ (UTC)
- «مقابلههای منطقی» یا «نشانگذاری منطقی» یا «برسیهای منطقی». البته اولی بهتر به نظرم می رسد.Pastorals2007 ۷ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۱۳:۱۷ (UTC)
malware[ویرایش]
توضیح : Malicious software
- بدافزار؟ --مهدی.غ ۵ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۲۳:۱۷ (UTC)
- واژهنامه کامپیوتر محمدرضا محمدیفر برابر آن را بدافزار نوشتهاست.--ماني ۵ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۲۳:۲۳ (UTC)
- من نرمافزار مخرب نوشتم، خوب شد منبعی بر آن یافتید. --مهدی.غ ۶ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۰۶:۵۲ (UTC)
Professor[ویرایش]
معادل en:Professor درفارسی همان استاد میشود؟ یا اینکه باید همام پروفسور نوشت؟ مهدی.غ ۶ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۰۷:۰۶ (UTC)
- در القاب دانشگاهی Professor استاد است و Associate professor دانشیار و Assistant Professor استادیار است. بهآفرید ۶ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۰۷:۱۱ (UTC)
Estates-General[ویرایش]
[Estates-General|http://en.wikipedia.org/wiki/Estates-General_of_1789] به فارسی باید چه ترجمه شود ؟
- «اجلاس ملی»، «اجلاس طبقاتی» یا «نشست ملی» به نظرم میرسد.Pastorals2007 ۷ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۱۳:۱۳ (UTC)
- سپاس.سلحشور پارس ۸ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۰۹:۳۱ (UTC)
- من از تاریخ فرانسه هیچ آگاهی ندارم ولی فکر میکنم ممکن است این نامگذاری با «مجمع ملی فرانسه» اشتباه گرفته شود. --مهدی.غ ۸ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۱۰:۰۴ (UTC)
- «مجلس اصناف» ، من در درسگفتارهای طباطبایی هم این برگردان را دیدم. همینطور هست Third Estate که «طبقه سوم» یا همان طبقه متوسط است.
صادق
ب ۸ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۱۵:۰۱ (UTC)- معادلش همان تلفظ فرانسویاش است: «اتاژنرو».Teoderaĥ Liĥtenŝtain (بحث) ۲۵ دسامبر ۲۰۱۳، ساعت ۱۰:۱۹ (UTC)
- آقای صادق در اتاژنرو همه طبقات حاضر بودند که اصناف هم بخشی از طبقه سوم بودند. بنابراین، مجلس اصناف بدترین معادلی است که میتوان برای نام این مجلس برگزید. + واژه «ملی» را هم کاملا از ذهن دور کنید، چون ملیگرایی به معنای کنونیاش (البته به زعم بعضی) با انقلاب فرانسه متولد شد و نه مجلسی که شاه مستبد فراخوانده بود.Teoderaĥ Liĥtenŝtain (بحث) ۲۵ دسامبر ۲۰۱۳، ساعت ۱۰:۲۵ (UTC)
- معادلش همان تلفظ فرانسویاش است: «اتاژنرو».Teoderaĥ Liĥtenŝtain (بحث) ۲۵ دسامبر ۲۰۱۳، ساعت ۱۰:۱۹ (UTC)
- سپاس.سلحشور پارس ۸ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۰۹:۳۱ (UTC)
- «اجلاس ملی»، «اجلاس طبقاتی» یا «نشست ملی» به نظرم میرسد.Pastorals2007 ۷ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۱۳:۱۳ (UTC)
میم یا meme[ویرایش]
آیا فارسی این کلمه وجود دارد؟ این معنی را ببینید. + en:Meme (Internet) + en:Meme. من الگوبرداری و کپیکاری در ذهنم گذشت که شاید بشود کپیبرداری در اینترنت را ترجمهای برای Internet meme نوشت، شاید هم خودش را همینطوری بشود قبول کرد مثل عرب زبانان: ar:ميمي. برای من جنبهی اینترنتیاش مهم است. --مهدی.غ ۹ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۱۲:۴۵ (UTC)
- اگر اصول ترجمه را در نظر بگیرید: «الگوبرداری» مناسب تر است. و meme در جاهای دیگر هم کابرد دارد.Pastorals2007 ۹ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۱۳:۲۹ (UTC)
Nancy Chodorow[ویرایش]
نانسی چودوراو یا نانسی چودروف؟ اهل آمریکا است. در منبع من «چودوراو» آمده است، یک کاربر تغییر مسیرش داد--Taranet ۹ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۱۲:۴۸ (UTC)
- در گوگل «نانسی چودروف» بیشتر نتیجه دارد.--Taranet ۱۱ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۱۴:۱۸ (UTC)
- «چودرو».Pastorals2007 ۹ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۱۳:۱۶ (UTC)
تلفظ اسم دانمارکی: Jorn Barger[ویرایش]
یورن بَرگر؟ اسم Jorn، در دانمارکی از ریشه JØRGEN است. طبق اینجا. مهدی.غ ۱۱ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۱۵:۴۷ (UTC)
- من میگم یورن بارگر. Raamin ب ۱۱ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۱۵:۵۶ (UTC)
- برای مقاله : یورن بارگر --مهدی.غ ۱۱ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۲۲:۵۵ (UTC)
Vault[ویرایش]
این واژه انگلیسی را برای ورزش پارکور چگونه به فارسی برمیگردانید؟ [[۲]]
اگر جمله بنویسید بهتر است. فرهنگ من برای ورزش این واژه را «پرش با نیزه» / «پرش از روی خرک» معنی کرد. شاید در این ورزش چیز دیگری باشد. جمله را میگذارید؟ --Wayiran (ب) ۱۲ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۱۸:۰۵ (UTC)
جملهها را خودم یافتم. «پرش»، «جستزدن» یا «جهش». چون تنها در این صورت میتوان این فهرست را ترجمه کرد. --Wayiran (ب) ۱۲ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۱۸:۱۰ (UTC)
اینها چطور؟[ویرایش]
- انساندیسی. یا مردمدیسی. morph را به دیس بر میگردانند و آنتروپو هم که انسان یا مردم است. تحتلفظی مطلقش میشود مردمدیسگری. در موردی نه چندان بیربط در آرایههای ادبی تشخیص به کار میبرند و آن نسبت دادن عمل یا افعال یا حالات یا صفات انسانی به غیر انسان است. ولی من گسترهٔ مردمدیسی را وسیعتر میدانم. بهآفرید ۱۳ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۰۸:۲۱ (UTC)
- Anthropomorphism به گمانم نسبت دادن صفت انسانی به خدا در معنای خاص باشد. پیشنهاد من مردموارگی یا انسانوارگی است. پیشنهادهای بهآفرید هم نیکویند.
mascot به معنای چیز خوش یمناست. حییم برکت خانه ترجمه کردهاست. شاید خوشفال، خجستهفال یا نیکشگون برای برابرش بد نباشند. --Ariobarzan ۱۳ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۱۴:۲۴ (UTC)
- Anthropomorphism به گمانم نسبت دادن صفت انسانی به خدا در معنای خاص باشد. پیشنهاد من مردموارگی یا انسانوارگی است. پیشنهادهای بهآفرید هم نیکویند.
- اون mascot که مد نظر من است، نوعی سمبل ورزشی دانشگاه های آمریکای شمالی است.--زرشک ۱۳ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۱۴:۲۶ (UTC)
Porsche[ویرایش]
آیا این انتقال درست است؟ --مهدی.غ ۱۴ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۰۶:۴۲ (UTC)
- پورش تلفظ انگلیسی آن است. ملاک در ویکی پدیا سرشناسی است و در ایران و برای فارسی زبانان پورشه سرشناس است. سعید ۱۴ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۰۸:۴۰ (UTC)
- به نظرم آمد که تلفظ اشتباهش «پورشه» باشد، اگر کسی از دوستان مجله ماشین دارد، راهنمایی کند. من فعالاً تغییرات خودم را واگردانی میکنم. --مهدی.غ ۱۴ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۱۱:۲۲ (UTC)
این من را یاد Dijkstra's algorithm میاندازد که در جاهای مختلف الگوریتم دایجکسترا نوشته شده و بعضی از اساتید دانشگاهی را دیدهام که این تلفظ را مسخره کردهاند که دیکسترا تلفظ صحیح است. --مهدی.غ ۱۴ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۱۱:۳۳ (UTC)
- یک جستجوی گوگل کنید. به هرحال پورشه پیشنهاد من است. سعید ۱۵ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۰۰:۵۶ (UTC)
این یک کلمه آلمانی هست و در زبان آلمانی هم پورشه تلفظ میشود.--آرشستان ۲۷ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۱۷:۴۹ (UTC)
خودرو ورزشی مناسب است؟ --مهدی.غ ۱۴ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۱۴:۴۶ (UTC)
- خودروی اسپورت در فارسی شناخته شده است. در واقع ارتباطی با ورزش ندارد بلکه نوعی دستکاری در ظاهر خودروهای معمولی است برای کوتاه شدن ارتفاع. ضمنا Sports Car است نه Sport Car. سعید ۱۵ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۰۱:۰۰ (UTC)
Macaulay Culkin[ویرایش]
مک کالی کالکین درست است یا مکالی کالکین؟ ([۳]) هر دو تقریبا به یک تعداد در جستجوی گوگلی نتیجه دارند.--آبتین ۱۴ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۱۴:۵۰ (UTC)
- پیشنهاد من با توجه به تلفظ این نام مَکاولی است. مکالی هم خوب است. اما مک کالی در این مورد اشتباه است. سعید ۱۵ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۰۱:۰۲ (UTC)
اریش یا اریک ؟ کوئتزی یا کوئتزه؟[ویرایش]
صفحه ای با نام اریک فون دنیکن ایجاد کردم که توسط یکی از کاربران به اریش تغییر داده شد این در حالی هست که در کتاب ارابه خدایان ترجمه دکتر محمد علی نجفی نام نویسنده اریک ذکر شده است. همینطور صفحه ای ایجاد شده با نام جان مکسول کوئتزه که این نویسنده هم در ترجمه آقای سجودی از کتاب جوانی اسم نویسنده کوئتزی ذکر شده است.
--dajal ۱۶ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۱۲:۳۷ (UTC)
- این نویسنده آلمانی تبار است و در آمریکا زندگی می کند. تلفظ انگلیسی اریک است و تلفظ آلمانی اریش. ما به همین نام اریک می شناسیم.--همان ۱۶ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۱۵:۵۰ (UTC)
این تغییر رو چطور میشه لحاظ کرد؟ چون هر چقدر سعی کردم نتونستم.اسم در داخل متن رو تغییر دادم ولی اسم تیتر رو نتونستم تغییر بدم. --dajal
- گزینه انتقال صفحه را در بالای صفحه بزنید در صفحه جدیدی که میآید عنوان جدید را بنویسید. شما اسمتان را تایپ میکنید؟ فقط امضا را کلیک کنید کافیست.--همان ۱۶ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۲۳:۰۱ (UTC)
- Erich von Däniken اسم آلمانی است؛ در ویکی فارسی هم پذیرفتهایم تلفظ اصلی را ملاک برای نامگذاری قرار دهیم. Raamin ب ۱۷ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۲۳:۲۷ (UTC)
- گزینه انتقال صفحه را در بالای صفحه بزنید در صفحه جدیدی که میآید عنوان جدید را بنویسید. شما اسمتان را تایپ میکنید؟ فقط امضا را کلیک کنید کافیست.--همان ۱۶ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۲۳:۰۱ (UTC)
- لطفا برای جلوگیری از پراکندگی ادامه بحث را در بحث:اریش فون دنیکن دنبال کنید. سعید ۱۸ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۰۲:۰۹ (UTC)
Battleship[ویرایش]
معادل واژه Battleship چیست؟
- رزمناو طبق تصویب فرهنگستان معادل Cruiser به کار میرود و کشتی جنگی معادل Warship است.
Achaemenes ۱۷ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۲۱:۰۲ (UTC)
البته جالب است که در ویکی فارسی صفحه فارسی معادل انگلیسی آن رزمناو در نظر گرفته شده و در موردCruiser ناو. آیا حرف فرهنگستان اشتباه است؟
یک سئوال دیگر هم مطرح میشود. BATTLECRUISER به فارسی چه میشود؟ Achaemenes ۱۷ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۲۱:۰۹ (UTC)
- نبردناو چگونه است؟ سعید ۱۸ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۰۲:۱۱ (UTC)
خوب است، برای Battleship؟ Achaemenes ۱۸ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۰۷:۳۲ (UTC)
- نبردناو و کشتی جنگی هر دو به عنوان برابر Battleship به کاربردهمیشوند. (منبع دم دستی سراغ ندارم) --Ariobarzan ۱۸ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۰۸:۰۳ (UTC)
- فعلاً تا فرهنگهای لغت را در خانه بررسی کنم.--ماني ۱۸ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۰۸:۰۹ (UTC)
جمع بندی این جانب این است:
- رزمناو معادل Cruiser طبق فرهنگستان البته معادل دیگر فرهنگستان دورسِیر است که در مورد کشتی جنگی به نظر زیبا نمیآید. از طرفی Battlecruiser هم وجود دارد که معادلش را نمیدانم.
- برای Battleship پیشنهاد نبردناو شده.
- کشتی جنگی یک کلمه کلی تر است و به خوبی در برابر Warship به کار میرود.
از آنجا که قصد دارم مقالاتی در این موضوعها بنویسم بهتر است از قبل این کلمات تعیین شوند. با احترام.Achaemenes ۱۸ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۱۶:۲۴ (UTC)
جمعبندی نهایی:
- Battlecruise = نبردناو
- Battleship = رزمناو
- Cruiser = ناو
Achaemenes ۲۲ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۱۶:۳۳ (UTC)
- این کتاب می تواند راهنمای خوبی باشد. -- احسان ۲۹ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۰۱:۴۹ (UTC)
National Board of Review Awards[ویرایش]
؟ --Asimo ۱۷ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۲۳:۲۲ (UTC)
- پیوند دهید که بشود فهمید. شاید: دفتر ملی جوایز نقد. سعید ۱۸ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۰۲:۱۳ (UTC)
- پیوند به سایت. در اینجا board به معنای هیئت داوران یا هیئت تصمیم گیرنده است و ترجمه آن شاید «جوایز هیات ملی بررسی فیلمها» درست باشد. سیمرغ کوچولو ۱۸ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۰۶:۴۱ (UTC)
- فکر میکنم همین جوایز هیات ملی بررسی فیلمها خوب باشه اگه عنوان دیگری پیشنهاد نشه.--Asimo ۱۸ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۱۱:۳۳ (UTC)
- «جوایز هیات ملی نقد فیلم». نقد فیلم یک اصطلاح خاص است و با بررسی متفاوت است. در ضمن اگر چیزی در مایه های اسکار است بهتر است به جای جوایز از جایزه استفاده کنید بنابر شباهت. سعید ۱۸ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۱۴:۲۷ (UTC)
- نقد به نظر مناسب میاد. ولی در مورد جمع یا مفرد بودن فکر میکنم چون این عنوان جمع است ما هم جمع ببندیم بهتر است. در مورد اسکار چون در انگلیسی جمع نبوده در فارسی جمع بسته نشده. مگر اینکه مقالهای مانند: هشتادمین دوره جوایز اسکار (80th Academy Awards) ایجاد شود که باید جمع بسته شود. --Asimo ۱۸ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۱۴:۴۷ (UTC)
- «جوایز هیات ملی نقد فیلم». نقد فیلم یک اصطلاح خاص است و با بررسی متفاوت است. در ضمن اگر چیزی در مایه های اسکار است بهتر است به جای جوایز از جایزه استفاده کنید بنابر شباهت. سعید ۱۸ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۱۴:۲۷ (UTC)
- «جوایز شورای ملی ارزیابی فیلمها» (یا آثار سینمایی)
- فقط یک هیئت داوری نیست. پس شورا مناسب تر است. چون ترکیب شورای ملی هم رایج است.
- ما یه اداره نظارت و ارزشیابی در معاونت سینمایی داریم. اینجا ارزیابی به نظرم دقیقتر است.--همان ۱۸ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۱۶:۲۵ (UTC)
- با توجه به آنچه در وبگاهشان آمده و از آنجا که یک نهاد غیرانتقاعی است به نظر نقد درست تر باشد. دقت کنید که ارزیابی و ارزشیابی بار معنایی متفاوتی دارد. نقد فیلم کار حرفه ای منتقدان سینمایی است. سعید ۱۸ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۲۳:۳۴ (UTC)
- به نظر من ارزیابی فقط بار «ارزشی» نداره. یعنی فقط به اون ارزشهایی که براشون «جمعیت دفاع از ارزشها» درست میکنن بر نمیگرده. همه انواع ارزش و ارزیدن. مثل ارز به معنی پول. به خاطر همین ارزیابی رو به ارزشیابی ترجیح میدم. چون ارزش شاید معنیش دیگه کاملن استحاله پیدا کرده باشه. کارشون هم فقط نقد نبود. ساخت فیلم و کلاس و دیگر کارهای ضد «ارزشی» هم بود.--همان ۱۹ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۱۴:۴۵ (UTC)
- در مورد به کار نبردن ارزشیابی با شما موافقم. Review بطور خاص در سینما به معنی نقد فیلم است اما اگر این نهاد کارش ارزیابی و مثلا نوعی رده بندی و توصیه به مخاطبان است که قضیه فرق می کند. سعید ۱۹ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۲۳:۵۷ (UTC)
- به نظر من ارزیابی فقط بار «ارزشی» نداره. یعنی فقط به اون ارزشهایی که براشون «جمعیت دفاع از ارزشها» درست میکنن بر نمیگرده. همه انواع ارزش و ارزیدن. مثل ارز به معنی پول. به خاطر همین ارزیابی رو به ارزشیابی ترجیح میدم. چون ارزش شاید معنیش دیگه کاملن استحاله پیدا کرده باشه. کارشون هم فقط نقد نبود. ساخت فیلم و کلاس و دیگر کارهای ضد «ارزشی» هم بود.--همان ۱۹ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۱۴:۴۵ (UTC)
- من متن صفحه اصلی رو خوندم و فکر کردم نقد برگزاری کلاس و فیلم را در بر نمیگیرد. ولی ارزیابی کلی تر است و به این نوع کارها هم اطلاق تواند شد.--همان ۲۰ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۰۸:۲۰ (UTC)
stroke in swimming[ویرایش]
کلمه stroke در شنا را که در متن های ورزشی معمولاً ستروک ترجمه می شود چه ترجمه کنم؟ در Encarta Dictionaries آن را این طور ترجمه کرده اند:
a single complete movement of the arms and legs when swimming
علی اسفندیاری ۲۰ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۱۰:۲۱ (UTC)
- در هنرهای رزمی ضربه میگویند. برای شنا مناسب است؟--همان ۲۰ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۱۱:۵۶ (UTC)
- stroke در شنا دو معنی دارد: ۱- حرکت شنا/حرکات شنا. ۲- کرال[۴]--ماني ۲۰ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۱۲:۲۴ (UTC)
- ۱. (نیز ورزش) ضربه ۲.(در شنا و پاروزنی) حرکت ۳. (نوعِ) شنا ۴. (قایقرانی) پاروزنِ پاشنه ۵. توپ زدن (نقل از فرهنگ معاصر هزاره انگلیسی-فارسی) --مهدی.غ ۲۰ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۱۵:۰۰ (UTC)
- با توجه به این که در آن منبع مشخصاً به شنا اشاره شده و ترجمه کرده است فکر کنم همان (حرکت) ترجمه کنم خوب باشه. تشکر. علی اسفندیاری ۲۰ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۱۷:۱۷ (UTC)
late night talk show[ویرایش]
بهترین ترجمه برای اصطلاح late night talk show چیست؟سلحشور پارس ۲۰ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۱۷:۵۷ (UTC)
- در مورد talk show در فرهنگ لغت آمده است:
- guest show, interview show, television program which includes mostly interviews
- و در یک دیکشنری انگلیسی به عربی آمده:برنامج تلفزيوني. late night نیز یعنی نیمه های شب یا دیر وقت شب که معنی عبارت به صورت کلی تقریباً می شود: مصاحبه تلویزیونی نیمه های شب. ولی اگر متن را نیز می آوردید بهتر می شد نظر داد. علی اسفندیاری ۲۴ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۱۴:۲۶ (UTC)
- a radio or television program in which usually well-known persons engage in discussions or are interviewed (talk show)
- Late night television is the block of television programming usually airing after 11:30 pm to 2:00 am.
- «مصاحبه تلویزیونی آخر شب». --- سیمرغ کوچولو ۲۶ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۱۱:۲۱ (UTC)
- گفتگو یا گپ بهتر از مصاحبه نیست؟ مصاحبه را من معادل interview میدانم. Raamin ب ۲۶ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۱۳:۲۳ (UTC)
- در معادلهای بالا هم انکه کاربر اسفندیاری مثال زد و هم مثالی که من زدم کلمه interview آمده است. سیمرغ کوچولو ۲۶ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۱۵:۲۴ (UTC)
- مصاحبه (بهنظر من) در فارسی معنای بخصوصی دارد؛ و تا جایی که من میدانم talk show در کل «مصاحبه» نیست. [۵] [۶]. Raamin ب ۲۸ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۲۰:۱۹ (UTC)
- مصاحبه از نظر معنای لغوی یعنی گفتگو، ما بیشتر برای گفتگو در رادیو و تلویزیون کامه مصاحبه به کار میبریم اما به کار بردن گفتگو هم هیچ تفاوتی نمیکند. میتوان نام مقاله را «گفتگوی تلویزیونی آخر شب» گذارد، البته «گپ» به نظر من سبکتر و خودمانی تر است. من گفتگو را بیشتر میپسندم. سیمرغ ۲۸ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۲۰:۵۲ (UTC)
- مصاحبه (بهنظر من) در فارسی معنای بخصوصی دارد؛ و تا جایی که من میدانم talk show در کل «مصاحبه» نیست. [۵] [۶]. Raamin ب ۲۸ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۲۰:۱۹ (UTC)
- در معادلهای بالا هم انکه کاربر اسفندیاری مثال زد و هم مثالی که من زدم کلمه interview آمده است. سیمرغ کوچولو ۲۶ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۱۵:۲۴ (UTC)
- گفتگو یا گپ بهتر از مصاحبه نیست؟ مصاحبه را من معادل interview میدانم. Raamin ب ۲۶ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۱۳:۲۳ (UTC)
- «مصاحبه تلویزیونی آخر شب». --- سیمرغ کوچولو ۲۶ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۱۱:۲۱ (UTC)
- بر اساس دیکشنری آکسفورد: "Talk show (AmE) = Chat Show (Br) is a television or radio programme in which people are asked questions and talk in an informal way about their work and opinions on various topics". از آنجا که "گپ" خودمانی تر و informal است فكر می کنم معادل بهتری باشد. -- احسان ۲۹ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۰۱:۵۸ (UTC)
parking[ویرایش]
نام فارسی معادل چه می تواند باشد؟
- توقفگاه یا توقفگاه بی سقف علی اسفندیاری ۲۴ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۱۴:۲۷ (UTC)
- ماندگاه! ولی همان پارکینگ در فارسی رواج دارد. --Ariobarzan ۲۵ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۲۱:۱۸ (UTC)
Declan Galbraith[ویرایش]
نام درست این خواننده چیست؟ دکلن گلبریت که در جستجوی گوگلی فقط همین یافت میشود اما فکر نمیکنم درست باشد و یا گلبریث، گالبریث، گالبرایث؟!--آبتین ۲۶ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۱۰:۳۰ (UTC)
- شخص دیگری با همین نام خانوادگی وجود دارد (John Kenneth Galbraith) که تلفظ نام او در فرهنگ لغت Merriam-Webster چنین است: 'gal-ˌbrāth یا (گالبرِیت) البته گالبریث را فراموش کنید، «ث» معادل درستی برای th نیست و در فارسی همانند «س» تلفظ میشود. «Declan» را هم میتوان «دکلان» و یا «دکلن» ترجمه کرد. سیمرغ کوچولو ۲۶ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۱۱:۱۳ (UTC)
- پس همان که در جستجوی گوگلی پاسخهایی داشت، تقریبا درست است. اگرچه انتخاب «ت» برای «th» همیشه بحثبرانگیز بوده است. متشکر--آبتین ۲۶ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۱۵:۰۸ (UTC)
- شخص دیگری با همین نام خانوادگی وجود دارد (John Kenneth Galbraith) که تلفظ نام او در فرهنگ لغت Merriam-Webster چنین است: 'gal-ˌbrāth یا (گالبرِیت) البته گالبریث را فراموش کنید، «ث» معادل درستی برای th نیست و در فارسی همانند «س» تلفظ میشود. «Declan» را هم میتوان «دکلان» و یا «دکلن» ترجمه کرد. سیمرغ کوچولو ۲۶ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۱۱:۱۳ (UTC)
- نظر شخصی من اینست که «ث» معادل درستی برای th است. چون:
- th نه س است نه ت. درسته که ث هم نیست ولی به ث نزدیکتر است. ثانیا ث در عربی آنطور تلفظ میشود. ما کدام حرف را مثل عربها تلفظ میکنیم که این یکی را هم؟
- th ای که در انگلیسی بین ت و س تلفظ میشود حرف پر کاربردی است. حالا ما به جای اینکه از حرف مسلما اشتباه ت استفاده کنیم. بهتر نیست با آوردن ث تلفظ متفاوت را مشخص کنیم؟
- در انگلیسی برای صداهای مختلف س و ت از t , th , s , z , tz , c استفاده میشود. عربی هم شش حرف دارد. پس اصوات مختلف را میتوانند بدون اشتباه به علامت تبدیل کنند. ولی ما با این دو حرف چهطور بدون اشتباه این کار را بکنیم؟--همان ۲۷ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۱۸:۵۶ (UTC)
- آنچه شما کاملا اشتباه نامیدید، برعکس کاملا درست است، در فارسی کسی Smith را اسمیث یا سمیث ترجمه نمیکند، شاید وبلاگ نویسان این کار را بکنند، اما مترجمان درست و حسابی این طور ترجمه نمیکنند، فارسی یک آیین نگارش دارد که باید انرا رعایت کرد، حتما نگاهی به ویکیپدیا:نظرخواهی برای عنوان مقالات/گوگل ارث بیندازید و بحثها را ببینید، در پایان بهافرید هم به صورت مستند، یک نتیجه گیری از بحث انجام داده است، معادل قرار دادن «ث» و «ض» و ... برای th یک اشتباه کمابیش قدیمی است که متاسفانه این روزها در اینترنت و در نوشتههای آدمهای غیر حرفهای زیاد دیده میشود. سیمرغ کوچولو ۲۷ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۲۳:۴۹ (UTC)
نوشتار تابع گفتار است چون گفتار حداقل چند صد هزار سال قبل از نوشتار بهوجود آمده. وجود زبان نوشتاری هم کاملا وابسته به وجود زبان گفتاری است. آئین نگارش فارسی هم طوریاست که الآن حتی در سخنرانیها هم استفاده نمیشود. این آئین نگارش هیچ اعتباری ندارد چون وجودش فقط وابسته به خودش است. شما هم که الآن آن را دارید میخوانید بلافاصله در ذهنتان تغییرش میدهید. سیستمی که قدرت نگهداری خودش برای حتی چند صدم ثانیه را ندارد شایسته اینقدر اهمیت است؟
- شما دارید به کودکی زبان میآموزید thankyou را برایش مینویسید تنکیو. بعد او میپرسد اگر این تنکیو است پس چرا خودت «ت» نمیگویی؟ میگویید چون نوشتار فارسی اینگونه است. بعد او میپرسد پس چرا در انگلیسی th مینویسند؟ مرض دارند h اضافه کنند!؟
- الفبای عربی قوی است. ولی چون ما میخواهیم همهچیزمان به همهچیزمان بیاید آن را هم مثله کردهایم. اعراب گذاریش را رعایت نمیکنیم، همزه را بر میداریم. به ث میگوئیم عربی و به س میگوئیم فارسی (علامت تعجب به مقدار لازم). این که ما زبانمان ضعیف و مبهم است دلیل نمی شود حتما سر خطمان هم همین بلا را بیاوریم؟ خود به خود که این بلا سر زبان فارسی نیامده. بههرحال اگر گویندگان یک زبان بخواهند اینگونه بنویسند و حرف بزنند فکر میکنم دیگران هم باید رعایت کنند--همان ۲۸ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۰۶:۳۹ (UTC)
- یعنی با این حساب بهتر است قید آیین نگارش فارسی را بزنیم و مطابق سلیقه مان مقالات دانشنامه را بنویسیم. مثلا چون «خواندن»، «خاندن» تلفظ میشود، به این نتیجه میرسیم که پیشینیانمان مرضی چیزی داشته اند خواسته اند کارها را سخت ترش کنند، پس از این به بعد در همه مقالات مینویسیم «خاندن». دوست عزیز مسلماً ما فعلا چنین کاری نمیتوانیم بکنیم، مثلا فرض کنید ما به تبعیت از حرف شما thank you را بنویسیم: «ثنکیو»، کودک بیچاره این بار انرا این طور تلفظ میکند: «سنکیو». ما هم به او میگوییم که پسرم گلکم این مثل «س» تلفظ نمیشود بلکه یک چیزی تو مایه های «ث» عربی است و باید مثل آن تلفظ کنی، انوقت ان پسر میگوید این که از اولش هم سخت تر شد، به ما یاد دادهاند که همه «ث» ها و «س» ها و «ص» ها یک جور تلفظ میشوند حالا باید برای یک کلمه انگلیسی، عربی هم یاد بگیریم و ... میبینید که باز هم یک جایش میلنگد. از این حروف میتوان در نشان دادن فونتیک ها بهره جست اما نه در خود متن یا عنوان مقالات. مثلا هیچ مقاله انگلیسی با عنوان 'thiŋk یا مثلا 'pər(-ə)l وجود ندارد. سیمرغ کوچولو ۲۸ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۰۹:۰۳ (UTC)
- به نظرم می رسد این بحث زورچپانی دیدگاهی در مورد ث در ویکی پدیا دارد مصداق پیدا می کند. دوستان نمی خواهند بپذیرند که عنوان هایی چون گوگل ارث و دریم ثیتر و مانند آن تنها اعتبار این دانشنامه را پائین می آورد. سعید ۲۹ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۰۲:۴۶ (UTC)
- یعنی با این حساب بهتر است قید آیین نگارش فارسی را بزنیم و مطابق سلیقه مان مقالات دانشنامه را بنویسیم. مثلا چون «خواندن»، «خاندن» تلفظ میشود، به این نتیجه میرسیم که پیشینیانمان مرضی چیزی داشته اند خواسته اند کارها را سخت ترش کنند، پس از این به بعد در همه مقالات مینویسیم «خاندن». دوست عزیز مسلماً ما فعلا چنین کاری نمیتوانیم بکنیم، مثلا فرض کنید ما به تبعیت از حرف شما thank you را بنویسیم: «ثنکیو»، کودک بیچاره این بار انرا این طور تلفظ میکند: «سنکیو». ما هم به او میگوییم که پسرم گلکم این مثل «س» تلفظ نمیشود بلکه یک چیزی تو مایه های «ث» عربی است و باید مثل آن تلفظ کنی، انوقت ان پسر میگوید این که از اولش هم سخت تر شد، به ما یاد دادهاند که همه «ث» ها و «س» ها و «ص» ها یک جور تلفظ میشوند حالا باید برای یک کلمه انگلیسی، عربی هم یاد بگیریم و ... میبینید که باز هم یک جایش میلنگد. از این حروف میتوان در نشان دادن فونتیک ها بهره جست اما نه در خود متن یا عنوان مقالات. مثلا هیچ مقاله انگلیسی با عنوان 'thiŋk یا مثلا 'pər(-ə)l وجود ندارد. سیمرغ کوچولو ۲۸ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۰۹:۰۳ (UTC)
- من بودم می نوشتم: دکلان گالبرایت. بنابر موارد مشابه. سعید ۲۷ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۲۳:۳۵ (UTC)
- کدام موارد مشابه؟ تلفظ ان در Merriam-Webster چنین است: 'gal-ˌbrāth . این شخص هم انگلیسی زبان است و تلفظ نام او هم به همین شکل خواهد بود. اگر galbrite نوشته میشد انگاه باید (گالبرایت) ترجمه میکردیم. سیمرغ کوچولو ۲۷ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۲۳:۴۹ (UTC)
- مریام وبستر تلفظ خیلی دقیق را به انگلیسی می دهد و لزوما به درد برگردان نام به فارسی نمی خورد. جستجوی گوگلی کنید. نمونه:جان کنت گالبرایت و پیتر گالبرایت. سعید ۲۹ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۰۲:۵۸ (UTC)
- اختیار دارید. اینها که نوشتید، به انگلیسی چگونه نوشته میشوند؟ اگر امکانش هست انگلیسی انها را اینجا بنویسید. در ضمن هنگام سرچ با گوگل صدها و یا هزاران وبلاگ و سایت نامعتبر فارسی پیدا میشود، چطور میتوان به انها اطمینان کرد. اصل برای ترجمه نامها اینست که نزدیکترین تلفظ در آن زبان انتخاب شود، در صورتی که نام مرسوم و جاافتاده شخص معلوم نباشد. این شخص هم که د ر ایران معروفیت چندانی ندارد، پس باید نحوه اداشدن آن در زبان مبدا را الگو قرار داد. سیمرغ ۲۹ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۰۳:۱۰ (UTC)
- Peter W.Galbraith و John Kenneth Galbraith . چهره های سرشناس سیاسی و علمی هستند که اولی در خبرهای سیاسی نامش زیاد آمده و دومی کتابهایش هم به فارسی چاپ شده است اینجا. ضمنا خودتان چهارخط بالاتر در جواب همان خلاف حرفهای جدیدتان را زده اید :) سعید ۳۰ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۰۲:۰۸ (UTC)
- اگر منظورتان این جمله من است: «اصل برای ترجمه نامها اینست که نزدیکترین تلفظ در آن زبان انتخاب شود،» که متاسفانه اشتباه متوجه شدید، انچه بالاتر گفتم صرفاً درباره کاربرد «ث» برای نشان دادن تلفظ بود که گفتم اشتباه است، اما نگفتم که نباید تلفظ را در زبان اصلی ملاک قرار نداد. با اجازه جان کنت گالبریت را هم خودم قبل از شما بالاتر مثال زدم. برای انکه منظورم را کملا متوجه شوید این را که قبلا نوشتم ببینید. برای ترجمه یک نام اول مشهور بودن و مرسوم بودن ان در ایران و سایر کشورهای فارسی زبان درنظرگرفته میشود، در صورت عدم تشخیص در درجه دوم تلفظ آن در زبان مبدا مورد توجه قرار میگیرد (البته این به ان معنا نیست که از هر روشی مثلا روش زبان عربی برای ترجمه استفاده کنیم و «ث» را معادل th قرار دهیم.) امیدوارم که منظورم را گرفته باشید. سیمرغ ۳۰ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۰۲:۳۲ (UTC)
- Peter W.Galbraith و John Kenneth Galbraith . چهره های سرشناس سیاسی و علمی هستند که اولی در خبرهای سیاسی نامش زیاد آمده و دومی کتابهایش هم به فارسی چاپ شده است اینجا. ضمنا خودتان چهارخط بالاتر در جواب همان خلاف حرفهای جدیدتان را زده اید :) سعید ۳۰ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۰۲:۰۸ (UTC)
- اختیار دارید. اینها که نوشتید، به انگلیسی چگونه نوشته میشوند؟ اگر امکانش هست انگلیسی انها را اینجا بنویسید. در ضمن هنگام سرچ با گوگل صدها و یا هزاران وبلاگ و سایت نامعتبر فارسی پیدا میشود، چطور میتوان به انها اطمینان کرد. اصل برای ترجمه نامها اینست که نزدیکترین تلفظ در آن زبان انتخاب شود، در صورتی که نام مرسوم و جاافتاده شخص معلوم نباشد. این شخص هم که د ر ایران معروفیت چندانی ندارد، پس باید نحوه اداشدن آن در زبان مبدا را الگو قرار داد. سیمرغ ۲۹ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۰۳:۱۰ (UTC)
توجه داشته باشید که endowment نوعی سیستم درآمدی philanthropic است که موسسات فرهنگی ان جی او و موزه ها و دانشگاههای غربی اغلب از آن بهره میبرند. یک چیزی توی مایه های وقف. با این تفاوت که خود endowment را معمولا خرج نمیکنند، بلکه اصل آن (principle) را نگه داشته و سود درازمدت آن را (مثلا ۴٪ یا ۵٪ آنرا) جهت سرمایه گذاری در خود موسسه مصرف می کنند (مثلا ایجاد کرسی ریاست یک دانشکده (پاراگراف دوم توضیحات خوبی داده)). بنابراین endowment معمولا (بر خلاف وقف) به مرور زمان زیاد میشود، و با یک ذخیره مالی معمولی متفاوت است. در حقیقت نوعی سرمایه گذاری هدیه شده است. و endow کنندگان معمولا شرکتهای چند ملیتی و یا افراد پولدار و امثالهم هستند (و نه دولت و ایالت). نظرتان چیست؟زرشک ۲۸ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۲۰:۰۸ (UTC)
- اینجا: اعانه ترجمه کرده. endowment مثل اینکه در انگلیسی کاربردها و تعریفهای جوراجوری دارد. در متون اسلامی میدانم که وقف را دقیقاً endowment ترجمه میکنند. در فرهنگ آریانپور این برابرها را نوشته: وقف، موقوفه، عطیه، دهش، اهدائیه، ودیعه، اهداء، اعطاء، بخشش، پیشیارش. برای مورد شما فکر میکنم همان اعانه یا اعانه تحصیلی خوب باشد.
- The Endowed Chair را هم میتوانید بنویسید: کرسی اعانهای یا کرسی وقفی یا کرسی اهدائی.--ماني ۲۸ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۲۰:۲۴ (UTC)
تعریفی که شما کردهاید کاملا با وقف سازگار است. وقف هم انواع بیشمار میتواند داشته باشد. شما میخواهید Endowed Chair را ایجاد کنید؟--همان ۲۸ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۲۰:۵۶ (UTC)
- endowment را مد نظر دارم.--زرشک ۲۸ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۲۱:۰۵ (UTC)
- تعریفی که ارایه شده با تعریف وقف تا حدودی مطابقت دارد ولی نه کاملا. بر اساس ماده 55 قانون مدني ايران "حبس عين و تسبيل ثمره است برحسب نيت واقف . وقف عبارت است از اينکه عين مال حبس و منافع آن تسبيل شود." (همان منبع). (دهخدا: تسبیل هم به معنی قرار دادن چيزي در راه خير و در راه خدا است.) البته از نظر فقهی مثل اینکه معنی خاص تری دارد. بقیه شرایط ذکر شده در مثال endowment هم می شوند "شرایط وقف". به طور مثال کسی می تواند زمینی را وقف کاری کند و شرط بگذارد که فقط عواید ناشی از اجاره زمین یا ساختمانی که در آن ساخته شود صرف کار مورد نظر شود. فکر می کنم بر اساس شرایط وقف ممکن است حتی سود ناشی از وقف را بتوان صرف سرمایه گذاری های بیشتر هم کرد. لذا موردی که به عنوان اختلاف endowment و وقف ذکر شده درست نخواهد بود. تنها موردی را که در مورد آن توضیحی نیافتم این است که endowment می تواند پول نقد باشد ولی مطمئن نیستم که آیا پول نقد هم بر اساس همان قانون مدنی می تواند وقف باشد یا خیر. اگر پول نقد را هم بتوان وقف کرد پس می توان برای آن شرایط وقف را هم تعیین کرد. اگر در معانی قانونی و فقهی آن اطمینان وجود ندارد شاید بهتر باشد از عنوان "هدایای مالی" یا "حمایت مالی" استفاده کرد. با احترام. -- احسان ۲۹ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۰۱:۳۹ (UTC)
- «حبس عين و تسبيل ثمره است برحسب نيت واقف.» یک نفر باید این فارسی را به فارسی ترجمه کند! سعید ۲۹ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۰۳:۰۷ (UTC)
- تعریفی که ارایه شده با تعریف وقف تا حدودی مطابقت دارد ولی نه کاملا. بر اساس ماده 55 قانون مدني ايران "حبس عين و تسبيل ثمره است برحسب نيت واقف . وقف عبارت است از اينکه عين مال حبس و منافع آن تسبيل شود." (همان منبع). (دهخدا: تسبیل هم به معنی قرار دادن چيزي در راه خير و در راه خدا است.) البته از نظر فقهی مثل اینکه معنی خاص تری دارد. بقیه شرایط ذکر شده در مثال endowment هم می شوند "شرایط وقف". به طور مثال کسی می تواند زمینی را وقف کاری کند و شرط بگذارد که فقط عواید ناشی از اجاره زمین یا ساختمانی که در آن ساخته شود صرف کار مورد نظر شود. فکر می کنم بر اساس شرایط وقف ممکن است حتی سود ناشی از وقف را بتوان صرف سرمایه گذاری های بیشتر هم کرد. لذا موردی که به عنوان اختلاف endowment و وقف ذکر شده درست نخواهد بود. تنها موردی را که در مورد آن توضیحی نیافتم این است که endowment می تواند پول نقد باشد ولی مطمئن نیستم که آیا پول نقد هم بر اساس همان قانون مدنی می تواند وقف باشد یا خیر. اگر پول نقد را هم بتوان وقف کرد پس می توان برای آن شرایط وقف را هم تعیین کرد. اگر در معانی قانونی و فقهی آن اطمینان وجود ندارد شاید بهتر باشد از عنوان "هدایای مالی" یا "حمایت مالی" استفاده کرد. با احترام. -- احسان ۲۹ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۰۱:۳۹ (UTC)
- خیلی پیچیده شد. اینطور که صفحه ابهام زدایی endowment نشان میدهد دایره معناییش خیلی گستردهاست. در مورد وقف هم این نهاد خاص حقوق اسلامی نیست. Les fondations را هم به موقوفات ترجمه میکنند. شاید در همه دنیا نهادهای شبیه به وقف باشد (برای جوایز به نویسندگان و دانشمندان و کمکهای خیریه و ...) حالا یا به طور قانونی یا در عرف. چون منافع اقتصادیش بیشمار است. (بنیاد آلفرد نوبل هم شاید از این نوع باشد).
- پول را هم در ایران نمیتوان وقف کرد. چون هم بهره حرام است. هم پول عین نیست. فکر کنم وقف با این توضیح که منظور از وقف، وقف قانون مدنی و فقه نیست در این کاربردی که مد نظر کاربر زرشک است ترجمه مناسبی باشد. حمایت مالی بیشتر برای اسپانسرها به کار میرود.--همان ۲۹ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۱۷:۳۴ (UTC)
ترجمه فارسی «حبس عين و تسبيل ثمره است برحسب نيت واقف.»:
- خارج کردن شیِ دارای ارزش مالی از مالکیت خود، بلاصاحب گذاشتن و غیر قابل تصرف کردن آن و نیز به جریان افکندن منافع منفصل آن در مسیر خیریهای که مالک پیشین معین کردهاست.--همان ۳۰ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۲۲:۳۷ (UTC)
برای نشان رسمی المپیک پکن، کدامش درستترو زیباتر است: رقص پکن، پکن رقصان، پکن در حال رقص، رقصیدن پکن و یا چیز دیگری؟--آبتین ۲۸ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۲۰:۲۸ (UTC)
- «پکن رقصان» بهنظرم درست و قشنگ است. Raamin ب ۲۸ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۲۰:۳۲ (UTC)
- تعارض ویرایش شد. من هم همان پکن رقصان را ترجیح میدهم.--ماني ۲۸ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۲۰:۳۴ (UTC)
- خود نشان هم بهنظرم گویاست که رقصان است. :) Raamin ب ۲۸ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۲۰:۳۵ (UTC)
- سپاس از اظهار نظر، نشان زیبایی است که انگار بر یک مُهر کهن چینی نقش بسته است.--آبتین ۲۸ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۲۰:۴۳ (UTC)
- خود نشان هم بهنظرم گویاست که رقصان است. :) Raamin ب ۲۸ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۲۰:۳۵ (UTC)
من درحال ترجمه این الگو هستم چند سوال پی در پی خواهم پرسید، بخشهایی را قبلاً معادل قرار دادهام ولی همچنان بخشهای بسیار زیادی مانده که کمکم اینجا سوال خواهم کرد. لطفاً معادلهای آن قدیمی من را هم یک نگاهی بیاندازید. (توضیحات در کاربر:Mmehdi.g/گودالماسه/الگو موقت) --مهدی.غ ۲۸ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۲۲:۳۲ (UTC)
- Low Countries
- Afroasia
- Afroeurasia
- state Union
- Unrecognized state
- Holy Roman Empire
- Commonwealth realm
- League of Nations Mandate
- Trust Territory
- Protectorate
- Client State و Puppet
- Vassal ، Fief ، Abbey
- Satellite State
- Colony در Category:Former British colonies
مهدی.غ ۲۸ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۲۲:۳۲ (UTC)
- Low Countries: کشورهای خرد یا کشورهای کماهمیت
- Afroasia :آفریقا-آسیا
- Afroeurasia:آفریقا-اوراسیا
- Holy Roman Empire: امپراتوری مقدس روم
- state Union: حکومت متحد
- Unrecognized state:دولت غیر رسمی
- Commonwealth realm:قلمرو حکومت
- League of Nations Mandate: اتحادیهٔ قیمومت ملل
- Trust Territory:قلمرو واقعی، مرز مورد اعتماد
- Protectorate:سرپرستی، کشور زیر قیمومت
- Puppet: دستنشانده
- Client State: دولت دستنشانده
- Vassal:خراجگذار
- Fief:تیول، ملک
- Abbey:دیر، صومعه
- Satellite State:دولت پیرو(دربارهٔ کشورهای بلوک شرق پیشین اقمار)
- Former British colonies: مستعمرههای پیشین بریتانیا
--Ariobarzan ۲۹ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۰۰:۱۷ (UTC)
- باسپاس فراوان. من به مشکلاتی برخوردم که کمک میطلبد، بعضی از معادلها کامل منطبق بر آنچه نیاز بود نیست خواستم توضیح اینجا بنویسم دیدم حجمش زیاد است آن را در توضیح الگو نوشتم، اگر ممکن است نگاهی باندازید: کاربر:Mmehdi.g/گودالماسه/الگو موقت/توضیحات←معادلیابی در فارسی. مهدی.غ ۲۹ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۰۷:۵۸ (UTC)
Low Countries: کشور های پست حوزه دریای شمال (شامل بلژیک، هلند، لوکزامبورگ)
Low Countries: lowland region in northwestern Europe near the North Sea (includes the Netherlands, Belgium, and Luxembourg)
Low Countries: also called Benelux Countries, coastal region of northwestern Europe, consisting of Belgium, The Netherlands, and Luxembourg. These are together known as the Benelux countries, from the initial letters of their names. The Low Countries are bordered by Germany to the east and France to the south.
Afroasia : آفراسیا (مثلاً به Eurasia می گویند: اوراسیا)
Afro-Asiatic Languages: formerly known as Hamito-Semitic languages, principal language family of northern Africa and the Middle East, comprising about 250 languages.
Afroeurasia: آفروراسیا
- Holy Roman Empire امپراتوری مقدس روم
Holy Roman Empire: the varying complex of lands in western and central Europe ruled over first by Frankish and then by German kings for 10 centuries, from Charlemagne's coronation in 800 until the renunciation of the imperial title in 1806. (Britannica)
Holy Roman Empire: A new instance of the old Roman empire in the West, the Empire was established in 962 under Otto I, a reincarnation of Charlemagne’s old empire established in 800. The Empire was what we today consider modern day Germany, the ‘Emperor’ being elected by the German princes , holding land in both Germany and Italy.
Commonwealth realm: قلمرو حکومتی کشورهای مشترک المنافع
League of Nations Mandate: اتحادیهٔ قیمومت جامعه ملل
League of Nations: international organization established after World War l to create world peace and cooperation, forerunner of the United Nations (1920 - 1938)
League of Nations : تاسيس جهانى مشهور که بين دو جنگ جهانى فعاليت داشت و در واقع مقدمه اى بود براى تشکيل سازمان ملل متحد
trust territory: ناحيه تحت قيمومت شوراى امنيت سازمان ملل متحد
trust territory: a dependent country; administered by a country under the supervision of the united nations
protectorate: ایالت تحت الحمايه، کشور تحت الحمايه
protectorate: weak state that is protected and controlled by a stronger state
puppet: (در اینجا) ایالت تحت کنترل، کشور تحت اداره
Puppet: a person, government or organization whose actions are controlled by others.
Puppet: one whose actions are controlled by another
Puppet چند معنی دارد و یکی از معانی آن که در اینجا منظور است دقیقاً معادل Client State است.
Vassal: تابع، تبعه، خراجگزار، تحت امر، وابسته ،فرمانبردار
Vassal: a person, nation or group that is dependent on or subordinated to other.
fief: تيول ،ملک
abbey : دير ، صومعه ، خانقاه ، کليسا ، نام کليساي وست مينستر (Westminster)
Former British colonies: مستعمره های بریتانیای سابق، مستملکات بریتانیای سابق
در ترجمه Colony در این عبارت باید به بحث هایی که در آنجا شده رجوع کنید و ببینید کدام سازگارتر است.
—پیام امضا نشدهٔ قبلی توسط علی اسفندیاری (بحث • مشارکتها) نوشته شدهاست.
چند برابر دیگر[ویرایش]
- Low Countries اگر فقط به آن منطقه میگویند. که من هم فقط برای هلند شنیدهام. بنلوکس در فارسی کاملا رایج است ولی کشورهای پست مبهم است. بنلوکس یا کشورهای پست (بنلوکس) شاید بهتر باشد.
- Afroasia : به تبعیت از تلفظ اصلی میتوان آفروآسیا نوشت. روانتر هم هست.
- Afroeurasia: مانند پیشین: آفرواوراسیا
- Unrecognized state: دولت غیر رسمی معنی ندارد. منظور شناخته نشدن از سوی جامعه بینالمللی است.
- Commonwealth realm: حکومتی اشتباه است. Commonwealth اتحادیه مستعمرات پیشین انگلیس است(در ویکی اتحادیه کشورهای همسود (الگو هم دارد) و جاهای دیگر بیشتر اتحادیه کشورهای مشترک المنافع بهکار میرود). و اتحادیه جمهوریهای شوروی پیشین است. سرزمینها یا کشورهای همسود میتواند مناسب باشد.
- League of Nations Mandate: رکن مشابه در سازمان ملل (و همین) را همه جا به شورای قیمومیت (یا قیمومت) ترجمه میکنند. شورای قیمومت جامعه ملل
- Trust Territory: کشور تحت قیمومیت یا تحتالحمایه (فکر کنم چهار تا بیشتر نیستند. آخرینشان گوام بود که از آمریکا مستقل شد)
- Client State: دولت دستنشانده ترجمه معمول فارسی برای اینکشورهاست. به نظر من کلمهای بی معنا و غیر دانشنامهای است.
هر کشوری ممکن است در بعضی امور از کشورهای دیگر (به طور رسمی (با قراردادهای دوجانبه یا پیشبینی در قانون اساسی) و علنی) تبعیت کند. این اصطلاح تمام اعضای اتحادیه فرانکو فون (جز فرانسه و سه چهار کشور دیگر) و اتحادیه کشورهای همسود (جز انگلیس و کانادا و سه چهار کشور دیگر)، بسیاری از کشورهای کوچک اروپایی، کشورهای کوچک اتحادیه عرب، بوتان، کشورهای تحت نفوذ چین در آسیای شرقی، جماهیر سابق شوروی (جز کشورهای بالتیک و اوکراین و گرجستان)، تمام کشورهای قاره اقیانوسیه و اکثر کشورهای قاره امریکای مرکزی و جنوبی را دربر میگیرد. —پیام امضا نشدهٔ قبلی توسط همان (بحث • مشارکتها) نوشته شدهاست.
- Former federations en:category:Former federations
فدرالهای پیشین. فدراسیونهای پیشین. مناسبترین کدام است. مهدی.غ ۲ اوت ۲۰۰۸، ساعت ۱۰:۰۸ (UTC)
- یا کشورهای فدرالی پیشین. مهدی.غ ۲ اوت ۲۰۰۸، ساعت ۱۰:۰۹ (UTC)
- City State ? en:category:City-states
مهدی.غ ۲ اوت ۲۰۰۸، ساعت ۱۰:۱۹ (UTC)
- States of the Holy Roman Empire ? حاکمان امپراتوری مقدس روم؟ مهدی.غ ۲ اوت ۲۰۰۸، ساعت ۱۰:۲۲ (UTC)
- League of Nations Mandates en:category:League of Nations Mandate رده قیومیتهای جامعه ملل ؟ مهدی.غ ۲ اوت ۲۰۰۸، ساعت ۱۰:۳۰ (UTC)
- Government_in_exile دولت در تبعید؟
مشابه آن Capital in exile پایتخت تبعید و همینطور سال آغاز تبعید و سال پایان تبعید نیز در الگو موجود است. آیا این ترجمه درست است؟ مهدی.غ ۲ اوت ۲۰۰۸، ساعت ۱۵:۲۵ (UTC)
- رده:فدراسیونهای پیشین. (فدرال به حکومت مرکزی میگویند.)
- رده:دولت شهرها دولت-شهر کلمه رایج و زیباییست.
- state هیچ وقت معنی حاکم نداشته. استانها با توجه به اینکه با state همریشه است. البته استان هم شاید نارساست. فعلا کلمه بهتری پیدا نمیکنم.
- رده:سرپرستیهای جامعه ملل. اول میخواستم بگم مستعمرات. بعد سرپرستی رو هم در فرهنگ حقوقی دیدم.
- دولت در تبعید و پایتخت در تبعید را زیاد شنیدهام. ولی سال آغاز و پایان را نه. اصلا هم جالب نیستن.
- برای Vassal هم چون عبارت تاریخیست خراجگذار را میپسندم. اصل وابستگیشان هم که همین خراج بوده.--همان ۳ اوت ۲۰۰۸، ساعت ۰۴:۱۴ (UTC)
türbe یا turbe[ویرایش]
درود. turbe یا türbe در حقیقت آرامگاه یا مزاری است که در دوران ترکان سلجوقی و پس از آن بنا میشده است. کسی نمیداند معادل فارسی آن چیست؟ سیمرغ ۱ اوت ۲۰۰۸، ساعت ۲۲:۵۰ (UTC)
- آرامگاه مولوی در قونیه و یا برج گنبد کاووس در این گونه بنا قرار میگیرند. سیمرغ ۱ اوت ۲۰۰۸، ساعت ۲۲:۵۲ (UTC)
درود. همان تُربة عربی است که در ترکی شده türbe. تربت هم به معنای خاک مقدس و مزار است. به نظرم همان تربت بنویسید درست است. تربت هم فکر نمیکنم مختص مناطق ترکنشین بوده و تربت جام و غیره هم در دیگر مناطق داریم بنابر این آن مقاله انگلیسی هم بهتر است تصحیح بشود و زیر عنوان Turbat قرار بگیرد.--ماني ۱ اوت ۲۰۰۸، ساعت ۲۳:۲۲ (UTC)
- مانی جان.آنجا امده که "Türbe is the Turkish word for "tomb", and for the characteristic mausoleums, often relatively small, of Ottoman royalty and notables." پس Turbe یک واژه ترکی شده هست یعنی مثل عربها که نمونه را نموذج کردهاند ترکها هم تربت را تربه کردهاند .فکر کنم همان ترنسلیتریشنش (چه کلمهای شد به فارسی) به کار بردهاند و خودشان را راحت کردهاند.نظرت چیست؟بهنام ۱ اوت ۲۰۰۸، ساعت ۲۳:۲۸ (UTC)
- درود. نه منظورم مناطق ترک نشین نبود. منظورم دوران ترکان سلجوقی بود. ویکی انگلیسی معتبر نیست مقاله türbe در بریتانیکا را ببینید میگوید از دوران حکمفرمایی ترکان سلجوقی به بعد این نوع بنا ساخته میشده است:
- «form of mausoleum architecture developed by and popular among the Seljuq Turks in Iran (mid-11th to 13th century) and later carried by them into Iraq and Anatolia»
- من لغتنامه دهخدا و مدخل تربت را دیدم. حق باشماست. معادل درست ان همین کلمه است و معنی خاک هم میدهد. با تشکر -- سیمرغ ۱ اوت ۲۰۰۸، ساعت ۲۳:۳۲ (UTC)
- به هر حال به نظر من بهتر است ما در اینجا فقط نوشتار تربت را درست کنیم و برای مقاله انگلیسیاش به همان türbe پیوند بدهیم.--ماني ۱ اوت ۲۰۰۸، ساعت ۲۳:۳۹ (UTC)
- مانی جان.به یک نکته توجه داشته باش که مدخل Turbat در ویکی انگ به یک شهر در پاکستان اشاره دارد.یعنی اینتر ویکی تربت به آن میرسد.بهنام ۱ اوت ۲۰۰۸، ساعت ۲۳:۴۲ (UTC)
- برای همین هم همانطور که گفتم به نظرم بهتر است به Turbe پیوند بدهیم.--ماني ۱ اوت ۲۰۰۸، ساعت ۲۳:۵۴ (UTC)
- در بریتانیکا در ابتدای مقاله معادل این کلمه در فارسی گنبد آمده: «Persian Gonbad»، فکر نمیکنید اشتباهی رخ داده؟ یا شاید ما اشتباه میکنیم؟ گنبد در ایران فقط آرامگاه نیست، بلکه به مخروط سر مسجدها هم میگویند. سیمرغ ۲ اوت ۲۰۰۸، ساعت ۰۳:۱۹ (UTC)
- برای همین هم همانطور که گفتم به نظرم بهتر است به Turbe پیوند بدهیم.--ماني ۱ اوت ۲۰۰۸، ساعت ۲۳:۵۴ (UTC)
- مانی جان.به یک نکته توجه داشته باش که مدخل Turbat در ویکی انگ به یک شهر در پاکستان اشاره دارد.یعنی اینتر ویکی تربت به آن میرسد.بهنام ۱ اوت ۲۰۰۸، ساعت ۲۳:۴۲ (UTC)
- به هر حال به نظر من بهتر است ما در اینجا فقط نوشتار تربت را درست کنیم و برای مقاله انگلیسیاش به همان türbe پیوند بدهیم.--ماني ۱ اوت ۲۰۰۸، ساعت ۲۳:۳۹ (UTC)
- خیلی عجیب است که زبان منطقهای را در فرهنگ انگلیسی باید دنبال کنیم. در تلفظ ترکی e به اَ نزدیک است در خط ترکیه عموماً همان اَ تلفظ میشود شاید تلفیق دو مقاله en:Turbah و en:Turbe اشتباه نباشد. جدای از تلفظ بعضی از این کلمات که بین فارسی و ترکی مشترک است خیلی از این مشکل فوق را دارند. ریشه این مشکلات شاید این باشد که در دوران عثمانی سعی شده این زبانها با هم تلفیق کنند و زبانی جدید خلق شود. معنی بسیاری از آنها با کمی اختلاف با فارسی تغییر کرده و در ترکی کاربرد دیگری دارد وقتی هم در فرهنگهای انگلیسی دنبالشان میگردید معمولاً معانی ترکی آنها بیشتر نوشته شده است. خیلی اوقات این کلمات در زبان ترکی معنی خاصتر پیدا کردهاند مثلا ساز در زبانهای ترکی و آسیای میانه دیگر مثل فارسی معنی ساز عام را ندارد و فقط به یک دسته خاصی از این دست اشاره دارد برای نمونه en:Saz را ببینید. من در بین ترک زبانها این کاربردی که در انگلیسی نوشته شده را شنیدهام. فکر میکنم درباره تربت هم همین طور است. بهترین کار این است که ببینیم اگر در فارسی معادل دیگری دارد آن را بکار ببریم و اگر نه به عنوان یک کلمه محلی غیر فارسی میتواند جداگانه وجود داشته باشد. مهدی.غ ۲ اوت ۲۰۰۸، ساعت ۰۸:۰۵ (UTC)
- البته این کار زبان شناسان است ولی من فکر میکنم خیلی از این کلمات هستند که باید دوباره در فارسی به همان صورت وارد شوند ولی معنی محلی در زبانهای دیگر آنها توضیح داده شود. مثلاً en:Cummerbund یا همان کمربند که از فارسی وارد انگلیسی شده و معنی خاص پیدا کرده است. برای زبان انگلیسی فهرست en:List of English words of Persian origin وجود دارد. شاید فهرست ترکی-فارسی-کردی-عربی هم لازم باشد تا این کلمات پیدا شوند. مهدی.غ ۲ اوت ۲۰۰۸، ساعت ۰۸:۳۳ (UTC)
- مهدی جان راستش را بخواهید من از زبان ترکی سررشتهای ندارم ، در مورد فارسی هم هر چقدر در گوگل کلمه تربت را جستجو میکنم یا به تربت جام میرسد یا تربت حیدریه، برای همین مجبور شدم توجهم را روی آن مقاله معطوف کنم. میدانید من فکر میکنم که روزگاری (شاید در زمان سلجوقیان) ایرانیان به این جور آرامگاه ها همان تربه یا تربت میگفته اند ، اما حالا با دیدن این کلمه آدم همان اول به یاد آن دو شهر خراسان میافتد. در مقاله بریتانیکا، برج گنبد کاووس را جزو turbe قرار داده و همینطور برج رادکان، جالب است که نام «گنبد» هنوز روی آن برج اولی هست، پس شاید به این جور آرامگاهها گنبد میگفته اند. در حالیکه امروزه با شنیدن این کلمه گنبد مخروطی شکل مساجد در ذهن تداعی میشود. من هم فکر میکنم ما به یک متخصص زبان در این جور موارد نیاز پیدا میکنیم یا کتابی که این چیزها را مفصل توضیح داده باشد. سیمرغ ۲ اوت ۲۰۰۸، ساعت ۰۸:۳۸ (UTC)
Roche lobe[ویرایش]
مقاله مربوطه برای کلمه اول نام دانشمندی است به نام روش که حد روش هم دستپختشان است اما برای کلمه دوم چه بگوییم؟ امیرΣυζήτηση ۳ اوت ۲۰۰۸، ساعت ۰۱:۴۰ (UTC)
- لب روخه یا لبهای رخه ♦ مرد تنها ♦ ب ۳ اوت ۲۰۰۸، ساعت ۰۱:۴۴ (UTC)
Thesaurus[ویرایش]
من لغت فرهنگ طیفی را در برابر تزاروس قرار دادهام. فرهنگ طیفی بر اساس مدل تزاروس انگلیسی روژه (Roget's thesaurus) تهیه شده و همان ساختار یا شمای طبقهبندی (schema) را رعایت میکند. درخود فرهنگ طیفی در مقولهی 87 (فهرست) واژههای زیر ردیف شدهاند: فرهنگ مقولاتی، گنجواژه، (فرهنگ لغات 559: گنجینهی لغات، فرهنگ مقولهای، فرهنگ نخست، فرهنگ طبقهبندی واژهها، فرهنگ بیان اندیشهها، فرهنگ تداعی معانی، گنجواژه، فرهنگ خزائن)، کتاب مرجع 589... فرهنگ مترادفات.
علت انتخاب لغت طیفی قرار گرفتن لغات در ردیفی از سایهروشنهای معنایی است. لغت دیگری بهنظرتان میرسد؟
توجه: لغت اصطلاحنامه برای تزاروس های فنی و موضوعی نسبتاً جا افتاده است. سوال من درمورد تزاروس جامع (و ادبی - فلسفی) از نوع روژه است. فراروی— پیام امضانشدهٔ قبلی را Jamshydf (بحث • مشارکتها) نوشتهاست.
- قاموس؛ فرهنگ جامع --Ariobarzan ۵ اوت ۲۰۰۸، ساعت ۱۱:۰۵ (UTC)
- «گنجواژه» را شنیدهام که استفاده میکنند. --شروین افشار ۵ اوت ۲۰۰۸، ساعت ۲۰:۱۳ (UTC)
empire[ویرایش]
در اولین نگاه من امپراتوری ترجمه کردم ولی منظور نوع حکومت نبود و این توضیح برای آن نوشته شده:
empire : Give the common name for the imperial country to which the entity was in a state of dependency.
- Example: British Empire colony: status=Colony, empire=United Kingdom
مهدی.غ ۵ اوت ۲۰۰۸، ساعت ۲۱:۱۷ (UTC)
- امپراطوری یعنی چند کشور که در دست یک پادشاه یا امپراطورند. Pastorals2007 ۶ اوت ۲۰۰۸، ساعت ۱۶:۲۰ (UTC)
- معمولا امپراتوری و حکومت پادشاهی با هم اشتباه میشوند ولی من نمیدونم چه ارتباطی بینشون وجود داره؟
- حکومت پادشاهی یا سلطنتی به همراه حکومت جمهوری یکی از دو نوع اصلی کشورداری است.
- امپراتوری هنگامی تشکیل میشود که یک حکومت با تسلط بر حکومتهای دیگر بر منطقه بزرگی شامل کشورهای گوناگون فرمانروایی میکند. لازم نیست خود حکومتی که بر حکومتهای دیگر اقتدار دارد، نظام پادشاهی داشته باشد. مثال اصلی برای امپراتوریها جمهوری رم است.
- بهنظرم اینجا باید بین تصرف و غارت را تفاوت گذارد و حکومتهای سلجوقیان و هونها و تیموریان و امثالهم را امپراتوری ننامید. وجود امپراتوری باعث پیشرفت کل سرزمین میشود؛ چون ارتباطات فرهنگی و اقتصادی آسان میشود، از جنگ جلوگیری میکند. از تشکیل حکومتهای کاملا غیر مردمی وکشورهای منزوی جلوگیری میکند. پروژههای بزرگ ممکن میشود و ... امپراتوریها معمولا با جنگ هم تشکیل نمیشوند یا جنگشان با یک حکومت غیر مردمی است.
- ظاهرا واژه امپراتوری در فارسی بیشتر شاهنشاهی ترجمه میشود. این کلمه غلطاندازیست چون ما همین سی سال پیش جشن دوهزار و پانصد صاله شاهنشاهی داشتیم. کلمه شاهنشاه را برای پادشاهان سرزمین ما خیلی وقت است رایج شده. حاکمان ولایات هم خیلیوقتها از جمله دوره قاجار، شاه نامیده می شدند (نمونههایش در شعر زیاد است). امپراتوری در ایران بعد از اسلام وجود نداشته. ساسانیان و اشکانیان را هم با کمی اغماض میتوان امپراتوری نامید.--همان ۷ اوت ۲۰۰۸، ساعت ۱۲:۳۶ (UTC)
Rhahzadh[ویرایش]
Rhahzadh نام یکی از سپهبدان ساسانی است که در نبرد نینوا آخرین جنگ بین روم و ایران کشته شد.نام اصلی وی در فارسی چیست؟
بسی امضایت کو بردادر؟ راستش من آنقدر گشتم و دیکشنریهای مختلف را جستجو کردم که فکرش را هم نمیتوانی بکنی...ولی آنچه که مسلم بود و به دست آمد این بود که معادل فارسی آن در هیچکجا نیامده است که من این اسم را در Speech گذاشته و متوجه نوع خاندان آن شدم...این همان بهزاد باید باشد که در اینجا هم در دوره ساسانی نام وی امده است. بهزاد پسر مرزبان سیرافی. و البته در این باب مطمئن نیستم، لازم دیدم این را هم بگویم که این نتیجه تحقیق من بود، موفق باشی. (گاتیک مَن ۱۰ اوت ۲۰۰۸، ساعت ۰۶:۳۴ (UTC))
چند واژه زبانشناسی[ویرایش]
لطفا برای این واژهها برابرهای فارسی خوشگل تان را بنویسید.
واژههایی که یک جور نوشته میشوند اما به دوگونه تلفظ میشوند.
homonyms[ویرایش]
شرح:واژههایی که یک جور نوشته میشوند و یک جور تلفظ میشوند ولی دارای معنیهای متفاوتی هستند. مانند واژه موزه که با یک تلفظ و املا به معنای نگارخانه و چکمه(در فارسی دری) است.
A word that both sounds and is spelled the same as another word but has a different meaning.
Homophones[ویرایش]
شرح:واژههایی که یک جور نوشته نمیشوند ولی یک جور تلفظ میشوند و دارای معنیهای متفاوتی هستند.مانند عالی و آلی
A word which is pronounced the same as another word but differs in spelling and meaning, for example: carat, caret, carrot and karat.
Heteronyms[ویرایش]
شرح:واژههایی که یک جور نوشته میشوند ولی یک جور تلفظ نمیشوند و دارای معنیهای متفاوتی هستند.مانند قمری
A word having the same spelling as another, but a different pronunciation and meaning.
Homographs[ویرایش]
شرح:واژههایی که یک جور نوشته میشوند ولی یک جور تلفظ نمیشوند و دارای معنیهای متفاوتی هستند.مانند با عرض معذرت بُرنده و بَرنده شرمنده بهتر از این گیر نیاوردم اگه مثال بهتر گیر آوردین جایگزین کنید.
این جدول هم خلاصهٔ این واژههای چپ اندر قیچی است.
نگارش آوایش معنی نمونه نام پیشنهاداولیه متفاوت یکسان متفاوت عالی و آلی Homophones تک آوا یکسان یکسان متفاوت موزه Homonyms تک آوانگاشت یکسان متفاوت متفاوت قمری Heteronyms تک نگاشت نگارش نامشخص متفاوت ؟؟؟ Homographs بیلمیرم!
— پیام امضانشدهٔ قبلی را Hariva (بحث • مشارکتها) نوشتهاست.
- پیشنهادهای من:
- homonyms: متشابه، همسان
- Homophones: همصدا
- Homographs: همنمود
- --Ariobarzan ۷ اوت ۲۰۰۸، ساعت ۱۲:۳۹ (UTC)
آنچه به نظر پسند آید:
- homonyms: متشابه - هم آوا
- Homophones: متشابه الصوت - همصدا
- Heteronyms: چند معنا
- Homographs: همسان نوشت - واژگان متشابه
موفق باشی (گاتیک مَن ۷ اوت ۲۰۰۸، ساعت ۱۸:۱۳ (UTC))
- فکر میکنم این کلمات قبلا توسط اساتید و صاحبنظران زبانشناسی ایرانی معادل سازی شدهاند.Pastorals2007 ۸ اوت ۲۰۰۸، ساعت ۱۸:۰۷ (UTC)
چه معنا شدهاند ؟--هریوا ۹ اوت ۲۰۰۸، ساعت ۰۸:۰۰ (UTC)
- به ۲ کتاب مراجعه کردم نیافتم، ولی قبلا دیده بودم. جزء واژه های مهم و کلیدی زبانشناسی هستند.Pastorals2007 ۱۱ اوت ۲۰۰۸، ساعت ۱۶:۴۴ (UTC)
اینها چهطورند:
- مشترک لفظی:homonym
- Homophones: مشترک آوایی
- Heteronyms: چند معنایی (متفرق معنایی)
- Homographs: مشترک نوشتاری
- --همان ۱۱ اوت ۲۰۰۸، ساعت ۱۹:۱۴ (UTC)
از: واژهنامه زبانشناسی ناهید شریعتزاده:
- Homophon: همآوا
- homonym: (بسته به کاربرد:) ۱-همنام ۲-هملفظ
- Heteronym: دگرآوا (از منبعی دیگر آوردم)
- Homograph: همنویس، هماملاء
- --ماني ۱۴ اوت ۲۰۰۸، ساعت ۱۷:۲۳ (UTC)
178.131.8.17 ۱۴ اکتبر ۲۰۱۳، ساعت ۱۸:۲۸ (UTC)
- مقاله درباره مستعمرههای بریتانیا است. تحولات امپراتوری بریتانیا؟ مهدی.غ ۱۱ اوت ۲۰۰۸، ساعت ۱۴:۰۵ (UTC)
- امپراتوری هلند؟ --مهدی.غ ۱۱ اوت ۲۰۰۸، ساعت ۱۴:۱۰ (UTC)
- عنوان مقالات این الگو: en:Template:Colonialism. مثلا German colonial empire باید چگونه ترجمه شود؟ امپراتوری استعمارگر آلمان؟ به طور کلی colonial empire ؟ --مهدی.غ ۱۱ اوت ۲۰۰۸، ساعت ۱۴:۲۶ (UTC)
- «امپراتوری مستعمراتی» چطوره؟--زرشک ۱۱ اوت ۲۰۰۸، ساعت ۱۴:۴۶ (UTC)
Evolution of the British Empire:سیر تکاملی امپراطوری بریتانیا/ Dutch Empire:امپراطوری هلند/ Colonialism:استعمار گری/ درباره German colonial empire به نظر من برابر «امپراطوری استعمارگر آلمان» بهتر مفهوم را میرساند. چون اینها زمانی استعمارگر بوده اند و الان هم این امپراطوری ها از بین رفته اند.Pastorals2007 ۱۱ اوت ۲۰۰۸، ساعت ۱۷:۰۶ (UTC)
- en:Evolution of the British Empire را میشود گفت دگردیسی امپراتوری بریتانیا--همان ۱۱ اوت ۲۰۰۸، ساعت ۱۸:۳۲ (UTC)
- برای Evolution معنای دقیق فرگشت یا فراگشت است، ولی در Evolution of the British Empire به گمانم سیر تکاملی امپراتوری بریتانیا گیراتر باشد. --Ariobarzan ۱۲ اوت ۲۰۰۸، ساعت ۱۲:۱۳ (UTC)
- یک سوال چرا عنوانی که برای سیر استعمار بریتانیا انتخاب شده با بقیه استعمارگران فرق دارد و مثلاً Britain colonial empire انتخاب نکردند؟ --مهدی.غ ۱۲ اوت ۲۰۰۸، ساعت ۱۲:۳۹ (UTC)
شاید برای دیرینگی این استعمار و دوامش تا امروز. --Ariobarzan ۱۲ اوت ۲۰۰۸، ساعت ۱۲:۵۷ (UTC)
- موضوع مقاله. مدام مناطق در حال تغییر بود. ضمن اینکه هنوز هم وجود دارد. کانادا و استرالیا و نیوزیلند فعلی الآن بخشی از امپراتوری بریتانیا دانست.--همان ۱۲ اوت ۲۰۰۸، ساعت ۱۴:۴۳ (UTC)
من پیشنهاد زرشک را بیشتر میپسندم «امپراتوری مستعمراتی» برای من کاربردش این است که مثلا کلمه «مستعمره فرانسه» را به «امپراتوری مستعمراتی فرانسه» پیوند میدهم. مهدی.غ ۱۲ اوت ۲۰۰۸، ساعت ۱۹:۵۶ (UTC)
در جواب سوال «چرا عنوانی که برای سیر استعمار بریتانیا انتخاب شده با بقیه استعمارگران فرق دارد؟» شاید به خاطر اینه:
At the peak of its power, it was often said that "the sun never sets on the British Empire" because its span across the globe ensured that the sun was always shining on at least one of its numerous colonies or subject nations
یا شاید هم به خاطر این است که اولین کسی که مقاله را ایجاد کرده با همین نام ایجاد کرده.Pastorals2007 ۱۳ اوت ۲۰۰۸، ساعت ۱۲:۵۲ (UTC)
status bar[ویرایش]
در ترجمه توضیحات کُد الگو بودم، status را قبلاً وضیعت ترجمه کردم ولی status bar را معادلی نیافتم. مهدی.غ ۱۲ اوت ۲۰۰۸، ساعت ۱۹:۲۳ (UTC)
- نوار وضعیت -- میثم ψ ۱۲ اوت ۲۰۰۸، ساعت ۱۹:۳۴ (UTC)
Bestseller یا Best-selling book[ویرایش]
مثلا برای New York Times Best Seller List. پرفروش ترین کتاب مناسب است؟ --مهدی.غ ۱۴ اوت ۲۰۰۸، ساعت ۱۶:۲۴ (UTC)
دقیقا. --Wayiran (ب) ۱۴ اوت ۲۰۰۸، ساعت ۱۷:۰۵ (UTC)
- همان پرفروشترین.--ماني ۱۴ اوت ۲۰۰۸، ساعت ۱۷:۲۳ (UTC)
Sadhu[ویرایش]
روحانیون آئین هندو؟ --سندباد ۱۶ اوت ۲۰۰۸، ساعت ۰۵:۲۵ (UTC)
شاید «دینیار» به جای روحانی معادل بهتری باشد. Saeed hajizade (بحث) ۲۰ مهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۰۸:۲۶ (UTC) سعید
Head of Public Outreach[ویرایش]
- لطفا یکی از دوستان مطلع سریع بنده را مطلع کند ! ♦مرد تنها♦ ب ۲۱ اوت ۲۰۰۸، ساعت ۰۰:۱۲ (UTC)
- فعلا نوشتم مسئول دسترسی عمومی ! اما لطفا اگر معادل بهتری هست بگویید ♦مرد تنها♦ ب ۲۱ اوت ۲۰۰۸، ساعت ۰۰:۱۸ (UTC)
- و Head of Community Giving ♦مرد تنها♦ ب ۲۱ اوت ۲۰۰۸، ساعت ۰۰:۲۳ (UTC)
- و Head of Major Gifts ♦مرد تنها♦ ب ۲۱ اوت ۲۰۰۸، ساعت ۰۰:۳۳ (UTC)
- head «مدیر» هم معنی میدهد. کاش محلی که این لغات در آن استفاده شده اند را هم بگوئید.Pastorals2007 ۲۳ اوت ۲۰۰۸، ساعت ۱۵:۵۹ (UTC)
shot from a pistol[ویرایش]
بهعنوان یک اصطلاح بهکار رفته. توی این کانتکست:
یک چیزی شبیه شانسی / بیهدف بودن به نظرم میرسه... در ادامه توضیح میده که این نوشتههای سیاسی با نظم، قاعده و برنامهٔ خاصی تألیف شدهاند. --محسن ۲۲ اوت ۲۰۰۸، ساعت ۱۱:۳۸ (UTC)
- این اصطلاح خیلی متداول به نظر نمی آید. کاش توضیح بیشتری در باره متن و جملات دیگر آن بدهید.Pastorals2007 ۲۳ اوت ۲۰۰۸، ساعت ۱۵:۴۷ (UTC)
Wikipedia:Version ۱٫۰ Editorial Team[ویرایش]
از آنجایی که ترجمهٔ الگوهای ارزیابی آغاز شده، نیازی برای ترجمهٔ این عبارت که بارها در الگوها استفاده شده، مشاهده میشود. سقوط رؤیا | ɸ | Ɣ | ۲۲ اوت ۲۰۰۸، ساعت ۱۳:۳۶ (UTC)
- ویکیپدیا:گروه سردبیری نسخه ۱٫۰ چطور است؟ بهنام ۲۲ اوت ۲۰۰۸، ساعت ۱۳:۴۵ (UTC)
- گروه تحریریه.--ماني ۲۲ اوت ۲۰۰۸، ساعت ۱۳:۴۷ (UTC)
- ویکیپدیا:گروه سردبیری نسخه ۱٫۰ چطور است؟ بهنام ۲۲ اوت ۲۰۰۸، ساعت ۱۳:۴۵ (UTC)
- عربی است.شاید ویرایشگر بهتر باشد.یا ویراستاری.بهنام ۲۲ اوت ۲۰۰۸، ساعت ۱۳:۵۰ (UTC)
- متن یا نسخه .,۱ گروه ویراستار یا ویراستاری.Pastorals2007 ۲۳ اوت ۲۰۰۸، ساعت ۱۵:۵۲ (UTC)
برابر نام وزنهای تکواندو[ویرایش]
درود. در این صفحه نام ۸ وزن تکواندو به انگلیسی آمده است. من برای چندتایشان در اینجا برابر ساختهام (از شنیدههایم). ماندهشان را چه کنم؟
Finweight ؟
Flyweight مگس وزن
Bantamweight خروس وزن
Featherweight پروزن
Lightweight کم وزن
Welterweight سبک وزن
Middleweight میان وزن
Heavyweight سنگین وزن
اسامی به ترتیب میزان وزن از کم به زیاد است. محمـود இ ۲۲ اوت ۲۰۰۸، ساعت ۱۶:۳۶ (UTC)
- اینها معادل دارند و کلا مال همه ی ورزشهای وزنی اند.امیررضا-گفتگو ۳۱ مرداد ۱۳۸۷ ۱۶:۴۷ هم ارز ۲۲ اوت ۲۰۰۸، ساعت ۱۶:۴۷ (UTC)
- این اسامی وزن ها در بوکس است که آماتور آن به 11 و حرفه ای آن به 15 وزن تقسیم میشود و برای همگی اوزان اسامی مشخصی وجود دارد. دوره ای در وزنه برداری هم استفاده میشد. اگر کسی از اینها برای تقسیم بندی یک رشته دیگر استفاده کند فقط برای خودش معتبر است.
- تنها جایی که صلاحیت نامگذاری برای اوزان تکواندو را دارد کوکی وان است. تا زمانی هم که من تکواندو کار میکردم وزنها اسم نداشتند. اگر هم (به احتمال بسیار ضعیف) نامهایی برای وزنها وجود داشته باشد نامهای کره ای است. الان اصلن وقت نکردم سایت کوکی وان و فدراسیون بین المللی را سرچ کنم وقتی گشتم میگویم، ولی الان بالای 99% مطمئنم اوزان تکواندو اسم ندارند و دلیلی هم برای اسمگذاری نیست که باعث این گیج شدنها در نامگذاری و برابر یابی شود. همه مردم وزنهای تکواندو را با شماره و کیلوگرم میشناسند. مثلا ششم منهای ۷۸ کیلوگرم.همان ۲۳ اوت ۲۰۰۸، ساعت ۰۷:۰۹ (UTC)
- جالبه! سایت فدراسیون جهانی این تقسیم بندی را انجام داده.--همان ۲۳ اوت ۲۰۰۸، ساعت ۰۷:۲۴ (UTC)
نام یک کتاب[ویرایش]
درود. در صفحهٔ پروین اعتصامی نام یک کتاب آمده بهاین صورت "Once A Dewdrop, Essays on the Poetry of Parvin E'tesami" که من آنرا "یک قطره شبنم، مقالاتی در شعر پروین اعتصامی" ترجمه کردم. لطفاً اگر ترجمهٔ درستتری به ذهنتان میرسد دستبهکار شوید. محمـود இ ۲۹ اوت ۲۰۰۸، ساعت ۰۳:۵۷ (UTC)
میتوانم پیشنهاد «یک چکه شبنم» را به جای یک قطره شبنم بدهم Saeed hajizade (بحث) ۲۰ مهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۰۸:۳۴ (UTC)