ندانمگرایی
از مجموعه مقالات درباره |
فراهنجار |
---|
بخشی از سریها |
بیدینی |
---|
بخشی از سلسله مقالات در مورد: |
خداباوری |
---|
ندانمگرایی یا لاادریگری یا اَگنوستیسیزم (انگلیسی: Agnosticism)، دیدگاهی فلسفی است که دانستن درستی یا نادرستیِ برخی ادعاها و به گونه ویژه، ادعاهای پیوسته به امور فراطبیعی، مانند الهیات، زندگی پس از مرگ، وجود خدا و موجودات روحانی یا حتی حقیقت نهایی را ناپیدا یا به گونه «ندانمگویی»، از ریشه نشدنی میداند.[۱] لاادریگری، از گرایشهای فلسفی است که در عین باور به آشکارایی و راستی جهان، شناخت بخشی از آن یا همهی آن را نشدنی میداند.
این اصطلاح برای نخستین بار، به دست توماس هنری هاکسلی، به مفهوم ناشناختنی بودن ماوراء طبیعت بهکار رفت؛ اما پس از آن، در ادبیات فلسفی و بهویژه مارکسیستی، در معنای شناخت ناپذیر بودن جهان مادی بهکار میرود.
بسیاری از فیلسوفان و اندیشمندان، درباره ندانم گرایی نوشتهاند که از میان آنان میتوان از توماس هنری هاکسلی، رابرت اینگرسول، برتراند راسل، ابوالعلاء معری و به ویژه خیام نام برد.
دیدگاههای کانت و شکاکیت، گونهای ندانمگری بهشمار میروند. هیوم نیز، از فلاسفه باورمند به این مکتب است.
ندانم گرایان حقیقت نهایی را ناپیدا میدانند و باورمند به گفتار زبانزد دانم که ندانم سقراط، فیلسوف یونانی هستند. ندانم گرایان باور دارند که منظور سقراط این بوده که انسان هرگز نمیتواند چیزی درباره جهان بیرونی را به یقین بداند، اما از درون خود به یقین میتواند معرفت (شناخت) یابد؛ پس میتواند بگوید که درباره جهان بیرون به یقین چیزی نمیداند و تناقضی پیش نمیآید. به گونه کلی ندانم گرایان میگویند اوج دانایی، اظهار به ندانستن است زیرا از سویی دلایل کافی برای اثبات خدا وجود ندارد و از سویی دلایل کافی برای اثبات عدم خدا نیز وجود ندارد.[نیازمند منبع]
گونههای ندانمگرایی[ویرایش]
ندانمگرایی بهمعنی نداشتن دانش کافی در رد یا اثبات وجود یک پدیده است و زیرشاخههای گوناگونی دارد. گونههای آنها عبارتند از:
ندانم گرایی نیرومند[ویرایش]
- این که پرسش وجود یا عدم وجود خدا یا خدایان، به دلیل ناتوانایی ذاتی مان، از دید منطقی پاسخی ندارد. یک ندانمگرای نیرومند میگوید: «من نمیتوانم بدانم که خدایی هست یا نه، همانطور که شما هم نمیتوانید بدانید».
به ندانمگرایی نیرومند در این شعر از عمر خیام اشاره شدهاست:
آنان که محیط فضل و آداب شدند/ در جمع کمال شمع اصحاب شدند/رَه زین شب تاریک نبردند برون/گفتند فَسانه ای و در خواب شدند
ندانم گرایی سست[ویرایش]
- این که وجود یا عدم وجود خدا اکنون نادانسته است، اما لزوماً غیرقابل دانستن نیست؛ بنابراین، تا هنگامی که شواهدی وجود ندارد، این باور را نگه خواهد داشت. یک ندانم گرای سست میگوید: «نمیدانم خدایی هست یا نه، اما شاید روزی شواهدی برایش پیدا شود».
ندانمگرایی پراگماتیک (عملگرا) یا اپتیک (بیتفاوت)[ویرایش]
دیدگاهی که میگوید با بحث و مناظره نمیتوان وجود یا عدم وجود خدا یا خدایان را اثبات کرد؛ و اگر یک یا چند خدا هم موجود باشد به نظر میرسد که سرنوشت انسان برایشان ارزشی ندارد؛ بنابراین هستی آنها تأثیری بر امور شخصی انسان ندارد و میبایست کمتر مورد توجه قرار بگیرند.
خداناباوری ندانمگرایانه[ویرایش]
- دیدگاه آن دسته از افراد که ادعای نمیکنند خدایی وجود داشته باشد و به هیچ گونه از آن هم باوری ندارند، و در عین حال ادعا نمیکنند که به یقین هیچ خدایی وجود ندارد.
خداباوری ندانمگرایانه[ویرایش]
- دیدگاه آن دسته از افراد که ادعای وجود هیچ خدایی نمیکنند اما هنوز به چنین وجودی باور دارند. سورن کیرکگارد باور داشت که شناخت هیچ خدایی شدنی نیست و برای همین کسانی که میخواهند خداباور باشند باید به این باور داشته باشند که «اگر من توانایی فهم آشکار خدا را داشته باشم، دیگر باورمند نخواهم بود؛ اما از آن جاییکه نمیتوانم چنین کنم، پس باید باور داشته باشم».
تعریف راسل از ندانمگرایی[ویرایش]
کتاب چرا مسیحی نیستم نوشته برتراند راسل که بر اساس سخنرانی سال ۱۹۲۷ وی نوشته شدهاست، به عنوان بیانیهٔ کلاسیک ندانمگرایی محسوب میشود. در این مقاله قبل از بحث در مورد نظراتش دربارهٔ آموزههای مسیحی، بهطور خلاصه در مورد برهانهای وجود خدا بحث میکند. سپس از خوانندههایش میخواهد که «بر روی دو پای خود بایستند و منصفانه و با دقت به جهان بنگرند» بدون «ترس و با تفکری آزاد».
راسل در «من یک خداناباورم یا یک ندانم گرا؟» در سال ۱۹۴۷ میگوید:
- «به عنوان یک فیلسوف، اگر بخواهم برای شنوندههای فلسفی محض، سخن بگویم، باید بگویم که خود را یک ندانمگرا توصیف میکنم؛ چرا که فکر نمیکنم برهانی قاطع، وجود داشته باشد که کسی بتواند اثبات کند که خدایی وجود ندارد.
- از سوی دیگر اگر بخواهم به یک آدم عامی بگویم، فکر میکنم که باید بگویم من یک خداناباور هستم؛ چرا که وقتی میگویم نمیتوانم اثبات کنم که خدایی وجود ندارد، مجبورم که همچنین به همانسان بگویم که نمیتوانم اثبات کنم که خدایان هومری، وجود ندارند».
در سال ۱۹۵۳ راسل در مقاله «ندانمگرا بودن چیست؟» میگوید:
- «یک ندانمگرا فکر میکند که دانستن حقایقی در مورد خدا و زندگی بعدی آنگونه که مسیحیت و دیگر ادیان به آنها میپردازند، غیرممکن است، یا اگر غیرممکن نیست، در حال حاضر، غیرممکن است».
تفاوت ندانمگرایی و خداناباوری[ویرایش]
خداناباوری به معنی اعتقاد نداشتن به وجود خداست اما ندانمگرایی به معنی نداشتن دانش و دلیل کافی در اثبات وجود یا عدم وجود خداست.[۲] خداناباوری از جنس اعتقاد است اما ندانمگرایی ادعایی در مورد دانش است.
ندانمگرایی آن است که یک فرد نمیتواند به یقین ادعا کند که خدایی وجود دارد یا نه؛ بنابراین ندانمگرایی، هم با خداباوری و هم با خداناباوری سازگار است.[۳] فرد میتواند ادعای خداباوری کند در حالی که از وجود خدا اطمینان نداشته باشد. به این گرایش خداباوری ندانم گرایانه (به انگلیسی: agnostic theism) میگویند. از طرفی دیگر، فردی میتواند به خدا باور نداشته باشد بدون این که ادعا کند با اطمینان خدایی نمیتواند وجود داشته باشد. به این گرایش خداناباوری ندانم گرایانه (agnostic atheism) گفته میشود.
ندانم گرایی میتواند کاربرد غیر دینی هم داشته باشد. بهطور مثال یک کیهانشناس (Cosmologist) ممکن است بگوید در مورد نظریه ریسمان (String Theory) ندانم گراست، نه به آن باور دارد و نه باور ندارد.[۴]
از مثالهای معروف در این زمینه، قوری سماوی برتراند راسل است.
ندانمگرایان معروف[ویرایش]
این مقاله به هیچ منبع و مرجعی استناد نمیکند. |
جستارهای وابسته[ویرایش]
منابع[ویرایش]
- ↑ How to Be a Good Atheist, NICK HARDING, p149
- ↑ «Examiner is back - Examiner.com». examiner.com (به انگلیسی). ۲۰۲۲-۰۵-۰۳. دریافتشده در ۲۰۲۴-۰۱-۱۶.
- ↑ «Atheism vs. Agnosticism: What's the Difference? Are they Alternatives to Each Other?». بایگانیشده از اصلی در ۲۵ آوریل ۲۰۱۳. دریافتشده در ۹ سپتامبر ۲۰۰۹.
- ↑ Atheism and Agnosticism (Stanford Encyclopedia of Philosophy)
- ↑ Aminrazavi, Mehdi; Van Brummelen, Glen (2011-09-06). "Umar Khayyam" (به انگلیسی).
but in his Rubā‘iyyāt, our Muslim philosopher morphs into an agnostic Epicurean.
{{cite journal}}
: Cite journal requires|journal=
(help)