ژاله قائم‌مقامی

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
(تغییرمسیر از عالمتاج قائم مقامی)
ژاله قائم‌مقامی

عالمتاج قائم‌مقامی[۱] متخلص به ژاله (اسفند ۱۲۶۲، فراهان۵ مهر ۱۳۲۶[۲]، تهران) شاعر ایرانی بود. وی مادر حسین پژمان بختیاری می‌باشد.[۳] در دوران عمرش اشعار بسیاری گفته که آنها را سوزانده و از بین برده است. مقدار ناچیزی که از اشعارش باقی مانده توسط پسرش حسین پژمان بختیاری، جمع آوری و چاپ شد. اشعار این زن شاعر نشان می دهد که چقدر پاکدامن و طرفدار حقوق زن بوده و عفت و پاکی را با صراحت در گفتار درهم آمیخته است. اگر اشعارش را از بین نبرده بود، یکی از سرآمدان شاعران این مملکت بود. اگر چه با همین مقدار هم مقام او بسیار بالا است.[۴]

زندگی‌نامه[ویرایش]

ژاله در اسفندماه ۱۲۶۲ خورشیدی در فراهان زاده شد. مادرش مریم یا گوهر ملک دختر معین الملک بود و پدرش میرزا فتح‌الله نوه قائم مقام فراهانی. او در پنج سالگی خواندن فارسی و عربی را نزد یک شیخ آغاز کرد و تا پانزده سالگی دروس دیگر را آموخت.

در پانزده سالگی همراه خانواده اش به تهران رفت و در سال ۱۳۱۷ ق. با دوست پدرش، علی‌مرادخان بختیاری (علی‌مراد خان میرپنج بختیاری، خواهرش همسر سردار اسعد بود ) که در خدمات لشکری و نظامی بود- و دخترانش از ژاله بزرگتر بودند - به ناچار ازدواج کرد و پسرش، حسین پژمان بختیاری را به دنیا آورد. ازدواج آن‌ها پس از دو یا سه سال به جدایی انجامید. پژمان ابتدا تحت سرپرستی پدرش بزرگ شد و با مرگ علی‌مرادخان سرپرستی او بر عهده علی‌قلی خان سردار اسعد و جعفرقلی خان سردار اسعد درآمد تا آن که در ۲۷ سالگی نزد مادرش رفت و تا پایان عمر ژاله با وی بود.

ژاله ۲۳ ساله بود که نهضت مشروطه به وقوع پیوست، اما او بیشتر شاعری بود درون گرا، چنان که حتی به دلیل شرایط تاریکی که در آن می زیست و اشعار زنانه و سنت شکنی که سروده بود شاعری خود را از دیگران و حتی از فرزندش مخفی می‌کرد.

به گفته پژمان، ژاله اواخر عمر را باخواندن کتاب‌های ادبی، تاریخ و نجوم سپری کرد و در ۵ مهر ۱۳۲۵ ساعت یک بعدازظهر در سن ۶۳ سالگی درگذشت و در امامزاده حسن در جنوب غرب تهران به خاک سپرده شد.

نمونه اشعار[ویرایش]

(۱)

بسته در زنجیر آزادیست سر تا پای منبَرده‌ام ای دوست و آزادی بود مولای من
از تو گر برتر نباشد جنس زن مانند توستگو، خلاف رای مغرور تو باشد رای من
در ره احقاق حق خویش و حق نوع خویشرسم و آیین مدارا نیست در دنیای من

(۲)

گم شد جوانیم همه در آرزوی عشقاما رهی نیافتم آخر به کوی عشق
از حجب و از غرور دل خرده‌سنج منشد بهره‌ور ز عشق ولی ز آرزوی عشق

(۳)

چه می‌شد آخر ای مادر اگر شوهر نمی‌کردمگرفتار بلا خود را چه می‌شد گر نمی‌کردم
گر از بدبختیم افسانه خواند داستان‌گوییبه بدبختی قسم کان قصه را باور نمی‌کردم
مگر بار گران بودیم و مشت استخوان ماپدر را پشت خم می‌کرد اگر شوهر نمی‌کردم
بر آن گسترده خوان گویی چه بودم؟ گربه‌ای کوچککه غیر از لقمه‌ای نان خواهش دیگر نمی‌کردم
زر و زیور فراوان بود و زیر منتم امامن مسکین تمنای زر و زیور نمی‌کردم
گرم چون خوش قدم مطبخ نشین می‌ساختی بی‌شکچو او می‌کردم ار خدمت ازو بهتر نمی‌کردم

(۴)

ای ذخیره کامرانیهای مرد چند باید برده آسا زیستن؟
تن فروشی باشد این یا ازدواج؟ جان سپاری باشد این یا زیستن؟

(۵)

مردسیما ناجوانمردی که ما را شوهر استمر زنان را از هزاران مرد نامحرم تر است
آن که زن را بی رضای او به زور و زر خریدهست نا محرم به معنی، ور به صورت شوهر است

پانویس[ویرایش]

  1. به استناد این بیت نام ژاله عالمتاج بود:
    تاج عالم گر منم بی گفتگوی خاک عالم بر سر عالم کنید
  2. معادل ۲۸ سپتامبر ۱۹۴۷
  3. حسن صدیق (۱۳۷۲نامداران اراک، به کوشش محمدرضا محتاط.، نشر کارا، ص. ۸۶
  4. دیوان عالم تاج قائم مقامی، به تصحیح پولاد فرخزاد.

منابع[ویرایش]

پیوند به بیرون[ویرایش]