ایل قاجار

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
آقا محمدخان قاجار، پایه‌گذار دودمان قاجار. او ایل قاجار را به عنوان یک دودمان، در سراسر ایران به سلطنت رسانید.

قاجارها یکی از ایلات ترک اُغوز هستند که در شمال غربی ایران، و نیز ارمنستان و جمهوری آذربایجان زندگی می‌کنند.[۱] آن‌ها یکی از طوایف قزلباش را شکل می‌دادند که در پایه‌گذاری شاهنشاهی صفوی نقش داشتند. در سال ۱۷۹۴، آقامحمدخان قاجار از این ایل، دودمان زندیه در ایران را سرنگون کرد و شاهنشاهی قاجاری را بنیاد نهاد.

شاخه های ایل قاجار[ویرایش]

ایل قاجار که در استرآباد ساکن بودند از دو شاخه اصلی یوخاری‌ باش (بالا دستی) و اشاقه‌ باش (پایین‌ دستی) که به ترتیب در بالا و پایین رود گرگان ساکن بودند تشکیل می‌شدند و هر شاخه شش زیر شاخه داشتː

زیر شاخه‌های اشاقه باشː قوینلو، عزالدينلو، شام بیاتی، قرامو سانلو، واشلو و زیادلو.

زیر شاخه‌های یوخاری‌ باشː دولو، ساپانلو، کهنه‌لو، خزینه دارلو، قياقلو و کرلو.[۲]

تاریخ[ویرایش]

ایل قاجار یکی از هفت ایل اصلی ترکمان قزلباش بود که در زمان صفویه از آناتولی و شام به ایران مهاجرت کرده و شاه اسماعیل به یاری توان نظامی آنها سلسله صفویه را بنیان نهاد.[۳][۴][۵][۶][۷][۸][۹][۱۰][۱۱][۱۲] شاخه‌های مختلف این ایل در ممالک ارمنستان و شام مسکن گزیدند. امیر تیمور گورکانی پس از لشکر کشی به آسیای صغیر و شام در سال ۸۰۳ (قمری) هنگامی که به ایران بازمی‌گشت، جمعی از طوایف ترکمان را که در شام و ارمنستان و آسیای صغیر به سر می‌بردند، با خود به ایران آورد، که طوایف روملو و شاملو و قاجار از آن جمله بودند. از طایفه قاجار جمعی به ترکستان بازگشتند و گروهی در اطراف شهرهای گنجه و ایروان و حدود قره‌باغ مسکن گرفتند.

هنگامی که شاه اسماعیل یکم، در آغاز کار خویش، از لاهیجان به آذربایجان آمد و به جمع‌آوری مرید پرداخت، گروهی از سران طایفه قاجار نیز به او پیوستند و در زمره صوفیان قزلباش داخل شدند، و در دوران پادشاهی صفویه به مقامات و منصب‌های عالی رسیدند.

شاه عباس یکم این طایفه را به سه قسمت تقسیم کرد. گروهی را به نواحی مرو و شمال خراسان فرستاد، تا در برابر حمله ازبکان و ترکمانان سدی باشد. گروه دیگر را در حدود قره باغ و شمال رود ارس، در مقابل طوایف لزگی گذاشت، و دسته سوم را گرگان(استرآباد) مسکن داد.[۱۳]

قاجارها حداقل از قرن نهم ه‍.ق و بعد از آن در قراباغ، بوزوق، آیدین آناتولی و حلب شام و از اوایل قرن یازدهم ه‍.ق در استرآباد و مرو ساکن بودند. مردم داغستان حداقل تا قرن سیزدهم، اهالی گنجه و قراباغ و ایروان را قاجار عنوان می‌کردند.[۱۴]

در محرم ۱۱۹۵ در بارفروش، آقا محمدخان به اسارت لاریجانی‌ها درآمد و با وساطت حاجی خان حلال خور و عباسقلی بیگ لاریجانی به همراه همسر و فرزندان برادر در بندپی تحت‌الحفظ نگهداری می‌شد. مدتی نگذشته بود جماعت حلال خوریه با نیروی نظامی، او و حرمش را در بازگشت به بار فروش و رهایی کمک کردند. پس از فتح تهران در ۱۱۹۸، آقا محمد خان دستور داد آسیه خانم و دو فرزندش از مازندران به تهران بیایند و از آن پس محل استقرار آنان تهران بود. آقا محمدخان در ۱۲۰۰ رسماً بر تخت سلطنت تکیه زد و سلسله قاجار، حکومت بر ایران را آغاز کرد.[۱۵] در کتاب خواجه تاجدار نوشته ژان گور که ذبیح‌الله منصوری آن را به پارسی برگردانده‌است آمده‌است:

محمد قلی خان سیاه و سفید دو سردار لاریجان از هالی گزنک حاضر به سرسپردن به حکومت آقا محمد قاجار نمی‌شوند و این امر نبرد سختی را میان خوانین لاریجان و آقا محمد خان قاجار به میان آورد در اولین نبرد که در حوالی پارک میرزا کوچک خان هراز امروزه آمل به وقوع پیوست لاریجانی‌ها به رهبری محمد قلی سیاه و سفید به پیروزی می‌رسند و آقامحمدخان قاجار را به اسارت می‌برند.

[۱۶]

پس از فروپاشی افشاریان، خاندان‌های محلی بسیاری در مناطق مختلف به قدرت رسیدند. در این دوره ایل قاجار توانست بر مازندران و استرآباد استیلا یابد.

ایل قاجار توسط شاه عباس در شرق طبرستان و در استرآباد یا همان گرگان کنونی سکونت داده شدند تا سدی در برابر حملات قبایل ترکمن شمالی باشند. آقامحمد خان در این زمان برای مطیع کردن برادران خود به جنگ با آنان پرداخت و حتی یکبار با شورش برادرش حسین قلی خان تا پای مرگ پیش رفت. ولی سرانجام در بندپی توسط حاجی خان حلال خور و عباسقلی بیگ لاریجانی و چند برادرش نجات یافت و به ساری آمد و تاج سلطنتی را که توسط زرگران ساری ساخته شده بود بر سر نهاد و پایتخت خود را ساری نهاد و به دستور وی جشن نوروز را با تشریفات زیاد برگزار نمودند. در زمانی که افغان‌های غلجه‌زایی قندهار به رهبری محمود افغان به اصفهان تاخته، این شهر و شاه سلطان حسین را محاصره کردند فتحعلی‌خان قاجار رئیس شاخه اشاغی‌باش ایل قاجار به کمک پادشاه صفوی آمد ولی شاه سلطان حسین به خاطر محاصره اصفهان و به خطر افتادن جان خانواده صفوی که اسیر محمود بودند به او پیغام داد که با افغان‌ها درگیر نشود به همین سبب او دوباره به مازندران برگشت.

پس از مرگ کریم خان زند آقا محمد خان از شیراز مرکز دولت زند گریخت و به استرآباد، مرکز ایل قاجار، رفت. وی پس از تحکیم موقعیت خود در میان قاجارها به گسترش قلمرو خود در کشور دست زد. وی سرانجام با شکستن دادن رقیب خود لطفعلی خان زند در سال ۱۱۷۳شمسی موفق شد حکومت زند را براندازد و در سال ۱۱۷۵شمسی، خراسان را تصرف کرد و به حکومت بازماندگان افشاریان در خراسان پایان داد. پس از تثبیت قدرت تهران را پایتخت خود قرار داد و به حاکمیت سلسله قاجار در ایران رسمیت داد.

تاریخ نویسانی که تاریخ قاجارها را نوشته‌اند ایشان را مغول دانسته‌اند، اما چون هیچگونه سند کتبی بکار نبرده‌اند این خود می‌رساند که تنها به گفته و مدل سر کردگان این طایفه بسنده کرده‌اند؛ زیرا بسیاری از طوایف ترک، از اعقاب چنگیز و پادشاهان مغول بودن را افتخاری پنداشته و خود را به ایشان نسبت داده‌اند و نسب خود را نخست به تیموریان و از آن راه به ایلخانان مغول رسانده و حتی قراقویونلوها و آق‌قویونلوها راهم که با ایشان نزدیک بوده‌اند با خود درین نسبت نادرست شریک کرده‌اند.

این مورخان گفته‌اند که قاجارها با هلاکوخان مغول در ۶۵۶ هجری وارد ایران شده‌اند و تا ۷۳۹ که سلسله ایلخانان مغول منقرض شده به حال چادرنشینی و بیابان‌گردی از کنار جیحون گرفته تا دشت مغان زندگی کرده‌اند و چون در سال ۷۳۹ دست ایلخانان از پادشاهی ایران کوتاه شد، ایشان زندگی خود را در خطر دیدند و از ایران به شام یعنی سوریه کنونی هجرت کردند تا اینکه تیمور گورکانی در ۸۰۳ بدان سرزمین رسید، قاجارها را در آنجا دید و ایشان را جزو لشکریان خود پذیرفت و با خود به ایران بازگردانید.[نیازمند منبع]

گویا این نکته که قاجارها زمانی به شام رفته و از آنجا به ایران آمده باشند درست باشد زیرا که در میان طوایف ترکان غربی طایفه معروف بیات هست و در میان طوایف قاجار طایفه‌ای هست بنام شامبیاتی، یعنی بیات‌های شام و این می‌رساند که قاجارها به بیاتها نزدیک بوده‌اند و لااقل این طایفه شامبیاتی مدتی در شام مانده‌است.[نیازمند منبع]

دلیل بسیار قوی براینکه قاجارها از نژاد مغول و حتی از ترکان شرقی نبوده‌اند اینست که در همه اسناد نسب خود را به طایفه «سالور» رسانده‌اند و سالور قطعاً از همان ترکان ماورای قفقاز بوده و در میان طوایف ماورای قفقاز همه جا نام آنها را با خزرها و قبچاتها و بلغارها و بجناکها و دیگران با هم برده‌اند؛ و بازدلیل دیگر اینست که قاجارها از نخست خود را خویشاوند نزدیک آق قویونلو دانسته‌اند و حتی به پادشاهی این سلسله فخر کرده‌اند و نام دیگر این طایفه «بایندر» است و بایندر نیز از طوایف ترکان ماوراء قفقاز بوده و نامشان را با طوایف دیگر آن سرزمین توأم کرده‌اند. وانگهی قاجارها تنها در دوره صفویه در تاریخ ایران پیدا شده‌اند.[۱۷]

پس احتمالاً، قاجارها مغول، ترکمان و سلجوقی نبوده‌اند بلکه از ترکان غربی و خویشاوند نزدیک خزرها و قبچانها و بلغارها و بجناکها بوده‌اند و در حدود قرن هشتم با سایر طوایف ترک ماورای قفقاز از آن سرزمین هجرت کرده‌اند. اینان نخست در حدود قرن هشتم با سایر طوایف ترک ماورای قفقاز از آن سرزمین هجرت کرده‌اند و سپس ۲۰۰ سال بعد از حمله مغول به ایران مجدداً به ایران برگشته‌اند. صفویه آنها را از آذربایجان به مازندران و گرگان و مرکز ایران برده‌اند و با افشارها و بیاتها و بایندرها بسیار نزدیک بوده و حتی شریک سرنوشت و شاید همسفر ایشان بوده‌اند.[۱۸]

جستارهای وابسته[ویرایش]

پانویس[ویرایش]

  1. James Stuart Olson,Lee Brigance Pappas,Nicholas Charles Pappas. An Ethnohistorical dictionary of the Russian and Soviet empires

    KAJAR. The Kajars are considered a subgroup of the Azerbaijanis*. Historically, they have been a Turkic* Tribe who lived in Armenia. In the seventeenth and eighteenth centuries, when the Safavids tried to conquer the region, the Kajars settled in the Karabakh Khanate of western Azerbaijan. Agha Mohammed, a Kajar leader, overturned the Zend dynasty in Iran and established Kajar control in the area. This arrangement lasted u^il Reza Shah came to power in Iran in 1925. The Kajar population today exceeds 35,000 people, the vast majority of whom live in Iran.

  2. روضة الصفا ناصری، رضا قلی خان هدایت، تصحیح جمشید کیانفر، جلد ۹، ص۷۱۲۴.
  3. .The Cambridge History of Islam, Volume 2 .edited by Ann Katherine Swynford Lambton, Bernard Lewis. p395-: "In these areas the religious propaganda of Safavids won many converts among the "Turcoman" tribes which later formed the elite of the Safavid fighting forces. the most important of these tribes were Ustajlu, rumlu, shamlu, Dulghadir, Takkalu, afshar and Qajar. Turcoman should not be confused with Turkmen. "Turcoman" is used as a generic term for the semi-nomadic tribes, of Turkish ethnic origin, which carried on a pastoral existence remote from the towns. "Turkmen" is the proper name of one such tribe.".
  4. «School of Oriental and African Studies, university of London». www.soas.ac.uk. ص. Between ۱۷۸۵ and ۱۹۲۵, Iran was unified under the Qajar dynasty٫ In these ۱۴۰ years Iran made the transition from feuding tribal confederations to centralised monarchy and, finally, to constitutional parliament٫ The Qajars, originally a Turkic tribe, imposed unity on a country that had been in turmoil for much of the sixth century, rekindling an image of imperial splendour last seen under the Safavids in the ۱۷th century٫. بایگانی‌شده از اصلی در ۱۴ مه ۲۰۲۱.
  5. An Ethnohistorical Dictionary of the Russian and Soviet Empires edited by James Stuart Olson, Lee Brigance Pappas, Nicholas Charles Pappas, Nicholas C. J. Pappas -p333 :"The Kajars are considered a subgroup of the Azerbaijanis*. Historically, they have been a Turkic* Tribe who lived in Armenia. In the seventeenth and eighteenth centuries, when the Safavids tried to conquer the region, the Kajars settled in the Karabakh Khanate of western Azerbaijan. Agha Mohammed, a Kajar leader, overturned the Zend dynasty in Iran and established Kajar control in the area. This arrangement lasted u^il Reza Shah came to power in Iran in 1925. The Kajar population today exceeds 35,000 people, the vast majority of whom live in Iran.". کاراکتر line feed character در |عنوان= در موقعیت 64 (کمک)
  6. Encyclopaedia Iranica - SAFAVID DYNASTY :'Esmāʿil I (r. 1501-24). It was under Ḥaydar’s son, Esmāʿil, that the Safavids evolved from a messianic movement to a political dynasty led by a shah rather than a shaikh. This was achieved with the assistance of the Qezelbāš'.
  7. «Encyclopaedia Iranica» (به انگلیسی). ص. In the subsequent history of Iran, Turkish and Turkman tribes played leading parts٫ The Safavid dynasty (۹۰۷/۱۵۰۱–۱۱۳۵/۱۷۲۲) won and kept power with the aid of an army consisting primarily of Qizilbāš Turkman tribes (ūymāqāt) such as the Šāmlū, Ostāǰlū, Ḏu’l-qadr, Qaǰar, Afšār, Rūmlū, and Tekelū٫ ٫٫٫Nāder-qolī arose from the Ḵorāsānī branch of the Qereḵlū tīra of the Afšār tribe and, after crushing the Ḡalǰāʾī (Ḡalzay) Afghans, founded the Afšār dynasty٫ … in the second half of the ۱۲th/۱۸th century, the government of Iran fell into the hands of the another set of Qizilbāš chiefs, those of the Ašāqabāš section of the Qajar tribe. دریافت‌شده در ۲۰۲۲-۰۶-۰۵.
  8. «Encyclopaedia Iranica» (به انگلیسی). ص. The self-declared defenders of Sunni Islam could not but feel threatened by the establishment of a militant Shiʿite state on their border, and by Safavid propaganda among the Turkmens of central and eastern Anatolia, many of whom had long supported the Safavid cause٫ In fact, a migration of Turkish tribal elements from Anatolia and Syria to Persia, dating from the ۱۴th century, greatly contributed to the initial strength of the Safavid cause and their viability as a political dynasty. دریافت‌شده در ۲۰۲۲-۰۶-۰۵.
  9. سعید نفیسی، تاریخ اجتماعی سیاسی ایران در دوره معاصر، جلد اول، ص 18 و 19.
  10. اصل و منشأ ایل قاجار، دکتر رضا ناروند، وحید آبان 1356 شماره 219 و 220.
  11. Dr Parviz Kambin, A History of the Iranian Plateau: Rise and Fall of an Empire, Universe, 2011, p. 36, online edition.
  12. Jamie Stokes and Anthony Gorman, Encyclopedia of the Peoples of Africa and the Middle East, 2010, p. 707, Online Edition: "The Safavid and Qajar dynasties, rulers in Iran from 1501 to 1722 and from 1795 to 1925 respectively, were Turkic in origin."
  13. زندگانی شاه عباس اول، نصرالله فلسفی، مؤسسه انتشارات نگاه، چاپ اول 1391، جلد دوم صفحه 1174، قسمت توضیحات.
  14. «قاجار». دانشنامهٔ جهان اسلام.
  15. زنی که سنگ قبر آقا محمدخان قاجار را به نجف برد
  16. Knowledge Graph / تاریخچه لاریجان و گزنک
  17. «قاجارها از چه نژادی بودند / فاطمه قاضیها». www.cgie.org.ir. دریافت‌شده در ۲۰۲۰-۰۵-۳۱.
  18. سعید نفیسی، تاریخ اجتماعی سیاسی ایران در دوره معاصر، تهران:انتشارات بنیاد، ۱۳۶۸.

منابع[ویرایش]

پیوند به بیرون[ویرایش]