اسماعیل بن یسار نسایی

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
رخ‌نگاره‌ای فرضی از چهرهٔ اسماعیل بن یسار نسایی

اسماعیل بن یسار نسایی شاعر عربی‌سرای ایرانی‌تبار سدهٔ دوم هجری و همروزگار با امویان بود. او از پیروان شعوبیه و مدح‌کنندهٔ عبدالملک بن مروان بود.

نیاکان او فارسی‌زبان بودند[۱]. اسماعیل نسایی از موالی بنی‌تمیم بود ولی از آنها بریده و به آل زبیر پیوسته بود. اسماعیل دو برادر شاعر دیگر به نام‌های محمد و ابراهیم نیز داشت که هر سهٔ آنها در هنگام تازش عرب به ایران به اسیری برده شدند.

اسماعیل از پیشگامان شعوبی در روزگار امویان بود. او زندگی درازی داشت و تا روزگار مروان حمار هم زنده بود.

پیرامون نام[ویرایش]

وجه تسمیهٔ نسائی را از آن رو آورده‌اند که اسماعیل یا پدرش یسار در آغاز با فروش ابزار عروسی روزگار می‌گذرانده‌اند.

شعر[ویرایش]

اسماعیل یسار شعرهایی در تفاخر به نیاکان ایرانیش سروده بود. از جمله روزی در نشستی با هشام بن عبدالملک قصیده‌ای در بزرگداشت ایرانیان سرود که هشام را به خشم آورد و دستور داد اسماعیل را تا مرز خفگی در آب فرو بردند و سپس وی را به حجاز تبعید نمود. خواندن این شعر و خشم خلیفه از نخستین نشانه‌های پدیداری شعوبیه در تاریخ است.

سرودن و افتخار به ایرانیان در روزگار امویان عرب‌گرا همواره سبب آزار و زحمت اسماعیل می‌شد. شعر زیر نمونه‌ای از سروده‌های اوست:

رب خال متوج لی و عمماجد مجتدی کریم النصاب
انما سمی الفوارس بالفرسِ مضاهاة رفعة الانساب
فاترکی الفخر یا امام علیناو اترکی الجور و انطقی بالصواب
و اسألی ان جهلت عنا و عنکمکیف کنا فی سالف الاحقاب
اذ نربی بناتنا و تدسونَ سفاهاً بناتکم فی التراب

برگردان پارسی:

من دایی و عموی های تاجدار بسیاری دارم که همگی بزرگوار و بخشنده و پاک‌نژادند.

واژه "فوارس"(اسواران) از نام ما(فُرس) گرفته شده‌است تا با انتساب به نژاد ارجمند ما برتری یابند.

اینک ای امام(امام در مفهوم کلی مخاطب است)، تفاخر مکن و ستم به ما روا مدار و سخن درست بگوی.

وگر از گذشتهٔ ما (ایرانیان) و خودتان(عرب‌ها) ناآگاهی، بپرس تا بدانی ما و شما چگونه بوده‌ایم.

ما دخترانمان را می پروردیم و شما دخترانتان را در خاک می کردید(زنده به گور).


و شعر دیگری از وی[۲]:

انی وجدک ما عودی بذی خورعندالحفاظ و لاحوضی بهمدوم
اصلی کریم و مجدی لایقاس بهولی لسان کحد السیف مسموم
احمی به مجد اقوام ذوی حسبمن کل قرم بتاج الملک معموم
جحاجح ساده بلج مرازبهجرد عتاق مسامیح مطاعیم
من مثل کسری و سابور الجنود معاوالهرمزان لفجر او لتعظیم

برگردان پارسی:

به نیاک تو سوگند که در دفاع از شرف چوبم سست و حوضم ویران نیست

ریشه ای بزرگ دارم و شکوه ام با دیگران همسنجیدنی نیست! و زبانم چون تیزی شمشیر زهرآگین است.

با این زبان از شرافت تبار اصیل( ایرانی) که همه از سروران بزرگ و تاجدار بودند، پشتیبانی میکنم.

سرداران و سران گشاده روی، مرزبان، پیشتاز، برگزیده بخشنده و مهمان نواز

چه کسی چون خسرو (انوشیروان) و شاپور و هرمزان سزاوار ستایش و کرنش است!

منابع[ویرایش]

  1. http://www.iranicaonline.org/articles/esmail-b-yasar-nesai
  2. بررسی و تحلیل حس وطن پرستی در آثار منتخبی از شاعران دوره شعوبیه، بشارت پرمه، ناهید جعفری، http://farsij.iausdj.ac.ir/article_538397_17c359c1f870784e8d8519182d53a6f0.pdf بایگانی‌شده در ۷ ژوئیه ۲۰۲۰ توسط Wayback Machine
  • لغتنامهٔ دهخدا، سرواژهٔ نسائی
  • حسینعلی ممتحن، نهضت شعوبیه، جنبش ملی ایرانیان در برابر خلافت اموی و عباسی، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، شابک ‎۹۶۴−۴۴۵−۵۶۶−۵